پاورپوینت کامل عوامل و زمینه های رشد علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عوامل و زمینه های رشد علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عوامل و زمینه های رشد علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عوامل و زمینه های رشد علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
مقدمه
مهم ترین وظیفه نهادهای علمی، توسعه و رشد علم بر اساس نیازهای موجود است; امّا همه مراکز علمی، در انجام این وظیفه، موفقیت لازم را به دست نمی آورند; چرا؟ در کل، چرا پاره ای از جامعه ها، بیش ترین توسعه علمی را دارند و پاره ای کم ترین را؟ چرا پاره ای از کشورها، بیش ترین دانشمندان را به خود اختصاص داده اند و برخی دچار قحط الرجال هستند. چرا برخی کشورها استعدادها و تخصصها را از دیگر نقاط جهان نیز به خود جذب می کنند و برخی دیگر، حتی قادر نیستند سرمایه های انسانی و علمی جامعه خود را حفظ کنند و از آن بهره برند؟ این کشورها چه ویژگیهایی دارند؟ آیا توسعه و رشد علم، تنها به شرایط اقتصادی و امنیتی مناسب وابسته است، یا این که امور دیگری نیز دخالت دارد؟
نهادهای علمی و به تعبیر دیگر، جامعه علمی، بخشی از جامعه است. به همین جهت، در عین حال که ویژگیهای خاص خود را دارد، از شرایط گوناگون و پیچدگیهای کل جامعه متأثر می گردد. بنابراین، در بررسی رشد علم در جامعه، نباید به بررسی خود نهادهای علمی یا برخی عوامل بیرونی اکتفا کرد; بلکه با دید جامع تر به آن باید نگریست. به علاوه، بازخوانی روشهای موجود در یک علم و ارزیابی قوانین و برنامه های نهاد علمی، تأثیرات دیگر نهادها و فرهنگ کل جامعه نیز روی رشد علم مورد توجه قرار گیرد. این مسائل، اموری هستند که بخش مهم از موضوع جامعه شناسی علم را تشکیل می دهند.
به نظر می آید که برای تحول مثبت در یک جامعه علمی، همانند حوزه علمیه، توجه به مباحث جامعه شناسی علم، ضروری است. در پژوهش حاضر، تلاش شده است مهم ترین دستاوردهای این شاخه از جامعه شناسی را درباره پاورپوینت کامل عوامل و زمینه های رشد علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint جمع آوری، دسته بندی و به جامعه علمی حوزه تقدیم نماید تا زمینه ای باشد برای بهره گیری از این علم در برنامه ریزیها و تحلیل ها. بحث را از ماهیت اجتماعی علم آغاز می کنیم.
ماهیت اجتماعی علم
علم۱ ماهیت اجتماعی دارد; به این معنی که علم در یک جامعه، در تعامل افراد با یکدیگر شکل می گیرد و توسعه می یابد و عوامل گوناگون اجتماعی در آن تأثیر گذار است. دیگر این که در نگاه جامعه شناسی بر اساس نظریه ساختی کارکردی، هرعمل انسان پاسخی است به مسائل کارکردی که او در محیطهای اجتماعی و غیر اجتماعی با آن مواجه می شود. بنابراین، رفتار علمی به عنوان پاسخی به مسائل فونکسیونی پنداشته می شود که توسط نیازهای افراد به وجود آمده است.۲
تأثیر جامعه را بر علم، از دو دیدگاه می توان بررسی کرد:
الف. از نگاه فلسفی و معرفت شناسی: طبق این دیدگاه، تأثیرگذاری جامعه بر علم، به معنای تأثیر گذاری شرایط فرهنگی و اجتماعی روی فهم و شناخت انسان است. نوع افراطی این دیدگاه، که منطق درونی و ذاتی علم را نادیده می انگارد و توانایی عقل انسان را در شناخت و کشف حقایق انکار می کند، مبنای نسبیت در فهم قرار گرفته و به جایی کشیده می شود که بر اساس آن، هیچ شناختی، حقانیت و اعتبار ندارد و هیچ معیاری برای شناخت درست مورد پذیرش نیست.
ب. از نگاه جامعه شناختی: آن چه در این دیدگاه اهمیت دارد، تأثیر گذاری شرایط و مسائل فرهنگی جامعه روی پیشرفت علم و رکود آن است; نه تأثیر جامعه بر فهم افراد و یک سانی، یا نایک سانی آن با واقع. برابر این دیدگاه، شرایط و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی، می تواند مانع پذیرش و گسترش یک علم در جامعه شود، یا این که از آن حمایت نماید; بدون آن که روی ماهیت و محتوای آن تأثیر گذار باشد. این دیدگاه، در برابر دیدگاهی قرار دارد که رشد و توسعه علمی را، بیش تر نتیجه فرایندهای ذهنی و خلاقیت دانشمندان و نوابغ می داند. دیدگاه دوم، که روان شناسانه است و تاریخ نویسان علم بیش تر بر همان اساس، تاریخ علوم را تدوین کرده اند، رشد علم و رکود آن را نتیجه وجود قهرمانان و نوابغ توانا و نبود آنان دانسته اند.
با این که جامعه شناسان علم، نقش بسیار عمده عوامل ذهنی را در رشد علم نفی نمی کنند، معتقدند که عوامل اجتماعی هم نقش بسیار مهمی در این باره دارد; زیرا علم، یک نیروی بیگانه و جدا از شرایط اجتماعی نیست; بلکه یک پدیده اجتماعی است. علم توسط انسانها، که عضو جامعه هستند، به وجود می آید و رابطه پیچیده و ظریف میان آن و مجموع شرایط کلی جامعه وجود دارد.۳
از دیدگاه جامعه شناسی، علم به عنوان یک کل پیچیده نگریسته می شود که دارای ابعاد ذهنی، فرهنگی و اجتماعی است. دانش، یک فعالیت اجتماعی است که تحت تأثیر منظومه بزرگ تری از فشارها، نیازها و دستاوردها، که مشخصه یک گروه و جامعه است، شکل می گیرد. در این نگاه، پیشرفت دانش در یک جامعه، تنها محصول نبوغ دانشمندان و مربوط به امور درونی علم نیست; بلکه مجموعه گسترده از عوامل اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی موجود در یک جامعه، نقش تعیین کننده در این باره دارد. به همین جهت، با آن که افراد با استعدادِ بالا در هر جامعه وجود دارد، علم تنها در برخی جوامع رشد می کند. علم در جوامعی بیش تر رشد می کند و به توسعه پایدار می رسد که دارای نظم و شرایط مناسب باشد و زمینه مشارکت فعال افراد مستعد و علاقه مند در کارهای علمی در آن فراهم گردد. زمینه های فرهنگی و اجتماعی مناسب، نه تنها موجب استفاده از استعدادهای موجود در خود آن جامعه می شود، بلکه نیروها و مغزهای متفکر بسیار دیگر نقاط را به سوی خود می کشاند.۴
ابن خلدون، در گذشته دور، به اهمیت زمینه های اجتماعی برای رشد علم، توجه جدی کرده و معتقد بود که دانش در جایی فزونی می یابد که عمران توسعه پذیرد و حضارت به عظمت و بزرگی نایل شود. وی برای تأیید مدعای خود، رشد و افول علم را در برخی شهرها یادآور می شود.
»و باید از آن چه درباره وضع بغداد و قرطبه و قیروان و بصره و کوفه بیان کردیم عبرت گرفت که چون در صدر اسلام، عمران شهرهای مزبور، توسعه یافت و اصول حضارت در آنها مستقر گردید، چگونه دانش در آنها فزونی یافت و به منزله دریاهای بیکرانی از دانش و هنر درآمدند و در اصطلاحات تعلیم و اقسام دانشها و استنباط مسائل و فنون، انواع شیوه های گوناگون ابتکار کردند، چنان که از پیشینیان در گذشتند و بر متأخران پیشی جستند; ولی همین که به عمران آنها نقصان و خلل راه یافت، و ساکنان آنها پراکنده شدند، آن بساط و آن چه بر آن بود، یک سره در هم پیچیده شد و آن همه دانش و تعلیم را از دست دادند و علوم آنها به شهرهای دیگر اسلامی منتقل گردید. چنان که ما در این روزگار می بینیم، یکی از مراکز دانش و تعلیم، شهر قاهره در کشور مصر است; از این رو که از هزاران سال پیش کشور مزبور دارای عمرانی وسیع و فراوان و حضارتی استوار است; به همین سبب، صنایع آن کشور و از آن جمله تعلیم دانش در منتهای استحکام و تنوع است. «۵
در یک نگاه جامع، می توان عوامل تأثیر گذار روی علم را به سه دسته تقسیم کرد: عوامل درون علم و عوامل بیرون از علم. عوامل بیرونی، خود به عوامل مربوط به نهاد علم و جامعه علمی و عوامل مربوط به فرهنگ و جامعه وسیع تر تقسیم می گردد.
۱. عوامل درونی علم
منظور از این اصطلاح، ایده ها، رویکردها و روشهای موجود در علم و حاکم بر آن است. بدون تردید، برخی روشها و رویکردها در علم، موجب شکوفایی و توسعه آن می گردند و برخی دیگر نیز، همانند غل و زنجیری است که علم را از درون میخکوب می کنند. برای مثال، رویکرد اشعری گری، ظاهرگرایی، اخباری گری، انسداد باب اجتهاد از اموری هستند که می توان به عنوان بازدارنده های درونی توسعه علم در جهان اسلام نام برد. به صورت خاص تر، فردگرایی و توجه نکردن به بعد اجتماعی و سیاسی اسلام، رویکردی است که مانع توسعه فقه و علوم اسلامی در بخش اجتماعی آن گردیده است.۶ در جهان غرب، سلطه رویکرد ماده گرایی و دنیاگرایی، از یک سو، موجب توسعه و رشد علوم تجربی شد و از سوی دیگر، موجب افول علم عقلی برهانی گردید.۷
۲. عوامل مربوط به نهاد علم
علم به عنوان یک نهاد اجتماعی، گروه بندی، ساخت و فرهنگ خاص خود را دارد که چگونگی آن می تواند عامل کلیدی در رشد یا رکود علم باشد. دانشمندان و اهل علم، که اعضای این نهاد خاص هستند، مجموعه پییچیده ای از ارزشها و هنجارها را دارا هستند. این هنجارها در حکم نسخه ها، توصیه ها، ترجیحات، و امور مجاز به شمار می آیند که می توانند روی علم تأثیر جدی بگذارند. اخلاقیات موجود در میان اهل علم، چگونگی سازمان آموزش، روابط اساتید و شاگردان، روابط علمی استادان و پژوهش گران با یکدیگر، نوع قشر بندی و مسأله تحرک اجتماعی در میان اهل علم، روابط مراکز علمی و داد و ستد علمی میان آنها از اموری هستند که به عنوان عوامل درونی نهاد علم می توان نام برد.
در نظر مرتون، مفاهیمی همچون »ساختار فرهنگی«، »ساختار هنجاری« و »اخلاقیات علم« به معنای تأکید بر ارزشها، هنجارها و جنبه اخلاقی فعالیت علمی است. دانشمند به عنوان کنش گر اجتماعی، در جامعه علمی بر اساس هنجارها و قواعد معینی عمل می کند که مرتون آنها را ساختار هنجاری علم یا اخلاقیات علم می نامد. عناصر اساسی اخلاقیات علم، که مرتون به دلیل ضرورت کارکردی شان، آنها را »الزامات نهادی« می نامد، عبارت اند از: عام گرایی، ماهیت اشتراکی، بی غرضی و شک سازمان یافته. پیرامون این چند چیز را که هسته اساسی به شمار می آیند، هنجارهای هم بسته ای همانند عقلانیت، خنثی بودن از بار عاطفی، خردگرایی، تواضع علمی، ذهنیت باز، استقلال و استناد به معیارهای غیرشخصی فرا می گیرد.۸
تاریخ شناسان علم، به طور معمول، کم تر به این موضوع توجه کرده اند که چگونه سازمان اجتماعی علم، فعالیت علمی را تحت تأثیر قرار می دهد. وقتی در آثار آنان وضع علم در قرن هفدهم را مطالعه کنیم، آن چه می خوانیم مطالبی درباره اکتشافات نیوتن و افرادی همانند آن است. امّا اطلاعات زیادی درباره این که چه ساخت یا سازمان اجتماعی به کار گرفته می شد، تا اندیشه ها را انتقال دهد، روابط متقابل میان دانشمندان را تسهیل کند و در نهایت، زمینه اکتشافات را آماده کند، مشاهده نمی کنیم. ولی امروزه، این نوع نگاه، محور پژوهشهای معاصر گردیده و برای جامعه شناسی علم بسیار با اهمیت است.
نمونه ای از این نوع مطالعه، پژوهش جوزف بن دیوید (J.Bcn-Daved) و همکار او در مورد پیشرفت علمی آلمان است. آنان می خواستند بدانند چرا آلمان در اواسط قرن نوزدهم، به یک مرکز پیشرفت علمی تبدیل شد. به عنوان مثال، در آن زمان اکتشافات به عمل آمده در علم فیزیولوژی در آلمان، نسبت به هر کشور دیگر بیش تر بود. پس از این مطالعه، آنان این رشد علمی را ناشی از ساخت نظام دانشگاهی آلمان ارزیابی کردند که رقابت موجود میان بیست دانشگاه غیر متمرکز (نوع رابطه میان مراکز علمی)، زمینه خوبی را برای رشد تخصصهای گوناگون فراهم ساخته بود.۹
جذب استعدادهای درخشان، متفکران و دانشمندان برجسته – که عوامل ذهنی رشد علم به شمار می آیند – در یک نظام علمی و فراهم کردن زمینه رشد و فعالیت آنان، از ویژگیهای یک نظام علمی خوب و موفق به شمار می آید.
۳. عوامل بیرون از نهاد علم
از مهم ترین عوامل بیرونی مؤثر بر علم، فرهنگ عمومی جامعه است که بر دانشمندان، استادان، دانش پژوهان و کل جامعه علمی احاطه دارد. علم، همچون یک کنش اجتماعی، مبتنی بر ارزشهای فرهنگی است که معانی ذهنی آن را تشکیل می دهند و هنجارهای مربوط به ساختار نهاد علم، از ارزشهای فرهنگی جامعه کلی تأثیر می پذیرند. به بیان دیگر، ساختار هنجاری نهاد علم، حاصل انتقال ارزشهای اجتماعی گسترده تر به جامعه علمی است. هرچند که این انتقال، بیش تر آگاهانه صورت نمی گیرد و بیش تر حاصل تأثیر نامحسوس فرهنگ بر اندیشمندان است. بنابراین، نهاد علم را نمی توان مجزا و مستقل از ساختار کلی اجتماعی – فرهنگی محسوب نمود.
»واقعیت آن است که علم در نظامی از روابط فرهنگی – تاریخی فعالیت می کند و تحول می یابد و از این جهت، برای مطالعه علم، توجه به ماهیت روابط آن با فرهنگ در کلیت آن، امری اجتناب ناپذیر است. با این حال، دشواری مسأله مورد بررسی، از این جا ناشی می شود که آنها دو واقعیت متفاوت و جدا از هم نیستند. علم بخشی از فرهنگ و بلکه یکی از جلوه های آن است. «۱۰
با سابقه ترین دیدگاه درباره عوامل پیشرفت علم که جنبه جامعه شناختی دارد، مربوط به ابن خلدون است. او به عوامل متعددی توجه می کند که بیش تر اجتماعی هستند:
»میزان پیشرفت دانشها بستگی به تحقق پاره ای از شرایط دارد; مانند امکان فراغت، حفظ آیین تمدن، تقاضای اجتماعی برای خدمات دانشمندان و قدر شناسی و تشویق فرمانروایان از خدمات آنان که به صورت بذل و بخشش فرمانروایان در تأسیس آموزشگاها و بنیاد نهادن موقوفاتی برای حفظ این مؤسسات تجلی می کند. وقتی این شرایط به وجود می آیند، دانشها و صنایعی که به آنها متکی هستند، می توانند رشد و تکامل یابند.«۱۱
محمد علی زکی، عوامل رشد علم در دیدگاه ابن خلدون را دسته بندی کرده و معتقد است که ابن خلدون، دست کم پنج عامل کلیدی را در توسعه علمی مطرح کرده است:
۱. عمران بشری که هر چه گسترش یابد، علم و دانش نیز توسعه می یابد.
۲. نظام سیاسی و ساختار اداری و دیوانی حکومت، هر گاه نظام سیاسی به علومی احساس نیاز کرد، آن علوم در آن جامعه گسترش خواهد یافت.
۳. شهر نشینی. آداب و رسوم ایجاد شده در شهر نشینی در مقایسه با جامعه های روستایی برای رشد علم مناسب تر است.
۴. نیاز اجتماعی. هرگاه صنعتی مورد نیاز باشد، مردم برای آموختن آن اقدام خواهند کرد.
۵. نظام آموزشی. هرچه نظام آموزشی و سابقه تعلیم و تعلم در جامعه ای راسخ تر باشد، علوم در آن جامعه بیش تر رشد می کند.۱۲
مرتون، از طریق سازگاری یا ناسازگاری ساختار فرهنگی جامعه با هنجارهای درونِ سازمان علم، تأثیر محیط اجتماعی را بر توسعه علمی بررسی می کند و می گوید: جامعه و نهادهای آن، یا مؤید ارزشهای علم هستند و یا در تعارض با آنها قرار می گیرند. در حالت مساعد، ساختار نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از استقلال دانشمندان و کارکرد بسامان مجموعه هنجارهای علم حمایت می کند که نتیجه آن رشد و توسعه علم است. ولی زمانی که ارزشهای متفاوتی همچون نژادگرایی، ملّی گرایی، اقتدار سیاسی، مذهبی و اقتصادی و سنّت گرایی عامیانه، با ارزشهای اخلاق علمی و دستاوردهای آن، ناسازگاری پیدا کند و مانع کارکرد مستقل و خودسامان علم گردد، نهادهای اجتماعی با علم ستیز پیدا می نماید.
مرتون این تعارضها را تحت مقوله فشارهای اجتماعی بر استقلال علم تحلیل می کند.۱۳
او، علاوه بر تأثیر فرهنگ بر علم، نقش دیگر شرایط اجتماعی را نیز بر علم بررسی کرد. او توجه ویژه ای به همبستگی متقابل کارکردی میان علم و نهادهای اقتصادی، نظامی، و مذهبی در جامعه، نشان داد. کار کلاسیک او، یعنی »علم، تکنولوژی و جامعه در انگلستان قرن هفدهم« که اولین بار در سال ۱۹۳۸ منتشر شد، در عین حالی که شواهد تجربی زیادی در زمینه ارتباط جهت گیری ارزشی، مبتنی بر سخت گیری مذهبی با انقلاب علمی ارایه می نماید، این نکته را روشن می کند که چگونه نیازهای اقتصادی و نظامی انگلستان در آن زمان، محور توجهات جامعه علمی قرار گرفت و موجب رشد علم گردید.۱۴
محمد توکل، اموری را به عنوان عوامل اصلی مؤثربر پیشرفت علم مطرح می کند که بیش تر آنها اجتماعی هستند:
۱. تمایز ساختی و فرهنگی: هرچه میزان تمایز ساختی (میزان تخصصی شدن نقشها، میان نقشها) در یک جامعه بیش تر گردد، موقعیت برای پیشرفت علم مطلوب تر می شود. تمایز ساختی بیش تر، موقعیت لازم را نه تنها برای مجموعه متنوعی از نقشهای علمی تخصصی، بلکه برای نقشهای کمکی و حمایت کننده سایر بخشهای نهادی نیز فراهم می کند.
۲. نظامهای ارزشی: برخی ارزشهایی که جهان جدید به آنها تمایل دارد، برای پیشرفت علم بسیار مطلوب تر از ارزشهایی هستند که در جوامع گذشته وجود داشتند. بها دادن به عقلانیت در مقابل سنت گرایی، آزادی گرایی در مقابل سلطه گرایی، کوشش فعالانه به جای سازگاری منفعلانه با جهان و برابری در مقابل نابرابری، ارزشهایی هستند که از پیشرفت اجزای متعدد علم حمایت می کنند. گاهی این حمایتها، مستقیم انجام می گیرد و گاهی حمایت به صورت غیر مستقیم. برای مثال، هنگامی که ارزش برابری، میزان تحرک اجتماعی را افزایش دهد، به گزینش درخشان ترین استعدادها برای نقشهای علمی کمک کرده است و در نهایت، زمینه بیش تر رشد علم را فراهم ساخته است; بر خلاف وضعی که مناصب علمی، در انحصار افراد خاصی باشد.
۳. نیازهای ابزاری: شناخت علمی، توانایی انطباق انسان را با محیط افزایش می دهد. برخی کشفها و نوآوریهای علمی، پاسخی است به نیازهای فوری که در برخی جوامع و در برخی شرایط پیش می آید. البته، وجود نیازها، به خودی خود، منتهی به رشد علمی نمی شود; چه بسیارند جامعه هایی که نیاز شدید در امور گوناگون داشته اند، ولی اکتشاف و نوآوری علمی در آنها به وقوع نپیوسته است. پس، افزون بر وجود نیاز، شرایط مناسب اجتماعی برای رشد علمی لازم است.
۴. عوامل اقتصادی: این یک واقعیت غیر قابل کتمان است که مجموعه متنوعی از ساختها، نیازها و منابع اقتصادی، اغلب همراه با یک یا چند عامل اجتماعی دیگر، تأثیرات شدیدی، مستقیم یا غیر مستقیم، بر پیشرفت علم گذاشته اند. برای مثال، مرتون در مورد انگلستان قرن هفدهم نشان داده است که رشد منافع دریایی، چه کشتیرانی تجاری و چه نظامی، به فنون دریا نوردی قابل اطمینان تری نیاز داشت. این نیازهای اقتصادی و سیاسی – نظامی، به وسیله جوایزی که برای کشفیات و اختراعات در نظر گرفته شده بود، محرک مستقیمی بودند برای کشفیات اساسی در زمینه نجوم و در مورد ماهیت فنر.
در دنیای جدید، هم سازمان های صنعتی و هم دولتها، برای دنبال کردن منافع و خواستهای اقتصادی، به شیوه مستقیم و غیر مستقیم، به حمایت علم پرداخته اند. حمایت مستقیم به شکل آزمایشگاه های تحقیقاتی صنعتی و دولتی انجام می شود. حمایت غیر مستقیم نیز، از طرق امکانات مالیاتی و سایر سوبسیدهایی که به دانشگاه ها و صنعت داده می شود، صورت می گیرد.
۵. ساختها و نیازهای سیاسی: دولتها، همواره در صدد افزایش قدرت نظامی از طریق توسعه علم بوده اند. نیازهای نظامی، تحقیق برای کشف خواص فلزات و علل انفجارهای شیمیایی، موجب گسترش انواع دانش های مرتبط شده است.
۶. مذهب: در هر جامعه ای مذهب و ارزشها پیوند تنگاتنگ با توسعه علم دارند. سازگاری میان مذهب و علم و حمایت مذهب از علم، مهم ترین عامل پیشرفت علم در یک جامعه به شمار می آید.
۷. نظام قشر بندی و میزان تحرک اجتماعی: نظام قشر بندی ای که بر ارزش برابری تأکید می کند و در واقع میزان تحرک اجتماعی بالایی را برای اعضای جامعه محقق می کند، برای پیشرفت علم بسیار مناسب تر از نظام قشربندی بسته است. با اهمیت دادن به استعداد و شایستگی افراد و فراهم کردن برابری بیش تر فرصتها و موقعیتهای علمی برای همه اعضای جامعه، زمینه جذب بهترین استعدادها در جامعه علمی فراهم می گردد. البته، اگر به استعدادهای عالی جداً بها داده نشود و در مراکز علمی جذب نگردد، در امور و جای دیگر مصرف می شود. از دیگر عواملی که ایشان برای پیشرفت علم مطرح کرده است، نظام آموزشی، تمایز نقش علمی، انگیزش و پاداش برای دانشمندان و چگونگی ارتباط میان آنهاست.۱۵
۳/۱. ساختار فرهنگی گوناگون و تأثیر آن بر علم
بهره جامعه ها از علم متفاوت است. برخی جامعه ها میزانِ نسبتاً کمی و برخی دیگر درجه بسیار بیش تری از علم را دارا می باشند. یکی از علل تفاوت مذکور آن است که ارزشها و هنجارهای حاکم بر علم، متأثر از فرهنگ عمو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 