پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج شیخ محمد رضا طبسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج شیخ محمد رضا طبسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج شیخ محمد رضا طبسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله حاج شیخ محمد رضا طبسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۵۱

در طول تاریخ مقدس تشیع در حوزه های علوم دینی رجالی بلند همت نستوه و ظلم ستیز تربیت و به اصلاح جامعه همت گماشته اند.

خصایص والایی که در تربیت شدگان مدرسه انسان پرور جعفری سراغ داریم بی تردید بی نظیراست.

مطالعه شرح حال و زندگی شاگردان این مدرسه انسان را به شگفتی وا می دارد که چگونه این همه انسان به قله بلند کمال رسیده اند و سیرتهای نیکو یافته اند.

انسانهایی که در همه لحظه های زندگی بلند نظر و گران نفس بوده و با تلخی و تنگی معیشت و فشار زمانه شب از روز نشانخته و در راه کسب و نشر علوم اسلامی و حراست از باورهای دینی ناآرام و سخت کوش بودند. در تمام مراحل عمر قدمی از راه تقوی و زهد و موازین الهی بیرون ننهادند و در جمیع شوون و زوایای زندگی خود را حاضر قاهر و ناظری درون بین دیدند.

این مردان بزرگ برای اعتلای کلمه حق از سخره دنیاطلبان فشاراهریمنان تکفیر بسته ذهنان و خدعه دورویان و دونان هراس و واهمه ای به دل نگرفتند. با کوشش و بردباری به ابلاغ حقایق دین و نشر معارف والای تشیع همت گماشتند و در حراست از ارزشهای تکامل آفرین پای فشردند.

عالم عامل مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا طبسی نجفی که در این مقال گوش دل به رهنمودهای او می داریم واز تجربه های گرانقدراو زاد راه می گیریم و با گوشه هایی از زندگی پربار او

آشنا می شویم ستاره ای ازاین منظومه درخشان و حلقه ای از شجره طیبه حوزه های علوم اسلامی بود.

او راست روی رااز پدر بزرگوارش آموخت و با گوارای حقایق دانش دینی و شهد دلپذیر و گوارای عبادت و عبودیت الهی انس گرفت.

سحرخیزی پدر اخگر عشق حق را در جان اوافکند.

اشکهای نیمه شب پدر شمع فطرت او را فروغ بخشید.این ربوبی مایه تلاش و سرمایه بردباری و پایداری او در پیکار با نفس و پیمودن مدارج کمال گردید.

روح بی قراراو علوم رایج دو حوزه طبس و مشهد مقدس را در نور دید. با هجرت به حوزه پر رونق آن روز قم توفیق درک محضر عارفان و فقیهانی همچون: عارف واصل میرزا جواد ملکی تبریزی فقیه عارف آیت الله شاه آبادی حکیم الهی سیدابوالحسن رفیعی قزوینی آیت الله حاج شیخ حسن کاشی آیت الله میرزا علی اکبر یزدی و آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم را یافت و نزد آنان دانش فقه واصول حقایق اسفار و حکمت و لطایف عرفان و سلوک را آموخت. مدتی قرین و همدم عارف سالک آیت الله میرزا جوادملکی تبریزی بود وازاو جز فقه اخلاق و عرفان علوم دیگر از آن جمله ریاضی را فرا گرفت.

ذهن جستجوگر و روح حقیقت جوی او رااساتید حوزه علمیه قم قانع نکرد و در پی گسترش معرفت دینی و ژرفایی دانش فقه واصول خود با وجود مخالفت موسس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله حائری یزدی راهی نجف اشرف شد. در حوزه نجف از محضر آیا و بزرگانی همچون آیت الله میرزا محمد حسین نائینی آقا ضیاء عراقی شیخ محمدحسین اصفهانی (کمپانی ) سیدابوالحسن اصفهانی و عبدالهادی شیرازی بهره ها گرفت. آن مرحوم در زمن مرجعیت آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی به عضویت شورای افتای ایشان انتخاب شد. دراین شورا توفیق همدالی و هم فکری با بزرگانی چونان: شیخ کاظم شیرازی شیخ موسی خونساری شیخ محمدعلی کاظمی شیخ حسین حلی و میرزا حسن بجنوردی را یافت.

مرحوم آیت الله طبسی بااینکه در نگاه همه اساتید و بزرگان و مراجع زمان خود توان افتا و رساله نویسی را داشت و دارای بیش از شصت اجازه اجتهادی و حدیثی از آن بزرگان بود بر مسندافنتا ننشست واز طریق دیگر که صلاح و خیرامت در آن بود به دفاع از نوامیس تشیع و موازین شریعت محمدی (ص ) پرداخت.

آن مرحوم با زبان و قلم به حفظ کیان پرداخت واین مهم را نه تنها برای خود مایه کاستی ندانست که تکلیف وافتخار همه دین شناسان مسولیت شناس و فقیهان متعهد می شمرد.

دراین راستا فارغ ازنام و عنوانهای علم سوز و وقت بر باده ده به تحقیق و تبلیغ دین با لم و بیان پرداخت.

روح بلند او که شیفته دفاع از تشیع بسط ارزشهای اسلامی و عامل به تکلیف بود او را آنچنان در خود غرق کرده بود که به هیچ چیز جز حراست از مرزهای اعتقادی اسلام و عمل به تکالیف دینی نمی اندیشید.او به علم به دیده ابزار هنگامه گرم کن و مایه فخر و تبختر نمی اندیشید که علم را بسان مشعلی برای هدایت اجتماع به دست

گرفت تا جان انسانها و راه اجتماع را روشنی بخشد.

دراین راستاهوشیارانه مرزهای عقیدتی اسلام را پاس داشت و در مقابله با هر انحرافی باید بیضای برهان و قرآن به مبارزه دست یازید و آثار گرانقدری بدین شرح از خود به یادگار گذاشت.

الشیعه والرجعه اثبات الرجعه تبصره المتعلمین فی عقایدالمومنین ذخیره العباد فیما یتعلق بالمعاد القول الفصیح فی اصول الدین الصحیح مصباح الهدی فی الرد علی القادیانیه مصباح الاضلام الصوفیه المبتدعه النجعه فی الرجعه عقدالفوائد فی اصول العقاید دروس فی العقاید.

آرمان آن مرحوم عینیت یافتن احکام و معارف زندگی سازاسلام بود. در دل او نورامید به آینده درخشان در سرنوشت مسلمانان موج می زد. انقلاب اسلامی را حرکتی عمق در راه پیاده شدن آرمان انبیاء واولیای الهی در جهان می دانست. آرزوی پیراستن عتبات و حرمین مبارک رااز لوث سلطه حرامیان به وسیله رزمندگان در سر می پروراند. نگران جبهه ها و جنگ بود. آرزوی شرکت در آن میدان مقدس را داشت و دراین راه فرزند برومندش را فدا کرد.

او حامی عالمان مصلحی همچون: مرحوم آیت الله مدرس و حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود و حمایت ازامام خمینی قدس سره را حمایت ازامام زمان می دانست.

اساسا آن مرحوم حرکت اصلاح گرایانه و ایجاد جامعه دینی رااز وظایف عالمان مسوولیت شناس می دانست ازاین روی با همکاری و عالمانی دین باور و مسوولیت شناس [ جمعیت العلماء] را در نجف اشرف پی نهاد. سخن درابعاد زندگی آن بزرگ بویژه روش اخلاقی او بسیاراست که دراین مقال نمی گنجد.

شکر خدای را که فرزندان فاضل آن مرحوم که مقام پدر نیک درک کرده و شهد گوارای سخن و سیرت او را با جان چشیده اند در زمان حیات آن بزرگوار مصاحبه ای باایشان ترتیب داده و برای چاپ دراختیار ما گذاشته اند که ضمن تشکراز آن عزیزان اینک در پنجمین سالگرد رحلت آن مرحوم (متوفی ۶۳/۱۰/۲۸) این گفتگوی سازنده و مفید را تقدیم شما خوانندگان عزیز می کنیم.

حوزه

استاد: بنده در هیجدهم ماه شعبان سال ۱۳۲۴ هجری قمری در شهر مقدس مشهد ( هنگامی که والدینم به قصد زیارت حضرت امام علی ابن موسی الرضا( ع ) به مشهد مقدس مشرف شده بودند) متولد شدم. والد مرحوم من شیخ عباس مردی فاضل با ورع و در شهرستان طبس به صلاح و تقوی معروف بود.

بنده مبادی اولیه تحصیل را در همان شهرستان طبس نزد مرحوم آخوند ملامحمد مرحوم شیخ محمدعلی مدرس مرحوم میرزا جعفر و مرحوم احمدامام گذارندم. در پانزده سالگی به امر مرحوم والد برای ادامه تحصیلات راهی مشهد مقدس شدم. جهت تکمیل مقدمات: (صرف نحو معانی بیان بدیع و منطق ) خدمت مرحوم میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری رسیدم و نزد آن مرحوم مغنی و مطلول و منطق را خواندم. و در دروس سطح از خدمت آقایان: مرحوم شیخ کاظم دامغانی مرحوم میرزا محمدحسین شهرستانی مرحوم میرزا محمد باقر مدرس مرحوم سیدمرتضی یزدی مرحوم سیدعباس شاهرودی و همچنین مرحوم حاج آقا محقق نوغانی بهره بردم و مقداری نزد مرحوم آخوند همدانی از کتاب شرح بیست باب ملامظفر در هیئت تلمذ کردم.

هنگامی که من در مشهد مقدس مشغول تحصیل بودم حوزه علمیه قم در حال شکل گیری و پایه ریزی بود. تازه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم آمده و در حال تشکیل حوزه علمیه بودند. مرحوم ملاهاشم خراسانی که از علما بزرگ خراسان بودند طی نامه ای سفارش مرا پیش حاج شیخ عبدالکریم نمودند. در هیجده سالگی به قم مشرف شدم. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حجره ای را در مدرسه فیضیه برایم معین کردند. بنده کتاب مکاسب شیخ و دو جلد کتاب آخوند را در قم خدمت مرحوم میرزا علی یثربی و رسائل شیخ و مقداری از کتاب منظومه مرحوم سبزواری را خدمت آقاسیدمحمدتقی و خوانساری و کتاب ریاض را نزد مرحوم

آقا میرزا جوادملکی تبریزی و فلسفه منظومه را خدمت مرحوم میرزا علی اکبر یزدی و مرحوم آقا شیخ حسن کاشی و کتاب فصوص محی الدین را نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی و کتاب اسفار را نزد مرحوم آقا سیدابوالحسن رفیعی خواندم.

همچنین از محضر شریف آقایان: شیخ محمدرضااصفهانی و حاج میرزاصادق اصفهانی ( هنگامی که آن دو بزرگوار در قم بودند) نیز استفاده کردم.

بنده یکی از مقیدین بحث اخلاق مرحوم آقا میرزا جواد ملکی بودم[ و پیش ایشان درس خصوصی داشتم]. ایشان دو ساعت به غروب در مدرسه فیضیه [ریاض می فرمود] یادم هست یک روز بحث این آیه را مطرح کردند: [ الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا] و فرمودند: نمردم و در وادی السلام نجف اشرف برای العین دیدم که ارواح مومنین دور هم هم حلقه زدند.

مدت هشت سال از محضر پر برکت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در درس خارج بهره بردم. دراین درس سعی کامل داشتم که چیزی را کم نگذارم و کما هو حقه به آن برسم. روزهای درسی را در قم اینگونه آغاز می کردم: هر روز تا طلوع آفتاب جمعا یازده درس و بحث داشتم.

واین روال معمول درس من در حوزه علمیه قم بود. بعداز مدت هشت سال تصمیم گرفتم جهت ادامه بهره وری ازاستوانه های علم و معرفت عازم نجف اشرف شوم. در آن حوزه کهنسال و در جوارامیرالمومنین ( ع )از محضر مرحوم آقاضیاءالدین عراقی و مرحوم آقا میرزا حسین نائینی در علم اصول بهره های فراوان کسب کنم.

همچنین مدت پانزده سال از محضر مرحوم آقا سیدابوالحسن اصفهانی استفاده کردم. آن مرحوم نسبت به من لطف بسیار داشتند و همواره مرا مورد ملاطفت پدرانه خود قرار می دادند. دراین پانزده سال تقریبا ملازم و همراه ایشان بودم. البته دراین میان از محضر مبارک آقایان: شیخ محمدکاظم شیرازی شیخ محمدحسین کمپانی و حاج میرزا علی ایروانی شیخ محمدجواهد بلاغی قدس الله اسرارهم بهره ها بردم.

این دوران یعنی دوران تحصیل بسیار دوران شیرین و بیادماندنی است. لذت این دوران را هیچ گاه نمی توان فراموش کرد حتی اگر با مرارت و مشکلات بسیار توام باشد.

البته طبیعی است که در آن دوران مشکلات تحصیل خیلی بیشتراز حالا بود و صبر واستقامتی فراوان را می طلبد.اکنون در مقام این نیستم که به شرح آن مشکلات بپردازم و فقط می خواستم عرض کنم: با وجود تمام مشکلات باز دوران تحصیل یک دوران ممتازی در زندگی به حساب می آید و دیگر دورانها با آن قابل مقایسه نیست.

حوزه: در صورت امکان مقداری از خاطرات آموزنده دوران تحصیل خود را برای ما و خوانندگان عزیز بفرمائید.

استاد: آغاز خاطرات تحصیلی من مربوط می شود به دورانی که بیش از ده سال از سن من نمی گذشت. در آن هنگام مرحوم والدم در طبس برای اقامه نماز صبح و بیان درس تفسیر واحکام به مسجد آقامیرزاابوالحسن خندقی می رفت. آن مرحوم مرا بسیار تشویق می کرد که باایشان هنگام سحر به مسجد بروم. به این ترتیب من به سحرخیزی عادات کردم و مزه تعلیم را ابتداء از آن جلسات تفسیر واحکام چشیدم. بعد که وارد حوزه مشهد مقدس حوزه علمیه قم و حوزه نجف اشراف شدم جو تحصیل را بسیار صمیمی و مخلصانه یافتم. تمام تلاش دوستان و آقایان طلبه های واساتید محترم درس و بحث بود و یزی نمی توانست مانع باشد. عرض می کنم جو صمیمی و مخلصانه به جهت این که این دو خصوصیت بسیار کارگشا و مفید بود بجوری که بسیاری از مشکلات رااز میان بر می داشت.

زمانی که در قم مشغول تحصیل بودم هفت نفر در یک حجره ساکن بودیم که این خود در نظر بدوی مشکل بزرگی است که هفت نفر طلبه که هر یک درس و بحث مطالعه دارند در یک حجره ساکن باشنداما ما مشکلی نداشتیم و در کمال صفا و صمیمیت هر یک مشغول امور خود بودیم و به درس و بحثمان می پرداختیم.

هنگام نماز یکی از ما هفت نفر جلو می ایستاد و بقیه به اواقتداء می کردند. در مخارج روزانه هم اینگونه بود که هر هفت نفر شهریه خود را دراول ماه درون

کیسه ای می ریختیم و در طول ماه هرکس به مقداری که احتیاج داشت از آن برداشت می کرد. در بعضی از پنج شنبه و جمعه ها برای استراحت به باغهای اطراف قم می رفتیم کا گاهی آقا سیدمحمدتقی خوانساری و آقا سیداحمد خوانساری و یا آقای سیدمحمد حجت همراهمان بودند که ضمن استراحت مباحث مفیدی هم مطرح می گشت.

این صفا و صمیمیت در حوزه علمیه نجف اشرف نیز به خوبی مشاهده می شد. یک رنگی و بی تکلفی بر تمام روابط سایه گسترده بود. من فکر می کنم آن صفا و صمیمیت بین استاد و شاگرد در دیگر مراکز آموزشی کم نظیر باشد.

حوزه: حضرت عالی اشاره فرمودید: مشکلات تحصیل در گذشته افزون بر امروزه بوده است. اگر ممکن است مروری کوتاه بر آن مشکلات داشته باشید.

استاد: بطوری طبیعی در گذشته امکانات کم و محدود بود. مطالعه و مباحثه در نور چراغهای نفتی و تحمل گرما و سرمای آن روز بدون وسیله های امروزی مشکل عمومی محسوب می شد.

جداازاین حوزه ها به لحاظ عدم امکانات مادی متعارف در یک فشار مضاعف بسر می بردند. یادم هست که یک وقت در نجف آنقدر فشار زندگی زیاد و غیرقابل تحمل شد که مجبور شدم روانداز خودم را بفروشم و به احدی اظهار نکردم. این وضع عمومی حوزه ها بود. عزت نفس و قناعت دو یار تحصیلی طلب بود. همانگونه که عرض کردم ناملایمات مانع درس خواندن نمی شد. آنگاه که قم بودم مساله جنگ جهانی هم مشکلی دیگر شده بود. به حوزه ها خیلی صخت می گذشت. گاه می شد که نان هم گیرما نمی آمد. بااین حال درس و بحث ادامه داشت و ما با نشاط کامل مشغول بودیم. یادم نمی رود که گاهی خادم مدرسه فیضیه ازاول شب برای تهیه نان عازم نانوائی می شد و تا صبح در صف نانوائی می ایستاد.

صبح هم که نان را می آورد نمی توانستیم تشخیص بدهیم که آنچه به عنوان نان آورده نان است یا چیز دیگر.

اکنون بحمدالله شرائط از هر نظر برای درس خواندن آقایان فراهم است و من عجب دارم که چرا آقایان طلبه هاازاین موقعیت مناسب کمال استفاده را نمی برند و آنگونه که باید جدیت ندارند. شرائط بهتر باید به تلاش و کوشش بیشتر منتهی شود نه سستی و کاهلی.

حوزه: جا دارد سوالی پیرامون آغاز تبلیغ در حوزه علمیه قم پرسیده شود:

استاد: در زمان طلبگی ما اینگونه رسم نبود که آقایان برای تبلیغ مسافرت کنند و منبر بروند.ابتداء و تعدادی دیگر از دوستان از جمله آقایان: شیخ علی اصغر صالحی شیخ غلامعلی مازندرانی سیدمحمد قزوینی و شیخ محمد بروجردی در یکی از حجره های مدرسه فیضیه جلسه ای تشکیل دادیم و شبهای پنج شنبه گرد هم جمع می شدیم و هر هفته یک نفراز ما احادیثی رااز جلد عاشر (مطابق با ۴۳ ۴۴ ۴۵ چاپ جدید) کتاب بحارالانوار می خواند که نوعی تمرین بود.

رفته رفته حجره کنار ما که آقای شیخ محمدحسین ساوجی بودند و دیگر حجرات ازاین روش تبعیت کردند. کم کم این کار باب شد و دوستان به ضرورت امر تبلیغ و منبر رفتن واقف شدند. دهه آخر صفر من به ساوه رفتم و دوستان هم نقاط دیگر را برای امر تبلیغ انتخاب کردند مثلا: در یک سفر دیگر بنده و مرحوم حاج شیخ ابوالفضل زاهدی به آباده شیراز رفتیم.

به این طریق تبلیغ و منبر رفتن در حوزه علمیه قم مرسوم شد. مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم هم به این رشته علاقه فراوان داشتند واز آن حمایت کردند. مرحوم حاج شیخ مردی بسیار روشن و فکور بود و درامور بسیار خود می اندیشید مثلا در همین مساله تبلیغ و منبر رفتن درست است که ازاصل مساله حمایت

می کردنداما راضی نبودند هر کسی با هر قدر معلومات و هرگونه شرایط منبر برود. ایشان تا به افراد از هر لحاظ اطمینان پیدا نمی کرد اجازه منبر رفتن و تبلیغ را نمی داد به این جهت افراد را امتحان می کرد. یادم هست که یک آقا شیخ یزدی بود که بسیاراصرار داشت جهت تبلیغ اعزام شود واز مرحوم حاج شیخ اجازه می خواست. مرحوم حاج شیخ به ایشان فرمودند منبر بروید تا منبر شما را ببینم.

وقتی حاج شیخ منبراو را دیدند فرمودند: خیر تو به درد منبر نمی خوری و نباید تبلیغ بروی. بله مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در تمام امور دقیق بود واینگونه نبود که از کنار آنها ساده و بی توجه بگذرد. خاطرات زیادی حاکی از دقت ایشان درا مور دارم که ذکر تمامی آنها به درازا می کشد. طلبه ای به قصدادامه تحصیل از منطقه سلطان آباداراک آمده بود واز مرحوم حاج شیخ طلب شهریه کرد.ایشان فرمودند: باید امتحان بدهید. بعدازامتحان و مشخص شدن ضعف آن آقا مرحوم حاج شیخ به ایشان فرمودند: شما به درد طلبه شدن نمی خورید و باید پی کار دیگری بروید.

مقصوداین است که مرحوم حاج شیخ واقعا از یک روشن بینی و ظرافتهایی برخوردار بود واینگونه امور را سهل و ساده نمی گرفت.

حوزه: لطفا مقداری راجع به چگونگی تشریف فرمایی مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم و شکل گیری حوزه علمیه صحبت بفرمائید.

استاد: پسر مرحوم حاج آقا محسن عراقی ایشان را به ایران آورد. در ابتداء مرحوم استادناالاعظم آیت الله حائری به قصد زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام تشریف آورده بودند. مدتی ایشان در منطقه سلطان آباداراک اقامت فرمودند واین مدت در حوزه علمیه آنجا به تدریس مشغول شدند. علمای قم مانند: آقا شیخ ابوالقاسم کبیر آقا میرزا محمد آقا حاج شیخ مهدی و آقا میرزا فخرالدین نوه دختری میرزای قمی رحمه الله علیهم گرد هم جمع شدند و تصمیم

گرفتند که مرحوم حاج شیخ را دعوت کنند که به قم تشریف بیاورند: دراین زمینه استخاره ای هم کرده بودند که این آیه شریفه آمده بود: فاتونی باهلکم اجمعین لذااز مرحوم حاج شیخ دعوت شد وایشان هم پذیرفتند.

گویا مرحوم حاج شیخ گران آمده بود که حوزه علمیه قم متروک و منزوی باشد چرا که بعداز زمان مرحوم ملاصدرا صدرالمتالهین و مرحوم فیض کاشانی صاحب تفسیر این حوزه کم کم ضعیف شده بود تا جائی که درابتدای ورودایشان به قم اکثر حجره های مدرسه فیضیه قف بود و تعدادی هم دراختیار دراویش بود که مرکزی برای آنان شده بود. مرحوم حاج شیخ که تشریف آوردند با زحمت زیاد توانستند بر مشکلات فائق شوند و حوزه علمیه را دوباره بنا کنند.

مرحوم حاج شیخ بسیار زحمت می کشید. همت شیخنا واستادنا لاعظم آقای حائری تربیت اخلاق کریمه بود.او برای اهل علم پدری مهربان بود. براستی مردی با ورع و با تقوی بود.از مال دنیا هیچ چیز نداشت و هیچ وقت دنبال اینگونه مسائل هم نبود. یادم نمی رود که مرحوم حاج آقارضا جابلقی یک خانه خرید که تقدیم ایشان کند ولی مرحوم حاج شیخ نپذیرفت واز قبول این هدیه سرباز زد. حاج آقا را اصرار کرد که حداقل اجازه بدهد منزل را به فرزند ایشان آقا مرتضی تقدیم کند. دراینجا بود که حاج شیخ قبول کردند.ایشان یکی از مشایخ اجتهادی و روایتی حقیر بود.

استاد ما معمولا در درس فقه کتاب حدائق را همراه داشت و در بیان علت می فرمود: حدائق روایات هر باب را خوب استقصاء کرده است. وقتی یک فرع علمی عنوان می شد مرحوم حاج شیخ بیش از همه به کتاب شریف ریاض مراجعه می فرمود.

از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم در درس شنیدم که فرمود: جلداول [درر] رااز محضر مبارک آقا سیدمحمد فشارکی و جلد دوم رااز خدمت پر فیض مرحوم آخوند استفاده کرده ام. مرحوم استاد از مرحوم آقای آخوند بسیار با عظمت یاد می کرد. در ضمن نقل خاطراتی که از محضر پر برکت مرحوم آقای آخوند داشتند می فرمودند: من در درس آقای آخوند در طول هفته هیچ اشکالی نمی کردم بلکه مجموع اشکالات

طول هفته را در روز چهارشنبه مطرح می کردم. از جمله اشکالات من این بود که مرحوم آقای آخوند علم اجمالی را مقتضی تنجز می دانستند نه علت نامه تااین که در دوره آخر خیلی با ایشان دست و پنجه نرم کردم واستاد رااز مبنای خود برگرداندم. مرحوم شیخ می فرمود:این مجموعه ( ان قلت ) هایی که در علم اجمالی کفایه هست مربوط به اشکالات بنده می شود.

از جمله مشکلات و ناملایماتی که در مرحوم حاج شیخ عبدالکریم با آن دست به گریبان بودند معاصر بودن ایشان با رضاخان بود.اعمال خلاف شرع رضاخان باعث رنج و زحمت حاج شیخ بود. رضاخان مامور بود. تا ریشه اسلام را درایران بخشکاند. در راستای این ماموریت تمام اعمال او خلاف شرع و خلاف اسلام بود. حاج شیخ ازاین مسائل بسیار در رنج بود تا مساله کشف حجاب رسید که ایشان دیگر نتوانست تحمل کند و نامه ای خطاب به رضاخان نوشت و در آن متذکر شد و جریاناتی این روزها در حال شکل گیری است که قابل تحمل نیست و من نمی توانم نسبت به آن ساکت باشم.

در قضیه مرحوم شیخ محمدتقی بافقی مرحوم حائری مدتی قم را به عنوان اعتراض ترک کرد. جریان ازاین قرار بود: خانواده رضاخان در ایام نوروز به صورت بی حجاب بالای بام صحن حرم حضرت معصومه (س ) ظاهر شده بود. آقا سیدباقر ناظم که ازاصحاب مرحوم بافقی بود بالای بام رفته تا آنان را که با وضع مفتضحی بودند پائین بیاورد. عیال رضاخان فورا با رضاخان با تلفن تماس می گیرد و می گوید: چرا نشسته ای؟ در حالی که به حریم تو توهین شده است: رضاخان با چند ارابه توپ وارد قم می شود به این خیال که صحنه خونین مسجد گوهرشاد مشهد را تکرار کند. به صحن می آید و با چکمه وارد حرم می شود لگدی به ضریح مطهر می زند و با صدای بلند می گوید که: شیخ محمدتقی کجاست؟ عمال او میروند و جناب شیخ را میآورند. رضا خان آنقدر با لگد به کمر مرحوم بافقیمی کوبد که آن مرحوم تا آخر عمر گرفتار بیماری شده بود.

دراین ماجرا مرحوم حاج شیخ عبدالکریم به عنوان اعتراض از شهر خارج می شود و به زنبیل آباد می رود و می گوید: هر کسی که از طلبه های من است نباید هیچ

دخالت دراین جریان بکند.

مرحوم بافقی را به حالت تبعید در حضرت عبدالعظیم نگاه می دارند. گروههایی از مردم تهران به عیادت ایشان می روند وایشان در همان حال به امر به معروف و نهی از منکر خودادامه می دهد. گویا بعضی از سران دولت خدمت ایشان می روند و می گویند که: شما دست ازاین حرفها بردارید تا ما تقاضای استخلاص شما را بکنیم. مرحوم بافقی پاسخ می دهد که: شما و رضاخان هیچ هستید و من از هیچ چه توقعی کنم؟! من نوکر امام زمان ( عج ) هستم هر کار می خواهید بکنید.

در زمان مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم وضع حوزه نجف بسیار خوب و عالی بود. مرحوم آیت الله اصفهانی و آیت الله نائینی و آیت الله آقاضیاء عراقی و بسیاری دیگرازاساتید فقه واصول و کلام در نجف بودند.

حوزه علمیه آنجا رونق خوبی داشت. بنده بعداز هشت سال استفاده از محضر پر برکت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم از حضورایشان اجازه گرفتم و عازم حوزه علمیه نجف اشرف شدم.

مرحوم آیت الله نائینی قبل از شروع درس مطالبی را زیر لب زمزمه می کردند که چندین دقیقه طول می کشید و بعد درس را شروع می فرمودند. تا ایشان در قید حیات بودند کسی متوجه نشد که آن مطالب چه بود.

از جمله شاگران مبرز مرحوم آقای نائینی یکی آقا شیخ محمدعلی خراسانی صاحب تقریرات و دیگری هم آقا شیخ حسن حلی بود.

حوزه: علت مهاجرت مرحوم آیت الله نائینی و مرحوم آیت الله آقا سیدابوالحسن اصفهانی به ایران چه بود؟

استاد: مرحوم شیخ مهدی خالصی یکی از علمای بزرگ و مرد مبارزی بود.ایشان به دولت وقت عراق واستعمارگران انگلیسی همواره اعتراض داشت. مجلس وقت عراق را یک مجلس فرمایشی نه مردمی می دانست و می گفت که نمایندگانی از شیعیان هم باید در مجلس باشند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.