پاورپوینت کامل آسیب شناسی تبلیغ سنّتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آسیب شناسی تبلیغ سنّتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیب شناسی تبلیغ سنّتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیب شناسی تبلیغ سنّتی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فلسفه شکل گیری و بنیان گذاری حوزه های علمیه, برای چند وظیفه مهم است:
۱. دریافت دقیق, همه سویه, روشن و رخشان معارف و آموزه های دینی.
۲. تبلیغ دین و عرضه درست, برانگیزاننده و شورانگیز و حرکت آفرین آن, برابر نیازهای روز و انسان معاصر.
۳. دفاع عالمانه, بخردانه, روشنگرانه و همه سویه از دین, پاسخ به شبهه ها و پرسشها و بیان روشن آموزه های زندگی ساز آن.
۴. تلاش گسترده و ژرف برای پیاده کردن و عینیت بخشیدن به دین و احکام آن.
در معارف دینی, پیش بینیهای اساسی و زمینه سازیهای گسترده برای به انجام رساندن و جامه عمل پوشاندن اصول یاد شده, درنظر گرفته شده است.
از نخستین روزهای بعثت نبی مکرم اسلام, تاکنون, همه پیروان خالص و ناب اندیش آن حضرت, مصلحان و اندیشوران همه سویه نگر, بدین مهم همت گمارده و در این راه فداکاریهای شایانی کرده اند. روحانیت و آشنایان به دانش و معارف الهی, از آغاز تاکنون, پیشتاز بوده و رسالت اصلی بر دوش آنان بوده است.
البته در گذر زمان و در فراز و نشیبها, انجام این رسالت مقدس و بزرگ, دستخوش نارساییها شده است و گاه اوج داشته و گاه فرود و گاه همه سویه مجال طرح یافته و گاه با کاستی. در هر حال, امروزه, چگونگی انجام رسالت دینی از سوی روحانیت و عالمان دینی, نیاز به بازنگری و اصلاح همه جانبه دارد. باید خیزشی نو صورت بگیرد و نگاهی دقیق, تا تبلیغ و روشنگری دین, جایگاه خود را بیابد.
در این نوشتار, نگاهی گذرا داریم به آسیب شناسی تبلیغ سنتی.
تبلیغ سنتی, نقش برجسته و غیر درخور انکاری در دوره ها و برهه های گوناگون در این سرزمین و دیگر سرزمینهای اسلامی داشته و اکنون نیز دارد. تبلیغ سنتی, در برانگیزاندن مردم در انجام خوبیها و کناره گیری از زشتیها, آشنایی دقیق مردمان با معارف دینی, بیدارگری, نمایاندن چهره های نفاق پیشگان, رو کردن دست دغلکاران, خناسان, شیطان صفتان, وسوسه گران, تباهی آفرینان, ستم پیشگان, و رو در رو قرار دادن مسلمانان علیه زشتیها و ستمها, کارنامه بَس درخشان و افتخارآمیز دارد. اما با این همه, قضیه آسیب شناسی, قضیه جدی و مهمی است که هیچ پدیده و نهادی نباید آن را نادیده انگارد که اگر به آن بی توجه باشد, بی گمان آسیبها آن را از پای درخواهند آورد.
حیات حوزه های علمیه به تبلیغ است. اگر عنصر تبلیغ از حوزه ها گرفته شود و یا به هر دلیلی آسیب ببیند, حوزه های علمیه آسیب خواهند دید و افول آنها گزیرناپذیر است.
از این روی, برای جلوگیری از وارد شدن آسیبهای جدی و فلج کننده بر پیکر تبلیغ سنتی و از کار افتادن و بی اثر شدن آن در بیدارگری, روشنگری, آگاهی بخشی و تقواپیشگی مردم, باید همیشه آسیب شناسی شود, کاری که از سوی حوزه ها انجام نگرفته و اکنون بر اثر سهل انگاری و جدی نگرفتن آن, کم و بیش, ناکارآمدی تبلیغ, دست کم, در بخشهایی دیده می شود.
۱. نداشتن جایگاه بایسته: تبلیغ در حوزه ها, با همه نقشی که در گذشته داشته است, اکنون آن جایگاه بایسته را ندارد, نه در حوزه به عنوان یک رشته درسی درخور توجه, مهم و نقش آفرین و نه در جامعه و در بین مؤمنان. و این نگاه و بی توجهی سبب گردیده, اهل فضل و دانش و دانش آموختگان و کسانی که تحصیلات عالیه حوزوی دارند, رویکرد مناسبی به این فن نداشته باشند, تا آن جا که شماری از آنان منبر رفتن را با شأن علمی خود سازگار ندانند و این وظیفه مقدس و کارساز را کنار بگذارند و در حقیقت از انجام رسالت خود سرباز زنند. وقتی که این چنین شد و عرصه منبر از اهل آن خالی گردید, روشن است, منبر و تبلیغ سنتی چه سرنوشتی پیدا می کند!
البته روشن است که هنگامی منبر و تبلیغ سنتی در چشم مردم بزرگ و پرارج جلوه گر می شود که اهل منبر در نزد اهل فکر و اندیشه و در خود حوزه ها, در چشم اهل فضل و در بیرون از حوزه ها در چشم مردم, بزرگ جلوه کند و از افراد کم سواد و بی بهره از دانشهای عالی حوزوی قلمداد نگردند. زیرا دیده و شنیده می شود, حتی روحانیان برجسته و برخوردار از دانشهای حوزوی و روز, آشنای به معارف اسلامی, خوش فکر, وقتی به منبر ارج می نهند و منبر را تریبون خوبی برای روشنگری می دانند و آن را در کنار کارهای علمی, پژوهشی و تدریس خود برمی گزینند, به عنوان منبری و روضه خوان به آنان نگریسته می شود و طرحها, سخنان و نکته بینیها و پیشنهادهای آنان در مجالس و محافل تصمیم گیری, به هیچ انگاشته می شود.
این برخورد سبب گردیده, این گروه از دانشوران و نخبگان, کم تر وقت صرف وعظ و خطابه و منبر بکنند و از این امر مهم روی برگردانند و به کارهای دیگر علمی روی بیاورند. در این گیر و دار, چون عرصه خالی مانده و مردم نیاز داشته اند, گاهی افرادِ کم مایه, بی بهره از دانشهای حوزوی و جدید و آگاهیهای روز و مورد نیاز مردم, میان دار گشته اند.
تا نگاه ها دگرگون نشود, این مشکل وجود خواهد داشت. تا هرگاه که به عالمان, دانشوران, آگاهان و پاسداران ارزشها که متعهدانه و دلسوزانه, برای ارشاد و هدایت مردم, به منبر روی آورده اند, جایگاه های درخوری ویژه نشود, عرصه منبر جان نخواهد گرفت. از دوران پیشین, تجربه هایی فراروست که باید همه گاه آنها را در نظر گرفت. عالمان بزرگی در گذشته منبر می رفتند. همانان اکنون از مراجع و مدرسان بنام حوزه های علمیه اند. اینان وقتی دیدند منبر رفتن, زوایای دیگر علمی آنان را تحت الشعاع قرار می دهد و در کانونهای علمی, تبحر و چیرگی آنان در فن فقه, اصول و… نادیده انگاشته می شود, کم کم منبر را ترک گفتند و به زودی به جایگاه علمی خود در حوزه ها دست یافتند و با خیل شاگردان عرصه دار و میان دار شدند. یعنی تا وقتی که به امر منبر می پرداختند و وعظ مردمان را سرلوحه کار خود قرار داده بودند و از این مجلس به آن مجلس می رفتند, با همه مقامات علمی, به عنوان منبری شناخته می شدند و برخورد با آنان از سوی عالمان, فرهیختگان و مردم در همین دایره تنگ بود و بَس. اما وقتی که منبر را ترک گفتند و تمام هم ّ خود را به تدریس و تحقیق به کار گرفتند, نگاه ها به آنان فرق می کرد و در واقع, جایگاه علمی خود را بازیافتند.
این تجربه فراروی هر فاضل, فرهیخته و درس خوانده و استاد دیده حوزوی است. از این روی, تبلیغ سنتی, از حضور عالمان برجسته, نکته سنج, دقیق اندیش, آگاه و متبحر در معارف اسلامی, کلام و فلسفه و… بی بهره است. و این بزرگ ترین آفتی است که تبلیغ سنتی را از جلال و شکوه انداخته و سبب درهم ریختگی آن شده است.
امام خمینی, هوشیارانه, دسیسه دشمن را در دوری گزینی عالمان فرزانه و بزرگ از منبر, دخیل می داند. از خیانت پیشگان و دستهای ناپاکی یاد می کند که سعی دارند, سنگر منبر را از فرزانگان و آگاهان خالی کنند و با سمپاشیها و تبلیغات سوء, این امتیاز بزرگ و تکلیف الهی را از اهل علم بگیرند:
(ممکن است دستهای ناپاکی, با سمپاشیها و تبلیغات سوء, برنامه های اخلاقی و اصلاحی را بی اهمیت وانمود کرده, منبر رفتن برای پند و موعظه را با مقام علمی مغایر جلوه دهند و یا نسبت دادن (منبری) به شخصیتهای بزرگ علمی که در مقام اصلاح و تنظیم حوزه ها هستند, آنان را از کار بازدارند. امروز, در بعضی حوزه ها شاید منبر رفتن و موعظه کردن را ننگ بدانند, غافل از این که حضرت امیر(ع) منبری بودند و در منابر مردم را آگاه, هوشیار و راهنمایی می کردند. سایر ائمه نیز چنین بودند. شاید عناصر مرموزی این تزریقات سوء را نمودند تا معنویات و اخلاقیات از حوزه ها رخت بربندد و در نتیجه حوزه های ما فاسد و ساقط گردد… )۱
۲. آموزشی نبودن: تبلیغ سنتی از جنبه و عنصر آموزشی, که محور و عنصر تشکیل دهنده آن است, فاصله گرفته است. در تبلیغ سنتی به این مهم بهای لازم داده نمی شود. نه خطیب مجلس و نه برگذار کنندگان مجلسها و محفلهای مذهبی دغدغه اثرگذاری علمی سخنرانیها را روی مخاطبان ندارند و این, آفتی است بزرگ که امروزه گریبانگیر مجلسهای مذهبی شده است. بسنده کردن به انجام مراسم معمولی و بدون توجه به جنبه آموزشی و علمی, محافل مذهبی را از کانون توجه مردمان دور کرده است. هم بانیان و برگذارکنندگان و هم اهل منبر به همین مقدار بسنده کرده و می کنند که ذکر توسلی بشود و ثوابی از اقامه مجلس یاد اهل بیت(ع) بهره شان گردد; اما این که تا چه اندازه آن چه خطیب ارائه می دهد, آموزشی است و سطح علمی شرکت کنندگان را بالا می برد, در بوته بررسی و مطالعه گذارده نمی شود و کسی در پی آن نیست. تشکیل دهندگان این گونه محفلها و مجلسها, بر آن نیستند که برآوردی از کار خویش داشته باشند و محاسبه کنند این همه هزینه, تلاش و صرف وقت, چه دستاورد علمی و معرفتی بهره آنان کرده و چه یاد گرفته اند و بر شناخت شان چه اندازه افزوده شده است. این در حالی است که ماهیت تبلیغ دینی, آموزشی است, چنانکه رسول گرامی اسلام(ص) درباره ماهیت رسالت خود می فرماید:
(بالتعلیم اُرسلت)۲
برای آموزش دادن فرستاده شده ام.
قرآن نیز جنبه آموزشی دعوت رسول خدا را به روشنی و با تعبیرهای گوناگون بیان می کند:
(بالبیّنات و الزّبر و انزلنا الیک الذّکر لتبیّن للنّاس ما نزَّل الیهم ولعَلَّهم یتفکَّرون)۳
با نشانه های آشکار و نامه ها, به سوی تو قرآن فرو فرستاده ایم, تا برای کسان بازنمایی آن چه را که به سوی شان فرو فرستاده شده. باشد که اندیشند.
مبلغ دینی باید مردم را به اندیشیدن وادارد. و این در صورتی به حقیقت می پیوندد که سخنرانی او از درونمایه آموزشی برخوردار باشد و مباحثی در سخنرانی طرح و دنبال شود که همه آن به کار می آید و مردم به آنها نیاز دارند.
مبلغ دینی از طرح بحثهای عامه پسند و خوشایند عوام, باید بپرهیزد و با هوشیاری تمام از گرفتار آمدن در کلاف سردرگم بحثهای عامیانه که دردی را دوا نمی کند و گرهی نمی گشاید و بر گستره آگاهی مردمان نمی افزاید, دامن بگیرد و برای گرفتار نیامدن مردم در باتلاق جهل و خرافه سطح آگاهی مردمان را بالا ببرد. اما با این قضیه آموزشی بودن تبلیغ دین که جزء جدایی ناپذیر آن باید باشد, در بیش تر برنامه های تبلیغی عصر ما, بُعد آموزشی بسیار کم رنگ شده است. و این آفتی است بزرگ که اگر چاره اندیشی نشود, جهل, خرافه, دوری از آموزه های بلند دینی, جامعه اسلامی را فرا می گیرد. سخنرانیهایی که مؤمنان را واندارد به دنبال کسب دانش بروند, برنینگیزاند سطح آگاهیهای خود را بالا برند و به فکر فرو نبرد که کدام سخن, مطلب و جستار حقیقت است و کدام خرافه, کدام دانش را می گستراند و انسان را به روشنایی رهنمون می شود و کدام جهل را می گستراند و انسانها را به باتلاق جهل فرو می برد, غیر آموزشی است. همان سخنرانیهایی که امروزه در تبلیغ سنتی باب روز شده است. در حالی که تبلیغ سنتی و منبرها و سخنرانیهایی که در این دایره انجام می شد, آگاهی می بخشید, دانایی را به ارمغان می آورد و خرافه ها را می زدود و از عنصر آموزش آنی جدا نمی شد. بسیاری از معارف دینی و آموزه های رخشان آن از همین راه در سینه ها جای گرفته و در حقیقت به مردم آموزانده شده است. اهمال کاریها, بی تفاوتیها, خالی شدن میدان از اهل فن و خبرگان عقاید و آموزه های اسلامی, سبب گردیده کم کم آموزش, که رکن اصلی تبلیغ دین است, جایی در تبلیغ سنتی نداشته باشد, یعنی پوسته بدون مغز.
۳. ناکارآمدی: امروزه روی کارآمدی, اثرگذاری, دگرگون آفرینی و بیدارگری تبلیغ سنتی مطالعه و بررسی انجام نمی گیرد. نهادی عهده دار این مهم نیست که منبرها و سخنرانیهایی که در مجالس و محافل دینی انجام می گیرد, تا چه اندازه اثرگذار است و در فکر و ذهن و دل مخاطبان دگرگونی می آفریند. بسیاری از برپا کنندگان مجلسها و محفلهای مذهبی و مراسمها, روی نتیجه کار خویش نمی اندیشند که تا چه اندازه بُرد دارد و در اصلاح مردم و جامعه نقش ایفا می کند. وقتی چنین ارزیابی از تبلیغ سنتی انجام نمی گیرد, روشن است که بر ناکارآمدی و ناکارایی آن روز به روز افزوده می شود. زیرا با ارزیابی است که به کاستیها پی برده می شود و دست اندرکاران و اهل منبر با کاستیها آشنا می گردند, نقطه ضعفها را درمی یابند و آنانی که از دانش لازم برخوردارند, با دگرگونی در سبک و روش, با توجه کردن به نیازهای روز و غنی بخشی به محتوای سخنرانیها و منبرهای خود, بر کارآمدی آن می افزایند و سخنرانی و منبر اثرگذار ارائه می دهند و به فلسفه وجودی تبلیغ که اصلاح گری است, نزدیک می شوند. که اگر این کار صورت بگیرد و گام به گام به فلسفه تبلیغ دینی, اهل منبر و گردانندگان امور تبلیغی نزدیک گردند, جلوه هایی از آن روایت گری خواهد بود که امام صادق(ع) نوید می دهد:
(… راویه لحدیثنا یبثُّ فی الناس یشدّد به قلوب شیعتنا افضل من ألف عابد)۴
روایت سخنان ما که قلب شیعیان ما را استوار سازد و نیرو بخشد, از هزار عابد برتر است.
معیار و ملاک برتری تبلیغ دینی بر دیگر کارها, از جمله عبادت عابدان, از آن روست که گستره اثرگذاری, هدایت گری, دگرگون آفرینی آن گسترده است و اندیشه دینی را توان می بخشد, بویژه اگر تبلیغ, با کلام معصومان و سیره عملی آن بزرگواران درآمیخته شود که بسیار اثرگذار است, مؤمنان را به آبشخور حقیقی دین فرود می آورد و این سبب استواری و نیرومندی قلب شیعیان و مؤمنان می گردد.
قرآن کریم, نقش و ویژگی تبلیغ دین را, که در قالب وحی الهی ارائه شده, اثرگذاری آن در مخاطبان خود می داند.
(اللّه نزّل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر اللّه ذلک هدی اللّه یهدی به من یشاء و من یضلل اللّه فماله من هاد)۵
خداوند بهترین سخن را فرو فرستاده, نوشته ای همانند, دو دو, که پوست آنان که از پرورگار خویش می ترسند, از آن بلرزد و سپس پوستهاشان و دلهاشان به سوی خدا نرمی گیرد, این است رهنمود خدای, هرکه را خواهد بدان راه می نماید و هرکه خدا گمراه کند, رهنمونی اش نیست.
تبلیغ و پیشگیری
تبلیغ در فرهنگ دینی, از آن روی از سوی خداوند حکیم گنجانده و پیش بینی شده و رسالت رسول او بدون این عنصر حیاتی به حقیقت نمی پیوندد, که پیشاپیش, جامعه اسلامی را سالم سازی کند و نگذارد گرویدگان به دین, گرفتار خطا و آلوده به انحرافها شوند. نقش تبلیغ دینی, نقش درمانی نیست, بلکه پیشگیرانه است. پیش از بروز انحراف, نقش آفرینی می کند و سلامتی مؤمنان و گروندگان را سرلوحه کار خود قرار می دهد و از گرفتار شدن آنان به ناهنجاریها جلوگیری می کند, تا به مداوا و تنبیه نیاز نیفتد.
برابر آموزه های دینی و تجربه های فراوان, اگر فرهنگ دینی, به گونه گسترده و دقیق, تبلیغ شود و به مردم ابلاغ گردد و رسالت مداران, شایسته و بایسته, از عهده مسؤولیت تبلیغی خود برآیند, نیازی به تنبیه و درمانهای سخت, پرهزینه و زمان بَر نخواهد بود.
اگر در دوره ای و برهه ای, نیاز به سخت گیریها, بازداشتها, مجازاتها و… افتاد, نشانگر ناکارایی و ناکارآمدی دستگاه تبلیغ دینی است. باید دانست که منبرها و جلسه های موعظه و پند, از رسالت خود فاصله گرفته و دور افتاده اند.
در سروده منسوب به شهریار می خوانیم:
منبر از پشت شیشه مسجد
عصبی گشت و غیضی و غضبی
تو هم از دودمان بودی
ما سر و کارمان با صلح و صلاح
نرده کعبه حرمتش کم بود
دار, بعد از سلام و عرض ادب
گفت: ما نیز خادم شرعیم
هرکجا پند و بند درمانند
منبری را که گیر و دارش نیست
لیک منبر فرو نمی آمد
دار هم عاقبت ز جا در رفت
گفت: گر منبر تو منبر بود
۴. اولویت ندادن به شایستگیهای علمی: از کاستیهای تبلیغ سنتی, توجه نداشتن به شایستگیهای علمی مبلغان است. این کاستی پیامدهای ناگواری دارد. دین و آموزه های دینی بسیار عامیانه, نابخردانه و به دور از منطق مطرح می شود. استدلال و برهان جایی ندارد. عوامی برای عوام سخن می گوید. گاه دیده می شود بر منبر رسول خدا, کسانی فراز می روند که هیچ شایستگی علمی ندارند و نه توانایی بیان معارف و آموزه های دینی. از این روی, در بالندگی فکری و رشد اندیشه مردمان بی اثرند و چه بسا مایه عقب گرد آنان. وقتی که شایستگیهای علمی, موردنظر نباشد و دست اندرکاران به آن توجه نکنند, یا نهاد و نهادهایی نباشد که این مهم را در سرلوحه کار خویش قرار بدهد و کسی مسؤولیت آن را بر عهده نداشته باشد, میدان برای ناشایستگان که برای حطام دنیا روی به منبر آورده اند, باز می شود و در این گیر و دار و بی در و دروازگی, این مؤمنان اند که زیان می بینند. زیرا اینان با علاقه در جلسه های مذهبی شرکت می جویند, وقت صرف می کنند, اما بهره های لازم را نمی برند و هیچ گاه از یک دایره بسته و عوامانه پا را فراتر نمی گذارند, دگرگونی در افق دیدشان پدید نمی آید, به ساحتهای نو ورود نمی یابند, تحول بر زندگی شان سایه نمی گستراند, همیشه به واپس می نگرند, نگاه شان را به جلو نمی دوزند, به افقهای روشن.
مؤمنان, تنها آبشخوری را که فرود می آیند, تا بهره برند پای منبرهاست که آن هم با کیفیتی که بیان کردیم, آنان را در همان سطح که هستند نگه می دارد. این حالت که بس آفت زاست باید تغییر کند و مدیران حوزه ها و بزرگان دین باید برای آن چاره ای بیندیشند و مؤمنان را از دایره تنگ سخنان سست, بی پایه, غیرمنطقی, غیر علمی و خرافی بی دانشان منبرنشین برهانند, تا آینده جامعه اسلامی, روشن رقم بخورد و دَر بر پاشنه دانایی, روشنایی و دانش بگردد, نه بر پاشنه بی دانشی و بی خبری. قرآن ویژگیهای روشن برای ابلاغ گرانِ پیام دین بیان فرموده است. اصول و ارکان دعوت را باز نموده و بر پایه های استوار قرار داده است. برنامه و مسیر دعوت را برای رسول خدا و برای ابلاغ گرانی که آن بزرگوار را اسوه خویش قرار داده و راه او را می پویند و مردمان را به آیین استوارش می خوانند, به روشنی ترسیم کرده است:
(ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن)۶
[ای پیامبر] مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیکو و زیبا, به راه پروردگارت فراخوان و با ایشان به شیوه هرچه نیکوتر و بهتر گفت و گو کن.
بر پیامبر و ابلاغ گران پیرو آن بزرگوار, ابلاغ حکیمانه پیام دین است و بر خداوند هدایت. ابلاغ دین از هرکسی ساخته نیست. انسان حکیم می تواند پیام خداوند حکیم را حکیمانه به مردمان برساند. از روی حکمت; یعنی با در نظر گرفتن اوضاع و احوال مخاطبان و شرایط و ظرف زمان و مکانی که در آن زندگی می کنند و این که هر بار چه اندازه باید بایدها و نبایدها را برای ایشان روشن کند, تا بر دوش شان سنگینی نکند و بر مردم سخت نگیرد و از حکمت درنگذرد. زیبا سخن خدا را بیان کند, اندرز بدهد, تا آهسته و آرام دلها را برباید, سخن حق بر دلها نشیند و حواس و شعور را نرمک نرمک و دقیق و لطیف در چنگ بگیرد.
نرمش در موعظه, دلها را نرم می کند, دلهای گریزان و رَمان را به آرامش وامی دارد و دلهای بیزار و ناسازگار را رام می گرداند. این روش از سرزنش و تهدید, خیر و صلاح بیش تری به بار می آورد.
دعوت کننده, مجادله و مباحثه را با دلیلهای بسیار قوی و رسا باید انجام دهد و در مجادله و مباحثه راهی را پیش گیرد که طرف مقابل اطمینان کند که با عقل و منطق سر و کار دارد, با کسی که بنا ندارد عقیده خود را تحمیل کند و بر آن نیست که در مباحثه و مجادله بر او چیره شود و او را خوار و سرافکنده از میدان بحث و جدل, بیرون راند; بلکه هدف اش قانع کردن و به حق رساندن طرف مقابل است و بس. باز کردن زوایای حقیقت.
در آیه شریفه سه رکن مهم تبلیغ, به گونه ای بس زیبا و استوار جلوه گر شده است:
۱. دعوت حکیمانه انجام پذیرد. درونمایه دعوت حکمت آمیز باشد. پیام دین به گونه ای عرضه شود که حکیمانه بودن آن به روشنی نمایان باشد. آن چه را بگوید و محور سخن قرار بدهد که از راه دلیلهای عقلی و برهانهای استوار, ثابت شده, عقل سلیم آن را می پسندد و…
۲. موعظه حسنه. پند نیکو باشد و از هر کاستی به دور. زیبا و دلربا, تا دلها را برباید و مخاطبان را جذب کند و زمینه را بر رام کردن دلهای گریزان آماده سازد.
۳. جدال احسن. گفت و گوی بین ابلاغ گر پیام دین با دیگران از هر جهت نیکوتر باشد. هم از حیث محتوا, هم از حیث شیوه ارائه, هم از حیث برخورد با طرف مقابل. از حیث محتوا, روشن, عالمانه, دقیق, برابر منطق و ترازهای دانش و خرد, از حیث شیوه ارائه, با به کار بستن شیوه های نو و جاذبه آفرین, عرصه جدال را با نیکوترین وجه بیاراید. از حیث برخورد با طرف مقابل, به گونه ای مشی کند که جایگاه انسانی او در بین مردم خدشه دار نگردد و عرصه و ساحت جدال, به عرصه و ساحت نزاع و مراء بدل نگردد که این بزرگ ترین آفت برای ابلاغ دین است که باید به جدال احسن در آمیخته باشد, یعنی بازنمود حقیقت. اکنون و در روزگار ما, گونه ابلاغ پیام دین, با آن سان که نبی مکرم, ابلاغ دین می فرمود, فرسنگها فاصله دارد. و در اصل باید گفت هیچ رنگ و بویی از آن ابلاغ جاودانه در خود ندارد.
از این روی, پرسشهای بی پاسخ و شبهه های به زمین مانده و به جانها خلیده بسیار است و دستگاه وعظ و تبلیغ ناتوان از پاسخ گویی و شبهه زدایی و برآوردن نیازهای انسان مسلمان امروز است.
این در حالی است که انبیای الهی, بویژه سرآمد آنان محمد مصطفی(ص) از روی بصیرت و آگاهی مردمان را به سوی خدا می خواندند و هیچ زاویه تاریکی به جای نمی گذاشتند, همه جا و همه چیز را آگاهانه روشن می کردند و یادآور می شدند این دعوت به سوی خداست, راهی که هیچ کجی و اعوجاجی ندارد و در برابر راه های دیگر موضعی روشن و مرزی جدا دارد و هیچ گاه, با هیچ راهی دیگر درنمی آمیزد.
(قل هذا سبیلی ادعوا الی اللّه علی بصیره اَنا و من اتبعنی… )۷
بگو این راه من است. من مردمان را با آگاهی و بینش, به سوی خدا می خوانم و پیروان من هم چنین هستند.
ابلاغ گر دین, راه خود را خوب می داند, با دانش و بینش در آن روان است و با هرگونه کجی و بی راهه روی, به گونه روشن به مبارزه برمی خیزد. هیچ انحراف و کژی در جامعه دیده نمی شود مگر این که ابلاغ گر دین در برابر آن موضوع روشن دارد. نمی گذارد شبهه ها جان مؤمنان را بخلد و آنان را تنها و بی یار و کس, مورد هجوم قرار دهد. بلکه در هر شرایطی, با چشمانی بیدار و ضمیری آگاه و بینشی روشن به رویارویی برمی خیزد و مرز دعوت خویش را با دیگر مکتبها و مرامها به روشنی هرچه بیش تر اعلام می دارد.
ابلاغ گر دین آگاهانه گام در راه می گذارد که لازمه شناساندن دین به مردمان, آگاهی ژرف و همه سویه از دین است, از محتوای سخنی که برای دیگران باز می گوید. کسی که به محتوای سخن خود ناآگاه باشد, نمی تواند ابلاغ گر سخن دین باشد که ناآگاهان و بی خردان را به ساحت ابلاغ دین راه نیست.
امام علی(ع) انسان مومن را پرهیز می دهد از این که تا حقیقت محتوای سخنی را نمی داند بازگوید. زیرا سخن نشانه خرد است و بیان گر معرفت:
(ایّاک و الکلام فیها لاتعرف طریقته و لاتعلم حقیقته فان قولک یدل علی عقلک و عبارتک تنبیءُ عن معرفتک… )۸
از گفتن آن چه که چگونگی ارائه و حقیقت محتوای آن را نمی دانی, بپرهیز; زیرا سخن تو نشان خرد تو و تعبیرها و واژگان, بیان گر معرفت توست.
۵ اولویت ندادن به شایستگیهای تقوایی: تقوا, شرط و رکن و پایه اصلی تبلیغ دین است. تبلیغ دین, بدون این رکن پا نمی گیرد و رایَتِ آن افراشته نمی ماند. این رکن مهم, در درازای تاریخ, افراشته مانده است که دین این سان پرتو افشانی می کند. پیشرفت دین, اوج گیری و حماسه آفرینی آن در برهه های گوناگون, بستگی تمام عیار به ابلاغ گران تقوا پیشه داشته است. اکنون نیز که آن اوج گیریها و حماسه ها از دین انتظار است و دگرگونیهای بنیادین در پرتو و سایه آموزه های والای دین, مورد نیاز, پس بایسته است این اصل بلند پاس داشته شود و دستگاه های مسؤول, ابلاغ گرانی با این ویژگی به میان مردم گسیل بدارند و پیش و بیش از هر چیز, این ویژگی را در آسمان وجود آنان رصد کنند و اگر نمی بینند, چاره ای بیندیشند, تا رهزن مردم نشوند و به جای کشاندن آنان به سوی حقیقت, به سوی سراب شان نکشانند.
گرچه وعظ دینی و جنبش ابلاغ گری از پیشینه بس درخشان بهره مند است و دینداری مردم و معنویتهای رخشان و ارزش مداریهای باشکوه, گواه آن, اما بسنده کردن به گذشته و پیشینه درخشان, و حرکت نو نیاغازیدن, نابخردانه است و در نزد خردمندان پسندیده نیست. نازش به گذشته, مایه عقب ماندگی است مگر در صورتی که گذشته چراغ راه آینده شود و آغاز برای فردای روشن. اکنون را باید دریافت که وضع تبلیغ دین چگونه است و ابلاغ گران از چه صلاحیتها و شایستگیهای تقوایی برخوردارند و آیا در حدّ و مایه ای هستند که بتوانند هدایت گر باشند و مردم را به پرهیزکاری و دوری گزینی از گناه فراخوانند و به انجام بایدها برانگیزانند و به پرهیز از نبایدها وادارند؟
آیا حوزه های علمیه به وظیفه بس مهم خود در تربیت انسانهای شایسته و ابلاغ گران تقواپیشه و پرهیزکار برنامه ریزیهای لازم را داشته و توانسته اند در این میدان, میان داران شایسته تربیت کنند که مردم از نفس گرم آنان هر آن بهره برند و به سوی ارزشها در حرکت درآیند و از ضد ارزشها و زشتیها, دامن برگیرند؟
به نظر ما این وظیفه بزرگ به زمین مانده است. برنامه ای روشن, دقیق و حساب شده برای رشد معنوی طلاب وجود ندارد که در آینده از میان آنان ابلاغ گران باتقوایی برخیزند. البته در گوشه و کنار, استادانِ دلسوز و آینده نگری هستند که به تربیت طلاب می پردازند و اصلاح و رشد معنوی آنان را سرلوحه کار خود قرار داده اند و از میان آنان بی گمان انسانهای والایی برخواهند خاست تا در عرصه تبلیغ نقش بیافرینند و با ره توشه ای که از تقوا دارند به طلایه داری قوم خود بپردازند; اما این کافی نیست و یک کار برنامه ریزی شده که نیاز امروز و فردای حوزه هاست, نیست و نمی تواند همه زوایای جامعه را پوشش بدهد و نیازا مروز و فردای جامعه اسلامی را پاسخ بدهد و در شعاع تقوا ابلاغ گران ناب اندیش, جامعه را به سوی صلاح و سداد به پیش ببرد. به کارهای محدود, مقطعی, برنامه ریزی نشده, خودرو, بر اساس مسؤولیت شناسیها و خیراندیشیهای فردی, نباید بسنده کرد که کاری از پیش نمی برد و آن انقلاب معنوی را که در هر برهه و زمان انتظار می رود, پدید نمی آورد.
حوزه ها, باید به انقلاب معنوی بیندیشند و هم با بیان و بنان ابلاغ گران خود ساخته, روشن ضمیر, باتقوا, با قلبهای سرشار از معنویت و عشق به خدا.
جامعه, به الگو نیاز دارد. الگوهایی که در بین مردم حرکت کنند و از دین سخن بگویند و با رفتار پسندیده و اسلامی خود, در دلها دگرگونی بیافرینند. تنها با رساندن پیام دین به فرد فرد جامعه, انقلاب درونی در جامعه و فرد و در یکایک مردمان پدید نمی آید, بلکه رفتار و چگونگی سلوک پیام رسانان, که در حقیقت در پرتو پیام دین ساخته شده و نورانیت گرفته اند, دگرگونی می آفریند. وقتی پیام و آموزه های دین در رفتار ابلاغ کننده پیام, به زیبایی جلوه گر شده باشد, روحها دستخوش دگرگونی می شوند و از پلیدیها, فاصله می گیرند و به ساحت ارزشها گام می گذارند.
حوزه ها در صورتی دگرگونی می پذیرند و کار و تلاش شان نتیجه بخش می شود که این مهم را, یعنی تربیت مبلغان باتقوا را, از رسالتها و وظیفه های اصلی خود بدانند و بدان به طور جدی و بی هیچ گونه سهل انگاری همت بورزند و سخت بکوشند که فضای جامعه اسلامی را با سخنان دل انگیز و روح نواز مبلغان باتقوا, عطرآگین کنند.
ماهیت تبلیغ, برنامه ریزی همه جانبه برای تربیت مبلغان را ایجاب می کند. گوهر تبلیغ تقواست. اگر تقوا, با برنامه ریزی عالمانه, در تبلیغ دین نمود نیابد و جان و روح مبلغان به آن آراسته نگردد, چراغی فرا راه آدمیان نخواهد افروخت, آن چه که امروزه شاهد آن هستیم. تبلیغ دینی ما, از این بیماری مزمن رنج می برد و طبیبانی نیستند که دلسوزانه دست از آستین برآرند و بنیادی استوار برافرازند و در آن, واعظانی بپرورند با قلبهایی پاک و نیتهایی خالص, تا کلام شان در هر کوی و برزن که طنین افکن شود, اثر بخشد و پندها را چنان گوارا سازد که هر تشنه ای آنها را به جام جان خویش فرو ریزد.
مبلغ دینی برابر ترازها و معیارهای اسلامی و مورد انتظار رسول گرامی اسلام و ائمه اطهار, جز از این راه پا به عرصه نمی گذارد. همانا مبلغی که مصداق سخن بلند و زیبای امام صادق(ع) باشد: چراغی فروزان فراراه مردم, دعوت کننده مردمان به دین و اندیشه های والای اهل بیت و شناساننده حق, با رفتار سنجیده و شایسته خود:
(رحم اللّه قوماً کانوا سراجاً و مناراً. کانوا دعاهً الینا باعمالهم و مجهود طاقتهم)۹
رحمت کناد خداوند قومی را که فرا راه مردم, بسان چراغی فروزان و مشعلی پرتو افشان اند. با رفتار سنجیده و پسندیده خود, مردم را به دین و اندیشه های ما اهل بیت فرا می خوانند و با تمام توان حق را می شناسانند.
مبلغان دلسوز, دغدغه مند و تقواپیشه, همانا حَمَله دانش اند. دانش دین را به سینه ها جاری می سازند و با شعله های دانشِ اهل بیت, قلبها را روشنایی می بخشند از این روی خدا آنان را دوست می دارد و نیز فرشتگان و مردمان درستکار و پیروان راستین حق و اهل اطاعت:
(لو أن ّ حمله العلم حملوه بحقّه لاحبّهم اللّه و ملائکته و اهل طاعته من خلقه ولکنهم حملوه لطلب الدنیا فمقّتهم اللّه و هانوا علی الناس. )۱۰
اگر حمله علم, آن سان که شایسته است دانش دین را حمل کنند, خدا و فرشتگان و مردم درست پیشه, او را دوست خواهند داشت. ولی آنان که علم دین را برای رسیدن به حطام دنیا حمل می کنند, خدا بر ایشان خشمگین است و در نزد مردم, خوار و کم ارزش اند.
اینان نباید نگران روی گردانی شماری از مردمان کج اندیش, ناآگاه و نادرست کردار باشند. باید خرسند باشند, از این که چون برابر معیارها رفتار می کنند و در هاله ای از تقوا, مردمان را به آبشخور حقیقت سوق می دهند, خدا, یار و پشتیبان و دوستار آنان است. در آسمان, فرشتگان و در زمین درست کرداران آنان را دوست می دارند و این سرمایه ای است که هیچ گاه کاستی نمی پذیرد. خوار آنان اند که دین را برای دنیا می خواهند. دانش دین را از آن روی حمل می کنند و از این سوی به آن سوی می برند که به حطام دنیا برسند. اینان, چون در پیشگاه باری تعالی, خوار و بی مقدارند و مورد خشم او, مردمان نیز حقارت آمیز به آنان می نگرند. این که شماری از حَمَله دانش دین, از نگاه های حقارت آمیز مردمان و مؤمنان به خود سخن می گویند و گلایه دارند و چنین می پندارند که مردم از دین برگشته اند, باید بدانند که روی گردانی مردم و مؤمنان از آنان از آن روست که دانش دین را برای رسیدن به دنیا حمل می کنند و از این کار رضای حق را نمی جویند و در اندیشه راهنمایی مردم به سرچشمه حقیقت نیستند. تا هرگاه چنین رفتار کنند, چنین نیتی در دل داشته باشند و برای رسیدن به دنیا از احساسات دینی و معنوی مردمان بهره برند, هرچه بیش تر خود را به ورطه پستی فرو افکنده اند.
حوزه ها برای این که دست مبلغان دنیا طلب کوتاه شود و چهره دین با رفتار دنیاطلبانه اینان خدشه دار نگردد و نازیبا جلوه داده نشود, ناگزیر باید به برنامه های معنویت گستری خود در داخل حوزه ها شتاب بخشند و از این مهم آنی غفلت نورزند و نگذارند دین به دنیافروشان, میان دار شوند و عرصه را بر تقواپیشگان تنگ کنند و مردم را از حرکت به سوی روشنایی و حقیقت ناب بازدارند.
بر حوزه هاست و زعما و مدیران و دست اندرکاران که روی برنامه تبلیغی که اکنون جاری است درنگ ورزند و بازتابهای آن را مورد مطالعه قرار دهند و از مقدار اثرگذاری و اثربخشی آن آگاه شوند و اگر جواب درستی دریافت نکردند و دریافتند پندها, موعظه ها و اندرزها, با همه گستردگی و پرهزینگی و گوناگونی و پخش آنها از رسانه ها, از دلها می لغزند و در سرای دلها سکنی نمی گزینند, و همچنان ناهنجاریها رو به گسترش است, به ریشه یابی بپردازند و رفتار و کردار مبلغان را در کانون توجه قرار دهند, شاید ریشه این مشکل همان است که امام صادق (ع) در این فراز از سخن خویش روی آن انگشت می گذارد:
(ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلّت موعظته عن القلوب کما یَزلُّ المطرُ عن الصَّفاه). ۱۱
عالم, هرگاه به علم خود عمل نکند, موعظه او از دلها می لغزد, همان گونه که باران از روی سنگهای سخت می ریزد.
۶. بی ترتیبی در ارائه مطالب: از نارساییهایی که کم و بیش در تبلیغ سنتی دیده می شود, ارائه کشکولی مطالب و معارف دینی از سوی مبلغ سنتی است. نظم دادن به سخن, هنری است که مبلغان و منبریهای بنام از آن برخوردار بوده اند. از این رو, سخن شان اثرگذار بوده است و همگان از منبر آنان بهره کافی را می برده اند. اما کم کم این رویه پسندیده به بوته فراموشی سپرده شد و اهل منبر, بر نسقی دقیق مطلب خویش را ارائه نکردند و بیش تر به رویه کشکولی روی آوردند که گویا عوام بیش تر آن را می پسندید و از این نکته غافل ماندند که قرآن, رسول خدا و ائمه اطهار در ارائه مطلب, از یک نظم دقیق منطقی پیروی می کنند که بی گمان در مخاطب اثرگذار است و به ذهن او نظم می دهد و منطق را بر فکر او حاکم می سازد.
وقتی منطق بر ذهنها حاکم شد, حق پذیری آسان تر می شود. همیشه و همه گاه کسانی به فرمان حق گردن می نهند که منطقی می اندیشند و با سخنان دیگران, منطقی برخورد می کنند و اگر آنها را با معیار و ترازهای منطقی سازگار یافتند, گرچه به سودشان نباشد می پذیرند. در گروندگان به پیامبران الهی, این حالت را در گاه رو به رو شدن با حق به روشنی می توان دید. آنان با همه اصرار در انکار رسولان الهی و حتی آزار و اذیت آنان, وقتی در برابر منطق قوی آن مردان بزرگ قرار می گیرند, چون ذهن شان از نظم و ترتیب خاصی پیروی می کند, خیلی آسان زبان منطق را, که پیام رسول الهی را در هاله خود دارد, درمی یابند و از لجاجت که از بی منطقی و پراکندگی انباشته های ذهن سرچشمه می گیرد, دست برمی دارند و پیروی از منطق را پیشه خود می سازند. دقیق و بانظم منطقی سخن گفتن, فضا را تغییر می دهد و عوام را, که ویژگی بارز آنان, نابهره مندی از ذهن منظم و افکار سامان یافته و منطقی است, به جرگه اهل منطق می کشاند و به افکارشان نظم می دهد.
تا ذهن مخاطب نظم نگیرد, پیام را, هرچند منطقی باشد و سازگار با معیارها و ترازها, نمی تواند دریابد. از این روی رسولان الهی, تلاش می کردند به ذهن مخاطبان خویش, نظم بخشند و آنان را از پراکنده اندیشی و پراکنده انگاشتن اجزای هستی پرهیز می دادند.
برابر این اصل, مبلغ دینی و دستگاه ها و نهادهایی که کار تبلیغ دین را به عهده دارند, در ارائه مطلب و پیام دین به مردم, باید تلاش ورزند و به مطالعه همه جانبه بپردازند که از منطقی روشن و نظمی ویژه پیروی کنند, تا مردم به منطق دین خو بگیرند و ذهن شان چنان رشد کند و خردشان ببالد که از منطق دین و زبان منطقی آن لذت ببرند و از پیروی کورکورانه, دور شوند و به ساحت پیروی منطقی و عالمانه وارد گردند.
البته این دگرگونی بزرگ به آسانی روی نمی دهد. با تربیت مبلغان منطقی اندیش می توان گامهایی در این راستا برداشت. کانونهایی باید با مدیریت عالمان آشنای به منطق دین و زبان منطقی آن شکل بگیرد و در آن کانونها, طلاب جوان با منطق دین آشنا شوند, ذهن شان نظم و نسق منطقی بگی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 