پاورپوینت کامل نقد فرازهایی از یک گفت و گو ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد فرازهایی از یک گفت و گو ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد فرازهایی از یک گفت و گو ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد فرازهایی از یک گفت و گو ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

در سخنان آیت اللّه حاج شیخ محمد واعظ زاده خراسانی, در گفت وگوی با مجله حوزه, شماره ۱۴۱, فرازهایی وجود دارد که جا دارد روی آنها درنگ بشود و روشنگری انجام پذیرد.

۱. (بهترین راهکار برای روشنفکری حوزوی, سفر به کشورهای اسلامی است. مسافرت به کشورهای مهم اسلامی, مانند: حرمین شریفین, قاهره, سوریه, لبنان, مغرب, الجزایر, اندلس (اسپانیا) و… این کار, ذهن و فکر انسان را باز می کند. در دنیای اسلام, چیزهایی از نزدیک می بیند که ذهنیت اش را نسبت به اسلام و مسلمین عوض می کند.

برای مثال, وقتی به اسپانیا سفر می کنیم و آن مظاهر اسلامی را در آن جا مشاهده می کنیم, ذهن مان به این نکته معطوف می شود که همین بنی امیه, از آخر سده اول و اول سده دوم هجری رفتند و آن جا را فتح کردند و بالاترین تمدن اسلامی را در آن جا به وجود آوردند. بعضی از آثار مهم آنان هنوز باقی است. مسجد قرطبه, بنایی است که ما در شرق چنان مسجدی نداریم… . در اطراف قرطبه, یکی از خلفای بنی امیه به اسم زنش شهری به نام (مدینه الزهراء) درست کرده است.)/۲۴

بی گمان, آشنایی با جهان اسلام, فکر و ذهن انسانهای جست وجوگری مانند حوزویان را, که حقیقت جویی از ویژگیهای آنان است, باز می کند و دستاوردهای بسیار خوبی را برای نهضت و حرکتی که این گروه هدف مندانه شروع کرده است, در پی خواهد داشت.

امّا چه نوع آشنایی و از کدام زاویه؟

از این فراز برمی آید حوزویان در این جست و جو و تلاش برای آشنایی با کار و تلاشهای گسترده دیگر مسلمانان, از جمله بنی امیه, پی خواهند برد دیگران هم برای عزت و شکوه اسلام زحمت کشیده و سرزمینهایی را فتح کرده و تمدنی را پی ریخته اند و اگر به این نکته برسیم ذهنیت مان نسبت به مسلمانان عوض خواهد شد و از خدمات و تلاشهای آنان, غافل نخواهیم شد و این زمینه نزدیک شدن مسلمانان را به یکدیگر فراهم می آورد که نتیجه روشنفکری و روشن اندیشی است.

آگاهی از خدمتها و ایثارگریها و از جان گذشتگیهای دیگر مسلمانان و مظاهر اسلامی که دیگر برادران مسلمان آفریده اند, بسیار ارزش مند است, امّا در ارائه نمونه ها و گفت و گوی از آنها, شایسته است دقت شود که طالحان به جای صالحان, ننشینند و در ارائه و معرفی این گونه نمونه ها, خواننده به این گمان نیفتد که کار حاکمان و فرمانروایانی چون بنی امیه, در فتح اندلس و دوران حاکمیت در آن سرزمین, از هر جهت کاری درست, برابر معیارها و باهدفی مقدس, ایثارگرانه و برای شوکت و عزت دین بوده, پس ضرورت دارد ما از آنان به بزرگی یاد کنیم, کارهاشان را بستاییم و تمدن شان را سرچشمه گرفته از درک و شعور اسلامی بینگاریم و به رفتار آنان خوشبینانه بنگریم و آثار به جای مانده از تمدن آنان را مایه افتخار اسلام و مسلمانان بدانیم که اگر به چنین درکی برسیم توانسته ایم زمینه های روشنفکری را در خود فراهم آوریم.

برای این که کسانی دچار این پندار نشوند, بایسته می نماد که نگاهی بیفکنیم به فتح اندلس در دوران ولیدبن عبدالملک و سلیمان بن عبدالملک و تمدنی که در اندلس در زمان امویان شکل گرفت.

فتح و تمدن اندلس

شیعه برای فتح معیارهایی دارد. هر فتحی را نمی پذیرد و بر آن مهر تأیید نمی زند. فتح را تنها به دستور امام معصوم و به قول شماری از فقیهان امام عادل روا می شمارد.

امام رضا(ع) می فرماید:

(الجهاد واجب مع امامٍ عادل.)۱

امامان شیعه(ع) در برابر دستگاه های جور که تبلیغ می کردند:

(جهاد زیر بیرق حاکم جور و با فرماندهی او واجب است.)

موضع گرفته و از کنار آن بی تفاوت نگذشته اند; زیرا روشن است که زمامدار جائر بر مبنای هوی و هوس خود عمل می کند و در مسأله ای بس مهم مانند جهاد که ریختن خون بشر مطرح است, اگر کار به دست چنین حاکم ستم پیشه و ناپای بند به معیارهای اسلامی باشد, خونهای به ناحق بسیار خواهد ریخت, به انسانهای بسیاری ستم روا خواهد شد و فاجعه هایی رخ خواهد داد غیر قابل جبران.

از این روی حاکمان جور, کسانی که زمامداری مسلمانان را به ناحق درچنگ گرفته بودند, برای برون رفت از بحران مشروعیت و توجیه لشکرکشیها و خون ریزیهای خود, به جعل روایت پرداختند و به دروغ به پیامبر خدا نسبت دادند:

(الجهاد واجب مع کل امیرٍ برّاً کان او فاجرا…)۲

شرکت در جهاد, تحت رهبری هر امیری, بر شما واجب است, چه آن امیر نیک رفتار باشد و چه فاسق و فاجر.

حال با این پیشینه و موضع دقیق ائمه اطهار, به گونه ای سخن بگوییم که جنگها, درگیریها و لشکرکشیهای کسانی مانند ولید و سلیمان و بسیاری از امویان اندلس, اسلامی جلوه داده شود و مهر تأیید بخورد, شاید به گونه ای, بی توجهی به آن سیره راستین پاکان و طلایه داران مکتب اهل بیت باشد که ما وظیفه داریم, آن به آن, آن را برافرازیم که لب و لباب روشنفکری است. ایستادن در برابر لشکرکشیهای حاکمان جور, زیرِ نام بلند اسلام و جهاد اسلامی, خیزش بزرگ روشنفکری است که عالمان شیعی در هر عصر و مکانی رایَتِ آن را به پیروی از ائمه اهل بیت افراشته اند.

اگر مراد آیت اللّه واعظ زاده از فتوحات به دست آمده در این فراز, در پرتو دفاع باشد, رویارویی با دشمنان برای بازداشتن آنان از ورود به قلمرو اسلامی, یا ورود لشکریان اسلام به سرزمین دشمن, به دعوت مردم ستمدیده و به ستوه آمده و سپس گرایش آنان به اسلام و پذیرش آن و آن گاه با اتفاق و همدلی پی ریزی جامعه نوین, باز به دور از خدشه نیست; زیرا امویان در دفاع و یاری ستمدیدگان نیز, از خود کارنامه درخشانی به جای نگذاشته اند که مورد تأیید اسلام و پای بندان ناب اندیش آن باشد.

در دفاع نیز, همه قانونهای جنگی, مو به مو, باید اجرا شود که از حاکمانی چون ولید و سلیمان بن عبدالملک, با آن زندگی سر تا سر آلوده و پرنکبت بعید است که از قضا با بررسی تاریخ, این مطلب, به روشنی خود را می نماد.

در دفاع نیز اینان به سیره رسول خدا عمل نمی کرده اند که بیاییم از دفاع آنان به طول کلی و همه جانبه و بدون نقد طرفداری کنیم.

رسول خدا در جنگها, که همه دفاعی بوده, مو به مو قوانین اسلامی جنگی را رعایت می فرموده است و هرکجا حرکت و جهاد دفاعی را با آن سیره رخشان برابر دیدیم, باید آن را ارج نهیم.

علامه بلاغی, تمامی جنگهای رسول خدا را دفاعی می داند و نکته بس مهمی را که درباره جنگهای دفاعی رسول خدا یادآور می شود, بهترین راه و روشی است که حضرت در جنگهای دفاعی خود بر می گزیده است:

(فکانت حروبه باجمعها دفاعاً لعدوان المشرکین الظاّلمین عن التوحید و شریعه الاصلاح و المسلمین و مع ذلک فهو یسلک فی دفاعه احسن طریقه یسلکها المدافعون و اقربها الی السلام و الصّلاح یقدم الموعظه و یدعوا الی الصلاح و السّلام و یجنح الی السلم و یجیب الی الهُدنه و یقبل عهدالصلح مع عرفانه انه المظفّر المنصور.) الرحله المدرسیه/۲۱۲, موسسه اعلمی کربلا

همه جنگهای رسول اکرم(ص) دفاع در برابر مشرکان ستمکار بود که از توحید و شریعت اصلاح و مسلمانان پشتیبانی می کرد. با این حال, آن بزرگوار در دفاع خود بهترین راهی را که دفاع گران پیشه می کنند, برمی گزید. پیش از شروع جنگ, موعظه می کرد, به صلاح و مسالمت فرا می خواند و علاقه خود را به صلح می نمایاند. و در حالی که می دانست پیروز عرصه نبرد است, پیشنهاد ترک خصومت را می پذیرفت و قرارداد صلح را قبول می کرد.

آیا می توان, دفاعی را که با فرمان ولید آغاز شده و به انجام رسیده با این سیره بس شکوه مند و انسانی برابر دانست. نمی خواهیم و بنا نداریم تمامی جنگها و حرکتهای دفاعی که با فرماندهی حاکمان جور انجام گرفته رد کنیم, ولی روی این نکته سخت پافشاری می کنیم که کوچک ترین حرکت و رفتار ضدانسانی را باید گفت و در برابر آن موضع گرفت و ضد اسلامی بودن آن را نمایاند.

با این که مسلمانان مخلص و جنگاوران مؤمن و با انگیزه دفاع از مرزها و قلمرو اسلامی, در بین جنگاوران و راه پیدا کنندگان به سرزمین اندلس, بسیار دیده می شود و رفتار اینان به جبهه مسلمانان روح و شادابی اسلامی می بخشیده, رفتار زشت امویان, لکه سیاهی بوده است بر چهره این حرکت که چون در رأس هرم حرکت قرار گرفته بودند, در بسیار موردها, زبان و قلم هر نویسنده, تاریخ نگار و وقایع نگار حق مدار و حق جویی را از دفاع باز می دارد و نویسنده روشنفکر مسلمان, به آسانی نمی تواند الگودهی کند و ارزشهای والا در این فتوحات به وجود آمده در پرتو دفاع و رهایی ستمدیدگان را به درستی بنمایاند.

بی شک مروانیان و امویان در جبهه هایی که به روی سرزمینهای دیگر می گشودند, همه جا, دفاعی یا برای رهایی ستمدیدگان نبود, بلکه آنان هدفها و برنامه های دیگری داشتند که با معیارهای اسلامی و قرآنی و سیرت رسول اللّه, ناسازگاری داشت و عنوان جهاد, دستاویزی بود برای کشاندن مردم مسلمان به عرصه های نبرد:

(امویان و حاکمان ایشان, هرچه بیش تر بر تجمل خود می افزودند, نیاز آنان به پول, بیش تر می شد و چون درآمد حوزه مسلمانی, کفایت هزینه روزافزون آنان را نداشت, از عنوانِ جهاد استفاده می کردند و به سرزمینهای غیر مسلمان حمله می بردند, بیش تر غزوه های این حاکمان به خاطر غارت مال مردمان و پرکردنِ جیب خود و خزانه خلیفه بود.)۳

این که شماری از فرماندهان و جنگجویان مؤمن, با اینان همراهی می کردند, به نام جهاد و دفاع از مظلوم لباس رزم می پوشیدند و به رویارویی با دشمن خارجی برمی خاستند, شاید به وجهی از وجوه زیر باشد:

یا از روی بی اطلاعی و ناآگاهی از هدفها و برنامه های پشت پرده و پنهان امویان بود.

یا می انگاشتند چون در اردوگاه هایی که امویان و مروانیان برای این منظور سامان داده اند, می توانند هدفها و برنامه های خویش را پیش ببرند و به وظیفه اسلامی که همانا جهاد در راه خدا باشد, عمل کنند. اینان, به برنامه های حاکمان اهمیت نمی دادند و برای هدفی که داشتند پا در رکاب می نهادند و به میدان رزم می رفتند.

دکتر شهیدی, مورخ و اسلام شناس بزرگ کشورمان می نویسد:

(عربهایی که از دو سوی جزیره, پیام اسلام را به سرزمینهای فتح شده بردند, دو دسته بودند: دسته ای که برای خدا کار می کردند و دسته ای که به نام دین و جهاد در راه خدا, دنیا را می خواستند.

دسته نخست, تنها آموزاندن قرآن و نماز و احکام اسلام را می خواست و دسته دوم, گرفتن جبایت و خراج را.)۴

و در فرازی دیگر می نویسد:

(گروه های متشکل که آماده تبلیغ اسلام در سرزمینهای همسایه بودند, همگی اسلام را, چنانکه باید نمی شناختند و از بردنِ این دین از حجاز به دیگر سرزمینها, یک چیز را نمی خواستند. برای گروهی, این رسالت, نوعی ستیزه گری و غنیمت یابی بود. این چیزی است که در زمان زندگانی رسول اکرم نیز, مسلمانان با آن رو به رو شدند. ضمن حدیثی که از پیغمبر(ص) رسیده و بخاری آن را در آغاز کتاب خود نهاده چنین آمده است:

کسی که برای خدا و رسول هجرت کند, هجرت او با خدا و رسول است و کسی که از هجرت, مال دنیا و یا زن زیبا می خواهد, بهره ای جز آن ندارد.)

مسلّم است که بعضی نیروهای آماده فتوحات در شمار دسته نخستین نبودند. امّا از همان روزهای نخست, به پیروی از سنت رایج در زندگی پیغمبر(ص) هرجا دسته سربازان می رفت, گروه آموزنده قرآن و احکام فقه اسلامی به دنبال آنان بود. این دسته که از روی ایمان, اسلام را چنانکه هست, نه چنانکه بعضی حکومتها می خواستند به مردم یاد دادند و چون رفتار بیش تر این آموزندگان, با گفتار آنان مطابقت داشت, به هرجا رسیدند, مسلمانانی معتقد و عامل به دین تربیت کردند.)۵

تمدن اموی اندلس

برای روشن شدن این موضوع, که استاد واعظ زاده روی آن انگشت می گذارد و آن را بالاترین تمدن می نامد, بررسیهای دقیق و همه سویه باید انجام بگیرد. اهل تاریخ بنشینند و زوایای تمدن اندلس را دوره امویان و مروانیان بررسی کنند, اسلامی و غیر اسلامی بودن و یا اموی و غیراموی بودنِ آن را پس از کندوکاو و بررسیهای بی طرفانه, با توجه به کارکرد و کارنامه هریک از حاکمان اموی, اعلام بدارند.

در این بررسی, باید به طور جدّ به اندیشه ای که آن را برافراشت توجه شود و پایه گذاران آن شناسانده شوند و یک جانبه داوری نشود که رهزن خواهد بود و به تحریف تاریخ خواهد انجامید.

نسبت دادن یک تمدن بزرگ به گروه, طایفه و قبیله و یا به دسته ای از حکومت گران, شاید ساده انگارانه باشد. دستهای بسیاری فرش تمدن را می بافند: آن که فکر تولید می کند, فکر به مرکز و مغزهای تصمیم گیری می افشاند و با اندیشه و منطق, مردم را در جهت گیری تمدنی بسیج می کند و آینده روشن را فراروی آنان, ترسیم می کند, آن سرباز گمنامی که برای برداشتن بازدارنده های راه پیشرفت و اوج گیری فکرهای بلند, جان خویش را فدا می کند, آن فرماندهی که با تدبیر جنگی دقیق عرصه را بر دشمن تنگ می کند, آن که جان خویش را در هراس انگیزترین لحظه به خطر می افکند و از درون دشمن خبرهای مهم را می آورد, آن دانشمندی که مشعل دانش را می افروزد, آن معلم, مربی و آموزگاری که به تربیت فرزندان همت می گمارد, آن صنعت گری که با صنعت گری و نوآوریهای خود, به صنعت رونق می دهد, آن کشاورزی که تلاش می ورزد سفره زمین را برای مردم بگستراند آن ادیبان, شاعران, نویسندگان, تاریخ نگاران و… که اندیشه ها را رشد می دهند و بارور می کنند و دست به فرهنگ سازی می زنند و آنان که دَم به دَم روحِ شجاعت, ایثار, برادری, عدالت جویی و عدالت خواهی, انسان دوستی و نوع دوستی را به کالبد فرد فرد جامعه می دمانند و آنان که ستم را برنمی تابند, به تلاش برمی خیزند تا هرگونه ستمی را از بیخ و بن برکنند و فقر را ریشه کن سازند و تبعیض را براندازند و… در بافتن فرش تمدن سهیم هستند.

در تمدن اندلس, نقش اول و بنیادی را باید به اسلام داد, به وحی و آن نوری که از سینه محمد(ص) آن به آن پرتوافشانی می کرد و زمین و زمان را درمی نوردید. مسلمانان در پرتو این نور بود که می توانستند حرکت کنند و سرزمینهای تاریک را بگشایند.

سرزمین اندلس را اسلام و حقیقت محمدی گشود, نه شمشیر امویان و یا تدبیر آنان. پیش از آن که لشکریان اسلام و مسلمانان جهادگر و مخلص, به اندلس پابگذارند, دل مردمان آن سرزمین فتح شده بود.

اگر دلها فتح نشده بود, محال بود به آن سرعت اندلس سر تسلیم فرود آورد و آن دولت بزرگ را در سرزمینی آن چنان پهناور, عربان بتوانند, تشکیل بدهند.

همان گونه که در فتح اندلس, پیشاپیش جنگاوران, نسیم دل انگیزِ اسلام, (روح)ها را فتح می کرد, در شکل گیری آن تمدن شگفت هم, اسلام بود که به دلهای تمدن سازان شادابی, به اندیشه ها روشنایی, به دستان توانایی به نفسها اعتماد می بخشید.

اگر تمدن اندلس, در دوران اسلامی, ویژگیهای تمدن اسلامی را داشته, یعنی انسانی, ارزشی, عدالت محور, ستم ستیز, مشعل دار دانش, خرافه زدا, خردورزانه و معنویت گستر بوده, که اینها را باید از لابه لای تاریخ درآورد, قضاوت ما درباره حکمروایان آن سرزمین از خاندان اموی, نباید همان قضاوت و نگاهی باشد که درباره معاویه, یزید و دیگر انسانهای پلید و اهریمن صفت از این خاندان منحوس و میشوم و مروانیان داریم و چون اموی بوده اند از نظر ما محکوم و مطرود و غیر قابل دفاع باشند و کارنامه آنان سر تا سر سیاه و رفتار آنان, بی استثنا, نکبت آلود که این با سیره رسول خدا, امام علی بن ابیطالب و ائمه اطهار ناسازگار است. اما اگر تمدن اندلس, از آن ویژگیهای ناب و ارزشی بی بهره بوده و حاکمان اموی بی توجه به فقر و رنج و درد و گرفتاریهای مردم, به کاخ سازی روی آورده و ساختن مسجدهای بی روح, امّا بسیار پرتجمل, پرهزینه و با بهره کشی از مردمان ضعیف و مالیاتها و خراجهای هنگفت, برای به رخ کشیدن قدرت و هیمنه خود و مشروعیت دادن به حکومت غاصبانه خود, بی گمان این تمدن را نمی توان اسلامی خواند و به آن ساختمانها و ستونها و معماریهای دقیق و شگفت انگیز دل خوش کرد و به ستایش آن برخاست و از فجایع و خون ریزیها, حقیقت پوشیها و حق ستیزیهایی که برای پا گرفتن چنین تمدنی انجام گرفته غافل بود و دیگران را نیز بی خبر گذاشت.

در دوران امویان اندلس, به زیباییها, اوجها, انسانیتها, ارزش مداریها, عدالت محوریهایی بر می خوریم و به ستمها, نکبتها, آلودگیها, عدالت ستیزیها و وارونه جلوه دادن اسلام, خارج کردن قرآن از مدار و چرخه زندگی و حکومت, بها دادن به قومیت و عربیت, اهل بیت ستیزی و…

وقتی به کارنامه سازندگان این تمدن نیمه اسلامی و نیمه جاهلی نظر می افکنیم می بینیم و درمی یابیم زیباییها, اوجها, انسانیتها, ارزش مداریها و عدالت جوییها و عدالت محوریها, که گاه گاه خود را در این دوره می نموده اند, از سینه و اندیشه و رفتار کسانی تراویده که اموی نمی اندیشیده و اموی سیرت نبوده, بلکه محمد سیرت بوده اند و در پی آبادسازی معنوی و مادی آن سرزمین فلاکت زده و هرجا نکبت و لجن و رفتارهای زشت و خون ریزی بوده و غیر انسانی و برخلاف مصالح امت اسلامی و سیره نبوی, بیش تر از کسانی سرزده و از وجود ناپاک کسانی نشأت گرفته که اموی بوده و یا اموی می اندیشیده و روی قومیت عربی تعصب می ورزیده اند و بر آن بوده که قومیت عربی را به جای اسلام بگسترانند و تشنگی مردم آن سرزمین را به آموزه های ناب و معارف رخشان اسلام, با لجن عربیت فرونشانند و آنان را حیران و شگفت زده کاخها و بناهای چشم پرکن و شگفت انگیز خود بسازند و از حقیقت و نسیم روح انگیز اسلام دور سازند.

شاخصه های تمدن اسلامی

تمدن اسلامی, تمدن کرامت انسانهاست. هرکار, برنامه, سیاست راهبردی که این اصل را تقویت می کند و آن را شکوفان می سازد, باید رعایت شود.

تمدن اسلامی, تمدن ارزشهاست. ارزشها, آن به آن باید دامن بگسترانند و ضدارزشها از جامعه رخت بربندند.

تمدن اسلامی, آکنده از آزادیهای مشروع است. هیچ کس نباید از اظهار عقیده و اندیشه خود, ترسی به دل راه بدهد.

تمدن اسلامی, تمدن شکوفانی است در همه زمینه ها. هم معنویت را می گستراند و ارزشها را نهادینه می کند و هم به مادیت بهای لازم را می دهد و به گونه ای برای آن برنامه ریزی می کند که مشکل ساز نباشد.

تمدن اسلامی, شاخصه هایی دارد که بدون آن شاخصه ها, تمدن اسلامی نخواهد بود و نمی شود آن را در ردیف تمدنهای اسلامی و دینی یاد کرد و یا از هر حیث آن را اسلامی نامید.

۱. عمل به سیره رسول خدا:

در تمدن اسلامی, سیره رسول خدا محور و مدار است. در رفتار حاکمان, برخورد آنان با مردم, در صلح, در جنگ, در چگونگی اداره جامعه و…

حال باید دید آیا در دوران پرفراز و نشیب حضور امویان در اندلس, این اصل مهم رعایت شده است؟

* از جمله: باید دید آیا حاکمان اموی بر اساس اصول اسلامی برگزیده می شده اند؟ یا موروثی بوده است؟

این معیار مهمی است. رسول خدا, به دستور خدا, بنیانی سخت استوار برای حکومت و امامت مسلمانان پی ریخت. اگر معصوم حضور داشت, معصوم باید در رأس هرم جامعه قرار بگیرد, اگر حضور نداشت امام عادل, شایسته ترین, خبره ترین و آگاه ترین فرد جامعه اسلامی به انتخاب مردم باید بر سریر حکومت قرار بگیرد و مردم به فرمان او باشند. امویان, به این اصل, از آغاز پشت کردند. در اصل بنای حکومت گری این خاندان, بر شالوده شکنی و نادیده انگاری اصول اسلامی, بویژه این اصل استوار, شکل گرفت. معاویه هم خود با نادیده انگاری این اصل بر سریر حکومت قرار گرفت و هم فرزندش یزید را برخلاف این اصل بر مسلمانان مسلط کرد. در این خاندان, این رویه شد و برای به پا داشتن این رویه شوم چه خونها که نریختند و چه ستمها که روا نداشتند. در اندلس هم این بنای شوم را پی ریختند و حکومت موروثی را باب کردند که این, با هیچ تمدن انسانی سازگاری ندارد, چه برسد به تمدن اسلامی.

* آیا سخن رسول خدا در عمل به (ثقلین) و برافراشتن این پرچم عزت آفرین در دوران طولانی فرمانروایی امویان دراندلس, مورد توجه بوده است, یا دقیقاً عکس آن عمل می کرده اند و آگاهانه این اصل حیاتبخش را نادیده می انگاشته اند, تا به گمان و پندار جاهلی خود, نام محمد(ص) محو شود؟

اگر (ثقلین) در جاهایی مورد توجه قرار می گرفته, به دور از چشم مروانیان و امویان بوده است وگرنه آنان دشمن آن بوده و به هیچ روی با آن میانه ای نداشته اند که با فکر جاهلی آنان ناسازگار بوده است.

معاویه با مبارزه با این اصل, حکومت اموی را پی ریخت و در زمان یزید این زخم چرکین, به بدترین وجه سرباز کرد و با عترت آل اللّه, نبردی سخت آغاز شد و به شهادت گل سرسبد عترت فرزندان و برادران و یاران او انجامید. در اصل, حکومت امویان و حکومت گران اموی, همیشه و در همه حال, رویارویی با (ثقلین) را در دستور کار و برنامه خویش داشتند و هیچ گاه از این مسأله, به گمان خود غافل نبودند. اهل بیت ستیزی, نه تنها در دورانی که امویان و مروانیان در منطقه حجاز حکمرانی می کردند باب بود و سیاست راهبردی, که در دوران حاکمیت این خاندان در اندلس نیز, برنامه ادامه یافت و عاشوراستیزی در دستور کار قرار گرفت و بی شرمانه عید عاشورا اعلام کردند. روایت جعل کردند, مزدورانی را به عنوان راوی به کار گرفتند, تا روایت بسازند و روز عاشورا را, روز شادمانی اعلام کنند.

احمدبن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه, می نویسد:

(در روز عاشورا, ناصبیان, که بغض اهل بیت را در دل دارند و معاند ایشان هستند, یا ناصبی نیستند و بغض عناد ندارند; اما از روی جهل, و نادانی کارهایی را انجام می دهند… در روز عاشورا غایتِ فرح و سرور اظهار می کنند و آن را برای خود عید می گیرند و در آن روز به زینت و آرایش می پردازند, مثلاً حنا می بندند و سرمه می کشند و جامه های نوِ فاخر می پوشند و در نفقات توسعه می دهند و غذاهای لذیذ و خوراکهای خارج از عادتِ روزانه می پزند, به اعتقاد آن این امور در آن روز مستحب است و از سنت پیغمبر است و سیره پیروان آن حضرت بر این جاری بوده و هست, در صورتی که سنت و مستحب در آن روز, ترکِ همه این امور است, برای آن که درباره آنها هیچ گونه خبر معتمد صریحی و اثر قابل قبولِ صحیحی وارد نشده است. از یکی از بزرگان, که در حدیث و فقه, پیشوا و امام بوده پرسیده اند که سرمه کشیدن و غسل کردن و حنا بستن و خوراکهای لذیذ پختن و جامه های نو پوشیدن و شادی و فرح اظهار داشتن در روز عاشورا چه حکم دارد؟

وی پاسخ داده که:

درباره این امور, هیچ گونه حدیث صحیحی از پیغمبر خاتم, صلی اللّه علیه [و آله] و سلم, وارد نشده است. و همچنین از هیچ یک از اصحاب او, کلامی که دال بر آنها باشد, صادر نگشته است و هیچ یک از بزرگان اسلام و علمای اعلام, خواه ائمه اربعه, یعنی مالک و ابوحنیفه و شافعی و احمد بن حنبل باشند و خواه غیر ایشان, این امور را مستحب ندانسته اند و به استحباب آنها حکم نکرده اند و در کتب معتمده نسبت به این امور, هیچ گونه حدیث, خواه صحیح و خواه ضعیف, نقل نشده است.)

امّا آن چه نقل کرده اند:

(من اکتحل یومه لم یرمد ذلک العام)

ییعنی: هرکه در روز عاشورا سرمه کشد چشم او در آن سال به درد دچار نمی شود.

و نیز آن چه آورده اند که:

(من اغتسل لم یمرض کذلک)

ییعنی هرکه روز عاشورا غسل کند در آن سال بیمار نمی شود.

و نیز آن چه آورده اند که:

(من وسع علی عیاله فیه وسع اللّه علیه سائر سنته)

یعنی: هرکه در نفقه بر عیال خود در روز عاشورا توسعه دهد, خدا بر او در سایر ایام آن سال, توسعه می دهد و روزی او را فراخ می گرداند.

و امثال این, مانند فضل صلوه در آن, و این که توبه حضرت آدم در آن روز پذیرفته شد, کشتی حضرت نوح آن روز بر کوه جودی نشست, و حضرت ابراهیم را خدا در آن روز از آتش نمرود نجات داد, و حضرت اسماعیل (یا اسحاق) که ذبیح اللّه است, خدا امروز قوچی را به عوض ذبح او فرستاد و حضرت یوسف را به حضرت یعقوب, در آن روز, برگردانید. پس همه اینها ساخته و موضوع و مجعول است, مگر حدیث توسعه بر عیال, لیکن در سند او نیز کسی است که درباره او سخنانی است.)۶

حاکم, فیروزآبادی صاحب قاموس, ابن قیّم و… همه احادیث وارده در فضل عاشورا را, موضوع و افترای بر پیغمبر, مراسم ویژه آن روز را بدعت دانسته اند. البته شماری احادیث صوم در آن روز و شماری احادیث توسعه بر عیال را درست انگاشته اند و…

محدث ارموی می نویسد:

(در مذهب شیعه, روزه و توسعه بر عیال نیز مانند سایر امور مذکور در بالا مذموم و مرجوح است.)

و همو, از شفاء الصدور فی زیاره العاشور, نوشته حاجی میرزا ابوالفضل تهرانی, نقل می کند:

(در تهذیب و مجالس شیخ, اعزّاللّه شأنه, سند به ابی غندر می رسد که از صادق آل محمد, علیهم السلام, پرسیدم صوم یوم عرفه را؟

فرمود: عید من اعیاد المسلمین.

گفتم صوم یوم عاشورا چون است؟

فرمود: آن روزی است که حسین در او کشته شده. پس تو اگر شماتت کننده ای, روزه دار.

فرمود: همانا, آل امیه نذری کردند که اگر حسین کشته شود, آن روز را عید قرار دهند و به شکرانه این نعمت, روزه گیرند و اولاد خود را مسرور نمایند و این, سنتی شد در آل ابی سفیان, تا امروز و از این روی روزه گیرند او را و بر اهل و عیال خود ادخال فرح کنند آن گاه فرمود: روزه برای مصیبت نمی شود و نیست مگر برای شکر سلامت. همانا حسین کشته در روز عاشورا, هان اگر تو از مصیبت زدگان او هستی, روزه مگیر و از شماتت کنندگانی و از آنانی که به سلامتِ بنی امیه مسرور شدند, روزه بدار به شکر خدای تعالی.)۷

همان گونه که یادآور شدیم, این مراسم میشوم را امویان ادامه می دهند و در اندلس بر دامنه آن می افزایند, تا آن جا که شاعران در آن روز که روز جشن آل ابی سفیان است سروده های خود را برای خلیفگان اموی می سرایند, تا به حاکم نزدیک شوند و صله دریافت کنند.

محدث ارموی می نویسد: صاحب شفاء الصدر گفته:

(عبدالملک بن حبیب السلمی, در تهنیت به روز عاشورا, یکی از خلفای اموییّن اندلس را خطاب کرده, این ابیات را سروده است:

لاتنس لاینسک الرّحمن عاشورا

واذکره لازلت فی التاریخ مذکورا

قال النّبی صلوه اللّه تشمله

قولاً وجدنا علیه الحق ّ و النورا

فیمن توسّع فی انفاق موسمه

ان لایزال بذاک العام میسورا. ۸

فراموش نکن… خداوند عاشورا را از یادت نبرد.

هماره به یاد آن باش که عاشورا هنوز در تاریخ ماندگار مانده است. پیامبر, که صلوات خداوند بر او بادا, گفتاری مطابق حقیقت فرموده: هرکس در این روز در انفاق بر خانواده اش گشاده دست باشد, تا آخر سال, در تنگنا نخواهد بود, بلکه در گشایش خواهد بود.)

بله, امویان ماندگاری خود را در عترت ستیزی و عاشوراستیزی می انگاشتند. اگر آنان بنیانگذاران تمدن اسلامی بودند, نمی بایست برای توحش, جنایت, انسان کشی آن هم برای کشتن حسین بن علی, جشن و شادمانی برپا می کردند که توحش, جنایت, غارت, رویارویی خونین با صالحان و در رأس آنان حسین بن علی, به پایکویی و جشن بپردازند, بلکه باید از آن تبری می جستند که تمدن اسلامی در پرتو بهره مندی از (ثقلین) ممکن است, وحی و آموزه هایی که از وحی سرچشمه می گیرند و با وحی درآمیخته اند.

در روضات الجنات آمده است:

(وفی الکامل البهایی ان فی بلاد المغرب, مدینه تسمی قرطبه. من عاده اهلها, فی کل سنه, ان اجامرتهم الملحدین, من غایه نصبهم و عداوتهم لاهل بیت الرساله(ع) متی دخلت علیهم, لیله عاشورا, نصبوا من رؤس الحمیر او البعیر علی اسنه الرماج و داروابها علی أطراف المدینه و ابواب الدور فی جماعه کثیرین من اراذل البلد مع ضرب الدفوف و الطبول و اشاعه انواع المزامیر و الغناء و الرفص و سایر الملاهی و اهل المدینه یطبخون لهم من ملاّذ الاطعمه و الحلوا, حتی اذابلغوا باب دار احد منهم یقدمون بها الیهم و یظهرون البشاشه و السرور علی قتل الحسین(ع) و یشبهون تلک الرووس المنحوسه برأسه الشریف المطهر و هم یقومون علی باب کل دار و ینشرون بالغناء و المزمار:

یا ستی المراسه اطعمینا المطنفسه

و مراد هم بالمطنسفه هلی تلک القطایع المصنوعه لاولئک الملحدین…)۹

مؤلف روضات الجنات در ادامه, به نقل از کتاب التعجب شیخ ابوالفتح کراجکی (م: ۴۴۹) نیز همانند چنین رفتاری را از امویان اندلس نقل کرده است.

امویان, افزون بر کینه ای که نسبت به اهل بیت داشتند, رقابت با حاکمان فاطمی آفریقا, آنان را وامی داشت این گونه رفتار زشت را از خود بروز دهند; زیرا می پنداشتند با این رفتار و هجوم تبلیغاتی به مبانی فکری فاطمیان, که همانا مکتب اهل بیت باشد, خواهند توانست رقیب را از صحنه به در کنند.

در دولت امویان اندلس, قلم بمزدان تشویق می شدند درباره امویان و خاندان پست اموی فضیلت بتراشند و در مدح آنان شعر بسرایند و به امام علی(ع), مظهر عدالت و تقوا, ناسزا گویند و به گمان خود, آن بزرگمرد را در چشمها کوچک جلوه دهند.

مستنصر اموی, کتابی در فضائل بنی امیه! نوشت.۱۰

در ارجوزه ای منسوب به ابن عبدربه اندلسی, معاویه, خلیفه چهارم شمرده شد و نام علی از ردیف خلفای راشدین حذف گردید.

این توطئه, بی پاسخ نماند و منذر بلوطی در قرطبه, به او پاسخی در خور داد.۱۱

امویان اندلس, به تهاجم فرهنگی علیه شیعه و آل رسول اللّه, بسنده نکردند, به کشتار و ترور دوستداران اهل بیت و فرزندان رسول خدا, در جای جای قلمرو خود پرداختند. حکیم و شاعر شیعی اندلسی, ابن هانی (۳۶۲) که در سروده هایش به افشاگری می پرداخت, مدح خاندان پیامبر می گفت و از مظلومیت خاندان علی, سخن به میان می آورد, از جوخه های مرگ امویان, جان سالم به در نبرد و در رجب ۳۶۲ کشته شد.

امویان در شرق آفریقا نیز, از هیچ خشونتی در حق پیروان علی (ع) خودداری نمی کردند. به سال ۴۰۷ ه در قیروان, پیروان اهل بیت را به اتهام سب ّ خلفا, قتل عام کردند و بدنهای آنان را سوزاندند.

ابن اثیر, از این قتل عام چنین گزارش می دهد:

(در محرم چون این سال در همه سرزمینهای افریقیه, شیعیان [علویان, فاطمیان] کشتار شدند. چگونگی کار چنین بود که روزی, معزبن بادیس بر اسب نشست و در قیروان می گشت و مردم بدو درود می فرستادند و آفرینش می گفتند. او از کنار گروهی گذشت و پیرامون آنها جویا شد.

گفتند: ایشان رافضی هستند و به ابوبکر و عمر دشنام [سب ّ] می دهند.

معزّ گفت: خدای از ابوبکر و عمر خشنود باد و از آن جا گذشت.

در همین هنگام, مردم کوی و برزن, به دروازه مقلی قیروان رفتند. شیعیان در این جایگاه گرد می آمدند. آنها شماری از شیعیان بکشتند. انگیزه آنها آزمندی نظامیان و پیروان ایشان به یغماگری بود و بدین سان, دستِ همگان بر کشتار شیعیان دراز گردید. کارگزار قیروان, آنان را بدین کار می آغالید و برمی انگیخت.

انگیزه کارگزار قیروان از این رفتار آن بود که وی هنجار قیروان به سامان رسانده بود و بدو گزارش رسیده بود که معزّبن بادیس, بر آن است تا وی را برکنار کند. پس می خواست با این رفتار, کار معزّ به تباهی کشد. و بدین سان, بسیاری از شیعیان, کشته شدند و به آتش کشیده شدند و سرای شان به تاراج رفت و در همه جای افریقیه خون شان ریخته شد. شماری از شیعیان, خود را به کاخ منصور, در نزدیکی قیروان, رساندند و در آن دژ گزیدند. مردمِ کوی و برزن, آنها را میان گیر کردند و برایشان تنگ گرفتند. گرسنگی بر شیعیان فشار آورد و همچنان که از کاخ بیرون می رفتند, مردم آنها را از پای درمی آوردند.

و تا فرجامین کس شان, خون ایشان بریختند. شماری از آنها به مسجد مهدیه پناه بردند و در آن جا, همگی کشته شدند.

شیعیان مغرب, مشارقه نامیده می شدند, زیرا به ابوعبداللّه شیعی نسبت داشتند که از مشرق بود.

بیش تر سخن سرایان, این رویداد را یادآور شده اند. برخی از آنها از سرِ سرخوشی و شادمانی و پاره ای از بهر پژمانی و پژمردگی چامه سرودند.)۱۲

در اندلس, چگونه تمدنی برپا بوده که این سان مردم قتل عام می شدند, زن و مرد, کودک و پیر. و خانمان شان می سوخته و برباد می رفته و برمی افتاده است؟

۲. پرهیز از فساد و گناه:

از شاخصه های مهم تمدن اسلامی پرهیز از فساد و مبارزه بی امان و بی وقفه با هرگونه هنجارشکنی و بداخلاقی است. چگونه می شود تمدنی اسلامی باشد, اما در رأس هِرَمِ آن فساد بی هیچ رادع و مانعی, افسار گسیخته بتازد. در حالی که تمدن اسلامی تمدنی است معنوی و در همه زوایای آن معنویت باید حاکم باشد و فرمانروایان و حاکمان آن از شایسته ترین افراد و پیشتاز عرصه معنوی باشند. امّا در اندلس, از آغازین روزهای پس از فتح, بازار غنا, فساد و شادخواری گرم و پررونق بوده است:

(چون اعراب اندلس را فتح کردند, بازار لهو, از غنا و عَزف گرفته, تا رقص, گرم شد و به وجود آمدن موشح در اندلس, در درجه اول, بر پایه نیاز مردم اندلس به شعری بود که برای غنا مناسب تر بوده باشد.)۱۳

حاکمان اموی, تشویق کننده مرد و زن آوازه خوان آن سرزمین بودند. در میان کتابهای غنا و تاریخ مغنیان, الاغانی, بیش از هر کتابی مورد پسند آنان بوده است.۱۴

شماری از شاهان اموی, به فساد و میگساری و زنبارگی, شهره بودند. در این راه, از ریختن خون پارسایان و صالحان و آمران به معروف و ناهیان از منکر, باک نداشتند و بی محابا برای هموار کردن راه فساد, خون می ریختند. هرکس در برابرآنان می ایستاد و از گناه و فساد و می خوارگی بازشان می داشت, به جوخه مرگ سپرده می شد.

حکم بن هشام (۱۸۰ ۲۰۷ ه. ۷۹۶ ۸۲۲ م) سومین امیر قرطبه, فاسد, عیاش و دلبسته شکار و شراب بود. مؤمنان و عالمان, بر سبکسریهای او خرده گرفتند.

ایادی او, در برابر امر به معروف و نهی از منکر ایشان, دست به خشونت زدند و به شدیدترین وجه, واکنش نشان دادند.

به سال ۱۸۸ ه. ق شماری از عالمان قرطبه, مانند: یحیی بن یحیی لیثی, امیر را نکوهش کرد و او را از نابایستها و منکراتی که انجام می داد, بازداشت و رفتار او را خلاف احکام اسلامی دانست.

در برابراین حرکت یحیی, امیر خشونت به خرج داد و مأموران و ایادی وی, خانه یحیی را سنگ باران کردند.

کار به آن جا رسید که در برابر رفتار اشمئزاز کننده امیر اموی, حکم بن هشام, بسیاری از مردم, به پیروی از عالمان دین, زبان به اعتراض گشودند و به چاره جویی برخاستند و برآن شدند دیگری را به جای او بنشانند.

ولی او با تزویر, به نامهای مخالفان و ناهیان از منکر دست یافت.

(فما اتی علیه اللیل حتی حبس الجماعه المذکورین عن آخرهم. ثم امربهم بعد ایام فصلبوا عنه قصره و کانوا اثنین و سبعین رجلاً.)۱۵

چون شب شد, همه را زندانی کرد و پس از چند روز آنان را در جلوی کاخ اش به دار آویخت. آنان هفتاد و دو مرد بودند.

در سال ۱۹۸ ه. مردم مسلمان قرطبه علیه حکم بن هشام قیام کردند. قضیه از این قرار بود:

(حکم بن هشام, هماره به فساد و شراب و دیگر مفاسد همانند, مشغول بود. مردم, زبان به نکوهش گشودند و ایادی و سربازان او را, که به او در این امور کمک می رساندند, نفرین می کردند.

از این روی, درگیری بین لشکریان حکم بن هشام و مردم قرطبه, بالا گرفت سپاهیان حَکَم, دست به شمشیر بردند. کوی ربض را, که ناراضیان و شورش کنندگان, از آن جا بودند, به آتش کشیدند و دست به کشتاری بزرگ زدند. سیصد نفر از بزرگانِ آنان را دستگیر و به دار آویختند. قتل و غارت و آتش سوزی, سه روز ادامه داشت…)۱۶

این حرکتیهای ضد انسانی و کشتار مردم مسلمان, که به سبب اعتراض مردم به سیاه کاریها و زشت رفتاریهای امیر قرطبه, انجام گرفته است و در هر برهه ای از تاریخ ننگین حکومت گری امویان در اندلس, ادامه داشته و مردم آگاه و هوشیار و عالمان آزاده علیه حاکمان فاسد به پا خاسته اند و ناجوانمردانه قتل عام شده اند و یا چنان بر آن سخت گرفته شده است که برای همیشه زبان به کام گرفته اند. هر نوع اعتراضی, پاسخی سخت خشن و شکننده را از سوی حاکمان به دنبال داشته است. در دوره جانشین حکم بن هشام, عبدالرحمن دوم (۲۰۷ ۲۳۸), غنا و لهو گسترش یافت.

فیلیپ ک. حتی. می نویسد:

(عبدالرحمن دوم که از سال (۲۰۷ تا ۲۳۸ ه. ۸۲۲ تا ۸۵۲ م) امارت داشت و بعداً (اوسط) لقب یافت تحت نفوذ چهارکس بود: زنی و خواجه ای و فقیهی و نغمه گری.

زن, همسر محبوب وی, سلطانه طروب بود که در طرح توطئه ها مهارتی داشت و خواجه, غلام پراستعداد وی, نصر بود که عنوانِ سالار حاجبان داشت و اسپانیولی زاده بود. و ملکه بدو علاقه داشت.

ییحیی به بغداد از مالک بن انس علم آموخت و مذهب مالکی را در اندلس, او رواج داد…

و نغمه گر, زریاب ایرانی نژاد بود که از بغداد به دربار اندلس آمده بود. زریاب از جمله موسیقی گران بود که رونق دربار هارون و پسرانش به ایشان بود… چون حسد استاد خود ابراهیم موصلی را که به شهرت کم از او نبود, برانگیخت, ناچار به شمال آفریقا گریخت.

و عبدالرحمن که می خواست قرطبه را بغداد دوم کند و درباری توانگر داشت و در اسرافکاری از هارون الرشید تقلید می کرد, شخصاً از پایتخت به استقبال نغمه گر جوان برون شد. سال (۲۰۷ ه. ۸۲۲ م) زرباب را به حمایت خود گرفت. و سالانه ۳۰۰۰ دینار مقرری داد و در قرطبه, ملکی که ۴۰۰۰۰ دینار ارزید, بدو بخشید و سخت دلبسته او شد.)۱۷

۳ . پرهیز از اسراف:

از شاخصه های تمدن اسلامی و تمدنی که ریشه در سنت نبوی دارد, پرهیز از هزینه کردنِ بی رویه, اسراف کارانه, تجمل پرستانه, هوس بازانه, تنوع طلبانه, دنیاگرایانه, و از روی بی دردی, بی اهمیتی و بی اعتنایی به فقر و فاقه مردم, اموال عمومی و ثروتِ ملی در راه های غیرضروری, ساختن کاخها و ساختمانهای تجملی, در کنار کوخها و کومه ها و خانه های حقیر مردم تهیدست و نیازمند است, اموال عمومی, ثروت ملی, بیت المال, باید در راه رفاه مردم, ریشه کن کردن فقر, رشد معنوی و فکری و علمی آنان به کار برده شود. نه این که مردمان در فقر و فاقه باشند و تهیدست و نیازمند و در باتلاق جهل مانده; اما با ثروت عمومی کاخها و بناهای شگفت ساخته شود. شاید امروز, این آثار تمدن به شمار آیند و در ردیف کارهای تمدنی برشمرده شوند; اما بی گمان در آن روزگار که مردم نیازمند نان و لباس بوده اند, این بناها تمدن به شمار نمی رفته است; بویژه که بیش تر از غارت مال و دارایی مردمان و شهرهای به اشغال درآمده, در این بناها سرمایه گذاری و هزینه می شده است و با دسترنج مردمان تهیدست و بی پناه.

بله, شاید چشمهای دنیابین که به کنه و عمق تمدن اسلامی, که تمدن انسانی است, آشنایی ندارند, واقعاً نمی دانند که تمدن اسلامی, چه فرق بنیادینی با تمدن مادی دارد. اینان, بیش تر به جلوه های مادی توجه دارند, به بناها و ساختمانهای استوار, زیبا, که همه چیز آن زیبا و هنرمندانه, به کار رفته است, نه به ستمی که در ساختن آنها به مردم رفته است و فقری که به این سبب بر مردم چیره شده و تار و پود زندگی شان را از هم گسسته است.

تمدن اسلامی, به ساختمان و ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.