پاورپوینت کامل معرفی دو اثر در اخبار ساختگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معرفی دو اثر در اخبار ساختگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معرفی دو اثر در اخبار ساختگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معرفی دو اثر در اخبار ساختگی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۳۲۷
مقدمه
در آغاز، به اهمیت سنت و جایگاه آن در کنار قرآن اشاره می شود:
“سنت در مرتبه دوم پس از کتاب الهی قرار دارد و اگر سنت وجود نداشت، تشریع ناقص بود؛ زیرا قرآن کریم، قواعد عمومی و مبانی و اصولِ آن چه انسان در دنیا و آخرت، بدان محتاج است، پی ریزی کرده و این سنت است که شرح و بیان مجلمات و تفریع جزئیات را بر اساس این اصول و مبانی عهده دار می شود.”۱
با همه اهمیتی که سنت داشته و از آغاز هیچ مسلمانی از آن بی نیاز نبوده و برای عمل به احکام اسلامی می بایست از آن بهره می گرفت، اما دستهای آلوده و نیتهای پلید کینه توزان، به گونه ای آن را آلودند و روایاتی را ساختند و وارد این جویبار زلال کردند که راه بهره برداری را بر مؤمنان، سخت دشوار ساخت:
“سنت از دیرباز، هدف تکانهایی سخت و تهاجماتی خردکننده از سوی کینه توزان، جیره خواران و حاکمانی قرار گرفته که پیکره نورانی آن را هدف قرار می داده اند.
گرفتار حاکمان شده و آنان متن آن را به گونه ای که با سیاستها و خواسته های ایشان همسویی داشته باشد، تفسیر کرده، ده ها حدیث را به گونه ای هم جهت با کارهای خود تأویل کرده و صدها حدیث جعل کرده اند، تا تاج و تخت خود را تحکیم بخشند و میان توده های مردم و حقایقی که اسلام در پی آن است، فاصله افکنند.
گرفتار جیره خواران، واعظان و رهبران فرقه ها و احزاب (دینی، یا سیاسی) شده و در نتیجه، آنان به جعل هر آن چه خواسته اند – از بدعتها و امور غیبی که آزمندیهای آنان را برآورده می سازد و مذهب و آرای آنان را تأیید می کند – پرداخته اند.
و نیز گرفتار دشمنان کینه توز اسلام شده است که از همان طلوع فجر اسلام پس از ناتوان شدن از رویارویی با پیشروی اسلام، که جهان غرب و امپراتوری ایران و روم را در چند سال معدود در نوردید، خود را در میان صفوف مسلمین جای دادند”.۲
در برابر این کسان و گروه ها و دسته های حدیث ساز و رواج دهنده باطل، گروه هایی دست به پیراستن و نقد حدیث زدند:
گروهی به دشواریهای تدوین و رویدادهای صدر اسلام پرداختند؛ اما از اثر گذاری آنها بر حدیث و محدّثان، غفلت ورزیدند.
گروهی به شیوه علمی به حدیث و محدثان، از زاویه اسلام و سیاست حاکمان و دگرگونیهای عصر اموی و عباسی پرداختند.
نویسنده این گروه را موفق می داند؛ امّا با شگفتی از کژراهه روی آنان یاد می کند که چسان مسؤولیت تجاوز از سنت رسول گرامی اسلام و دروغ پردازی در سنت را متوجه شیعه دانسته اند. دفع باطل به باطل.
نویسنده در مقدمه به این نکته نیز اشاره می کند که در نگارش این اثر تردید داشته و این تردید تا یک سال ادامه یافته؛ اما وقتی می بیند آثاری چون مشارق الانوار الیقین، از برسی، قضاء علی(ع) از شوشتری، شجره طوبی از حائری، مختصر بصائرالدرجات از حلی، چاپ و نشر شده و در دسترس همگان قرار گرفته است، برای دفاع از جایگاه اهل بیت و مکتب تشیع و رد سخنان واهی درباره ائمه(ع) دست به نگارش این اثر که اکنون معرفی آن را از نظر می گذرانید، می زند:
“و اما سرانجام پس از آگاهی یافتن به مجموعه ای از کتابهای گروهی از مؤلفان متقدم اهل سنت در مورد محدثین و احادیث جعلی، نیز از بازبینی کتابهایی چون مشارق الانوار الیقین، از برسی، قضاء علی، از شوشتری، شجره طوبی، از حائری، و مختصر بصائر الدرجات، از حلی، – که علی و فرزندان او، امامان هدایت گر را، عملاً، تضعیف می کند و آنان را آماج بدگوییهای دیگران قرار می دهد – و نیز پس از مشاهده این که امثال این کتابها امروزه در بیروت، در پایتخت سرزمین طوایف و ادیان و احزاب، از سوی برخی از مؤسسات و دفاتر انتشاراتی که دین و تشیع را سرمایه تجارت خود قرارداده اند، انتشار می یابد و آشنا و بیگانه و حتی کسانی که به خدا و رسول او ایمان ندارند، تا چه رسد به امور غیبی و کرامات، از آن آگاهی می یابند و… به تألیف این کتاب پرداختم. “
۳سپس نویسنده به دو انگیزه ای که این اثر را نگاشته و عرضه داشته است اشاره می کند:
۱. شناساندن گروه ها و جریانهایی که بر آن بوده و هستند که شیعه را به وسیله پاره ای از احادیث ساختگی در متون روایی، مسخ کنند.
۲. تنزیه امامان از آن چه به ناروا به آنان نسبت داده شده است.
فصل اول
این فصل با بیان معنای سنت، از نگاه لغت و عرف، آغاز می شود:
“سنت در لغت به معنای شیوه و روش است، که انسان آن را برای خود ترسیم می کند، خواه ستوده باشد و خواه ناستوده و در عرف محدثان، سنت عبارت است از هرچیزی که از رسول اکرم به ما رسیده است، اعم از گفته، عمل و یا تقریر آن حضرت و یا امور دیگر، از قبیل ویژگیهای اخلاقی و صفات ظاهری، ولی، بدون هیچ گونه تفاوتی میان آن چه قبل از دوران پیامبری و یا در آن دوران انجام داده است.”
۴آن گاه وظیفه رسول خدا برابر آیات قرآن و بخشی از سیره آن حضرت در هدایت و راهنمایی مردم به سوی خیر، توجه خاص ایشان به آموزش مسلمانان و فراگیری آداب حسنه، بیان می شود.
و سپس به این نکته توجه داده می شود که مسلمانان در گردآوری و استفاده از دستورها و رهنمودهای رسول خدا(ص) بسیار تلاش می ورزیدند و آنها را در سینه های خود ثبت می کردند. با این حال، آن گونه که به تدوین و ثبت قرآن همت می گماشتند، به ثبت و تدوین سنت، اهتمام نمی ورزیدند و بیش تر به حافظه خود تکیه داشتند.
نویسنده، روایاتی را که از رسول خدا در بازداشتن اصحاب از تدوین سخنان وی نقل شده، رد می کند۵؛ چرا که این گونه روایات، با روایاتی که بیان گر سفارش اکید و سفارشهای بسیار آن حضرت در فراگیری دانش و سوادآموزی است، ناسازگارند. اما می پذیرد که آن بزرگوار، آن گونه که به ثبت و تدوین قرآن اصرار می ورزید بر ثبت و تدوین سخنان خود اصرار نمی ورزید۶.
این عدم اصرار و یا بی علاقه گی آن حضرت به تدوین سخنان خود، پس از رحلت آن بزرگوار، از طرف شماری از صحابه و حاکمان، به نهی صریح و تهدید به مجازات در صورت اقدام به تدوین حدیث رسول خدا، تبدیل شد.
با وجود همه اینها در عصر صحابه، برخی از آثار مدون حدیثی از امام علی(ع)، ابن عباس و دیگران ظهور یافت. اما به خاطر مخالفتهای شدید با تدوین احادیث رسول الله، این نگرانی وجود داشت که مبادا با مرگ صحابه رسول خدا، سنت، که رکن مهم در کنار قرآن است، به حاشیه رانده شود و از دور خارج گردد. از این روی، در عصر تابعین، کار تدوین حدیث به طور جد شروع شد که نویسنده محترم، افزون بر علت یاد شده، دو علت دیگر را نیز در رویکرد و تلاش تابعین در سر و سامان دادن به روایات نبوی و احیای سنت مؤثر می داند:
“شاید یکی از مهم ترین اسباب و دلایل گسترش این حرکت، آمیختگی مسلمانان با دیگر ملتهای متمدن که تاریخ ایران و روم و نیز تاریخ شاهان و فلاسفه خویش و آثار و اخباری از این قبیل را با خود همراه داشتند – بود….
از دیگر سوی، داستان سرایان و نیز دروغ پردازان در این دوران و بویژه در عصر اموی، در هر سوی گسترش یافته است…. بنابراین، گروهی از دانشمندان احساس نیاز شدیدی به تدوین حدیث، برای جلوگیری از نابود شدن آن و نیز جلوگیری از به بازیچه گرفته شدن آن نمودند.”
۷بدین صورت، عصر تدوین آغاز شد و هر چه بر سر زبانها بود، بدون توجه به درستی و نادرستی آنها گرد آمد و بدون و نظم ترتیبی خاص ثبت گردید. دراین برهه که به هر رطب و یا بسی لباس سخن رسول خدا پوشانده می شد، سوء استفاده گران و عناصر فاسد و کینه توزان غیر مسلمانی که در صف اسلامیان رخنه کرده بودند و… چون عرصه را از سره از ناسره شناسان و اصحاب واقعی و ناب اندیش خالی دیدند، پا به عصره گذاردند و اهداف شوم خود را در قالب روایات جعلی از رسول خدا، پیاده کردند و معارف ناب اسلامی را با خرافات و سخنان سست و بی اساس آلودند.
این دوره و میان داری ناباوران به آیین محمدی(ص) را در ساحت حدیث، نویسنده دقیق اندیش، به گونه روشن، بدین سان ترسیم می کند:
“حقیقت غیر قابل انکار آن است که سستی نخستین طبقه صحابه در امر تدوین حدیث، به هر دلیل، برای عناصر فاسدی از یهودیان، مسیحیان و مشرکان مکه و دیگر کسانی که اسلام در دلهای آنان جای نگرفته؛ اما خود را در صنوف مسلمانان جای داده بودند، این فرصت را فراهم آورد تا احادیث غریبه و دروغ از زبان رسول اکرام(ص) و نیز بسیاری از داستانها و اخبار امتهای پیشین بویژه داستانهای یهودی به روایت تورات و شروح آن را در میان احادیث جای دهند و قسمتی از این افسانه ها را حتی به تفسیر قرآن بیفزایند. از جمله کسانی که عهده دار این کار بودند، می توان عبدالله بن سلام، کعب احبار، وهب منبه و دیگر کسانی را نام برد که داستان سرایی را پیشه خود ساخته، توده های ساده و ناآگاه را با افسانه های خود می فریفتند.”۸
آن چه بیش از هر چیز در این عصر، دامنه روایات ساختگی را می گستراند و کتابها را از سخنان باطل، تحت عنوان روایات رسول خدا(ص) می انباشت، عبارت بود از:
۱. رعایت نکردن معیارهایی که می بایست درباره “صحابی” دانستن کسی به گونه دقیق رعایت و به کار بسته می شد.
در نگاه بسیاری از گردآورندگان روایات و در کل، فکر حاکم بر دوره تدوین، کسی که رسول خدا را دیده و یا از وی حدیث شنیده بود، چه همراهی او با رسول خدا طولانی می بود و یا کوتاه، صحابی شناخته می شد:
“در کتاب الباعث الحثیث از محمد شاکر و در تدریب الراوی از سیوطی و نیز در مقدمه ابن صلاح و برخی منابع دیگر آمده است که: صحابی هر مسلمانی را گویند که پیامبر را دیده و یا از وی حدیث شنیده است: خواه همراهی و همدمی او با پیامبر طولانی و خواه کوتاه، حتی به گفته امام احمد بن حنبل، یک روز باشد.”۹
۲. اعطای مصونیت به هر کسی که نام “صحابه” بر او اطلاق می شد. از آن جا که حاکمان برای استوارسازی پایه های حکومت خویش، نیاز به روایات جعلی، آن هم از زبان صحابه داشتند و صحابه هم، چنان نبودند که مسلمانان به همه آنان، بی استثنا، وثوق کامل داشته باشند و سخنان شان را بی توجه به پیشینه ای که داشتند بپذیرند؛ بلکه رفتار و کردار و کارنامه صحابه و مقدار فرمانبرداری آنان از رسول خدا(ص) را در کانون توجه خود قرار می دادند؛ از این روی، برای این که گذشته هر یک از صحابه مورد بررسی قرار نگیرد و پذیرش روایت صحابی، با هر رفتار و پیشینه و جایگاهی، بی دغدغه انجام بگیرد و مردم، چشم و گوش بسته، روایت او را تلقی به قبول کنند، اندیشه ای را گستراندند و نهادینه کردند مبنی بر این که همه صحابه عادل اند.
“فانهم کلهم عدول لا یتطرق الیهم الحرج لان الله عزوجل و رسوله زکیاهم و عدلاهم و ذلک مشهور لا تحتاج لذکره.”
۱۰این عقیده را به تار و پود جامعه رسوخ دادند و در ذهنها جاگیر ساختند، تا جایی که نمی شد کوچک ترین خدشه ای به آن وارد ساخت و فرد صحابی را حتی اگر کسی که به مدت یک روز رسول خدا را دیده باشد، فاسق، دروغ گو، منحرف، منافق، ستمکار، غیر مورد وثوق و… معرفی کرد و روایت او را از رسول خدا(ص) نادیده انگاشت.
این اندیشه، که در سایه قدرت و زور رشد کرد و دامن گستراند، انبوهی از روایات دروغ و اسرائیلی را در بین مسلمانان رواج داد، به گونه ای که معارف ناب و روایات و گزارشهای صحیح و راهگشا، به حاشیه رانده شدند:
“اندیشه تقدیس صحابه – که پس از این قرن (نخستین) رواج یافت و عقیده صدها میلیون مسلمان در طول تاریخ شد و بر اساس آن، علما به پژوهش حدیث پرداختند و اصول و قواعدی برای آن بنیان نهادند و (در نتیجه همین اصول و قواعد و حاکمیت اندیشه مزبور) به نتایج وحشت آوری دست یافتند که چهره سنت را زشت نمود و دشمنان کینه توز را به سلاحی مناسب برای هدم و تخریب دین مجهز کرد – اندیشه ای است که صاحبان حکومتها و پیروان شان در تحکیم و تثبیت آن تلاش کردند.”
۱۱نویسنده در بخش پایانی فصل نخست، به دیدگاه خردمندانه، عالمانه، دقیق و راهگشای شیعه درباره این که “صحابی کیست” می پردازد. دیدگاه و تعریفی که اگر به کار بسته می شد، در همیشه تاریخ با چهره زیبایی از “سنت” روبه رو بودیم، سنتی که می توانست مسلمانان را به اعماق قرآن ببرد و در زندگی اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی، هر بن بستی را فرو بریزد و دست کسانی را که هیچ اعتقادی به راه، روش و سنت رسول خدا نداشته و ندارند از مقدرات مسلمانان کوتاه کند.
این بخش را با سخنان امام سجاد(ع) در معرفی و شناساندن “صحابه” رسول خدا(ص) آذین می بندد:
“پروردگارا بر اصحاب محمد(ص) درود فرست، آنان که به نیکی با او همدم شدند، در یاری او امتحان خوبی دادند، به همراهی او شتافتند، به سوی دعوت او بر همدیگر پیشی جستند. در راه اظهار سخن او و غلبه خواسته او زن و فرزندان را رها کردند و در استوار ساختن دعوت او با پدران و فرزندان (مشرک) خویش جنگیدند.”۱۲
و با نقل این دعای روشن گر و جهت دهنده، می گوید نمی توانیم بپذیریم که همه کسانی که رسول خدا را دیده و یا از آن بزرگوار سخنی شنیده اند، جزو صحابه و عادل باشند. آن گاه برای روشن تر کردن دیدگاه خود، که در واقع دیدگاه شیعه است، به عنوان شاهد، حدیثی از عبدالله بن عمر، به روایت صحیح بخاری نقل می کند. در این حدیث عبدالله بن عمر می گوید:
“قام النبی خطیباً فاشار نحو مسکن عائشه و قال: الفتنه هذا – ثلاثا – حیث یطلع قرن الشیطان.”
۱۳باید گفت یا صاحب آن بیت مورد غضب رسول خدا قرار گرفته و عادل نیست، یا راوی و صحابی که این روایت را درباره صاحب آن بیت نقل کرده است دروغ می گوید که در هر دو صورت، به عدالت صحابه و مصونیت آنان خدشه وارد می شود.
و یا باید گفت: در صحیح بخاری، اخبار نادرست وجود دارد، چیزی که علمای عامه آن را قبول ندارند. ۱۴
فصل دوم
در آغاز این فصل در باب اهمیت حدیث، به بحث می پردازد و جایگاه حدیث را می نمایاند:
“حدیث، حاکی از سنت رسول اکرم(ص) می باشد. عملاً در تشریع و قانون گذاری اسلامی نقش عمده ای را به خود اختصاص داده است. اگر سنت نبود آیین اسلام ویژگیهای کمال، فراگیری و انعطاف پذیری را که به وسیله آنها بر دیگر ادیان و نیز قوانین وضعی، برتری یافته از دست می داد. “
به خاطر این جایگاه و اهمیتی که حدیث در اسلام داشته، نیاز به آن در بین مسلمانان روز به روز و دوره به دوره احساس می شده و هیچ گاه جامعه اسلامی از آن احساس بی نیازی نمی کرده و این با دگرگونیها و رویدادهای نوپدید، فزونی می گرفته است.
با توجه به این نیاز روز افزون به حدیث و بی سر و سامان بودن آن، از حیث متن، سند، تدوین، باب بندی بر اساس مناسبتها و موضوعات، از سوی مکتب اهل بیت طرحی جامع ریخته شد که حدیث در همه سرزمینهای اسلامی، بویژه سرزمین وحی از زوایای گوناگون در بوته بحث و ارزیابی قرار بگیرد. این طرح را هزاران محدث و محقق باورمند به مکتب اهل بیت زیر نظر ائمه اطهار(ع) بویژه امام باقر و امام صادق(ع) پی گرفتند و حدیث را به منبع اصلی آن پیوند دادند و مجموعه هایی گرد آوردند که اصول اربعمأه دستاورد این تلاش بزرگ است.
از این اصول، عقاید ناب امامیه را اهل فن و علمای دقیق اندیش در آوردند و در پرتو آنها، عقاید امامیه را از خرافات فرقه های گمراه و سخیف گوییهای اهل غلو و… پیراستند.
علمای شیعه و رشد یافتگان مکتب اهل بیت در پاسداری از حدیث و مصون نگه داشتن آن از تحریف و خرافه و سخنان اهل غلو، بسیار سخت گیر بودند.
از جمله قمیها، اشعریها (خاندان شیعی مذهبِ اشعری) و کوفیها، چنان سخت گیر بودند که به مجرد کژراهه روی راویی از اصول و عقاید امامیه، روایت او را رد می کردند.
همان گونه که محمد بن احمد بن عیسی قمی، گروهی را که به غلو متهم بودند، از قم بیرون راند.
نویسنده این سخت گیری را در آن دوره امری لازم و بایسته ارزیابی می کند و می نویسد:
“در آن دوران، این سختگیری امری لازم و دارای آثار مفیدی بود؛ زیرا کذب در حدیث، تا بالاترین حد ممکن، گسترش و رواج یافته بود، خواه از سوی فرقه ها (ی دینی، سیاسی) خواه از سوی داستان سرایان و حتی برخی از شیعیانی که در عقیده خود انحراف داشتند و خواه از سوی عناصر مخالف اهل بیت، که احادیث غلوآمیز منقبت و نیز احادیث منقصت را به منظور ایجاد شکاف میان تشیع و توده های مسلمان از طریق چنین احادیثی که آبرو و حیثیت شیعه را لکه دار می کرد، جعل می کردند.
به همین دلیل بود که بزرگان شیعه چنین موضع سرسختانه ای اتخاذ کردند و تمام توان خود را مصروف آن داشتند تا راه را بر تلاش پرالتهابی که شکافهایی در حدیث ایجاد کرد که آثار آن تا امروز ادامه یافته و ما را به رنج می افکند، سد نمایند.”۱۵
نویسنده پس از بیان این رصدبانی عالمانِ دغدغه مند، به نکته درس آموزی اشاره می کند و آن این که اینان به سخت گیری و بیرون راندن اهل غلو و خرافه گرایان از حوزه های بزرگ دینی، که کار بسیار پسندیده ای در آن دوران بود، بسنده نکردند، بلکه به نگارش آثاری دست یازیدند که ریشه های این گونه گرایشها را در جامعه دینی و شیعی بخشکانند:
“این عالمان پاکباز، تنها به درپیش گرفتن این موضع سرسختانه بسنده نکردند، بلکه گروهی از آنان داوطلب تألیف آثاری در مورد احوال راویان شدند و اصول علم رجال و حدیث را بنیاد نهادند، تا دیگر پژوهش گران در مراجعه به یک روایت، یا یک راوی، از آگاهی برخوردار باشند.”۱۶
آنان افزون بر این، برای این که دسترسی به روایات صحیح آسان باشد، فنی در دانش حدیث پی ریختند، زیر عنوان دسته بندی حدیث. در ابتدا، حدیث به دو دسته، دسته بندی شد: صحیح و غیر صحیح. در این دسته بندی، صحیح، شامل ضعیف همراه با قرائن هم می شد. تا این که احمد بن موسی بن طاوس (م: ۶۷۳) احادیث را به چهار دسته تقسیم کرد: صحیح، موثق و ضعیف و علامه حلی این تقسیم بندی استاد را استحکام بخشید و گسترش داد.
با دسته بندی جدید دانشوران و پژوهش گران برای خروج از هاله تقدس که کتب اربعه را در خود فرا گرفته بود، راهی پیدا کردند و این کار با عرضه روایات آنها بر معیارها و تقسیم بندی به اقسام چهارگانه میسر شد. در همین راستا، علامه مجلسی در کتاب مرآه العقول پس از تحقیق در اسناد روایات کافی که از موثق ترین کتب اربعه است، بیش از دو سوم آن را از احادیثی قرار داد که بدون قرینه، استناد به آنها ضعیف است در عین حال این تلاش از اهمیت آنها نمی کاهد: زیرا اهل سنت بر کتابهای خود عنوان صحیح را ذکر کرده اند که از دید منتقدان، در بردارنده احادیث نادرست و ضعیف بسیار هستند؛ اما کتب اربعه، با این که چنین عنوانی ندارند، با این حال بخش باقی مانده آنها برابری دارد با احادیث صحاح عامه.
تدوین حدیث نزد عامه و اهل سنت به جهت ممنوع بودن نگارش آن، دیرتر آغاز شده است. نویسنده به نقل از ذهبی آغاز تدوین حدیث و فقه و تفسیر را به سال ۱۴۳ دانسته است که ابن جریح در مکه، به تصنیف پرداخته و همچنین ابن عروبه و حماد بن سلمه. آن گاه مالک در موطأ، گفته های صحابه و تابعین را در هم آمیخته است.
اما طبقه دوم که در نیمه آخر قرن دوم هجری می زیستند، سخنان پیامبر را از گفته های صحابه جدا کردند و اسناد احادیث خود را تا رسول اکرم، یا صحابی که حدیث از او نقل شده بود، ذکر نمودند. به همین دلیل تألیفات این دوره مسانید (جمع مسند) خوانده می شد.
۱۷طبقه سوم گنجهای سرشاری را در پیش روی خود یافت؛ ولی چون سره به ناسره در آمیخته بود، دروغ در حدیث در همه زمینه ها به بالاترین حد خود رسیده و مذاهب و دیدگاه های بسیاری پدیدار گشته بود و حاکمان از دین سوء استفاده می کردند و داستان سرایان در مساجد و جوامع مختلف در شهرها پراکنده بودند. عده ای از دانشمندان به انتخاب احادیث سحیح از میان این مجموعه پرداختند که در رأس آنها دو تن از علمای محدث بودند: بخاری (م:۲۵۶) و مسلم (م: ۲۴۱) بخاری کتاب خود را از میان ششصد هزار حدیث و مسلم نیز از همین تعداد برگزیدند. نویسندگان سنن نیز همین روش را پی گرفتند.
۱۸بخاری و مسلم، با همه دقتی که داشتند روایاتی را به نقل از افراد مشکوک و متهمان به کذب و راویان مجهول و نیز به نقل از خوارج، ناصبیها و دیگر طوایف آورده اند که تحقیقی همه جانبه و تأملی فراوان در احادیث آنها لازم است، تا یقین به صدور آن حاصل گردد که نویسنده در کتاب “دراسات فی الکافی و الصحیح البخاری” نمونه های از این افراد متهم به کذب و جعل را معرفی کرده است.
۱۹نویسنده آن گاه به متن حدیث و تعریف و مسائل مربوط به آن پرداخته و تعبیراتی که در این باره آمده، به اجمال، شرح داده است. مانند: نص، مجمل، مُؤوّل، ظهور، ظاهر، مطلق، عام و معنای سنت را که شامل: قول، فعل و تقریر پیامبر و امام است ذکر نموده و اصطلاحات مربوط به حدیث را شرح داده است: متواتر، مستفیض، نادر، مشهور، خبر واحد، مضطرب، مقبول، مقلوب، مردود، صحیح، ضعیف، مرسل، منکر، مقطوع، حسن، مسند، مصنف، مقبول، معنعن، مسند، متصل، اضمار، مرفوع، منقطع، معضل، شاذ، منکر، غریب، مجعول، مدرج و مدلس.
درباره تدلیس توضیح بیش تری می دهد و آن را دو قسم می داند: تدلیس گاهی در سند است و گاه در شیوخ راوی.
تدلیس در سند این است که راوی، بی آن که حدیث را از فرد قبل از خود، که معاصر او نیز هست بشنود از او روایت کند که شنونده تصور کند از وی شنیده است. این نوع موجب سقوط اعتبار سند است.
تدلیس در شیوخ، اسم یا کنیه یا لقبی که شیخ اش به آن شناخته نمی شود، برایش ذکر می کند.
۲۰تدلیس در سند نوعی ارسال است. بدیهی است که ناقل آن غیر قابل اعتماد خواهد بود. نخستین بار این نوع از روایات در میان افرادی دیده شد که روایاتی از افرادی مانند کعب الاحبار، وهب بن منبه را گرفتند و به پیامبر نسبت دادند. از جمله کسانی مانند ابوهریره، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن عاص، سمره بن جندب و… به این کار نادرست دست زدند و روایاتی از کعب الاحبار و وهب منبه گرفتند و به طور مستقیم از رسول خدا نقل کردند و چون از صحابه به شمار می آمدند، پنداشته شد که آنان خود، به طور مستقیم و بدون واسطه از رسول خدا(ص) شنیده اند.
در پایان این فصل موضع فقهای شیعه و عامه را درباره خبر واحد به طور جداگانه ذکر می کند.
فصل سوم
در این فصل، سخن از دروغ پردازی در حدیث است و اتفاق همه فرقه ها در این که از قرون نخستین تاریخ اسلام، دروغ به حدیث راه یافته و بسیاری از این گونه احادیث در کتابهای فقهی و حدیثی، پراکنده شده است.
از آن جا که این پدیده برای سنت بسیار خطرناک بوده و همین روایات دروغ، مسلمانان را به گروه ها، فرقه ها و احزاب گوناگون تقسیم کرده است و هر آن هم خطر می آفریند. این خطرآفرینی و جداییها و جداسازیها، به رغم همه تلاشهایی است که علیه جریان دروغ در جهان اسلام انجام گرفته است.
نویسنده در این که چرا این تلاشها علیه جریان دروغ و جعل روایت، آن گونه که باید ثمربخش نبوده است و سبب رهایی مسلمانان از گرداب اختلافها، فرقه گراییها و تعصبات کوری نشد که از اخبار دروغ و جعلی نشأت می گیرند، می نویسد:
“اما متأسفانه این تلاشها خواه از سوی اهل سنت و خواه اهل تشیع، فاقد دو عنصر اساسی که شرط موفقیت هرکاری می باشد، بوده است و آن دو عنصر، همان اخلاص و صراحت است. به همین سبب است که مثلاً آن هنگام که یک عالم اهل سنت درباره احادیث جعلی دست به نوشتن می زند، بزرگ ترین مجموعه احادیث شیعی را در ردیف این احادیث قراری دهد و راویان آنها را به دروغ پردازی و تهمت بستن بر رسول خدا(ص) و فرزندان او، متهم می کند و با همه آن چه در اختیار دارد، تلاش می کند تا این اتهام خود را چنین توجیه نماید که برخی از دروغ گویان در میان راویان احادیث شیعه وجود دارند.
در مقابل، محقق شیعی نیز همین موضع را نسبت به روایات گروه مقابل در پیش می گیرد و بزرگ ترین مجموعه ممکن از راویان اهل سنت را در معرض اتهام قرار می دهد.
این در حالی است که اگر پژوهش گری به بررسی بی طرفانه و واقعیت گرای حدیث بپرداز و همه شرایط و اوضاعی را که هر یک از دو گروه اهل تشیع و اهل تسنن در آن به سر می برده اند، مورد توجه قرار دهد و نیز به این موضوع توجه کند که سیاست، تاچه پایه بر همه امور، حتی امور دینی سایه افکنده بوده است، به هیچ کدام از این دو نتیجه گیری دست نخواهد یافت.”
۲۱استاد، افزون بر نقش آفرینی حکومتهای غیر مردمی و ناشایست در جعل حدیث و دروغ پردازی، پدیده دیگری را نیز در این جریان بسیار اثرگذار می داند و آن، اهتمام ویژه عالمان سنی و شیعه به احادیث مربوط به احکام و بی توجهی به روایاتی که در موضوعات گوناگون وجود داشت:
“آنان – اعم از اهل سنت، یا شیعه – که دست اندرکار گردآوری احادیث شدند، تنها به احادیث مربوط به احکام اهتمام ورزیدند و دقت و تأمل در مورد دیگر انواع حدیث را که در موضوعات مختلف روایت شده بود، رها کردند و آنها را بدون هیچ بررسی و جرح و تعدیلی در مجموعه های حدیثی خود تدوین نمودند و در همین زمان جریانات متضاد و مخالف همدیگر و آرا و نظریات نامأنوس با تعالیم اسلام و فرضیاتی را که برخی فرقه ها و احزاب، ترویج می نمودندف نادیده گرفتند. فرقه هایی که گاه جامه ژنده و پشمینه پوشیدند و گاه برای اعتقادات و اصول اسلامی، فلسفه آفریدند.”
۲۲نکته در خوری را که نویسنده محقق یادآور می شود این که در برابر و در رویارویی با روایات دروغ و جعلی و نسبتهای نادرست به رسول خدا(ص) علمای اهل سنت هوشیارتر از علمای شیعه بوده اند. آنان با نوشتن آثاری مهم، راهگشا و آگاهی بخش در نقد و رد احادیث جعلی، موضع خود را در برابر این بحران بزرگ اعلام کرده اند که این حرکت را در بین علمای شیعه نمی بینیم:
“در این میان حقیقت انکارناپذیر آن است که محدثان اهل سنت از اواسط قرن پنجم به بعد، در مقایسه با محدثان شیعه نسبت به خطراتی که احادیث شریف رسول اکرم(ص) را در میان گرفته بود، هشیارتر و آگاه تر بودند. آنان در خلال دو قرن، علاوه بر کتب درایه و رجال، ده ها کتاب در مورد “احادیث جعلی” تألیف کردند که برخی از این کتابها، حتی همین نام را بر خود گرفته است. از این جمله از عبدالرحمن بن جوزی، عالم مشهور قرن ششم یاد می کنیم. وی کتاب خود به نام “الموضوعات” را در سه جزء تألیف نمود و پس از وی آثار دیگری در همین موضوع تألیف شد و کسانی چون سیوطی، فتنی و دیگران با همان روش و اسلوب ابن جوزی دست به تألیف زدند و کتب ایشان از مهم ترین و پربارترین منابع برای کسانی که قصد تحقیق و تألیف در این موضوع را دارند، گردید.
اما شیعیان، آن چنان این مسأله را نادیده انگاشتند که گویا اصلاً به آنان مربوط نمی شود و این در حالی است که احادیث جعلی در میان احادیث شیعه از لحاظ تعداد و نیز خطراتی که ایجاد می کند، کم تر از احادیث جعلی اهل سنت نیست. البته این را نباید از یاد برد که عالمان شیعه، مشکلات و نارساییهای حدیث را از طریق تألیفات خود در علم رجال و درایه – که از احوال راوی و روایت بحث می کند و چهارچوب اصلی احادیث و راویان قابل اعتماد را مشخص می نماید – حل کردند، اما آنها در خلال این قرون متمادی نکوشیده اند، حتی یک کتاب تألیف نمایند که دست کم نمونه هایی از احادیث جعلی در موضوعات گوناگون را در خود جای داده باشد. این در حالی است که آنا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 