پاورپوینت کامل ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ازدواج یوسف با زلیخا، حقیقت یا خرافه ۱۱۵ اسلاید در PowerPoint :
۲۴۵
تعریف خرافه
تعریفهای بسیاری می توان از خرافه عرضه داشت: نسبت دادن امور طبیعی به ماوراء الطبیعه، باور و عقیده نامعقول، کلام بیهوده، موهوم، باطل و اسطوره ای، ۱ بدون پشتوانه عقلی و علمی.
در میانِ تعریفهای یاد شده، تعریف خرافه به باور بدون پشتوانه علمی دقیق تر می نماید و بیش از دیگر تعریفها جامع و مانع جلوه می کند. بنابراین، در این نوشتار مراد از خرافه، باورِ بدون پشتوانه خواهد بود.
پیشینه خرافه
خرافه، تاریخی بس بلند و طولانی دارد. در آیات، نشانه هایی از وجود مصادیق گوناگون خرافه در میان اقوام گذشته وجود دارد. برای نمونه:
الف. قوم صالح، صالح(ع) و همراهان ایشان را به فال بد می گرفتند:
(قالُوا اطَّیرنا بِک وَبِمَن مَعَک)۲
آنان گفتند: ما تو را و کسانی که با تو هستند به فال بد گرفتیم.
ب. قوم موسی او را شوم می دانستند:
(فَإِذا جأَتْهُمُ الحَسَنَه قالُوا لَنا هـذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَـیـئَه یـطَّـیـرُوا بِمُوسی وَمَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ وَلـکنَّ أَکثَرَهُمْ لا یعْلَمُونَ)۳
اما [آنان نه تنها پند نگرفتند، بلکه] هنگامی که نیکی [و نعمت] به آنان می رسید، می گفتند: به خاطر خود ماست. ولی هنگامی که بدی [و بلا] به آنان می رسید، می گفتند: از شومی موسی و کسان اوست. آگاه باشید سرچشمه همه اینها، نزد خداست؛ ولی بیش تر آنان نمی دانند.
ج. گروهی دیگر رسولان خدا را شوم می دیدند:
(قالُوا إِنّا تَـطَیرنا بِکمْ لَـئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّـکمْ وَلََیمَسَّـنَّـکمْ مِنّا عَذاب ألِـیمُ)۴
آنان گفتند: ما شما را به فال بد گرفته ایم [و وجود شما را شوم می دانیم] و اگر [از این سخنان] دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و سُکنجه دردناکی از ما به شما خواهد رسید!
در جهان مدرن نیز، مانند جهان سنتی انبوهی از خرافات بر زندگی و روح و روان انسان مدرن حاکم شده است و مجال اندیشه و تفکر را از او ستانده است. شاهد این مدعا بسیاری فال بینان، رمالان و طالع بینان، درآمد هنگفت و سرسام آور ایشان، اقبال مردم به آنان و شمارگان چندصد هزاری کتابهای طالع بینی چینی، هندی، ژاپنی و….
خاستگاه خرافات
تقلید، ناتوانی از درک عقاید، ترس، اضطراب، نادانی و روایات ساختگی و اسراییلیات، تنها بخشی از آبشخورهای شکل گیری خرافه ها شناخته می شوند.
در میان موارد یاد شده، عواملی که رنگ و لعاب دینی گرفته اند، اثرگذاری بیش تری بر ساخت خرافه دارند و خرافه هایی که بر پایه این عوامل ساخته می شوند، بیش از دیگر انواع خرافه ها، محکم و درخور پذیرش جلوه می کنند.
برای نمونه آنان که از نحوست برخی ایام می گویند، آیات وحی را مستند خویش می سازند، از جمله به این آیه شریفه استناد می کنند:
(إِنّا أَرْسَلْنا عَلَیهِمْ رِیحاً صَـرْصَـراً فِی یـوْمِ نَـحْـسٍ مُسْـتَمِرَّ)۵
چنان که هم ایشان از روایات بسیاری که بر نحوست برخی از ایام دلالت دارد در راستای اثبات باور خرافی خویش مدد می گیرند.
روایات اسراییلی و خرافات
بخش درخوری از خرافه ها آبشخور روایی دارند و پاره ای از این روایات، از اسرایلیات بشمارند. در تعریف روایتهای اسرائیلی چند نظریه وجود دارد:
شماری روایتهای اسرائیلی را روایتهایی می شناسند که مفسران و اهل حدیث از منابع یهود گرفته اند.
شماری دیگر اسرائیلیات را روایتهایی می دانند که مفسران و اهل حدیث از منابع یهودی، مسیحی و دیگران استفاده کرده اند.
گروهی نیز معنای اسرائیلیات را بسیار گسترده دانسته و کلیه روایتهایی که مخالفان اسلام جعل کرده اند، اسرائیلی معرفی می کنند.۶
بنابراین، بانظر داشت تعریف خرافه به باور بدون پشتوانه علمی و عقلی و نظرداشت تعریف روایت اسرائیلی به روایتی که در منابع و مصادر اسلامی وجود ندارد و برگرفته از دیگر کتابها و ادیان است، نسبت میان روایت اسرائیلی و خرافه، عام و خاص خواهد بود. هر روایت اسرائیلی خرافه است، ولی هر خرافه ای روایت اسرائیلی نیست.
خرافه ها در داستان پیامبران
بخشی از داستان پیامبران، بر خرافه ها استوار شده است و بسیاری از این خرافه ها، ریشه در روایتهای اسرائیلی دارند. برای نمونه در داستان پیامبر اسلام، قصه غرانیق۷ و ماجرای ازدواج پیامبر با زینب همسر زید، هیچ گونه پشتوانه علمی و عقلی ندارد و از این رو قرطبی، مفسر برجسته اهل سنت، از این جهت قصه غرانیق را به نقد می گیرد:
(این روایت در صحیح بخاری و مسلم نیامده است و افزون بر این، هیچ نویسنده معتبری این قصه را نقل نکرده است. )۸
خرافه زدایی
خرافه ها در میان آسیبهای اجتماعی بسیار ویران گر می نمایند. از این روی، تمامی رهبران الهی در گذر تاریخ با خرافه ها به مبارزه برخاسته و خرافه سازان و خرافه باوران را به عقب نشینی واداشته اند.
حضرت صالح در برابر قوم خویش می فرماید:
(قالَ طائِرُکم عِندَاللّهِ بَل أنتُم قَومُ تُفتَنُونَ. )۹
[صالح] گفت: فال [نیک و] بد شما نزد خداست. [وهمه مقدرات به قدرت او تعیین می گردد] بلکه شما گروهی هستید، فریب خورده.
ابراهیم(ع) نیز به نقد خرافات مردم عصر خویش می پردازد و بر باورهای بی پشتوانه ایشان خط بطلان می کشد:
(وَ إِذ قالَ إِبْراهِـیمُ لاِبِـیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَه إِنّی أَرَاک وَقَوْمَک فِی ضَلالٍ مُبِـینٍ وَکذ لِک نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکوتَ السَّمـواتِ وَالأَرضِ ولِیکونَ مِنَ المُوقِنِینَ فَلَمّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَءَا کوْکباً قالَ هـذا رَبّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الآ فِلِـینَ فَلَمّا رَءَا القَمَرَ بازِغاً قالَ هـذا رَبّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یهْدِنِی رَبّی لاَ ءَکونَنَّ مِنَ القَوْمِ الضّالّینَ فَلَمّا رَءَا الشَّمْسَ بازِغَه قالَ هـذا رَبّی هـذا أَکبَرُ فَلَمّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنّی بَرِیء مِمّا تُشْرِکونَ.)۱۰
هنگامی را که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتهایی را معبودان خود انتخاب می کنی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می بینم. و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم، و تا از اهل یقین گردد. هنگامی که شب او را پوشانید، ستاره ای مشاهده کرد، گفت: این خدای من است؟ اما هنگامی که غروب کرد، گفت: غروب کنندگان را دوست ندارم! و هنگامی که ماه را دید که می شکافد، گفت این خدای من است؟ اما هنگامی که غروب کرد، گفت اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، بی گمان از گروه گمراهان خواهم بود. و هنگامی که خورشید را دید می شکافت، گفت این خدا من است؟ این بزرگ تر است! اما هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من از شریکهایی که شما می سازید، بیزارم.
پیامبر اسلام نیز، در برابر مردمی که کسوف را نتیجه مرگ ابراهیم فرزند آن حضرت می پنداشتند موضع می گیرد و پس از حمد و ثنای آفریدگار هستی، از خورشید و ماه به عنوان آیات الهی یاد می کند و کسوف و خسوف را در ارتباط با مرگ فرزند خویش نمی بیند و ارتباط کسوف و خسوف را با مرگ و زندگی منکر می شود. ۱۱
این همه نشان از اهمیت خرافه زدایی و پیرایش و پالایش دین دارد. از این جهت در این نوشتار یکی از فرازهای داستان یوسف(ع) را که حکایت از ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا دارد، باتوجه به مصادر و منابع اهل سنت و شیعه، به بوته نقد و بررسی می گذاریم.
روایت ازدواج یوسف و زلیخا
قصه ازدواج یوسف و زلیخا و جوان شدن زلیخا در دو دسته از متون دیده می شود. دسته نخست منابع تفسیری، روایی و تاریخی اهل سنت و دست دوم متون شیعه.
روایت ازدواج در منابع اهل سنت
در متون اهل سنت، دو روایت، یکی به صورت صریح و دیگری با تسامح و توجیه، از ازدواج یوسف(ع) با زلیخا حکایت دارند:
اول. روایت وهب بن منبه:
روایت گر ازدواج یوسف(ع) با زلیخا در متون تفسیری، روایی و تاریخی اهل سنت، وهب بن منبه است. در تفسیر قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) وهب از ازدواج یوسف با زلیخا می گوید، زلیخا را همسر عزیز مصر معرفی می کند و از ناتوانی، نابینایی و تنگدستی او سخن می گوید. سخنان زلیخا با یوسف(ع) حزن و گریه یوسف(ع) را در پی دارد. یوسف به زلیخا می گوید: آیا عشق و محبت تو به من هنوز باقی است.
زلیخا دیدن یوسف را دوست داشتنی تر از دنیا می خواند.
ییوسف به نماز می ایستد و زلیخا به او اقتدا می کند.
ییوسف(ع) بینایی، جوانی و زیبایی زلیخا را از خدا طلب می کند و خدا جوانی، زیبایی و بینایی را به زلیخا باز می گرداند به گونه ای که او زیباتر از گذشته می شود.
ییوسف با زلیخا ازدواج می کند و او را دختر می یابد.
از او درباره این موضوع پرسش می کند.
زلیخا در جواب از ناتوانی جنسی شوهر سابق خود می گوید.
زلیخا دو پسر به نامهای افراثیم و منشا به دنیا می آورد و محبت یوسف به او چند برابر محبت زلیخا به خودش می شود. ۱۲
افزون بر قرطبی، شمار دیگری از تفسیرنویسان اهل سنت چون ابن کثیر (۷۷۴ هـ. ق) و سیوطی (۹۱۱ هـ. ق) این روایت را با کمی تفاوت یاد می کنند. ۱۳
نقد و بررسی
روایت وهب بن منبه، از چند جهت مخدوش است و بر فرض درستی، در شمار اسرائیلیات قرار می گیرد و عنوان آبشخور اصلی خرافه ازدواج یوسف با زلیخا شناخته می شود:
الف. ضعف راوی
وهب بن منبه از بزرگان اهل کتاب در یمن بوده و با کتب آسمانی آشنایی کامل داشته است. از این روی، بسیاری از بزرگان اهل سنت و شیعه او رادر شمار کسانی می آورند که اسرائیلیات بسیار در دین وارد کرده است. برای نمونه، ابن تیمیه، وهب بن منبه را از کسانی می شناسد که معظم خرافات و دروغها از او و کعب الاحبار نقل شده است:
(ومعظم الخرافات والاکاذیب نقلت عنهما. )۱۴
و ابن خلدون نیز کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبداللّه بن سلام را از اهل کتابی می شناسد که مسلمانان از ایشان بسیار روایت می کنند:
(عرب اهل کتاب و علم نبود، از این جهت از بزرگان اهل کتاب چون کعب الاحبار، وهب بن منبه و عبداللّه بن سلام درباره آفرینش و گذشته پرسش می کرد و مفسران نیز سخنان ایشان را با تساهل در تفاسیر خویش نقل می کردند. )۱۵
ب. ناسازگاری با دیگر روایات
روایت وهب، دست کم با دو روایت دیگر ناسازگار می نماید:
روایت نخست، روایت ماوردی است که مرحوم طبرسی (۵۴۸ هـ. ق)۱۶ عبدالعزیز سلمی دمشقی (۶۶۰ هـ. ق)۱۷ و قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) آن را نقل می کنند. در این روایت می خوانیم:
(ولما رأته فی موکبه بکت، ثم قالت: الحمدللّه الذی جعل الملوک بالمعصیه عبیدا، والحمدللّه الذی جعل العبید بالطاعه ملوکا، فضمها إلیه، فکانت من عیاله حتی ماتت عنده، ولم یتزوجها. )۱۸
قرطبی (۶۷۱ هـ. ق) نیز پس از گزارش روایت ماوردی آن را با روایت وهب ناسازگار می خواند و در پایان با عبارت (فاللّه اعلم) تردید خود را نسبت به ماجرای ازدواج یوسف با زلیخا نشان می دهد:
(وهو خلاف ما تقدم عن وهب، وذکره الثعلبی فاللّه اعلم. )۱۹
روایت دوم، روایت ابن اسحاق است؛ چه این که در این روایت، از ازدواج یوسف با راعیل سخن گفته شده و راعیل همسر (اطفیر) عزیز مصر خوانده شده است.
ج. آلوسی از مفسران برجسته اهل سنت خبر ازدواج یوسف و زلیخا را از خبرهایی می خواند که محدثین به آن اعتماد ندارند و برای آن هیچ اصلی نمی شناسند:
(وهذا مما لا اصل له وخبر تزوجها ایضا مما لایعول علیه عند المحدثین. )۲۰
د. روایت تورات از ازدواج حضرت یوسف، متفاوت با روایت وهب و ابن اسحاق است.
در فصل سی و نهم، نام عزیز مصر پوطی فر آمده و ناتوان جنسی دانسته شده است:
(و یوسف به مصر فرود آورده شد و پوطی فر خواجه سرای فرعون سردار لشکریان. )۲۱
در فصل چهل و یکم، از ازدواج یوسف با آسنث به خواست فرعون مصر، سخن گفته شده است:
(و فرعون، یوسف را صافنث پعنیح نام نهاد و آسنث، دختر پوطی فرع کاهن اون را به وی به زنی داد. )۲۲
و در همین فصل، خبر ازدواج یوسف با آسنث دختر عزیز مصر آمده و از تولد دو پسر به نامهای: منسه و افریم سخن گفته شده است:
(و پیش از آمدن سالهای قحطی برای یوسف دو پسر زاییده شد که آسنث، دختر پوطی فرع کاهن اون، ایشان را برای او تولید نمود و یوسف اسم اول زاده را منسه نامید؛ زیرا که گفت خدا مرا از تمامی مشقت خود و تمامی خانه پدرم ناسی فرمود و اسم دومین را افریم خواند؛ زیرا که خدا مرا در زمین مصیبتم بارور گردانید.)۲۳
در فصل چهل و ششم نیز از نام همسر یوسف و دو فرزند او سخن گفته شده است:
(و به یوسف در زمین مصر منسه و افریم زائیده شدند که ایشان را آسنث دختر پوطی فرع کاهن اون، برای او زایید. )۲۴
نظر داشت روایت وهب بن منبه و آیات تورات، نشان از همانندیها و تفاوتهایی آشکار، میان سفر پیدایش و روایت وهب دارد:
همانندیها
در هر دو نقل، عزیز مصر ناتوان جنسی معرفی شده است و نتیجه ازدواج یوسف با زلیخا در نقل وهب، آسنث در نقل تورات، تولد دو پسر است.
تفاوتها
۱. در روایت وهب، زلیخا همسر عزیز مصر معرفی شده است و یوسف با زلیخا ازدواج می کند؛ اما در سفر پیدایش، نامی از همسر عزیر مصر برده نشده است.
۲. در تورات، دو پسر یوسف، افراثیم و منسه خوانده شده اند، ولی در تورات نام آنان منسه و افریم آمده است.
۳. در روایت وهب، عزیز مصر ناتوان جنسی دانسته شده، اما در آیات چهل و یکم و چهل و ششم، عزیز مصر دختری به نام آسنث دارد.
۴. در روایت وهب هیچ نشانی از خواست فرعون برای ازدواج یوسف و زلیخا دیده نمی شود؛ اما در آیات تورات ازدواج یوسف با آسنث به خواست فرعون است.
بنابراین، تفاوتهای روایت وهب با آیات سفر پیدایش، بیش از همانندیهای آن دو است و این موضوع این احتمال را قوت می بخشد که وهب بن منبه، ماجرای ازدواج را از دیگر کتابهای الهی به خصوص ترجمه های تورات و دیگر کتابها گرفته باشد. بویژه باتوجه به این که در ترجمه هیرونومس یا جروم از تورات، فوطیفار، یا همان پوطی فار، خواجه خوانده شده است و آزنت همسر فوطیفار خوانده شده است.
علی قلی جدیدالاسلام می نویسد:
(قدیس هیرونومس یا جروم، در ترجمه خویش از تورات، فوطیفار را خواجه سرای فرعون می خواند و همسر او را آزنت می نامد که فرعون مصر او را به ازدواج یوسف درآورد. )۲۵
که در این صورت و براساس این ترجمه، نام همسر عزیز مصر آزنت است و این آزنت، پس از درگذشت عزیز مصر با یوسف(ع) ازدواج می کند.
مؤید یا دلیل درستی این احتمال آن که وهب در روایت شیخ صدوق، سخن خود را به کتابهای الهی نسبت می دهد، نه تورات:
(وجدت فی بعض کتب اللّه عزوجل. )۲۶
بنابراین، روایت وهب از اسرائیلیات خواهد بود و خاستگاه روایت او مجموعه ای از آثار و ترجمه های تورات است.
هـ. ماجرای ازدواج یوسف و زلیخا تنها مستند به نقل وهب است و نقل قول منابع معتبر به وهب مستند است.
در روایتی که شیخ صدوق با ذکر سند از وهب نقل می کند، وهب تصریح به نقل این ماجرا از کتب الهی دارد:
(وجدت فی بعض کتب اللّه عزوجل. )۲۷
نتیجه آن که روایت وهب با نظرداشت منابع تفسیری اهل سنت، از اسرائیلیات است و به قرینه سخن آلوسی در شمار اسرائیلیاتی قرار می گیرد که درخور اعتماد نیستند و باتوجه به تعریف خرافه، قصه ازدواج یوسف و زلیخا در شمار خرافه ها قرار دارد.
دوم. روایت ابن اسحاق
ابن جریر طبری (۳۱۰ هـ. ق) روایت ابن اسحاق را این گونه گزارش می کند:
(ابن اسحاق گفت: پادشاه مصر یوسف(ع) را (آن گونه که گفته اند) جایگزین اطفیر کرد و به او اختیار تام داد. ابن اسحاق ادامه داد: و (برای من نقل کرده اند و خدا بهتر می داند) زمانی که اطفیر از دنیا رفت، ریان بن ولید، همسر اطفیر را که راعیل نام داشت به ازدواج یوسف(ع) درآورد. وقتی راعیل به خدمت یوسف رسید یوسف به او گفت: این بهتر است از آن چه پیش از این به دنبال آن بود. (ابن اسحاق گفت: پس گمان می کنند) زلیخا گفت ای دوست مرا ملامت نکن. من چنان که می بینی زیبا هستم و صاحب من توان جنسی نداشت و از آن سو تو نیز زیبارو بودی. پس نفس من بر من غلبه یافت. پس ایشان گمان می کنند: یوسف(ع) او را باکره یافت و راعیل برای یوسف دو پسر آورد یکی افراثیم و دیگری میشا. )۲۸
ابن ابی حاتم رازی (۳۲۷ هـ. ق) نیز با حذف صدر و ذیل روایت یاد شده، این گونه می نویسد:
(ابن اسحاق می گوید: و (ذکر کرده اند) زمانی که اطفیر از دنیا رفت، ریان بن ولید، همسر اطفیر را که راعیل نام داشت به ازدواج یوسف(ع) درآورد. وقتی راعیل به خدمت یوسف رسید، یوسف به او گفت: این بهتر است از آن چه پیش از این به دنبال آن بودی. (ابن اسحاق گفت: پس گمان می کنند) زلیخا گفت ای دوست مرا ملامت نکن. من چنان که می بینی زیبا هستم و صاحب من توان جنسی نداشت و از آن سو تو نیز زیبا رو بودی پس نفس من بر من غلبه یافت. پس ایشان گمان می کنند: یوسف(ع) او را باکره یافت و راعیل برای یوسف دو پسر آورد.)۲۹
سمعانی (۴۸۹ هـ. ق) نیز بدون این که نامی از ابن اسحاق بیاورد به صورت مجهول می گوید:
(روایت شده که پادشاه خواسته یوسف را پس از یک سال اجابت کرد و او را ولایت داد و تاج جواهرنشان بر سر او نهاد و او را بر تخت طلا نشانید، تمامی قدرت را به او داد و او را عزیز مصر خواند و همچنین در ادامه قصه آمده است که: عزیز مصر از دنیا رفت و پادشاه مصر همسر او را به ازدواج یوسف درآورد و او برای یوسف دو پسر آورد. )۳۰
بغوی (۵۱۰ هـ. ق) نیز با کمی تفاوت همان روایت طبری را در ازدواج یوسف(ع) گزارش می کند. ۳۱
چنان که نسفی نیز تلفیقی از چند روایت را گزارش می کند. صدر روایت را مانند سمعانی می آورد و ذیل روایت را چون طبری و ابن ابی حاتم رازی. اما در مجموع نقل او بیش تر مانند روایت طبری است با این تفاوت که سند ندارد و راوی ذکر نشده است. ۳۲
روایت وهب بن منبه و ابن اسحاق از جهت نام همسر یوسف با یکدیگر ناسازگار می نمایند در توجیه و سازگار جلوه دادن این دو روایت، برخی راعیل را نام همسر عزیز مصر می دانند و زلیخا را لقب او می شناسند۳۳ و شماری دیگر راعیل را لقب و زلیخا را نام همسر عزیز مصر می دانند. ۳۴
براین اساس زلیخا و راعیل را یک نفر می شناسند و زلیخای در روایت وهب را همان راعیل روایت ابن اسحاق و راعیل روایت ابن اسحاق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 