پاورپوینت کامل قامت بلنداندیشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قامت بلنداندیشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قامت بلنداندیشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قامت بلنداندیشه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳

بسم الله الرحمن الرحیم

سرمقاله

علامه فیلسوف عارف مفسر قرآن فقیه واسلام شناس قرن بود.

مظهر جامعیت اوج اندیشه بلندای معرفت ستیغ صبر و شکیبایی و سینه سینای اسراراولیای الهی بود.

در نگاه نافذش بحر بصیرت به گسترده تاریخ اندیشه های فلسفی بشر موج می زد. و در سراسر وجودش روح یقین جاری بود. ناگواریهای دهر را به اکسیر معرفتش نرم و هنجار می نمود. و رفعت دانش و حضیض تواضع را با سعه وجودیش در خود جای داده بود.

جان شیفته اش جز با کلام خدا آرام نمی گرفت و روح تشنه اش جز با زلال قرآن سیرآب نمی گردید ۱ آنچه جاهلان را بیمناک و گریزان می داشت با اوانسی دیرینه داشت.

تنش همنشین خاکیان بود و روحش در آویخته به عالم قدس ملکوت ۲.

فولاد معضلات در کوره گداخته اندیشه اش ذوب می گردید و جاری سخن و مرکب که قملش خاص و عام را شفا می بخشید.

او کمل سالکان طریق کمال کوثر تشنگان شراب وصال تبلوراندیشه های قرن و معلم

عصر و عقل امت بود که روزگاری چند در برج طلعت این نسل درخشید ولی هرگز خود رااسیر عالم اثیر نکرده ۳ چنان شمشیری آخته بی آن که از خرق والتیام عادات و رسوم و خرافات عوام و خواص بهراسد افلاک معضلات و شبهات را در هم نوردید و در منظومه شمسی تفکر و تعقل و برهان استقرار یافت و همپای حرکت نور در مدار سیر[ الی اللهی] راه جاودانه خود را پی گرفت.

آری! او علامه آیه الله سیدمحمدحسین طباطبائی رضوان الله علیه مجذوب مبدئی دیگر بود و زمین را هرگز قرارگاه خود نپنداشت چشم به صدره المنتهی داشت و سرانجام در بامدادی حرن انگیز چهره از شیفتگان و مریدان خود مستور ساخت و آنان را که از شهد کلام و نسیم نگاه و فیض حضورش سرمست بودند در حسرتی ابدی باقی گذارد. ۴

ملکوتی بود و به ملکوت اعلی پیوست. از زندان تیره تن و حصار تنگ زندگی دنیا که روح لطیف او را رنج می داد. رهایی بافت.

[عاش سعیدا و مات سعیدا]

اکنون از آن بامداد هجر که چشمان موج خیزاو چونان امواج شکسته بر صخره های ساحلی زندگی از حرکت بازایستاد و لبهای تسبیح گوی او با آخرین ترنم عرفانیش توقف یافت هشت سال می گذرد. واو سالهاست که سر بر بستر زمین نهاده ولی نام و یاد و آثار واندیشه اش هرگزاز عرصه های دانش و بینش و فرهنگ و نیز پهنه تاریخ علم و تحوفل نرفته و نخواهد رفت.

حرکت توفنده زمان در بستر حوادث ایام گر چه بسان تندری سهمگین کتاب خاطره انگیز نام و نامداران روزگاران را در هم می پیچید واسناد وقایع واعتبارات شگفت بشری را همانند برگهای زرد خزان تا دورترین منظر گناه نظاره گران و پژوهندگان تاریخ می پراکند! و عناصر بنای تمدنها و فرهنگها را موریانه واراز درون می ساید و باسایش مداوم خود نقش ایوان فرمانروایان والقاب نبشته بگور نامداران را محو می سازد! ولی این توفان تندپوی نیرومند چون به ساحت پر صلابت و ستیغ بلند افکار و آثاراندیشه و روان و حکیمان و

فرزانگان می رسد چون طفلی نوپا از پای می افتد و به کرنش و تواضع می نشیند!

این است که نام و یاد و آثار فرزانه ای چون علامه آیه الله محمدحسین طباطبائی (ره )از لوح خاطر صاحبان فکر و صفحات روشن تاریخ زدوده نشده و نخواهد شد بلکه گذشت زمان حجاب[ معاصر بودن] رااز چهره روشن ناشناخته او بر خواهد گرفت و قاطعیت برهان واستواری میزان و بدایت و نهایت افکارارزنده او را بیش از پیش خواهد نمود. و این داوری همان سخن فرزانه نمونه و فیلسوف اندیشه ور شهید مطهری رضوان الله علیه است که می فرمود:

[یک نمونه ازاین قبیل مردان بزرگ و با عظمت علامه طباطبائی است. این مرد بسیار بسیار بزرگ وارزنده.. . مردی است که صد سال دیگر تازه باید بنشینند وافکاراو را تجزیه و تحلیل کننده و به ارزش او پی ببرند] ۵.. .

میراث گرانبهایی که او با همت بلند و نبوغ واستعداد ذاتی و قدرت معنوی خویش برجای نهاد مصداق گویای کلمه طبیه است.

کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها و فی السماء توتی اکلها کلی حین. ۶

ریشه های محکم این درخت مبارک گرچه در زمین نهفته است ولی شاخه های پربار آن برای همیشه از همان ریشه ها تغذیه می کند و درختی که بر بنیان برهان و تعقل و وحی استوار باشد بدیهی است که در همه فصول تاریخ بشر به بار نشیند. [توتی اکلها کل حین باذن ربها].

ماامروز که از فیض حضور آن بزرگ محرومیم چشم پر تمنا به میراث علمی و فلسفی و قرآنی و عرفانی او دوخته ایم تا شاید دامن معرفت از فیض آثار و برکات آن فرزانه پر کنیم.

ولی چسان! که شاخسارانش انبوه و بلنداست و دست فکرت و فرصت کوتاه! میراث علمی و معنوی او را کاروانی به طول یک قرن می یابد که بر دوش کشد و روح لطیف و مسیحایی او را جانی لطیف می باید که درک کند زیرا:

[ همانطوری که عالم ربانی شدن دشوار وانسان کامل شدن جدا سخت است شناخت

و شناساندن آنها نیز آسان نخواهد بود]. ۷

مگر کم بودند کسانی که سیمای تابناکی چون پیامبراکرم (ص ) را می نگریستند و بااو سخن می گفتند وازاو سخن می شنیدند ولی هرگز به عالم بی انتهای روح واندیشه و منزلت او راه نمی یافتند.

و تراهم ینظرون الیک و هم لایبصرون. ۸

ولی چه باید کرد که لب فرو بستن و قلم شکستن را نیز نشاید و خاموش ماندن از ترجمان این عقل امت واین حکیم الهی و مفسر قرآنی سزاور نباشد.

امروز که روزگار ما به شناخت اسوگانی چون علاوه سیدمحمدحسین طباطبائی رضوان الله علیه به شدت نیازمنداست لب تشنه گذشتن از کنار کوثر شخصیت او کاری خردمندانه نیست. نیندیشیدن به ابعاد شخصیت فرزانه ای چون او اگر ناسپاسی علم و حکمت و معرفت نباشد زیانی بر ماست چرا که چشم بستن بر آفتاب نه قدراو می کاهد که رهپوی شب گرد را در ظلمت خویش سرگردان وا می نهد!

حکیمان و ربانیانی چون علامه اسوه و آموزگار کمالند و زندگی و منش آنان روشن و روشنگراست. و ما با چنین باوراز چنین منظری به مطالعه برخی ازابعاد متعالی این حکیم الهی می پردازیم و دراین تلاش همت و توان و توفیق را از خدای می طلبیم[ انه خیر ناصر و معین].

علامه سخن برای گفتن بسیار دارد ولی ما دراین مجال تنها به چند نکته اساسی اشاره خواهیم داشت تا گذشته زندگی علمی واخلاقی آن بزرگ چراغ آینده حوزه های علمی باشد.

جامعیت دانش و وسعت بینش

در عصری که حوزه های دینی از جامعیت علمی مورد نیاز تهی گشته و در بخشی از تاریخ

خویش به جای پرداختن به مباحث ذهنی واز صحنه مسائل جاری جوامع اسلامی و عرصه مباحث علمی جهانی فاصله گرفته است مطالعه زندگی فرهنگی علامه از نقطه نظر شناخت جامعیت علمی و وسعت بینش او حرکتی سازنده خواهد بود. و نشان خواهد داد که حتی در دوران رکود و در زمانی که دانشگاه بزرگ اسلامی به دانشکده فقه واصول تبدیل گشته و حتی رشته فقه هم از پویایی و گسترش لازم برخوردار نبوده همواره حوزه های دینی از وجود عالمانی جامع و گسترده نگر خالی نمانده است.

علامه آیه الله سیدمحمد حسین طباطبائی قدس سره در همه محافل علمی و فرهنگی و عنوان مفسری بزرگ و فیلسوف و حکیمی الهی مطرح است. درخشش او در صحنه تفسیر و عرصه حکمت گر چه سایرابعاد علمی آن بزرگ را تحت الشعاع قرار داده است ولی جایگاه علمی او در سایر رشته های معارف اسلامی چون: فقه اصول رجال حدیث و علومی چون: جبر و مقابله و هندسه و حساب استدلالی و هیئت قدیم و جدید و فنون ادب پارسی و تازی و مباحث تاریخی واجتماعی و مبانی و نظریات مکاتب مادی بسیار چشم گیر و والاست. این ظرفیت و قابلیت زمان و نیازهای محیط علمی واجتماعی اوست که برخی ازابعاد علمی و معنوی او را تبلوری فزونتر بخشیده است.

به اظهار آنان که از خرمن حضورش خوشه چیده واز روح بلندش مدد گرفته اند و نیز به داوری آنان که در آثار علمی و میراث فرهنگی او سیر کرده اند علامه طباطبائی (ره ) دائره المعارفی است که بیشترین مباحث اسلامی و معارف قرآنی و مسائل اصولی عقلی را به تبیین و تحلیل نشسته است ۹.

علامه گر چه در فضای علمی حوزه های دینی راه تکامل علمی و عرفانی واخلاقی خود را پیموده بود ولی هرگز به علوم حوزوی اکتفا نکرد و نگاه تحقیق و تدریس و تدوین خویش را به آنچه پیشینیان منحصر داشته بودند محدود ننمود.

او بااین که مباحث و علوم حوزوی را نزد بزرگترین مدرسان عصر خویش تلمذ کرده بود و بااستعداد سرشار و پشتکار فوق العاده اش در همه آن زمینه ها به مکانی مکین و مقامی رفیع

دست یافته بود ولی از واقعیات زمان و نیازهای امت اسلام غافل نگردید و با کسب علوم و اطلاعات گسترده خود را برای ایفای رسالت الهی واجتماعی و دینی مهیا ساخت.

در عرصه فقه واصول

علامه رضوان الله علیه که دوره های کامل فقه واصول را نزد بزرگترین استادان فقهی واصولی عصر خویش گذارنده بود در زمینه درایه الحدیث و علم رجال تبحر لازم را دراختیار داشت برای گام نهادن در صحنه مباحث فقهی واصولی همه ابزار و شرائط لازم را حائز بود. بی تردید مجتهدی چون او که در مباحث عمیق فلسفی دارای خلاقیت وابداع و نوآوری بوده در زمینه مباحث فقهی واصولی که از چنان پیچدگی و غموضی برخوردار نیست و مجال برای طرح نظریات اجتهادی دین و رد و اثبات نظریات بسی بیشتراست از توان اجتهادی برتری برخوردار بوده است.

تعلیقات و حواشی عمیق و پرمایه آن بزرگ بر کفایه الاصول ۱۰ خود نمودار توان بالای ایشان برای حضور در صحنه فقاهت و مرجعیت است.

مرحوم علامه هنگامی که در حوزه علمیه قم رحل اقامت افکند وایفای رسالت عظیم علمی خود را آغاز نمود درابتدا [ درس خارج فقه واصول نیز شروع کرد و فضلااز محضرش استفاده کردند] ۱۱ شکی نیست که اگر درس فقه واصول ایشان ادامه می یافت به دلیل ذهن جوال و نقاد و اطلاعات وسیع و مبانی مستحکم علمی و بهره ای که از محضراستادان بزرگ برده بود به صورت یکی از بزرگترین کرسی های درسی فقه واصول حوزه در می آمد ولی اخلاص واقعگرایی و مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری علامه مانع آن گردید که با توجه به نیاز شدید حوزه به مباحث اعتقادی و فلسفی و نیز با توجه به توان مسلم خود دراراضی این نیاز واقعی به درس خارج فقه واصول ادامه دهد!

و چنین بود که علامه رضوان الله علیه [ با وجود داشتن مقام فقاهت و علمیت و واجدیت

مقام مرجعیت به علت اهتمام به امور علمیه و تربیت طلاب از نقطه نظر معنویت واخلاق و تصحیح عقیده] ۱۲ از تدریس بحث خارج فقه واصول صرف نظر کرد و به تدریس مباحث تفسیری قرآن و مباحث فسفلی واخلاقی و عرفانی روی آورد.

او دراین باره می فرمود:

[در حوزه علمیه قم بحمدالله افرادی هستند که فقه واصول را تدریس می نمایند ولی استاد فلسفه و تفسیر به مقدار کافی نیست و دراین زمان حوزه علمیه قم و جامعه اسلامی نیاز شدیدی به تفسیر و فلسفه دارد اشتغال من به این علوم برای اسلام نافع تر می باشد] ۱۴.

مسئوولیت شناسی و مسوولیت پذیری

ما که اکنون بر ساحل زندگانی علامه ایستاده ایم در جستجوی شناخت ابعاد روشن این انسان حقیقی و حقیقه الانسان نگاه بر بی کرانه علم اخلاق و شخصیت او دوخته ایم. آنچه دراین مقطع و دراین منظر نگاهمان را به خود عطف می دارد و ما را شیفته می سازد و نیز درس می آموزد [مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری] علامه است چرا که؟ یکی از عمیق ترین مشکلات عالمان و آگاهان جامعه علمی و نیز نظامهای اجتماعی ما بلکه همه نظامهای فرهنگی اجتماعی بشر مشکل مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری است زیرا بخشی از عالمان به دلیل الینه شدن ۱۴ و مسخ گشتن در اصطلاحات علمی و تخصصی خود همه مسائل جاری زمان و همه زوایای زندگی انسان رااز همان نقطه کوچک و تنگنای اصطلاحات فنی و تخصصی محدو خویش می نگرند و گرفتار خواب خوش کیمیاگران باستانند که داستان اکسیر را باور کرده و برآنند تا همه نیازهای متنوع را باادبیات پارسی یا تازی با ریاضی یا فیزیک با تکنیک یا صنعت با فقه یااصول با فلسفه یا عرفان و.. . پاسخ گویند. صاحب تخصص در هر یک ازاین رشته ها اهمیتی برای سایر مسائل قائل نیست!

وقتی که این بیماری در حیطه مباحث دینی واخلاقی واجتماعی مورد بررسی و داوری قرار گیرد به عنوان بیماری[ نشاختن مسئولیت یا عدم درک مسئولیت] شناخته می شود.

عواملی که سبب می شود یک عالم دینی مسئولیت واقعی خود را در قبال دین و جامعه وامت در نیابد به گوناگونی زمینه ها و موارد گونه گون است زیرا عامل آن در مواردی غور علمی و در جایی خودباختگی و کم ظرفیتی یا جمود و تنگ نظری و یا عدم جامعیت علمی است که بررسی تفصیلی این نکته خود مجالی دیگر می طلبد.

به هر حال علامه از آن نمونه اندیشه و روانی بود که به دلیل جامعیت علمی و خصلتهای باطنی واخلاق و روشن بینی اجتماعی در راه شناخت مسئولیت و وظیفه خویش توفیقی گران به چنگ آورد.

او در روزگاری که تدریس فقه واصول در حوزه های علمی ارزشی مطلق به شمار می آمد و در عصری که فلسفه کفر و فلاسفه عناصری غیر متشرع وافرادی مطرود به شمار می آمدند و در تیره ایامی که تدریس قرآن و تفسیر نشان کم مایگی یااصولا بی مایگی به حساب می آمد!

هیچ یک ازاین برداشتهای غلط و رسوم ناصحیح و تحقیرها و توهین ها مانع نگردید تا علامه نیاز زمان را بشناسد و مسئولیت خود را در قبال اسلام وامت اسلامی و نسل رو به تکامل حوزه ها در یابد.

مسئولیت شناسی فرع بر نیازشناسی و زمان شناسی است و علامه با نگرش باز و وسیعی که داشت زمان خود را شناخت هجوم فرهنگ غرب والحاد شرق را در میدان ذهن واندیشه نسل اجتماعی خود مشاهده کرده و نیاز مسلح شدن نیروهای حوزوی را به سلاح منطق و برهان دریافت.

درد خرافه پردازی و جمود و ساده نگری به معارف بلنداسلامی را دید و نیاز بازگشتن به قرآن و کلام وحی ار به روشنی لمس کرد.واذعان یافت که تدریس تفسیر قرآن در حوزه علمیه امری واجب و تدریس فلسفه و حکمت واخلاق امری ضروری است. این چیزی

بود که بسیاری از چشمها آن را نمی دیدند و بسیاری از فکرها آن را نمی یافتند.

علامه دراین زمینه می گوید:

[هنگامی که از تبریز به قم آمدم مطالعه ای در نیازهای جامعه اسلامی و مطالعه ای در وضع حوزه قم کردم و پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیمترین امانت الهی را بهتر بشناسند و بهتر بشناساند.از سوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات واز موضع حق خود دفاع نماید ازاین رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم]. ۱۵

مرحله مسئولیت شناسی گر چه مرحله ای حساس و سازنده و سرنوشت ساز است ولی تا زمانی که مسئولیت شناسی با مسئولیت پذیری قرین نشود نتیجه ای حاصل نخواهد آمد چه این که نظیر درک واحساس علامه نیز ممکن است به برخی دیگر دست داده باشد ولی با توجه به مشکلات و عواقب اجتماعی و رنجها و حرمانهایی که مسئولیت پذیری به دنبال دارد شانه از زیربار آن خالی کرده اند. واما علامه ایمان اخلاص شهامت و شجاعت این مسئولیت پذیری را داشت و بی تردید قدم در وادی وظیفه نهاد و خویش را برای هرگونه سختی و دشواری آماده ساخت. و با روح عرفانی و سعه وجودی خویش مشکلات را پشت سر گذارد و در زمینه های مختلف فلسفی و تفسیری واحیای معارف اسلامی و شیعی فوزی جاودانه یافت. وایمان و اخلاص او تا بدانجا کار سازافتاد که: در عصر حاضر شاید کمتراهل فضلی یافت شود که یااز خرمن پر بار درسهای ایشان خوشه ای نچیده باشد و یااز نوشته های عمیق و وزینشان بهره ای نبرده باشد. ۱۶

واین وعده تخلف ناپذیرالهی است که:

ما عندکم ینفد و ما عندالله باق و لنجزین الذین صبروااجرهم باحسن ماکانوا یعملون. ۱۷

در گستره فلسفه و حکمت نظری

علامه که در پشت چشمان نافذ و آرام خویش اقیانوسی متلاطم از استعداد واندیشه نهفته است و در آسمان بلندافکارش توده های انبوه ابرهای بارآور تحقیق با صاعقه های مداوم و بی امان ریشه بوته های شک را می سوزاند و بنیان بنای فرضیه ها و برداشتهای سطحی را می لرزاند نمی توانست در برابر برداشتهای اصولی که درباره حقیقت حیات و هستی شناسی و نیز در زمینه باورهای اساسی و عقاید زیربنایی مطرح است راه تقلید و شک و گمان را بپیماید.

منقولات که عامیان را در مسائل فرعی واصلی قانع می کند و تقلیداز استادان و نام آوران تاریخ دانش که متعلمان غیر متعمق را متقاعد می سازد! ژرفنگری چون علامه را اطمینان و آرامش نمی بخشید.

روح بلنداو هماره در جستجوی اوج یقین بود و عنقای اندیشه و باورش جز بر قاف پولادین برهان واستدلال آشیان نمی گرفت.

پایه های فکری او را تنها براهین یقینی تشکیل می داد و هیچ مقدمه ای تاب پرواز به بلندای روح رفیع این حکیم الهی را جزاصل یقینی نداشت. ۱۸

او عقل را زیربنای دین و تعقل و تفکر و برهان رااساس ارزشمند یقین و شیوه صحیح تحصیل دین می دانست. معتقد بود که عقل همپای وحی حجت و خدشه ناپذیراست. و حقیقت پیام وحی را بی تعقل نمی توان یابید.۱۹

او باور داشت که انسانیت انسان به عل اوست و عقل مقاوم ترین پایه واساس باورهاست. واین همان حقیقتی است که علی[ ع] بدان اشارت داشته و می فرماید:

الانسان بعقله و العقل اقوی اساس ۲۰

این نگرش سبب گردید که در زمینه فلسفه بااشتیاق وافر و همت کامل به تحصیل و

مطالعه پردازد و همپای فقه واصول به درس فلسفه و حکمت اهمیت دهد و با تلاش و پشتکاری بی امان در مباحث حکمت نظری صاحب نظر و حتی ارائه کننده آرا و نظریات جدید گردد. و در عصر خویش به عنوان یگانه حکیم الهی و فیلسوف شرق شناخته شود و شخصیت او در دنیای اسلام بلکه در دنیای غیراسلام نیز به عنوان یک مفکر بزرگ مورد تمجید واحترام قرار گیرد.

مرحوم شهید مطهری که خود فرزانه دوران بود درباره استاد می گوید:

[علامه طباطبایی ما چند نظریه در فلسفه دارند نظریاتی در سطح جهاتی که شاید پنجاه تا صد سال دیگرارزش اینها روشن بشود]. ۲۱

این جمله گویای اهمیت نظریات علامه در زمینه مباحث فلسفی است تا بدانجا که عصر حاضر رااز شناخت ارزش واقعی همه آن آرا ناتوان می بیند.

این سخنی است که بایداهل نظر و متمحضان در حکمت نظری و مباحث علمی درباره آن داوری کنند.

پیوند دین و فلسفه در نگاه علامه

چنانکه گفته آمد اهتمام علامه به فلسفه امری اتفاقی و ذوقی صرف نبود بلکه او براساس یک ضرورت واقعی از آغاز تاانجام به موضوع فلسفه و تفکر منطقی و برهانی می اندیشید. فلسفه را اندیشیدن براساس منطق را ملاک همه استدلالهای متین و قابل پذیرش می دانست.

او میان دین و فلسفه الهی هرگز تنافی و تعارضی را باور نداشت بلکه میان آن دو پیوندی ناگسستنی و غیرقابل انکار مشاهده می کرد و می فرمود:

حقا انه لظلم عظیم ان یفرق بین الدین الالهی و بین الفلسفه الهیه.. .

براستی این ستمی بس گران است که دین الهی از فلسفه الهی جدا پنداشته شود…

مگر نه این است که پیامبران الهی به فرمان خدا ماموریت یافتند تا جوامع بشری را به سوی سعادت راستین رهبری کنند؟ و مگر سعادت حقیقی بشر جز دستیابی انسان به حقیقت معارف و شناختها در پرتو بکارگیری ابزار شناخت وادراک است که خداوند دراختیاراو قرار داده است؟

آیااین ابزار شناخت واین دستگاه ادراک کننده بااصل سرشت و طبیعت انسان آمیخته نیست و جزئی از وجوداو را تشکیل نمی هد؟ و آیا برای آنسان چاره ای جز تحصیل این معارف از طریق استدلال واقامه برهان وجود دارد؟

اگر براستی راهی جزاستدلال و برهان برای رسیده به فرا سوی معرفت وجود ندارد پس چگونه ممکن است که پیامبران الهی مردم را بر خلاف سرشت و طبیعت و فطرتشان به شنیدن و پذیرفتن بدون دلیل دعوت کنند! و از آنان بخواهند که جز به راه استدلال واقامه برهان سیر کنند! ۲۲

سپس علامه در تکمیل این فراز می گوید:

[حقیقت این است که میان شیوه پیامبران در دعوت انسانها به سوی حق و میان شیوه استدلال درست و منطقی جدایی وجود ندارد… ساخت پیامبران علیهم السلام بسی پاکترازاین است که به مردم بدون بصیرت و تبعیت کورکورانه را تحمیل کنند]. ۲۳

شاید یکی از عوامل که تدوین کتاب[ علی والفلسفه الهیه] را به دنبال داشت اثبات عینی همین واقعیت بود چه این که دراین کتاب و نیز در موارد متعددی از تفسیر گرانبهایش به تبیین و توضیح این واقعیت پرداخته است و سخت معتقداست که استدلال منطقی و تفکر عمیق فلسفی به عنوان یک تفکر برهانی و مستقیم نه تنها هیچ گونه منعی از ناحیه شرعیت ندارد بلکه مورد دعوت الهی نیز هست:

[این قرآن است که خود شایسته ترین گواه ماست در آنجا که جوامع انسانی را به معارف مبدا و معاد و کلیات معارف الهی دعوت می کند و از آنان جز دلیل و حجت

نمی پذیرد جز براساس حجت واستدلال دعوت نمی کند و غیراز علم واستقلال در فهم را نمی ستاید و جز جهل و تقلید را مذمت نمی نماید]. ۲۴ خداوند می فرماید: [قل هذه سبیلی ادعواالی الله علی بصیره انا و من اتبعنی]. ۲۵

مرحوم علامه دراثبات و تفهیم این واقعیت اصرار و تلاش بحقی دارد. و فصلی را در تفسیرالمیزان تحت عنوان:[ روش تفکری که قرآن بدان هدایت می کند و فرا می خواند] گشوده و در آغاز آن فصل می گوید:

مما لا نرتاب فیه ان احیاه الانسانیه حیاه فکریه لا تنم له الا بالا درک الذی نسمیه فکرا و کان من لوازم ابتناءالحیاه علی الفکران الفکر کلما کان اصح واتم کانت الحیاه اقوم.. .. ۲۶

قرآن نیزانسان را به تفکر و متقن و مستحکم فرا می خواند:

ان هذاالقرآن یهدی للتی هی اقوم. ۲۷

مرحوم علامه قدس سره الشریف در بیان این آیه می گوید:

[خداوند در کتاب عزیزش این فکر صحیح ارجمند را که بدان دعوت کرده خود مشخص نفرموده و آن را به فهم مردم براساس اندیشه فطری آنان محول ساخته است. اگر در کتاب الهی تتبع شود و آیات آن مورد تدبر قرار گیرد به دست خواهد آمد که بالغ بر سیصد آیه در بردارنده دعوت مردم به تفکر و تذکر و تعقل است. در هیچ موردی خداوند بندگان خویش راامر نکرده است که کورکورانه و بدون درک درست به ایمان آوردند یا آنچه رااو فرستاده و فرمان داده بپذیرند ].۲۸

پی ریزی نهضت فکری در حوزه های علمی

علامه براساس این نگرش که: دین از فلسفه جدا نیست بلکه ارزش دین بر ملاک عقل وادراک سنجیده می شود فلسفه را مجموعه مباحث عقلانی در رابطه با مسائل اصولی

حیات و هستی می دانست به گسترش تفکر فلسفی در حوزه علمیه قم روی آورد که نتیجه آن ایجاد تحولی اصولی و عمیق در حوزه علمیه قم و به تبع آن دیگر حوزه ای دینی شد.

چنانکه یادآور خواهیم شد موضوع فلسفه از دیرباز مواجه با عداوتهای گوناگون از سوی عناصر مختلف به دواعی متفاوت بوده است. این امر همواره صحنه ظهور و بروز را برای فلسفه و فلاسفه تنگ داشته است به طوری که بسیاری از آنان در عزلت بسر برده و در مخفی گاهها به تعلیم و تعلم فلسفه و حکمت می پرداخته اند.

هنگامی که مرحوم علامه به حوزه علمیه قم وارده شد این خلا رااحساس کرد و با توجه به همه مشکلات و عواقب آن براساس احساس مسئولیت تدریس علنی فلسفه را آغاز کرد.

درابتدا چنانکه انتظار آن می رفت مزاحمتهایی صورت گرفت و موانعی بر سر راه تدریس علنی فلسفه خودنمایی کرد ولی عزم راسخ واعتقاد قلبی علامه به ضرورت نشر مباحث فلسفی موانع را یکی پس از دیگری از میان برداشت و مقاومتهای جبهه مخالف را به انعطاف وا داشت. و کاروان تکامل فرهنگی اسلام را به سوی مقصد نهایی رهبری کرد وامروز ما شاهد آثار آن حرکتی هستیم که (حدود چهل سال پیش ) آن مرد بزرگ الهی آغاز نمود.

علل موفقیت و پیشبرد علامه درایجاد نهضت فکری و راهیابی فلسفه در پهنه حوزه های علمیه از یکسو به شایستگی علمی و مقاومت و پایداری علامه واز سوی دیگر به شرایط خاص فرهنگی سیاسی واجتماعی عصری که علامه به عنوان یک متفکر و فیلسوف اسلامی و مفسر قرآن در آن ظهور کرد بستگی دارد چه این که در طول تاریخ فلسفه همواره متفکران در صدد کاستن مخالفتها و شکستن مقاومتها بوده اند و هر کدام به شکلی به مبارزه با عوامل جمود و عناصر ضد فلسفه پرداخته اند. ولی از آنجا که شرایط لازم مهیا نبوده کاری از پیش نبرده و خود منزوی شده انداما عصر درخشش سیمای فکری و فلسفی علامه عصر تشنگی اندیشه های حوزوی و سرگردانی نسل جوان جامعه بود.

دراین عصر از یکسو صنعت و تکنولوژی پیشرفته غرب و تبلیغات حساب شده آنان در جهت تحقیر و تخدیر نیروهای بالفعل و بالقوه جهان سوم و بخصوص کشورهای اسلامی نوعی

خودباختگی و خودناباوری و تردید و بدبینی نسبت به هویت فرهنگی واجتماعی و مبانی فکری و سنتی در نسل جوان به وجود آورده بود واز سوی دیگر نارسایی های اقتصادی اخلاقی و استبداد حکومتی روحیه عصیان در برابر نمودهای فکری واجتماعی را تقویت می کرد. دراین بحران خودناباوری و عصیان طلبی مکتبی ظاهرا فلسفی وانقلابی با نظریاتی تند و تیز و فریبنده که اساس آن برالحاد وانکار دین واخلاق مبتنی بود در صحنه جهانی ظاهر شده و سرابی پهناور در پیش چشمان کم سوی نسلی تشنه نگران و بی تجربه گشوده بود. ۲۹

چنانکه آوردیم علامه با واقع نگری این موضوع را لمس کرده و به موقع قدم پیش نهاد و با درایت و کفایت خویش عطش واقعی و نیاز راستین حوزه و جامعه را با گوارای مباحث فلسفی عقیدتی خود فرو نشاند.

علامه دراین عصر دو میدان را برگزید و در هر یک ظهور و بروزی شایسته داشت:

۱ در حوزه علمیه با تدریس مباحث فلسفی واخلاقی و عرفانی به مقابله با جموداندیشی و سطح نگری پرداخت. و با تدریس مداوم و مستمر فلسفه و تفسیر حصار چند صد ساله خالف و ستیز با فلسفه و عرفان را شکست و رخوت تاسف بار دوری از قرآن رااز میان برد.

با شیوه بدیع خود مباحث بلند فلسفی را در قالبهای منظم و مستدل ریاضی ریخت و بلندترین مفاهیم فلسفی را با رساترین عبارات به شکلی کلاسیک و قابل هضم ارائه داشت و آنها را در دو مرحله و دو کتاب به نام: [ بدایه الحکمه] و[ نهایه الحکمه] پی ریزی کرد. واین حرکت او چنان دقیق و شایسته و متناسب با زمان و نیازها بود که در زمان حیات آن بزرگ دو کتاب مذکور در ردیف کتابهای رسمی حوزه علمیه جای گرفت.

۲ در صحنه فرهنگی جامعه با تدوین مباحث فلسفی به سبکی نو به ستیز و مواجهه با مکتبهای ماتریالیستی وایسمهای پر جنجالی که از غرب و شرق به افکار نسل جوان هجوم آورده بود پرداخت.

همانگونه که پیامبران الهی در هر عصری معجزه و بینه ای در خور فهم مردم عصر خویش

و متناسب با نیاز آنان داشته اند علامه نیز به عنوان یک مصلح فکری و عقیدتی با منطق و برهان واستدلال و فلسفه نسل عصر خویش رااز گرداب توهمات والقائات متفلسفان رهایی بخشید.

شرط حضور علامه دراین میدان آگاهی او به مبانی فلسفه اسلامی و حکمت الهی و نیز آشنایی او با فلسفه ها و مکاتب فلسفی غرب و شرق بود و علامه این همه را داشت. بااین دستمایه گران بود که به نقد و تحلیل فلسفه مادی و بیان نقاط ضعف ماتریالیسم تاریخی و تخطئه اصول دیالکتیکی پرداخت و کتاب ارزنده: [اصول فلسفه و روش رئالیسم] را تدوین کرد. کتابی که تاکنون بیش از سی سال از تدوین آن می گذرد ولی هنوز جایگاه علمی خویش را حفظ کرده واز قدر و منزلت آن است کاسته نشده است و به عنوان بهترین کتاب در نوع خود بشمار می رود.

خلاقیت و نوآوری

گر چه وجود و شخصیت علامه در کلیت حیات خویش یک نمونه و هنر و پدیده ای تو بود ولی او در هر یک از زمینه های علمی واجتماعی و عرفانی خود نیز ابداع و خلاقیت داشت.

بااین که در برابر بزرگان فلسفه و عرفان و پیشینیان از متفکران اسلامی خضوع داشت و به آنان ارج می نهاد ولی هرگز در وادی علم مقلد آنان و بازگو کننده بی تحلیل افکار و عقاید آنان نبود.

هنگامی که بر کتاب شریف بحارالانوار تعلیقه می نوشت و در چن مورد آرای مرحوم مجلسی را به نقد نشسته بود به ایشان پیشنهاد شد که از اظهاراین گونه مطالب بپرهیزید تا مورداعتراض گروهی قرار نگیرد ولی ایشان اظهار داشت:

[در مکتب شیعه ارزش جعفر بن محمدالصادق از علامه مجلسی بیشتر است. و زمانی

که دایر شود به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین علیهم السلام وارد گردد ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم]. ۳۰

این خصلت واین حریت فلسفی در همه میدانها واز جمله در میدان فلسفه او را به ابداع و خلاقیت وا می داشت. وی معتقد بود:

[قناعت بر حفظ اندیشه های فلاسفه بزرگ اسلامی در خورد یک اندیشمند توانا نیست و می کوشید تا عیب تفکر و بینش و بینش گذشتگان را تصحیح و نقص آرای آنان را تکمیل نماید]. ۳۱

حریت فلسفی و تعبد مکتبی

علامه چنانکه انوارالهی عرفان را با مبنای محکم استدلال و مشی فلسفی درهم آمیخته و وجود خود را مظهر و عرفان ساخته بود حریت فلسفی و آزاداندیشی حکیمانه را با تعهد و تعبد مکتبی و پایبندی به اصول و فروع شریعت در خود جای داده بود.

در مقام بحث فلسفی هرگز منقولات شرعی و غیرشرعی را در مقدمات قیاس و برهان راه نمی داد ولی از سوی دیگر عقل را برای دعوت بسوی کمال و سعادت کافی نمی شمرد.

بااین که معتقد بود: عقل در همه زمینه ها دارای حجیت است باور داشت که هیچ حکم عقل قطعی با هیچ حکم شرعی قطعی معارضه نداشته و نخواهد داشت.

در تفسیر گرانبهای المیزان درباره ضرورت منطق و فلسفه می گوید:

[گر چه کتاب و سنت انسان را به گسترش بکارگیری روشهای عقلی صحیح دعوت کرده اند.. . ولی از پیروی آنچه با کتاب و سنت قطعی مخالف دارد نهی نموده اند زیرا کتاب و سنت قطعی از مصادیقی است که عقل به صراحت حقانیت و صداقت آن راامضا کرده است. واین محال است که بار دیگر عقل بر بطلان آن اقامه برهان کند]. ۳۲

تعبد مکتبی علامه در زمینه فکر و نظر محدود نبود بلکه در مرحله عمل نیز تعبدی نمایان داشت.

در برابر قرآن دنیایی از خضوع و تواضع بود و خواندن قرآن را بهترین و عالیترین کار خود می دانست. نه مقدس مابان سطحی نگر و دوراز تعقل و برهان را دوست می داشت و نه برهان گرایان و فلسفه خواهان غیر متشرع راارج می نهاد و معتقد بود:

[حکمتی که بر جان ننشیند و لزوم پیروی از شریعت را به دنبال خود نیاورد حکمت نیست]. ۳۳

او در پایان در بحثی طولانی به یازده شبهه منکران فلسفه به تفصیل پاسخ می دهد و راه منطق و تعقل و برهان را تنها راه اذعان واعتماد و دریافت حقایق می داند و تقوا را نه جای گزین تعقل و منطق بلکه شرط آن می شناسد می گوید:

نعم هاهنا حقیقه قرآنیه لامجال لانکارها و هوان دخول الانسان فی حظیره الولایه الالهیه و تقربه الی ساحه القدس والکبریاء یفتح له بابا یفتح له باباالی ملکوت السماوات والارض یشاهد منه ماخفی علی غیره من آیات الله الکبری وانوار جبروته التی لاتطفا! ۳۴

به هر حال او صرف تفکر فلسفی خشک را برای سعادت خود و جامعه کافی نمی شمرد بلکه هدایت وارشاد رسولان الهی و معصومان ( ع ) راامری ضروری می دانست و معتقد بود:

[ هر فرد یا ملتی که فاقد تربیت صالح شود در کوتاه زمانی به سوی توحش و بر بریت باز خواهد گشت. بااین که در آن عقل و فطرت باقی است! واین خود نشان می دهد که انسان از تاییدالهی به وسیله پیامبرانی که موید عقلند هرگز بی نیاز نبوده و نخواهد بود]! ۳۵

در ساحت عرفان و حکمت عملی

عالم اسلام در طول تاریخ خویش عالمان واندیشه وران بزرگی را شاهد بوده که هر یک در رشته یا رشته هایی از علوم تخسص داشته اند. و نیز عارفان و سالکان و زاهدانی را دیده که هر یک سلوکی ویژه واخلاقی شایسته دانسته اند پس دراین میان کسانی که جامع علم و عرفان دانش و تقوا و معرفت واخلاق و حکمت نظری و حکمت عملی بوده واین همه را همپای هم و دراوج دارا باشنداندک وانگشت شمارند. مثل اینان چون تک ستارگان درخشانی است که در میان انبوه ستارگان درخشش و جلوه ای خاص دارند و در پهنای گسترده تاریخ با فواصلی به طول قرنها با آنان می تواند روبر شد.

علامه سیدمحمد حسین طباطبائی رضوان الله علیه بی تردید یکی از نوادر روزگار بود که در عصر خویش درخشید و تا مد بصر و بصیرت خود عالمی را روشن و تابناک ساخت.

در میان ابعاد جامعیت علامه این بعد علمی و معنوی واخلاقی و عرفانی او ازاهمیت ویژه ای برخورداراست. او دراین عرصه اسوه ای بی بدیل برای حوزه های علمی است که امروز بیش از هر زمان دیگر به معنویت واخلاق و عرفان نیازمندند.

شکوه دانش و روح عرفان و نور تقوا و لطافت اخلاق چنان در وجود علامه عجیین شده بود بود که شاهدان خویش را به تکرار کلام علی[ ع] وا می داشت که می فرمود:

امااللیل فصافون اقدامهم تالین لا جزاءالقرآن یرتلونها ترتیلا یحز به انفسهم و یستثی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.