پاورپوینت کامل تولید دانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تولید دانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تولید دانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تولید دانش ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۹۷
رسالت حوزه
بر دوش حوزه های علمیه دو رسالت اساسی نهاده شده است:
۱. معنویت. اگر به تاریخ این مرز و بوم هم توجه شود, دریافته می شود که علمای دین, روحانیت حوزه های علوم دینی و پناه معنوی مردم بوده اند. ائمه(ع) و علمای بزرگی همچون: شیخ صدوق, شیخ طوسی, شیخ مفید, ابن ادریس, سید رضی, سید مرتضی و ده ها مشعل فروزانی که تاریخ شیعه را همچنان تابناک نگه می دارند, تمامی ایشان پیش و بیش از همه پناهگاه معنوی مردم بودند. از جهلِ جاهلین و از ستمِ ستمگران, مردم بدیشان پناهنده می شدند. هم اینک نیز بیش تر مردم خواهان معنویت و روحانیت از قشر حوزوی جامعه اند. به میزانی که حوزویان از مرکز ثقل معنویت, دور شوند موقعیت آنان در جامعه و بین مردم دچار تزلزل خواهد شد.
پیامبر(ص) تا مدتی که در مدینه حضور دارد, پادگان نیروهای نظامی, آکادمی علمی و یا مرکز آموزشی تشکیل نمی دهد; بلکه همه این امور در یک جا شکل می گرفت و به سامان می شد و آن هم مسجد بود که بیش تر کارکرد عبادی داشت. همه آنان که خدمت رسول خدا می رسیدند, دیدار در مسجد روی می داد. در حقیقت بخشی از عبادت و کسب معنویت آنان نیز بوده است. بر خلاف ادعای برخی که سخن از دانشگاه امام باقر و امام صادق و مؤسسه علمی فرهنگی و تحقیق امام رضا(ع) می گویند, هیچ یک از پیشوایان(ع) نه مراکز علمی و آموزشی به راه انداختند و نه در چنین مراکزی حضور پیدا کردند. و حال آن که تجربه های ایران و یونان پیش روی آنان بوده است. از مدینه تا اهواز, مرکز علمی جندی شاپور, راه چندانی نبود. مهم این که رسالت پیشوایان دین(ع) غیر از رسالت دانشمندان بوده و هست. تمامی ائمه(ع) جلسه های پرسش و پاسخ, یا بحث و گفت و گو را در مساجد داشته اند. کسانی که جلسه های امام صادق و صحابه ایشان را به دانشگاه و دانشجو تفسیر و تعبیر می کنند, باید بدانند که خواسته و یا ناخواسته, مقهور فرهنگ و تمدن غرب شده اند. امام صادق کلاس نداشت. درس و بحث نداشت. ورودی و خروجی و جزوه و کتاب و آزمون و مدرک نداشت. آن حضرت در مسجد می نشست; آن هم در ساعتهایی خاص. و مردم هم برای عرض ارادت و یا طرح پرسش, خدمت ایشان می رسیدند و ایشان هم به پرسشها, پاسخ می داد. در جایی نداریم که امام(ع) به درس بپردازد و از جایی آغاز و به جایی ختم کند. عرصه معنویت غیر از عرصه علم است. عرصه تربیت انسان غیر از عرصه تربیت عالم است.
البته برخلاف همه اهمیتی که این بخش از رسالت حوزه دارد; بلکه بار اصلی حوزویان و اعتبار و ارزش شان نیز به همین جهت هم خواهد بود. ما متأسفانه فرصت پرداختن بدان را در این مجال اندک نداریم; آن را تا فرصتی دیگر به اهل اش وا می نهیم.
۲. تولید اندیشه. حوزه های علمیه از دیرباز مرکز ثقل اندیشه و دانش بوده است. چه پیش از نظامیه ها و چه بعد از آن, این حوزه های علمیه بوده اند که سکانداری دانش را در کشور بر عهده داشته اند.
در فرصت فراهم آمده تلاش می کنیم, تا راهی برای ورود به این بخش از رسالت حوزه پیدا کنیم, تا که شاید بتوانیم ایفاگر هرچه بیش تر نقشی باشیم که بر عهده ما نهاده شده است.
هر کس که در حوزه علمیه, در حال فراگیری است, باید از هم اینک هدف خود را روشن کند. باید توجه داشت که همه افراد حوزوی می توانند عهده دار هر دو رسالت شوند. و دست کم از هر دو رسالت چیزهایی باید به حقیقت بپیوندند; ولی هر یک از افراد فقط توانایی پیشبرد یک بخش از رسالت را خواهد داشت. چون هر کدام از دو رسالت, برای حوزویان به منزله ثقل اکبر است. هم معنویت راه پر سنگلاخ و آکنده از خطر است و هم راه دانش دشوار و توان فرسا. تردیدی در بهتر و برتری رسالت نخست نیست; ولی این رسالت اگر مبتنی بر دانش و علم نباشد, آفت اش, بیش از عافیت اش خواهد بود. صد افسوس که سکاندار معنویت مسلمانان در پهنه جهانی هم اینک برخی کسان شده اند که شریعت را بام معیشت شان ساخته اند. برخلاف حضور چهره های بسیاری که هم اینک چشم و چراغ دین و آیین ما هستند. و ما خود ناظر و شاهد رفتار و گفتار و کردار آنان هستیم; اما برخی راه کج کرده و دل به بیراهه داده اند. بگذریم که در این باره حرف و سخن بسیار است. به گفته استاد شهید مرتضی مطهری:
(مشکل دین همین است که هر بیسوادی از هر گوشه ای قد علم کرده و افاضه معنویت و روحانیت می کند. چون داعیان آن راه بسیارند وجهی ندارد که ما نیز در آن راه پا گذاشته و تزاحم ایجاد کنیم. این طریقت برای خود آنها وا می نهیم. فعلاً عزم خود را جزم کرده ایم تا کاری را به انجام رسانیم که دیگران, یا آن را ترک گفته اند; یا آن گونه که باید بدان تن در نمی دهند.)
حوزه های علمیه, با توجه به فرصت فراهم آمده در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی, می توانست حال و روزی بهتر از آن چه که هست و دارد, داشته باشد. هنوز هم دیر نشده است به شرط آن که راه رفته را بازخوانی; اشتباه ها و زیانهای به بار آمده را جبران; راههای نرفته را تجربه کند, تا که ایفاگر نقشی باشد که دین و یا جامعه دینی بر عهده او گذاشته است.
کسانی که دل به راه دانش سپرده اند باید بدانند که پا نهادن در این راه چندان ساده و هموار نیست. اگر آفت راه معنویت, شیطان است و بس; آفت راه دانش افزون بر شیطان, راهزنهای بسیار دیگر و بازدارنده بی شمار پیش روست. باید حواس خود را جمع کرد و دانست که پا در کدامین جرگه گذاشته شده است.
تحولاتی که در دهه های اخیر در کشور اتفاق افتاده است; بویژه در حوزه اندیشه دینی و پیشرفتهایی که در این وادی بهره ما شده معلول یکی از علل و عوامل زیر است:
ییا کاری بوده که حوزویان باید انجام می دادند, ولی نسبت بدان کوتاهی کردند و از این خلأ شماری برخی, بهره گرفتند.
و یا آن که از بین خود حوزویان, افراد کم شماری بدان همت نمودند و در تحولات اندیشه دینی توانستند نقش ساز و کارآمد شوند و کاروان بر جا مانده اندیشه را به راه بیندازند.
برخلاف همه رکودی که شاید احساس بشود که فضای فرهنگی کشور را در بر گرفته است; هنوز پرتوهای رخشانی از حوزه های علمیه, چشم انداز و افق روشنی را پیش روی ما می گذارد.
تجربه تاریخی
رسول اکرم(ص) که به پیامبری برگزیده شد, چه هدفی را دنبال می کرد؟ او چه چیزی را برای مردم به ارمغان آورد؟ به این پرسش از چشم اندازهای گوناگون نگاه شده و دیدگاه های فراوانی ارائه شده است. آن چه به نظر می رسد این است که پیامبر نوعی عقلانیت را برای مردم به ارمغان آورد. البته درست تر آن که بگوییم نوعی عقلانیت را برای عربها به ارمغان آورد. چون مردم عرب, فرهنگ و هویت خاص خود را داشتند, ولی آن فرهنگ, پشتوانه عقلانیت به معنی و مفهومی که به ذهن ما می آید نه آن حداقل ها نداشت. بلکه از یک زندگی بسیار ساده و اولیه برخوردار بودند. نه دامداری آنان پیچیدگی داشت و نه سیستم تجاری آنها. دامهای خود را در جاهای مشخصی به چرا می بردند. و از مسیر مشخصی نیز به مبادله کالای تجاری می پرداختند. آن چه بیش از همه در این مردمان یافت می شد, تمام احساس بود و شور. یا درگیر جنگ بودند و یا در کشمکش شعرهای عاشقانه. هرکجا که آب بود, جمع می شدند و آب که تمام می شد به جای دیگری می رفتند. برای به دست آوردن چیزی تلاش چندانی صورت نمی گرفت. راه بر قافله ها می بستند. این قبیله در مواجه با کوچک ترین مسأله, به جنگ قبیله دیگر می شتافت. قتل و غارت و تجاوز از ویژگیهای این قوم بود. البته برخی تلاش کرده اند تا برای این مردم یک سابقه درخشان فکری و فرهنگی پیش از اسلام ایجاد کنند. ولی واقعیت این است بر اساس شواهد و اسناد تاریخی که به دست ما رسیده و آن چه که نرسیده چون چیزی نبوده یا در بزم بودند و یا در رزم. و ادبیات برجامانده از آن دوره و نیز آیات قرآن, به عنوان قوی ترین متن عربی متعلق به دوره آغازین بعثت پیامبر, چنین نگرشی را برای ما فراهم می آورد.
افتخارات آنها کشته ها بود.۱ راهی عاقلانه برای حل منازعات خود نداشتند. حتی برای جا گذاشتن سنگ خاص کعبه(حجر الاسود) تا جنگ قومی و قبیله ای نزدیک شدند.۲ جنگهای اوس و خزرج زبانزد خاص و عام است. چون خود قادر به حل چالشهای درونی و جنگ خانمان سوز نبودند, از رسول خدا دعوت کردند تا به مدینه برود.۳
عمده افتخار دیگر مردمان جزیره العرب, پیروی از آبا و اجداد بود. نیاکان همچون اسطوره ای پر ارزش سایه بر فکر و فرهنگ آنها انداخته بود. و آن چه از پیشینیان بود برای آنها مقدس می نمود. هر کهنه ای بوی خوش تازگی می داد. و شاید بدین جهت دوره جاهلیت بدان گفته اند. همه آن چه تحت عنوان رفتار و کردار در این سرزمین اتفاق افتاده; یا فاقد اندیشه است یا بسیار سطحی و بدون ژرفاست. چه بسا از دو سوی این جزیره; یعنی ایران و روم, آثاری مکتوب دوره پیش از اسلام به این سرزمین گذرا اشاره ای کرده باشد و گرنه خود این سرزمین فاقد اثر مکتوب و مستند پیش از ظهور اسلام است. بی فرهنگ نبودند, ولی تمدنی هم نداشتند. بیش تر متأثر از فرهنگ های دیگر بوده اند.
گر چه شاید به نظر برسد که در ابتدا قلمرو و مرز اندیشه هم روشن و مشخص بود. ولی بشری که اندیشیدن در او شکل گرفت و به بار نشست و به اندیشیدن عادت کرد, حتی به همان مرزها هم خواهد اندیشید. مهم این است که او بیندیشد. شاید این دشوارترین کاری است که فرد می تواند انجام دهد. فراخوانی دیگران به اندیشیدن و فراهم ساختن ابزار و امکانات اولیه برای اندیشیدن, مثل با سواد کردن آنان. از همان ابتدا پیامبر فرمود تا قرآن را بنویسند.
باید توجه داشت که اندیشیدن و فکر کردن دقیقاً نقطه مقابل تقلید و پیروی است. اندیشیدن افراد را از پیروی باز می دارد. مشکل موسی این بود که اهل اندیشه بود و تا آخر هم با راهبر خود مشکل داشت. نمی توانست رهرو بی مسأله و بی دغدغه ای با خضر باشد. کسانی که اهل تفکرند, به راحتی تن به خواسته های دیگران نمی دهند. رهبران, افراد اندیشه ورز و اندیشه مند هستند, ولی پیروان فاقد اندیشه و تفکر. و در دوره بعثت پیامبر(ص) چنین افرادی کم بودند.
جالب است که بدانیم به لحاظ تاریخی هر چقدر که جلوتر می آییم, مدعیان رهبری در بین اعراب جزیره العرب فزونی می یابند. کسانی که در خود توان هدایت و رهبری جامعه را می بینند که این خود یعنی اندیشه و فکر داشتن است.
در مکه, بزرگ مکه بود که تصمیم می گرفت و در اطراف آن بزرگان قبائل. حتی پس از بعثت در همان اوائل همین بزرگان قبائل بودند که از جانب همه اهل قبیله بیعت می کردند:
(اذا جاء نصر اللّه و الفتح, یدخلون فی دین اللّه افواجا)۴
پیش تر, بزرگان قبائل بودند که اهل قبیله هم با تصمیم آن بزرگ مخالفت نمی کردند و به تعهدات او پای بند بودند. پیامبر خواست این ویژگی را در آنان از بین ببرد و بخشکاند. بدین جهت بار تکلیف را نه بر دوش رهبر قبیله. بلکه بر شانه تک تک افراد گذاشت. در فرهنگ دینی اسلام سخن از وظیفه, موظف و موظفه به; سخن از تکلیف, مکلف و مکلف به است.
پیامبر آنان را باید وادار به فکر می کرد. مهم تر آن بود که پیش تر زمینه فکر کردن را هم فراهم می ساخت:
۱. بیان نمونه هایی که افراد را وا بدارد تا درباره آنها بیندیشند.
۲. طرح پرسش و خواستن پاسخ از آنان و مشارکت خود در پیدا کردن پاسخ صحیح.
۳. بیان ارزش فکر کردن.
۴. نکوهش پیروی محض از گذشتگان و نیاکان.
خداواند در آیات بسیاری, از این که افراد به پیروی از گذشتگان پرداخته اند, انتقاد می کند. و آنان را مورد سرزنش قرار می دهد. نفس زیر سؤال بردن نیاکان, آنان را به تأمل وا می دارد.
۵ پرهیز از پیرو پروری.
پیامبر آموزه های دینی را به گونه ای می آموزاند که افراد خود عامل بدان و نیز مروج آن باشند. کسانی که ایمان می آوردند و لازم بود تا در جریان سوابق دینی قرار بگیرند, پیامبر یکی از یاران خود را می فرستاد تا آن چه را که وحی شده است, به آنان بیاموزد. فرق افراد تازه ایمان آورده با مؤمنین در این بود که اینان اندوخته های دینی بیش تری داشتند و آنان نداشتند و پس از چندی همراهی و همیاری, برابر هم و همسو می شدند.۵ بدین جهت پیامبر آنان را صحابه همراهان خطاب می کند. و ما نیز از آنها به همراهان یاد می کنیم. همراهان رسول اللّه, نه پیروان رسول اللّه (بار معنایی صحابه و تمایز آن با آن چه که به عنوان تقلید یا مرید و… مطرح می شود هم بسیار ارزش مند و هم ژرف است).
پیامبر کوشید تا پیروی چشم و گوش بسته را از بنیان بر افکند و عقلانیت دینی را جایگزین آن سازد, ولی عربها به جهت سختی کار عقلانی و فکر کردن, پیامبر را جایگزین آن کردند. قرآن اصرار دارد که او هم چون دیگران است. از او به عنوان الگو یاد می کند که در الگو, گزینش آگاهانه است. اما آنان پیامبرِ از عرش به فرش آمده را بر عرش می گذارند. گویا بخشی از تلاش پیامبر بی حاصل ماند.
جلوه هایی از تلاش پیامبر
ظهور و بروز اندیشیدن و فکر کردن کم و بیش در زمان خود پیامبر بود و تجلی عینی و واقعی آن بعد از رسول اللّه اتفاق افتاد. در زمان پیامبر یاران او به گروه ها و دسته های مختلف تقسیم شده بودند. و پس از رحلت پیامبر به عنوان سه جریان عمده, سه طرح حکومتی داشتند. همانهایی که از حل ّ درگیریها و کشمکشهای خود ناتوان بودند, اینک ولایت سلطنت و خلافت را به عنوان سه روش حکومتی ارائه می کنند. گرچه طرح اولیه آن بسیار خام و ساده, ولی بیان آن حاکی از نوعی دستیابی به بلوغ فکری بود. افراد به حدی رسیده بودند که بتوانند خود را با جوامع پیرامونی مقایسه کنند. دور هم جمع شوند و با گفت و گو نه شمشیر کشیدن به حل ّ و فصل مسائل عمومی بپردازند. و با روی آوردن به خلافت می بینیم که با گذشت ایام, قاعده ها, قانونها و آیینها تأمین می شود. ابوبکر خلیفه پاره وقت بود. بعد متوجه شدند که یک جایی و مکانی به عنوان جایگاه خلافت لازم است. اینها حاصل همان فکر و اندیشه ای بود که پیامبر بذر آن را پاشید و مسلمانها با تجربه و زمین خوردنها, راه های برون رفت از آن را, از این جا و آن جا, با سرک کشیدن, برای بهبود امور خود یافتند. سامانه دیوانی را سامان بخشیدند. در همراهی و زندگی و آمیختگی با یهودیان و مسیحیان و مجوسان پرسشهایی مطرح شد که لازم بود بدانها پاسخ داده شود. برخی در تلاش بودند تا به رفتارها و کردارهای مسلمانان چارچوب ببخشند و نظام مندش کنند. در مراحل نخست که این چنین نبود, بلکه با گذشت ایّام اینها سامان یافت.
تلاش پیامبر این بود که همه, اسلام را فهم کنند. و همین که برخی اصرار می ورزیدند که ما را کتاب خدا کافی است, شاید به این علت باشد که آن را راهگشا و گره گشا می دیدند. اگر به پیشینه دینی توجه شود, بحث تقلید آن چه که امروز مرسوم است بسیار تازه و دیر هنگام است. از پیشینه و ریشه تاریخی قرص و محکمی برخوردار نیست. بلکه بر عکس اجتهاد که مبتنی بر اندیشیدن است, بسیار بالنده و پر شکوه بود. در قرآن که آمده است دسته ای از مردم بروند و آموزه های دینی را فرا بگیرند, نه برای این است که دیگران مقلد و پیرو آنان باشند; بلکه برای این است که آنان فرابگیرند تا به دیگران بیاموزند. بحث از نقل و انتقال دانش است, نه تقویت و شکل دادن پیروی. لذا چیزی به نام پیروی از گذشتگان شاید در فرهنگ دینی اسلامی چندان جایی به لحاظ تاریخی نداشته باشد. مگر پیروی از خداوند و بندگی او که این سخن دیگری است. در آیین اسلام مردم بنده پیامبر نبودند, بلکه آزاد شده به دست او خود را می دیدند.
در گذشته هم اگر افراد در احکام, در مَثَل از شیخ طوسی پیروی می کردند, به معنای پیروی نبوده است, بلکه به معنای اعتماد به پژوهشهای او بوده است. هم اکنون هم وضع این گونه است. افراد به تحقیقات عالم دینی اعتماد و بدان عمل می کنند. بدین جهت می گردند تا فرد اهل ورعی بیابند که به نظرشان از دیگران باسوادتر باشد; زیرا یافته های او بیش تر به حقیقت و واقعیت نزدیک است.
اسلام استوار بر عقل و اندیشه است. (الاسلام یعلو ولایعلی علیه) نه در عرصه خون و شمشیر و جنگ است, بلکه در عرصه فکر و اندیشه و استدلال است. برتری اسلام در حوزه معرفتی است. لذا باید توجه داشت چیزی دینی است که با عقل بشری سازگار باشد. عقلانیت عمومی از آن سرباز نزند. شرط دینی بودن یک آموزه به این نیست که در این کتاب یا آن کتاب آمده باشد, بلکه مهم این است که فردی که می خواهد بدان عمل کند آن را بپذیرد و فهم کند, با آن در چالش و کشمکش نباشد. عمل آگاهانه در اسلام یک اصل مسلم است. نفس عمل مهم است. و مهم تر این که آن عمل با پشتوانه آگاهی باشد, گرچه خود عمل ارزش ذاتی خود را خواهد داشت و نیز اثرش را هم خواهد بخشید. بدین جهت ما با چهار دلیل در حوزه شرع مواجه نیستیم, بلکه ما یک دلیل داریم. اگر کتاب است و اگر سنت است و اگر اجماعی تحقق پیدا کرده, اینک ما هستیم و عقلانیت خود ما. وحی همان متن است. و ما متن را با عقل خود فهم می کنیم. هیچ راهی برای فهم متن به جز بهره گیری از عقل نیست, مگر طریق اشراق که نیز بایسته است از حیث فهمی مورد تعقل قرار گیرد.
این که گفته می شود در دین عرصه هایی است که با عقل نا سازگار است, باید گفت این عرصه ها دینی نیست. دقت شود که من نمی گویم باید برای همه مفاهیم دینی برهان اقامه کرد و قابلیت برهانی هم دارد, بلکه همه آموزه های دینی باید توجیه بردار عقلانی باشند, با خرد در ستیز نباشند. عقل هم که گفته می شود, نه عقل کم پیدا یا ناپیدا, بلکه همین عقلی که همگان از این نعمت برخوردارند و کسی هم در این جهت احساس نمی کند که به او کم داده شده است.
این چیزی است که پیامبر با خود به ارمغان آورد. شاید به همین جهت باشد که برخی از متفکران اسلامی اعجاز غیر قرآن را نفی کرده اند. چون پیامبر چیزی با خود آورد که خرد خیز و خرد ساز بود. دلیلی نداشت که از او چیزی بر اثبات نبوتش بخواهند. او عقلانیت دینی را به ارمغان آورد. و این والاترین ارمغان الهی برای بشریت است.
در روشنگری و بیان فلسفه نبوت, متکلمان بر این باورند که پیامبر اکرم(ص) به رسالت برانگیخته شد, تا عدالت را برای مردم به ارمغان آورد; البته نه عدالتی که توسط خود پیامبر(ص) ایجاد شده باشد; بلکه به تصریح قرآن کریم: (لیقوم الناس بالقسط. ) فاعل اصلی و واقعی تحقق عدالت, خود مردم اند.
بنیان و اساس پدیدآوری عدالت در جامعه بر دوش خود مردم نهاده شده است و این یک سنت تاریخی است:
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.)۶
پیامبران آمدند با دو ابزار و یک هدف: یکی کتاب و دیگری میزان و این ابزار برای آن است که مردم عدالت را بر پا بدارند.
در (کتاب), مفهوم آگاهی و در (میزان) مفهوم سنجش نهفته است. در اسباب و ابزار سنجش نیز, لایه ای از آگاهی وجود دارد. ضمن آن که ملاک سنجش در این آیه به نظر می رسد که عقل باشد. چون ما نیاز به چیزی داریم که بتواند بین داده های کتاب و میزان, نسبت برقرار سازد.
از امام صادق(ع) وارد شده است:
(یا هشام إن لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره وحجه باطنه, فأما الظاهره فالرسل والانبیاء و الائمه علیهم السلام , و أما الباطنه فالعقول.)۷
خدا را بر مردمان دو حجت است: حجت ظاهری و حجت باطنی. و مراد از حجت ظاهری پیامبران و امامان و آثار مکتوب باقی مانده از آنان است و مراد از حجت باطنی عقل است.
عقل همان چیزی است که می تواند از دو ابزار کتاب و میزان بهره بگیرد.
اگر پیامبر اکرم(ص) بخواهد عدالت بر پا کند, و آن هم به دست خود مردم, چاره ای نیست جز آن که خود مردم بخواهند. و گام نخست این است که مردم به حدی از ادراک و فهم برسند, تا قدرت بازشناسی بیابند که چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. چه چیزی سودمند و چه چیزی زیان آور به حال آنان است. به این مرحله از ادراک اگر برسند, عدالت برای آنان, هم خوب و هم لازم خواهد بود.
در ابتدا باید برای مردم, مفهوم عدالت, خردمندانه جلوه کند, تا مورد پسند آنان واقع گردد. عدالت باید برای عرب جاهلی به یک نیاز بدل شود, تا آنان بخواهند و این خواسته و نیاز, باید با تلاش و کوشش خودشان به ضرورت بدل شود, تا آن گاه عدالت در ساحَتِ جامعه به حقیقت بپیوندد و نمود خارجی یابد.
پس پیامبر باید ساحَتی برای احیای عدالت فراهم سازد. به دیگر بیان, برای دستیابی مردم به عدالت, لازم است که نخست فضای عدالت خواهی پدیدار شود. و آن فضا سازی وقتی ممکن است که مردم خود به آگاهی برسند. و همه تلاش پیامبر, بویژه در مکه, براین پایه استوار بود که افراد را متوجه کند: غیر از وضع موجود, جور دیگری هم می تواند باشد. در حقیقت آنان را از جهل مرکب بیرون آورد.
اینک پرسش اساسی این است که چگونه می توان به مرحله آگاهی و سطح بالایی از شعور رسید؟
اندیشیدن دستاورد پیامبر(ص)
پیامبر چیزی را برای آنان آورد که پیش از آن بدان هیچ اهتمام نداشتند, تا بدان بیندیشند. چهره هایی که اهل اندیشه بودند, برجسته می شدند. در مثل ابوذر نمی توانست بپذیرد که بت ها خدایان اند و کاری می توانند بکنند; او را از خود راندند. برای گذر از این مرحله و آغاز یک زندگی جدید باید اندیشه و فکر خود را به کار می گرفتند و می اندیشیدند و پیامبر به آنان اندیشیدن را آموخت.
البته ناگفته نماند که جزیره العرب به جهت کشمکشهای بین ایران و روم, در جایگاهی قرار گرفته بود که دیگر نمی توانست همچون گذشته زندگی کند. خرده فرهنگهای سرریز شده از جنگ بین دو امپراطوری بزرگ, در دریای آرام جزیره العرب, کم و بیش موجهایی آفریده بود. از این جا و آن جا, اعتراضها سر باز کرده بود. ولی کسی پاسخ گوی آنها نبود. از این روی, شماری همین اعتراضها را گرد آورده و به عنوان عقل عربی پیش از اسلام تبیین کرده اند. اینها عقلانیت نیست, بلکه سرآغاز, یا نقطه شکل گیری عقلانیت است. ضمن آن که این اعتراضها موردی بود, نه فراگیر و همگانی.
۱. داستان پردازی, زمینه تولید اندیشه و پرسش
راهی که پیامبر به فرمان خداوند, برای پدیدآوری انگیزه جهت اندیشیدن و بارور شدن اندیشه مردمان پیمود, بیان داستانهایی۸ بود از پیشینیان که خداوند از راه وحی به سینه او جاری می کرد.
داستان پردازی, خود خیال بر انگیز است. و دلیل بر گیرایی داستان, نه واقعیت آن که این تاریخ است بلکه, خیال انگیز بودن آن برای شنونده است که به گونه ای با شنیدن داستان, با قهرمانان آن پیوند برقرار می کند و به او ارادت می ورزد و یا دشمن اش می دارد.
تمامی سوگندها و نیز توجه دادن قرآن, مخاطب خود را به دیدن اطراف خود. در آیات فراوان: کوه, دشت, اسب, شتر, و… می تواند شنونده را وادار به تفکر کند. در قرآن به همه چیز سوگند یاد شده است چون همه آنها ارزش مند و مقدس و دارای معنی هستند. در قرآن, افزون بر مهم بودن داستانها و بُرشهای تاریخی, فکر برانگیز بودن آنهاست. فکر است که می تواند فرهنگ و تمدن بسازد. همین فکر کردنها و به پرواز در آوردن همای تخیل, خود به خود عقلانیت را به ارمغان می آورد.
برای گذر از دوره جاهلی به مرحله عالِمی و آمادگی همگانی, برای به حقیقت پیوستن عدالت, آن راهی ستودنی است که پیش از این, پیشینیان آن راه را رفته و هموارش کرده باشند و به لحاظ تجربی ثابت شده باشد که کار آمد و سودمند است. راهی که نبی اکرم(ص) با بهره گیری از قرآن کریم آن را رفته و به لحاظ تاریخی هم, موفق بوده است.
در قرآن کریم, تاریخ جزیره العرب به دو دوره جاهلیت و بعد از آن تقسیم شده است. یعنی پیامبر اکرم در عصر جاهلیت اولی به رسالت برگزیده شد, تا آنان از این دوره عبور کنند. باید تلاش کرد تا راهی که پیامبر برای گذر از جاهلیت پیش روی اعراب نهاد, از لا به لای متون و حقایق غبار گرفته بیرون کشید. و همه تلاش ما در این کوتاه نوشت اشاره به آن راه است.
در روان شناسی کودک سفارش می شود که مانع خیال انگیزیهای کودک نشوید. خود خیال انگیزی, عقلانیت را در کودک بارور خواهد ساخت. پیامبر(ص) خودی دوران کودکی را در دوره جاهلی عرب, روزگار گذرانده است. و او باید فکر را در اعراب جاهلی زنده کند, تا در آستانه عقلانیت قرار گیرند, تا معنی و مفهوم عدالت را فهم کنند تا برای به دست آوردن آن بکوشند. حتی جان خود را هم برای حقیقت پیوستن آن ارزانی بدارند. و پیامبر به این هدف با شکوه و ارزش مند خود دست یافت.
پیامبر اموری را برای آنان آورد که آن امور بر خلاف روال موجود و روند مرسوم بود. چیزهایی که برای آنان پرسش پدید می آورد و آنان را به درنگ وا می داشت. مواردی را پیامبر برای آنان بیان کرد تا بدان بیندیشند. راهی که پیامبر برای پدیدآری انگیزه جهت اندیشیدن و بارور شدن اندیشه در اعراب در پیش گرفت, بیان اموری بود که بیش تر آنان را به فکر وامی داشت و ذهن آنان را به جولان درمی آورد. برنامه پیامبر راهی برای دامن زدن و بر انگیختن قدرت فکر در مردم بود. به موارد زیر دقت شود:
۱. داستان یأجوج و مأجوج:
(وَ حَرَام عَلَی قَرْیَهٍ أَهْلَکْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا یَرْجِعُونَ. حَتَّی إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ.)۹
و بر [مردم] شهری که آن را هلاک کرده ایم بازگشت شان [به دنیا] حرام است. تا وقتی که یاجوج و ماجوج [راه شان] گشوده شود و آنان از هر پشته ای بتازند.
۲. داستان ذی القرنین.۱۰
۳. داستان صالح و ناقه او.۱۱
۴. داستان ابراهیم و پرستشهای گوناگون او. داستان ابراهیم و شکستن بتها. ماجرای آتش و ابراهیم و تبدیل آتش به گلستان. داستان ابراهیم و رؤیای او.۱۲ داستان ابراهیم و اسماعیل و ماجرای قربانی کردن او…
۵ داستان یونس.۱۳
داستان یوسف و برادرانش, رؤیاهای یوسف, زندانی شدن یوسف, عاشق شدن زن عزیز مصر به یوسف.۱۴
۶. داستان موسی و تولد او و بزرگ شدن او در کاخ فرعون و مسائل بعد از آن.۱۵
۷. داستان طوفان نوح و گزارش کامل آن در قرآن.۱۶
۸. داستان مورچه ها و سخن گفتن آنها.
۹. داستان آورده شدن ملکه سبا, با یک چشم به هم زدن.۱۷
۱۰. فرزند دار شدن زکریا آن هم در کهنسالی و ولادت یحیی.۱۸
۱۱. ماجرای مریم و وضع حمل او که استثنای تاریخی است.
۱۲. سخن گفتن حضرت مسیح در کودکی.۱۹
۱۳. داستان آدم و حوا.۲۰
۱۴. داستان پسران آدم.۲۱
۱۵ داستان نوح و کشتی سازی او.
۱۶. داستان درختان میوه ای که در یک شب پوک و سیاه شد.
آیات بسیاری که توصیف بهشت می کنند و از همه نوع میوه و غذاها نوید می دهند.
گفت وگوی خداوند با فرشتگان و نیز با شیطان.
پرداختن به مقوله جن و ملک و شیطان.
داستان چهار پرنده و کوبیده شدن و احیای دوباره آنها.
داستان گاو بنی اسرائیل و چالش بر سر رنگ گاو و…
این آیات و داستانها فکر برانگیزند و بدان توانایی جوشش می دهند و زمینه را برای فکر و اندیشه در حوزه ها و ساحتهای دیگر فراهم می سازند. تمامی موردهای بالا و همانند آنها, به گونه ای است که شنونده را به درنگ و دقت می کشاند. سؤالهای گوناگونی فراروی او قرار می دهد. و کاووش برای دریافت پاسخ, فضای ذهنی جدیدی فراهم می آورد. و همین فکر کردن است که می تواند فرهنگ و تمدن بسازد. همین فکر کردنها و به پرواز در آوردن همای سعادت فکر است که خود به خود عقلانیت را به ارمغان می آورد.
حتی ممکن است حروف مقطعه در ابتدای بسیاری از سوره های قرآن برای همین نکته باشد, تا عرب جاهلی به درنگ واداشته شود.
حتی سوگندهای قرآن نیز می تواند از همین زاویه مورد توجه قرار بگیرند. افراد بیندیشند که چرا خداوند به هر چیزی, حتی به پندار آنان کم ارزش, یا بی ارزش, سوگند یاد می کند. چیزهایی که به پندار آنان, چه بسا نامقدس و ضد ارزش بیاید. مهم این است که می تواند روزنی بگشاید به روشنایی و قوه فکر را شکوفا سازد.
آیات بسیار دیگری نیز هست که اندیشه بر انگیز و اندیشه ساز است همچون آیاتی که انسانها را به توجه به پیرامون خود و این سوی و آن سوی فرا می خواند: (افلا ینظرون الی الابل کیف خلقت) و… پرداختن به این آیات خود فرصت ویژه ای می طلبد. این امور سبب شد تا در عرب جاهلی با بعثت پیامبر, اندیشیدن شکل بگیرد. اگر به عنصر خیال انگیزی, به عنوان علت و عامل اصلی اندیشه سازی توجه شود, بسیاری از آیات قرآن برخوردار از این ویژگی است.
شما می بینید همین کسانی که از قرار دادن یک سنگ در مکان خود بدون جنگ و خون ریزی ناتوان هستند در دوره پیش از بعثت با آمدن قرآن و خواندن آن و پس از درگذشت نبی اکرم(ص) در عقلانیت به مرحله ای از شکوفایی و رشد می رسند که دست کم سه ایده و طرح برای اداره جامعه تازه مسلمان خود ارائه می کنند:
۱. سلطنت.
۲. ولایت.
۳. خلافت.
جالب تر آن که برای جاگیری افراد در این جایگاه ها, مدعیان گوناگونی هم وجود دارد.
آنان که برای ترک نزاعها, درگیریها و کشت و کشتار در مدینه, سراغ اهل مکه رفته
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 