پاورپوینت کامل سید شرف الدین و سازوکارهای تقریب در جهان امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سید شرف الدین و سازوکارهای تقریب در جهان امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سید شرف الدین و سازوکارهای تقریب در جهان امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سید شرف الدین و سازوکارهای تقریب در جهان امروز ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۱
جامعه های دینی ـ اسلامی امروز بیش از دیروز, نیاز به همسوی و همدلی دارند. این امر نه به خاطر پیشامدهای روزگار, بلکه براساس منطق ماندگار اسلام است. به دیگر سخن, رویکرد به همراهی و همدلی, تنها, ریشه در چگونگیها, وضع و حال و پیوستگیهای کنونی جهان نداشته, بلکه پیام اصلی و حیاتی دین اسلام است که در عمل بدان کم تر توجه می شود. امّا این که هدف از پیوستگی و همدلی چیست؟ به چه شیوه ای می توان دلها و اندیشه ها را به هم نزدیک کرد, بویژه در جهان کنونی, جستاری است که در این نوشتار دنبال خواهد شد. اما پیش از ورود به آن, پیش درآمدی لازم به نظر می رسد. در این پیش درآمد, هرچند به گونه فشرده, به این مسأله می پردازیم که ریشه ها, انگیزه ها و سببهای ناسازی در جامعه ها چیست.
دو دسته از سببها و انگیزه ها, این حالت را پیش آورده است و سیاست, گسترش آن را دنبال می کند:
۱. درونی
۲. بیرونی.
اول. سازوکارهای درونی
سببهای درونی, بیش تر به سه صورت جلوه دارد:
۱. کسانی که به نام دین, مذهبها را پست می انگارند و پیروان آنها را از دایره دینداران و حوزه اسلامی خارج می شمارند.
اینان در گذشته دامنه جدایی و دشمنی را هرچه بیش تر گسترش دادند و اکنون نیز, شماری بر این جدایی اصرار دارند.
سید شرف الدین این امر را یکی از دو عامل کلیدی پراکندگی خوانده است:
(ما سمعته فی الفصول السابقه من التکفیر والتحقیر والشتم والتزویر);۱
آن چه در بخشهای پیشین گفته و شنیده شد که تکفیر, تحقیر, دروغ و تهمت… یکی از سببهای مهم دوری میان دو مذهب بزرگ اسلامی یعنی شیعه و سنی است.
۲. حکومت گران, طبقه حاکم که برای استوارسازی جایگاه و ادامه حیات سیاسی خویش, به پایگاه های ایدئولوژیکی چنگ می زنند و می آویزند و در این راستا برای بیرون ساختن ایدئولوژی مخالف و رقیب از صحنه کارزار, تکفیر, تحقیر, تکذیب و تهمت سلاح کارآمدی خواهد بود.
۳. جهل و تعصب عوام, زمینه را برای نفوذ دو عامل بالا فراهم می آورد.
سببها و انگیزه های برونی نیز به شرح زیر عمل می کنند:
۱. عامل فرهنگی ـ اعتقادی: جامعه ها و کسانی که با اسلام میانه خوبی ندارند و از حضور اجتماعی و سیاسی اسلام, در هراس اند, و همسویی اسلام را در عرصه روابط بین المللی تهدیدی علیه منافع خویش می بینند, آرام نگرفته و از سیاستهای گوناگونی جهت ناتوان سازی آن مدد می جویند, مثل سیاست ایجاد چند پارچگی, اضطراب و تنشهای درونی در حوزه تمدنی اسلام. دامن زدن به برتری جوییهای نژادی ـ اعتقادی چون اسلام عربی و غیر عربی, تعصبهای فرهنگی ـ اعتقادی چون اسلام بنیادگرا و اسلام میانه رو, عصبیتهای اعتقادی ـ مذهبی در چهره شیعه و سنی از نمونه های همان سیاست تفرقه افکنی به شمار می آیند.
۲. عامل سیاسی: که بیش تر در چهره سیاستهای دوگانه در مورد مشروعیت و حمایت و یا براندازی و محدودسازی حکومتهای استبدادی در خاورمیانه, بویژه کشورهای اسلامی, به کار بسته می شود و نیز جدایی انداختن میان ملتها و دولتهای اسلامی و بی اعتماد کردن این دو رکن مهم به هم و بیرون راندن دین از میدان سیاست.
۳. عامل اقتصادی: که بیش تر به صورت تحریمهای اقتصادی, دگر شدن این کشورها به بازار مواد خام, نیروی کار ارزان و مصرف و نیز بازداری از شکل یابی منافع مشترک اقتصادی, مالی و تجاری میان کشورهای اسلامی نمود می یابد.
عالمانی که فراتر از محیط زندگی خصوصی و جغرافیایی خویش می زیستند و نگاه برونی و کلان به پیوندها و پیوستگیهای بین المللی داشتند, به روشنی چنان سیاستی را بازشناختند. از جمله سید شرف الدین بر این سیاست تأکید می ورزد و می گوید:
(ومن اهم الاسلحه الفتاکه التی اتخذها الاستعمار فی اضعاف المسلمین والاستیلاء علیهم واستعبادهم هو التفرقه باسم السنه والشیعه…)۲
مهم ترین روش و شیوه ناپاکی که استعمار برای ناتوان سازی مسلمانان و چیرگی بر آنان و دور نگهداشتن آنان از یکدیگر به شدت بر آن پای می فشارد, تفرقه افکنی به اسم شیعه و سنی است.
پس از اشاره به سببهای پراکندگی مسلمانان و جدایی شیعه از سنی و سنی از شیعه, به راهکارهای همدلی و همسویی در این جغرافیای زیستی می پردازیم.
راهکارهای نزدیک گردانیدن مسلمانان به یکدیگر
بدون شک در جامعه های اسلامی, دین اسلام نقش بسیار مهم و بنیادینی در حیات اجتماعی و پیوند و پیوستگیهای انسانی دارد که بیش تر در دو مذهب بزرگ شیعه و سنی نمود بیرونی دارد. چگونگی دادوستد این دو مذهب, سطح و سقف همسویی اجتماعی و نیز ناهمسویی و ناسازگاری را روشن می سازد. بنابراین, بار سنگین این رسالت, بر دوش عالمان و پیروان این دو مذهب است.
پیام اصلی اسلام و نیز نیازهای آشکار و بیرونی و اجتماعی ملتهای اسلامی و همچنین جایگاه کنونی کشورها و دولتهای اسلامی در رسم کردن و نشان دادن روابط بین المللی (تقریب) چونان گزینه بنیادی و کاربردی است.
اما هدف از تقریب چیست؟
هدف از تقریب و نزدیک گردانیدن مسلمانان به یکدیگر این نیست که از حقیقت, ارزشها و آموزه هایی که از دلیلها و برهانهای محکم نقلی و عقلی برخوردارند, دست برداشته شود و یا در راستای رسیدن به واقعیتها, کاوش, پژوهش و استدلال وانهاده شود. و نیز هدف, سنی سازی شیعه و یا شیعه سازی سنی و همه را یک کاسه کردن نیست, بلکه هدف زمینه سازی برای درک و فهم سخن یکدیگر است که باید به گونه فراگیر از سوی مصلحان انجام گیرد تا در سایه آن, زمینه همزیستی مسالمت آمیز, هرچه بیش تر فراهم آید. از این روی, عالمان دینی دو طرف, که در درازای تاریخ اسلام, دغدغه چگونگی نزدیک شدن دیدگاه ها و دلها را داشتند و گامهای بلندی نیز برداشتند, هیچ کدام در پی آمیختن یک مذهب به مذهب دیگر نبودند. در پی این بودند که در یک فضای سالم واقعیتها و حقیقتها روشن شود. برتریهای یکدیگر را ببینند, درک کنند و احترام بگذارند و از انحرافها و تعصبهای ناروا, دوری گزینند.
سید شرف الدین می نویسد:
(والذی اراه انّ ذلک لیس موقوفاً علی عدول الشیعه عن مذهبهم ولا عدول السنه عن مذهبهم وتکلیف الشیعه بذلک دون غیرهم ترجیح بلا مرجح بل ترجیح للمرجوح… نعم یلم الشعث وینتظم عقد الاجتماع بتحریرکم مذهب اهل البیت واعتبارکم ایاه کاحد مذاهبکم….)۳
به نظر من, یگانگی و وحدت, بستگی به برگشت شیعه از مذهب خود و یا سنی مذهبان از مذهب خود نیست و وادار ساختن شیعه به رها کردن مذهب خود, بی آن که دیگران چنین وظیفه ای داشته باشند, این برتری دادن چیزی است که برتری ندارد. بالاتر از آن برتر نشاندن پایین تر است. …. البته پریشانی و آشفتگی مسلمانان, درمان خواهد شد و به هم بافتگی اجتماعی پدیدار خواهد گشت آن گاه که شما برادران اهل سنت آزادی مذهب اهل بیت را بپذیرید و به آن, مانند یکی از مذهبهای خویش اعتبار دهید.
همان گونه که بیان شد, نزدیک کردن دو مذهب به هم, در وضعیت و ایستار کنونی جهان, نقش بسیار مهم و کاربردی در برون رفت از بحرانهایی است که جهان اسلام را در تنگنای بسیار شدید قرار داده است و کم کم می رود که تار و پود آن را از هم بگسلد.
از این روی, در عمل و خارج از ذهن, گفتار و شعار نزدیک کردن گروه های اسلامی و مسلمانان را به هم, در جهان جدید سازوکارهای سازوار با خویش را باید داشته باشد. به همین جهت در این نوشتار, کارآمدی نزدیک کردن گروه های اسلامی و نزدیک کردن دیدگاه های آنان و زمینه سازی برای فهم سخن هم, بویژه دو گروه بزرگ و اثرگذار سنی و شیعی و نیز نقش و انگارهای سید شرف الدین در این فضا ارزیابی می گردد.
این که نزدیک شدن گروه های اسلامی, حالت کارامدی بیابد, در دو سطح به سازوکارهای زیر نیازمند است:
۱. سازوکارهای نزدیک شدن گروه های اسلامی و درک و فهم سخن یکدیگر در پیوند و پیوستگیهای درونی.
۲. سازوکارهای نزدیک شدن مسلمانان به یکدیگر در نظر و عمل, در رویه و ساحَتِ پیوندهای برونی.
۱. سازوکارهای درونی: به نظر می رسد که شیعه و سنی در جهان معاصر, برای دستیابی به هم اندیشی و هم فکری پایدار و درک و فهم سخن هم به گونه دقیق, به زنجیره ای از عناصر زیر نیازمندند:
الف. روشنگری و نهادینه سازی اصول مشترک: روشن است که نزدیک شدن فکرها و اندیشه ها در هر حوزه و زمینه ای, اگر نکته هایی که سوی جریان, گروه ها و کسان, روی آنها هماهنگی دارند, در بین نباشد, دست نیافتنی است. بایستی ارزشها, آرمانها, روشها, قانونها, سودها, مصلحتها, دشمن و… مشترک و فراگیری وجود داشته باشد تا بر محور آن, گروه های گوناگون از مردم, جهت دفاع, رسیدن, بهره مند شدن ازآن و یا بر مبنای آن رفتار هماهنگ و همسوی و ذهنیت مثبت و پذیرنده ای نسبت به همدیگر داشته باشند.
این امر یک قاعده و اصل عقلانی آزمون شده و کاربردی است.
ملتها و دولتهایی که زیرمجموعه اتحادیه اروپا و یا فراتر از آن, زیرمجموعه غرب به معنای گسترده آن قرار دارند, با وجود ناهمگونیها و ناسازگاریها و گوناگونی زبانی, نژادی, اعتقادی… که دارند در عمل بر مدار یکسری اصول مشترک, مانند حقوق بشر, دموکراسی لیبرال, دستاوردهای تمدن غربی و امنیت آن, همسو و همگام حرکت می کنند و در مورد سیاستهای فرهنگی, اقتصادی, سیاسی و امنیتی به همفکری می رسند, با آن که پاره ای از آن اصول بسیار شکننده نیز هست. امّا کشورهای اسلامی, با توجه به هماهنگیهای بسیار و نکته اشتراکهای برخاسته از باورهای ژرف, که به هیچ روی مسلمانی نمی تواند آنها را نادیده انگارد, نتوانسته اند, به هم نزدیک شوند و به هماهنگی در عرصه های گوناگونِ سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و… دست یابند.
بخش بزرگ این مسؤولیت متوجه دو مذهب بزرگ در جهان اسلام, یعنی شیعه و سنی است. این دو مذهب, جهت رسیدن به یکدلی, هم فکری و همسویی, به نهادینه شدن و روشنگری اصول مشترک خود, به شدت نیاز دارند.
دوگونه اصول مشترک میان شیعه و سنی وجود دارد که در عمل, به بوته فراموشی سپرده شده است:
۱. اصول مشترک روشن و کالبد شکافته شده; اما نهادینه نگردیده, مانند توحید, نبوت, رسالت و معاد
۲. اصول مشترکی که نه نهادینه شده و نه به گونه روشن و بایسته زوایای آن نموده شده, مانند: امامت, عدالت, خلافت انسان و….
اول: اصول مشترکی که روشن شده, لیکن در صحنه و میدان برونی حیات انسانی, نمود واقعی ندارد. یگانگی و انبازناپذیری خداوند, رسالت انسانها در برابر یکدیگر, دین و خدا, نبوت عامه و خاصه پیامبران الهی, بویژه پیامبر اکرم(ص), ادامه حیات پس از مرگ برای عالم و عامی روشن و پذیرفته شده است, دست کم, از نظر مفهومی; اما هنوز به دلیلها, انگیزه ها و سببهایی که در ذیل خواهد آمد, در ساماندهی حیات اجتماعی مسلمانان , برنامه ریزی, مدیریت و مهار کردن رفتار و دادوستدهای انسانی آنان به صورت پر رنگ, خود را ننمایانده و نقش ایفا نکرده است. به دیگر سخن, نهادینه نشده است. آن دلیلها و علتها, از این قرار است:
۱. این اصول, بیش تر حالت فردی داشته و به صورت باورهای ذهنی و اعتقادی فردی, باور و عمل شده است و هیچ گاه, به مثابه یک باور برونی ـ اجتماعی بدان توجه نشده است, در حالی که این اصول هویت و کارکرد اجتماعی و برونی دارند. همان گونه که در زمان پیامبر اکرم(ص) این اصول مبنای حرکت اجتماعی, ساماندهی, شکل گیری پیوندها, بستگیها و دادوستدهای انسانی بود و در روابط, مسؤولیتها و حقوق خصوصی و عمومی, اساسی و بین المللی مسلمانان , چونان قانون و قاعده عمل می کرد. کم ترین و در ضمن با اهمیت ترین کارکرد اجتماعی این اصول, آزادی, برابری, عدالت و پیشرو شدن جامعه انسانی و زدودن سلطه استبداد به گوناگون شکلهاست. به طور طبیعی, در دادوستدها و همکنشهایی که آزادی, برابری, پویایی و عدالت کم رنگ و بی فروغ گردد, نزدیکی مسلمانان به یکدیگر, هم فکری, باز شدن باب گفت وگوهای سازنده, مجال نمود و رشد نمی یابد چون پیوند و پیوستگی, یک سویه خواهد بود. از این روی, بر شیعه و سنی لازم است:
نخست آن که, این اصول را از باور ذهنی و اعتقادی فردی به باورهای عینی ـ اعتقادی اجتماعی دگر کنند.
دو دیگر, فراتر از باور صرف, بسان قاعده و قانون دادوستد اجتماعی, بدانها عمل کنند. تنها در این صورت است که مسلمانان به هم نزدیک و هم فکری و همدلی, در عمل, به حقیقت می پیوندد. در غیر این صورت, شاهد تنش و برخورد در حیات اجتماعی ـ سیاسی مسلمانان خواهیم بود.
۲. جهل و تعصّب, در گوناگون چهره ها و در گونه های رنگارنگ, در درازای تاریخ اسلام از شمار علتها و سببهایی است که نقش بازدارنده در نهادینه شدن این اصول در حیات اجتماعی (به معنای وسیع کلمه) مسلمانان داشته است. تعصّب و جهل به چندگونه نمود داشته و دارد:
۱. پیش داشتن و بزرگ کردن فرعها, بر اصلها. و همین گونه است, پیش داشتن پوسته بر مغز و گوهر دین, که بیش تر در رفتار توده و عوام مردم نمود می یابد. جهل عوام مردم به ماهیت, کارکرد و حکومت این اصول و نیز چگونگی استناد و برآمدن فرعها, شعائر, آداب و سنن, از این اصول, سبب شده که پوسته ها به جای گوهر دین مشروعیت یابیده و نقش مهم و اساسی داشته باشند. این جهل در درونش, جانبداریهای غیر منطقی و ناروا را می پروراند و تعصب و جانبداریهای غیر منطقی و پافشاریهای غیر عالمانه نیز, دیوار بلندی را فرا روی نزدیک شدن فکرها به هم پدید می آورد.
۲. پیش داشتن و برتر دانستن سودها و فایده های نژادی, قومی و منطقه ای بر آن چه خیر و سود دینی و انسانی امت اسلامی است, مجال و زمینه نهادینه شدن و پرورش یافتن عینی و اجتماعی اصول مشترک یاد شده را تنگ و تنگ تر ساخته است.
۳. جانبداریهای غیر منطقی و کور سیاسی که بیش تر به کشمکشهای سیاسی و جنگ قدرت با پوشش اسلامی صورت گرفته و می گیرد, نقش آفرینی, حضور پر تلاش و نهادمند این اصول را در حیات اجتماعی کم رنگ و سست کرده است; زیرا منطق قدرت سیاسی در پی پیاده کردن ارزش و آموزه های یک گروه ویژه است و یا خواهان استفاده ابزاری از اصول مشترک دینی. در دوران امویان و عباسیان این امر به روشنی و به زیان بارترین وجه, خود را نمایاند. شهادت ائمه دین و یا رهبران فرقه های مذهبی اهل سنت, مانند ابوحنیفه… به دست ایادی آنان, سند گویای این سخن است. پس, گامهایی که در راه نزدیک کردن دیدگاه های گروه های سنی و شیعه, برداشته می شود بایستی با نهادینه سازی این اصول استوار گردد, و همین مهم, سید شرف الدین را بر آن داشت تا علمای دین و امت اسلامی را به این اصول توجه دهد و فراموشی آنها را یک آسیب بزرگ برای ملت اسلامی بداند:
(افسوس و صد افسوس که برادران مسلمان که به یک مبدأ باور دارند و به یک دین, حضورشان در پهنه حیات, همیشه حضور دشمنانه بوده است. پیوسته با هم درگیر شده و بَرسان مردمِ بی فرهنگ, درگیری را به اوج رسانیده اند.)۴
شرف الدین, ملاک اسلام و کفر را در فرعها و شاخه نمی بیند, بلکه در همان اصلها و ریشه های مشترک یاد شده می جوید; چون ریشه آنها را در متنهای اسلام حقیقی و سرچشمه ها و منبعهای روایی دست اول شیعه و سنی می یابد که کم تر بدان توجه می رود و در برابر, بر فرعها و پوسته ها چنگ زده می شود. از این روی, تلاش می کند تا امت اسلامی به آن اصول مشترک برگردند و ملاک و معیار کفر و اسلام را در آنها بجویند نه در جانبداریهای غیر منطقی نژادی, قومی, مذهبی و نگرشهای عامیانه و سلیقه های فردی و گروهی تا باشد که اسلام در ساماندهی, نظم و به هم بافتگی اجتماعی مسلمانان جایگاه واقعی خویش را بازیابد که این, همان معیاری است که ائمه اطهار(ع) بیان کرده اند و در مکتب اهل بیت جلوه گر است:
(من نصوص ائمتنا(ع) فی الحکم باسلام اهل السنه وانهم کالشیعه فی کل اثر یترتب علی مطلق المسلمین وهذا فی غایه الوضوح من مذهبنا لایرتاب فیه ذوا اعتدال منا ـ قال الامام ابوعبدالله الصادق(ع) فی خبر سفیان بن السمط: الاسلام هو الظاهر الذی علیه الناس شهاده ان لا اله الا الله وانّ محمد رسول الله(ص) واقامه الصلاه وایتاء الزکاه وحج البیت وصیام شهر رمضان…)۵
از نصوص و سخنان روشن ائمه و پیشوایان ماست حکم به اسلام اهل سنت و این که آنان بَرسان شیعه اند, در هر اثری که بر تمامی مسلمانان بار می شود. و این در مذهب شیعه, بسیار روشن و انکارناپذیر است.
امام صادق(ع) در خبری که سفیان بن سمط از ایشان نقل می کند, می فرماید: مراد از اسلام, همان ظاهری است که مردم برآنند; یعنی شهادت به توحید, نبوت و رسالت محمد(ص), نماز گزاردن, مالیات زکوی پرداختن, حج گزاردن و روزه گرفتن.
اصلها, ریشه ها و بنیادهای یاد شده, در کتابهای معتبر اهل سنت نیز آمده است. سید شرف الدین با استناد به کتابها و منبعهای اهل سنت, آنان را نیز به سوی این اصلها و ریشه ها و نهادینه سازی آنها در میان مسلمانان فرامی خواند. زیرا به باور او اگر این اصلهای بلند و استوار, در جامعه اسلامی و در بین امت محمدی(ص) نهادینه شود, کسی نمی تواند زبان به تکفیر پیروان دیگر مذهبهای اسلامی بگشاید و برای این کار توجیه داشته باشد:
(واخرج البخاری فی عده مواضع من صحیحه بالاسناد الی ابن عباس ان النبی(ص) قال لوفد عبد القیس (لما امرهم بالایمان بالله وحده): أتدرون ما الایمان بالله وحده قالوا الله و رسوله اعلم قال: شهاده ان لا اله الا الله وانّ محمد رسول الله و اقام الصلاه وایتاء الزکاه وصیام رمضان وان تعطوا من المغنم الخمس… والاحادیث فی هذا المعنی لا تکاد تحصی فمن ارادها فعلیه بمظانها من الصحاح السته وغیرها ولاسیما کتاب الایمان من صحیح مسلم.)۶
بخاری, در چند جای از کتاب صحیح خویش, از طریق ابن عباس, از پیامبر اکرم(ص) روایاتی را بیرون آورده که نبی(ص) به وفد عبدالقیس فرمود: شما معنای ایمان به توحید را می دانید؟
گفت: خدا و رسولش داناترند. حضرت فرمود: شهادت به توحید, نبوت, نماز گزاردن, زکات پرداختن, روزه ماه رمضان گرفتن, خمس غنایم دادن….
احادیثی که چنین معنایی برای اسلام وایمان دارند, فراتر از شمارش است و برای مطالعه آنها می توانید به صحاح شش گانه اهل سنت و بویژه کتاب ایمان از صحیح مسلم رجوع کنید.
شرف الدین, تاب و سوزها و جانبداریهای کور سیاسی و پیش داشتن یک سری منافع خصوصی را بر مصالح امت اسلامی, از عاملها و سببهایی می داند که در راه نهادینه شدن اصلها و ریشه های مشترک میان شیعه و سنی قرار گرفته است. وی, این که شماری از اهل سنت, شیعه را دروغ گو و بیرون از دین دانسته اند, به همین عاملها و سببها استناد می دهد و می نویسد:
(والرامون لهم علی اربعه اقسام: القسم الاول: طائفه من العلماء حملهم علی ذلک مجرد التزلف الی ملوک بنی امیه وسلاطین بنی العباس اذ کانت الشیعه بعد صفین والطف اعداء السیاسه الامویه واضداد دوله العبشمیه…. القسم الرابع; جماعه قد اعتمدوا فی نقل تلک الدواهی والطامات عن الشیعه علی من تقدمهم من علماء سلفهم…)۷
کسانی که شیعه را دروغ گو می خوانند, چهار دسته اند:
دسته اول: علمایی که نزدیک شدن و خوش خدمتی به پادشاهان بنی امیه و پادشاهان بنی عباس آنان را به خارج از دین دانستن و دروغ گو خواندن شیعه واداشته است. چون شیعه پس از جنگ صفین و حادثه کربلا دشمنان سیاسی دولتهای اموی و عباسی شدند….
دسته چهارم: گروهی که به خاطر پاس داشتن و تقلید از علمای پیشین شان چنان بهتانهای بی بنیاد را به شیعه زدند.
در این عبارت: تعصب سیاسی, جهل معرفتی و چنگ زدن به منافع محدود, به جای روشن بینی و مصالح امت اسلامی به روشنی بازگو شده است.
دوم: اصول مشترکی که نه روشن گردیده و زوایای آنها باز شده و نه نهادینه شده است. گروه های انسانی, چه بسیار روشها, هدفها, ارزشهای همانند و برخاسته از یک ریشه دارند و در آنها با یکدیگر اشتراک دارند و یا می توانند داشته باشند که بر مدار آن به نیروی بسیار پر قدرتی دگر خواهند شد. اما به دلیلهای گوناگون روانی, شناختی, سیاسی و اقتصادی, از آنها بی خبرند و بیگانه, به همین جهت, همه گاه در ستیز و تنش به سر می برند. بنابراین, دولتها و ملتهایی که از عنصرها و مدارهای مشترک, کم تر برخوردارند, و یا از آنها آگاهی ندارند و یا بدانها عمل نمی شود, ضریب درگیری و دشمنی بین شان افزون تر است و در برابر, ملتها و دولتهایی که از چنان عناصری برخوردار و سرشارند, زمینه های دادوستدهای فکری و هم اندیشی پایدارتری را تجربه خواهند کرد. بایستگی این امر, در جهان جدید, که با خواستها, بهره ها و مصلحتهای گوناگون و پر شمار و هر دم نوشونده و دگرگونی یابنده رو به رو هستند, بیش از پیش احساس می شود و حیاتی بودن آن درک می گردد. روند جهانی سازی و جهانی شدن از نظر تئوریک و راهبردی, بر اصلها و عنصرهای مشترک استوار است. و در اساس, بدون آن در حد شعار نیز باقی نخواهد ماند. به همین جهت ادیان و مکتبهای فکری ـ فلسفی و جریانهایی که از چنین آموزه هایی پشتیبانی می کنند و یا مدعی شان جهانی است, می باید پیشاپیش, الگوهای رفتاری و زیستی فراگیر عرضه بدارند. صورت بندیهای نوینی که برای نظام پیوندها و پیوستگیهای بین المللی بر مدار تمدنی مطرح گردیده است و در عمل نیز دنبال می شود, با توجه و تأکید بر عنصرها و اصلهای مشترک است. رویکرد به تمدنها و قرار گرفتن آن در مرکز سازماندهی و برنامه ریزی, خود, بزرگ کردن یکی از سترگ ترین, اصلها و بنیادهای مشترک انسانی است. پناه بردن به دستاوردهای تمدنی, در واقع نهادینه سازی عنصرهای مشترکی است که دستاورد و برآیند تلاشهای یک فرد, ملت و دولت و یا یک نژاد و قومی نیست, بلکه برساخته تلاش جمعی انسانهایی است که در دراز مدت با گوناگونی و جورواجوری زبانی, نژادی, اقلیمی و جغرافیایی, مذهبی و اعتقادی آن را پدید آورده و آن را بسته به خویش می دانند و با استناد به آن مرکز واحد, ناسازگاریها و اختلافها را کنار می گذارند. تمدن غربی, با توجه به چنان عنصرها و دستاوردهای مشترک تمدنی توانسته است, مجموعه های بزرگ انسانی را
برخلاف ناسانیها و فرقهای جغرافیایی, خرده فرهنگی, ملی, مذهبی, زبانی و نژادی در برابر بسیاری از مسائل و ایستارها همسو, همگام و هماهنگ نگهدارد. تمدن اسلامی, که گنجایی بسیار بالایی در ارائه الگوهای زیستی و رفتاری عام و فراگیر دارد, با روشنگری و نهادینه سازی آنها می تواند به یک نیروی بسیار اثرگذار, مهم و اساسی, دگر شود. مهم ترین گزینه در این سیاست, توجه و تأکید شیعه و سنی به دستاوردها, عنصرها و بنیادها و اصلهای مشترک است. در میان شیعه و سنی, هنوز, اصلها و عنصرهای مشترکی وجود دارد, که به گونه درست روشن نشده و به عنوانِ عنصرها, گوهرها و اصلها, کم تر کسی از آنها خبر دارد و هم جامه عمل بدانها پوشیده نشده است که پاره ای از آنها به شرح زیر است:
۱. معیار کفر و اسلام از نظر اهل سنت و تشیع. به دیگر سخن, مرز اسلام و کفر در دین اسلام و در جامعه دینی, چونی و چندی پیوستگیها و دادوستدهای فکری و انسانی, بر مبنای اسلام و کفر سامان داده می شود. همین مبنی حقوق و مسؤولیتهای ایجابی و سلبی را به افراد و جامعه ها می پذیرد. در مثل در یک جامعه دینی, مسلمان یکسر حقوق مالی, سیاسی, قضایی و فرهنگی دارد که سازوار با آنها, مسؤولیتها و وظیفه هایی نیز متوجه او می گردد; اما در برابر, کافر از چنان حقوقی بهره مند نیست. کافر نمی تواند و حق ندارد رهبر, رئیس جمهور, قاضی و… شود. در برابر مسلمان قصاص نفس می شود و… اما کافر, با بزه همانند, محکوم به اعدام نمی شود. زن مسلمان نمی تواند همسر کافر گردد و یا بماند. البته هر جامعه ای دارای معیارهای خاص خود است; ولی آن چه در بحث ما, مراد است همین معیارها, موجب طرد و پذیرش اجتماعی هستند و نزدیکی و دوری انسانها را رقم می زند. ملاک تصمیم گیری و داوری قرار می گیرد.
پیداست که هرگاه این معیارها و مبناها درست روشن نشوند و در درون جامعه نهادینه نگردند, زمینه بهره برداری نادرست از آنها فراهم آمده و چونان ابزاری در خدمت منافع افراد, گروه ها قرار می گیرند و با کمک آن به حقوق دیگران دست یازی می شود, امتیازها و مسؤولیتهایی سلب می گردد و بدتر از آن, این رفتارها, مشروعیت قانونی نیز پیدا می کنند. در طول تاریخ اسلام چنان واقعیتی تجربه شده است. چه بسیار از برادران اهل سنت, شیعیان را تحقیر و کافر خوانده و فشارهای خاص اجتماعی ـ سیاسی و دینی را علیه آنان روا داشته اند. و همانا شماری از شیعیان نیز چنین رفتار کرده اند. دلیل آن این بوده که این دسته ها و گروه ها و یا کسان, اموری را در کفر و اسلام دخیل می دانستند که روح اسلام با آنها بیگانه است و در منابع معتبر, نشانی از آنها وجود ندارد. معیارها و ترازهایی برای اسلام و کفر در آنها آمده است که شیعه و سنی را به طور برابر مسلمان و دارای حقوق و مسؤولیت یکسان می داند. اما به جهت برداشتهای نادرست و نهادینه نشدن آنها, در جامعه دینی به دست فراموشی سپرده شده است. بنابراین بیان زوایای اصول و برجسته سازی این گونه عناصر مشترک, همدلی و هم فکری را در میان شیعه و سنی و در پرتو آن, در عالم اسلام استوار خواهد ساخت. از این روست که عالم عامل و مصلح روشن بین شیعه سید شرف الدین سراغ این معیارها را می گیرد و با استفاده از منابع هر دو مذهب, بر روشنگری این عنصر مشترک حیاتی فراموش شده, می پردازد, تا از فرود آمدن چماق تکفیر بر سر شیعه جلوگیری کند و فضای دشمنی به برادری, دگر گردد. ایشان مواردی را که پاره ای از علمای اهل سنت به موجب آن, شیعه را کافر می دانند یادآور می شود:
(بنابر آن چه که در باب رده و تعزیر از فتاوی حامدیه به امضای شیخ نوح حنفی در این دو کتاب مشهور شده یابیدم, در پاسخ جواز قتل شیعه است که می گوید: و جواز قتلهم البغی والکفر معاً… اما الکفر فمن وجوه: منها انهم یستخفون بالدین ویستهزئون بالشرع المبین ومنها انهم یهینون العلم والعلما ومنها انهم یستحلون المحرمات ویهتکون الحرمات وانهم ینکرون خلافه الشیخین…)۸ جواز قتل شیعه دو چیز است: یکی کفر و دیگر بغی…. اما کفر به دلیلها و جهتهای چند است. از شمار آنها این که شیعیان دین را سبک و شرع مقدس را مسخره می کنند آنها به علم و عالم ارزش نمی دهند, حرامها را حلال و مقدسات را هتک می کنند. شیعیان منکر خلافت ابوبکر و عمر هستند….)
سید شرف الدین, اینها را دروغ و نسبت ناروا به شیعه می داند و از تلاش گسترده و خدمتهای بی شمار شیعه در راه اعتلای دین اسلام و نشر معارف و پای بندی آنان به حلال و حرام دین, انکار نکردن خلافت شیخین…. مستدل و مستند, دفاع می کند. اما نکته مهمی را که به بوته بحث می گذارد این که: چنین موردهایی نمی تواند معیار و مبنای کفر, ایمان و اسلام باشد.۹ و با استناد به منابع معتبر اهل سنت, ثابت می کند مرز اسلام و کفر غیر از این موردهاست که به ناروا به شیعه نسبت داده شده است; بلکه چیزی است که شیعه و سنی بر آن هم قول و هم عقیده اند و برابر آن چه که هر دو فرقه به آن ایمان دارند, هم گروه شیعه مسلمان است و هم گروه سنی:
(وفی الصحیحین بالاسناد الی المقداد بن عمرو انه قال: یا رسول الله أرأیت ان لقیتُ رجلاً من الکفار فاقتتلنا فضرب احدی یدی بالسیف فقطعها ثم لاذمنی بشجره فقال اسلمت لله أأقتله یا رسول الله بعد ان قالها؟ فقال رسول الله(ص): لاتقتله فان قتلته فانه بمنزلتک قبل ان تقتله وانک بمنزلته قبل ان یقول کلمته التی قال….
واخرج البخاری عن انس قال: قال رسول الله(ص): امرت ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله فاذا قالوها وصلوا صلاتنا واستقبلوا قبلتنا وذبحوا ذبیحتنا حرمت علینا دماؤهم واموالهم… وسئل الحسن البصری عن اهل الاهواء؟ فقال: جمیع اهل التوحید من امه نبینا(ص) یدخلون الجنه البته. وسئل الزهری عمن لابس الفتن وقاتل فیها؟ فقال: القاتل والمقتول فی الجنه لانهم من اهل لا اله الا الله… وقائل ابن تیمیه فی اوائل رسالته الاستغاثه… [ج۱ / ۴۷۰] ما هذا لفظه: ثم اتفق اهل السنه والجماعه علی انه(ص) یشفع فی اهل الکبائر وانه لایخلد فی النار من اهل التوحید احد… وقال شیخ الاسلام المخزومی… وقد نص الامام الشافعی علی عدم تکفیر اهل الاهوا فی رسالته فقال: لا اکفر اهل الاهوا بذنب وقال فی روایته عنه: ولا اکفر اهل التأویل المخالف للظاهر بذنب…)۱۰
در صحیح بخاری و مسلم, خبری است که سندش به مقداد بن عمرو می رسد. او گفت: یا رسول الله با مردی از کافران اگر رو به رو شدم, پس درگیر شدیم و او با شمشیر یکی از دستانم را قطع کرد, آن گاه از ترس من به درختی پناه گرفت و پنهان شد و گفت: تسلیم خدا هستم آیا او را بکشم بعد از این حرف, یا خیر؟
رسول خدا فرمود: خیر, نکش و اگر او را بکشی همانا او به منزله توست پیش از آن که او را بکشی [یعنی مسلمانی را کشته ای] و تو به منزله او هستی, پیش از آن که شهادت به توحید را بر زبان آورده بود [تو کافری هستی که مسلمانی را کشته ای]….
بخاری از انس بن مالک نقل می کند: پیامبر(ص) فرمود: من مأمورم که با مردم بجنگم تا این که کلمه توحید: لا اله الا الله را بگویند و همین که این کلمه را بر زبان آوردند و نماز ما را خواندند و روی به قبله ما ایستادند و بر معیار ما حیوانات شان را ذبح کردند, در این صورت و حالت, مال و جان شان بر ما حرام و حفظ آنها واجب است [یعنی مسلمان هستند]….
از حسن بصری درباره اهل مذاهب سؤال شد, در پاسخ گفت: تمامی موحدین از امت پیامبر ما(ص) بی گمان وارد بهشت می شوند.…
از زُهَری درباره کسی که فتنه و آشوب به راه می اندازد, می جنگد, کشته می شود, پرسیده شد. گفت: کشنده و کشته شده, هر دو, به بهشت وارد می شوند; هر دو اهل (لا اله الا الله) هستند.…
ابن تیمیه در آغاز رساله استغاثه می گوید: اهل سنت و جماعت بر این امر اجماع دارند که پیامبر اسلام از انجام دهندگان گناهان کبیره, شفاعت می کند. و از اهل توحید هیچ کسی جاویدان در آتش نمی ماند.… شیخ مخزومی در رساله اش فتوای شافعی را در بابِ کافر نبودن صاحبان و پیروان مذاهب می آورد که گفت: پیروان مذاهب اسلامی را به خاطر انجام گناهی, کافر و خارج از دین نمی دانیم. و همچنین کسانی را که قرآن را تأویل می کنند که مخالف ظاهر قرآن است….
سید شرف الدین روایاتی از شیعه را نیز می آورد که در آنها همین معیارها, مرز اسلام و کفر دانسته شده است, نه چیزی دیگر. پس برابر این معیار, شیعه و سنی, هر دو, مسلمان اند و این که شماری از سنیان و یا شیعیان باورمندان به چنان مبانی و معیارهایی را کافر می خوانند, نشان از کج فهمی و نادیده انگاری باورهای خودشان دارد. به گفته شرف الدین (لانهم مرجفون) بنابراین, روشنگری درست و نهادینه سازی این اصل مشترک, پدیدآورنده هم فکری است و سبب نزدیک شدن گروه های اسلامی به یکدیگر و زمینه ساز درک و فهم سخن هم است و عاملی بازدارنده از آشفتگی در رفتار و باور.
۲. عقل سلیم و دین مبین, انسان را به سوی این اصل و قاعده راهنمایی می کند و هدایت را در آن می بیند که در تمامی مرتبه های زندگی می باید دنبال ارزش و کمال بود و در این راستا, از کامل تر و برتر پیروی کرد. این اصل, در دانش, اجتماع و فن آوری نیز جاری است. دیدگاه هایی که نسبت به دیدگاه های دیگر برتری کاربردی دارند و روشنگرند و به کار عالم و آدم می آیند و روشنایی می آفرینند, می مانند و سرچشمه دانش واقع می شوند و مرجع دانش پژوهان به شمار می آیند.
تکنولوژیهای نوینی که به بازار می آیند و کاربردهای نسل پیش از خود را به گونه بهتر و جامع تر انجام می دهند و افزون بر این, کاربردها و تواناییهای اضافه و جدیدی نیز دارند, به سرعت جایگزین نسل پیشین می شوند. در دین نیز چنین است. دین برتر, بهتر و کامل تر, برگرفته خواهد شد و دینها و آیینهای دیگر فرو گذارده می شوند. راز پیشرفت بشریت در همین قاعده و اصل است. هنگامی که خلاف این اصل و قاعده در حیات انسانی حاکم گردد, بستر تنش و واپس رفتن, فراخ و فراخ تر می شود. بنابراین, نقش آفرینی پیاپی و روشن و رخشان این اصل, برای رسیدن به همدلی و هم فکری ضروری است.
برتری علمی, عملی و دینی اهل بیت پیغمبر(ص) که برابر قرآن و سنت ثابت است, از اصلها و بنیادهای مشترکی است که در میان برادران اهل سنت, کم و بیش, به فراموشی سپرده شده است و آنان در احکام و معارف دینی و نیز در رفتار دینی, کم تر به این بزرگان استناد می کنند و یا از آنان الگو می گیرند. و این در حالی است که میزان بهره گیری شان از کسانی که از حیث علمی, دینی و معرفتی و معنوی فروتر از اهل بیت هستند, فراوان و چشمگیر است. این عنصر مشترک, اصل خود ساخته گروهی از شیفتگان علی(ع) و فرزندانش نیست, بلکه ریشه در نص قرآن و سنت دارد و پاره ای از آنها از متواترها بشمار است. مثل حدیث (ثقلین) یا (حوض) که در تدریب آمده است:
(منها حدیث الحوض رواه خمسون ونیف…)۱۱
از متواترات لفظی, حدیث حوض است که پنجاه و اندی راوی, آن را روایت کرده اند.
به همین جهت عالم تر و فاضل تر و برتر بودن اهل بیت پیامبر اکرم(ص) در منابع معتبر اهل سنت, بازتاب یافته و فقیهان, محدثان, متکلمان و مفسران نامورشان بر آن تأکید ورزیده اند.۱۲
اما, صد افسوس که این اقرار و اذعان, در سیر و پویش و فرایند معرفت و عمل دینی, جایگاه اجرایی پیدا نکرده است. در حالی که همه به این نظرند و بر این نظر هماهنگی دارند که مراد از دو ثقل یاد شده, عمل برابر آنها و هدایت و مدیریتِ جامعه و انسانها, به وسیله آن دو ثقل است,۱۳ نه بوسیدن و کنار گذاشتن, و در عالم ذهن به نیکی و برتری از آنها اسم بردن; اما در جهان خارج و مقام کنش به فراموشی سپردن. و فراتر از این, به رهروان و چنگ زنندگان به آنها افتراء بستن و نسبت کفر دادن. این نیست جز نهادینه نشدن این عنصر و اصل مشترک در میان مسلمانان.
سید شرف الدین, از منادیان وحدت و نزدیکی شیعه و سنی است که روی این عنصر بس مهم انگشت می گذارد و تأکید می ورزد; زیرا می بیند که این اصل مشترک, در میان مسلمانان, بویژه برادران اهل سنت, غریب و بیگانه افتاده است و از این ناحیه چه خسارتهای بزرگ دنیوی و اخروی متوجه اسلام شده و خواهد شد. برای رسیدن به این هدف بلند, گامهای عملی و نظری برمی دارد. در راستای گامهای نظری به شرح و کالبدشکافی دقیق این عنصر و عامل, که در نگاه دقیق, همه سویه و گسترده او اصل مشترک میان شیعه و سنی است, می پردازد. و با استفاده و بهره بری از سرچشمه ها و منبعهای معتبر اهل سنت, استدلال روشن و محکم بر مشترک بودن آن اصل ارائه می دهد و آن گاه می نویسد:
(والصحاح الحاکمه بوجوب التمسک بالثقلین متواتره وطرقها عن بضع وعشرین صحابیاً متضافره وقد صدع بها رسول الله فی مواقف له شتی.)۱۴
روایات صحیح که بر واجب بودن عمل به قرآن و پیروی از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) وجود دارد, به حد تواتر است و از طریق بیست واندی [بِضع= بین سه تا نه] صحابی, به گونه متضافر به دست ما رسیده است. و رسول الله(ص) در جاها و به مناسبتهای گوناگون, به گونه روشن و آشکار آن حقیقت را بیان داشته است.
۳. توجه به کارهای بزرگ دو خلیفه و برتریها و نیک رفتاریهای پیشوایان مذاهب چهارگانه اهل سنت, (ابوحنیفه, مالک, حنبل و شافعی) مانند تلاش در جهت گسترش اسلام, خودداری از همکاری با خلیفگان و حاکمان جور و بیداد, ایستادگی در برابر کارهای خلاف آنان, مشروعیت دینی نبخشیدن به حکومت گران ستم پیشه, از عنصرهای مشترکی است که پایه های هم فکری و نزدیکی عملی و نظری مسلمانان بویژه شیعه و سنی را, استوار می سازد. و نخستین گامی که در این زمینه مهم به نظر می رسد باید برداشته شود و آن هم استوار و دقیق, شرح برهانی و به دور از هرگونه جانبداریهای بی جا از این کارها و کارنامه هاست و برشمردن ویژگیهای نیک آنان و مفید به حال مسلمانان.
زیرا, نخست آن که, ارائه درست کارنامه آنان و بیان دقیق ویژگیهای مفید و کارساز و جلوگیری از فراموش شدن اوجهای کار آنان, جزء دستاوردهای فرهنگ دینی است. چشم پوشی از آنها خسرانی است بزرگ.
دو دیگر: جانبداریهای غیر منطقی و یا اسطوره سازی و بزرگ جلوه دادن کارها و کارنامه ها و کوبیدن آنها بر سر پسینیان و استفاده از آنها به عنوان ابزار طرد کار را به شدت مشکل می کند و پیچیده.
سید شرف الدین موضع بسیار دقیق و ظریفی در این باره می گیرد. از یک سوی کارهای دو خلیفه را در گسترش اسلام می پذیرد و به مقام علمی و عملی پیشوایان مذاهب احترام می گذارد و از جانبی دیگر, هشدار می دهد که این امور را نباید بمثابه ضروریات و اصول دین برگرفت و راه بازِ تفکر و اجتهاد را بست. چنانکه شماری چنین کردند و آفتها و آسیبهایی را به بدنه جامعه دینی وارد ساختند:
(لاینکر استخلاف الشیخین ذو شعور ولایرتاب فیه ذو وجدان وقد امتدت امارتهما من سنه ۱۱ الی سنه ۲۳ وفتحت بها الفتوحات وحزب الدین فیها بجبرانه علی ان خلافتهما من الشئوون السیاسه التی خرجت بانقضائها وتصرمها عن محل الابتلاء فای وجه لتنافر المسلمین للیوم. بسببها وای ثمره عملیه تترتب فعلاً علی الاعتقاد بها…)۱۵
هیچ آگاه و خردمندی خلافت ابوبکر و عمر را انکار نمی کند و صاحب وجدانی در آن تردید ندارد حکومت آن دو از سال ۱۱هـ. تا سال ۲۳هـ. ادامه پیدا کرد و در این مدت, سرزمینهای زیادی به سود مسلمانان گشوده شد و دین اسلام را در آن جاها به گونه شگفت آوری به حرکت درآورد. و این که خلافت آن دو از شؤون سیاسی است که پس از به پایان رسیدن دوران شان از محل ابتلا خارج شده است و امروز, چرا مسلمانان به خاطر آن از هم دور باشند و دست رد به سینه یکدیگر بزنند و اعتقاد به آن, چه فایده عملی به حال کنونی مسلمانان دارد؟
سید در این فراز بین دو امر جدایی می اندازد:
۱. پذیرش کارهای آن دو خلیفه در جهت گسترش اسلام.
۲. جلوگیری از دگر شدن چهره ها و مسؤولیتها سیاسی برهه ای خاص به قانون الهی دگرگون ناپذیر و اسباب جدایی و دوگانگی.
ایشان در باره پیشوایان مذاهب اربعه اهل سنت می نویسد:
(کلا بل کانوا کغیرهم من اعلام العلم ورعاته وسدنته ودعاته وحاشا دعاه العلم ان یوصدوا بابه او یصدوا عن سبیله…)۱۶
پیشوایان مذاهب چهارگانه, مانند دیگر علما از بزرگان علم دین و عمل کننده به آن, برپادارنده علم و دعوت گر به سوی دانش دین اند. و چه بسیار دور است که مبلغان و دعوت کنندگان به علم, باب دانش را ببندند و روش آن را محصور و مسدود سازند.
سید شرف الدین, در واقع می گوید: مقام علمی و دینی این بزرگان را نباید بهانه ای برای بستن باب اجتهاد و آزادی اندیشیدن در دین قرار دارد. در حالی که هیچ یک از پیشوایان مذاهبِ نامبرده در زمان حیاتشان باب اجتهاد و فهم دین را نه بستند و نه ویژه خود ساختند, بلکه برعکس از باز بودن آن پشتیبانی کردند.
ب. چگونگی و حالت کنونی جهان, نشان از گوناگونی و بسیاری روشهای زیستی, مسائل اعتقادی و روشی دارد. انسانها در سرزمینها, و مکانهای گوناگون, از حیث جغرافیای اقلیمی و طبیعی به سر می برند, نیازهای فراوان, جورواجور و هر دم دگرگون پذیر دارند. منابع طبیعی یکسان پخش نشده است. دانایی و دارایی مردمان هر اقلیم و سرزمین, به گونه ای است, با ناسانی و ناهمگونی بسیار شگفت انگیز. گروهی در بالاترین جای ممکن و گروهی در پایین ترین جا. هدفها, ارزشها و آموزه ها, یکی نیست هرکسی با روشی در پی فراهم آوری نیازها و خواسته های خویش است. بسیاری از امور و مسائل به هم پیوند و گره خورده است….
در چنین حالتی, زمینه و بستر درگیری و درازدستی و دست یازی قدرت مندان, به ناتوانان و عقب نگه داشته شدگان, بیش تر است و به همین خاطر نیز بایستگی هم فکری و همدلی میان ملتها و دولتها و مردم نیاز حیاتی است و بیش از پیش احساس می گردد. سازوکار دستیابی به هم فکری و همدلی در این گونه سپهرِ زیستی, بس گوناگون خواهد بود: از آنها پذیرش تکثر زیستی ـ روشی بَرسانِ اصل مشترک است. نهادینه شدن باور به این اصل, در مردم و جامعه, همانا, بستگی به پذیرش دادوستد با دیگران در چارچوب ویژگیهای فکری وزیستی آنهاست. جامه عمل پوشاندن به این اصل, پیامدهای مبارکی را برای انسانها به همراه داشته و خواهد داشت. حوزه کاربرد این اصل, نه تنها روابط بین المللی, منطقه ای و محلی است, بلکه پیوند و بستگیهای داخلی یک کشور نیز هست. و نه تنها میان نهادهای سیاسی, اقتصادی و علمی, بلکه میان نهادهای دینی و مذهبی نیز کاربرد دارد. و نه تنها عالم عین و برون, بلکه عالم ذهن و درون را هم پوشش می دهد.
جهان اسلام, با برخورداری از مذهبهای گوناگون و تجربه های بسیار در این باب, اکنون در مرحله ای است که به نهادینه شدن این اصل, در کنار دیگر اصول مشترک در پهنه دادوستدهای فکری و پیوندها و پیوستگیهای زیستی ـ اجتماعی نیاز فوری, راهبردی و حیاتی دارد. بویژه با توجه به روشهای نوین, غیر محسوس و بسیار اثرگذار در پراکنده سازی, که استکبار جهانی به نام شیعه و سنی, در جای جای کشورهای اسلامی به کار می بندد, بسیار لازم به نظر می رسد.
شیعه و سنی پیش و بیش از آن که بازیگر میدان دیگران قرار گیرند, به یکدیگر بهتان بزنند و در پی کافر خواندن هم برآیند, می باید آن دو را روشهای فهم یک حقیقت و رسیدن به یک هدف نهایی دانست, با این باور که:
نخست آن که, روشها و شیوه های فهم حقیقت و به آغوش گرفتن هدف نهایی بسیار و گوناگون است.
دو دیگر, این روشها تکامل پذیرند, از این روی, در میان آنها ناقص و کامل وجود خواهد داشت.
سه دیگر, به دور از هرگونه جانبداری غیر اصولی و غیر منطقی, در پی کامل سازی این روشها, گام برداشته شود و روشهای کامل و پاسخ گو را شناسایی و برگزینند.
سید شرف الدین, به روشنی این نیاز را احساس می کند و به اهل سنت پیشنهاد می دهد: نباید به این پندار پای بند بود که تنها راهِ اهل سنت, روش فهم و اجتهاد در دین است, بلکه شیعه نیز روشی فهم دین است و این واقعیت را باید پذیرفت:
(…ما شیعیان در جست وجوی گمشده و بحث و فحص کنندگان از حقیقت هستیم. اگر حق, با دلیل و برهان آشکار شد, پس حق سزاوار پیروی است و در غیر آن, همان گونه که گوینده شعر گفته است:
نحن بما عندنا وانت بما عندک راض والــرأی مــخــتلــف
ما به آن چه داریم و رسیدیم و شما به آن چه دارید بسنده می نماییم و اندیشه ها و دیدگاه گوناگون است)۱۷
سید شرف الدین بر این نظر است که با داشتن یک هدف, می تواند اندیشه ها و روشهای فهمیدن و عمل کردن گوناگون باشد, بی آن که پراکندگی را در پی داشته باشد:
(بل لو رجعوا جمیعاً الی الاسلام و إلی منابعه الاصلیه الاولیه مع الموضوعیه وعدم التعصب لمذهب معین او لفئه او لشخص لعاشوا بسلام ووئام وان عمل کل علی حسب ما یؤدی الیه نظره وبحثه العلمی.)۱۸
بلکه همگان, اگر به اسلام و منبعهای نخستین و اصلی آن, بدون جانبداری از مذهب ویژه, یا گروه و یا شخص, برگردند, بی گمان, در سلامت و سازگاری با هم زندگی خواهند کرد, هرچند هر یک, برابر آن چه در نتیجه بررسی و پژوهش, اندیشه و بحث علمی بدان دست می یابند, عمل کنند.
سخن دیگر سید شرف الدین این است که: در میان این شیوه ها بایستی روش کامل و کارآمدتر را جست وجو و با چشم باز آن را برگرفت; چون میزان واقع نمایی و حقیقت یابی آن بیش تر و خطاها و لغزشهای آن کم تر است و بر محور همین منطق, به کسانی که ایراد می گیرند: چرا شیعه در فهم دین به مذهب جمهور روی نمی آورند, می گوید: اگر مذهب جمهور در این باب کامل تر و دقیق تر از روش اهل بیت باشد, بی گمان و بی درنگ به آن برخواهیم گشت; اما برابر عقل و نقل چنین نیست و به حکمِ آن دو, روش بهتر و کامل تر را, نه از روی جانبداریهای جاهلانه; بلکه برابر خردورزی و همه سونگری برگزیدیم:
(باور و عمل ما شیعیان, ناآگاهی, جانبداری کور, حرکت خلاف وحدت, در اصول دین به غیر از مذهب اشعری و در فروعات به غیر از مذاهب اربعه [حنفی, مالکی, حنبلی, شافعی] از بابِ تردید در اجتهاد, عدالت, امانت, پاکی و بزرگی علمی و عملی پیشوایان آن مذهبها نیست, بلکه دلیلهای شرعی ما را وادار و مکلّف به مذهب اهل بیت نبوت در فروع و اصول کرده است. و این گزینش ما, به حکم دلیل و برهان و سنت سید المرسلین است. اگر برای ما دلیلی بر مخالفت اهل بیت محمد(ص) آشکار شده بود و یا در این گزینش [با جمهور هماهنگ شدن] خشنودی و نزدیکی عملی به خداوند به دست آمده بود, بی درنگ پای جای پای جمهور اهل سنت می گذاردیم به خاطر پیمان دوستی و استواری رشته برادری. لکن ادله قطعی نشان از آن دارد که جمهور, نه تنها دلیل بر بهتری و برتری مذهب شان نسبت به مذهب اهل بیت(ع) ندارند, بلکه حتی بر راجح بودن نیز دلیل ندارند… و شما نیک می دانید که فهم اجتهادی دین, امانت, عدالت و بزرگی ویژه آنان [پیشوایان اهل سنت] نیست پس چگونه مذاهب آنان واجب تعیینی باشد [آنها را باید برگزید, نه غیر]… در حالی که پیامبر اسلام می فرماید:
(فلا تقدموا فتهلکوا ولاتقصروا عنهم فتهلکوا ولا تعلموهم فانهم اعلم منکم.)
بر اهل بیت عصمت و کتاب الله پیشی نگیرید, چون در این صورت هلاک می شوید. از آنها دوری نگزینید; زیرا چنین دوری شما را به نابودی می کشاند. به آنها چیزی آموزش ندهید چون آنها آگاه تر از شماهایند.)۱۹
ج. رویکرد نقادانه و کاربردی از سازوکارهای مهم گسترش هم اندیشی, هم فکری و همسویی به شمار می آید. نقد, به معنای ردّ, راندن و باطل کردن دیدگاه های دیگر نیست; بلکه به معنای بازبینی و بازسازی و بازداوری پیاپی, خردمندانه, منطقی و راهبردی اندیشه, انگیزه ها, باورها و ساختارهای حیات بشری, برای راهیابی به سوی بهترینها و کامل ترینهاست. [به عبارتی فضایی قابل اعتماد و اطمینان]
نهادینه شدن نقد در مجموعه های انسانی, سه حالت و پیامد را فراهم می آورد که برایند عملی و منطقی آن به وجود آوردن و تواناسازی هم فکری و همدلی و برتابیدن یکدیگر است و آن سه حالت و پیامد بدین قرار است:
۱. اصلاح: با پیدایش نقد, نهالِ اصلاح جان می گیرد, می روید و به رویش خود ادامه می دهد. برایند نقد, برجسته سازی کاستیها و شناسایی آسیبها در حوزه زیست انسانی است و این آغازین مرحله اصلاح است. بدون شناسایی کاستیها و آسیبها, نه تنها به سوی کمال و زیست خوب گام برداشته نخواهد شد, بلکه بحث نظری و مفهومی نیز بی نتیجه خواهد بود.
دو دیگر; پس از شناسایی آسیبها, آفتها و کاستیها, گنجاییها ارزیابی شده و بر پایه آن برنامه ریزی راهبردی آغاز و دنبال می گردد. (اقدام سازنده) در نتیجه و پس از پیمودن این دو مرحله, اصلاح وجودِ درخور لمس و حس و سنجش پذیر می یابد. لازمه اصلاحات در تمامی حوزه های زیستی گذر از این دو مرحله است.
۲. آزادی پایدار: مرز و معیار آزادی سازنده از رهایی و بی بندوباری را می توان نقد و نهادینه شدن رویکرد نقادانه در جامعه دانست. سپر نقد, سپهر زیستی را از هرزگویی و هرز رفتاری پالوده و در امان نگه می دارد. خواهشها و میلها, مهار می شود و تواناییها در جهت خیر به کار گرفته می شود, آن هم نه خیر خویش که خیر عموم. گفتار و سخن به خرد و منطق پیوند می خورد و به پیروی از آن دو گردن می نهد.
۳. حضور و اعتماد به خرد جمعی: برآیند نهادینه شدن نقد, حضور و انبازی خرد جمعی است. به دیگر سخن, نقد و برانگیخته شدن خرد جمعی, لازم و ملزوم یکدیگرند و نمی توان آن دو را از هم جدا کرد. بدون نقد, خرد جمعی, پدید نمی آید و در نبود خرد جمعی, نقد زایش و دوام ندارد. مشروعیت دادن و دلگرم بودن به خرد جمعی, در واقع, تکیه به دیگران و به صحنه آوردن آنان است که بنیاد هم اندیشی و هم فکری بر محور آن می چرخد و معنی پیدا می کند.
۴. نقد, نه تنها در روشن شدن حقوق و مسؤولیتها اثرگذار است, بلکه بیش تر اسباب و فضای عمل در حوزه حقوق و وظیفه ها را فراهم می آورد. عمل در چنین فضایی, نخست آن که هر کسی را در مرز قانونی خود نگه می دارد و نمی گذارد دست به مرز دیگری بیازد و افراد جامعه را از دست یازی به حقوق هم باز می دارد.
دو دیگر, دادوستدها و پیوستگیهای (تعامل و مناسبات) انسانی را شفاف و قانون مند می سازد. و این هر دو برای تفاهم و همسویی مجموعه های انسانی بسیار سودمند و ضروری است.
بنابراین, هم فکری, همدلی, نزدیک بودن و همکاری در گرو اصلاح امور, آزادی راستین, شناخت حقوق و مسؤولیتها و اعتماد و حضور نقش آفرین خرد جمعی است. و در جامعه ای که این عناصر کلیدی نباشد, و یا حضور کم فروغ داشته باشد, همدلی و هم فکری میان گروه های انسانی ممکن نمی شود.
رویکرد کاربردی ذهن را از جامد شدن و ایستای بیرون می آورد. در این صورت:
۱. اندیش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 