پاورپوینت کامل ریشه های رویش و راه های زدایش خرافه ها در ساحت دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ریشه های رویش و راه های زدایش خرافه ها در ساحت دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشه های رویش و راه های زدایش خرافه ها در ساحت دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشه های رویش و راه های زدایش خرافه ها در ساحت دین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۰۶

خرافه را کلام بیهوده و باطل معنی کرده اند. برابر این تعریف، باورهای باطل و بدون اساس که بدون مبنای علمی و عقلانی است “خرافه” است. و به طور قطع، با اصول دینی که اصولی عقلانی و ارزشهای اسلامی، که ارزشها مبتنی بر معرفت و عقلانیت هستند، در تعارض است و اسلام با خرافه، چه خرافه در حوزه اندیشه و بینشها و چه در حوزه اخلاق و گرایشها، سر ناسازگاری دارد. یکی از جهت گیریهای اسلام ناب، خرافه ستیزی با هدف خرافه زدایی است. خرافه ها، به هر نام و عنوان و در هر ساحت و سامانه ایی، اگر به فرهنگ و باورهای اسلامی نفوذ کنند، آن را از خلوص و ناب بودن تهی می سازند و ممکن است در کوتاه مدت، اثر به ظاهر مثبتی هم داشته باشند، لکن در بلندمدت، به طور کامل خسران زا هستند و بینشها و گرایشهای اسلامی را از کارآمدی و پویایی و جاذبه های عقلانی و معرفتی می اندازند.

اسلام حقیقی که اسلام کتاب و سنت، اسلام قرآن و عترت است و اسلام تشیع که اسلام برهان و عقلانیت است، هیچ گونه ایی از گونه های خرافه ها را برنمی تابد و در اساس، نیازی به آنها ندارد. دینی که پشتوانه های علمی – عقلی دارد و جاذبه های فطری و واقعی در همه ابعاد معرفتی، معنویتی و شریعتی (شریعت، به معنای خاص = احکام و باید و نبایدهای شرعی – تکلیفی) هرگز نیازمند خرافه ها و خرافه پردازیها نخواهد بود و اگر به ریشه های خرافه گرایی نیک بنگریم خواهیم دریافت که “جهل علمی و جهالت عملی” ریشه اصلی آن و سپس خلأهای روحی – اجتماعی دیگر به عنوان عوامل و ریشه های مُعین و مُعّد، اثرگذارند.

اسلام، دشمن جهل اعتقادی و جهالت اخلاقی – عملی است و فلسفه وجودی و حدوثی “اسلام”، تعلیم کتاب و حکمت برای “جهل زدایی” و تزکیه نفس و طهارت روح برای “جهالت ستیزی” است و اسلام در بُستان معرفت و گلستان عقلانیت و مَرغزار علم و دانش رشد و تکامل یافته، و زمینه های ظهور پیدا کرده است، نه در ویرانه های جهل و خرافات. بنابراین، همه همّ رهبران اسلامی است که با سطحی نگری و قشری گری، عوام گرایی و پندارزدگی مبارزه کرده و فرد و جامعه را با حقیقت و واقعیت آشنا سازند و هرجا حقایق و واقعیتها نمایان شوند، خرافه ها راهی نخواهند داشت و انحراف، کژاندیشی، تحریف، عوام گرایی، خرافات و… از میدان به درخواهند رفت. به تعبیر روان تر، مسأله عقل و جهل، عقلانیت و خرافه ها شبیه به مَثَل جن و بسم اللّه است. هرجا عقل و عقلانیت است، جهل و خرافه نیست و هرجا جهل و خرافه است، عقل و عقلانیت نیست و متأسفانه در طول تاریخ، مرامها، کیشها، آیینهای خرافی، آداب و اخلاق خرافی و… روبه رو بوده ایم، چه در دوران قدیم و چه در عصر جدید، دورانهای قدیم از توتمیسم، مانا و فتیش پرستی و… تا در عصر جدید که با انواع و اقسام خرافه گرایی در قالبها و شکلهای مختلف از جمله شکلهای معنویت گرایی، جنبشهای نوپدید دینی، عرفانهای کاذب یا شبه عرفانها روبه رو هستیم که به یقین ریشه های روان شناختی، جامعه شناختی، اقتصادی، سیاسی – اجتماعی و از جمله ریشه های معرفت شناختی که عمده ترین آنها هجران از عقلانیت و فاصله از معرفتهای عمیق علمی – عقلی است، خواهد داشت و متأسفانه از حسّ حقیقت جویی، گرایش به غیب، نیازهای معنوی – عرفانی جامعه چه در جامعه دینی و چه در جامعه الحادی سوء استفاده یا استفاده های ابزاری نموده و خرافه های سنتی و مدرن را ترویج و تبلیغ کرده و برای آن مبانی علمی – نظری ریخته و تئوریزه اش می کنند که ما در حوزه های “عرفانی و سیر و سلوکی” بیش تر با آن روبه رو هستیم؛ زیرا در دنیای بحران زده امروز که بحرانهای اخلاقی – تربیتی وجود داشته و مکتبها و ادیان تحریف شده و بشری و نوپدید، نتوانستند نیازهای واقعی بشر امروز را پاسخ دهند و خود عامل خلأهای فراوان روحی – درونی شده اند، نیاز شدید به برون رفت از بحرانها، از جمله بحران هویت، بحران اعتماد، بحران معنویت راستین وجود دارد و شماری از چنین زمینه هایی برای رسیدن به هدفهای خویش بهره برده و در جست وجوی ثروت، قدرت و یا حتی شهوتهای جنسی و حیوانی خود هستند و جامعه بشری، بویژه نسل جوان تشنه حقیقت را در تارهای عنکبوتی معنویتهای دروغین گرفتار ساخته اند و در قالب جریانها و جنبشها و فرقه های معنی گرا و عرفانی به شکار تشنگان حقیقت می پردازند و با تزویر و نفاق، به جای آن که آنان را برای سیراب شدن به سَرِ آب ببرند به “سراب” می کشانند… و اما مکتب اسلام مکتب علم و دانش، مکتب تفکر و اندیشه ورزی، مکتب معرفت و معنویت راستین و خالص است و معیار خلافت الهی را علم و معرفت و ستون فقرات دیانت و شریعت گرایی را عقل و عقلانیت و ملاک برتری و امتیاز را علم و تفکر از یک سو، معنویت و تقوی از سوی دیگر و جهاد و اجتهاد از سوی سوم قرار داده است و عرفان ناب اسلام، عرفان به معنای جامع و کامل است، تا انسان از هر جهلِ علمی و جهالتِ عملی رهانیده شده و از طبیعت و خاک، به سوی ماوراء طبیعت و فوق افلاک سیر و سلوک داشته باشد. بگذریم از این که دشمنان دانا و دوستان نادان عوامل و زمینه های خرافات را در بسیاری از آموزه های اسلامی، از جمله آموزه های معنوی – عرفانی فراهم ساخته و شماری نیز در دامهای آنان قرار گرفتند. حتی شماری به عنوان دلسوزی برای عرفان و گسترش آن و شماری برای سودجوییهای خویش، عامل تشدید گسترش خرافات شده اند، لکن اسلام ناب که سرچشمه های زلال آن قرآن کریم و سنت و سیره قطعی معصومین(ع) است، هرگز خرافه ستایی نکرده، بلکه خرافه ستیزی کرده و ائمه هدایت و نور(ع) به خرافه شناسی و خرافه زدایی پرداخته و دستور به مبارزه علیه خرافات داده اند. با این حال شماری از دینداران نیز گرفتار خرافات شده اند که ریشه آن در عدم شناخت عقلانی و عمیق آموزه ها و گزاره های اسلامی است.

به راستی، اگر جامعه اسلامی با اسلام اصیل آشنا باشد با عرفان ناب اسلامی، اخلاق و معنویت قرآنی – اهل بیتی(ع) تا سلوک ثَقَلینی آشنا باشد، دنبال خرافات در حوزه های اخلاقی – عرفانی و ساحتهای سیر و سلوکی می رود؟

درد ما این است که هم اسلام شناس نیستیم و هم با اسلام شناسان واقعی، ارتباط نداریم. هم عرفان شناس نیستیم و هم با عارفان راستین و عرفان شناسان حقیقی، پیوند نداریم در این حالت، به یقین خَزَف را صدف و سراب را آب می بینیم و یک عمر آب در هاون می کوبیم و حتی شاید تا آخر عمر نیز بیدار نشویم و در پرده پندار بمانیم و تخیل معنویت و عرفان را واقعیت یافته و توهم سلوک را حقیقت بپنداریم.

بر خواص جامعه است که به رسالت خویش در این زمینه عمل نمایند. خواص اهل عرفان و سیر و سلوک، خواص اهل بیان و بَنان، خواص شجاع و بابصیرت، خواص اهل درک و درد دین، باید جهاد علمی – معرفتی را وجهه همت خویش قرار دهند و با خرافات در ساحتهای معنی گرایی و عرفان خواهی مبارزه کنند و به احیای عرفان ناب اسلامی بپردازند.

احیای عرفان ناب به دو صورت ممکن است:

الف. احیای ایجابی – اثباتی (آرایشی).

ب. احیای سلبی – نفیانی (پیرایشی).

زیرا در طول تاریخ عرفان با خلأها و کاستیهایی روبه رو بوده است. عرفان از آیات قرآن و نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه مأثوره، سیره عملی پیامبر اعظم(ص) و ائمه(ع) و فاطمه زهرا(س) و سپس شاگردان مکتب قرآن و عترت فاصله گرفته است و به دلیلهای مختلف عرفان بدلی جانشین عرفان اصیل شده و خرافات و انحرافات در عرفانهای معهود تاریخی حتی عرفانهای موسوم به عرفان شیعی نیز رخنه و نفوذ کرده است. پس هم عرفان ناب تبیین، تعمیق و توسعه نیافت و هم عرفانهای بدلی یا آلوده به انحرافها و خرافه ها رشد و رواج یافت. پس عرفان، هم به آراستن و هم به پیراستن محتاج است و تا عرفان حقیقی که عرفان خالص و کارآمد است ارائه نشود نمی توان با عرفانهای دروغین و شبه عرفانها و عرفانهای مدرن و سکولار مبارزه کرد؛ چه این که هاضمه نسل جوان جامعه گرسنه غذاهای معنوی است، اگر با غذای سالم و سازنده تغذیه نشود و به غذاهای مسموم و آلوده گرایش یابد، بیماری و مرگ معنوی به سراغ آنها خواهد آمد.

بله، ارائه درستِ عرفان پویا و سازنده اسلام ناب محمدی(ص) بزرگ ترین کار “ایجابی” و احیاگرانه اثباتی – آرایشی برای زدایش انحرافات و خرافه ها از چهره و جان عرفان طلبی و معنویت گرایی جامعه است که خود کار “سلبی”، احیاگری پیرایشی است. آب زلال دهیم تا آب آلوده ننوشند، آنان را سَرِ آب ببریم تا گرفتار “سراب” نشوند و پیاپی و به زبانها و ادبیات مختلف و قالبهای هنری سازنده چنین جهاد و اجتهادی باید صورت پذیرد، تا فرصت را از دشمنان دانا و دوستان نادان گرفته شود و تا ماتریالیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم نقابدار نتوانند معنویتهای تهی از معنی و عرفانهای منهای عرفان را ارائه و ترویج کنند. پس با خرافه های دینی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و… مبارزه کنیم که باورهای اعتقادی، اخلاقی، فقهی اجتماعی اسلام ناب از جامعیت و کمال ویژه ای برخوردارند و به قدر کافی و کامل جاذبه های نظری و عملی را دارند و عرفان حقیقی کارکردها و بازخوردهای واقعی در سطوح فردی و اجتماعی دارد و…. بله، احیاگران عرصه معرفت دینی یکی از رسالتهای مهمی که بر دوش دارند این است که عرفان اصلی را از بدعتها، انحرافها، اعوجاجهای نظری و خرافه ها، عوام زدگیها، سطحی نگریها و التقاطهای عملی نجات دهند که هرگاه عرفان حقیقی احیا شود، مجالی برای بروز و ظهور عرفانهای دروغین یا شبه عرفانها باقی نمی ماند و اگر احیاگران ساحَتِ معرفت اسلامی از میان خود عارفان راستین باشند و عارفان دردمند و زمان شناس وارد میدان شوند و در همه عرصه های علمی و عملی حضور داشته باشند، بی گمان فرصتی برای نقابداران سرزمین پاک و طیب عرفان و کانون عارفان باقی نمی ماند که به ترور معنایی عرفان و ترور شخصیت عارفان بپردازند و باید معتقد شد که در چنین شرائطی نفاق عرفانی و عرفان منافق که از درون و برون تهدیدکننده هستند، خود به خود از حریم قدسی عرفان و عارفان حقیقی بیرون رانده شده و یا مجالی برای ورود حرامیان به حریم معنویت و قدسیت و حرم سیر و سلوک صادق و صائب باقی نمی ماند. بنابراین، اگرچه زمان و زمینه هایی برای نفوذ بیگانگان و نامحرمان وجود داشته باشد، باز هم راهی از پیش نبرده و توفیقی پیدا نخواهند کرد. نتیجه آن که احیای ایجابی – آرایشی نقش سرنوشت سازی در عرصه جدید، که به نوعی عصر بازگشت به فطرت و رجعت به عرفان، ایمان، عقلانیت و معنویت است خواهند داشت، و هرچه شناخت مبنایی و بنایی عرفان و عارفان بیش تر و عمیق تر شود، خطر آفت پذیری و آسیب برداری چنین عرفانهای جامع و کاملی کم تر و کم تر خواهد شد.

بنابراین، ما در این نوشتار، از منظر ایجابی – آرایشی به جریان خرافه ستیزی و خرافه زدایی از ساحَتِ سلوک و موقعیت معنویت و بستان عرفان می پردازیم

۱. عرفان اسلامی

عرفان اسلامی، عرفانی است که به طور مستقیم و مستقل از منبع زلال قرآن کریم و آموزه های قطعی پیامبر اعظم(ص) و عترت طاهره اش(ع) سرچشمه گرفته باشد؛ یعنی “اسلامیت” آن بر قرآن و عترت تکیه زده است؛ چه این که قرآن کریم منبع و منشأ عالی ترین و راقی ترین مراحل و مراتب عرفان است و عرفان اگر معرفت به خدا و اسماء و اوصاف الهیه و تجلیات حق است، از حیث علمی و رسیدن به خدا، شهود و شدن، چشیدن و سوختن و گداختن است و از حیث عملی این امر با سیر و سلوک “الی اللّه” و سپس “فی اللّه” و طی مقامات معنوی و طریقت بر صراط مستقیم شریعت، تا شهود حق و لقای ربّ ممکن است. قرآن کریم باب “معرفت اللّه” و کانون توجه “وجه اللّه” و دعوت به “لقاء اللّه” است. قرآن کریم هدایت اَقوَم انسان سالک الی اللّه در رسیدن به حقیقه الحقایق است. قرآن کریم دستور العمل تخلق به اخلاق الهی و خداخویی است و عرفان راستین در آیات بینات الهی تجلی یافته، آیاتی که درجات تکاملی انسان را رقم زده و برای همه مراحل سلوکی و منازل غیبی در درک بواطن عالم و حقایق وجود باید و نبایدهایی دارد و با دیالکتیک ظاهر و باطن، ترابط و تعامل اخلاق و عرفان، آداب و اسرار شریعت و با تفسیر پیامبر اکرم(ص) و عترت طاهره اش(ع) که در سنت قولی و فعلی آن ذوات مقدسه و نورانی ظهور یافته است، انسان شائق کمال و مشتاق وصال را از هر جهت تأمین می کند، تا سالک در هیچ مرحله ای معطل نماند.

عرفان اسلامی، دارای مؤلفه هایی است که پاره ای از آنها عبارت اند از:

۲-۱: عرفان خداگرا و توحید محور است؛ یعنی تنها “خدا” محور همه فعالیتهای علمی و عملی است و از خدا، جز خدا طلب نمی کند.

۲-۱: عرفان مبتنی بر “عبودیت” است. عرفانی اسلامی، عرفانی است که غایت سیر و سلوک و طی مراحل و مقامات را، نه برای کشف و کرامات، بلکه برای بندگی راستین و عبودیت خالص و خُلَّص الهی، انجام می دهد و “عبداللّه” شدن، بهترین رتبه وجودی و نَعت و صفت تکاملی سالک الی اللّه است.

۳-۱: ولایت گرایی: عرفان اسلامی عرفان به اضافه “ولایت” است، نه منهای “ولایت”. ولایت، به معنای حاکمیت انسان کامل مکمل در همه شؤون اضلاع و ساحتهای زندگی سالک کوی دوست یا “ولایت جامع” است. عرفانی که بر پایه ها و مایه های امامت و ولایت در استمرار نبوت و رسالت خاتم پیامبران(ص) قرار گرفته است، عرفانی که ولایت مَغز و لُبّ آن به شمار می رود و همه اوراد و اذکار، صوم و صلات، حج و جهاد و… آن بر قطب ولایت دور می زند. پس انسان متکامل در عرفان اسلامی، تحت ولایت انسان کامل معصوم(ع) از بدایت تا نهایت سلوک را طی می نماید.

۱ – ۴: عرفان اسلامی، شریعت مدارانه است. عرفانی که شریعت به معنای خاص، با فقه و احکام الهیه در همه سطوح و ساحتهایش حضور دارد و شریعت خط قرمز سیر و سلوک و معیار سنجش و ارزیابی کنشها و واکنشهای سلوکی آن است. در این عرفان، هرگز سقوط تکلیف و شریعت گریزی معنی نخواهد داشت. شریعت، قبل از وصول، حین وصل و بعد از وصول حضور و ظهور دارد. شریعتی که آداب و اسرار، ظاهر و باطن، صورت و سیرت داشته و پر از راز و رمزهاست. شریعتی که با عرفان و سیر و سلوک پیوند ناگسستنی دارد و هرچه سالک در سلوکش قوی تر و کامل تر است، شریعت گرایی او پر رنگ تر و شدیدتر است و سالک، تنها در پرتو شریعتِ حقّه است که به شهود ناب و لقای ربّ دست می یابد.

۱- ۵: عرفان اسلامی، عرفان “معتدل” است، یعنی نه افراط و نه تفریط، هیچ کدام آن را تهدید نمی کند. عرفانی است که در آن “ریاضت نفس” دارای دو مشخصه اساسی است:

۱-۵-۱: مستمر و مداوم براساس آموزه های شریعت حقه محمدیه(ص).

۲-۵-۱: معتدل و معقول.

استمرار و استدامه ریاضت نیز به تناسب هر منزل و مرحله و مبتنی بر شریعت حقه است. این که انسان سالک بیدار و هشیار باشد، تا گرفتار وساوس نفسانی و تلبیسات ابلیسی نشده و نفس اماره و مسوِّله از درون و شیطان از برون او را گرفتار ضلالت سلوکی و غوایت شهودی نکند و هماره طهارت خیال و باطن داشته باشد، یک ریاضت همیشگی است. ریاضتی نیست که مقید به ساعت و زمان و نوعی خاص از اعمال شاقّه باشد؛ بلکه همه زمانها و مکانها را دربر گرفته و هر نوع “عمل صالح” را شامل می شود. ریاضت فرازمانی و فرازمینی است و مقید به یک کار ویژه نیست. این که انسان مراقبت نفس نماید، تقوا و پارسایی را رعایت کرده است. صیانت نفس کند، تا ورود به محرمات که هیچ، بلکه مشتبهات و متشابهات هم پیدا نکند؛ یعنی ورع را نیز مراعات کند. ریاضت دشوار و دائمی است و شریعت در انجام واجب و مستحب و ترک حرام و مکروه و مباح، برای سالک کوی دوست معنای ویژه ایی دارد و بایسته است بدون آن که دچار افراط و تفریط شود به “جهاد با نفس” بپردازد و جهاد با نفس مراتب و درجات داشته، ریاضت و مراقبت نفس نیز درجه بندی شده است و تقوای الهی نیز عام، خاص و اخص دارد و اِسلام، ایمان، اِحسان متناسب با خود در مسیر شدن تکاملی و تصعید نفسان،ی فقه و شریعت گروی خاص به خود را داراست. یعنی فقه مرحله اسلام، فقه مرحله ایمان و فقه مرحله احسان. بنابراین، عرفان اسلامی مبتنی بر مؤلفه ریاضت معقول، مشروع و معتدل است که با روش مندی خاصی تحقق می یابد و….

۶-۱: عرفان اسلامی، عرفان زندگی است، عرفان در متن جامعه است، عرفانِ درون گرایی و برون گرایی است. عرفان خلسه و خلوت محض، عرفان جامعه گریزی و ضدزندگی نیست، عرفانی است که منطق حیات معقول و مشهود بر آن حاکم است.

عرفان اسلامی عرفانی نیست که با گیسودرازی، کشکول به دست گرفتن و تَبرزین در دست داشتن و اوراد و اذکار خاص بر زبان جاری ساختن و لباس ویژه ای بر تن کردن و خود را تافته جدابافته از مردم دانستن، نمود و جلوه یابد، بلکه عرفانی است در دل مردم و برای خدمت، شفقت به مردم و گره گشایی و کارگشایی از کار مردم، با هدف جلب رضایت حق و در عین حال شوریدگی، شیدایی، تنهایی و خلوت با خدا و توجه باطن را نیز دربر دارد. چنین عرفانی الگوگرفته از زندگی پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) است، تا خلوت و جلوت، سنگر و سجاده، سلوک و سیاست، خانه و خیابان، منزل و مغازه و مزرعه و محل کار را با هم داشته و در همه جا نور خدا دیده و به یاد خدا و برای خدا تلاش نماید. صنعت، و تکنولوژی، و کشف و اختراع را با کشف و شهودهای عرفانی ناسازگار ندیده و از مدیریت بر درون تا مدیریت بر بیرون و حکومت بر خود و جامعه بهره های وافی دارد و همه عالم و آدم را نیز تحت ولایت الهیه می بیند و در همه جا نیز بر او خدا حاکم است و دیگر هیچ.

عرفان اسلامی ویژگیها و عناصری نیز دارد که توجه به آنها بسیار مهم است و در جریان شناخت خرافه های مربوطه و زوال و زدایش آنها نیز بسیار تأثیرگذار است که اشارتی مختصر به آنها خواهیم داشت:

۲. ویژگیهای عرفان اسلامی

۲. الف. عقلانیت و معقولیت عرفان اسلامی: عرفان اسلامی بنیادی و زیرساختش بر “معرفت” قرار دارد، معرفتی که از طریق تزکیه نفس و طهارت باطل حاصل شده است و این معرفت، نه تنها با معرفت عقلی – برهانی تعارض و تضاد ندارد، بلکه در توافق و تعاضد با آن است. به همین دلیل، همه مراحل، مقدمات، مقارنات و مؤخرات آن عقلانی است. عرفانی نیست که اثبات پذیر، تعبیر نابردار و عقلانی نباشد. اگرچه همه یافته های شهودی سالک عارف در تجربه های سلوکی و عرفانی اش، در بند الفاظ و به چنگ برهان مصطلح نیاید، لکن به معنای عقل گریزی و برهان ستیزی نیست و همه ره آوردهای سلوکی اش توجیه و تفسیر عقلانی دارد و معقول است حتی کشف و کرامات سالک الی اللّه تبیین پذیر است و فوق عقل بودن عرفان و مشهودات عارف، به معنای غیرعقلانی و ضدعقلی بودن آنها نیست. عرفان طَوری است ورای طَور عقل، اما نه ضد عقل. پس توجه داشته باشیم که عرفان اسلامی عقل گریز و برهان ستیز نیست.

۲. ب. واقع گرایی و رئالیستیک بودن عرفان اسلامی: به این معنی که عرفان ناب اسلامی عرفان توَّهم و تخیل نیست و از اساس با مَن های وَهمی و خودهای خیالی در همه عرصه های سیروسلوکی، مباین و مخالف است، بلکه براساس “خود واقعی” و “من حقیقی” سالک پیش رفته و سلوک او از فهم و معرفت به خود خدایی و روح الهی اش شروع و آغاز شده و به دیدار با خدا و لقای محبوب پایان و انجام می یابد؛ یعنی آغازش “خودِ خُدایی” و انجامش دیدار با جمال و جلال الهی است که “یقظه” عرفانی در حقیقت، یعنی همین، یعنی فهم به “نفخت فیه من روحی”۱ و سلوک الی اللّه و فی اللّه با هدف تحصیل وجه اللّه، رضوان اللّه، و لقاء اللّه است که در آیه: “یا اَیها الانسانُ إنَک کادِحُ الی ربُّک کدحا فَمُلاقِیهِ”۲ تجلی یافته است. عرفانی که به یک معنی از خدا به سوی خدا در حال شدن و صیرورت است. چنین عرفانی هماره اندر تلاش است تا انسان را از تارهای عنکبوتی، وَهم سلوکی و خیال شهودی برهاند و به واقعیتهای کشف و کرامات و حقایق وجودی آشنا سازد؛ لذا هر ادعایی در ساحت عرفان عملی و سیر و سلوک پذیرفته نیست، مگر آن که اثبات شونده و واقعی باشد و هر “واقعیتی” را حقیقت نمی داند، مگر آن که با ملاکهای ارزش گذاری و معیارهای صدق و حق مورد بررسی قرار دهد، زیرا “تجربیات عرفانی” را در بقعه امکان نهاده و حتی از دستخوش تحریفها، تزویرها و تسویلات نفسانی و تلبیسات ابلیسی مصون نمی داند. به همین دلیل براساس تقسیم خیال به خیال متصل و منفصل و کشفها به کشفهای صوری و معنوی و کشفهای معنوی را به معنوی روحی و قلبی و سپس ناقص و تام در محک سنجش و ترازوی عقل سلیم، کشف تام محمدی(ص) و کشف معصوم(ع)، قرآن کریم و آموزه های وَحیانی قرار می دهد و ادعاهای عرفانی و کرامات را براساس شخصیت خود سالک و عارف، تأیید استادان برتر سلوکی و… مورد داوری قرار می دهد، تا هر مدعی کشف و کراماتی ورود به حریم والای عرفان نیافته و در حَرَم عارفان و سالکان واصل قرار نگیرد و سَره از ناسره، صادق از کاذب، مدعی واقع گرا و حق گرا از مدعی توّهمی و واقعیت گریز تفکیک شوند.

در عرفان اسلامی، واقعیات و حقایق مورد ادعا را با ملاکهایی از ایمان، تقوی، زهد، خوف و خشیت، ذکر اللّه، حب اللّه، حب رسول اللّه(ص) و عترت طاهره یا آل اللّه(ع) و ادب سلوکی سنجیده و راه هایی برای تشخیص حق و باطل و واقعیت از توهم نشان داده می شود خُبرگانی را برای تشخیص چنین ادعاهایی معرفی می شوند، تا هم سالک گرفتار وَهم و بطلان و خرافات نگردد و هم جامعه اسیر مدعیات کاذب و مدعیان دروغین نشود. عرفان واقع گرا و حق محور راه ورود هرگونه انحراف، تحریف، خطا و خبط، خیال و وهم و خرافه گرایی را در ساحت سلوک تا شهود می بندد و اگر جامعه با چنین عرفان و عارفانی آشنا باشد، دیگر هرکس نمی تواند با خدعه و دَغَل به فریب ساده لوحان پرداخته و مریدپروری نماید و دکان باز کند و….

۲-۲. ج. عرفان اسلامی، عرفان “قاعده مند” است یعنی قاعده مندی، نظامواره ایی و سیستماتیک بودن، روش مندی و طبق اصول و سازوکارهای تعریف شده به تعالی و تکامل رسیدن، از شاخصها و ویژگیهای آن است، در عرفان اسلامی “طَفره” محال است که البته یک اصل عقلانی است. یعنی سالک تا سلوک اخلاقی ننماید و در جنگ فضائل و رذائل پیروز نشود و فضائل را بر خود حاکم نکند، نمی تواند قدم در وادی سلوک عرفانی بگذارد و سنتهای الهی چنان محکم و حاکم است که حرامیان را به حرم عارفان راه نمی دهد و به همه آنها دور باش می زند.

به بیان دیگر، دست غیب بر سینه نامحرمان زده و آنها را از آمدن به “تماشاگه راز” باز می دارد. البته ممکن است چند صباحی جولان دهند و به فریب خود (خودفریبی) و دیگران بپردازند؛ اما بالاخره تشت رسوایی آنان از بام ادعاهای واهی، به زمین فرو افتاده و به صدا درخواهد آمد؛ چه این که عالَم و آدم تحت تدبیر حضرت حق اند، هستی بر اساس عدالت حدوث و بقاء دارد، خلقت و شریعت بر وزانِ حق، و عدل نهاده شده است و عالَم عالَم بیدار است، نه خفته که همه چیز هستی بر اساس معیارها، روشها، سازوکارهای دقیق و حساب شده، قاعده و نظام تعریف شده است و از راه “معرفت و عبودیت” بر پایه محبت و ولایت الهیه حرکت می کنند. حال اگر کسانی در سیر و سلوک، “شریعت” را ملاک فکر و فعل، انگیزه، اندیشه، اخلاق و اعمال خویش قرار ندهند، ساقط خواهند شد و “هبوط” خواهند کرد؛ زیرا تنها حق به سوی حق و سالک خدایی سوی خدا می رود. این که گفته اند: “رو مجرد شو، مجرد را ببین” یا این که گفته اند: “تا جان به لب نیاید جام به لب نیاید”، یا این که گفته اند “مراقبت بذر ولایت است”، یا این که گفته اند: “عرفان بی ولایت چون عقل بی درایت است” یا این که گفته اند: “سیر و سلوک با مژه کوه کندن است” و… همه و همه بر روش مندی و قاعده مندی عرفان علمی و عملی دلالت می کنند. بنابراین، کسانی که این راه را یا براساس حصول یا حضور، یا مفهوم یا مشهود، یا برهان، یا عرفان یا فکر، یا ذکر و یا همه آنها توأمان نپیموده اند، توان حضور در بارگه قدس ربوبی و عاکف درگه حق شدن را ندارند و البته باید بدانیم با تصور تنها و گرایش و هوس سلوک نیز انسان راه به جایی نمی برد، مگر این که عَزم جزم، همت بلند و برتر، مجاهده و تلاش مضاعف و بیش تر، تدبیر، تلاش توکل و توسل داشته باشد، تا امکان راه یابی به ملوک عالم و عالم ملکوت را داشته باشد و به سرای غیب جهان و جهان غیب وارد گردد و….

۲-۲. د. عرفان اسلامی بر ایمان و عمل صالح استوار است و خداوند نیز به سالکان کو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.