پاورپوینت کامل سب و لعن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سب و لعن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سب و لعن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سب و لعن در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵۵

سب و لعن از موضوعات و مقوله هایی بشمارند که در طول تاریخ اسلام از آنها سخن به میان بوده است و نزاعها و غوغاهایی برپا. چه بسیار خونهایی که به این بهانه و اتهام ریخته شده است و کسان زیادی به اتهام سب دیگران مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند و جمعی برای عدم لعن افراد بازخواست شده اند.

موضوع سب و لعن همیشه زمینه ساز نزاعها، درگیریها، قتل و غارتها و کینه توزیها بوده است. و فرقه ها و گروه های اسلامی را، به میدان اختلاف کشانده است. چه تلاشهایی را که در راه وحدت مسلمین انجام گرفته به باد فنا داده است. چه بسیار حاکمان مستبد، مخالفان خود را با این بهانه سرکوب کرده اند و استعمارگران بین مسلمین با این حربه نزاع و درگیری ایجاد کرده و به اهداف شوم خود دست یافته اند. هم اکنون نیز سب و لعن، از موضوعاتی است که مورد بهره برداری دشمنان اسلام است و زمینه ای برای دامن زدن به اختلافها بین مسلمین.

از این روی لازم است درباره آن اندیشیده شود و موضوع با توجه به آیات و روایات مورد بررسی قرار گیرد، تا زمینه هرگونه سوء استفاده گرفته شود.

سبّ و لعن

دو واژه سبّ و لعن در ابتدا مرادف به نظر می رسد؛ اما با دقت در معنای لغوی و موارد کاربرد آنها در آیات و احادیث در می یابیم که دارای دو مفهوم متفاوت اند. تفکیک نشدن مفهوم آن دو باعث ایجاد شبهه های گوناگونی شده است و اتهامهایی در میان پیروان مذاهب اسلامی. از این روی، بایسته است مفهوم این دو واژه به درستی شناخته شود.

آیا لعن و سب، مرادف اند. آیا قرآن، هم از سب و هم از لعن نهی کرده است؟ آیا رسول گرامی اسلام هم از سب و هم از لعن نهی می فرمود، یا خیر از سبّ نهی می فرمود و به لعن می پرداخت. مسلمانان درباره لعن چه کسانی اتفاق دارند و درباره لعن چه کسانی اختلاف؟

سبّ در لغت

ابن منظور آن را به معنای قطع و شتم دانسته است.۱ همین گونه طریحی.۲ ابن اثیر می نویسد:

“السبّ: الشتم. “۳

سب دشنام دادن است.

راغب در مفردات می نویسد:

“السبّ: الشتم الوجیع. “۴

سب دشنام دردآور است.

در تاج العروس آمده است:

“السبّ: الشتم. “۵

و در معنای شتم گوید:

“سبّه و قیل کلام القبیح. “۶

ابن منظور در معنای شتم گوید:

“قبیح الکلام و لیس فیه قذف. “۷

سخن زشتی که در آن قذف نباشد.

پس سب به معنی شتم، دشنام و فحش و ناسزاست و به تعبیر دیگر، سخن رکیک درباره دیگری که دربردارنده اتهام و قذف خلاف شرع نباشد.

واژه لعن

لعن به معنای طرد و دوری از رحمت و گرفتار شدن به سخط الهی است.

در مقائیس اللغه آمده است:

“لعن اصل صحیحی است که بر دورسازی و طرد کردن دلالت می کند و خداوند شیطان را لعن کرد، یعنی او را از خیر و بهشت دور ساخت. “۸

جوهری می نویسد:

“لعن: طرد و دوری از خیر است. لعنت اسم و جمع آن لعان و لعنات است و به مرد لعین و ملعون گویند و برای زن هم لعین استعمال می کنند. لعین به معنای ممسوخ است. ملاعنه و لعان به معنای مباهله است. “۹

راغب در مفردات، معنای کاملی برای لعن ذکر کرده است:

“اللعن: الطرد و الابعاد علی سبیل السخط و ذلک من الله تعالی فی ال آخره عقوبه و فی الدنیا انقطاع من قبول رحمته و توفیقه و من الانسان دعاء علی غیره. “۱۰

لعن: طرد و دور ساختن با ناراحتی است و این از جانب خدا در آخرت عقوبت و کیفر است و در دنیا قطع پذیرش رحمت و توفیق او و لعن از سوی انسانها دعاء و نفرین بر دیگری است.

همانند آن با اندک تفاوتی در نهایه ابن اثیر۱۱ و تاج العروس۱۲آمده که آن را از جانب خدا، دور ساختن از خیر می دانند و از سوی مردم سبّ و نفرین دیگری.

در تعریفات جرجانی چنین تعریف شده است:

“اللعن من الله هو إبعاد العبد بسخطه و من الانسان الدعاء بسخطه”۱۳

لعن از جانب خدا دور ساختن بنده با سخط اوست و از انسان دعا کردن برای گرفتار سخط الهی شدن است.

همین تعریف در کتاب دُستور العلماء۱۴ آمده است.

بنابراین، می توان گفت لعن در هر حال مربوط به خداست. بنده هم وقتی فردی را لعن می کند نظرش این است که گرفتار سخط الهی شود. پس در آن سبّ و دشنام نیست. به همین علت در لعن دوری از خیر و رحمت الهی ذکر شده است.

طریحی در مجمع البحرین گوید:

“عرب وقتی که مردی از آنان تمرّد می کرد او را از جمع خود دور و طرد می ساختند و از آن به لعن تعبیر می کردند. “۱۵

جمع بندی لغوی

۱. سبّ به معنای قطع (بریدن) و دشنام رکیک و دردآور است و سخن زشتی است که در آن اتهام به کار خلاف عفت (قذف) نباشد.

۲. لعن به معنی طرد و دور ساختن با سخط و ناراحتی است. در گذشته افراد قبیله، کسانی را که خلاف می کردند، از جمع خود طرد و آنان را لعن می نمودند.

۳. لعن خدا در آخرت عقوبت افراد و در دنیا انقطاع رحمت و توفیق آنان است و به کسانی که گرفتار عذاب الهی شده و مسخ گردیدند، لعین گویند.

۴. لعن انسان، دیگری را در واقع نفرین اوست. نفرین به این که گرفتار سخط الهی بشود.

۵. لعن از جانب انسان به معنی سب هم به کار رفته است که در نهایه ابن اثیر و کتابهای بعد از آن آمده است. یعنی نفرین و دعائی که در آن زشتی باشد. می توان گفت لعن به معنای سبّ در مواردی به کار می رود که بی جهت و بدون مجوز شرعی باشد و از آن جهت تعبیر به سب می کنند که منهی شارع است. مانند سبّ علی(ع) توسط معاویه که آن حضرت پاک و جزو اولین مؤمنین بود.

۶. مباهله هم به معنای لعن است که افراد یگدیگر را لعن و نفرین و تکذیب کنند.

بنابراین، نظر کسانی که معتقدند کافر لعن می شود و از مسلمانان، کسانی که به حدّ کفر برسند لعن شان جایز است، درست نیست. در کتاب دستور العلماء پس از ذکر معنای لعن می نویسد:

“و لا یلعن الا الکافر و اختلف فی لعن یزید بن معاویه، فمن کفّره لعنه و من لا فلا. “۱۶

و لعن نمی شود جز کافر و درباره لعن یزید بن معاویه اختلاف شده است. پس کسی که او را تکفیر کرده، لعن نموده و کسی که کافر ندانسته، لعن نمی کند.

به نظر می رسد در برابر این نظر، بهترین راه حل این است که موارد کاربرد لعن در قرآن و سنت بررسی شود.

لعن در قرآن

در قرآن واژه لعن و مشتقات آن ۴۱ مورد، در ۳۷ آیه آمده است. گروه های گوناگون در قرآن مورد لعن قرار گرفته اند.

۱. کافران: پنج آیه.۱۷

۲. مشرکان.۱۸

۳. منافقان: سه آیه که دو آیه همراه با کافران و مشرکان آمده است.۱۹

۴. ظالمان: چهار مورد.۲۰

۵. دروغگویان: دو مورد.۲۱

۶. شیطان: سه مورد.۲۲

۷. قاتل.۲۳

۸. کتمان کنندگان کتاب.۲۴

۹. کسانی که خدا و رسول را اذیت می کنند.۲۵

۱۰. کسانی که قلب مریض دارند.۲۶

۱۱. کسانی که سوء ظن به خدا دارند.۲۷

۱۲. قذف کنندگان محصنات.۲۸

۱۳. نقض کنندگان عهد الهی.۲۹

۱۴. قطع کنندگان رحم: دو آیه.۳۰

۱۵. مفسدان در زمین.۳۱

۱۶. قوم عاد.۳۲

۱۷. فرعون و قومش.۳۳

۱۸. قوم ابراهیم.۳۴

۱۹. لعن اقوام یکدیگر را: سه مورد.۳۵

۲۰. لعن یهود به جهات ذیل.

الف. حیله شرعی: دو آیه.۳۶

ب. به جهت ترک امر به معروف.۳۷

ج. کتمان حق.۳۸

د. به خاطر این پندار غلط: دست خدا بسته است.۳۹

ه. نقض میثاق.۴۰

و. بدان جهت که می گفتند: قلبهای ما بسته است.۴۱

ز. تحریف کتاب.۴۲

ح. ایمان به جبت و طاغوت.۴۳

۲۱. شجره ملعونه.۴۴

پس از بیان موارد لعن، تقسیم دیگری که درباره لعن ممکن است، اقسام لعن شدگان است.

۱. لعن شدگان در دنیا

الف. فرعون.۴۵

ب. قوم عاد.۴۶

ج. اصحاب سبت؛ تبدیل شدن یهودیان به میمون.۴۷

۲. لعن شدگان در آخرت

الف. قوم ابراهیم.۴۸

ب. لعن اقوام دیگر.۴۹

۳. لعن شدگان در دنیا و آخرت

الف. اذیت کنندگان پیامبر و خدا.۵۰

ب. قذف کنندگان محصنات.۵۱

ج. قوم عاد.۵۲

د. فرعون و قومش.۵۳

آن چه از قسم اول استفاده می شود این که لعن شدگان در دنیا گرفتار عذاب شدید الهی شدند. پس لعن شدگان در دنیا و آخرت، با توجه به موارد آن استفاده می شود که ممکن است آنان از مسلمانان باشند مسلمانانی منافق که باعث آزار پیامبر بودند و یا غیر منافق که به زنان مؤمن اتهام می زنند.

دیگر کسانی که صفات زشت داشته باشند، مانند: ظلم، فساد، قطع رحم، قذف، آزار پیامبر، کتمام حق، نقض میثاق، تحریف، حیله شرعی.

در نتیجه می توان گفت لعن شدگان ممکن است از مؤمنان باشند و لعن اختصاص به کافران ندارد. کسانی که عملی مانند عمل آنان انجام دهند، مورد لعن الهی واقع می شوند. وقتی که در لعان افراد مؤمن یکدیگر را لعن می کنند، این نشان می دهد که عملکرد افراد ممکن است باعث لعن شود. چنانچه در مورد لعان توجه کنیم می بینیم زن متهم به زنا می شود و زنا از گناهان کبیره است و باعث فسق زن می شود. و در برابر مرد که زن را قذف می کند، یکی از موارد لعن در قرآن است.

لعن کنندگان

۱. خداوند.

در بیش تر آیات، خداوند، خود، به لعن و طرد افراد پرداخته است و اوست که با توانایی، در دنیا و آخرت افراد را مجازات می کند. در نتیجه اگر دیگران کسی را لعن می کنند، یعنی از خداوند می خواهند او را مورد لعن و طرد قرار دهد.

۲. لعن کنندگان (لاعنون).

۳. اهل جهنم یکدیگر را لعن می کنند.

۴. لعان کننده.۵۴

۵. پیامبران: داوود و عیسی.

۶. ملائکه.۵۵

۷. تمام مردم.۵۶

جالب است توجه داشته باشیم. با توجه به این که خداوند پیامبر اسلام را پیامبر رحمت معرفی کرده است،۵۷ به طور خاص لعنی به حضرت درباره افراد نسبت نداده است. همین طور در قرآن، مسیحیان به طور مستقیم مورد لعن قرار نگرفته اند آن گونه که یهودیان مورد لعن واقع شده اند.

در جریانِ مباهله که قرار بود پیامبر(ص) قوم دروغ گو را مورد لعن قرار دهد و مورد لعن هم نصارا بودند.۵۸ اساساً مباهله ای واقع نشد و در نتیجه پیامبر(ص) همراه با علی، فاطمه و حسن و حسین در جمع لعن کنندگان واقع نشدند و نصارا نیز مورد لعن واقع نشدند. در حالی که یهود در دنیا و آخرت مورد لعن الهی قرار گرفته اند و عملکرد زشت آنان باعث لعن و طردشان از لطف الهی شده است.

نکته ای که لازم به ذکر است با توجه به لعن یهود در دنیا و آخرت، آیا ما می توانیم هر یهودی را لعن کنیم؟ یا لعن ما باید درباره کسانی از یهود باشد که یکی از این صفات زشت را که باعث لعن آنان شده، داشته باشند؟ روشن است که صورت دوم باید درست باشد؛ یعنی کسانی که دارای این صفات و اعمال ناپسند باشند، سزاوار لعن و دوری از رحمت الهی هستند. درباره مسلمانان نیز این نکته صادق است؛ یعنی کسانی را می توان لعن کرد که خدا و پیامبرش لعن کرده باشند.

لعن در روایات نبوی

رسول گرامی اسلام، در مواردی افراد را لعن و آنان را نفرین و یا علیه آنان دعا کرده است. توجه به موارد آن بسیار سودمند است و نشان می دهد که سیره نبوی بر گرفته از قرآن است که افراد فاسد و دارای صفات زشت، مشمول لعن حضرت قرار گرفته اند.

اگر به فهرست احادیث کتب اهل سنت مراجعه شود، نکته های خوبی در این باره به دست می آید. با نگاهی اجمالی به فهرست کتاب کنزالعمال، که از جوامع حدیثی آنان است و بررسی واژه لعن۵۹ و ملعون۶۰ به دست می آید که اعمالِ کسانی که از سوی رسول اکرم(ص) لعن شده اند در مواردی حرام و در مواردی جزو مکروهات است.

کسانی که در رباخواری، شرابخواری و رشوه دخالت دارند.

زنانی مانع ارتباط جنسی شوهران شان می شوند و یا در جهت فریب دیگران بر می آیند. کسانی که در مسائل اجتماعی بی تفاوت هستند و از مظلوم به دفاع برنخاسته اند. فقرایی که ثروت مند را به جهت ثروتش تعظیم می کنند. یا کسی که پدرش را سب کرده، شطرنج بازی کرده، یا عمل قوم لوط را انجام داده و یا از دیگران به نام خدا گدایی کرده است و…

سب در قرآن و سنت

در قرآن یک آیه درباره سبّ آمده و در آن مسلمانان را از سبّ و ناسزاگوئی نهی کرده است:

“وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیسُبّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیرِ عِلْمٍ کذَلِک زَی نَّا لِکلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِم مَرْجِعُهُمْ فَینَبِّئُهُم بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ.”۶۱

و آنهایی را که جز خدا می خوانند دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی [و] به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم. آن گاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، و ایشان را از آن چه انجام می دادند آگاه خواهد ساخت.

وقتی که ما سبّ را در کنار لعن در قرآن قرار می دهیم تفاوت آن به خوبی روشن می شود. قرآن. از سبّ نهی کرده است و کسان و گروه هایی را لعن نموده است. پیامبر(ص) کسان و گروه هایی را لعن کرده است، امّا از سبّ نهی فرموده است.

زمانی که شخصی مورد لعن قرار می گیرد؛ یعنی علیه او دعا می شود که از رحمت خدا به دور باشد. و چون مشرکان خدا را قبول نداشتند، دعایی که بیان گر دوری آنان از رحمت خدا بوده، برای آنان اهمیتی نداشته که عکس العمل نشان دهند، اما ناسزاگویی و سبّ، روشن است که آنان را ناراحت می کرده و به عکس العمل وا می داشته که در آیه از آن نهی شده است.

روشن است چنانچه لعن اقوامی مانند یهود و افراد دیگری که در آیات و روایات مورد لعن واقع شده اند، باعث عکس العمل شود، به ملاکی که در آیه آمده، باید از این کار دست برداشت. این ملاک درباره مذاهب و فرق اسلامی هم در مواردی صادق است.

البته این امکان وجود دارد که در بسیاری از موارد، منظور از سبّ همان لعن باشد؛ یعنی گرچه تعبیر به سبّ شده و امّا آن چه در عمل اتفاق افتاده، لعن بوده است. در مَثَل، دستور معاویه به کارگزاران و علمای وابسته به خود مبنی بر این که علی بن ابی طالب را روی منبرها و در مجامع عمومی سبّ کنید، همان لعن منظور بوده است.

امّا آن چه مسلم است پیامبر لعّان نبود و از لعن بسیار باز می داشت و می فرمود:

“إنی لمْ أبْعَثْ لعَّاناً و إنّما بُعِثتُ رَحمه.”۶۲

من مبعوث نشده ام برای لعن کردن زیاد و فقط برای رحمت بر انگیخته شدم.

و می فرمود:

“لا یکونُ المُؤْمِنُ لعّاناً”۶۳

مؤمن بسیار لعن کننده نخواهد بود.

علی(ع) در جنگ صفین وقتی شنید برخی از یارانش شامیان را سب می کنند، آنان رااز این کار بازداشت و فرمود:

“من دوست ندارم که شما آنها را لعن و شتم کنید، بلکه افعال ناپسند آنها را برشمرید و از خدا بخواهید که خون ما و ایشان را حفظ کند.”۶۴

در نهج البلاغه آمده است:

“إنّی أکرهُ لَکمْ أنْ تَکونُوا سبّابین.”۶۵

من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید.

ابن ابی الحدید در شرح سخن حضرت سخن جالبی دارد. بر این باور است:

حضرت از لعن بازنداشته؛ زیرا در قرآن گروه هایی از مسلمانان لعن شده اند، بلکه آنان را از گفتار ناپسند بازداشته است. چون آنان به پدر و مادرها ناسزا گفته و در نسب آنان اشکال وارد می کردند و قول به نهی از مطلق لعن را به حشویه نسبت می دهد.۶۶

در ادامه، حضرت دستور می دهد به جای ناسزا بگویند:

“اللّهُمَّ احْقِنْ دِماءَنَا و دِماءَهُم. “

بارالها خون ما و آنان را حفظ فرما!

امام علی برای جنگ به صفین رفته، اما آن چه برای وی مهم است، حفظ خون مسلمانان و توجه به وحدت آنان است.

نتیجه

با توجه به موارد لعن در قرآن و روشن شدن تفاوت آن با سبّ، می توان گفت کسانی که یکی از صفات زشتی را داشته باشند که مورد لعن قرآن قرار گرفته است، می توان آنان را در صورتی که بر کار زشت و ناپسند خود اصرار بورزند، لعن کرد. و این تبری جستن از کسانی است که بر خلاف دستور خدا عمل می کنند. در عین حال انسان نباید به گونه ای عمل کند که ورد زبانش لعن باشد.

فسق و تفسیق و لعن فاسق در قرآن

فسق، یعنی سرپیچی از فرمان خدا. اگر به کاربرد واژه فسق در قرآن توجه شود، روشن می شود این واژه درباره اقوام و کسانی به کار رفته است که مورد لعن الهی قرار گرفته اند:

۱. درباره ابلیس که مورد لعن و غضب الهی قرار گرفته، چنین آمده است:

“وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکهِِ اسْجُدُوا ل آدَمَ فَسَجَدُوَّا إِلاّ إِبْلِیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّی تَهُ أَوْلِیاءَ مِن دُونِی وَ هُمْ لَکمْ عَدُوُّ بِئْسَ لِلظّالِمِینَ بَدَلاً”۶۷

و آن گاه که بر فرستگان گفتیم: برای آدم روی بر خاک سایید. روی بر خاک نهادند، جز ابلیس که از پریان بود و از فرمان پروردگار خویش سرباز زد. آیا او و فرزندان او را، از فرو دست من، سرپرستان می گیرید و ایشان دشمن شمااند. ستم کارانی را بدا بَدَلی.

۲. اقوامی که گرفتار عذاب شدند

الف. “وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُهْلِک قَرْیهً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَهَا تَدْمِیرًا”۶۸

و چون بر آن شویم که شهری را نابود کنیم شاد خواران اش را فرماییم [به پیروی و بهره برداری درست از ثروت۶۹] پس تباهی پیشه کنند و از فرمان سرباز زنند. پس قول عذاب به حقیقت پیوندد و سخت درهم کوبیم اش.

ب. “فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کانُوا یفْسُقُونَ”۷۰

پس آنان که ستم کردند، سخنی را که به ایشان گفته آمده بود، دگر کردند. پس بر آنان که ستم کردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم، هم به تباهی که می کرده اند.

۳. عذاب فاسقان:

الف. “وَ أَمَّا الَّذِینَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کلَّمَا أَرَادُوا أَن یخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُوا فِیهَا وَ قِیلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کنتُم بِهِ تُکذِّبُونَ.”۷۱

و اما کسانی که نافرمانی کرده اند، پس جایگاه شان آتش است. هر بار که بخواهند از آن بیرون بیایند، به آن بازگردانیده می شوند و به آنان گفته می شود: عذابِ آن آتش را که دروغ اش می پنداشتید بچشید.

ب. “فَاصْبِرْ کمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لاَ تَسْتَعْجِل لَّهُمْ کأنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَ مَا یوعَدُونَ لَمْ یلْبَثُوا إِلاّ سَاعَهً من نَهَارِ بَلاغ فَهَلْ یهْلَک إِلاّ الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ.”۷۲

پس همان گونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن و برای آنان شتابزدگی به خرج مده. روزی که آن چه را وعده داده می شوند بنگرند، گویی که آنان جز ساعتی از روز را [در دنیا] نمانده اند. این ابلاغی است. پس آیا جز مردم نافرمان هلاکت خواهند یافت؟

۴. ستمگران:

الف. “فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا کانُوا یفْسُقُونَ.”۷۳

ب. “فَلَمّا نَسُوا مَا ذُکرُوا بِهِ أَنجَینَا الَّذِینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍِ بَئیسٍ بِمَا کانُوا یفْسُقُونَ.”۷۴

چون پندی را که به آنان داده بوده اند، از یاد ببردند، کسانی را که از بدی باز می داشته اند، رهاندیم و آنان را که ستم کردند، به عذابی سخت گرفتیم. هم بدان که نافرمانی می کردند.

۵. منافقان:

“الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنکرِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ”.۷۵

مردان و زنان دو چهره، همانند یکدیگرند. به کار ناپسند وامی دارند و از کار پسندیده باز می دارند. و دستهای خود را از انفاق فرو می بندند. خدا را فراموش کردند، پس خدا هم فراموش شان کرد. در حقیقت، این دو چهرگان اند که فاسقان اند.

۶. قذف کنندگان:

“وَ الَّذِینَ یرْمُونَ الُْمحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَ لاَ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَداً وَأولئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ.”۷۶

و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می دهند، سپس چهار گواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هیچ گاه شهادتی از آنان نپذیرید، و اینان اند که خود فاسق اند.

۷. کفار:

“وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لاَ یشْرِکونَ بِی شَیئاً وَمَن کفَرَ بَعْدَ ذَ لِک فَأُولئک هُمُ الْفَاسِقُونَ.”۷۷

به جای ترس، ایمنی شان دهد، چنان که مرا پرستند و با من چیزی انباز نکنند. کسانی که زین پس ناباور شوند آنان نافرمان اند.

۸. بیش تر اهل کتاب:

“وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکتَابِ لَکانَ خَیرًا لهُم مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ”.۷۸

اگر اهل کتاب می گرویدند، برای شان بهتر بود. برخی شان گرویده اند، و بیش ترشان نافرمان اند.

بنابراین، لعن را نمی توان دائر مدار کفر قرار داد. بلکه انسانهای فاسق را نیز می توان لعن کرد که در این آیات چهار گروه از لعن شدگان فاسق هستند در واقع علت اصلی لعن و عذاب آنها فسق شان دانسته شده است.

راغب دربار فسق می نویسد:

“فسق فلان خرج من حجر الشرع… و هو اعمّ من الکفر و الفسق یقع بالقلیل من الذنوب و بالکثیر لکن تعورف فیما کان کثیراً و اکثر ما یقال الفاسق لمن التزم حکم الشرع و اقرّ به ثم اخلّ بجمیع احکامه او ببعضه و اذا قیل للکافر الاصلی فاسق فلانّه اخلّ بحکم ما الزمه العقل و اقتضه الفطره… “.

فلانی فاسق شد، یعنی خارج شد از چارچوب شرع و آن، اعم از کفر است و فسق، با گناهان اندک و زیاد پدید می آید. لکن شناخته می شود، در جایی که گناه بسیار باشد. بیش ترین موردی که فاسق گفته می شود در جائی است که کسی ملتزم به حکم شرع شده و به آن اقرار کرده است، سپس به تمام، یا بعضی از احکام آن خلل وارد نموده است. و زمانی که به کافر اصلی فاسق گفته می شود به این جهت است که وی به حکم الزام عقلی و مقتضای فطرت عمل نکرده است.

راغب، پس از اشاره به آیاتی مانند:

“أَفَمَن کانَ مُؤْمِنًا کمَن کانَ فَاسِقًا لایسْتَوُون.”۷۹

آیا کسی که مؤمن است، چون کسی است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.

می افزاید:

“فقابل الایمان فالفاسق اعم من الکافر و الظالم اعم من الفاسق.”۸۰

پس فسق در این جا در برابر ایمان قرار دارد، فاسق اعم از کافر است و ظالم، اعم از فاسق است.

علامه مجلسی در تعریف فسق می نویسد:

“الفسق فی اللغه: الخروج عن الطاعه مطلقا، لکن یطلق غالباً فی الکتاب و السنه علی الکفر او ارتکاب الکبائر العظیمه.”۸۱

فسق در لغت خارج شدن از مطلق طاعت است، ولی به طور غالب در کتاب و سنت بر کفر اطلاق می شود، یا کسی که گناهان کبیره بزرگ را انجام داده است.

به نظر می رسد این تعبیر دقیق و مناسبی باشد. فاسق به کسی می گویند که گناهان کبیره بزرگ را انجام می دهد.

شیخ بهائی هم در کتاب اربعین ارتکاب کبیره را باعث خروج از عدالت نمی داند.۸۲

البته در بسیاری از کتابهای فقهی، فاسق در برابر عادل قرار گرفته است. عادل به کسی گفته می شود که گناهان کبیره را انجام ندهد و اصرار بر صغیره نداشته باشد.۸۳ ولی به نظر می رسد علامه مجلسی، راغب و شیخ بهائی نظرشان این باشد که فاسق، به کسی گفته می شود که بسیار بزه و خلاف انجام دهد و تجاهر به فسق کند. و یا فاسق کسی است که به خاطر انجام گناه بسیار به گونه ای پنهانی، حاکم حکم به فسق او کند که به آن تفسیق می گویند:

“التفسیق ضد التعدیل یقال: فسّقه الحاکم ای حکم بفسقه.”۸۴

در تاج العروس در معنای تجاهر به گناه نکته دیگری ذکر شده که در خور توجه است و آن این که کسی که از گناه خود سخن بگوید، مجاهر و معصیت کار است.

المجاهر بالمعاصی؛ المظهر لها بالتحدث بها و منه الحدیث “و کل امتی معافا الا المجاهرین” و فی حدیث آخر “لا غیبه لفاسق و لا مجاهر”.۸۵

مجاهر به گناه به کسی گویند که از گناه سخن می گوید و از موارد آن است حدیث: “و تمام امتم مورد عفو قرار می گیرند جز افرادی که تجاهر به گناه دارند. ” و در حدیثی دیگر آمده “غیبتی برای فاسق و اظهار کننده گناه نیست.”

بنابراین، تجاهر به گناه دو مصداق دارد:

یکی کسی که آشکارا گناه می کند که دیگران می بینند: در جع شرب خمر می کند، برای انجام زنا به مکانی می رود که این عمل ناپسند در آن جا انجام می گیرد.

دوم: اگر نهان و پنهان از جمع این کارهای زشت را انجام داده، آن را برای دیگران تعریف می کند و از کم و کیف آن سخن می گوید و از انجامش ناراحت نیست، بلکه افتخاری برای خود می داند.

جواز لعن انجام دهنده کبیره

با توجه به آن چه در معنای فسق انجام کبیره آمده و یا انجام کبائر عظام، لعن کسانی که کبیره انجام داده و می دهند، جایز است. مهم ترین دلیل قرآنی آن جواز ملاعنه است که در جریان لعان مطرح است که هر یک دیگری را که متهم به خلاف شرع و گناه کبیره است، لعن می کند. مرد، زنِ خود را به زنا متهم و لعن می کند، چون شاهد ندارد و زن مردِ خود را به اتهام قذف لعن و زنا را از خود دور می کند و هر دو گناه؛ یعنی قذف و زنا از گناهان کبیره اند و از شروطی که برای آن ذکر کرده اند این است که زن مشهور به زنا نباشد که در این صورت، امکان لعان نیست. بنابراین، مرتکب کبیره را گر چه یک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.