پاورپوینت کامل مفهوم شناسی روشنفکر و روشنفکری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مفهوم شناسی روشنفکر و روشنفکری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفهوم شناسی روشنفکر و روشنفکری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مفهوم شناسی روشنفکر و روشنفکری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۲۷
ناگاه منادیانی برآیند ز کمین
که ای بی خبران! راه نه آن است و نه این
روشنفکری در بین هر ملتی, یا دوره ای, معنی و مفهوم خاص خود را دارد. روشنفکری در ایران شاید متفاوت با روشنفکری در فرانسه یا آمریکا و یا مصر باشد. حتی روشنفکری در پیش از انقلاب, با پس از انقلاب به نظر می رسد دو گونه باشد. نمی توان برای روشنفکری یک تعریف پایا و مانا ارائه کرد, چون روشنفکری ماهیتی سیّال دارد. یک ماهیت سیّال را نمی توان با امری ثابت نشان داد. البته این بدان معنی نیست که ما از ارائه یک معنی و مفهومی مشترک برای روشنفکری ناتوان هستیم. برخلاف همه دشواری, می توان شاخصهای مشترکی پیدا کرد و روشنفکران جهان را با توجه به همان حیثیات مشترک در کنار هم قرار داد.
جایگاه روشنفکر, نقش روشنفکر, کارکرد روشنفکر, ابزار روشنفکر, مشاغل روشنفکر, خاستگاه روشنفکر و. . محورهای مورد مطالعه ای هستند که شاید بتوان از آنها به عنوان نقطه عزیمت بهره جست و تا اندازه ای می تواند روشنفکران جهان را برخلاف همه ناسازگاریها در زیر چتر حمایتی خود درآورد.
بسیاری از متفکران تلاش کرده اند تا به هر نحو ممکن روشنفکر را معنی کنند و تعریفِ تا اندازه ای قابل فهم از آن ارائه دهند که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت تا مسأله روشنفکر و روشنفکری روشن شود. و حتی این تلاش برای درک و دریافت هر چه بهتر و درست تر مفهوم روشنفکر به صورت جدی تر از جانب خود روشنفکران صورت گرفته است, مانند در خدمت و خیانت روشنفکران جلال آل احمد, نقش روشنفکران, ادوارد سعید, قرن روشنفکران, محمد علی قزلسفلی, روشنفکران پال جانسن, و روشنفکران و انقلاب ملوین. ج. لاسکی و…
در پرداختن به این پاسخ که روشنفکر کیست؟ دو رویکرد وجود دارد و شواهدی گواه بر آن بیان شده است:
۱. رویکرد پیشینی
۲. رویکرد پسینی
در رویکرد پیشینی, نگاه فلسفی است. فرد به عنوان یک متفکر, در گوشه ای به درنگ درباره روشنفکر می پردازد. نگاه کانت و دکارت این گونه است. اینان به ماهیت و ذات روشنفکر توجه دارند. نخست ویژگیها و اوصافی را برشمرده اند, آن گاه سراغ نمونه ها و مصداقها رفته و افراد را با آن موازین سنجیده اند. کسانی که یقین به تعارض ذاتی بین روشنفکر و دین دارند, نگاه شان به روشنفکر فلسفی و ذات گرایانه و پیشینی است. روشنفکر کسی است که… اگر کسی با ویژگیهای خاص انتزاعی منطبق نبود, پس او روشنفکر نیست. از این نگرش می توان به رویکرد آرمانی هم تعبیر کرد.
اما در رویکرد پسینی, فرد کاری به ذات و گوهر روشنفکر ندارد, بلکه برای فهم فراگیر روشنفکر به راه می افتد و در لابه لای کتابها و مقاله ها و نیز اشخاص, به بررسی می پردازد و به سخنان مردم گوش فرا می دهد و با آنها به گفت و گو می پردازد. این رویکرد واقع گرایانه است.
به نظر می رسد با توجه به رواج اصطلاح روشنفکر و جهانی شدن این اصطلاح و کم و بیش, برخورداری آن از موقعیت و نقش و پایگاه, دیگر روا نباشد که ما راه رفته کانت و دکارت و نیچه را برای فهم معنای روشنفکر در پیش بگیریم و در پشت درهای بسته به واشکافی آن بپردازیم. آن هم مبتنی بر پیش فرضهای مسلم انگاشته که هر یک به صورت مستقل باید اثبات شود. اما اگر به گفت و گوهای علمی و نوشته ها و حتی گفت و گوهای مردم عادی مراجعه کنیم, نیک درخواهیم یافت که سخن از افرادی است که وجود دارند و آنها را به جهت, یا جهاتی روشنفکر می گویند:
۱. به جهت کارکردی که دارند.
۲. به جهت نقشی که بر عهده دارند.
۳. به جهت جایگاهی که دارند.
۴. به جهت اهمیتی که دارند.
ما نیز در این نوشتار پی گیر همین روش هستیم. نخست کتابها و مقاله های بسیاری مورد مطالعه قرار گرفت. گزاره های بسیاری که روشنفکر در آنها به عنوان موضوع, محمول, قید و یا صفت آمده, مطالعه شد که در ادامه با آنها آشنا خواهید شد سپس به دسته بندی این گزاره ها و حذف و جابه جایی و ادغام و تفصیل آنها پرداخته شد و حاصل آن, نوشته ای است که پیش روی دارید.
آن چه که در رابطه با روشنفکر بیان شده است, در سه رویکرد می توان تبیین کرد:
رویکردها به روشنفکر
۱. در یک معنی, سابقه کار روشنفکری به قرون ۱۶ و ۱۷ که خاستگاه زمانی روشنفکران است, محدود نمی شود; سابقه روشنفکری به قرن ۵ پیش از میلاد برمی گردد. شاید بزرگ ترین روشنفکری که جهان غرب به خود دیده, افلاطون باشد; زیرا:
۱. اهل تحقیق و تعمیق و تفکر است.
۲. همیشه می خواهد ریشه ها و نیز تبعات هر مسأله را بررسی کند.
۳. عقاید مخالفان را در نظر می گیرد.
۴. ساده سازی را نهی کند.
۵ سخن اش برای همه مفهوم است.
۶. جنبه های اجتماعی و سیاسی هیچ چیز را مغفول نمی گذارد.
۷. نسبت به جامعه و سیاست و حکومت و دین و وضع معرفتی موجود, موضع انتقادی دارد.
۸. مرتبت فکر را مطابق فکر عوام یا متعصبین پایین نمی آورد.
اگر اصطلاح روشنفکر تا پیش از قرن بیستم به کار نمی رفت, نمی توان بودا و مولوی را روشنفکر ندانست. روشنفکر لزوماً برخاسته از دوران مدرنیته نیست.۱ روشنفکران عصر روشنگری اروپا, مصداق خاصی از مقوله روشنفکران تاریخ اند که سابقه چند هزار ساله دارد.۲ ناظر به همین معنی, در دائره المعارف دموکراسی آمده است:
(…روشنفکران در همه جوامع, مگر در جوامع بسیار ابتدایی, نقش داشته اند. تنها طی چهارصد سال گذشته است که به صورت یک گروه بزرگ, تقریباً مشخص, و تا اندازه ای خودآگاه درآمده اند.)۳
در این نگاه, بیش تر به وجه غالب (خرد گرایی) روشنفکر توجه شده است. این ویژگی به عنوان مؤلفه هسته ای روشنفکر اگر بوده باشد, دور از واقعیت نخواهد بود, اگر چنانچه افرادی همچون زکریای رازی و خیام و قطب الدین رازی را روشنفکر بدانیم.
۲. روشنفکری, مقوله ای تاریخی و زادگاه آن تمدن غرب است و سرآغاز شکل گیری آن را باید رنسانس دانست. این نگاه تاریخی به روشنفکر به دو جریان عمده تقسیم می شود:
جریان نخست, کسانی اند که در تحلیل جریان روشنفکری, آن را با توجه به منشأ تاریخی اش غربِ دوران رنسانس بررسی می کنند. روشنفکری را با دیانت در تضاد می بینند. در نزد اینان تفاوت روشنفکری جهان سوم با روشنفکری غربی در این است که اولی دنباله رو دومی است.۴
رضا داوری در این باره می نویسد:
(من معتقد نیستم که مثلاً بردیای دروغین مغی که بردیا برادر کامبوجیا, پسر کوروش را کشت و به نام او سلطنت کرد روشنفکر بوده است. آن مغ شاید عالم دین بود که پروای قدرت کرد; اما روشنفکر نبود. روشنفکر محصول تاریخ جدید غربی است و پیش از آن نبوده است. نه فقط بردیای دروغین, بلکه افلاطون و فارابی و نظام الملک هم, هیچ کدام روشنفکر نبوده اند.)۵
جریان دوم کسانی اند که می گویند:
(حتی اگر بپذیریم که روشنفکری محصول دوره پس از قرون وسطی است و روشنفکران با دین درافتادند, باز هم تلقی تضاد میان عقل مدرن و دین داری در نزد آنان پذیرفته نیست. در نزد این دسته از متفکران, روشنفکران دوره رنسانس به شدت علاقه مند به دین بوده اند و آن چه نفی کرده اند, نفی شدنی بوده است. افرادی نظیر کانت, دکارت که برجستگان دوره روشنفکری محسوب می شوند, اعتقاد به خداوند و دین حقیقی داشته اند. مبارزه آنان با دین, در حقیقت ستیز با دین رایج بوده است که در تضاد با عقلانیت و علم و آزادی جلوه گر شده بود.)۶
ناسازگاری در معنای روشنفکر
روشنفکر از جمله مقوله هایی است که در هیچ بخشی از آن توافق وجود ندارد از جمله در معنی و مفهوم آن. دست کم, دو نگاهِ به طور کامل ناسان و ناسازگار نسبت به مفهوم روشنفکر وجود دارد:
۱. روشنفکر, به هر حال, ترجمه واژه ای اروپایی است و معنای روشنی دارد.۷
۲. اصطلاح روشنفکر در غرب و کشور ما بدون آن که معنای دقیقی از آن در دست باشد, با مسامحه به کار می رود.۸ روشنفکر ترجمه دقیق (انتلکتوئل) نیست به ناچار هدایت دقیقی هم به چیزی در آن نیست.)۹
به نظر می رسد آن که می گوید روشنفکر معنای روشنی دارد, مقصودش آن است که تا اندازه ای همگان از شنیدن لغت روشنفکر, قدر متیقن های مشترکی خواهند داشت, یا دست کم, در تعیین مصداق همانندیهایی بین ذهنها وجود دارد. اما آنان که بر این باورند روشنفکر معنای روشنی ندارد, بیش تر نظر دارند به تفاوتها و اختلاف نظرها و مصداقهایی که درباره آنها هماهنگی نیست. کسی که روشنفکر را یک اصطلاح نوپیدا می داند و سابقه آن را فقط از صد تا دویست سال بیش تر نمی داند, روشن است که نگاه اش با کسی که افلاطون را بزرگ ترین روشنفکر غرب می داند متفاوت خواهد بود.
واژه فکر در شکلها و هیأتهای مختلف و ترکیبهای گوناگونی به عنوان پسوند و پیشوند در زبان فارسی کاربرد دارد, ولی هیچ یک از آنها, نه شهرت و نه ابهام اصطلاح روشنفکر را پیدا نکرده است. اصطلاحاتی مانند: کوته فکر, بی فکر, فکور, متفکر و…
روشنفکر در زبان فارسی صفت مرکب است, مانند: سیاه دل, سنگ دل, یعنی کسی که دلش سیاه است. کسی که دلش سخت است. روشن فکر; یعنی کسی که دارای فکر روشن است.۱۰
زبان فارسی آکنده از کنایات است. گاهی مردم عوام در برابر هر گزاره ای, بسیاری عبارت (بی معنی) را جاسازی می کنند. بدان معنی که از مقصود من, برداشت نادرست و بد نشود. سنگ دل نه به معنای کسی که دلش از سنگ است; بلکه به معنای انسان بی رحم, انسانی که عاطفه سرش نمی شود, مهر و محبت و عشق را نمی فهمد و… روشنفکر هم نه به معنای انسانی که فکرش روشن است, چون فکر حرکت ذهن از معلوم به مجهول است. در پرتو معلوم, مجهول, پرده از چهره می گیرد. هرکجا که فکر باشد روشنی هم هست. پس روشنفکر تحصیل حاصل است. روشنفکر کسی است که برخوردار از اندیشه های خردورزانه است. و خرد گرایی او, سبب شده تا آن چه درک و بیان می کند, چه به لحاظ فلسفی و چه به لحاظ علمی, قابل فهم و اثبات و ابطال و یا رد است.
ریشه تاریخی
ریشه مفهوم (روشنفکر) را شاید بتوان در روند دادگاهی یافت که در آن آلفرد دریفوس, سرهنگ یهودی, محاکمه شد. دریفوس, در پانزدهم اکتبر ۱۸۹۴ به جرم خیانت به ارتش فرانسه, دستگیر و در دسامبر همان سال محکوم به تبعید ابدی در جزیره شیطان, در ناحیه گویان, شمال شرقی آمریکای جنوبی, شد. پس از حدود ۵ سال و کشف اسناد جدیدی حاکی از بی گناهی دریفوس, ماجرای محاکمه وی به یک مسأله سیاسی همه گیر تبدیل شد. در این ارتباط امیل زولا در سیزدهم ژانویه ی ۱۸۹۸ نامه ای سرگشاده خطاب به رئیس جمهور وقت نوشت که با عبارت (من متهم می کنم) آغاز می شد. وی در این نامه, ارتش و دادگستری را به اعمال خلاف قانون متهم کرد. این نامه را کلمانسو در صفحه اول روزنامه ی خود L.aurore به چاپ رسانید.
زولا را به جهت نوشتن این نامه به یک سال زندان و پرداخت سه هزار فرانک, محکوم کردند. بلافاصله بعد از انتشار نامه زولا, بیانیه ای با امضای هنرمندان و دانشمندان فرانسه از جمله آناتول فرانس و مارسل پروست, در همان روزنامه به چاپ رسید که در آن محاکمه سرهنگ یهودی را غیر قانونی اعلام می کرد. این بیانیه که در نزد افکار عمومی, به (بیانیه روشنفکران) شهرت یافت, ضمن آن که ارتش و دادگستری فرانسه را ناگزیر به عقب نشینی و تجدید نظر در رأی خود کرد, جایگاه ویژه ای به روشنفکران فرانسه بخشید و نقش و نفوذ آنان را در جامعه و افکار عمومی گسترش داد.۱۱
رژی دوبره در بررسی ریشه مفهومی روشنفکر می گوید:
(باید به پیش از سال ۱۸۹۸ و آغاز فرمانروایی قدرت معنوی لائیک, در ابتدای قرن نوزدهم بازگشت. در آن زمان به خاطر جدایی میان امور دنیوی و معنوی و پایان استیلای احکام الهی, خلأیی به وجود آمده بود. لازم بود برای قدرت که تقدس زدایی شده بود, مشروعیتی اخلاقی دست و پا کرد; چرا که نمی توان قدرت سیاسی ای سراغ گرفت که به یک سری ارزش متکی نباشد. این خلأ با جدایی کلیسا از حکومت, بیش تر شد. بدین گونه شرایط برای به میدان آمدن روشنفکر با کارکرد ویژه اش مهیا شد.)۱۲
بنابراین اصطلاح (روشنفکر) از اواخر قرن هفدهم مطرح شد. در ابتدای قرن هجدهم, معنای روشن و شفافی پیدا کرد. روشنفکران, آگاهان خاصی بودند که کوشیدند تا به جامعه آگاهی ببخشند.
حرکت متفکران در جهت آگاهی بخشی به مردم برای به حقیقت پیوستن اصلاحات در سطح جامعه, آنها را به سمت و سوی ستیز با سنت کشاند. متفکران در تلاش بودند تا به مردم بیاموزند که خود بخواهند, خود بدانند و خود تصمیم بگیرند. اینان کسانی بودند که دین را دارای ریشه ای آسمانی نمی دانستند, بلکه پایه های دین را استوار و پایدار بر بنیانهای میان تهی جهل و نادانی می پنداشتند.۱۳ و شماری هم به دین به عنوان یک واقعیت اجتماعی تن در داده بودند, ولی ضرورت آن را برای جامعه چندان جدی نمی دانستند; بلکه معتقد بودند که دین باید به قدرت علم تن دردهد و دستاوردهای آن را بپذیرد و تسلیم آن شود.
در فرانسه انتلکتوئل, اشاره به کسانی است که هوادار دئیسم هستند; یعنی ایمان به خدا بدون اعتقاد به وحی و بدون دخالت دادن خداوند در امور روزمرّه طبیعت. اینها بیش تر خردگرای علمی و ایدئولوژیک هستند.۱۴ این که انسانها در پی این پرسش باشند که از کجا آمده اند؟ و به کجا می خواهند بروند؟ در این میانه, چگونه می خواهند زندگی کنند؟ برای این گونه از پرسشهای خود باید پاسخهای منطقی, علمی و کاربردی بیابند. افرادی همچون دالان, اکوندیکاک, ایگل, باور به وجود خدا نداشتند. بنابراین, روشنفکری, در عمل, با دین ستیزی آغاز و به سکولاریسم منجر شد, و دین را تا مرز اعمال و رفتارهای فردی به گوشه و انزوا کشاند. در فرانسه, که بیش تر در آن روشنفکری سر و سامان گرفت, این ویژگی به خوبی دیده می شود. و بعد هم در ماجرای انقلاب اکتبر و حرکتهای کمونیستها روشنفکری توانست پر و بال جدی تری بیابد.
نسبت به مفهوم روشنفکری و تأثیر آن در ایران, همچون دیگر دستاوردهای غرب, بیش تر روبنایی و سطحی است. آن چه در دوره های اخیر ما وامدار غربیان هستیم براستی که باید گفت همچون درختهای بی ریشه و گلخانه ای است که به سرعت درهم فرو می ریزد. در عرصه صنعت که آشکار است. در عرصه فرهنگ و دانش مقوله هایی مانند هویت, مدرنیته, پست مدرنیته, دموکراسی, آزادی و… که بیش تر واژه های بی معنی, یا مبهم می نماید. روشنفکری نیز این گونه است. فقط سیگار, در کافه نشستن, و نفی همه چیز. در همان عرصه هم از بین روشنفکران به الگوهایی چون سارتر و سیمون دوبوار, روشنفکران خیابانی یا قهوه خانه ای, یا فوکو, آن هم در حد کودکی نارس, پرداختند.
در اوائل دهه ۱۹۲۰ م. فرهنگستان علوم ایران اصطلاح روشنفکر را برابر واژه عربی منور الفکر قرار داد که خود آن نیز برابر نهاده Clerc فرانسوی بود.
(در فرانسه Clerc در اصل به معنای کشیش و اهل کلیسا است. چون در قرون وسطی کشیشان, عمدتاً, متولی دانش و سواد بودند, توسعاً آن واژه به باسوادان و دانشوران نیز اطلاق شده است. )۱۵
در ایران, نخست همان معنای روسی از روشنفکران تا اندازه ای ارائه گردید. یعنی کارگزاران تغییر ترقی خواهانه. اما پس از دهه ۱۳۴۰خ, اصطلاح دچار تغییر کیفی گردید و شامل انتلکتوئل هم شد. کسانی که در سیستم آموزشی جدید وارد شده و مهارتهای حرفه ای ناشی از آن را فرا گرفته اند, شامل: نویسندگان, شاعران, منتقدان ادبی, هنرمندان, دبیران, دانشجویان, استادان دانشگاه, پژوهشگران, مترجمان, ناشران, روزنامه نگاران, قضات, مهندسان, پزشکان, و مدیران می شوند.۱۶
سابقه روشنفکر در کشور ما به دوران مشروطه برمی گردد۱۷ که طرفداران استقرار حکومت قانون و برافتادن استبداد سیاسی را (منوّر الفکر) می گفتند که شامل طیف وسیعی, از جمله علمایی چون آخوند خراسانی می شد. میرزا آقاخان کرمانی تحت تأثیر نهضت خردگرایی فرانسه در قرنهای ۱۷ و ۱۸ اصطلاح (منور العقول) را که هم به روشنگری و هم به کاربرد عقل در مقام اطلاق به دشمنان خرافات و طرفداران قانون اشاره داشت, وضع کرد که این اصطلاح بعد از تغییرش به (منورالفکر), توسط فرهنگستان رضاخانی و با هدف عربی زدایی به (روشنفکر) تبدیل شد.۱۸
روشنفکران, در جریان مشروطه می خواستند تا قدرت دولت سامان بیابد و حالت تعریف شده و قانونی پیدا کند, موقعیت و نقش شاه و نیز تأثیر مردم در حکومت روشن شود. تلاش روشنفکران ایرانی بر این محور بود که مردم را آگاه سازند و آنان را متوجه شرافت و کرامت خدادادی و آزادی بکنند. بدین جهت اینان با مراکز قدرت درافتادند. شماری از این افراد با غرب تا اندازه ای آشنا بودند. آنان در پی اصلاحات, سراغ مردم آمده و از راه آگاهی دادن به مردم مبارزه را آغاز کردند و برخی هم با درگیر شدن با قدرت و حکومت. گروه دوم لازم دانستند که قدرت دولت مهار شود و می گفتند: نباید گذاشت که شاه به هر عنوانی هر کاری انجام دهد. از آن جمله محدود کردن حوزه قدرت شاه و اعمال اراده او بود. در مشروطه اراده فردی, به اراده جمعی و گروهی تبدیل وضعیت پیدا کرد. نفس گرایش به سمت پارلمان گویای این واقعیت است که نمی توان همه امور را به اراده شاه وانهاد. و مجلس مظهر اراده مردم گردید. و در این راستا است که وظیفه روشنفکران ایرانی روشن و مشخص می گردد.
برخی از روشنفکران در ایران تنها در تلاش نبودند که رهبری فکری جامعه را برعهده داشته باشند, بلکه می کوشند تا با کم رنگ کردن نقش و موقعیت و حتی ضرورت وجود روحانیت, خود جایگزین آن شوند. گرچه برخی بر این باورند که روشنفکری در کشورهای جهان سوم, همیشه, یک مقوله سیاسی بوده است.۱۹ ولی تأثیر فرهنگی و قداست بخشی به خود و کنار زدن روحانیت, بلکه قداستهای دینی, از جانب ایشان آنان را گاه ابزاری برای دولتمردان و اهل سیاست درآورد.۲۰ این شاید آفت روشنفکری ایرانی باشد. به نظر نمی رسد که در غرب روشنفکرانی همچون سارتر, راسل, دوبوار, کافگا, تبدیل به چهره های مقدس شده باشند. ولی در ایران روشنفکران مورد تقدیس قرار گرفتند. چنانکه همان روشنفکران غربی در کشورهای جهان سوم, به جهت فقدان قهرمان و یا به هرجهت دیگر, تبدیل به چهره های مقدس گردیدند. بنابراین روشنفکران ایرانی دو دسته اند:
الف. روشنفکری غربی. دسته ای که نهاد روشنفکری را با همه ویژگیهای آن از غرب به جامعه ایران وارد کردند و به دفاع از آن پرداختند. همه روشنفکران لائیک و حزب توده و کمونیستها و… . حتی آنان که به دنبال ایرانی سرفراز بودند, قصد بازگشت به دوره های پیش از اسلام را هم داشته اند, مانند پیرنیا آنان نیز روشنفکر بودند. اینان احساس می کردند که فساد و تباهی, بلکه راز عقب ماندگی ایرانیان را باید در دین جست. مشکل این دسته از روشنفکران, آن بود که در دل فرهنگ غرب و تحت تأثیر همان فرهنگ و در همان فضا با روشنفکران و جریان روشنفکری آشنا شدند. همچون صنایع مونثاژ آن چه در فرانسه اتفاق افتاده بود, در ایران بازتولید کردند. روشنفکری در غرب, به رغم همه آثار مثبتی که دارد, پیامدهای منفی نیز داشت. در مَثَل, خودکامگی, مطلق انگاری خود, تحقیر مردم در صورت ناهماهنگی با آنها را می توان از آثار و پیامدهای منفی دانست و مواردی از این قبیل که وارد ایران گردید. بدین جهت در غرب, روشنفکران توانستند توفیقاتی به دست آورند و در ایران ناکام و با دشواری همراه شدند.
ب. روشنفکر دینی. در حرکتهای سیاسی بعد از مشروطه, به جهت نفوذ و موقعیت روحانیت, بخشی از جریان روشنفکری, به این موقعیت, رشک می برد. برخلاف آن که اگر کمی عاقلانه عمل می کرد, می توانست از نفوذ و توانایی روحانیت بهره بگیرد, ولی با دین در افتاد و راه مبارزه و معارضه با روحانیت و دین را پیش گرفت.
در این جا بود که بخشی از اندیشمندان و متفکران, ضمن دفاع از آزادی مردم برای تحقق عدالت, و یا اصلاح اجتماعی و پیشرفت, تلاش می کردند که نظام اجتماعی از هم پاشیده نشود و دچار تضاد و تعارض نگردد که با این نهضت, جریان روشنفکری دینی شکل گرفت. کم و بیش پس از روی کار آمدن صفویه دولت مرکزی قدرت پیدا کرد و حاکمان صفوی تلاش می کردند تا با جاسازی شماری از علما در درون دربار, بر میزان قدرت و نیز اقتدار خود بیفزایند و گونه ای انسجام بین منبر و تخت, ایجاد کنند. اما عالمان دین به همان اقتدار معنوی خود بسنده کردند و نسبت به قدرت مادی بیش تر, از خود بی تفاوتی نشان دادند.
در جریان روشنفکری می توان گفت: تمامی, یا بیش تر عناصر به صورت نارس تحقق یافته است. گرچه مردم در نزد روشنفکران ایران منزلت یافته اند و نسبت به گذشته قابل قیاس نیست, ولی هنوز همه روشنفکران نتوانسته اند بپذیرند همه مردم یا برادر دینی و یا برادر تنی اند.۲۱ هنوز تلقی دانه های شانه نسبت به مردم در بین همه آنها رواج نیافته است.
به رغم کاربرد فراوان مفهومی و معنایی روشنفکر و منورالفکر, تا پیش از دهه ۴۰ در این باره, نوشته ای مستقل وجود ندارد. اولین مقاله ای که به عنوان روشنفکر نگارش یافت, آن هم به صورت مستقل و خاص همین موضوع, از خلیل ملکی است, در حدود سال ۱۳۴۴ و در سال ۱۳۶۰ به اهتمام محمد علی همایون کاتوزیان انتشار یافت.۲۲
مؤلفه های روشنفکر
منظور از مؤلفه روشنفکری آن عناصری است که در صورت بودن آن عناصر, فرد تبدیل به روشنفکر خواهد شد. و اگر این عناصر نباشد, فرد روشنفکر نخواهد بود. به ویژگیهایی که برخواهیم شمرد اگر دقت شود, تأثیر هریک از آنها در ساخت روشنفکر متفاوت خواهد بود. بعضی از آنها در ساخت روشنفکر تأثیر کلیدی و اساسی دارد, مانند آگاهی و خردگرایی و برخی تأثیرشان در ساخت روشنفکر کلیدی نیست. شاید بتوان این گونه دسته بندی کرد با توجه به کار روشنفکر که با فکر و اندیشه اساسی سر و کار دارد تمامی ویژگیهایی که به حوزه دانایی مرتبط است از جمله مؤلفه های هسته ای است و تمامی ویژگیهایی که به حوزه رفتار روشنفکر باز می گردد پیرامونی است. ویژگیهای پیرامونی می تواند در پایگاه روشنفکر و جلب و جذب مردم نقش داشته باشد ولی ویژگیهای هسته ای در ساخت شخصیت روشنفکر مؤثر است.
مؤلفه های هسته ای
۱. آگاهی: در جامعه غرب اصلاح اجتماعی, به دو جریان عمده تقسیم شد. در رویکرد نخست, تمامی کانون توجه, مردم بودند. یعنی مردم باید آگاه می شدند و تحول پیدا می کردند و خود به پا می خاستند. این جریان روشنفکری, به جهت کارکرد مردمی اش, روشنفکری فرهنگی است.
ییک رویکرد دیگری هم رخ نمود و آن درگیر شدن با قدرت است. در این جریان, روشنفکر با تعریف سنتی و کلاسیک آن, که تقابل با قدرت است۲۳, به نقد قدرت و سیاستهای به کار گرفته شده از سوی دولتمردان می پرداخت که این رویکرد به جهت کارکرد آن, سیاسی بود, تا فرهنگی. با توجه به آن چه گفته آمد در دو رویکرد سیاسی و فرهنگی روشنفکری به ضرورت دگرگونی در اجتماع, پی برده بودند, جز این که این دگرگونیها جز با آگاهی مردم ممکن نبود. مصادیق آگاهی را مواردی چند بیان کرده اند که به اجمال از آنها در می گذریم:
۱۱. آگاهی به خود (خودآگاهی).۲۴
۱۲. آگاهی به مسؤولیت.
۱۳. آگاهی به جایگاه و موقعیت.
۱۴. آگاهی به نقش و رسالت خود.۲۵
۱۵ آگاهی نسبت به مسائل جامعه خود و ریشه یابی آنها.۲۶
۱۶. آگاهی نسبت به قدرت و دولت.۲۷
۱۷. آگاهی به سنت.۲۸
۱۸. آگاهی به مدرنیته.۲۹
۱۹. آگاهی به کاربرد زبان.
۱۱۰. آگاهی به زمان جهت مداخله و تصمیم.۳۰
۱۱۱. آگاهی به حق و باطل.۳۱
۱۱۲ آگاهی نسبت به دستاوردهای اندیشه و فرهنگ جهانی.۳۲
۲. عقل گرایی: روشنفکر, یعنی کسی که اعتقاد به استقلال مبنای عقل و خرد خود بنیاد دارد.۳۳ روشنفکر یعنی کسی که به تخیل بسنده نمی کند و با نگاه باز و متجددانه واقعیت موجود را می شناسد۳۴ با تعقل و برهان با مسائل برخورد می کند.۳۵
۳. تاریخی گری: روشنفکر کسی است که در زمان و زمانه خود به سر می برد. مسائل انسان روزگار خود را و تحولات زمان و زمانه را به خوبی می شناسد. و یا آن که دغدغه شناخت آنها را دارد.۳۶ امام صادق (ع) فرمود:
(العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.)۳۷
کسی که دانای به زمان خود باشد شبهات بر او حمله نمی آورد.
جمله ای چالز هندی Charles handy دارد. وی در رابطه با سرنوشت سرخپوستان آمریکا چنین می نگارد:
(با مشاهده ی دیده بان کشتی های مهاجم اسپانیایی در افق, آن را به تغییرات عجیب و غریب جوّی نسبت داد. و به کار خود مشغول شد; زیرا وی در تجارب محدود خود, درکی از کشتی بادبانی نداشت… . )
سرخپوستی که در ساحل به کار روزانه خود مشغول بود, بادبان کشتی ها را دید, ولی نتوانست تشخیص دهد که آنها چه هستند. پنداشت هوا دگرگون شده است, ارواح بر افق پیدا شده اند. اگر وی باخبر می بود که چیزی به نام کشتی وجود دارد که روی آب سُر می خورد و به جلو می رود و انسانها و خیلی چیزهای سنگین را هم با خود حمل می کند, از دیدن آنها شگفت زده می شد و به دیگران خبر می داد تا در برابر تجاوزات آنها بایستند. آن سرخپوست فکر هم نمی کرد که آن سوی جهان انسانهایی غیر از خود آنها بوده باشند. و این احتمال هم به ذهنش نمی آمد که کس و یا کسانی بتوانند از راه دریا به این سوی جهان بیایند. او و دیگر سرخپوستان در جهان خودشان زندگی می کردند و به پیرامون و کمی دورتر هیچ توجه نداشتند. می پنداشتند هرچه که هست همان جزیره آنها و بعدش هم آب و آب و آب است.
(آنها سرخپوستان با فرض وجود پیوستگی, آن چه را که بر دریافت شان منطبق نبود, نادیده گرفتند و مصیبت بر آنها نازل شد… )۳۸
مؤلفه های پیرامونی
۱. درنگ: روشنفکر با تلقی فرهنگی معتقد است اصلاح و تحول فرهنگی, فرایندی بی نهایت و طولانی و دشوار است, بنابراین کاری نیست که عجولان از پس آن برآیند,۳۹ بلکه باید درنگ روا بدارند.
۲. پرهیز از خشونت: روشنفکر از آن جهت که روشنفکر است نمی تواند خشن باشد, چون روشنفکر درگیر با قدرت است, پس وارد مبارزه می شود. ولی چون حوزه اش عمل نیست, بلکه اندیشه و فکر است, پس مبارزه او فکری است, نه خشونت و انقلاب. روشنفکر با نظرات سر و کار دارد تا هدایت شان کند, برانگیزدشان و به آنها نهیب بزند.۴۰ در بین مشاغل روشنفکر, آن چه گفته شده است, همه, فرهنگی و فکری است. و در بیان ابزار هم ابزار روشنفکری از سلاح گرم و تیز و برنده گفت و گو نشده و سخن به میان نیامده است. اگر انقلابی بودن فقط در حد تند حرف زدن و مردم را تحت تأثیر قرار دادن باشد, بدان روشنفکر خواهند گفت, ولی اگر ترویج به جنگ و هدایت و رهبری جنگ باشد, از این جهت به او روشنفکر نخواهند گفت. به همین جهت است که رژی دوبره می گوید:
(گاهی باید از روشنفکر بودن دست کشید تا سرباز شد.)۴۱
به همین جهت است که بعضی از نظامیان روشنفکرند ولی روشنفکر هرگز نمی تواند نظامی باشد.
۳. آزاد اندیشی: روشنفکران بنا به سرشت اجتماعی خود باید آزاد اندیش و منصف باشند. همچنین هر فرد روشنفکر نیاز دارد فضای کافی اجتماعی و فکری برای رشد خلاقانه و آزادوار اندیشه خود و بروز آن, داشته باشند. روشنفکران برای روشنفکر بودن نه کارشناس اجیر مولد فکر و راه و روش و تبلیغ بودن به آزادی اندیشه,حداقل نیاز دارند. شرط لازم برای روشنفکر بودن قائل بودن حق حیات انسانی و آزادی بی حصر و استثنا, برای بیان و اندیشه و قلم است.۴۲ مسأله استقلال فکر و اندیشه, روشنفکر را از سیاستمدار متفاوت می کند.۴۳
۴. نوگرایی: نوگرایی روشنفکر در دو سطح معنی می یابد:
۴۱: یکی آن که خود نوگراست و در پی هر اندیشه و فکر جدیدی است. روشنفکر حاضر به قبول فرمولهای ساده و عبارتهای پیش پا افتاده یک نواخت و در واقع همسازی با آن چیزی نیست که قدرت یا سنت می گوید.۴۴ و نیز در روزگاری به نوعی می اندیشیده که حالا آن گونه نمی اندیشد. می گوید که من چرا حالا به گونه ای دیگر می اندیشم.۴۵
۴۲. و دیگر آن که تلاش می کند تا برای مردم حرف و سخن جدیدی داشته باشد. روشنفکر نسبت به زمان و جامعه خودش همیشه سخن تازه ای دارد.۴۶
۴۳. وضعیت موجود را برنمی تابد و می کوشد تا آن را دگرگون کند و چیز جدید جایگزین آن گرداند.
۴۴. روشنفکر به جهت برخورداری از آگاهی و خردگرایی, مدام در حال چون و چرا کردن در هر مقوله ای است, حتی نسبت به خودش و نفسانیات خودش.۴۷ باید بتواند روش شناسی خودشان را در دوره های گذشته فکری و معرفتی مورد سؤال قرار بدهد.۴۸ روشنفکر ضمن این که نسبت به وضع موجود منتقد است, به عزم تغییر وضع موجود حرکت می کند.۴۹ تفاوت ایدئولوگ و روشنفکر در این است که ایدئولوگ ها می خواهند از یک حقیقت پیروی کنند و آن حقیقت را بر دیگران اثبات و تحمیل کنند. بنابراین, در جایی خود را متوقف می کنند. روشنفکر باید کسی باشد که مرتب, گذشته خود را مورد سؤال قرار دهد۵۰ نسبت به جامعه و سیاست و حکومت و دین و وضع معرفتی موجود موضع انتقادی دارد. البته انتقاد را به سه دسته: انتقاد فنی و اخلاقی و ایدئولوژیک تقسیم می کنند.۵۱ نقد,۵۲ در مصادیق زیر بیان شده است:
الف. نقد خود: روشنفکر احتمال خطای خود را در نظر داشته باشد و باید بیش و پیش از همه, به بررسی و نقد اندیشه و رفتار خود بپردازد.۵۳
ب. پذیرش نقد دیگران: روشنفکر باید مشتاق باشد تا دیگران او را نقد و خطایش را به او گوشزد کنند.۵۴
ج. روشنفکر کسی است که وضع موجود را در معرض انتقاد خردورزانه۵۵ قرار بدهد.۵۶
د. نقد مردم: روشنفکر در صدد نیست که به هر قیمت هویت مردم را حفظ کند و فقط حقوق اجتماعی پایمال شده آنان را از نظام سیاسی مطالبه کند, بلکه این هویت را نیز به ترازوی نقد می کشد و اجزاء و مؤلفه های ناسازگار با حقیقت را نفی و طرد می کند.۵۷
ه. نقد قدرت: روشنفکر کاستیها و افراط کاریها و تفریط های قدرت را نمایان می کند.۵۸
۵ جسارت: روشنفکران واقعی باید بپذیرند در هنگام خطر, سوخته یا مصلوب شوند. روشنفکر, چون از نگرانی در مورد حاصل کار خویش فاصله گرفته است, در برابر قدرت, حقیقت را به زبان می آورد۵۹ روشنفکر می داند که در پیش روی او دو راه بیش تر نیست, یا پیروزی و یا شکست. و روشنفکر واقعی هم خود و هم مردم را برای پذیرش آن آماده می کند. او در جُستن, یافتن و گشودن بغرنج ها از پا نمی نشیند.۶۰ روشنفکر کسی است که در حقیقت و برای حقیقت زندگی می کند و برایش مبارزه می کند و علیه دروغ و کذب مبارزه می کند.۶۱
۶. آرمان گرایی: در ذات روشنفکر, افقی رو به آینده وجود دارد که وضع موجود را نسبت به آن می سنجد. روشنفکران رادیکال و آرمان گرا, با جهان بینی کلی رو به سوی آینده و مدینه فاضله دارند. با توجه به این که روشنفکر با آینده سر و کار دارد و از سوی دیگر برخوردار از خصلت انتقادی است, میل او به تغییر وضع موجود از این مبنی درمی آید.۶۲
۷. توانایی انتقال اندیشه:
۷۱ روشنفکر در پی اصلاح جامعه است و برای تحقق آن باید مردم را آگاه کند. برای آن که در این امر توفیق بیابد باید توانایی انتقال اندیشه و فکر خود را به مردم و یا قدرت مندان داشته باشد. نقطه عزیمت روشنفکر فهم و توصیف دقیق آن چیزی است که کمتر به چشم می آید.۶۳
۷۲ وضوح و روشنایی: روشنفکر آن چه را آموخته, تبدیل به مفاهیم کرده و در موردش صحبت می کند.۶۴ کاستیهای جامعه را در گفتار و نوشتار خودش روشن می کند و آنها را به اطلاع جامعه می رساند.۶۵ روشنفکر به جای استفاده از واژگان فضل فروشانه و دشوار و آکادمیک, از زبانی روشن و ساده و شفاف برای بیان مقصود خود استفاده می کند.۶۶ امیل زولا این معنی را به خوبی رسانده است.
(من فقط یک سودا در سر دارم, سودای وضوح و روشنایی, به نام بشریتی که این همه رنج برده است و حق دارد که خوشبخت شود… . اعتراض آتشین من, فریاد روح من است)۶۷
به نظر می رسد پایه و اساس روشنفکر به همین ویژگی بنیان نهاده شده است. از آن جهت به فرد روشنفکر گفته می شود که هم می فهمد و هم می تواند بفهماند. سخنان او خالی از ابهام و ایهام است. و سخن اش برای همه مفهوم است;۶۸ چون او اطلاعات را برای مردم قابل فهم می کند.۶۹
این که گفته می شود روشنفکر هم فکر و هم بیان روشنی دارد, این روشنایی می تواند در برابر پیچیدگی, اغتشاش ذهنی, پریشانی اندیشه, سطحی نگری و سر و راز بوده باشد. کسانی که بیش تر تحت تأثیر مفهوم تاریخی روشنفکرند, آن را متأثر از فلسفه قرن هفدهم و هجدهم دکارت دانسته اند و هر آن چه را که روشن نباشد نپذیرند, بلکه نمی توانند بپذیرند.۷۰ و روشن است که ملاک روشنفکر و روشنایی اندیشه برای هرکس, خرد خود اوست.
۸. صداقت (راستی و درستی): روشنفکران فرانسوی غالباً خوب, کم و بیش صادقانه, مسائل را به صورتی انتزاعی مطرح کرده اند.۷۱ روشنفکری صرف نظر از تواناییهایش برای چون و چرا کردن,باید با صداقت و پاکدلی, همه اینها را صادقانه با مردم در میان بگذارد, نه این که پنهان کاری کند.۷۲ چون او با اعتماد مردم بیش تر سر و کار دارد و بدان بیش تر نیازمند است.
و نیز از ویژگیهای دیگر روشنفکر: ژرف نگری, انعطاف پذیری, احساس مسؤولیت و فروتنی۷۳ گفته شده است.
ابزار روشنفکر
روشنفکر, برای رساندن آگاهی های خود به دیگران, نیاز به ابزار دارد. یکی از آنها بیان است.۷۴ بیان می تواند ابزاری باشد که هم به صورت مستقیم و تعامل طرفینی صورت بگیرد, همچون گفت و گو و مصاحبه و هم می تواند یک سویه و خطابی باشد, مانند: سخنرانی در محافل و مجامع, در رادیو و تلویزیون و یا بخش نوار و سی دی و… مهم آگاهیی است که پیش از این گفته آمد.
روشنفکر می تواند از قلم و کاغذ به صورت نوشتاری استفاده کند. در روزنامه و مطبوعات۷۵ و رسانه های مختلف, دیدگاه های خود آن را بازتاب دهد, یا به صورت فیلمنامه و فیلم۷۶ و سینما۷۷, شعر, داستان, رمان, فیلمنامه مقاله, کتاب, وب, وبلاگ, نامه نگاری, ایمیل از عرصه هایی است که روشنفکر از آنها می تواند به خوبی کمک بگیرد. منظور از تکنولوژی ابزار و امکاناتی است که در حوزه و عرصه انتقال اندیشه می تواند به کار گرفته شود مانند: رایانه, ماهواره, اینترنت, اینترانت, ویدیو, سی. دی, دی. وی. دی, پروژکشن و… رسانه های الکترونیک در حقیقت روشنفکرها را, در واقع منتشر کردند.۷۸ البته رسانه ها به عنوان ابزارهای انتقال لازم اند, اما نمی توانند قانون خود را دیکته کنند.۷۹
تشکل و سازماندهی:۸۰ روشنفکر یک سازمان دهنده جمعی فوق العاده آن هم از خلال بی شمار اهرم های قدرت بود که عبارت بودند از احزاب, سندیکاها, جلسات شبانه, کتابفروشی ها و دانشگاه های عمومی.۸۱
با توجه به نوع ابزاری که روشنفکر به کار می گیرد, از قبیل سخن و نوشته یا بازیگری و فیلم, برای گفت و گو و ارتباط با مردم, سازماندهی بسیج همگانی و تهییج مردم. بدین جهت زبان و نوشته او, بیش تر بار احساس و عاطفه دارد, تا بار علمی و منطقی. بیش تر منتقدانه است تا توجیه گرانه. بیش تر تند و تیز است تا نرم و لطیف. بدین جهت روشنفکر با دستگاه دولت و حکومت, به جهت نیش قلم و زبان و به جهت توانایی تشکل و بسیج مردم, خصوصاً دولتهای مستبد و فاشیسم سازگار نیستند, بلکه از دشمنان سرسخت و درجه اول این گونه دولتها, روشنفکران خواهند بود. ابزاری که روشنفکران از آن بهره می گیرند و با توجه به نوع بیان و نگارش, در خور جامعه کاملاً باز و آزاد است. بدین جهت آزادی برای روشنفکر, بیش تر در عرصه و عرضه فکر و اندیشه معنی می یابد.
شغل روشنفکر
ابزاری که برشمردیم در روشنفکر تواناییهایی فراهم می کند که در سازمانها و نهادهای مختلف مشغول به کار شود. روشنفکران, دارای کار مشخص و معینی نیستند. شاید این هم ناشی از خاستگاه آنان باشد که به طبقه خاصی از اجتماع بستگی ندارند. بدین جهت, شماری گفته اند: نفهمیدم که روشنفکر چکاره است؟۸۲ ولی تلاشهایی صورت گرفته تا با توجه به مفهومی که از روشنفکر در نظر داشته اند و مصادیق آن, به استقصاء و شمارش مشاغل آنها بپردازند. در یک طبقه بندی به این نتیجه رسیده اند که روشنفکر, کسی است که با یکی از حوزه های تولید و توزیع دانش ارتباط دارد.۸۳ خیلی به ندرت پیش می آید که آدم در آن واحد, هم روشن بین و هوشیار باشد و هم فعال.۸۴
دانشگاه ها و مشاغل فکری, وسائل اصلی بودند که از آن طریق افراد مستعد ازطبقات پایین توانسته اند صعود کنند.۸۵ و افراد به شغل تدریس در سطوح مختلف: وکالت, قضاوت, پژوهشگری و نویسندگی و… روی بیاورند. روشنفکری اول از همه, در سال ۱۸۹۸ با (متهم می کنم) زولا به دنیا آمد و پس از آن با کشیدن شیره جان فرهنگ کتاب و سنت ادبی به زندگی خود ادامه داد. متهم می کنم زولا, طلیعه ای است که روزنامه نگاری آن را برای روشنفکر به ارمغان می آورد! به همراه ریل, مدرسه و الکتریسیته, مجله های مختص آرا و نظرات, کتابچه های راهنما, پاورقیها و گاه شمارهایی متولد می شوند که در سراسر فرانسه توزیع می شوند. نخستین سالهای حیات روشنفکری از آنِ نویسنده ای بود که غالباً یک ناظر فوق العاده واقعیت به شمار می آمد, مثل زولا و استاندال.۸۶ روشنفکران واقعی کسانی اند که لذت را در تجربه کار هنری علمی و تعمق متافیزیکی و تصرف برتریهای غیر مادی جست و جو می کنند.۸۷
موقعیت و جایگاه روشنفکر
با عنایت به بررسی که صورت گرفت, به نظر می رسد روشنفکری شغل نباشد. چون فرد که معلم, استاد دانشگاه, روحانی, پژوهشگر, بقال, عطار, آهنگر و… است هم می تواند روشنفکر باشد و هم روشنفکر نباشد. روشنفکر کسی است که دارای شغلی است.
روشنفکری, هنر نیست. چون چیزی نیست که بتوان مدعی شد اگر خمیر مایه آن در فرد باشد او بتواند با ظهور و بروز و پرداختن بدان, آن را باور کند و به بار بنشاند و ورزیدگی یابد. روشنفکری مانند خیاطی و دوچرخه سواری و رانندگی مهارت نیست که بتوان با تجربه و آزمون و خطا بدان دست یافت. ضمن آن که هر یک از این مهارتها می تواند ابزار کارآمدی در اختیار روشنفکر باشد. روشنفکری دانش نیست. چون چیزی نیست که بتوان آن را فراگرفت و یا به دیگری آن را آموخت. روشنفکر خیلی چیزها می آموزد و می آموزاند, ولی روشنفکری را به کسی یاد نمی دهد. به طریقه تجربه هم نمی توان آن را فرا گرفت. چه بسیار افرادی که کوشیدند تا همچون راسل و ساتر و کافگا و فوکو و جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی شوند, نه به آنها رسیدند و نه هم روشنفکر شدند, حتی از خودشان هم بازماندند. روشنفکری یک مقوله فلسفی هم نیست. و روشنفکر فیلسوف نیست. چون زبان روشنفکر را همه می فهمند و زبان فیلسوف را فقط بعضی از فیلسوفان می فهمند. ضمن آن که هر فیلسوفی روشنفکر نیست و هر روشنفکری هم نباید حتماً فیلسوف به معنای حرفه ای آن باشد. پس اگر روشنفکری; علم و فلسفه و هنر و حرفه و فن نیست پس چیست؟
همچنان که گفته آمد روشنفکر شخص است و روشنفکری موقعیتی برای همه روشنفکران در نظام بزرگ اجتماعی است. و شما اگر جامعه جهانی را به عنوان یک نظام کلان و فراگیر تصور کنید, باز هم روشنفکر می تواند در همان حد و اندازه, دارای موقعیت باشد. افرادی به جهت دانایی و توانایی خاص به موقعیتهایی می رسند که به جهت آن موقعیت هم وظایف خاصی خواهند داشت و هم از پایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود. به جهت برخورداری از موقعیت خاص نقشهایی را بر عهده خواهند داشت که گاه این نقشها با نقشهای دیگر اجتماعی ناسازگار خواهند بود. یا انتظارهای مبتنی بر ارزشها و هنجارها گاه دچار نوسان و جا به جایی می شوتد. بدین جهت باید توجه داشت, گرچه گاه سخن از روشنفکری جهانی می شود ولی موقعیت روشنفکری را باید با شاخص ارزش مورد ارزیابی قرار داد. و جامعه های گوناگون ارزشهای خاص خود را خواهند داشت. بدین جهت نمی توان روشنفکران ایرانی را در همه جهت با روشنفکران فرانسوی و یا آلمانی یا آمریکای لاتین و یا کشورهای عربی مقایسه کرد.
همه آن چه در بحث ابزار و مشاغل بیان گردید, ناظر به بعد غیر عملی, بلکه فکری و اندیشه ای کار روشنفکر توجه دارند. با توجه به آن چه گفته آمد, روشنفکر در مشاغل گوناگون و در سازمانهای مختلف مشغول به کار است. اشتغال روشنفکر در سازمانهای مختلف, مانند آموزش عالی, بهداشت و درمان, آموزش و پرورش, حوزه های علمیه, قضائیه, مقننه, فرد روشنفکر را برخوردار از موقعیت خاص و ممتازی می کند. مانند: موقعیت استادی در دانشگاه, معلمی در آموزش و پرورش, نویسندگی در روزنامه ها و مجلات و تألیف کتاب, پژوهشگری در مراکز پژوهشی و سازمانهای دولتی, روزنامه نگاری, هنرمندی, داوری, سخنگویی برای مردم, این موقعیتهای متعدد سبب پراکندگی و گستردگی روشنفکران در نهادها و سازمانهای مختلف, حتی مراکز نظامی و انتظامی و امنیتی شده است.۸۸
موقعیتهای فراوان و بسیار گسترده در سازمانهای مختلف ضرورت ایجاد یک مفهوم کلی تر و فراگیرتر را فراهم ساخت که موقعیت روشنفکری باشد. البته موقعیت روشنفکری نسبت به جامعه بزرگ و فراگیر معنی و مفهوم خواهد یافت. یعنی ما با یک سازمان بسیار بزرگ و فراگیر روبه رو هستیم که ده ها, بلکه صدها سازمان را در خود گرد آورده است. روشنفکران به عنوان افرادی هستند که در سازمانهای مختلف با موقعیتهای گوناگون مشغول به کارند که این موقعیتهای گوناگون متکثر یک موقعیت فراگیر را تحت عنوان روشنفکری فراهم کرده است که هر کدام از موقعیتهای درون سازمانهای گسترده در سطح جامعه, همچون استادی, معلمی, پژوهشگری و… مصداق برای مفهوم گسترده و فراگیر روشنفکری است. باید دقت شود که روشنفکری یک موقعیت فراگیر و گسترده است که موقعیتهای مختلف درون سازمانی را هم شامل می شود. بدین معنی که موقعیت روشنفکری در برگیرنده موقعیتهای تمامی روشنفک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 