پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران; استاد دکتر احمدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران; استاد دکتر احمدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران; استاد دکتر احمدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دیدار با صاحبنظران; استاد دکتر احمدی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۶۳

انسان امروز نا امید از ایسمهای مختلف بیش از هر زمان دیگر نگران بی هویتی خویش است و به دنبال تکیه گاهی محکم برای خود می گردد.

دراین مجال اندیشه های گوناگونی به عنوان مامن و پناهگاه فرا سوی انسان نهاده می شود تا باور واعتماداو را جلب کند.

امااو که شاهد فرو ریختن بسیاری از تکیه گاههای به ظاهر قوی و پولادین بوده است باور واعتماد خود رااز دست داده و به سادگی گذشته نمی توانداعتماد کندازاین روی کسانی که باارائه مکتب یا طرح اندیشه هایی در پی ایجاد باور و یقین برای انسانی امروز هستند کاری بس مشکل و توانفر سا دارند.

مکتب اسلام به عنوان آخرین پیام آسمانی و جامع ترین مکتب هدایت اینک دراختیار ما قرار گرفته است و ما رسالت ابلاغ آن را بر عهده داریم رسالتی بس عظیم و خطیر.

هزاران هزاراندیشه بیدار و جستجوگر در پی مکتبی هستند که هویت لازم را به آنان بخشیده و به سرمنزل مقصود راهنمایشان گردد.این گروه عظیم نیز مخاطب حوزه های علمیه هستند.

حوزه باید در کنار پاسخ گوئی به مشکلات گروهی از مخاطبین خود که ازاو توقعی جز بیان احکام را ندارند به این مخاطبین نیز توجه کند. در نگاه اینان اسلام مکتبی است که شاید بتواند به سرگردانی در میان ایسمهای مختلف پایان داده و هویت راستین انسان را به او ببخشد.

این احتمال آنگاه به باور نزدیک می گردد که اسلام به عنوان یک سیستم فکری منسجم عرضه شود یعنی مجموعه ای از معارف واحکام که در پرتوی روح کلی اسلام در قالب یک مکتب عرضه شود.

مکتبی که تعریف روشنی از هستی (فیزیک متافیزیک ) وانسان دارد و با تعریفی که ازانسان و هدف آفرینش او می کند تمام معارف واحکامش سمت و جهت می یابد.

حوزه های علمیه دراحیای تفکر دینی و معرفی آن در پهنه فرهنگی جهان بایداسلام را به عنوان یک مکتب ارائه دهند. عرضه مطالب پراکنده که نتیجه استنباطهای جزئی باشد بدون در نظر گرفتن پیام اصلی و روح حاکم بر مجموعه معارف اسلامی نه تنها کارساز نیست که گاهی سراز تناقض و تهافت هم در می آورد. آنچه می تواند به مفاهیمی از قبیل دنیا آخرت زهد تقوی اخلاق و… شکل لازم و مطلوب را ببخشد و میان احکام بسیار متفاوت عبادی اجتماعی سیاسی اقتصادی و.. . یک رابطه صحیح و منطقی ایجاد کند نگرش سیستمی و مکتبی است. پیام اصلی و روح حاکم بر مکتب مانند محوری است که تمام مسائل ازاو روح و حیات می گیرند و درارتباط با آن باید توجیه و تفسیر شوند.

مجله حوزه ضمن آرزوی و توفیق برای حوزه های علمیه که اندیشه پیمودن این قله رفیع را در معرض مکتب اسلام دارند تلاش می کند با برگرفتن خوشه هایی از خرمن تجارب واندیشه اساتید بزرگ این راه را

هموارتر کنند. دراین شماره خدمت استاد بزرگوار حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتراحمدی رسیدیم و گوش جان به فرمایشات ایشان سپردیم. به امیداین که از تجربیات واندیشه های ایشان بهره های مفید گرفته شود.

( حوزه )

حوزه: در ابتدا از حضرت عالی تقاضا می کنیم شرح مختصری از بیوگرافی خویش بویژه در مقطع فعالیت های فرهنگی (تحصیل و تدریس ) داشته باشید.

استاد: بسم الله الرحمن الرحیم.

بنده در سال هزار و سیصد و دوازده در یکی از روستاهای شهرستان ملایر به دنیا آمدم.

پدرم که کشاورز متدینی بود تاثیر مهمی در علاقه من به روحانیت و فراگیری علوم دینی داشت.

در هیجده سالگی وارد مدرسه علمیه بروجرد شدم.

البته قبل از آن مقدار زیادی از مقدمات ادبیات عرب را خودم خوانده بودم.

در مدت کمتراز چند ماه آنچه را که به صورت گسیخته خوانده بودم شکل گرفت.

من ادبیات عرب را خیلی خوب خواندم.

در مدت پنج سال تحصیل در مدرسه بروجرد تقریبا دروس سطح را به نیمه رساندم و سپس عازم حوزه علمیه قم شدم. در قم بعداز مدت کوتاهی یعنی کمتراز یک سال در درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شرکت کردم و تاایشان در قید حیات بودند به صورت مرتب شرکت می کردم. همراه این درس از محضر پرفیض حضرت امام رضوان الله تعالی علیه نیزاستفاده می کردم. و درس مرحوم آیت الله داماد نیز می رفتم. اما بیش از همه من از مرحوم استاد علامه طباطبائی قدس سره استفاده کردم.

علاوه بر درس در جلسات خصوصی هم در محضرایشان بودم که آن جلسات بسیار مفید و سودمند بود. جلساتی هفتگی در هر دو هفته سه جلسه با ایشان داشتیم که یک جلسه راایشان تشریف می آوردند تهران و با کرین و دیگراساتید دانشگاه تهران جلساتی داشتند. در جلسات ما بحث های بسیار سودمندی مطرح می شد چرا که خصوصی بود.این جلسات تا یکی دو سال قبل از وفات ایشان ادامه داشت و

من می توانم ادعا کنم که این جلسات پربارترین نشست هایی بوده است که من در طول عمر خویش داشتم. از جلسات درس عمومی نیز بسیار سودمندتر بود.

پابپای دروس حوزوی من دانشگاه تهران هم آمدم واز دانشکده الهیات لیسانس گرفتم. چون دیدم آنچه را درالهیات لیسانس گرفتم. چون دیدم آنچه را درالهیات فرا می گیرم به نحوی تکرار همان دروس حوزوی است ادامه آن را خیلی سودمند نیافتم. به این لحاظ ازابتدای دوره فوق لیسانس به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بخش فلسفه رفتم. دراین میان من زبان انگلیسی را خوب تقویت کرده بودم که بتوانم در آن دوره شرکت کنم. به لحاظ مشکلات زیادی که داشتم اتمام رساله دکترای من تا سال پنجاه و هشت به طول انجامید.

بعداز لیسانس در سال ۴۵ دبیر شدم. یک سال در تویسرکان و هشت سال در قم دبیر بودم. در سال پنجاه و چهار به دعوت گروه فلسفه دانشگاه تهران به دانشگاه آمدم. چند واحد هم در بین این سالها در دانشکده ادبیات درس گفتم. هم اکنون دانشیار دانشگاه تهران هستم. در این دانشگاه فلسفه اسلامی یا دوره فلسفه غرب را برای دورههای لیسانس فوق لیسانس و دکتری تدریس می کنم. در فلسفه جدید کار من بیشتر روی فلسفه فیلسوفانی مانند: دکارت و کانت بوده است و در فلسفه خودمان فلسفه ملاصدرا و کلیات فلسفه اسلامی.

هنگام گذراز مقطع فوق لیسانس به دکتری کتاب نقد تفکر فلسفی را ترجمه کردم. آن گونه که اهل فن اظهار می کنند ترجمه خوبی است. این ترجمه در سال پنجاه و هفت منتشر شد.

کتاب تاملات دکارت را نیز در همین سالها ترجمه کردم که بعداز بازگشائی دانشگاهها مرکز نشر دانشگاهی آن را منتشر کرد. ترجمه مقالات دیگر و یک مقداری دروس فلسفه هم دارم که هنوز چاپ نشده است. کتاب[ تاسیس ما بعدالطبیعه اخلاق] کانت را هم از زبان آلمانی ترجمه کرده ام که هنوز چاپ نشده است.

مقداری روی ترجمه قرآن کریم به زبان انگلیسی کار کردم. قصد داشتم قرآن را به صورت آکادمیک و علمی به زبان انگلیسی ترجمه کنم. زحمت زیادی کشیده شد چرا که می خواستم حاوی یک دوره دیدگاه شیعی باشد و در پاورقیها خلاصه ای از تفسیرالمیزان بویژه نظرات ابتکاری مرحوم علامه طباطبائی بیاید. حدود هفت جزءاز قرآن کریم ترجمه شد. بعد که به دستور حضرت امام رضوان تعالی علیه به ستادانقلاب فرهنگی آمدم این ترجمه متوقف ماند و دیگر فرصت نشد که ادامه بدهم.

البته اکنون بنیاد علوی نیویورک مشغول ترجمه تفسیرالمیزان به انگلیسی است. چند نفراز آقایانی که آنجا دست اندرکار ترجمه هستند تشریف آوردنداینجا و فرمودند که: بعداز پایان ترجمه بنده یک بررسی نهایی بکنم که مشخص شود آیا محتوی المیزان به زبان انگلیسی

آمده است یا خیر. بنده هم یک قولی به آنها داده ام. و خیلی خوشحالم که این ترجمه انجام می شود.البته ما به یک ترجمه خوب و آکادمیک علمی از قرآن کریم به زبان انگلیسی نیازمندیم.

هم اکنون حدود سیصد ترجمه از قرآن کریم به زبان انگلیسی موجوداست که به جز تعداداندکی حاوی دیدگاه های شیعی نیست واین کار خیلی ضرورت دارد.

در مورد دیگر فعالیت ها هم باید عرض کنم: ازاواخر سال شصت که بنده به ستادانقلاب فرهنگی آمدم و در شورا مشغول کارهای دانشگاهی شدم به کمک دوستان سازمان سمت را تاسیس کردیم. دراین سازمان تاکنون سیزده چهارده جلد کتاب دانشگاهی منتشر شده است و تعدادی هم که اگر توفیق یار گرددانجام می پذیرد. شایداین قدم کوچکی در زمینه رفع نیازمندی دانشگاها در علوم انسانی باشد. همچنین به کمک دوستان مدرسه تربیت مدرس را دایر کردیم که با دشواریهای فراوان به ثمر رسید. مسوولیت دانشکده علوم انسانی آن نیز به عهده من واگذار شد. تااکنون قریب پانصداستاد در دانشگاه تربیت مدرس تربیت شده که برای تدریس به دیگر دانشگاه ها رفتند.ازاین تعداد بیش از صد و پنجاه نفر از دانشگاه علوم انسانی آن بوده است. در هدایت و راهنمایی دانشجو برای مراحل تحقیق با تهیه رساله و همچنین دعوت از اساتید و برگزاری سمینارها و جلسات کوششی داشته ام.

سابقا مقداری همکاری با موسسه فرهنگی – آموزشی در راه حق قم داشتم. واکنون هم در مدرسه دارالشفای قم در بخش تربیت استاد همکاری دارم. همچنین شرکت در بعضی از مجامع علمی و فرهنگی داخل و خارج از کشور وازاین قبیل.. ..این خلاصه ای از

کارهای آموزشی و تحقیقی من است.

حوزه: با توجه به اشتغال شما درامور فرهنگ به معنی اخص و آشنایی کامل شما با جریان فرهنگی به معنی اعم چه تمهیداتی را برای حضور مفید و فعال تفکر دینی در سطح این دو فرهنگ ضروری و لازم می شمارید؟.

استاد: آنچه زمینه حضور تفکر دینی را در سطح جامعه فراهم می سازد ضرورت پاسخ گویی به مشکلات گوناگون جامعه و رفع معضلات و مبهمات اجتماعی است. به نظر بنده تفکر دینی ما یعنی اسلام زمینه همه گونه پیشرفت و پاسخ گویی را دارد. البته این ادعا در تحققش کاملا به این بستگی دارد که چگونه روی منابع اسلامی کار واستنباط کنیم. کار عالمان دینی دراین عصر بسیار دشوار و سنگین است چرا که بر طبق مفاد روایت عالم دینی باید نسبت به زمان خود بصیرت داشته باشد.این بصیرت کلید بهره برداری از منابع عظیم اسلامی است که به دست آوردن آن بسیار دشواراست. برای حضور تفکر دینی و در سطح جامعه عالمان دین ناچارند چنین بصیرتی داشته باشند ضرورت این مساله بسیار روشن است. عالمان دینی باید مخاطب خود را بشناسند و بدانند که در چه دنیائی زندگی می کنند. در غیراین صورت چگونه می شود تفکر دینی را به گونه ای فعال و مفید نه حاشیه ای و تزیینی بر جامعه حاکم کرد. مثال ساده ای را مطرح می کنم:

امروزه اگر شما بخواهید در زمینه اعتقادات علم کلام قرن چهارم را مطرح کنید کتابهای مرحوم شیخ مفید یا تجرید علامه هیچ جا نمی افتد و تفکر حاکم نمی گردد چرا که مشکلات اعتقادی امروز با آنچه که متکلمان قرن چهارم با آن درگیر بودند بسیار تفاوت کرده است واین درست مانند آن است که شماازابزار کشاورزی آن زمان در کشاورزی مدرن امروزی بهره بگیرید زمان آن ابزار گذشته است.

البته در کلام قرن چهارم نیز کلیات بسیار مفیدی هست که ما می توانیم از آن بهره بگیریم امااین بهره گرفتن نه به آن معنی است که مسائل به همانگونه قابل طرح باشد. بسیاری از مسائل مطرح شده در علم کلام قرن چهارم ناظر به مشکلات جامعه دینی آن روزاست و به دعواهای میان متکلمین آن روز و فرقه های کلامی موجود در آن روزگار از قبیل کلام نفسی خداوند و حادث و قدیم بودن قرآن کریم و ماننداینها مربوط می شود که امروزه هیچ زمینه ای بر طرح ندارد.

از طرف دیگر مشکلات کلامی امروز آنقدر گوناگون و گسترده است که در گذشته کسی تصور پیدایش آن را هم نداشته است. دراین انبوه مشکلات اعتقادی کلامی که غالبا دراثراکتشافات و پیشرفتهای علمی و زندگی ماشینی

صنعتی بشرامروز ناشی شده تنها عالم دینی بصیر به زمان می تواند با رجوع به منابع اصیل اسلامی و کاوش در مبانی فلسفی – کلامی پاسخ گو باشد.

عالم بصیر به زمان می تواند بفهمد که امروز پرداختن به مسائل اساسی یعنی اصول دین چه مقداراهمیت دارد و هم اوست که درک می کند: مسائل فرعی فقهی برای انسان درگیر با مشکلات اساسی اعتقادی در درجه دوم قرار دارد. نخست بایداو رااز چنگال مشکلات تضادها و بن بست های عقیدتی رهانید آنگاه ازاو توقع عمل داشت.

شما ملاحظه کنید مرحوم علامه طباطبائی در زمانی اقدام به تالیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم فرمودند که اندیشه ماتریالیستها رایج شده بود و گروهی از جوانان ما را در معرض خطر جدی قرار داده بود. دراین زمان که نمی شد با رساله عملیه به دفع شبهات پرداخت. سخنان وعظ و خطابه و حدیث هم جایی نداشت چرا که اینها برای مخاطب اهل تسلیم است یعنی کسی که مراحل ایمان را پشت سر گذاشته و مبانی و مقدماتی را پذیرفته باشد.

ولی با کسی که دراصول و مقدمات تردید دارد که نمی شوداز حدیث و قرآن سخن گفت. دراینجا بایداز مبدا شروع کرد از مساله شناخت. و اصولا مطرح کرد که شناخت مااز عالم چگونه است و تا چه حد می تواند درست یا غلط باشد و مسائل دیگر.

این کار در مرحله اول به عهده حوزه هاست چرا که آنها عهده دار بیان محتوی دین هستند.اگر حوزه ها فقط به بیان مسائل فرعی فقهی بپردازند این مسائلی اساسی و مبانی را چه کسی باید مطرح کند؟ در اینجا تذکر و دو نکته را لازم می دانم:

اول: این که مرحوم علامه طباطبائی در آن زمان احساس وظیفه کرد و به تالیف این گونه مسائل اساسی پرداخت این نتیجه بصیرت آن مرحوم به زمان و درک مشکلات اساسی بود.

دوم: آنچه موجب اتقان کارایشان شد هب گونه ای که دراین آثار جایگاه هر علمی مشخص و معین گردید اجتهاد آن مرحوم است. اگرایشان مجتهد و صاحب نظر نبوداین گونه جایگاه عرفان فلسفه اخلاق و فقه رعایت نمی گشت. حوزه ها باید بر عرضه مبانی دین یک قسمت اساسی و معتنابه از بهترین نیروهای خود را دراین جهت تربیت کنند.این اشتباه است که ما فقط به فروع بپردازیم و تمام همت خود را صرف آن بکنیم. پس پاسخ به مسائل اساسی و مشکلات عقیدتی فراوان که امروز در سرتاسر دنیا تفکر دینی را هدف گرفته است به عهده کیست؟.

کدام نهاد یاارگانی بجز حوزه ها باید نیاز وجدانهای بیداری که امروز در سراسر دنیا به دنبال یک تفکر دینی اعتقادی آرام بخش و سازنده می گردند برآورده سازد؟

من شنیدم که بعد ازاین مقدار آزادی که

گورباچف به مردم شوروی داد در همان روزهای اولیه تنهااز کشور کوچک اتریش حدود یک ملیون و سیصدهزار نسخه انجیل به زبان اتریشی به شوروی فرستاده شده است.

خوب ما برای همین برادران شیعه اصیل آذربایجانی که علی رغم سالها حکومت مارکسیستی دین خود را حفظ کردند و بنا به نقلی سال گذشته در مراسم عزاداری امام حسین[ ع] در باکو یک دسته عزادار صدهزار نفری تشکیل دادند چه کردیم؟ چقدر جزوه و کتاب حاوی مبانی اسلامی برای آنها تهیه وارسال کردیم؟ مشکل اساسی مااین است که زمان و مخاطب خود را آنچنان که باید نمی شناسیم به این جهت نتوانستیم آن گونه که باید برنامه ریزی کنیم. برای عرضه تفکر دینی نه تنها زمان را باید خوب شناخت بلکه مکان هم باید کاملا شناخته شده باشد. در برخورد با تفکرهای گوناگون و بسیار زیادی که برجهان امروز سایه افکنده است راههای گوناگون و مناسبی را باید برگزید: مطالبی که برای مساجداست با آنچه برای دانشگاه لازم است فرق می کند. معنی این حرف این نیست که خدای نخواسته نفاق بورزیم نه. ما با تفکرات گوناگون مبانی مشترکی داریم که باید آن را بشناسیم و مساله رااز آنجا طرح کنیم و بعد رفته رفته نقائص مبانی مقابل را مطرح کرده پیام خود را برسانیم که البته این کار بسیار مشکلی است و زحمت فراوان دارد و با ساده اندیشی و ساده انگاری عملی نیست و نتیجه مطلوب فراهم نمی گردد. حوزه های ما باید در جریان ریز جنبه های فرهنگی گوناگون دنیا باشند. گروه هایی از مناطق مختلف دنیا دیدن کنند و با تفکرهای گوناگون آشنا شوند و مجموع اطلاعات خود را بیاورند و در مجامعی با حضور صاحب نظران رشته های مختلف به تجزیه و تحلیل آن بپردازند. دراین صورت می توان آن رسالت فرهنگی جهانی که امروز فرصت انجامش برای ما فراهم آمده است به انجام رساند.

واین کجا با آنچه ما در پیش گرفته ایم سازگاراست؟

در یک ملاحظه گذرا و سطحی این نتایج به دست می آید. شما ملاحظه کنید: مرحوم آیت الله شهید مطهری که یکی از شاگردان مرحوم حضرت امام و مرحوم علامه طباطبائی بود با همین مقدار آثار و تالیفات خود چگونه درارائه یک مکتب به دانشجویان مسلمان موفق بود و توانست تفکر دینی را در سطحی خوب از جامعه بگستراند.این کار با هیچ رساله یا حاشیه ای بر کتاب رسائل و مکاسب که با آن دقت و مو شکافی اعظام حوزه می نویسند نمی توان انجام داد. نتیجه و کاربرداین دو در گسترش فرهنگ اسلام و تفکر دینی به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.

البته رساله و حاشیه درست لازم و ضروری است و به جای خود بسیار محترم است و دستورالعمل شبانه روزی همه مااست اما در

این زمینه کارآیی ندارد به این جهت باید متناسب با هر هدفی ابزاری تهیه دید.

و باز تاکید می کنم که این در مرحله اول به عهده حوزه هاست.

حوزه: حضور حضرت عالی در سمینارهای گوناگون داخل و خارج از کشور موجب شده است که سوال کنیم: چگونه می توان تفکر دینی را به مانند تئوریهای علمی و قابل عرضه به جوامع علمی و فرهنگی دنیا عرضه کرد؟

استاد:این کار بسیار عظیمی است که تمام متفکرین دنیا را چه دیندار و چه بی دین به خود مشغول کرده است. همه می خواهند تفکر خود را در سطحی قابل قبول و قابل عرضه در پهنای فکری و فرهنگی جهان مطرح کنند که البته بسیار هم ضرورت دارد چرا که یک اندیشه و تفکراگر بخواهد حیاتی سازنده و مفید داشته باشد بایداین گونه مطرح شود. برای طرح این گونه ای باید تفکر به صورت مکتب درآید یک مجموعه هماهنگ سامان دار به گونه ای که بتوان فروع آن را بر مبانی اصولی آن شناخت و بین فروع واصول آن یک رابطه منطقی و قابل قبول باشد چرا که اگر تفکر به این صورت هماهنگ و سامان دار نباشد در هر جا سوال برانگیز و مشکل زاد خواهد بود. تفکری که می خواهد به صورت طبیعی و منطقی مشکل گشا باشد تفکری است که حداقل در هفتاد – هشتاد درصد بین فروع واصولش هماهنگی کامل وجود داشته باشد.

این حالت مکتبی و هماهنگی بودن و سامان داشتن در خوداسلام هست. به عقیده من اندیشه اسلامی یک اندیشه مکتبی هماهنگ و راهگشاست اما این اندیشه کمتر این گونه

عرضه شده است. برای این کار باید نخست از بررسی مبانی شروع کرد شبیه کار مرحوم علامه طباطبائی دراصول و فروع را هم منسجم بر مبانی مبتنی ساخت.

از آغاز خلقت تاکنون این سوال مطرح بوده است که محتوای اندیشه ما بعدالطبیعه چیست؟ و وحی دراین زمینه چه پیامی دارد؟ مکتبی که می خواهداندیشه ماوراءالطبیعه و محتوای وحی را دراین زمینه با محتوی عملی دین تلفیق و هماهنگ کند عهده دار کار بسیار عظیمی است چرا که اندیشه ماوراءالطبیعه یک اندیشه فلسفی قابل طرح واستدلال است که مورد نقض وابرام قرار می گیرد و باید بااستدلالهای منطقی اثبات گردداما پیام عملی دین کمتراستدلال منطقی به دنبال دارد و در مواردی کاملا تعبدی است. نوع استدلالهای موارد غیرتعبدی هم با استدلالهای امور ماوراءالطبیعه متفاوت است چرا که در زمینه مسائل عملی کاربردها و کارآیی ها مطرح است. از مسائل عبادی محض که بگذریم مسائل عملی دیگر در حیطه علوم انسانی قرار می گیرند که اگر ما با توجه کامل به مسائل جامعه شناسی روانشناسی حقوق تاریخ جغرافیا اقتصاد و.. . به منابع اصیل اسلامی رجوع بکنیم و دراین رجوع اصول کلی مکتب را کاملا در نظر داشته باشیم نتیجه استنباط ما یک مجموعه همگن و به هم پیوند خورده ای می شود که به ضمیمه آن اصولی کلی یک مکتب می گردد مکتبی که فروع استنباط شده آن در مرحله اول بااصول آن سازگاری داشته و در مرحله دوم ناظر به آخرین پیشرفت های علمی زمان خویش است. این چنین مکتبی می تواند به لحاظ تکیه بر سرچشمه وحی ادعا کند که مترقی ترین و کارآمدترین اندیشه های نظری و عملی را دارااست.

این مجموعه نه تنها قابل طرح در پهنه فرهنگی دنیاست که استعداد قبضه این پهنه را نیز دارد.

در زمینه متابعت فروع ازاصول مثالی بزنیم:

تفکر مذهبی کاتولیک و تفکر مذهبی پروتستان هر دو دو تفکری برخاسته از آئین مسیحیت هستندامااین دو دراصول کلی خود دنیا را به دو صورت می بینند: کاتولیک می گفت دنیا جایگاهی است که باید زودتر آن را ترک گفت پس باید در آن به حداقل اکتفا کرد و تنها به فکر آخرت بود.

لوتر رهبر پروتستان گفت: خداونداز ما به عنوان وطیفه خواسته است که همین دنیا را آباد کنیم. آبادی این دنیا و توجه به آبادانی بهتر آن مطلوب خداست واین کار عبادت تلقی می شود واگراین عبادت را انجام دهیم خود سبب وصول بهشت برین خواهد بود.

بدون تردید این دو نوع تفکر و برداشت از دنیا دو گونه اعمال بسیار متفاوت می سازد چرا که در تمام اعمال فیزیکی و روانی معتقدین به خود سریان داشته به آنها شکل می دهد.

ما هم درارائه اسلام به عنوان یک مکتب باید

حساب این اصول را بکنیم. آیا ما پیامبراسلام را رسول پیام و جهاد و کار و عبادت می دانیم یا نه معتقدیم که کار و جهاد به حکم ضرورت بوده است واو می خواسته که امتش فقط به عبادت بپردازد.

ابهام دراین اصول در تمام استنباطهای فرعی ما تاثیر می گذارد همچنان که مشخص بودن آنها به تمام استنباطهای فرعی ما روشنی و جهت می بخشد. بنابراین لازم است که یک گروه از عالی ترین متفکرین اسلامی در یک مدت خوب و با حوصله کامل بنشینند و بر روی مبانی کار کنند و بعداعلام بکنند که با توجه به صول اولیه و مسلم اسلامی سیراستنباط مسائل فرعی چگونه باید تعیین شوداین قدم اول است. در مرحله بعد کسانی که می خواهند در فروع استنباط کنند باید علاوه بر برداشتن شرایط اجتهاد معمول تمام اطلاعات کافی لازم را درباره موضوع مورد نظرشان دراستنباط داشته باشند تا بتوانند مصداق عالم بصیر به زمان باشند و با بصیرت کامل فتوا بدهند.

مشخص شدن اصول و نوع نگرش ما به آن بسیار سرنوشت ساز و حساس است و گاهی معنانی و مفاهیم را برای ما تغییر می دهد. بد نیست دراین زمینه نیز مثالی بزنیم:

چنانکه می دانید در عالم اسلام اکثر مسلمانها به دنیا با دیده مثبت نگریسته اند که این برگرفته از خوداندیشه دینی است چرا که روایات زیادی بااین مفاد داریم که شخصی ازامام[ ع] سوال می کنند: من تلاش می کنم تا پولی به دست بیاورم و به زندگی خود و خانواده ام سر و سامان ببخشم به خویشانم کمک بکنم به حج بروم و به دیگران محتاج نباشم آیااین طلب دنیاست واشکال دارد؟امام در پاسخ می فرمایند: نه تنها این اشکال ندارد بلکه عبادت و طلب آخرت محسوب می شود نه طلب دنیا.

در پرتواین اندیشه ما تلاشگران زیادی داشتیم که مازاد حاصل تلاش خود را صرف مصارف عمومی از قبیل بای مسجد آب انبارها مدارس راهها پلها و سایر کارهای عام المنفعه کردند چرا که تلاش برای تاسیس این گونه رفاهیات اجتماعی و عمومی را عبادت می دانستند و نمی گفتند که این امور دنیوی است و بایداز آن پرهیز کرد.

در فرهنگ و بینش اینها واژه عبادت بسیار فراتراز نماز روزه و.. . معنی می شود.

[ هوالذی خلقکم فی الارض و استعمرکم فیها] این می شود که خداوند از ما خواسته است که زمین را آباد کنیم. بنابراین همه موظفیم کار و تلاش بکنیم تا دراین آبادانی که عبادت است سهمی داشته باشیم. دراین فرهنگ کشور اسلام باید آباد باشد و اگر بهتر از کشورهای دیگر نباشد حداقل در رادیف بهترین کشورهای دیگر نباشد حداقل در ردیف بهترین کشورها باشد و ما موظفیم این کار را بکنیم تا الاسلام یعلو ولایعلی علیه، تحقق پیدا کند.

دراین فرهنگ تلاش عبادت تلقی می شود

زیرا که مطلوب خداونداست بنابراین فرد حق ندارد تمام وقتش را به نماز یا دعا و یا تلاوت قرآن بگذراند.

عبادات واجب جای خود دارند و هر کدام به موقع خود بدون هیچ کم و کاستی بایدانجام شوند و هیچ امری نمی تواند مانع انجام آنها بشود اما در پرتوی این اصل نمی شود به جای خدمت به مردم واجتماع نماز یا دعا و یا قرآن خواند چرا که مطلوب شریعت دراینها خلاصه نمی شود و دیگر مطلوبات شریعت نیز عبادت است. اگر جامعه ای این گونه بیندیشد و تفکر عمومی این بشود مسیر جامعه تغییر می کند چنانکه عکس آن نیز همین گونه است.

حوزه: آگاهی به تفکر متفکرین دنیا چه متفکرین دنیا چه متفکرین دینی و چه غیر دینی تا چه حد می تواند در باروری تفکر دین ما موثر و مفید باشد؟

استاد: خیلی زیاداگر قراراست که مااز محدوده زندگی خود پا را فراتر بگذاریم و تفکر خود را در سطح فرهنگی جهانی عرضه کنیم آگاهی ازافکار متفکرین و نحوه برخورد آنها با پدیده ها بسیار ضروری و لازم است.

بینش دیگران را نسبت به خودمان خودایشان آینده دین الحاد و دیگر پدیده های باید بدانیم. برای این آگاهی جدای از مطالعه و دقت در آثار دیگران باید نشستها و سمینارهای علمی نیز فراهم گردد که در یک جو کاملا آزاد به گونه ای که افراداحساس امنیت و آزادی بکنند بیایند و حرفهایشان را بزنند و ما هم در آنجا با طرح مسائل واقع بینانه و آکادمیک حرفهایمان را بزنیم و ضمن نقادی درست از حرفهای دیگران مطالب خود را نیزارائه دهیم. تجربه نشان داده است که این نشستها خیلی مفید و پرباراست. در سه تا نشستی که ما با چند تن از دانشمندان آلمان داشتیم که دو تای از آن در آلمان برگزار شد و یکی درایران مفید بودن این نشستها به خوبی مشخص بود. یکی ازاین نشستها صرفا به مسائل فرهنگی اختصاص داشت و دوتای آنها مربوط به مسائل دینی و سیاسی می شد. حدود پانزده نفرازاساتید دانشگاه ما با چهارتن از آقایان نشستی دو روزه داشتیم که خیلی مفید و سازنده بود. آنان هم از نحوه برگزاری و برخوردها و طرح بحثهای واقع بینانه تشکر کرده بودند.این گونه جلسات باعث می شود که ما کاملا در جریان تفکر دیگر متفکرین دنیا قرار بگیریم و حتی از تجارب آنها در برخورد با مشکلات استفاده کنیم واین برای ما خیلی ضرورت دارد چرا که بدون آن حضور در عرصه فرهنگ جهان برای عرضه تفکر دینی غیرممکن است.

حوزه: با توجه به تماس عینی حضرت عالی با دو مرکز فرهنگی آموزشی کشور (حوزه و دانشگاه ) تقاضا می کنیم ضمن یک مقایسه بین این دو مرکز نقایص وامتیازات هر یک را بر شمرده چگونگی ارتباط مفیداین دو قطب آموزشی را با یکدیگر ترسیم بفرمائید.

استاد: دانشگاه یک مکان ملی است یعنی برای همه است وافراد متفاوتی به آن راه می یابند:افرادی با دیانت قوی ضعیف و یا کاملا غیر معتقد و بی دین چرا که در نگاه عمومی دانشگاه محلی است برای فراگرفتن یاافزایش معلوماتی در جهت ارائه واداره زندگی بهتر و یا راحت تراما حوزه این گونه نیست چرا که عموم کسانی که وارد حوزه می شوند ازابتدا خود را آماده کرده اند که کاملااهل دین باشند و نهایتا هم عالم دینی بشوند.

خوداین دو گونه هدف ورود نتایج متفاوتی را به دنبال دارد از جمله: تفاوت نگرش به درس و بحث. کسی که می خواهد درس دین بخواند خود را موظف می بیند که تااعماق مسائل را بکاود و پیش برود چرا که می ترسد خطا بفهمنداحساس مسوولیت می کند که اگر درست نفهمد یا درست نفهماند گناه کرده است. اما در فراگیری یک متن غیر دینی کاملا طبیعی است که دانشجو چنین احساسی را ندارد. در فهم متن غیردینی تلاش می شوداما در بد فهمیدن آن احس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.