پاورپوینت کامل جهانی شدن و جهان اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جهانی شدن و جهان اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهانی شدن و جهان اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جهانی شدن و جهان اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۱۷
درآمد
انسان چون دیگر موجودات، دارای خواستها ونیازهای گوناگون است و از این باب فرقی و جدایی میان او و دیگر موجودات دیده نمی شود؛ امّا آن چه انسان را از دیگر موجودات (در همین چشم انداز) جدا می سازد دو امر به نظر می رسد:
۱. تنوع و پایان ناپذیری خواستها و نیازهای انسان. که تجربه تاریخی حیات آدمیان به روشنی از آن پرده بر می گیرد.
۲. ابزار و سازوکار فراهم نمودن و برآوردن آن خواستها.
از سویی، همین خواستها و نیازها در طول تاریخ زندگی انسان، نیروی پویش و انگیزش او بوده که مدام او را در تلاش و کوشش نگهداشته است. و بیش تر به دو صورت؛ جنگ و ستیز و درگیری و صلح و همزیستی و صمیمیت نمود و تبلور داشته است.
از سوی دیگر، خرد، زبان، منابع و ظرفیتهای محیط بیرونی و پیرامونی سه ابزار و عامل کلیدی است که این موجود را در برآوردن و دنبال کردن آنها توانا و هدایت می کند. البته هنگامی که آن سه با هم در یک سازوکار روشن، دادوستد و بده بستان کنند، رهیافت چنین داد و ستدی زایش پیوستگی و پیوند اجتماعی میان آدمیان و شکل گیری جامعه انسانی است.
روشن است که دامنه و شعاع این پیوستگی ها و داد و ستدها، در آغاز بسیار محدود و صورت اش بسی ساده بوده است و کم کم و برابر توسعه و تکامل ذهن انسانها، پیچیده، گسترده و درهم تنیده می شود. گستردگی و درهم تنیدگی، از هنگامی رویش می یابد که تولید سنتی – دستی به تولید صنعتی – ماشینی تبدیل می گردد. و صنعت گرایی سر بیرون می کند و چونان ایدئولوژی بر تمامی ساحَتهای عمل آدمیان اثر می گذارد. این اثرگذاری به تولید محدود نشده، بلکه چگونگی پیوند انسان با طبیعت و آدمیان را دگرگون می کند، شهرنشینی را توسعه می بخشد و به زایش تکنولوژیهای ارتباطی – اطلاعاتی می انجامد. (که خود انقلاب بزرگ در پیوندها و بده بستانهای انسانی به شمار می رود) به این ترتیب، تمامی سطحها و شؤون زندگی، از جمله مهم ترین لایه آن، یعنی فرهنگی را به هم می پیونداند. و این داد و ستد، به گونه ای شدت و گسترش می یابد که تحول و تغییر در دورترین لایه و منطقه، سطحهای دیگر را نیز لرزان می سازد. این جاست که پیوستگی و داد و ستدهای آدمیان سیرت و سیمای نوین پیدا می کند که با مفهوم “جهانی شدن” معرفی و بازنموده می شود.
بنابراین، در این نوشتار سیما و سیرت نوین، پیوستگیها و پیوندهای انسانی یاد شده (جهانی شدن) را در جهان اسلام پی می گیرم، البته نه در همه ابعاد، بلکه اثر گذاری آن بر انسجام و همبستگی در عالم اسلام، بازکاویده می شود، تا این که از نویدهایش بهره برداری و از تهدیدهایش بازداری به عمل آید. از این روی، نخست مهم ترین انگاره های جهانی شدن معرفی و سپس نویدها و یا تهدیدهایی که از سوی این روانه فراگیر ممکن است متوجه به هم بافتگی در جهان اسلام گردد، به سنجه تحلیل در می آوریم.
جهانی شدن
از سال ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی که سرآغاز پدیداری و شدت گرفتن روند جهانی شدن به شمار می رود تا کنون، مسائل و جستارهای فراوان در باب جهانی شدن (تعریفها، پیامدها، زمینه ها و هدفها) ارائه گردیده و چشم اندازهای گوناگونی در مورد آن به وجود آمده است که در این نوشتار همه آن بحثها مجال طرح نمی یابند؛ بلکه از زاویه ویژه بدان نگریسته می شود.
از این زاویه به سه نظریه یا الگو در باب جهانی شدن می نگریم که در ضمن تفاوتهایی که در داوری و نتایج دارند، در یک نقطه به هم می رسند و آن “فرهنگی” است که در روانه جهانی شدن چونان سیمای مسیطر در این فراگَرد نمودار می گردد.
پیتر برگر از جامعه شناسان معاصر و معروف آمریکا، الگویی را عرضه می کند که برابر آن چهار امر جهانی می شود:
۱. فرهنگ نخبگان سیاسی و اقتصادی – تجاری که تصمیم گیرندگان و مدیران اصلی اقتصاد فنی و بازرگانی بین المللی هستند. (فرهنگ داووس). یعنی هنگامی که تجارت، سرمایه گذاری، سرمایه و اقتصاد (در ابعاد عملیاتی، نهادی و فنی) مرزهای ملی و جغرافیای را در می نوردند و به صورت فراملّی در می آیند، همگام بلکه جلوتر از آن، فرهنگ رجال و نخبگان اقتصادی – تجاری و سیاسی جهانی می شود.
۲. فرهنگ انتلیجیسای یا روشنفکری (کلوپ اساتید) که دستاوردهایش حقوق بشر، آزادی، عدالت، رفاه، سلامت، صلح، مدارا، تکثر گرایی، دموکراسی و… است، به گونه جهانشمول درآمده و در نهایت همین فرهنگ جهانی می شود.
۳. فرهنگ عامه که صورت بیرونی و تجربی آن روشهای پخت سریع و عرضه غذاهای آماده و ارزان و هر زمانی، رستورانهای مدرن، پاکیزه و آرامبخش، مک دونالد، کوکا کولا، لباسهای متنوع مثل شلوار جین، موسیقی، رقص، مصرف، تجمل از گونه غربی و… می باشد.
۴. فرهنگ عامه مذهبی – اجتماعی مانند جنبشهای اجتماعی حمایت از محیط زیست، کودکان، سالمندان، فمینیسم و جنبشهای نوین مذهبی که متمرکز بر ارائه خدمات اجتماعی، آرامبخشی، انرژی درمانی و…
البته همه این فرهنگ ها مراکز کانونی دارند که عمده ترین کانونهای آن غرب، بویژه آمریکاست۱.
ساموئل هانتیگتون الگوی چهار ضلعی برگر را نمی پذیرد. به نظر ایشان سه ضلع آن الگو، یعنی فرهنگ داووس و فرهنگ های عامه (مردمی، جنبشهای مذهبی – اجتماعی) هیچ کدام ظرفیت، قابلیت و توانایی جهانی شدن را ندارند و بسان امواجی اند که پایدار نبوده و گذرا هستند. و نمونه های فراوانی از کشورهای گوناگون را باز می خواند که همه موارد نقص و ابطال چنان مدعایی را می رساند:
“… اما در سطح جهان، چند نفر از چنین فرهنگی برخوردار هستند؟ از غرب که بگذریم شاید کم تر از ۵۰ میلیون نفر؛ یعنی یک درصد جمعیت جهان و شاید هم یک دهم یک درصد جمعیت جهان از فرهنگ داووس، آگاهی، یا به آن تعلق دارند. فرهنگ داووس، به هیچ وجه فرهنگ جهانی نیست و افرادی که به این فرهنگ تعلق دارند، لزوماً در جامعه خود در مسند قدرت واقعی نیستند…. تلقی چهارم مبتنی بر این دیدگاه است که گسترش الگوی مصرف غربی و فرهنگ مردمی در سراسر جهان به نوعی تمدن جهانی می انجامد. این تلقی فاقد عمق و موضوعیت لازم است… نوآوریهای یک تمدن به وسیله تمدن دیگر مورد اقتباس قرار گرفته است؛ اما این نوع اقتباسها، یا مربوط به فنونی است که پیامدهای فرهنگی مهمی ندارند، یا امواج فرهنگی است که می آیند و می روند، بدون آن که فرهنگ موجود در تمدن میزبان را دستخوش تغییر کنند. دلیل ورود این نوآوریها این است که یا پدیده جالب تلقی می شوند، یا به تمدن میزبان تحمیل شده است… “۲
وی، دموکراسی لیبرال را نیز درخور جهانی شدن نمی داند چون راه حال های دیگری چون کمونیسم بازار چینی، ناسیونالیسم، کورپوراتیسم و مهم تر از همه راه حالهای دینی را به عنوان مهم ترین واثرگذارترین شیوه و عامل در جهان معاصر زنده و پویا می داند
. ۳هانتینگتون، پس از آن که چهار تلقی و انگاره از جهانی شدن را ارائه می دهد، سه انگاره را فرو می گذارد و تنها مدرنیته را به عنوان فرهنگی که گنجایی و توانایی جهانی شدن را دارد بر می گزیند و دو دلیل برای جهانی شدن مدرنیته بازگو می کند:
اول. این که مدرنیته؛ جریان تبادل و تعامل اختراعات، فنون، روشها و ابزارها را در میان تمامی جامعه ها در مقیاس گسترده و با سرعت چشمگیری فراهم نموده است.
دوم. جامعه ها سنتی مبتنی بر کشاورزی بوده و وابستگی شدید به محیط زیست طبیعی دارند. به طور طبیعی تفاوتها در ساختارها، روشها، ارزشها و… برساخته و معلول موقعیت جغرافیای است. برعکس، جامعه ها مدرن بر شالوده صنعت بنا شده که از دست ساخته انسان آغاز و به مرحله صنعتِ برآمده از دانش فنی رسیده است. تفاوتهای موجود در ساختارها، ارزشها، روشها… در جوامع مدرن برساخته و معلول فرقها و ناسامانیهای فرهنگی و اجتماعی است، تا موقعیت جغرافیایی. و به همین سبب جامعه ها و فرهنگها مدرن، توان همگرایی دارند۴.
آنتونی گیدنز، از بزرگ ترین جامعه شناسان معاصر انگلیس، جهانی شدن را برابر نشین مدرنیته می داند و بر این باور است که آن چه جهانی می شود، همانا مدرنیته است. به نظر وی، چهار بُعد یا وجه نهادی در مدرنیته وجود دارد که ظرفیت جهانی شدن را دارد و آنها عبارت اند از:
۱. نظام اقتصاد سرمایه داری.
۲. نظام دولت – ملت.
۳. سازمان نظامی، هم از جهت نرم ابزارهای جنگی و هم از حیث نهادهای جنگی و هم از زاویه خود جنگ. از این روی در نظر وی از جهت جنگ افزارها “جهان سومی” وجود نداشته و تنها با “جهان نخست” رو به رو هستیم.
۴. صنعت گرایی از مهم ترین صورتها و ابعاد جهانی شدن به شمار می رود. چون صنعت گرایی، تمامی رویه ها و امور مهمِ زندگی آدمیان را دگرگون می سازد و دامنه اثرگذاری آن، تنها در حوزه تولید نیست. مهم تر از همه این که صنعت گرایی سبب پیدایش تکنولوژیهای ارتباطی – اطلاعاتی نوین (رسانه های جمعی) می گردد و چنین فن آوری به نوبه خود، کلیدی ترین عنصر سیما و بُعد جهانی شدن یعنی “فرهنگی” را ترسیم می کند.۵ به این ترتیب مهم ترین بعد و ساحت جهانی شدن در انگاره گیدنز نیز همان بعد فرهنگ مدرن است.
به نظر می رسد که مدرنیته بمثابه فرهنگ و شیوه سازماندهی امور مهم و کارهای اساسی زندگی ظرفیتها و قابلیت هایی برای جهانی شدن داشته باشد. که می توان آن را به دو ظرفیت تقسیم کرد:
یک. نرم افزاری؛ که شامل چشم انداز و نظریه های مدرن نسبت به عالم و آدم و نیز مفاهیم و ارزشهایی چون آزادی، حقوق انسانها، عدالت، توانایی و پرورش، سلامت و امنیت، آسایش و رفاه، تکثرگرایی، دموکراسی، قانون مندی و قانون مداری، گفت و گو و تفاهم، مدارا، بازار آزاد، انسان گرایی و… می باشد که در همه ادعاهای جهانشمولی نمود دارد.
دو. سخت افزاری که بیش تر جنبه های روشی و نهادی مدرنیته را بازگو می کند، مثل صنعت گرایی، شهرنشینی، نظم اقتصادی باز یا بازار آزاد، سیاست و مدیریت جامعه به گونه دولت – ملت، سازماندهی سازمانی و…
با توجه به معنی، الگو و انگاره یاد شده از جهانی شدن، اینک منطقی و عملی می نماید تا مساله نویدها و تهدیدهای جهان اسلام را در رویارویی با جهانی شدن پی گیری و ارزیابی کنیم.
نویدها و تهدیدها
نویدها و تهدیدهای محتمل و موجود در رابطه با جهانی شدن از زوایای گوناگون نسبت به جهان اسلام درخور و بایسته ارزیابی است. و همین عامل (زاویه نگرش و سطوح) نه تنها چند و چون؛ بلکه اصل بود و نبود نوید و تهدید را نیز معین و مشخص می سازد؛ از این روی در این نوشتار، نوید و یا تهدید برآمده از سوی جهانی شدن را تنها در رابطه با انسجام و همبستگی جهان اسلام باز می کاویم.
طبعاً بدین منظور بایسته است که نخستین گام شناسایی محورها و موارد آسیب پذیری انسجام و همبستگی کشورهای اسلامی باشد. و گام بعدی پیگیری اثرگذاری جهانی شدن در درمان و یا ویران سازی آن است. امّا پیش از پردازش دو گام یاد شده، لازم است تا انسجام و همبستگی به گونه ای بسیار کوتاه تعریف و شناسایی گردد.
هرچند انسجام را نمی توان تعریف کامل نمود. و بهترین گزینه جهت ارائه تصویر روشن و واقع بینانه، همانا کالبدشکافی مؤلفه های نامبرده آن خواهد بود. ولیکن برای ورود در بحث و داشتن دست آویزی می توان آن را این گونه خواند:
انسجام به فرایندی گفته می شود که خواستها و نیازهای مشترک و مشابه، متفاوت و متنوع کشورها و مجموعه های انسانی، از طریق همگرایی و همیاری سازماندهی شده حمایت، حفاظت و تأمین گردد.
گام اول، موارد آسیب پذیری انسجام و همبستگی در جهان اسلام
پاره ای از وضعیتها، موقعیتها و ساختارهایی در جهان اسلام وجود دارد که رهیافت عملی آن آسیب پذیری انسجام در جهان اسلام بیش نیست. از شمار مهم ترین آنها می توان موارد زیر را نام برد:
۱. نبود ثبات سیاسی. از محورهای آفت دیده در روابط و تعاملات میان کشورهای اسلامی، مناسبات و ساختارهای اساسی در جهان اسلام است که به گونه های زیر می توان آنها را برشمرد.
الف. علاقه و پیوند سیاسی در میان ملتها و بویژه در سح دولتهای کشورهای اسلامی، بسیار کم فروغ است. بسیار اتفاق افتاده است که دولتهای اسلامی، به مدت طولانی رابطه و تعامل سیاسی نداشته و یا در سطح بسیار ابتدایی و محدود انجام می گرفته است. به علاوه پاره ای از دولتهای اسلامی از لحاظ سیاسی رویاروی یکدیگر واقع شده و نه تنها به تبلیغات علیه یکدیگر بسنده نمی کردند، که براندازی را در دستور کار خویش قرار می دادند و می دهند. جنگ عراق علیه ایران، موضع گیریهای سیاسی دولت مصر و اردن و برخی کشورهای عربی در قبال جمهوری اسلامی ایران در برهه های مختلف، موضع گیری و اقدامات ناهماهنگ و حتی متضاد کشورهای اسلامی در مورد قضیه فلسطین و مقابله با اسرائیل و… رفت و شد و تعامل ملتها و مردم مسلمان با یکدیگر در کشورهای اسلامی بسی محدود و سخت گیرانه است. از عوامل بازدارنده مهم در این زمینه موانع ساختاری و قانونی برساخته و برخاسته ملاحظات و منافع سیاسی است که از سوی دولتمردان آنها ترسیم و به کار بسته می شود. و به همین جهت شناخت از یکدیگر ندارند و اگر هم دارند، بسیار تاریک و ناقص بوده و بیگانگی و ناآشنایی میان آنها بیش تر است، تا با کفار. روشن است که چنین محدودیت، محرومیت و نابهنجاری در پیوندها و داد و ستدها، به طور دیالکتیکی هم مولد بی اعتمادی و سوءرفتار بوده و هم محصول آن است. بنابراین، جهت افزایش اعتماد و علاقه، گسترش روابط و تعامل امری حیاتی است.
ب. اختلاف و تضاد در روشها و ایدئولوژیهای سیاسی – حکومتی درکشورهای اسلامی از دیگر عوامل و عناصر بازدارنده ثابت سیاسی در جهان اسلام به شمار می رود. در برخی از کشورهای اسلامی، رژیمهای سیاسی استبدادی و دیکتاتوری حاکم است. در پاره ای دیگر شاهی، در بعضی از آنها رژیم های سکولار. پاره ای از کشورهای اسلامی دموکراسی نوع لیبرال را می خواهند تجربه کنند و جمعی نیز دموکراسی اسلامی را. و در مواردی هم حکومت، امارت و خلافت اسلامی است.
نیم نگاهی به ایستار سیاسی جهان اسلام، این مدعی را به روشنی تأیید می کند.
به طور طبیعی در چنین وضعیتی، گفت و گوی منطقی، آزاد و نقادانه ارزش عملیاتی خویش را از دست داده و رسیدن به تفاهم درون گروهی، میان دولتی و بین ملتها را دشوار می سازد. و تعهد نسبت به هنجارها، ارزشها، مفاهیم، مسائل و اقدامات مشترک در حوزه سیاست، مدیریت، حکومت و دیانت، کم فروغ می شود. و همیاری و مسؤولیت متقابل ناپیدا می گردد. و در نهایت، گسست رفتاری و فکری، سیمای نامبارکش را هردم به نمایش می گذارد.
روشن است گریز از چنین گسستی ناگزیری فربه شدن مشترکات و همانندیهای فکری، نهادی و رویه ای در حوزه های یاد شده را می طلبد تا زمینه همگرایی و تفاهم مهیا و توسعه بیابد.
ج. تنشها و درگیریهای فرقه ای، مذهبی، قومی، زبانی و محلی به شدت ثبات سیاسی را در داخل و نیز روابط درون کشوری در جهان اسلام را به خطر انداخته است. کشور پاکستان، افغانستان، سودان، عراق، مصر و… شاهد چنین درگیریها و تنشهایی بوده و پاره ای از آنها هنوز نیز درگیرند.
پیداست که چنان ایستاری از پیدایش کانون و یا کانونهای همگرایی در جهان اسلام جلوگیری می کند و در نتیجه همراهی و همگامی برای برآوردن خواستهای همانند در جهان اسلام کاهش می یابد.
۲. فقر، ناتوانی و وابستگی اقتصادی. از شمار مهم ترین عوامل و عناصری که کشورهای اسلام را از پی گیری و فراهم سازی خواستها و نیازهای مشترک، همانند و گوناگون شان به گونه ای همگرا بازداشته است، فقر و وابستگی اقتصادی آنها به دیگران است. فقر و وابستگی اقتصادی آنها به دیگران و بویژه کشورهای پیشرفته، و نیز نابرابری و ناهمپایگی مالی، پولی و اقتصادی در درون کشورهای اسلامی است.
ناتوانی و وابستگی اقتصادی شرایط و وضعیتهایی را به وجود آورده و می آورد که بمثابه پیش زمینه و بستر زایش واگرایی مدیریتی و گسستهای فکری عمل می کند. آن شرایط و ایستارها را می توان به گونه زیر ترسیم نمود:
الف. روشن است که وابستگی مالی و اقتصادی، بیش تر به پیروی فکری و تصمیم سازی می انجامد. این پیروی و دنباله روی فکری دامنه اش، کم و بیش، تمامی ساحَتهای فکری و به یک معنی حوزه فرهنگی جامعه را تحت پوشش قرار می دهد. و تنها منحصر در فکر اقتصادی آن جامعه نمی شود.
از سوی دیگر، صورت و سیرت انگیزه و انگیختگی (رفتار و کردار) یک جامعه و یا افراد، به واسطه اندیشه چیره بر آن جامعه، رنگ آمیزی و نقاشی می شود. از این روی، پیروی فکری جامعه به پیروی رفتاری و عملی می انجامد. به این ترتیب، مدیریت عوامل و منابع حیاتی و اقتصادی و سازمان دهی جهت مند تلاشها و کارهای انسانی – اقتصادی در سطح درونی (ملی) و بیرونی (بین المللی یعنی استفاده از منابع و امکانات جهانی)، نه از سوی افراد آن جامعه، در جهت رشد، توسعه و آبادانی و ظرفیت آفرینی درونی و رسیدن به خود مختاری و خویش گردانی صورت گرفته، بلکه از سوی مراکز قدرت مالی و اقتصادی و در راستای منافع و مصالح اقتصادی، سیاسی و امنیتی آنها انجام می گیرد. برایند تجربی چنین تعامل و فرایند یک سویه، همانا بی فروغی و نبود همفکری و همگامی کشورهای اسلامی در ترسیم منافع و مصالح حیاتی جهان اسلام، تصمیم سازی مشترک و اقدام عملی نسبت به مسائل ملی و بین المللی مربوط به جهان اسلام است.
کشور مصر که یکی از پایگاه های فکری و فرهنگی جهان اسلام به حساب می آید و از گستردگی جغرافیای، به نسبت خوبی نیز برخوردار است، بایسته بود که چونان حلقه اتصالی میان کشورهای اسلامی، دست کم در حوزه فکری و سیاسی عمل کند؛ اما متاسفانه چنین نکرده و نتوانسته است. در مورد جنگ عراق و ایران، قضیه فلسطین، لبنان، عراق پس از سالهای ۱۹۹۱، همفکری و همگامی با دیگر کشورهای اسلامی نداشته است. در مسائل نظامی و امنیتی نیز چنین بوده است. یکی از دلایل آن وابستگی شدید اقتصادی این کشور به کشورهای غربی و بویژه ایالات متحده آمریکاست که سالانه بیش از چندین میلیون دلار به عنوان (به ظاهر بلاعوض) به مصر پرداخت می کند. کشور افغانستان، پس از سقوط طالبان به شدت از نظر اقتصادی (به جهت نیازها و شرایط امنیتی، سیاسی، اقتصادی منطقه ای، ملی و بین المللی) به آمریکا، اروپا، ژاپن و نهادهای بین المللی مالی وابسته شده است، به طوری که بیش از ۷۰% بودجه سالیانه (جاری و عمرانی) آن از سوی کشورهای یاد شده برآورده و پرداخت می گردد. پیامد و برایند چنین وابستگی مالی و اقتصادی، به روشنی در روابط و مناسبات سیاسی، فرهنگی، امیتی این کشور با کشورهای اسلامی پیداست. به این معنی که سامان دهی این پیوندها و داد و ستدها به طور دقیق به وابستگی می انجامد. آن چه در این روانه مهم به نظر می رسد، همان اثرگذاری وابستگی اقتصادی بر ناهمسویی فکری و واگرایی رفتاری و مدیریتی روابط و مناسبات در جهان اسلام است.
ب. مصرف کننده بودن یک سویه جهان اسلام در پاره ای از کالاها، سیمای دیگری از وابستگی اقتصادی را در این کشورها به نمایش درآورده است. هر چند این کالاها طیفی از اقلام را شامل می شود و لیکن، تنها به یک قلم آن؛ کالاهای نظامی اشاره می شود.
امروز کشورهای اسلامی یکی از بزرگ ترین بازار مصرف سلاح وساز و برگ نظامی کشورهای پیشرفته به شمار می روند. این که کشورهای اسلامی بایستی از زوایای گوناگون توان مند بشوند و ساحَتِ نظامی نیز یکی از آنهاست، واقعیت و ضرورت غیر درخور انکار است. و خوشایندی آن هنگامی است که:
نخست آن که، جهان اسلام در فراگرد مدیریت تولید مصرف آن بتواند به عنوان عامل خودمختار عمل کند
و دو دیگر، رشد صنایع نظامی به موازات و در امتداد رشد و توسعه دیگر صنایع و تکنولوژیهای حیاتی برای جامعه صورت بپذیرد، به طوری که بتواند به طور کامل تقویت کننده کل تولید در جامعه گردد.
سه دیگر، دارایها و ثروتهای طبیعی کشورهای اسلامی، مثل نفت، گاز، محیط زیست و منابع طبیعی دیگر را تبدیل به سرمایه کند، نه این که آنها را ببلعد و مدیریت اش را در عمل به دست دیگران بدهد.
متاسفانه وضعیت بیش تر کشورهای اسلامی غیر از این سه صورت را نمایش می دهد، در حالی که این سیما بسی ویران گر و وابسته کننده است؛ چون مصرف کننده یک سویه بودن،
نخست آن که، سبب می شود که دارایها و ثروتهای جهان اسلام به عنوان هزینه ساز و برگ نظامی به کشورهای صادرکننده آن منتقل گردد. و به این ترتیب، بخشهای مهم و حیاتی جامعه، چون آموزش، بهداشت و درمان، ارتباطات، انرژی، اقتصاد، پژوهش، دانش و فن آوری، توسعه انسانی و… همچنان ناتوان، عقب مانده و وابسته نگهداشته شود.
دو دیگر، تنش و درگیری و نا امنیها به فضای کشورها اسلامی منتقل شده که نتیجه آن تخریب و نابودی نیروی انسانی، منابع مالی و طبیعی به خطر افتادن تمامیت ارضی و هویت دینی و ملی و… بیش نیست. برایند طبیعی هر دو وضعیت یاد شده، گستردگی وابستگی، بویژه وابستگی اقتصادی است. به این ترتیب، زمینه های انسجام و همبستگی در جهان اسلام تضعیف و نابود می گردد.
ج. جهان اسلام هرچند ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 