پاورپوینت کامل ابعادی از جهانی اندیشی در تجربه امام موسی صدر و علامه فضل‏اللّه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ابعادی از جهانی اندیشی در تجربه امام موسی صدر و علامه فضل‏اللّه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ابعادی از جهانی اندیشی در تجربه امام موسی صدر و علامه فضل‏اللّه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ابعادی از جهانی اندیشی در تجربه امام موسی صدر و علامه فضل‏اللّه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۱

جهان اسلام و به طور مشخص منطقه خاورمیانه، در نیمه دوم قرن بیستم شاهد وضع سیاسی، اجتماعی فرهنگی پرآشوب و متحولی بود. شکل گیری دولتهای کوچک ملی در منطقه امپراطوری عثمانی از نیمه اول این قرن که همراه با دگرگونیهای دیگری در ساخت اقتصادی و اجتماعی به وقوع پیوست، جغرافیای جدیدی در سطوح سیاسی و اقتصادی و فرهنگی برای خاور میانه رقم زد. این تنها مرزهای جغرافیایی نبود که در حال جا به جا شدن بود، بلکه مرزهای اجتماعی با فروپاشی پدرسالاری سنتی و توسعه شهرها و مرزهای فرهنگی با ظهور ایدئولوژیهای جدیدی که از قدرت بسیج افکار عمومی برخوردار بودند و میان ساخت اجتماعی پدرسالاری قبیله ای با ساخت فرهنگی و به طوری مشخص، دینی ملازمه ایجاد می کردند در حال جا به جایی بود.

مارکسیسم به عنوان ایدئولوژی مبارزه و رهایی از استعمار و اشغال و عقب ماندگی، پا به میدان نهاده بود و هم زمان با سرمایه داری و دین وارد نبردی سخت شده بود. در این بلای سخت که موجودیت اجتماعی دین را با تهدید مواجه کرده بود، در میان حوزه های علمیه شیعه حرکتهای علمی، فرهنگی و سیاسی ای شکل گرفت که هدف اساسی آنها را می توان دفاع از موجودیت دین، بویژه در میان نسل جوان از طریق عرضه تفسیری تازه از آموزه های دینی و مقابله با موج دین ستیزی مکاتب مادی دانست. در چنین فضایی است که می توان حرکت علمی و فلسفی علامه طباطبایی و مجموعه شاگردان او مانند مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی بهشتی و نیز جریان اجتماعی و علمی سیدمحمود طالقانی و… را در ایران و جریان علمی و فلسفی و اجتماعی و سیاسی سیدمحمدباقر صدر را در عراق، که هر دو در حوزه اسلام شیعی اتفاق افتاد و بخشهایی از آن در ابعاد سیاسی و اجتماعی بی تأثیر از حرکتهای مشابه در اسلام سنی – بویژه در مصر – نبود، به درستی درک کرد. اما تفاوتهای اساسی میان این دو طرف وجود دارد که در ابعاد علمی و فلسفی می توان غنای بیش تر فراورده های علمای دینی شیعه نسبت به فراورده های عالمان سنی دانست. زیرا هیچ اثری هم وزن اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و فلسفتنا و اقتصادنا سیدمحمد باقر صدر در میان اهل سنت ظهور نیافت. اما در حوزه حرکت و جنبش اجتماعی و سیاسی، فضل تقدم و توسع را می توان از آن اسلام سنی دانست که نمونه برجسته آن جنبش اخوان المسلمین است که پس از تأسیس در مصر، در غالب کشورهای عربی شعبه های قوی به راه انداخت و به عنوان بزرگ ترین جنبش اسلام گرا در اسلام معاصر مطرح شد. کافی است بدانیم که حزب الدعوه اسلامی عراق که سیدمحمدباقر صدر برجسته ترین عضو مؤسس و سیدمحمدحسین فضل الله پس از صدر از حامیان اصلی آن بود، تحت تأثیر جنبش اخوان، تأسیس شد. امّا ایجاد حرکت و حزب در اسلام شیعی به حزب الدعوه منحصر نشد و این خط جنبش گرا با قدرت بیش تر ادامه یافت. در ایران جنبش فداییان اسلام نسخه ای کم و بیش، مشابه اخوان المسلمین بود و رابطه ای نزدیک میان نواب صفوی و رهبران اخوان در مصر وجود داشت. اما در این مقال بر آنم تا مروری به بُعد جهانی اندیشی در تجربه جنبشی و تبلیغی دو عالم بزرگ شیعه داشته باشم که ستاره بخت شان در لبنان درخشیدن گرفت و در طول حیات جنبشی و تبلیغی و سیاسی خویش از مرزهای سنتی فراتر رفتند و مرزهای جدیدی برساختند و سنتهای جدیدی پدید آوردند که بی تردید افق حرکت بسیاری از مسلمانان را در حال و آینده ترسیم کرده و خواهد کرد؛ یکی امام موسی صدر است و دیگری سیدمحمدحسین فضل الله.

در یکی دو جای دیگر گفته ام که راهبرد اساسی صدر تحمیل موجودیت شیعیان در عرصه سیاسی لبنان و راهبرد اساسی فضل الله تثبیت هویت شان بود. امّا به مرور زمان فضل الله نیز تا حد فراوانی شیوه صدر را در پیش گرفت و از دایره هویت اندیشی کمی فاصله گرفت. در این جا می توانم اضافه کنم که صدر می خواست شیعه را وارد جهان معاصر کند و نیروهای نهفته در درون آن را آزاد کند و فضل الله می کوشید تا نیروی شیعیان را برای اهداف کلان و فراتر از دایره مذهبی که مهم ترین آنها رهایی از سلطه سیاست غربی و چپاول اقتصادی ملتها بود به کار گیرد.

این تفاوت رویکرد در نگره راهبردی هر کدام از آن دو – در دهه های شصت و هفتاد – آشکار است؛ زیرا در حالی که فضل الله از زاویه ای اسلامی و فراشیعی در پی دگرگونیهای ریشه ای تدریجی در جامعه بود و راهبردش مبتنی بر کاشتن عقاید اسلامی در ذهن یارانش و سازماندهی منسجم و برنامه ریزی دقیق دراز مدت و ترویج دعوت آشتی جویانه به اسلام و به دیگر سخن، تلاش برای تغییر جامعه از پایین بود، صدر بر خلاف او اهل اصلاح و دارای نگاهی شیعی بود و برای دگرگونیهای سریع و غیر انقلابی می کوشید و به تظاهرات عمومی توده ای و اعتصابها متوسل می شد و به اندازه فضل الله به کاشتن و تقویت عقاید اسلامی در ذهن مجموعه برگزیده ای از افراد که طبعا فرایندی کند دارد، توجه نداشت. و راه اصلاحات از بالا را ترجیح می داد.

اما یکی از ویژگیهای اساسی مشترک میان این دو شخصیت، جهانی اندیشی و جهان کنشی آن دوست. به این معنی که این دو، رسالتی فراتر از مرز مذهب و جغرافیا برای خود قائل بودند و به تعبیر مکرر فضل الله، به اسلام در حجمی جهانی می اندیشیدند. سفر به مناطق مختلف جهان و آشنایی با فرهنگ ها و افکار متنوع در ملل و نحل، و مفروض گرفتن همه انسانهای جهان به عنوان مخاطبان دعوتِ اسلام، از نقاط مشترک اندیشه و عمل امام صدر و علامه فضل الله است.

صدر از ایران به عراق رفت و سپس در لبنان مستقر شد و به بخشهای عظیمی از جهان سفر کرد و از نزدیک با تمدن غرب آشنا شد و در مسیر گفت و گوی ادیان گامهای بلندی برداشت که در سطح جهانی بر روند و فرایند ارتباط میان اسلام و مسیحیت تأثیر گذار بوده است. او به موازات بیرون کشیدن پیروان مذهب شیعه از محرومیت تاریخی شان کوشید تا تشیع را نیز از فروبستگی و عزلت تاریخی اش بیرون کشد و به عنوان نیرو و انرژی ای سازنده و پویا، نمادهای شیعه را به عنوان نمادهای فرامذهبی و متعلق به همه انسانیت و همه تاریخ انسانی مطرح کند و انحصار تعصبات مذهبی را بشکند.

فضل الله نیز که چند سالی پس از امام صدر از عراق به وطن خود لبنان برگشت، مسیری مشابه را پیمود و دایره تأثیر اندیشه او از مرزهای لبنان و مرزهای عربی فراتر رفت و اروپا و امریکا و امریکای لاتین و شبه قاره و ترکیه و ایران را هم در برگرفت. او نیز مانند صدر به نقاط مختلف جهان از اروپا تا شبه قاره هند سفرهای مکرر داشته و با دانشگاهیان مسلمان در گوشه و کنار جهان ارتباط داشته است. یکی از ویژگیهای او در دو دهه اخیر و بویژه در مقاطع بحران خیز، سخن گویی اسلام سیاسی معتدل و غیر تکفیری بوده است. مهارت شگرفت او در اداره گفت و گوهای تلویزیونی با شبکه های ماهواره ای جهانی و بویژه غربی و تسلط او بر مجریهای ورزیده این شبکه ها از حیث برخورداری از توانایی روحی روانی و فکری – اطلاعاتی و برخورداری از زبانی امروزی و جهانی و اعمال منطق گفت و گو با فکر مخالف از او چهره ای رسانه ای در سطح جهان ساخته بود.

دو هفته پس از حادثه یازدهم سپتامبر، در دیداری که با وی داشتم، گفت که در این دو هفته، بیش از پنجاه مصاحبه با شبکه ها داشته است. فراموش نباید کرد که او نخستین عالم مسلمان بود که حادثه یازدهم سپتامبر را محکوم کرد. او کم ترین فاصله اطلاعاتی را با حوادث جهان داشت و نه تنها در سطح لبنان که در بخش عظیمی از تحصیل کرده های مسلمان شیعه و سنی در جهان عرب و اروپا و امریکا از نفوذ کلام برخوردار بود. گامهایی که وی در مسیر وحدت مذاهب اسلامی برداشت، اگر چه برای وی هزینه هایی داشته است – چنان که برای سلف هم وطنش سیدمحسن امین هم داشته است – اما در مقیاس مصالح عالی اسلام که وی هدف خود را تحقق آن می دانست، کاری ضروری بود که باید انجام می شد و او درک می کرد که تقلیل احساس و عاطفه و اندیشه شیعی تا حد لعن و طعن برخی صحابه، جز به نفع دشمنان اسلام نیست و نمی توان با تضعیف اسلام موجب تقویت مذهبی اسلامی شد.

مدعای این مقاله این است که این دو شخصیت، هم جهان معاصر را می شناختند و هم راه بهره گیری از ظرفیتها و تواناییهای جهانی را می دانستند. ارتباط میان جهان آگاهی و جهان اندیشی این دو و محیط و اوضاع زندگی و زمانه اشان در این مقاله پی گیری خواهد شد.

مسیر حرکت امام موسی صدر

امام موسی صدر تجربه حرکتی فرهنگی و فکری در ایران را در کارنامه خود داشت. او از نزدیک شاهد و بلکه شریک مبارزه عقیدتی ای بود که شماری از علمای قم برای نجات اسلامی از چیرگی مکتبهای فکری رقیب به راه انداختند و از زمان حضور در قم به نوسازی الهیات اسلامی و سازگاراندن آن با عصر مدرن می اندیشید. نجف، برای وی مرکزی برای تحصیلات تکمیلی نبود؛ زیرا وی دروس عالیه را هم تا حدی در قم گذرانده بود و از این روی، به تعبیر شیخ محمدمهدی شمس الدین نیاز چندانی به ادامه تحصیل در نجف نداشت و یکی دو سالی در محضر آیت الله خویی حاضر شد که در این درس سیدمحمدباقر صدر هم شرکت می کرد و این دو پسر عمو (سید موسی و سید محمدباقر) هم بحث بودند و سید محمد حسین فضل الله و شیخ محمدمهدی شمس الدین همدرسهای وی بودند و رابطه دوستانه ای میان آنان شکل می گیرد که رد این دوستی در حیات آینده اشان هم قابل پیگیری است. بعدها شمس الدین نایب وی در مقام ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان می شود و فضل الله رفیق گاه منتقد و در عین حال صمیمی وی که به باور صاحب این قلم مکمل راهی شد که وی گشود.

حرکتی که علما در ایران به راه انداختند فکری و علمی و فلسفی بود؛ اما در عراق حرکت سیدمحمدباقر صدر حرکتی بود که اگر چه تمایل و زمینه های سیاسی شدن و اجتماعی شدن را داشت، اما در نتیجه فشارهایی که در داخل حوزه و از سوی نظام بعثی متوجه اش شد، به سرعت از این حوزه ها فاصله گرفت و به دایره علمی و فرهنگی و فلسفی پناه برد و بدان بسنده کرد و حتی وی فتوای حرمت پیوستن طلاب به حزب الدعوه را صادر کرد. شاید امام موسی صدر به دنبال بازار تازه ای برای عرضه کالای خویش بود که به لبنان رفت. در جست و جوهایی که برای نگارش این مقاله داشته ام، به متنی از مرحوم فضل الله بر خوردم که این تصور را تأیید می کرد.

تحلیل فضل الله از مسیر حیات جنبشی صدر

علاّمه فضل اللّه درباره مسیری که امام موسی صدر از قم تا لبنان پیمود می گوید:

“[مجله] مکتب اسلام نقطه عطفی بود که نشان از گشودگی به روی دنیای فکری جدیدی داشت که از وضعیت سنتی حوزه علمیه ایران – که مانند غاری بسته بود – فراتر می رفت. از این جا بود که وی فعالیت اسلامی اش را در فضایی جنبشی آغاز کرد. همکاران وی در قم نیز این گشودگی را داشتند.

زمانی هم که به نجف رفت، سیدمحمدباقر صدر در چنین فضایی قرار داشت و بنیاد جنبش اسلامی را پی ریخته بود. سید موسی، عمیقا با این جنبش اسلامی همدل و همراه بود و بدان باور داشت. اما زمانی که به لبنان آمد، طرح این جنبش را به صلاح نمی دید، زیرا می دید که هنوز زمان طرح آن نرسیده است.

شرایط آن زمان اقتضا داشت که مسلمانان و بویژه شیعیان وارد عرصه شوند؛ عرصه ای که جریانهای سیاسی و بویژه جریان چپ آن را پر کرده بود؛ به گونه ای که اسلام در عرصه عربی حضور نداشت.

وقتی به فکر سیدموسی راه می یابیم در می یابیم که تفاوتی میان عقل جنبشی اسلامی او و عقل جنبشی اسلامی سیدمحمدباقر صدر وجود نداشت. هر چند هر کدام شیوه و روش خاصی در این زمینه داشتند.

وقتی انسان از یک مرحله فاصله می گیرد، آن را بهتر درک می کند. در بازخوانی آن مرحله اکنون احساس می کنم که در آن زمان جنبش اسلامی به سختی می توانست توده ها را جذب و با فضای سیاسی و فرهنگی پیش رو هماهنگ باشد. فضای غالب فرهنگی آن روز فضای چپ و فضای سیاسی فضای ناسیونالیسم عربی و مارکسیسم بود. نوعی تروریسم فکری نسبت به هر چیز اسلامی وجود داشت. حتی زمانی که اسلام در مقابله با صهیونیسم مطرح می شد، صدای مخالفتها به آسمان می رسید که شما می خواهید ایده دینی یهود را تقویت کنید (قرار دادن اسلام در مقابل یهود) به نوعی تأیید ایده یهودیان (صهیونیستها) است که منطقه را به کشورهای کوچک دینی تقسیم بندی کرده اند. از این رو، تصور می کنم که آن مرحله، اجازه راه انداختن جریان گسترده اسلامی را نمی داد. طبیعی است که وی و همکارانش در آن مرحله، با تأسیس مکتب اسلام حرکت زمینه ساز جدیدی را برای طرح مفاهیم اسلامی و خارج کردن آنها از فضای سنتی به راه انداختند. وی از نزدیک شاهد تحولات سیاسی ایران و جریان دکتر مصدق و آقای کاشانی و یا فداییان اسلام بوده و پیش از آمدن به لبنان هم دغدغه جنبش را داشت و در ذهنش سایه روشن پروژه ای شکل گرفته بود و میدانی می خواست تا در آن نوآوری کند و برنامه خود را اجرا کند. این فضا در قم به دلیل مشکلات و پیچیدگیها و تراکماتش فراهم نبود. در نجف هم به دلیل حضور مراجع بزرگ و شرایط پیچیده آن جا که هر چیزی را در آن با چالش مواجه می کرد، مهیا نبود. در این شرایط لبنان با غیاب سید [عبدالحسین] شرف الدین دچار خلأ شد و گفته می شود که خود وی او را برای جانشینی خود مناسب دیده بود. از این رو، به دلیل شرایط مناسبی که فراهم بود به لبنان آمد…. تصور می کنم او به مرجعیت نمی اندیشید، بلکه فکر می کرد که مرجعیت چارچوبی است که در آن زمان نمی تواند آرزوهای بلندش را برآورده کند و با مرجعیت، کارش این می شود که در خانه بنشیند و فکر کند و برای مردم فتوا صادر کند و حقوق شرعیشان را حساب و کتاب کند؛ چنان که کار مراجع است و نمی تواند انفتاح و جهش و جنبش داشته باشد.

لبنان تنها کشوری بود که امکان تحرک و جهش و جنبش و رشد و گسترش در آن فراهم بود و این شرایط عینی او را به این سمت و سو کشاند. “

ویژگیهای لبنان

اما چه چیزی در لبنان وجود داشت که از نگاه فضل الله زمینه مناسبی برای حرکت و جنبش امام موسی صدر به شمار می آید؟ لبنان در کل روی زمین وضعیتی منحصر به فرد دارد. زیرا تنوع طایفه ای آن، که قریب به همه فرقه های اسلامی و مسیحی را در خود جای داده، شاید در هیچ کشور دیگری نظیر ندارد و وضعیت جغرافیایی اش آن را محل توجه همه جهان و پنجره شرق و غرب به روی یکدیگر قرار داده است.

امام موسی صدر در این باره می گوید:

“در لبنان نظام بی نظیر و جامعه چند طایفه ای وجود دارد که به روی جهان گشوده است. می توان این وضع را ضرورتی دینی دانست که امکان هم زیستی ادیان و مذاهب را در یک جامعه فراهم ساخته است. “

اما ویژگی دیگر لبنان که آن را مناسب برای جنبشی اجتماعی از نوع جنبش امام موسی صدر قرار داده بود، تأثیر عمیق مدرنیته بر آن بود. موج مدرنیته هم زمان با استقلال و شاید پیش از استقلال این کشور را در نوردیده بود و مرجعیتهای سنتی را تا حد فراوانی کنار زده بود و این امر گذشته از ارزش داوریهای متفاوتی که می توان نسبت بدان داشت، مجال آن را فراهم آورده بود تا عالمی که ریشه ای دوری در این سرزمین دارد – به رغم وجود رقبای قدرت مندی در میان علمای بومی این سرزمین – بتواند به چنین موقعیت رهبری و زعامتی برسد و چنین حرکتی را سامان بخشد.

یکی از ابعاد مهم تأثیر مدرنیته، پایان بخشیدن به پدرسالاری سنتی ای بود که ویژگی عمده جوامع عربی به شمار می رفت و در آن نظام اجتماعی از خانواده تا مجموعه جامعه، نظامی سلسله مراتبی و مبتنی بر قیمومیت بود. این پدرسالاری سنتی در غالب جوامع عرب جای خود را به پدرسالاری جدید داد، امّا در لبنان به دلیل گشودگی و ارتباط گسترده با غرب بساط پدرسالاری یکجا جمع شد و پدرسالاری جدید به جای آن ننشست. از این روست که مخالفت فئودالهایی که به شکل سنتی زعامت طایفه را در اختیار داشتند – که کامل اسعد در رأس آنان بود – و حتی مخالفت برخی علمای بزرگ هم با حرکت امام موسی صدر نتوانست موتور او را از حرکت بازدارد.

مخالفت فئودالها با حرکت امام صدر، علل و اسباب روشنی داشت و به سبب جا به جایی ای که این حرکت در ساختار اجتماعی پدید می آورد، قابل درک بود. طایفه شیعه در بدترین وضعیت اجتماعی قرار داشت و تنها چند خاندان بودند که از امکانات و امتیازات زعامت بر طایفه شیعه برخوردار بودند و طبعا هم از این وضع رضایت داشتند. حال که محوریت و ریاست امام صدر، که از قدرت دینی هم برخوردار بود، جایگاه شان را در طایفه سست می کرد. طبیعی است که خشنود نباشند؛ چنان که کامل اسعد در مصاحبه ای به خبرنگاران گفته بود:

“سیدموسی صدر قدرتش را نه مدیون جایگاه دینی اش، بلکه مدیون کمک های مالی ای است که از خارج لبنان – یعنی از سوی شیعیان مقیم در خارج – به او می شود. “

تحلیل این موضع نیاز به زحمت ندارد. اما مخالفت علمای شیعه حکایتی دیگر دارد و این گمان را تقویت می کند که بخشهایی از این مخالفتها صبغه ای پدرسالارانه داشت و به مثابه تلاشی برای احیای آن سلسله مراتب پدرسالارانه سنتی باید نگریسته شود. البته بخشی از این مخالفتها، انگیزه هایی دیگر مانند حفظ وحدت مسلمانان و تقریب شیعه و سنی داشت؛ ولی بخشی از علمای لبنان هم، صرفا به این دلیل که مقام علمی و پیشینه حضور خود را در حوزه علمیه نجف و پای درس مراجع، بیش از سیدموسی می دانستند با او به مخالفت برخاستند و مدعی شدند. در حالی که به گمان قریب به یقین می توان گفت اگر وی به راه نیفتاده بود و سختیهای تغییر اوضاع را به جان نخریده بود، هرگز به مخیله اینان هم خطور نمی کرد که باید طرحی نو در انداخت و این طایفه را که بزرگ ترین طایفه در لبنان است از فلاکتی که بدان دچار است رهانید.

آنان عرصه کنش اجتماعی را با مجلس مهمانی اشتباه گرفته بودند که می بایست در آن هر کس در مرتبه خاصی که برایش معین است بنشیند و سلسله مراتب را رعایت کند. یکی از این حضرات پیشینه حضور خود در محضر درس مرحوم نائینی را به رخ کشیده بود و پاسخ سیدموسی این بود که: چنین پیشینه ای صلاحیت رهبری یک حرکت را به کسی نمی بخشد. در این میان آن چه مایه شگفتی است این است که زعامت خاندانهای فئودال شیعه مانند خاندان اسعد، الخلیل، حمدانی، حیدرو الزین در لبنان بر زعامت دینی و نفوذ علما غلبه داشته و تا زمان ظهور سیدموسی علمای شیعه هم – جز برخی علمای برجسته مانند سید محسن امین و سید عبدالحسین شرف الدین – از جایگاه اجتماعی متنفذی برخوردار نبوده اند که با ظهور او آن را در خطر ببینند.

اما با این حال شماری از علما ساز مخالف را نواختند.

اما از میان عوامل و اسباب فروپاشی پدرسالاری سنتی که نظام اقطاعی از نمودها و نمادهای آن بود، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. تضعیف بخش کشاورزی که محور معیشت کشاورزان فقیر و خرده مالکان را تشکیل می داد.

۲. تیرگی وضع امنیتی در جنوب لبنان، در نتیجه بالا گرفتن درگیریها میان ارتش اسراییل و جنبش مقاومت مسلحانه فلسطینی.

۳. ظهور طبقه ای از ثروت مندان لبنانی مقیم در خارج که نیتهای سیاسی هم داشته اند.

امام صدر و مدرنیته

امّا نسبت سید موسی صدر با مدرنیته یک سویه نبود. گفتیم که مدرنیته، جاده صاف کن او بود؛ اما او هم مدرنیته را به خوبی دریافته بود. او ابعاد عقلانیت و علم باوری و نوآوری و انسان باوری و فردباوری مدرنیته را با اسلام همساز می دانست و می خواست و برای مسلمانان برای همین است که “با تمام افقهای باز نسبت داشت” نمونه های فراوانی را می توان بر این وجه شخصیت فکری و رفتاری او برشمرد. پذیرش تکثرها که یکی از رهاوردهای مدرنیته است، از ویژگیهای برجسته اندیشه و عمل امام صدر است. وی جزء نخستین علمای اسلام است که از ایده انحصار نجات برای پیروان اسلام فراتر رفت.

صدر بر آن بود که درک موضوعات جدید، لازمه موضع گیری و حکم درست درباره آنهاست. وی از تصرف و تحولی که مدرنیته در مناسبات انسانی پدید آورده بود به خوبی آگاه داشت.

وی می گوید:

“مثلاً بیمه را در نظر بگیرید… اگر اطلاعات دقیق از آن در دست نباشد، نمی توان نظر صحیحی نسبت به آن ارائه داد… چرا که بیمه در ابتدا برای فقیه، مانند قماربازی جلوه می کند، در حالی که اگر فقیه آن را بررسی کند در می یابد که بیمه یکی از افتخارات تمدن جدید است؛ زیرا متدین و غیر متدین پول می پردازند و شرکتهای بیمه با جدولها و آمار و ارقام بسیار دقیق احتمال وقوع حوادث را محاسبه می کنند، در نتیجه بیمه با قماربازی و فریب فاصله بسیار خواهد داشت. بلکه باید گفت شرکتهای بیمه سهم بیمه را طوری تعیین می کنند که هرگونه خسارت و زیان را جبران می کند. در نتیجه، هم فرد و هم شرکت هر دو سود می برند و این نمونه ای از همیاری اجتماعی است.”

این درک درست از جوهره تمدن جدید آن هم حدود نیم قرن پیش، در حقیقت مایه شگفتی است. زیرا موضوع بیمه تا یک دهه پیش محل حرف و حدیثهایی بوده که البته هنوز هم نزاع بر سر آن پایان نیافته است.

و در پرتو چنین نگاهی مدرن معتقد بود که:

“باید اسلام را به صورت صحیح عرضه کرد، تا بتواند نیازهای فزاینده و رو به رشد عصر حاضر را جواب گو باشد؛ نیازهای اقتصادی و اجتماعی که دنیا از آن رنج می برد. باید اسلام را به صورت علمی و با زبان روز و همراه برخی از تجربه های کوچک عرضه کرد و این افکار را در برابر افکار عمومی جهان ارائه نمود؛ همچنان که مشارکت در کاهش مشکلات جهانی و حضور موفق در عرصه جهان اثرگذار خواهد بود. “

تحول آفرینی در جامعه

علامه فضل الله می گوید:

“زمانی که سیدموسی به لبنان آمد، به عنوان شخصیتی برخوردار از غنای فکری و اخلاقی و رفتاری که طایفه شیعه لبنان خلأ وجود چنین شخصیتی را احساس می کرد مورد استقبال قرار گرفت. جامعه شیعی نیاز به چنین شخصیتی داشت که بسیاری از مرزهای سنتی را در نوردد.

در همان زمان که فقه شیعه از نجاست اهل کتاب سخن می گفت، سید موسی به مغازه بستنی فروش مسیحی می رفت و کنار او می نشست و بستی می خورد. این کار او انتقاد بسیاری را بر می انگیخت. اما امروزه این نظر فقهی – یعنی طهارت اهل کتاب – حاکم شده است و بیش تر فقها حکم به طهارت اهل کتاب داده اند. نظر فقهی ما هم، طهارت همه انسانها – چه اهل کتاب و چه غیر اهل کتاب – است، زیرا کفر موجب نجاست بدن نمی شود، بلکه موجب پلیدی فکری است. “

سید موسی صدر فعالیتهای اجتماعی گسترده ای داشت و حتی با غیر مسلمانان در کارهای اجتماعی مشترک، مشارکت می کرد و به فقرا و بیچارگان و مستمندان توجه داشت. سید موسی زمانی به لبنان آمد که خلأ وجودش حس می شد. طبیعی است که او توانست این خلأ را پر کند. آمدن او به لبنان، آن هم پس وفات سید عبدالحسین شرف الدین که پایگاه مرجعیت شیعی در لبنان بود، با توجه به این که زمینه سیاسی و اجتماعی حضور وی فراهم بود و جامعه شیعه انتظار ورود شخصی مانند سیدموسی را می کشید، سبب شد تا حجم حضور ایشان چنین گسترده و فراگیر باشد.

ظرافتهای شگرف و شگفتی در راهبرد جنبش امام صدر وجود دارد که متاسفانه کم تر بدان توجه شده است و بیش تر نوشته ها و گفته ها درباره وی تاکنون به مدح شخصیت وی پرداخته اند؛ که البته این هم از جادوی شخصیت نافذ اوست که هر بیننده ای را چنان در خود غرق می کرد که از بعد اساسی تر که درک راهبرد و شیوه رفتار و ظرافتهای رفتار او، که می تواند الهام بخش و آموزنده باشد، باز می داشت. وی می دید که طایفه شیعه، محکوم عقب ماندگی تاریخی ای شده اند که آنان را قعرنشین جدول طوایف لبنانی کرده است؛ اما برای احقاق این حقوق روشی مسالمت جویانه در پیش گرفت و توانست بیش ترین مساعدت مسیحیان را هم جلب کند و اگر مساعدت آنان نبود، هرگز ایده تاسیس مجلس اعلای شیعه به نتیجه نمی رسید. پس از تاسیس مجلس اعلا و انتخاب وی به ریاست این مجلس، در اقدامی هوشمندانه نامه ای به مفتی جمهوری لبنان شیخ حسن خالد فرستاد و به وی اطمینان داد که تأسیس این مجلس، گامی بلند در مسیر وحدت و نه تفرقه مسلمانان خواهد بود و از وی خواست تا در جهت یکپارچه سازی مناسبتهای اسلامی همکاری کند. در جریان درگیریهای داخلی، به جای شستن خون با خون، به مسجد رفت و اعتصاب غذای نامحدودی را در پیش گرفت که این اقدام همه نگاه ها را متوجه وی کرد و گروه های مختلف مردم حتی زنان برای همدلی با وی به مسجد رفتند و در برخی شهرهای لبنان، زنان مسلمان و مسیحی در همراهی با وی روزه گرفتند و فضای روانی مناسبی برای پایان بخشیدن به خون ریزیها فراهم کردند. راهبرد اساسی امام صدر بهره گیری از ابزارهای مسالمت آمیز و نترساندن دیگر طوایف بود. طبعاً وقتی که دیگران تصور ناخوش و هراس آمیز داشته باشند، هر کار مثبتی را هم به دیده تردید می نگرند؛ امام اگر تصور خوبی داشته باشند همراه می شوند و اعتماد می کنند. و برای همین بود که یک هفته پس از پایان اعتصاب غذایی که امام صدر در آغاز آن اعلام کرده بود: برای پایان درگیریها تنها دست به دعا بلند خواهد کرد و راه حل را دست به سلاح بردن نمی داند؛ به دلیل انفجار مهمات در یکی از مراکز سری آموزش نظامی و کشته شدن حدود سی تن از شبه نظامیان امل، صادقانه تأسیس جنبش امل را به عنوان گروهی شبه نظامی اعلام کرد و هدف آن را آمادگی برای مقابله با خطر اسراییل در جنوب دانست، کسی در راستی و درستی او شک نکرد.

جهانی اندیشی به معنای درستش درک جهان و فرصتها و تهدیدهای آن است و امام صدر این دو را به خوبی می دانست.

از جهان آگاهی تا جهانی اندیشی

سفرهای طولانی تبلیغی و کاوشگرانه امام موسی صدر به اروپا و امریکا و آفریقا، گستره نگاه او را تا افقهای جهانی امتداد داده بود. وقتی از سفر آلمان برگشت از اخلاق و وجدان کاری ملت آلمان ابراز شگفتی کرد و این ملت را ملتی متمدن نامید؛ چرا که به تعبیر وی برنامه ریزی و کار جدی شان به چشم وی زیبا آمده بود. و علت عقب ماندگی مسلمانان را روی نیاوردن به علم دانست. این همان نگاه جهانی است که رهبران دینی و مذهبی بیش از دیگران بدان نیاز دارند، تا زمینه هم زیستی میان انسانها را به رغم تفاوت نژادها و ادیان فراهم آورند. تمجید وی نسبت به ملت آلمان به سبب دارا بودن صفات یاد شده نشان می دهد که وی چقدر با دیگرانی که تفاوتهای فرهنگی غرب با شرق را دستمایه نفرت پراکنی نسبت به غرب و دیوار کشیدن میان جهان اسلام و غرب قرار می دادند، متفاوت است. برای مثال این نگاه را مقایسه کنید با نگاه سید قطب که وقتی که به امریکا رفت حکم به جاهلی بودن غرب داد و تفاوتهای فرهنگی آن را مبنای صدور حکم های شتاب زده نسبت به ملل غرب – و نه دولتها – قرار داد. گمان نباید برد که امام صدر دچار خود کم بینی و خودباختگی شده است؛ او انسانی واقع بین و تیزبین بود که به قول یکی از دوستانش که اکنون از مراجع قم است، پنجاه سال آینده را مانند فردا خوب می دید. او به چیزی غیر از حقیقت التزام نداشت و به جای آن که هویت را به جای حقیقت بنشاند از حقیقت برای خویش هویتی ساخته بود و برای همین بود که در دایره ای که او ترسیم می کرد، همه حقیقت جویان عالم جای داشتند. پزشکان بدون مرز فرانسوی که برای کمک به مجروحان درگیریهای داخلی لبنان به این کشور رفتند، سیمای مسیح را در او جستند و شیفته اش شدند و شاگرد مکتب اخلاق او شدند.

جمال عبدالناصر در نخستین دیدار با وی چنان شیفته او شد که دیدارش را با او ادامه داد و برنامه های بعدی اش را لغو کرد و بعدها از او خواست برای سربازان مصری درگیر با اسرائیل سخنرانی کند و یکی از منابع می گوید که وی برای سربازان مصری مصیبت حضرت سیدالشهداء را می خوانده است. القای خطبه نماز جمعه الازهر به او واگذار شد و عبدالناصر به او گفت، ای کاش الازهر نیز شیخی مانند تو داشت.

صدر و گفت و گوی ادیان

علامه فضل الله در تحلیل تجربه امام صدر به نکته ای بسیار دقیق اشاره می کند که نشان از گستردگی افق نگاه او دارد وی می گوید:

“آن مرحله، من از برخی سخنان و عناوینی که ایشان درباره مقامات دینی جهانی مسیحیت (پاپ) ابراز می کرد، خوشم نمی آمد و معتقد بودم که این گونه سخنان با برخی آداب و فضای اسلامی سازگاری ندارد و گذشته از این، با توجه به ناآرامیهای سیاسی شدید در لبنان اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد و ابهام موجود در مناسبات طوایف و… چنین موضع گیریهایی را نمی پسندیدم. اما اکنون که به عقب بر می گردم، احساس می کنم چه بسا اگر ما هم در جایگاه سید موسی بودیم، بسیاری از کارهای او را انجام می دادیم.

کاری که سید موسی کرد این بود که توانست به شیوه ای عالی، بسیاری از مفاهیم معنوی و اجتماعی اسلام را به حوزه مسیحیت منتقل کند. مثلاً در کلیسا درباره ابعاد معنوی اسلام که با ابعاد معنوی مسیحیت پیوندهایی دارد سخنرانی می کرد و همانند یک عالم مسیحی، مسیحیان را موعظه می کرد و در آن حال از اسلام و اندیشه اسلامی عقب نمی نشست. “

فقره اخیر سخن علامه فضل الله، یعنی انتقال مفاهیم معنوی و اجتماعی اسلام به مسیحیت، به باور من بهترین تحلیل برای رفتار امام موسی صدر با دیگر طوایف و خود، نیازمند ژرف اندیشی جدی است و می تواند به مثابه راهنمای عمل برای دیگران باشد. فضل الله و صدر هر دو شیوه تساهل با مسیحیان را در پیش گرفتند و خواهان انفتاح دینی و گفت و گو و هم زیستی مسالمت آمیز بودند و جلسات منظمی با رهبران دینی مسیحی داشته اند، اما صدر در این زمینه جسورانه تر و تحریک برانگیزتر و چالش افکن تر بود. یک بار که برای موعظه به کلیسایی رفت، رقبای محافظه کارش تصویر را توزیع کردند که او را در زیر صلیب نشان می داد.

گفته می شود که صدر با این نوع کارها می خواست از هراس مسیحیان نسبت به خیزش شیعیان که در حال بازیابی خویش بودند، بکاهد و پای بندی اش را به تکثرگرایی دینی در لبنان نشان دهد. اما به باور من وی به چیزی فراتر از همزیستی مسالمت آمیز و ریختن هراس پیروان ادیان و مذاهب دیگر می اندیشید. گفته ها و نوشته ها و روش و منش او نشان می دهد که او همزیستی اجتماعی مسالمت آمیز را به مثابه مقدمه ای برای همزیستی ایمانی می دید که در آن تکثر ادیان و مذاهب، نه مایه پراکندگی و پریشانی که پشتوانه ای برای باور دینی و ایمان به مبدئی واحد است که سرچشمه و بازگشتگاه انسان و ادیان است. فضل اللّه چنان که خود اعتراف می کند با پاره ای از این رفتارها در ابتدا موافق نبود، هر چند زبان به انتقاد از او نگشود.

وحدت اسلامی

در زمینه وحدت اسلامی نیز، چنان که گفته شد فعالیت امام صدر بسیار چشمگیر بوده است. وی پس از تأسیس مجلس اعلای شیعی به گونه ای رفتار کرد که اهل سنت احساس نکنند پاره ای از موجودیت خود را در جامعه لبنان از دست داده اند. ارتباطات نزدیک وی با الازهر و شرکت منظم وی در کنفرانس سالانه مجمع البحوث الاسلامیه قاهره، حکایت از روحیه تقریبی وی دارد. وی تلاش داشت که اعیاد و شعائر مسلمانان یک دست و یک پارچه شود.

وی در بازگشت از یکی از این جلسات گفت:

“به کنفرانس “مجمع البحوث الاسلامیه” پیشنهاد دادم که: کمیته ای برای بررسی امکان یکسان کردن شعائر اسلامی، مانند عیدها، موسمهای عبادی، مناسک، اذان و جماعت و… تشکیل دهد. من اطمینان دارم که این هدف قابل تحقق است. به کسانی که در این راه تلاش می کنند، اطمینان می دهم که آشنایی مسلمانان با همدیگر و شناخت مذاهب از یکدیگر بهترین وسیله برای اطمینان و اعتماد کامل و محبت راستین بین همه مسلمانان است؛ چرا که دوری و عدم آشنایی با مذاهب دو سبب شکاف، سوءظن و بدگمانی است. چنین زمینه ای فرصت مناسبی برای فرصت طلبان و بداندیشان است، تا افکار مسلمانان را نسبت به یکدیگر پر از اوهام واهی کنند؛ اما هنگامی که خورشید معرفت سر بر می آورد، هر مسلمانی برادر دینی اش را جزئی از وجود خود و پشتیبانی برای هویت اسلامی اش می یابد: قلبی که با عشق به اسلام می تپد و عقلی که به صلاح این امت می اندیشد. از همین رو، من واقعاً به آینده خوش بین هستم؛ زیرا وسائلی که عهده دار شناساندن مسلمانان به یکدیگر است، روز به روز افزایش می یابد. اختلاف افقها، مطمئناً بر واجباتی که مرتبط با عیدها و اوقات روزانه است، تأثیر می گذارد؛ مثل وقت ظهر، عصر و صبح و حتی در مواردی مثل برپایی نماز عید، روزه و افطار، که وابسته به طلوع و غروب خورشید است. اما مناسبتهایی که با کل روز در ارتباط است، مثل عیدها، ایام هفته و مناسبتهای فراگیر اسلامی، امکان یک پارچه کردن شان وجود دارد. مانند روز جمعه و شنبه و دیگر روزهای هفته که در همه دنیا یکی هستند. هر چند ساعتها متفاوت باشد.

باید گفت نظریه هایی که در امکان هم زمانی عیدهای مسلمانان وجود دارد، مختلف است. ولی اخیراً مرجع بزرگ اسلام، آیت الله سیدابوالقاسم خویی، چنین فتوا داده اند: “اگر در منطقه ای عید ثابت شود، در همه مناطق عید محقق و ثابت است. ” همچنین از علمای گذشته، صاحب جواهر و نراقی در مسند و به جز این دو را می بینیم که به این نظر تمایل دارند و به آن اهمیت می دهند.

مذهبهای حنفی، مالکی و حنبلی نیز از مدتها پیش به این نتیجه رسیده بودند. همچنان که بزرگان علمای شافعی در این عصر به این عقیده اتفاق نظر دارند و بدنی طریق راه را برای هم زمانی اعیاد در عالم هموار کرده اند. این مهم زمانی به سرانجام می رسد که با تکیه بر وسائل علمی جدید، در اثبات هلال ماه و وجود آن در افق با زاویه معین، گام دوم را برداریم. از آن جایی که مرجع بزرگ اسلامی، آیت الله سید محسن حکیم، قدس سره، در این مورد فتوا داده اند و نیز مجتهدان بزرگ و عهده داران این امر در جای جای جهان اسلام، با این مسأله موافقت کرده اند، امیدوارم این گام نقطه پایانی بر همه اختلافات و بحثها باشد.”

فضل الله و رسالت جهانی اسلامی

فضل الله نیز به اسلام در حجمی جهانی می اندیشید، بی آن که از اصول و مبانی عقب نشینی کند.

فضل الله به اسلام به مثابه الگویی برای مدیریت سیاسی و جهت بخشی اخلاقی جهان می اندیشید و نه در حجم پستوهای تنگ. سخنرانیهای وی در دهه شصت و هفتاد میلادی، نشان می دهد که وی دل مشغولیهای سیاسی و فکری و فرهنگی کلانی دارد که فراملی و جهانی است.

یکی از مسائلی که همواره ذهن فضل الله جوان را مشغول خود کرده بود، نگاه رایج مردم نسبت به علمای دین به عنوان مجموعه ای که با اوضاع جدید بی ارتباطاند و نگاه سنتی دارند و خارج از زمان اند. وی کوشید تا نسلی از طلاب را تربیت کند که با ذهنیت انسان معاصر و جهان معاصر همخوانی داشته باشند. از این رو، یکی از نخستین اقدامات وی، تأسیس المعهد الشرعی الاسلامی، یا مدرسه علوم دینی بود که صدها طلبه تاکنون از لبنان و بسیاری از کشورهای جهان، از آفریقا گرفته تا آسیای میانه در آن تحصیل کرده اند و شیخ راغب حرب از نخستین طلاب مدرسه فضل الله و شاگرد وی بوده است. بسیاری از دانش آموختگان این مدرسه در اروپا و امریکا به تبلیغ دین و به ترویج فرهنگ اعتدال و عقلانیت شیعه اشتغال دارند.

تبدیل مناسبتهای مذهبی به مناسبتهای انسانی و فرامذهبی از دلمشغولیهای اساسی فضل الله بوده است. رد پای نگاه فرامذهبی فضل الله از دهه شصت میلادی در تلاش وی برای گشودن باب عاشورا – که تا آن زمان منحصر به طایفه شیعه می شد – به روی طوایف دیگر آشکار بود. فضل الله این کار را فرصتی برای تحکیم روابط با دیگر طوایف می دید. وی از شماری از شخصیتهای دینی سنی و مسیحی برای شرکت در مراسم عاشورا دعوت می کرد.

فضل الله از آغاز حرکت تبلیغی اجتماعی خویش در لبنان، به مسائل کلان جهان اسلام می اندیشید. وی در سخنرانی ای که در ژانویه ۱۹۷۲ با عنوان: “عزت و ننگ از نگاه اسلام” القا کرده تأکید می کند. چالشهای خطرناکی که از نگاه وی متوجه جوامع اسلامی شده است، نتیجه غلبه قدرتهای شرق و غرب در حوزه سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی است و استعمار جدید راهبرد خبیث درازمدتی را در پیش گرفته که به فرو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.