پاورپوینت کامل رهیافت تمدنی به آزاداندیشی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رهیافت تمدنی به آزاداندیشی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رهیافت تمدنی به آزاداندیشی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رهیافت تمدنی به آزاداندیشی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۳۳

بر بنیاد تجربه انسانی سخنی با این درونمایه مشهور شده است: (هرکه بام اش بیش, برف اش بیش تر) بر این نَسَق می توان گفت: هر فرد, مکتب و آیینی ادعاهای کلان داشته باشد, بی گمان, رسالت و مسؤولیت بزرگ تری خواهد داشت.

اسلام به مثابه یک دین زنده و پویا, این چنین بوده و هست. زیرا هماره ادعاهای کلان را طرح می کند. در روزگاران و دوره های گذشته شالوده تمدن سترگی را گذارده است که جمعیت و جغرافیای گسترده ای را پوشش می داده است. از این روی, انتظار می رود که امروزه, به رسالت خود توجه کند و به تلاشی بزرگ روی آورد, تا آن ادعاها, که همانا برنامه داشتن بر انسان از گهواره تا گور است و برآوردن سعادت و خوشبختی او, جامه عمل بپوشند.

بویژه این که دور تا دور پیروان آن را تمدنی نوین, پرمدعا, پر نخوت و استکباری فرا گرفته و فضای سخت رقابت آمیز و پرچالشی را پدیدار ساخته است. محیط و فضایی که می توان کالاهای گوناگون چون استعمار, انکار, تهمت, برخورد, گفت و گو, تعامل, همکاری, برتری بینی و فروتر نشانی و… را یابید. از شمار آن کالاها و چالشها همانا بی فروغ نشان دادن نقش و سهم اسلام در فرایند تمدن سازی و بویژه مدنیت نوین است و شگفت این که, اسلام را با آن پیشینه درخشان, عامل خشونت, استبداد فکری و عملی و عقب ماندگی قلمداد کردند تا جایی که شماری از روشنفکران معاصر عرب, چون عبداللّه عروی, بار و مسؤولیت عقب ماندگی عربها را بر گرده اسلام می نهد.۱

از سوی دیگر پابرجایی هویت و روند و ادامه زندگی در جهان کنونی, به گونه ای درهم تنیده است که سازماندهی های کلان و سیستمی, که تمدن مهم ترین جلوه آن است, گزیرناپذیر است.

بنابراین, باتوجه به علتها و ایستارهای پیش گفته, سخن گفتن از تمدن و مسائل تمدنی و در جستار پیش روی از تمدن اسلامی و مهم تر از همه, ارزیابی عنصرها و عاملهای تمدن ساز, بسی کاربردی و حیاتی می نماید. روشن است که در میان عاملها و عنصرهای گوناگون تمدن ساز (آزاد اندیشی) نقش و جایگاه ویژه ای دارد. از این روی, بر آن شدیم تا در این نوشتار نسبت آزاد اندیشی اسلامی, با تمدن را در بوته بررسی نهیم.

تمدن چیست؟ درباره معنی و چیستی (تمدن) سخن بسیار گفته شده است. گروهی چون اندیشمندان آلمانی سده نوزدهم, فرهنگ و تمدن را در دو مقوله جدای از هم انگاشته و بر این باورند که تمدن بیان کننده داده های مادی تلاشهای بشری است و فرهنگ دستاوردهای معنوی و فکری او.

گروهی دیگر از جمله هانتینگتون بر این باورند که تمدن و فرهنگ یکی است و به شیوه کلی زندگی گروهی از مردم اشاره دارند و تمدن همان فرهنگ است در ابعادی بزرگ تر.۲

شمار دیگر تمدن را نتیجه و برایند تلاشهای فرهنگی می دانند و می گویند:

(تمدن نتیجه فرآیند اصیل ویژه ای از خلاقیت فرهنگی است که محصول کار گروه خاصی از مردم باشد. )۳

علامه محمدتقی جعفری, تمدن را ریشه ای و بنیادین و بیان کننده تلاشهای عوامل اصیل حیات فردی و اجتماعی می داند:

(تمدن عبارت است از تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ابعاد مثبت. )۴

حسن حنفی, دامنه تمدن را فراتر از فرهنگ می بیند:

(همه فعالیتهای ذهنی و هر آن چه در بیرون از ذهن در قالب فن آوریهای علمی, اختراعات, اکتشافات جدید, عمران, راه ها, شهرها, مساجد, قصرها و قلعه ها دیده می شود. بنابراین تمدن در این جا از معنی فرهنگ فراتر می رود. )۵

به نظر می رسد که تمدن همانا روش فراگیر و سازماندهی و اداره آگاهانه تمامی کارهای زندگی انسان در مقیاسها و اندازه های کلان است که زبان, مفاهیم, ارزشها, اندیشه ها, دانشها, فنها, و نهادهای مشترک و همگانی را دربر می گیرد. در واقع, به وسیله این امور همگانی و مشترک تدبیر و سازماندهی می گردد.

جوهره تمدن اسلامی, به روشنی چیستی یاد شده را می شناساند و باز می تاباند. چون اسلام و تمدن اسلامی, بیان گر, یاری گر, توسعه بخش و بنیانگذار روش زیست و شیوه زندگی در درون یک سامانه بازِ دانایی محور, در جهت زایش و پرورش انسانیت است که سازه های این سامانه حیاتی, عبارت اند از: خدا, انسان, دنیا و آخرت.

خدامحوری و آخرت نگری و پیوند انسان به خدا و دنیا به آخرت, از ویژگیهای تمدن اسلامی است. به همین جهت قید و کار ویژه بنیانگذار را در تعریف و معنای تمدن اسلامی وارد کردیم. تمدن غربی, تنها متوجه به دو سازه میانی این سامانه; یعنی: (انسان) و (دنیا)ست و آن را با نظام ویژه ای برای تولید ثروت و دارایی همراه می کند. همان گونه که تافلر به این نکته انگشت می گذارد:

(تمدن… به شیوه ای از زندگی اشاره دارد که با نظامی ویژه برای تولید ثروت همراه است, کشاورزی, صنعتی و اکنون دانش پایه یا اطلاعاتی. )۶

در برابر قید اخیر, در تمدن اسلامی, دانایی محور و پرورش دهنده انسانیت جایگزین شده است و دقیقاً همین قیود سرِّ تمایز این دو تمدن بزرگ را می نماید.

این که در معنای تمدن اسلامی, قیدهای: بیان گر, یاری گر, و توسعه دهنده آورده شده است, روشنگر این واقعیت است که تمامی دستاوردها و داده های محض بشری در حوزه های حقوقی, مدیریت, صنعت, تکنولوژی, علم, خدمات, بهداشت, سیاست, اقتصاد و… که در خدمت بشر و در جهت رشد و تکامل جامعه بشری باشند, مورد پذیرش اسلام بوده و در چارچوب تمدن اسلامی جذب می شود و معنی پیدا می کند. چون در غیر این صورت, بدنه میانی تمدن اسلامی (انسان و دنیا) حذف خواهد شد که پیامد قهری آن نابودی تمامِ سامانه یاد شده است. برداشت و فهم یاد شده از تمدن اسلامی از ترکیب چند آیه کریمه زیر به روشنی نتیجه گیری می شود:

۱. (ن والقلم وما یسطرون)۷

به قلم و آن چه می نویسد سوگند.

۲. (اقرأ وربک الاکرم الذی علّم بالقلم علّم الانسان مالم یعلم)۸

بخوان خداوند نیکوکار خود را, آن خدایی که به خامه درآموخت آدمی را آن چه نمی دانست.

۳. (وابتغ فیمآء اتاک اللّه الدار الاخره ولاتنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن اللّه الیک ولا تبغ الفساد فی الارض ان اللّه لایحب المفسدین. )۹

از آن چه خدا به تو داده است, سرای آن جهان را بخواه و بجوی و بهره زندگی خود را در این جهان هم فراموش مکن و با مردم نیکوی کن همچنان که خداوند با تو نیکوی کرده و در زمین تباه کاری مجوی که خداوند تباه کاران را دوست ندارد.

در آیات مبارکه یاد شده, خداباوری, انسان محوری, دانش گرایی, دانایی محوری, دنیاگزینی, آخرت جویی و پیوند آنها به یکدیگر که از ستونهای اصلی تمدن اسلامی بشمارند, به روشنی آمده است.

با انگاره ای که از تمدن ارائه شد, به این واقعیت راهنمون می گردیم که تمدن, بسان موجود زنده است و دارای ویژگیها و مراحل زیستی که مهم ترین آن مراحل به قرار زیر است:

۱. تولید تمدن: هر تمدنی نقطه آغازینی دارد که عاملهای گوناگونی در شکل و هستی یابی آن نقش دارند.

۲. مرحله پابرجایی تمدن که بیش تر در یک جغرافیای مشخص و معینی انجام می گیرد.

۳. مرحله توسعه و گسترش آن. در این مرحله, تمدن از زادگاهش به بیرون و پیرامون سریان می یابد که بیش تر در سیمای کمی بازتاب پیدا می کند.

۴. مرحله تکامل و پویایی تمدنی که به صوت محتوایی و کارکردی بازنموده می شود.

۵ پایایی و توان مندی. به ایستاری گفته می شود که یک تمدن به صورت درون زا به بازسازی مستمر و پیوسته خویش در ابعاد محتوایی, کارکردی و کمی می پردازد.

۶. فروپاشی. هنگامی است که تمدنی نیروی تدبیر درون زایش را از دست می دهد.

فروپاشی تمدن, گرچه بر اثر عاملها و سببهای چندگانه ممکن است روی بدهد, ولیکن دو عامل را تجربه تاریخی, بیش تر نشان داده است:

ییک. استبداد و آن هنگامی است که تمدنی خود را در اوج قدرت بیابد و احساس کند که حق مطلق و معیار و ملاک بودن, تنها اوست و غیر خودش دیگران را یا برنتابد و یا برای خود بطلبد. در یک کلام خود را بی نیاز از همه چیز و نکته پایان قدرت و کمال بپندارد. به طور دقیق از همین جا و از همین نقطه, افول و سقوط آغاز می گردد. زیرا که استبداد, بسان ویروس کشنده در لایه های وجودی تمدن راه می یابد و پیوسته آن را ناتوان و سرانجام نابود می سازد. تمدن پویای اسلامی از قرن هفتم به این سوی در اثر همین عامل, رکود و ناتوانی گریبان گیرش شد.

دو. رهایی و بی بندوباری کرداری, اخلاقی, معنوی و معرفتی که برآیندش فساد و انحرافات اخلاقی و گسستگی اجتماعی و فرهنگی خواهد بود.

هانتینگتون مهم ترین چالش براندازنده تمدن غرب را, نه در مسائل و بحرانهای اقتصادی, جغرافیایی و زیست محیطی. که در همین عامل دوم و سقوط اخلاقی و خودکشی فرهنگی می یابد. همو نمونه هایی از هم گسستگی اخلاقی تمدن غربی را این گونه برمی شمرد:

(۱. افزایش رفتارهای ضد اجتماعی از قبیل جنایت, مصرف مواد مخدر و خشونت, به طور عام.

۲. فساد در خانواده شامل افزایش نرخ طلاق, فرزندان نامشروع, حاملگی در سن جوانی و خانواده های تک والد.

۳. افول سرمایه اجتماعی, بخصوص در ایالات متحده آمریکا, یعنی عدم مشارکت در نهادهای داوطلبانه و اعتماد متقابل میان افراد که ملازم چنین مشارکتی است.

۴. افت عمومی اخلاقیات شغلی و شکل گیری نوعی از طغیان فردی.

۵ کاهش توجه به آموزش و فعالیتهای ذهنی… . )۱۰

پنج مرحله زیستی دیگر (تولید, تثبیت, توسعه, تکامل و پویایی, پایایی و توان مندی) برساخته درهم تنیدگی و داد و ستد علتها و عاملهای بس گوناگون هستند, لیکن در میان آنها (آزاد اندیشی) به مثابه نقش آفرین ترین عامل از جایگاه روشن و برجسته ای برخوردار است. از این روی, در این نوشتار سهم و نقش تمدنی آزاد اندیشی را در حوزه تمدن اسلامی, به بوته بررسی می نهیم.

به دیگر سخن, رهیافت تمدنی آزاد اندیشی اسلامی را از زوایای گوناگون در چشم انداز خود قرار می دهیم. برای این هدف, بیان زوایای آزاد اندیشی از حیث لوازم و ویژگیها ضروری است.

آزاد اندیشی: آزاد اندیشی, بیش از آن که با شناسه حد و رسمی بازنموده شود, بهتر آن است تا با شناسه عملیاتی کاربردی معرفی گردد. چون رهیافت تمدنی به آزاد اندیشی, ایجاب می کند که اندیشه از سطح ذهنی صرف به درآید و در لایه های عینی و بیرونی نمودار گردد. و این مهم, با بیان ویژگیها و لوازم آزاد اندیشی ممکن می گردد. از این روی, در این مقام, از چنین سیاستی پیروی می کنیم و به بیان آن می پردازیم:

ویژگیها و لوازم آزاد اندیشی: عنصرهای تمدن ساز و تمدن آفرین را می توان به گونه زیر تحلیل کرد و برشمرد:

۱. نوآوری و ابتکار: بی گمان, با نبود نوآوری و ابتکار, هیچ تمدنی به وجود نیامده و نخواهد آمد و نیز توسعه, تکامل, پویایی و توانایی نخواهد داشت. نوآوری و ابتکار و خلاقیت, نه تنها در پیدایی, بلکه در پایایی و پویایی تمدن, عامل کلیدی است. این مقوله آن چنان در طول تاریخ, مهم جلوه کرده که شماری از صاحب نظران, کشفهای نو و ایده های جدید را از مهم ترین سببها و عاملهای تشکیل دهنده تمدن دانسته اند و کسانی چون آرنولد توین بی, در باب نقش تمدن ساز این عامل, تا بدان جا پیش می رود که به افراط می گراید و می گوید تمدن, دستاورد و اندیشه اقلیت مبتکر و نوآور است.۱۱

۲. دگر شدن نقد و انتقاد, به فرهنگ عمومی: روشن است تا زمانی که انتقاد و نقدپذیری در جامعه به فرهنگ جمعی دگر نگردد, آزاد اندیشی, پدیدار نخواهد گردید. اگر نقد و انتقادپذیری فرهنگ نشود و همگان در زیر چتر آن قرار نگیرند, سازوکار تمدن سازی به بحران دچار می شود. این همان دغدغه ای است که رهبر انقلاب اسلامی ایران از آن بیمناک است:

(… و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی و بدون آزادی بیان و گفت گوی آزاد… تولید علم و اندیشه و در نتیجه تمدن سازی ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود. )۱۲

۳. استوار و سامان مند اندیشی: این ویژگی رکن مهم آزاد اندیشی به شمار می رود. چون در فضای نابسامان و هرج و مرج و نیز سستی و ضعف قواعد و اصول فکری, اندیشیدن و اندیشه شکل نمی گیرد, تا نوبت به آزادی آن برسد. تنها چیزی که در چنان حالتی بیرون داده می شود, همانا تقلید و تعصب بیش نیست. بنابراین, واقع نگرانه است که آزاد اندیشی برابر فرایندی اندیشیدن سامان مند و استوار دانسته شود.

۴. جمعی اندیشی و اعتماد و تکیه به خردورزی جمعی: کم ترین و در ضمن مهم ترین رهیافت جمعی اندیشی عبارت است از:

* فراهم آوری و گسترش بخشیِ زمینه, فرصت مشارکت و داد و ستد فکریِ همگانی.

* کمال بخشی تجربه ها, اندوخته ها و اندیشه ها.

* یادآوری و متوجه کردن به این نکته که تجربه ها و اندیشه های برتر و بهتر از آن چه که تاکنون انجام گرفته, ممکن است وجود داشته باشد.

* گشوده بودن باب احتمال اشتباه, خطاء و تصحیح و اصلاح آن.

* روشن کردن این نکته که حقیقت در انحصار کسی نیست.

روشن است که دستاوردی که از این راه بهره جامعه و فرد می شود, اصل مهم و بسیار اثرگذار آزاد اندیشی است.

۵ حاکمیت منطق گفت و گو: کم ترین فرایند گفت و گو, همانا احترام گذاردن به مسائل و محورهای اختلافی و اختصاصی و تفاهم و همکاری بر اساس مشترکات است. هرگاه هریک از این دو نادیده انگاشته شود, در عمل آزاد اندیشی به بن بست می رسد.

۶. تحمل, بردباری, مدارا و تنوع پذیری ساختاری, نهادی و روشی از بایسته های آزاد اندیشی به شمار می روند.

۷. رویکرد فراگیر و کلان اندیشی و دغدغه هویت و حقیقت جمعی را توأمان داشتن: چون در سایه چنین رویکردی داد و ستدِ سالم اندیشه ها و نیز دستیابی به یک سیستم و برنامه فراگیر کردارهای زیستی ممکن می گردد. روشن است که چنین حالتی, هم دستاورد آزاد اندیشی است و هم مولد آن. از این روی, آن یکی از انگیزاننده های مهم گفت و گوی تمدنها در سطح جهانی دانسته شده است:

(زیرا از آن جایی که واقعیتهای جهان موجود و انعکاس ذهنی آنها گوناگون است و رنگهای طبیعی و فرمهای گوناگون دارد و در عین حال تلاقی و ائتلاف این عقاید و افکار کاملا ممکن و میسور است… ولذا باید جوامع را به صورت یک سیستم به هم پیوسته ای درآورد و نوعی التقاط یا وحدت آرمانی مربوط به قرن ۲۱ را تشخص و اعتبار بخشید. )۱۳

پیداست که چنان تشخص و اعتباری در فقدان آزاد اندیشی فراهم نخواهد آمد و تهی از معنی و واقعیت خواهد بود.

۸. تفکر آزمایشگاهی داشتن و به دیگر سخن, آزمایشگاهی اندیشی از ویژگیها و لوازم روشن آزاد اندیشی است. لازمه به عمل درآمدن این مهم, آسان سازی ساختاری و نهادی, سازوکارهای ابزاری, روحیه و مهارت و شجاعت به آزمون درآوردن, تجربه نمودن و مشاهده کردن, درگیر شدن و نهراسیدن است. چنین روحیه و نگرش, استاد مطهری را بر آن می دارد که پیشنهاد بدهد تا در دانشکده الهیات, (مارکسیسم) از سوی یک اندیش مند بی دین و متخصص و باورمند به مارکسیسم, تدریس گردد. و رهنمود می دهد:

(از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و شجاعانه و روشن با آنها… . )۱۴

۹. از ویژگیهای آزاد اندیشی, همانا اعتبار و کاربرد عقل در فهم دینی و تحول پذیر دانستن معرفت دینی و برقراری داد و ستدِ همیشگی میان آن و دیگر گونه های معرفت انسانی است.

اینک که تصویر و انگاره ای از آزاد اندیشی به دست آمده است, حضور و نقش آن انگاره را در تمدن اسلامی می نمایانیم:

نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن

نسبت آزاد اندیشی با تمدن, بیش تر دو صورت می تواند داشته باشد.

۱. یک سویه.

۲. دو سویه.

یک سویه به این معنی که آزاد اندیشی از شمار سازه ها و عوامل تولید و شکل گیری تمدنی بوده باشد ولیکن پس از آن, تمدنِ پدید آمده به طور درون زا آزادی را پرورش ندهد.

دو سویه, بیان پیوند و داد و ستد زایشی و رویشی دیالکتیک آزادی و تمدن است. آزاد اندیشی از عوامل مهم در فرآیند توسعه و تولید تمدن به شمار می آید و از آن سوی تمدن نیز, به زایش و پرورش درون زای آزادی می پردازد.

نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن, از گونه دوم است و در آینده نیز باید چنین باشد. از این روی نگاه به این نسبت در دو برهه زمانی راهگشا به نظر می رسد. اما نگاه به گذشته, نه برای ماندن در آن و یا نگاه ابزاری به آن افکندن و به رخ دیگران کشیدن, بلکه برای پیدایی انگیزه جهت ترسیم و تولید برنامه های جامع و کارآمد برای ساختن تمدن پویا و بالنده که در سایه سار و پرتو رخشان آن بشریت در آینده, به سوی سرمنزل مقصود سیر کند شجاعت زیستن و بودن درون زا در آن.

الف. نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن در گذشته: تاریخ و تجربه های گذشته این واقعیت را به روشنی به اثبات می رساند که اسلام توانست تمدن بزرگی را پایه و بنیاد بگذارد. در پیدایی و سامان یابی چنین تمدنی علتها و سببهای گوناگونی نقش داشته و این تمدن برساخته مجموعه آنهاست. اما بیش از همه آنها, عنصری که سرنوشت ساز و با حقیقت اسلامی سازگار می نماید, همانا (آزاد اندیشی) بوده است.

نگاه به گذشته تمدن اسلامی که با پیدایش اسلام آغاز و از قرن دوم هجری تا اواخر قرن ششم هجری (این که گفته شده است اوج تمدن اسلامی بین سالهای دوم تا پنجم هجری بوده, بیش تر ناظر به مؤلفه های علمی آن, مانند ریاضیات, داروسازی, پزشکی, شیمی, فیزیک و… است. اما ادبیات, هنر و عرفان, بیش تر در دهه های آخر شکوفایی تمدن اسلامی شکوفا می شود و به بار می نشیند و تا نیمه های قرن هفت به اوج می رسد و ادامه می یابد) به اوج و بارآوری خویش می رسد, به روشنی گواه حضور و بالندگی عنصر مهم و نقش آفرین و بنیادین آزاد اندیشی است. که در این حوزه و در زیر سقف بلندِ این بنای باشکوه, چند مؤلفه بیش تر نمود دارد: تحمل, تاب آوردن دیدگاه ها و عقاید دیگران, نوآوری, تجربی اندیشی, گفت و گوی منطقی.

۱. یکی از عاملهای مهم رشد و شکوفایی تمدن اسلامی در گذشته (در برهه زمانی مشهور که تمدن اسلامی پدید آمد و به شکوفایی رسید) همانا باز شدن باب نقد و انتقاد, باور داشتن و پشتیبانی از آن و گسترش دامنه آن بود. تا آن جا که اصول و باورها را دربر می گرفت. در جامعه ای که همه مردم, باور و احساسات شدید دینی و مذهبی دارند, در مهم ترین مراکز دینی مانند مکه, مسجد النبی, در حضور پیشوایان دینی, کسان و گروه های دگراندیش و بی اعتقاد به دین, می آیند و دین, و پیامبری و عصمت انبیاء و فراتر از همه وجود خدا را به نقد می کشند و انکار می کنند; اما کسی مانع نمی شود و حکم تکفیر و بیگانه بودن صادر نمی کند, بلکه فضای آزاد بحث و گفت و شنود و مناظره فراهم می گردد و چه بسیاری از این راه و در آوردگاه گفت و گو, به اسلام می گروند, روشن است که در پرتو این پدیده شگفت, چه انقلابی روی می دهد. این ویژگی را همه اهل انصاف و آشنای با تمدنها و تاریخ مکتبها و بشر, از شاخصه های رفتار اسلامی و تمدن دینی دانسته اند.

(روزی مفضل (یکی از شاگردان امام صادق) در مسجد می بیند کسانی درباره مسائل اساسی دین سخن می گویند و آنها را مورد نقد و حتی انکار قرار می دهند. مفضل با آنان تندی می کند. آنان پس از گفت و گو پی می برند که وی از شاگردان امام صادق(ع) است. به او می گویند در نزد جعفر بن محمد, سخنانی تندتر از این گفتیم و اصول مورد پذیرش وی را انکار کردیم ولیکن او, با آرامی و منطق پاسخ گفت. )۱۵

در مکتب امام صادق(ع) آزاد اندیشی به گونه ای بود که حتی شماری از شاگردان ایشان, با اعتقاد به معصومیت و مصون از خطا بودن فکر و گفتار و عمل امام(ع) با وی به بحث می پرداختند, از ایشان برای سخنی که ارائه می فرمود, دلیل می خواستند و گاه به حضرت ایشان ایراد می گرفتند.

نمونه های فراوان از فرهنگ نقد و تقلید ستیزی را در کتابهایی که در باب احتجاجها نگاشته شده است می توان یابید.

امام خمینی با تأکید بر ویژگی انتقادی بودن تفکر اسلامی, پیشینه فرایند تمدن سازی را بازگو کرده و با تمدن صادراتی که برابر با تقلید و گرفتن غیرمنتقدانه است, مخالفت می ورزد:

(با تمدن, اسلام مخالف نیست, با دلبستگی و محدود شدن مخالف است… همه مظاهر تمدن را انبیاء قبول دارند, لکن مهار شده نه مطلق و رها… ما با تمدن مخالف نیستیم, با تمدن صادراتی مخالفیم, تمدن صادراتی ما را به این روز نشانده است. )۱۶

در عرصه علوم نقلی و عقلی در تمدن اسلامی شاهد گونه گونی مکتبها, آراء و اندیشه ها هستیم; تا جایی که پاره ای از این اندیشه ها و مکتبها, به طور کامل ناسازگار با یکدیگر هستند. در ساحَت حدیث, فقه و اصول, اندیشه ها, و رشته های گوناگون, چون راوی شناسی, روایت شناسی, متن و مضمون شناسی, که سبب افزایش و پیدایش علوم دینی و نقلی می گردد, بروز یافته است.

جریانهایی مانند: ظاهر گرایی, سلفی گری, اخباری گری, مکتب اجتهادی و اصولی, فقه روایی و فقه استدلالی, اندیشه ها, روشها و مکتبهای مختلف تفسیری و تأویلی در باب متن دین, مثل قرآن (حدیث گرایی, عقل گرایی, واقعیت گرایی ساخت شناسی و زبان گرایی در تفسیر), و نیز فرقه های کلامی چون اعتدال, اعتزال, اشعری گری… که در باب جایگاه و کارکرد خرد, تبیین و تحلیل مفاهیم و آموزه های اساسی دین مثل وحی, حقیقت قرآن, علم و قدرت خداوند, بایستگیها و نابایستگیهای رفتار آدمی, نبوت و امامت و… به باورها و اندیشه های گاه ناسازگاری می رسند.

و همچنین جریانهای معنویت گرا, مانند تصوف, باطن گرایان, طریقت پویان, و حقیقت طلبان, اباحیون, عرفان گرایان نظری… که به خرد پروری و خرد ستیزی هر دو راهنمون و راهبرند.

و نیز اندیشه ها و مکتبهای فلسفی و ضد فلسفی مختلف که همگان به گونه های تاسیسی, تکمیلی, امضایی, التقاطی و اقتباسی در دامن تمدن اسلامی پیدایی و پویایی داشته اند, برآیند روحیه و فرهنگ نقد و انتقاد پذیری در تمدن اسلامی اند, به دیگر سخن, یکی از عاملهای کلیدی زایش و رویش چنان اندیشه ها و روشها و مکتبها, همانا فرهنگ نقد و انتقاد است و اگر اسلام به آزاد اندیشی احترام نمی گذاشت و اعتماد نداشت, بی گمان, تمدن اسلامی شاهد این همه اندیشه ها, و باورهای گوناگون و گاه ناسازگار و گسترش علوم عقلی و نقلی نبود.

۲. از نسبتهای ناروا و نادرستی که به اندیشه و تمدن اسلامی داده شده است, همانا عاطفی و اسطوره ای اندیشی و بی توجه به اندیشه های واقع گرایانه, عینی و تجربی قلمداد کردن آن است. با این پندار و انگار گفته اند: از این جهت است که دانشهای تجربی, بویژه در سالیان و روزگاران پسینی در دامان تمدن اسلامی زایش و رویش نداشته است.

البته تفکر اسلامی شاخصه های متنوع دارد منحصر در تجربه نمی گردد و نیز در برهه هایی از تاریخ تمدن اسلامی, به دلیلهای مختلف, چنان وضعیتی پیش آمده است. اما این که آن را از ویژگیهای تمدن اسلامی بدانیم به هیچ وجه اثبات پذیر نیست و واقعیتهای تاریخی تمدنی و حقیقت اسلام چیزی مخالف آن را بیان می دارد; چه این که پیشینه تمدن اسلامی نشان می دهد که یکی از عاملهای برجسته شکوفایی و پیشرفت تمدن اسلامی, همانا به کار بستن و اعتبار روش و شیوه مشاهداتی و به آزمون گرفتن از سوی مسلمانان بوده است که بعدها به اروپا رفته و بنیاد دانش جدید را ساخته است و به نام اروپاییان ثبت گردیده است. این واقعیت را مورخان و دانشمندان غربی و غیر مسلمان نتوانستند انکار کنند, بلکه آن را بیان کرده و به آن اعتراف داشته اند.

بریفو می گوید:

(یونانیها, طبقه بندی کردند تعمیم دادند و نظریه پردازی کردند. ولی شیوه صبورانه مشاهده و پژوهش تجربی که می باید به تفصیل و برای مدت زیاد پیگیری شود, با خلق و خوی آنان کاملاً بیگانه بود. آن چه ما علم می نامیم همان چیزی است که در نتیجه تجربه, مشاهده, و اندازه گیری به وجود آمده و توسط عربها در اروپا مطرح شد… تمدن اسلامی, سهم بسزایی در علم دارد. )۱۷

جورج سارتن, مورخ شهیر علم گفته است:

(دستاورد اصلی و ناآشکار قرون وسطی ایجاد روحیه تجربه گرایی بود و این روحیه تا قرن دوازدهم عمدتاً کار مسلمانها بوده است. )۱۸

و باز در سخن جیبون تاریخدان معروف انگلیسی می خوانیم:

(بر اثر تشویق امرای مسلمین نسبت به علم, ذوق علمی در مسافت زیادی بین سمرقند و بخارا تا فارس انتشار یافت و گفته می شود که یکی از وزرای سلاطین اسلامی, دویست هزار دینار برای تأسیس دانشگاه علمی در بغداد خرج کرد و سالانه ۱۵ هزار دینار وقف آن نمود. این دانشگاه ۶ هزار نفر محصل داشت که در آن فرقی میان فقیر و غنی نبود… )۱۹

روشن است که دانش و صنعت در گاهِ نااستواری ناسامان مندی اندیشه و عمل, و نبود نوآوری و ابتکار نمی روید و به زایش, پویایی و بالندگی نمی رسد. و همه اینها در نبود آزاد اندیشی معنی و هستی نمی یابد. این که تمدن اسلامی (قرن ۲ تا ۵ هجری) به اوج شکوفایی رسیده, از آن روی بوده که آزاد اندیشی, جایگاه ویژه داشته است.

علوم ریاضیات (مثلثات, جبر, هندسه), علوم طبیعی تجربی (شیمی, فیزیک, پزشکی با شاخه های گوناگون) صنایع مختلف که از فراورده های آشکار روش پیش گفته هستند که تمدن اسلامی به اوج رشد و شکوفایی اش می رسند و امواج سازنده آن به سرزمینهای پیرامون راه می یابد و اروپا از آن خوشه ها برمی گیرد و سپس خرمن می کند و بنیاد تمدن نوین غربی را می ریزند.

استفاده از کاغذ, هرچند در تمدن چینی پیش از اسلام, رایج بوده; ولیکن پس از ظهور و گسترش اسلام و به اسارت درآمدن چینیها به دست مسلمانان در کاربرد و صنعت کاغذسازی دگرگونیهای اساسی به وجود آمد و سپس این صنعت به اروپا رفت و با همکاری و نقش اثرگذار چینی ها, مسلمانان و سپس اروپاییها, صنعت چاپ, که نقطه عطفی در فرهنگ فکری و تمدن بشری به شمار می رود, به وجود می آید.

(مسلمانان در بسط و گسترش یکی از مهم ترین عوامل ارتباطی فرهنگی, یعنی کاغذ, که می توان آن را اساسی ترین عاملِ انتقال مفاهیم انسانی و علمی دانست, نقش اساسی و بنیادی داشتند. این صنعت از طریق مصر و اندلس به اروپاییان رسید و نخستین کارخانه های کاغذسازی در ایتالیا, در حدود ۱۲۷۶ م. در فرانسه ۱۳۴۸ م. در آلمان در ۱۳۹۰ م و در انگلیس در ۱۴۹۵ م. تأسیس شد. )۲۰

امروزه چنان به صنعت موشک سازی نگریسته می شود که گویا مخترعان و پدیدآورندگان اصلی و نخستین آن آمریکاییها و یا اروپاییهایند, در حالی که با کشف فرمول باروت از سوی مسلمانان و استفاده از آن در توپها, مهندسان مسلمان بودند که صنعت موشک را پایه ریزی کردند.۲۱

در دانش ستاره شناسی, جغرافیا و تاریخ, ریاضیات و جبر, مسلمانان پیشتاز بودند:

(جبر و مقابله خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپاییان از اهمیت خاصی برخوردار بود. و تا زمان ویت (۱۶۰۳ ۱۵۴۰ م. ) پایه مطالعات علمی در اروپا بود. همین گونه واژه الگوریتم به معنی فن حساب, یا محاسبه, از نام خوارزمی گرفته شده و وارد زبانهای اروپایی گشته است. )۲۲

مهندسان مسلمان تلاش گسترده و دقت زیادی به کار بردند تا آب را به خدمت خود درآورند; چیزی که زندگی مسلمانان بستگی زیادی به آن داشت. برای آبیاری زمین انواع چرخهای آبی, پمپها و ماشینهایی که با روش هرمی آب را بالا می کشند, و حتی دستگاهی برای بالا کشیدن آب به وسیله به کار بردن آتش ساختند… .۲۳

در حدود ۸۸۰ م یک پزشک اسلامی به نام ابن فرناس در اسپانیا, نخستین وسیله پرواز را ساخت که با پارچه و پر, آن را پوشش داده بود.

ابن فرناس (آزمایش ۸۸۰ م) واقعاً موفق شد که با این وسیله زمانی طولانی خود را در هوا نگاهدارد.۲۴

حسن بن الهیثم دانشمند معروف مسلمان که در اروپا به نام الحسن شناخته می شود, کشفیات علمی آزمایشگاهی دوران سازی انجام داده است, از جمله محاسبه انکسار نور, نظریه حرکت صفحه ای بر روی جام نامرئی, اثبات این که همه کرات سماوی, از جمله ثوابت از خودشان اشعه نوری دارند و فقط کره ماه است که روشنایی خود را از خورشید دریافت می کند. و نیز با آزمایش ثابت کرد شعاعی که از چشم خارج می شود, سبب دیدن نمی شود, بلکه جسم مورد دید است که شعاعش به چشم می تابد و به وسیله بدنه شفاف (عدسی) چشم, معکوس می شود.۲۵

علی بن عباس نخستین کسی است که حرکات رحم را کشف کرده که بر اثر انقباض, جفت را بیرون می فشارد. برخلاف گمانه و نگره پیشین که حرکت مستقل بچه را در رحم, عامل بیرون آمدن اش از شکم مادر می دانستند و قائل به حرکت و انقباض خود رحم نبودند.

او, همچنین درباره زخم گردنه رحم و سرطان در این حدود, نوشته هایی به جای گذاشته است. او هزار سال پیش تر از داروین از اصل انواع و ظهور آنها بر اثر دگردیسیهای ضروری به تناسب محیط زیست و شرایط زندگی سخن به میان می آورد.۲۶

زکریا رازی بینش علمی را به غرب آموخت و سیر بیماری سرخک و آبله را با دقت تمام ترسیم کرد و مرض نقرس را از رماتیسم جدا دانست.۲۷

ابن سینا, برخلاف اعتقاد پیشینیان که بافتهای شل, مانند مغز و بافتهای سفت مثل استخوان را التهاب ناپذیر می دانستند, اثبات می کند که هر دو نوع بافت التهاب پذیرند.

همچنین او نخستین کسی است که بین بیماریهای التهاب کیسه (آبشامه) مغز و دیگر بیماریهای واگیر کیسه مغزی فرق گذاشته و آن را شرح می دهد و اولین دستور معاینه تجزیه ای برای بازشناسی بیماریهای گنیک اشتار, التهاب غیر واگیر کیسه مغز و مننژیت را صادر و انجام داد و بهترین روش تجزیه ای برای بازشناسی بیماری سینه پهلو, التهاب ریه, اینتر کوستال نویرلگی, دمبل کبد و میتل انتسوندونگ را در اختیار جامعه بشری گذاشت و این که پیدایی سرطان در یک عضو نشانه سرطانی شدن اعضای مختلف بدن بیمار خواهد بود, مشاهده و آزمونی است که اولین بار ابن سینا انجام داده است.۲۸

ابن زهر, اولین تشریح روشن از التهاب دیافراگم و التهاب مربوط و خشک (کیسه آب شامه قلب) را ارائه و اختلاف آن را با بیماریهای ریوی نمایاند.۲۹

در دوران شکوفایی تمدن اسلامی (قرن ۲ تا ۶ هجری/۹ تا ۱۳ میلادی) آموزش, دانایی, کتاب خواندن و کتاب داشتن, ملاک و معیار بود. در بغداد در سال ۸۹۱ م. یکصد کتابخانه عمومی وجود داشت. هر شهری برای خود کتابخانه ای تأسیس می کرد و مسلمانان با آرامش تمام در آنها به مطالعه و پژوهش می پرداختند و کتاب به امانت می بردند. در کتابخانه ها برای مترجمان و رونویس کنندگان, محل ویژه ای وجود داشت و نیز سالنهای خاص برای اجتماع, گفت و گو و مناظره فراهم بود.۳۰

نمونه های یاد شده گواه روشنی بر فرهنگ نوآوری و ابتکار, مشاهده و آزمون, تجربی و آزمایشگاهی اندیشی و در مجموع, آزاد اندیشی اسلامی است که اسلام حقیقی و سنت رسول اللّه(ص) مهم ترین عامل زایش و رویش آن بوده است. اگر غیر از این بود, امکان پیدایی تمدن شکوفا و باروری در برهه ای از زمان یاد شده ممکن نبود.

۳. منطق گفت و گو, تحمل, بردباری و مدارا. این دو امر بیش تر در زمینه و زمانه ای می رویند که:

نخست آن که: حقیقت جویی و کمال طلبی به عنوان اصل و قاعده زیستی پذیرفته شده باشد.

دو دیگر: حقیقت و کمال منتشر و مشاع دانسته شود.

سه دیگر: انحصار گرایی مذموم و مطرود گردد.

چهار دیگر: انسان موجود خطاءپذیر شناخته شود.

پنج دیگر: شناسایی و باور به حق مندی انسان.

شش دیگر: کلان اندیشی و پرورش ارزشهای عام و عمومی و انسانی چون کرامت, عدالت, حیات پاکیزه و سالم, خردورزی, تعالی انسانی, آسایش و امنیت همگانی… .

روشن است که بردباری و گفت و گو در نبود سازه ها و زمینه های نامبرده عینیت نمی یابد.

گفت و گو و تحمل در پیشینه تمدن اسلامی (چه هنگامی که در اوج قدرت بود و چه در هنگام افول و ناتوانی) به خوبی بازتاب دارد. که در دو محور این را می توان معرفی و اثبات کرد:

ییک. تمدن اسلامی (نه اسلام) یک محصول خالص تأسیسی بتمامه نیست; به این معنی که این تمدن (چون دیگر تمدنها) کم کم در اثر داد و ستدها و پیوندهای هوشمندانه و سامان مند با تمدنهای پیرامو نی خودش مانند تمدن یونان و روم, هند, ایران و چین شکل می گیرد. و در این فرایند, عناصری را برمی گیرد, پالایش می کند و بر بنیاد عناصر تأسیسی خود, آنها را خودی ساخته و مجموعه ای را به نام تمدن اسلامی پایه ریزی می کند و بیرون می دهد. و آن گه این تمدن در مسیر رشدش مجموعه ای از محصولات نوینی ساخته و به دیگران عرضه می کند. پیداست اگر شش روحیه و صفات رفتاری و ذهنی پیش گفته در تمدن اسلامی نبود, داد و ستد و پیوندی بر بنیاد گفت و گو و تفاهم اتفاق نمی افتاد. شاید چیزی از گونه طرد و یا زورگیری و استعمار به وجود می آمد که خوشبختانه تمدن اسلامی آن را نشان نمی دهد. بلکه این تمدن در پناه و پگاه اسلام با ادیان, مکاتب, اندیشه ها, افراد, اجتماعها, فرهنگها و تمدنهای غیراسلامی وارد داد و ستد منطقی می گردد و بر اعتلای تمدن اسلامی می افزاید. از این رو شایسته است که گفته بشود یکی از ویژگیهای تمدن اسلامی در گذشته گفت و گو بوده است. به باور حسن حنفی:

(هیچ تمدنی مانند تمدن اسلامی با تمدنهای همجوار خود به گفت و گو نپرداخته است; چه تمدنهایی که در شرق تمدن اسلامی قرار گرفته اند, مانند تمدن ایران و هند و چین و چه تمدنهایی که در غرب آن واقع شده اند, مانند یونان و روم. همچنین در شمال با تمدن غربی و در جنوب با تمدن آفریقایی, به گفت و گو پرداخته است… چه در گذشته که در موضع قدرت و پیروزی قرار داشت, چه در عصر حاضر که در موضع ضعف و حالت شکست قرار دارد. )۳۱

دو. سعه صدر, مدارا, تساهل و تحمل باورها و اندیشه های دیگران و مخالفان و فراهم سازی محیط آرام أمن و آزاد برای زیستن و اندیشیدن و پژوهیدن آنان, بدون هرگونه تحمیل باور و پیش شرطی از سوی اسلام. بسیار افراد و گروه هایی بودند که در جامعه آن روز خویش امنیت نداشته, ولی در جامعه اسلامی با حفظ اعتقادات شان به مقامهای بالای علمی رسیدند:

(همین افراد غیر مسلمان که برخی از آنان مهاجر به حوزه اسلام بودند, یا به دعوت اسلام رهسپار بلاد اسلامی شدند, در دیار خود, نه تنها جایگاهی نداشتند, بلکه با مشکلاتی امنیتی هم روبه رو بودند. خاندان بختیشوع اگر به بیزانس یا روم شرقی برمی گشتند, به دلیل اعتقادات شان بر مذهب نسطوریوس, مورد تکفیر واقع می شدند. این امر مسلم است که در یک فقدان امنیت, علمی رشد نمی کند و پزشکی این چنین پدیدار نمی گردد, بلکه آن چه اسباب تعالی و رشد شخص ایشان را فراهم آورد, سماحت و علم پروری جهان اسلام است. )۳۲

همچنین یکی از عوامل گسترش و پذیرش اسلام در بیرون از مرکز و در محیط پیرامونی مانند ایران, مصر, شمال آفریقا, اندلس و کشورهای اروپایی چون اسپانیا و… همانا تسامح و تساهل, تحمل و بردباری, احترام, تأمین حقوق, عرضه خدمات و توزیع عوامل و منابع زیستی برای همگان, بدون توجه به دین و اعتقادات, طبقه و منزلت اجتماعی آنها بود. دکتر خوزه از اساتید تاریخ در دانشگاه اسپانیا, همین عامل را در گسترش اسلام در اسپانیا و مناطق همجوار مهم دانسته و می گوید:

(در دوران حکومت مسلمانان مسیحیان و یهودیان, در پناه مسلمین با آرامش زندگی می کردند و تسهیلات شهری به تساوی بین آنها تقسیم می شد. در طول ۸۰۰ سال حکومت مسلمانان, آثار علمی, هنری و فرهنگی بسیاری در اسپانیا به جای ماند.)۳۳

دولت آل بویه در اواخر غیبت صغری در محدوده های خوزستان, فارس, اصفهان, ری, بغداد و برخی دیگر از مناطق ایران زمین تشکیل شده و حکومت را به دست آوردند و در داد و ستد فرقه های دینی با گذشت و مدارا و سعه صدر رفتار می کردند. دانش, فنون و علوم اسلامی در دوران آنها رشد خوبی داشت.

حمدانیان, که حدود نیم قرن حکومت مستقل را در موصل, حلب, شمال عراق و شامات به وجود آورده و اداره می کردند, توانستند سطح بالایی از دانش و ادب را در جامعه گسترش بدهند و تفکر اهل بیت را در منطقه پایدار و ریشه دار نمایند.

فاطمیون در مصر در مدت حکومت شان خدمات فراوانی به دانش و اخلاق زیستی که بازنمود روحیه مدارا بود, نمودند. بنابراین بسی شایسته و واقع بینانه خواهد بود که گفته بشود گفت و گو و مدارا از مهم ترین ویژگیهای تمدن اسلامی در گذشته بوده است. زیرا این ویژگی هم در آغاز پیدایش و هم در فرایند گسترش تمدن اسلامی, هماره با آن بوده است و به مانند یکی از عوامل پیشبرنده عمل نموده است. برخلاف تمدن مدرن کنونی غرب که از همان آغاز و بویژه در مرحله و فرآیند گسترشش روش و سازوکار خشونت, تحمیل, جنگ و استعمار را جایگزین گفت و گو و مدارا کرد و به این ترتیب, مهم ترین ویژگی تمدن مادر (تمدن اسلامی) را وانهاد و در ماهیت از آن فاصله گرفت. تاریخ به روشنی نشان می دهد که امواج استعمار همپای و همزاد تمدن مدرن غرب آغاز گردیده و از سوی آن عملیاتی شده است. موج اول استعمار که به استعمار (اسکانی) معروف است, از سالهای ۱۴۱۵ م آغاز و به مدت ۳۰۰ سال ادامه می یابد. در این نوع استعمار, استعمارگر در پی جابه جایی و نابودی جمعیتی و تغییر نظام اجتماعی کشور استعمار شده است. موج دوم استعمار که به نام (اشغال سرزمینی) نامیده شده است و پس از موج اول آغاز و اندکی بیش از ۱۰۰ سال ادامه می یابد, پیش از آن که به دنبال جایگزینی جمعیتی و نظام اجتماعی باشد, متمرکز بر به دست گیری سرنوشت سرزمینی برای هدفهای موردنظر است. و پس از آن موج سوم استعمار که از آن به (نفوذ و وابستگی) یاد می کنند, شروع می شود و امروز نیز, به صورتهای مختلف ادامه دارد. و غرض اصلی همانا نفوذ, آن هم بیش تر از گونه اقتصادی و سیاسی, بر کشور استعمار شده است.

باتوجه به آن چه گفته شد می توان تمدن اسلامی را تمدن خردورزی و آزاد اندیشی دانست, به طوری که با فربهی و فعال بودن آن دو, تمدن اسلامی بالندگی و پویایی داشته است. و هنگامی که آن دو بی فروغ و روی به افول گذارده اند, تمدن اسلامی نیز پژمرده و راکد شده است.

ب. نسبت آزاد اندیشی اسلامی با تمدن در آینده: در جهان نوین و به هم پیوسته امروز, داد و ستد و پیوند به صورتها و سیرتهای گوناگون انجام می گیرد. یکی از سیماهای کارآمد آن, همانا انجامِ داد و ستد در قالب روشها, بافتها, ساختها و کلان هویت است. بدون شک تمدن از شمار مهم ترین و بنیادی ترین روش, ساخت و کلان هویت به شمار می آید که به عنوان ملاک و معیار تعامل و اجتماعی شدن در جامعه جهانی عمل می کند. در این فرایند, مجموعه هایی که چنین کلان هویتی ندارند و یا تمدن شان اندوخته ها و داشته های هویت آفرین برای آدمیان امروزی نداشته باشد, از متن به حاشیه و از حاشیه به بیرون رانده خواهند شد. از سوی دیگر, خطر و آفتی که داد و ستد را در چنین مقیاسی تهدید می کند, یک سویه شدن پیوند است که در سرانجام به استبداد می انجامد. به طور معمول, هنگامی که داد و ستد به صورت یک سویه درخواهد آمد که دستاوردهای تمدنی یک طرف داد و ستد, نسبت به طرف مقابل, تک سویه و ناکارآمد و محدود باشد. علتها, سببها و نیز راهکارهای مختلف برای درمان آفت و تبدیل تهدید به فرصت و تأمین کارآمدی پیش گفته وجود دارد که در میان آنها آزاد اندیشی (باتوجه به ویژگیها و لوازم پیش گفته آن) نقش و قدرت درمانی و تامینی ماندگاری دارد. و هر تمدنی که بتواند این عنصر را تولید, توسعه, توزیع و مصرف نماید, هم بقا و دوام خودش را بیمه می کند و هم از استبداد بازداری به عمل می آورد. از این روی تمرکز بر آزاد اندیشی اسلامی در فرایند تمدن سازی و پویایی آن بسی حیاتی است. افزون بر این:

۱. در زمانه ای که هم اکنون در آن زندگی می کنیم و نیز در آینده زیستی, دین, معنویت و اخلاق برای بسامان شدن حیات اجتماعی, یک نیاز و ضرورت به شمار می گردد.

۲. در جهان اسلام به دلیل آن که دین (اسلام) نقش بسیار پررنگ در زندگی فردی و اجتماعی دارد, به طور طبیعی, به عنوان مهم ترین سازه ها و عامل تمدن ساز و یا تمدن سوز (در صورت فهم و عمل نادرست) شناخته می شود.

۳. و از آن رو که اندیشه و تفکر و برساخته ها و دستاوردهای عینی و بیرونی و اجتماعی آن بدنه وسیع از تمدن را می سازد, توجه به بالندگی و خلاقیت آن که تنها از راه آزاد اندیشی به وجود می آید, لازم است. بنابراین, باز احیا و شکوفایی تمدن اسلامی در آینده, سخت با آزاد اندیشی اسلامی در پیوند است, تا جایی که شهید مطهری, تنها راه حمایت و حفاظت از اسلام را در آینده, تقویت و کاربرد آزاد اندیشی می داند:

(من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی, جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها… . )۳۴

روشن است که پیاده شدن و جامه عمل پوشیدن این مهم, در گرو زمینه ها و عوامل آزاد اندیشی در اسلام است. یعنی بایستی اسلام چنین گنجایی و توانایی داشته باشد. که از این پس به بررسی آن می پردازیم.

زمینه ها و عوامل آزاد اندیشی اسلامی

این عوامل و زمینه ها به شرح زیر هستند:

یک. اسلام تاریخی; یعنی پیشینه درخشان تمدن اسلامی که در بخش پیشین همین نوشتار به شرح از آن سخن رفت, بازتاب روشن از آزاد اندیشی اسلامی بود. این میراث می تواند به عنوان عامل راهبردی به سوی آزاد اندیشی در آینده عمل کند, افزون, این واقعیت را نیز اثبات می کند که اسلام چنین گنجایی و توانایی دارد.

دو. اسلام حقیقی, یا حقیقت اسلام, که در آیات قرآنی و سنت سالم و صحیح بازتاب دارد, نمایان گر مفاهیم, ارزشها, سبکهای رفتاری و زیستی است که در نبود آزاد اندیشی, زایش و رویش نخواهند داشت. و به گونه ای دیالکتیک هم محصول آزاد اندیشی هستند و هم مولد آن. و از سوی دیگر, همه آنها خصلت تمدنی و تمدن ساز دارند. مانند:

الف. اسلام در ساحَتِ نظام اجتماعی (به معنی عام کلمه) پیدایی و پویایی, جامعه پذیری و اجتماعی شدن رفتارها و هنجارها را برآمده و برساخته اراده, اختیار و آگاهی آدمیان می داند و آن را تنها به عوامل اقتصادی و فنی, و یا به غرایز و ساحَتهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیک انسان فرو نمی کاهد. هرچند علتها و عاملهای گوناگون را در بر کار بستن اراده, پیدایش و عمل گر شدن اختیار و آگاهی دارای تأثیر می بیند. از این روی, در قرآن, کسان و جامعه هایی که از دائره تنگ تقلید بیرون نیامده و آینده را همان می بینند که گذشتگان ترسیم کرده اند و بدون هر نوع باز اندیشی در آن, آن را برمی گیرند, سخت مورد سرزنش واقع می شوند:

(وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلا یَهْتَدُونَ)۳۵

هرگاه به آنان گفته می شود: به سوی آن چه خدا فرو فرستاده و به سوی پیامبر روی آرید, گویند:

آن چه پدران خویش را بر آن یافته ایم ما را بس. هرچند پدران شان چیزی نمی دانسته اند و ره نمی شناخته اند.

(وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَه قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَاللّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. )۳۶

و هرگاه کار زشتی کنند, گویند: پدران مان را بر آن یافته ایم و خداوند ما را بدان فرموده است. بگو: که خدا به زشتی نمی فرماید. آیا بر خدا چیزی گویید که خود ندانید.

(قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذ لِکَ یَفْعَلُونَ. )۳۷

گفتند: نه. که پدران مان را دیده ایم که چنین می کردند.

(بَلْ قالُوا إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّهٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُون َ, وَکَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آبأَنا عَلی أُمَّهٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ. )۳۸

نه. که گفتند: ما پدران مان را بر کیشی یافته ایم و ما از پی شان رَه بَرندگان ایم بدین سان, پیش از تو, در هیچ شهری, بیم دهنده ای نفرستادیم, جز آن که شاد خواران اش گفتند: ما پدران مان را بر کیشی یافته ایم و ما از پی شان پیرویم.

موضع گیری و زبان توبیخی در این آیات نسبت داشتن چنان اندیشه و کارهایی به طور کامل پیداست; چون این وضعیت, نقطه مقابل چیزی است که اسلام به آن راهنمود است و آن همانا نقش تعیین کننده اراده و اختیار انسانها در ترسیم و تعیین حال و آینده آنان است:

(لَهُ مُعَقبات مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ. )۳۹

او راست پی گیرانی از پیش و پس که به فرمان خدا نگاهبانی اش کنند. خداوند آن چه را که به مردمی است, دیگر نکند تا زمانی که آن چه را که در خودشان است, خود دیگر کنند. خداوند بر مردمی اگر بدی بخواهد, بازگشتی اش نیست و از فرو دست او کارسازی ندارند.

(ذ لِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیع عَلِیم.)۴۰

این بدان است که خداوند دیگر کننده نواختی نبوده است که مردمی را بدان نواخته, تا آن چه را که در خودشان است, خود دیگر کنند و این که خداوند شنواست, داناست.

روشن است که مفاد این شریفه, بیان نظریه و حتی راهبردی در ساحَتِ نظام اجتماعی است که به خوبی آزمون پذیر بوده و تجربه های تاریخی و تمدنی جامعه ها, آن را تأیید کرده است. بنابراین, دو امر از آن به روشنی به دست می آید:

۱. اعتبار آزاد اندیشی به عنوان یک اصل اجتماعی تکوینی. در حالی که خداوند می توانست اختیار و اراده را از انسان بستاند و یا مانع عمل گر شدن آن گردد, امّا چنین نخواست.

۲. این نظریه و راهبرد به جهت فراگیری و بیان ویژگی انسانی آن, کارکرد تمدنی و تمدن ساز دارد.

ب. در اسلام و قرآن مفاهیمی چون جبت, طاغوت, استکبار, ظلم, جبار, جبر, اکراه, غل, غلو, تحریف, الضلاله, جهالت, تشقی, مسیطر و… مذموم و مطرود دانسته شده اند. چرا؟ چون روشن ترین پیامد و کارکرد اجتماعی و انسان شناختی پیوند زنجیره ای این مفاهیم, همانا نابودی آزاداندیشی و محدود و محصور شدن تمامی شخصیت و فعالیت آدمی است. روشن است فرد و جامعه ای که گرفتار چنین آفتها و بیماریهای بازدارنده گردد, نمی تواند سرچشمه زایش و تحول کلان ساختاری, ارزشی و روشی, به نام تمدن باشند.

از این سوی, مفاهیمی مانند تدبر, تعقل, تفکر, تمکن, تسخر, تبیین, تعلم, بصیرت, نور, هدایت, حکمت, عدالت, قسط, احسان, سرعت, خیر و… در قرآن آمده که دارای ارزش و ستایش شده هستند. زیرا رهیافت کارکرد و عملیاتی شدن این مجموعه در زندگی اجتماعی انسان, همانا توسعه و تولید خلاقیت, ابتکار و آزادی اندیشه و عمل است. که همه عوامل و سازوکار بنیادی رویش و پویایی تمدن به شمار می آیند. چون این مفاهیم, در واقعیت اجتماعی مستلزم ارزشها, نظامهای فکری, جهان نگریها, نهادها و روشهای سازماندهی می گردند که در ضمن تحول و تکامل پذیری, از ظرفیت بالای جهانی شدن نیز برخوردارند. بنابراین, مقابله و مقایسه این دو دسته مفاهیم از منظر قرآن نشان می دهد که اسلام مولد و مؤید آزاد اندیشی و نوآوری است; یعنی همان ستون سترگی که هر تمدنی بالنده بر آن بنا می شود. (آیاتی که این دو دسته مفاهیم و پاره ای از لوازم آنها را بیان می دارند, بسیارند که چون سخن به درازا می کشد, از ذکر آنها خودداری شد. )

ج. پیامد و برایند ارزش داوریهایی که در قرآن انجام گرفته است, همانا نابرابر نشینی حقایق و کردارهایی, چون: دانایی, پویش و تلاش سازنده, روشنی زایی و روشنی گزینی, با نادانی و جهل, تنبلی و طفیلی زیستن, تاریکی گستری و تاریکی گزینی است:

(أومَنْ کانَ مَیْتاً فَأحْیَینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارجٍ مِنهَا کَذَلَکِ زُیّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعمَلُون.)۴۱

آیا کسی که مرده بود و زنده اش ساختیم و برای وی پرتوی نهادیم که با آن در میان کسان راه می رو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.