پاورپوینت کامل بایستگی ایجاد هیأتهای علمی در حوزه های علمیه ۸۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بایستگی ایجاد هیأتهای علمی در حوزه های علمیه ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بایستگی ایجاد هیأتهای علمی در حوزه های علمیه ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بایستگی ایجاد هیأتهای علمی در حوزه های علمیه ۸۵ اسلاید در PowerPoint :
سازمان روحانیت مرکزی است برای پاسخ گویی به پرسشهای دینی مردم. چون پرسشهای مردم فراوان است, هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ دامنه و گستره علوم, فرد خاص نمی تواند پاسخ گوی همه جوانب باشد. بنابراین, باید کسانی باشند با تخصصهای ویژه, تا پاسخ گو باشند. تربیت چنین کسانی نیز باید در درون سازمان روحانیت صورت بگیرد.
سازمان روحانیت, لازم است که نیروهایی تربیت کند که:
۱. به خود سازمان و دوام و قوام آن بپردازند.
۲. به پاسخهای دینی و گسترش فرهنگ دینی, همت بگمارند.
۳. در خود سازمان روحانیت مشغول به کار شوند, همچون مدیران اجرایی و اساتید حوزه و مدرسین ادبیات و اصول و فقه و کلام و فلسفه و…
۴. در بیرون از سازمان روحانیت, دست به کار شوند; مانند خطیب, مسأله گو, امام جماعت و…
سازمان روحانیت نهاد پرسابقه ای است که بر اساس ضرورتهای اجتماعی شکل گرفته و دگرگونی پیدا کرده است. نمی توان جامعه دینی را تصور کرد که در آن, کس یا کسانی نباشد که به پرسشهای دینی مردم پاسخ دهد. کمیت آن مهم نیست, بود یا نبود آن مهم است. فرض جامعه دینی بدون فردی که بتواند پاسخ گوی پرسشهای دینی مردم باشد, فرض محال است, مگر این که مردم حساسیت و دغدغه دینی نداشته باشند. چنانکه رهبری در دیدار خود با نخبگان حوزه بیان داشته است:
(آن روز ای بسا صاحبان افکار گوناگون, مکاتب گوناگون, نحله های منحرف, صاحبان اغراض فاسده بتوانند خیلی آسان کلاسهای درس دانشگاه های شما را, مدرسه های شما را, فرزندان شما را در خانه های تان در مشت بگیرند, در تصرف بگیرند; شما هم هیچ کار نتوانید بکنید. فکر آن روز را حوزه علمیه باید بکند. مسؤول, حوزه علمیه است. مسؤول دینداری مردم, روحانیت است. روحانیت هم مولود و ساخته دست حوزه علمیه است. با این نگاه مسؤولیت را بسنجید; این جوری توزین بکنیم مسؤولیت را تا بفهمیم بر دوش ما, بار سنگینی که هست, چیست. این یک نکته; مسأله آینده نگری. )۱
اگر سازمان روحانیت, یک ضرورت است, پس مخالفت با آن دور از خرد و از سر غرض ورزی است. نمی توان با یک سازمانی که ضرورت اجتماعی آن را سامان بخشیده, مخالفت کرد. البته یک راه برای از بین بردن ضرورت این سازمان وجود دارد و آن ریشه کن کردن حساسیت و دغدغه های دینی مردم است. با از میان رفتن حساسیتهای دینی, خود به خود پرسشی هم نخواهد بود. و کسی و مرکزی را هم نیاز نخواهد بود. وقتی که دینی نبود دلیل ندارد که لوازم و پیامدهای آن وجود داشته باشد. مهم این است که در جامعه ما دین و دغدغه دینی وجود دارد. و همگان هم این احساس را دارند که چنین دغدغه ای وجود دارد.
ارزش مندی سازمان روحانیت
کسانی که در این سازمان کار می کنند قداست شان از آن جهت است که مورد اعتماد مردم هستند. از آن جهت ارزش مندند که پاسخ گوی مردم اند; نه از آن جهت که به یک امر قدسی می پردازند. اینها همچون دیگر کارمندان نهادها و سازمانها خواهند بود, همچون نظام پزشکی یا نظام مهندسی. اعتماد به چنین مجموعه هایی دلیل و وجهی بر قداست و برتری آنها نخواهد شد. و روحانیت نیز چنین قداستی را برای خود باور ندارد, بلکه بیش تر خود را در کنار و همراه مردم و حامی آنها می داند.
سازمانهای علمی را باید با توجه به کارکرد و اقتدار علمی, مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در مَثَل, نظام مهندسی یا پزشکی, کارایی دارد یا نه؟ وضعیت علمی در این مجموعه ها چگونه است؟ پزشکان در چه حدی هستند؟ پاسخ گوی نیازهای مردم اند؟ توان درمان همه بیماریها را دارند؟ چون سؤال مردم از پزشک ارائه روش و راه و در نهایت درمان اوست, هر خللی بر این مجموعه وارد شود از اقتدار آن خواهد کاست.
در نظام مهندسی نیز, این گونه است. اگر قرار است که ساخت و ساز زیر نظر این نظام باشد, در هر حادثه ناگهانی, افزایش و یا کاهش خسارتهای ناشی از سازه ها بر عهده این نظام است.
سازمانهای علمی کشور هم برای تقویت و اقتدار خود تلاش می کنند. بسیاری از مراکز برای آن که اقتدار علمی خود را حفظ کنند, آیین نامه و دستورالعملهای خاصی تدارک دیده اند. حتی در برخی مجموعه ها نسبت به رفتار اعضای خود نیز حساسیت نشان می دهند که فرد دانشمند عضو مجموعه حق ندارد به هر جایی برود و در هر جلسه ای شرکت کند و یا در مجالسی که دون شأن اوست, حضور بیابد. درسازمان قضایی کشور پیش از انقلاب قاضی حق نداشت ساک خرید به دست بگیرد و از این مغازه به آن مغازه برود و خرید کند. تا یک حد و اندازه ای می توانست به مردم نزدیک شود; زیرا فکر می کردند که اقتدار و استقلال قاضی از بین خواهد رفت. در هیأتهای علمی دانشگاه برای از دست ندادن اقتدار علمی, در هر فرصت و موقعیتی و برای دستیابی به رتبه بالاتری, کار پژوهشی و مقاله علمی از عضو خود می خواهند; تا فرد روزآمد باشد و مدام هم پرونده های او مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد تا به مرحله ای برسد که هیأت ارزیاب ثابت شود که فرد از آن مرتبه و مرحله دیگر افت نمی کند. به بیانی رساتر, این سازمانها برای آن که اقتدار علمی خود را از دست ندهند, خود مدام به بازسازی می پردازند و برای پاسخ گو بودن به نیازهای اجتماعی مدام به بهینه سازی مشغول اند.
سازمان عالمان دینی, برخلاف همه ضرورت و نیاز اجتماعی بدان, متأسفانه پاسخ گوی نیازهای اجتماعی نیست. به نظر می رسد به همین میزان نیز این سازمان از جایگاه خود افت کرده است. کاستیهای فراوانی که در مواجه با جامعه پذیری دینی نسل جوان مواجه هستیم, خود گویای ناکارآمدی این سازمان است. مردم دغدغه دین خود را دارند; ولی این نهاد و سازمان نتوانسته با دگرگونیهای مردم به پیش برود. به جهت همین ناهمگونی, تا اندازه ای موقعیت خود را از دست داده; ولی هنوز ضرورت آن غیر قابل کتمان است.
شماری به جهت پاسخ گو نبودن این نهاد و سازمان تلاش می کنند تا تصویری از ناکارآمدی آن ارائه دهند. آنان به جای آن که راه حلی برای تحول در این مجموعه ارائه دهند, برای از میان بردن آن گویا همت می دارند. چنانکه هم اینک پاره ای از مراکز پاسخ گویی به امور دینی را به غیر این نهاد و بخشهای دولتی واگذاشته اند, تا بگویند که دیگران نیز از عهده چنین کاری برمی آیند و حال آن که توجه ندارند که کار را به دیگری وانهاده اند و اصل آن را نتوانسته اند ریشه کن کنند. بالاخره مراکز تربیت معلم و دانشکده های الهیات کسانی را آموزش می دهد تا بتوانند درسهای بینش, دین و زندگی و… را ارائه کنند.
به جای از بین بردن سازمان عالمان دینی, باید به تحول در درون آن پرداخت و روزآمد و کارآمدش کرد. قلمرو و حد و مرز برای آن تعیین کرد و برای سازمان عالمان دینی شرح وظایف خاص نوشت و با توجه به آن, مورد ارزیابی قرار داد. به جهت نامشخص بودن و یا ابهام در شرح وظایف سازمان عالمان دینی, هرکاری را گاه, به این مجموعه نسبت می دهند و برخی حتی همان حداقل ها را هم برای آن باقی نمی گذارند. و این از کاستیهای این سازمان است.
سازمان عالمان دینی از دیرباز به گونه ای طراحی شده است که در محور و مدار آن مرجع قرار می گیرد. سازمان روحانیت که هم اینک از آن به حوزه های علمیه تعبیر می شود, زیر نظر مراجع اداره می شود. بدین جهت سازمان دینی یک سازمان چند رأسی است. گرچه با تقویت مدیریت قم و یا مشهد تا اندازه ای ساختار اداری پیدا کرده, ولی نقش مجتهدین و عالمان برجسته همچنان استوار است. هنوز ساختار جزیره ای بودن آن از میان نرفته است. در سازمان روحانیت, رسیدن به جایگاه مرجعیت, مکانیزم و ساز و کار خاصی را می طلبد. کسی می تواند به جایگاه ممتاز سازمان عالمان دینی برسد که به لحاظ علمی و ورع, سرآمد دیگران باشد. اگر این سرامدان چند نفر بودند, به همان تعداد حوزه شکل خواهد گرفت و بر غنا و گستره سازمان خواهند افزود.
مهم ترین کارکرد سازمان عالمان دین, حل و فصل مسائل و امور مربوط به دین است. این کارکرد را از او نمی توان گرفت. و این البته کارکرد خود سازمان است, ولی این که افراد این سازمان کارهای دیگری هم انجام بدهند, بحث دیگری است.
کارکرد اصلی حوزه های علمی
بر دوش حوزه های علمیه, سه رسالتِ اساسی نهاده شده است و مردم نیز حوزه های علمیه و طلبه های برآمده از آن را با این سه ویژگی می شناسند و هم اینک نیز تصور آرمانی همگان از حوزه های علمیه همان سه ویژگی است:
۱. معنویت
۲. اندیشه
۳. تعبد
چهره های بزرگ جهان شیعه, همچون: صدوق, شیخ مفید, شیخ طوسی, خواجه نصیرالدین طوسی, محقق حلی, محقق اردبیلی, میرداماد, ملاصدرا, میرفندرسکی, نجفی, شیخ انصاری و… با همین ویژگیها شناخته می شوند. در درازنای تاریخ حوزویان به گونه ای می کوشیده اند تا هیچ یک از این ویژگیها, قربانی دیگری نشود. گرچه شماری از عناصر قشری و ظاهر مسلک تلاش می کردند تا به بعد تعبد بپردازند و علم را از امور غیرضروری و بسیاری از دانشها را به عنوانهای گوناگون بشری بودن و غیر الهی بودن و یا دسیسه بیگانگان و کافران بودن از محیط حوزه دور سازند; ولی به جهت ضرورتهای دینی و اجتماعی بر چنین هدفی دست نیافتند. زیرا جامعه دینی و بویژه شیعه, در ادامه پیروی اش از ساحَتِ ائمه(ع) به سه عنصر کلیدی علم و اخلاق و معنویت به شدت نیاز دارد. با معنویت تعامل فرد با خداوند روشن می شود و با اخلاق, تعامل فرد با دیگران و گروه ها با یک دیگر تبیین می گردد و با علم نیازها و ضرورتها برطرف می گردد و به اقتضای تحولات می توان از عنصر علم بهره گرفت و امور را به پیش برد.
اگر به تاریخ کهن این مرز و بوم توجه شود, بخصوص به دوره بعد از اسلام, روحانیت عموماً و حوزه های علوم دینی خصوصاً, پناه معنویت مردم بوده اند. ائمه(ع) و علمای بزرگی همچون شیخ صدوق و طوسی و مفید و ابن ادریس و سیدرضی و سیدمرتضی و ده ها مشعل فروزانی که تاریخ شیعه را همچنان تابناک نگه می دارند, تمامی ایشان, پیش و بیش از همه پناهگاه معنوی مردم بودند. از جهل جاهلین و از ستم ستمگران, مردم بدیشان پناهنده می شدند. هم اینک نیز بیش تر مردم خواهان معنویت و روحانیت از قشر حوزوی جامعه اند. به میزانی که این گروه از مرکز ثقل معنویت دور شود, جایگاه اش در جامعه دچار تزلزل خواهد شد.
به گفته استاد شهید مرتضی مطهری, مشکل دین همین است که بیسوادان, از هر گوشه ای قدعلم کرده, افاضه معنویت و روحانیت می کنند. چون داعیان آن راه, بسیارند; وجهی ندارند که ما نیز در آن راه پابگذاریم و تزاحم ایجاد کنیم. فعلاً عزم خود را جزم کرده ایم تا کاری بکنیم که دیگران یا آن را ترک گفته اند یا آن گونه که باید بدان تن درنمی دهند و آنهم پرداختن به درس و بحث در حوزه است.
حوزه های علمی با توجه به فرصت فراهم آمده در بعد از پیروزی انقلاب, می توانستند وضعیتی به مراتب بهتر از آن چه که هست داشته باشند.
ضرورت تحول در نظام آموزشی
در حوزه های علمی, وضعیت تحصیلی به گونه ای است که نه بر آن می توان نظام آموزش و پرورش را حاکم کرد و نه نظام دانشگاهی را. گرچه از جهتی شبیه دبیرستان است و از جهتی هم شبیه دانشگاه.
به نظر می رسد باید نظام فعلی حوزه به دو بخش دروس پیش نیاز و اصلی بدل شود. چون اساس متون درسی حوزویان, عربی است لازم است ادبیات عرب را به عنوان پیش نیاز بخوانند. کسانی که ادبیات عرب را خوب فراگرفتند و از پس آزمون برآمدند, بتوانند وارد عرصه ی دروس حوزوی شوند.
کم وبیش, ادبیات عرب, چیزی حدود سه تا چهار سال از وقت فراگیر را به خود اختصاص می دهد. بی گمان این درس, درس اصلی نیست, بلکه ادبیات عرب, راهی برای فهم متون عربی است. لازم است ادبیات عرب تبدیل به یک دوره در حوزه شود. در همین دوره در کنار ادبیات عرب می توان بنیه ادبیات فارسی را هم تقویت کرد و نیز طلبه را با روش اندیشه و تفکر و متدولوژی درست اندیشیدن منطق آشنا ساخت. این بدان معنی نیست که در این برهه و دوره بحثهای معرفتی بیان نشود, بلکه هرچه از کلام و فقه گفته می شود, باید در حد آشنایی خود آنها باشد و در راستای تواناسازی بنیه علمی ادبیاتی فارسی و عربی خود آنان. با توجه به این که تمامی تلاش در این برهه و دوره, آن است که متون را بتوانند خوب بفهمند و این دوره, دوره گذار از ادبیات به متون عربی است, فراگیر در این برهه و دوره, تمامی همت را باید بر زبان عربی متمرکز کند و با زبان و ادبیات فارسی هم به اجمال آشنا شود.
طبیعی است که در این دوره و برهه, گروه های آموزشی ادبیات عرب و گروه آموزشی ادبیات فارسی و گروه آموزشی منطق ضرورت دارد. خروجیهای این دوره را کم تر به عنوان طلبه می شناسیم. بودند کسانی که جامع المقدمات و سیوطی و مغنی و مطول خوانده بودند و به عنوان روحانی شناخته نمی شدند. از آغاز ورود به معالم و لمعه رایحه طلبگی فضا را آکنده می کند. بنابراین, خروجیهای این دوره می توانند وارد مقطع و مرحله بالاتر حوزه شوند و یا برگردند و در همین مجموعه با ساز و کار خاص, به تدریس در حوزه ادبیات بپردازند.
نکته اساسی در حوزه ادبیات برای مدرسان, آن است که شرایط ارتقای تحصیلی و شغلی آنان را باید لحاظ کرد. یعنی برای ارتقای شغلی و یا تحصیلی, حتماً باید از آنها مقاله و کتاب خواسته شود. با توجه به درسی که می دهند و یا گرایش و تخصصی که دارند لازم است در هر سال معین, مقاله ای علمی ارائه کنند. نهاد حوزه بایسته است
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 