پاورپوینت کامل الزامهای تخصص گرایی در حوزه های علمیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل الزامهای تخصص گرایی در حوزه های علمیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل الزامهای تخصص گرایی در حوزه های علمیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل الزامهای تخصص گرایی در حوزه های علمیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

الزامهای تخصص گرایی در حوزه ها

حوزه علمیه جریانی پاک و بالیده از روح و متن آموزه های مبارک اسلامی است. تداوم نقش آفرینی رسالت و امامت است. در زمان پیامبر اکرم(ص) دانش دین تنها در دانستن آیات قرآن و تفسیر اجمالی اندکی از آیات متشابه و مشکل و نقل احادیثی از رسول خدا(ص) خلاصه می شد. پس از رحلت رسول اکرم و فاصله از دوران رسالت و گسترش کمی جغرافیای اسلامی و پیدایش نیازمندیهای جدید و پیدایش دسیسه ها و دشمنیها در برابر کلیت اندیشه اسلامی، جریان پاک امامت، عهده دار تبیین شریعت گردید و با معرفی اهل بیت توسط پیامبر اکرم، به عنوان مرجع دینی و معرفی آنان به عنوان اولوالعلم و عالمان به شریعت، تبیین شریعت، وارد فضای نوینی گردید. امامان شیعه، تلاش می ورزیدند تا لایه های عمیق معرفت دینی را به ناآشنایان به شریعت و تازه مسلمانان بیاموزند. در دوره ۲۵۰ ساله امامت، لایه عمیق و ناگفته شریعت بیان گردید. شالوده تربیت و تعلیم همه جانبه اسلامی پایه ریزی گردید و توسعه ای همه جانبه یافت. مبانی علم و تمدن سیاست، حکومت، اقتصاد، حقوق، با جهت گیری تشکیل دولت الهی با محوریت امامت بیان گردید.

امامان شیعه، با الگوبرداری از قرآن و سخنان و سیره رسول اکرم(ص) کلیات را بیان کردند. دانش کلام و فقه و سایر دانشهای دیگر، سربسته بیان گردید. و پس از آن، حوزه های علمیه و سازمان روحانیت پدیدار شد، روحانیت در مقام ولایت و مرجعیت قرار گرفتند و با توجه به معرفی آنان توسط اهل بیت، به عنوان دانایان به شریعت، کم کم باب مفتوح اجتهاد نمایان گردید و معرفت دینی متناسب بازمانه شکل گرفت، کلام و فقه و حقوق و اقتصاد دینی انسجام یافت.

حاکمیت جریانهای استبدادی وجور پیشه، روحانیت را در حالت انفعال قرار می داد. البته شیعه براساس رهنمودهای اهل بیت وظیفه خود را تبّری از نظامهای جور دانسته و تابع بیانی از شریعت بودند که محور را به آموزه های اهل بیت بدهد و آن، سازمان پاک و بالیده از امامت، یعنی روحانیت و حوزه های علمیه بود. روحانیت به تبیین اجتهاد ولایی پرداخت، اجتهادی که بتواند متناسب با نیازهای عصر و زمانه، تکالیف دینی، حکومتی وسیاسی جامعه را روشن سازد، لذا به استخراج احادیث نبوی و امامان پرداخت و اصولی را از آنها استخراج کرد. از این پس، از حوزه های علمیه، مجموعه هایی تحت عنوان »اصول« تدوین و انتشار یافت. این اصول، مستخرج از سنت معصومان بود که گستره وسیعی را شامل می شوند که در نتیجه اجتهاد، به عنوان یک رویکرد بنیادی مطرح گردید. باشکل گیری حکومت اسلامی در دوره معاصر وتشکیل حکومت بر مبنای فقه سیاسی شیعه، نگاه نوینی به اجتهاد، خود را نشان می دهد، نگاهی که فقه اسلامی بتواند در تمام عرصه های حرکت اجتماعی، راهبردهایی نو و متناسب باعصر و زمان و مکان و جمعیتها وقالبهای متفاوت زندگی ونوع فرهنگ ها ونیازهای نو پیدای رو به افزایش، ارائه نماید. این است که اجتهاد نوینی که سمت و سوی تخصص گرایانه و تجزّی شده را دارا باشد، ضروری می نماید، زیرا برای یک فرد امکان ندارد که در همه سطوح و زمینه ها، عملا به تبیین قواعد و احکام و جزئیات و راه ها و روشها بپردازد. این مسأله مهم، مقام معظم رهبری را بر آن داشت، تا مقوله تخصصی شدن، یعنی تجزّی در اجتهاد را مطرح نمایند، تا فقه اسلامی و فهم دینی، از رهگذر آن، روز آمد، کارآمد، پاسخ گو و راهگشا مطرح شود. همین مقوله ما را بر آن داشت که این نوشتار را در باب الزامهای تخصص گرایی، به مفهوم تجزّی در فهم وفقاهت و اجتهاد مطرح نماییم.

مفهوم تخصص در دین

تخصص امتیازی است پر ارزش که دستیابی به آن همراه است با تلاش هدف مند و زمینه ساز توسعه وتکامل، و معمولاً فرد متخصص در یک مقوله، فردی نخبه است که در پرتو تخصص، به خلق و ابداع وبازآفرینی مبادرت می ورزد.

تخصص، به معنای مهارت در امری معلوم وخاص است، که در نتیجه همه ابعاد آن رشته را بکاود، دریابد و بفهمد وبا مهارت حاصله بتواند به بالندگی وباروری آن کمک نماید.

دین، گستره وسیعی دارد. گستره دین، به گستره ابعاد وجوی و روحی و روانی وجود انسان است که بسیار وسیع و پهناور است. در واقع دین، بازنمودی از وجود انسانی است. که سر به بی نهایت می کشد که با این تحلیل می توان گفت، گستره دین، کرانه های وسیعی را شامل می شود، از عبادیات گرفته تا حقوق و اخلاقیات ومعارف و اقتصاد و روابط زندگی و روابط اجتماعی و سیاسات وحکومت و هر آن چه که بشر به آن نیازمند است. و بنابراین، تخصص در دین، به معنای مهارت، دانایی و اطلاع از این مجموعه کرانه ناپیدا و پهناور است.

در قرآن مجید، امر تخصص مورد توجه فراوان قرار گرفته، بخصوص تخصص در دین، چنانکه می فرماید:

»و ما کان المومنون لینفروا کافه فلولانفرمن کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی دین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون«.۱

و شایسته نیست مومنان را که همگی برای جهاد کوچ کنند، پس چرا از هر فرقه ای از آنان دسته ای کوچ نمی کنند. [تا دسته ای بمانند] در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را هنگامی که به سوی آنان بازگشتند، بیم دهند، باشد که آنان از کیفر الهی بترسند.

در آیه دیگری آمده است که باید مسؤولیتها به اهل آن سپرده شود. و در مورد درک مسائل با اهل اش منازعه نشود:

»و لو ردوه الی الرسول و الی اولی الامر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم و لولا فضل الله علیکم ورحمته لاتبعتم الشیطان الا قلیلاً. «۲

و اگر آن را به پیامبر و اولیای امر از خودشان، ارجاع کی داند، از میان آنان کسانی که اهل استنباطاند، آن تشخیص می دادند واگر فضل الهی ورحمت او بر شما نبود، مسلماً جز شمار اندکی از شیطان پیروی می کردید.

پیامبر اکرم(ص) در اظهار نظر درباره افراد، تخصص و دیانت آنان را با هم ملاک قرار می دادند، چنانکه درباره علمِ میراث، زید را و درباره قراءت قرآن، ابی بی کعب را و درباره قضاوت و علم به حلال و حرام و امور کلیه و علم به رهبری و امامت علی(ع) را مشخص فرموده اند.

این سیره مهم در تاریخ امامت، به خوبی مورد توجه بوده است، چنانکه می توانیم از حوزه امام صادق(ع)، به عنوان حوزه ای تخصصی نام ببریم که زیر نظر شخص معصوم اداره می شد. آن گونه که از منابع تاریخی بر می آید، اصحاب امام صادق(ع)، با تواناییهای مختلف و آمادگیهای متفاوت، برای ارائه دیدگاه ها و نظریات اسلامی پرورش یافته بودند. آنان به تناسب این آمادگی، از ناحیه امام صادق(ع)، مأموریت می یافتند که به انجام وظیفه بپردازند.

هشام بن سالم می گوید:

»روزی با گروهی از یاران امام صادق(ع) در محضر آن حضرت نشسته بودیم. یک نفر شامی اجازه ورود خواست و پس از کسب اجازه وارد مجلس شد.

امام فرمود: بنشین. آن گاه پرسید: چه می خواهی؟

مرد شامی گفت: شنیده ام شما به پرسشها و مشکلات مردم پاسخ می دهید، آمده ام با شما بحث و مناظره کنم.

امام فرمود: در چه موضوعی؟ شامی گفت: درباره کیفیت قراءت قرآن. امام رو به حمران کرده و فرمود: جواب این شخص با تو. مرد شامی گفت: من می خواهم با شما بحث کنم، نه با حمران.

حضرت فرمودند: اگر حمران را محکوم کردی مرا محکوم کردی.

مرد شامی ناگزیر با حمران وارد بحث شد. هر چه شامی می پرسید، پاسخ قاطع و مستدلی از او شنید. به طوری که سرانجام از ادامه بحث فروماند و سخت ناراحت و خسته شد.

امام فرمود: حمران را چگونه دیدی؟

گفت: به راستی که حمران خیلی زبردست است. هرچه پرسیدم به نحو شایسته ای پاسخ داد.

شامی گفت: می خواهم درباره لغت و ادبیات عرب با شما بحث کنم.

امام رو به ابان بن تغلب کرد و فرمود: با او مناظره کن، ابان نیز راه هر گونه گریز را به روی او بست و وی را محکوم ساخت.

شامی گفت: می خواهم درباره فقه با شما مناظره کنم.

امام به زراره فرمود: با او مناظره کن.

زراره هم با او بحث کرد و به سرعت او را به بن بست کشاند.

شامی گفت: می خواهم درباره کلام باشما مناظره کنم، امام به مومن طاق دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولی نکشید که شامی از طاق هم شکست خورد.

به همین ترتیب، امام به حمزه طیار، هشام بن سالم و من دستور داد تا با وی به مناظره بپردازیم و هر سه نیز با دلایل قاطع، شامی را محکوم ساختیم.«۳

بنابراین تخصص در دین، توانایی انسان در فهم احکام، تعالیم، گزاره ها و آموزه ها و مقاصد و خطابات دینی است و تبحر و مهارت در آنهاست.

تلازم فهم تخصصی با تجزّی در فهم

از عنوان تخصص، مفهوم جزئی شدن و از قالب کلیت خارج شدن را مورد نظر قرار می دهیم. و باید این نکته را توضیح دهیم تا از یک اشتباه جلوگیری نماییم و آن اشتباه این است که کلمه تخصص را ممکن است فردی، به معنای کلیت تخصص بگیرد; یعنی بگوید در کل دین می توان متخصص شد و از زاویه اجتهاد و برخورداری از آن، در دین، تخصص یافت. که این چنین مفهومی از تخصص، هرگز هدف ما را برآورده نمی سازد. چون ما می خواهیم همین باور را نفی کنیم که در عمل امکان تخصص در همه ابواب، حوزه ها و گستره های دین، امری ناممکن است. آری، فرد می تواند دارای ملکه اجتهاد باشد، امّا نمی تواند از اجتهاد و ملکه حاصله و هنر فهم، عملا بهره ببرد و همه حوزه ها و ساحَتها و قلمروهای فقه و دین را عملا تبیین نماید. بدین جهت باید قائل به تجزی می شدیم.

یعنی اگر وجود چنین فردی را بتوان فرض کرد که با اجتهاد حاصله، قادر باشد در همه ابواب فقه و شریعت استنباط نماید، باز هم در مقام عمل قادر نخواهد بود که در همه ابواب، به صورت مستوفی و مشروح و کامل، وارد عمل اجتهاد بشود. فقط در حوزه ای که وارد شده، دانای به شریعت است. اما در حوزه ای که فرصت و امکان ورود نیافته، در عمل با شخصی که هیچ آشنایی ندارد، قطعاً برابر است. پس حتی اگر فرض کنیم که شخصی در همه رشته ها، قادر باشد وارد شود و قادر باشد به استنباط بپردازد، چون در عمل فرصتها محدودند و امکان ورود وجود ندارد، قادر نخواهد بود که در همه ابواب و مسائل به صورت کامل وارد شود و مقاصد، غایتها و احکام آن را بیان نماید. بنابراین، تخصص گرایی در این مسأله به معنای ورود تخصصی در یک جزء فقه می باشد و همین است معنای تجزّی در اجتهاد.

آقا ضیاء عراقی در تعریف تجزّی اجتهاد می نویسد:

»هو ما یقتدر به علی استنباط بعض الاحکام الشرعیه والوظایف الفعلیه العملیه لاکلها او جلها. «۴

تجزی در اجتهاد آن است که شخص، توان استنباط برخی از احکام شرعی و وظیفه های کنونی عملی را داشته باشد، نه تمام یا بیش تر مسائل را.

تجزی در اجتهاد، به معنای تقسیم کار در بین مجتهدان و فقیهان است، که قطعاً ضرورتی اجتماعی و حیاتی است که با گستره نیازها و پیدایش عرصه های نوپدید، روز به روز بدیهی تر گردیده و ضرورتهای خود را بیش تر نشان می دهد.

به همین جهت است که مسأله تخصصی شدن به همین مفهوم تخصص تجزیه ای، مورد اهتمام و توجه فراوان قرار گرفته است.

مقام معظم رهبری در این زمینه می گوید:

»حوزه باید به سمت تخصصی شدن پیش برود، خوشبختانه الان کارهایی شده و اقدامات مقدماتی انجام گرفته، امّا باید جدیت بیش تری بشود و زمان بندی صورت گیرد…. بایستی تخصصی شدن در حوزه جدی گرفته شود. با این سطح وسیع و کار عظیمی که وجود دارد، حتی خود فقاهت، معاملات و عبادات را تخصصی کنند. درست است که اینها به کار هم می خورند و هرکدام ممکن است در دیگری اثر بگذارند; اما در عین حال، هرکدام خودش یک کار جداگانه است که می تواند یک متخصص داشته باشد و اصول فقه و ابواب مختلف فقه و تخصص و درجات تخصص و روشهای دیگر را باید در حوزه جدی گرفت.«۵

شهید مطهری می نویسد:

»این پیشنهاد، بسیار پیشنهاد خوبی است و من اضافه می کنم که احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشته های تخصصی در فقاهت، از صد سال پیش به این طرف ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود، باید فقهای این زمان، یا باید جلوی رشد و تکامل فقه را بگیرند و یا باید به این پیشنهاد تسلیم شوند…. و این پیشنهاد متین و مترقی را عملی سازند که رشته های تخصصی را ایجاد کنند و مردم هم در تقلید، تبعیض کنند، همان گونه که در رجوع به طبیب تبعیض می کنند. این تبعیض در تقلید هم در فقه ما مطرح شده است. در مقدمه عروه الوثقی در مسأله اجتهاد و تقلید مطرح و تصریح شده است که اگر فقیهی در معاملات اعلم بود و فقیهی در عبادات، وظیفه مقلد، تبعیض در تکلیف است. یعنی نه این که می تواند تبعیض کند. بلکه وظیفه مقلد وظیفه شناس، تبعیض در تقلید است. «۶

و نیز در فرازی دیگر می گوید:

»در این جا من پیشنهادی دارم که برای پیشرفت و ترقی فقه ما بسیار مفید است. این را قبلاً مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی، اعلی الله مقامه، فرموده اند. من پیشنهاد ایشان را عرض می کنم. ایشان گفته بودند. چه لزومی دارد که مردم در همه مسائل از یک نفر تقلید کنند، بهتر این است که قسمتهای تخصصی در فقه قرار دهند. یعنی هر دسته ای، بعد از این که یک دوره فقه عمومی را دیدند و اطلاع پیدا کردند، تخصص خود را در یک قسمت معینی قرار دهند و مردم هم در همان قسمت تخصصی از آنها تقلید کنند. مثلا بعضی رشته تخصصی را عبادات قرار دهند و بعضی معاملات و بعضی سیاسات و بعضی احکام (احکام به اصطلاح فقه) همان طوری که در طب این کار شده. «۷

تقسیم کار در فقه نتیجه تکامل فقه و ضرورت نیازهای نوپدید است که خود نیز سبب بالندگی روزافزون فقه می شود. به تعبیر شهید مطهری، تقسیم کار در فقه، هم معلول تکامل علم است و هم علت آن:

»تقسیم کار در علوم، هم معلول تکامل علوم است و هم علت آن. یعنی علوم تدریجاً رشد می کنند تا می رسند به حدی که از عهده یک نفر تحقیق در همه مسائل آنها ممکن نیست، ناچار باید تقسیم بشود و رشته های تخصصی پیدا بشود. پس تقسیم کار و پیدایش رشته های تخصصی در یک علم، نتیجه و معلول تکامل علوم و پیشرفت آن علم است. و از طرف دیگر، با پیدایش رشته های تخصصی و تقسیم کار و تمرکز فکر در مسائل، بخصوص آن رشته تخصصی، پیشرفت بیش تری پیدا می کند.«۸

تجزی در اجتهاد از دیدگاه فقیهان

فقهای فراوانی به بحث تجزّی در اجتهاد، امکان و مشروعیت و حجیت و ضرورت آن پرداخته اند که از باب نمونه مواردی چند را اشاره می کنیم.

اغلب علمای شیعه، تجزّی در اجتهاد و حتی تقلید بر همان اساس را روا شمرده اند.

علامه حلی (م: ۷۲۶ ه) در کتابهای گوناگون اش، تجزّی در اجتهاد را مطرح نموده، چنانکه در تهذیب الاصول الی علم الاصول، چنین می نگارد:

»الاجتهاد اصطلاحاً استفراغ الوسع من الفقیه لتحصیل ظن بحکم شرعی و الاقرب قبول التجزیه، لان المقتضی لوجوب العمل مع الاجتهاد فی الاحکام موجود مع الاجتهاد فی بعضها. «۹

اجتهاد در اصطلاح، به کار بردن توان فقیه است برای به دست آوردن حکم شرعی و نزدیک به واقع این است که تجزی را بپذیریم، زیرا اقتضای لزوم عمل به اجتهاد در همه احکام، در بعض احکام نیز وجود دارد.

شهید اول در ذکری، می نویسد:

»والاولی جواز تجزی الاجتهاد، لان الغرض الاطلاع علی ماخذ الحکم و ما یعتبر فیه و هو حاضر… و علیه نبه فی مشهور ابی خدیجه عن الصادق(ع) انظروا الی رجل منکم یعلم شیئا من قضایانا فاجعلوه بینکم فانی قد جعلته قاضیا. «۱۰

و سزاوارتر آن است که تجزّی اجتهاد، جایز است، چون غرض از آن اطلاع بر مدرک حکم و آن چه که در بیان حکم معتبر است، می باشد، که آن هم با اجتهاد حاصل و حاضر است. و بر همین مسأله، ما را آگاه فرموده است در حدیث مشهور ابی خدیجه که امام صادق(ع) می فرماید: بنگرید به مردی از بین خودتان که چیزی [حکمی] از قضایا و احکام ما را بلد است او را بین خودتان قاضی قرار دهید که من او را بر شما قاضی نمودم.

همچنین شهید اول (م: ۷۸۶ه) در کتاب دروس خویش درباره تجزّی در اجتهاد می نگارد:

»ویتجزی الاجتهاد علی الاصح«۱۱

بنابر قول صحیح تر اجتهاد تجزّی بر می دارد و تجزی آن انجام شدنی است.

یکی از فقهای بزرگی که رساله مخصوصی در باب تجزّی در اجتهاد نوشته، سید حسین ابن السید دلدار علی بن محمد التقوی از مشاهیر علمای شیعه در شهر لکهنوی هند است. وی به طور مشروح در باب تجزّی بحث کرده و ضرورت آن استدلال کرده است.

در طول تاریخ، فقهای بزرگ دیگری هم به مسأله تجزی در اجتهاد پرداخته اند که در واقع اکثریت فقها را تشکیل می دهند که بنا بر ضرورتهای مهم تاریخی، سیاسی، حقوقی و اجتماعی، لزوم تجزّی در اجتهاد را به صورت مفصل مطرح نموده اند.

ضرورتها و اقتضاءهای تجزی در اجتهاد

تجزی در اجتهاد، به دلایل فراوانی دارای ضرورت است و اقتضاءهای فراوانی طلب می نماید که باید تخصص در اجتهاد به معنای تخصص مجتهد در بعض احکام، به نحو تقسیم کار، صورت گیرد و افراد با استعدادهای متفاوت در رشته های خاصی، ورود پیدا کنند و در آن رشته خاص، متخصص شوند. که البته تفقه در دین، سطوح متفاوتی را شامل می شود. یعنی فردی در اقتصادیات، فرد دیگر در اجتماعیات، فرد دیگری در سیاسات و حقوق و… باید مجتهد شوند و همه اینها به مفهوم تفقه در دین است. و همه آنها تفقه دینی نامیده می شوند.

دلایلی را که بر این مسأله می توان اقامه کرد، مورد بحث و اشاره قرار می دهیم:

۱. گستردگی فقه اسلامی

فقه اسلامی، فقهی گسترده و فراگیر است و همه عرصه های فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حقوقی و غیر آن را شامل می گردد. در این عبارت، گستره فقه و گستردگی و وسعت موضوعات و احکام آن را می بینیم:

»الفقه هو فهم کل ما شرع الله لعباده من الاحکام، سواء کانت متعلقه با الایمان و العقائد و ما یتصل بها، ام کانت احکام الفروض و الحدود و الاوامر و النواهی و التخییر و الوضع… و کان مرادفاً اذاً لکلمات: شریعه، شرعه، شرع. «۱۲

فقه، عبارت است از فهم تمام آن چه که خداوند برای بندگان تشریع فرموده از احکام، خواه متعلق به ایمان و عقاید باشند، یا احکام واجبات و حدود و اوامر و نواهی و تخییر و وضع و جعل احکام بر اساس کلیات… در این صورت، فقه مرادف کلماتی نظیر شریعت، شرعه و شرع است.

با توجه به ساختمان کلی فقه، بایستی آن را علم به عقاید، علم به احکام و علم به چگونگی حاکمیت عقاید و نیز علم به استخراج نیازها در برابر پیشامدهای زمان و مکان دانست. بنابراین فقه، برداشتی مجموعی از دین که تمام احکام و تعالیم وحی را شامل می شود و تنها فقه مصطلح و رایج را در برنمی گیرد، بلکه افعال مکلفان در ابعاد سیاسی، حقوقی، اقتصادی، فردی و اجتماعی و… را شامل می گردد.

در آیه مبارکه نفر، موضوع کلی در آن، انذار است که می فرماید:

»ولینذروا قومهم اذ ارجعوا الیهم«.

روشن است که انذار هم با این مجموعه مدون فعلی به نام »فقه« حاصل نمی شود.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ضمن بررسی این آیه مبارکه چنین می نویسد.

»و من هنا یظهر، ان المراد بالتفقه، تفهم جیمع المعارف الدینیه من اصول و فروع لاخصوص الاحکام العملیه و هو الفقه المصطلح علیه عند المتشرعه و الدلیل علیه قوله: »ولینذروا قومهم« فان ذلک امر انما یتم بالتفقه فی جمیع الدین و هو ظاهر«۱۳

از همین جهت دانسته می شود که مراد از تفقه، فهمیدن تمام اصول و فروع و معارف دینی است، نه خصوص پاره ای از احکام عملی (فقه مصطلح) و دلیل بر این نکته، سخن خدای متعال است که فرمود: »تا بترسانند قوم و گروه خود را« زیرا این منظور با تفقه در تمامی معارف دینی حاصل می گردد.

فقه اسلامی، از چنان پهناوری و عظمتی برخوردار است که از مسائل بنیانی و عقیدتی گرفته تا اخلاق و حقوق و سیاسات و امر حکومت و قدرت و دولت و روابط خارجی، نحوه روابط خارجی با دیگر دولتها، مراودات تجاری و… و بسیاری از امور مهمه را شامل می شود که به عنوان نمونه، دو مثال کلی را اشاره می کنیم.

نمونه اول: پیوند عقیده و فقه

عقیده، هر آن چیزی است که انسان به آن عقیده دارد و چون به آن عقیده یافته، بر اساس آن عمل می کند:

»العقیده ما عقد علیه القلب و الضمیر و ما تدین به الانسان و یقال له عقیده حسنه، ای سالمه من الشک. جمعه عقاید و فی التعریفات: العقائد ما یقصد فیه نفس الاعتقاد. «۱۴

عقیده هر آن چیزی است که قلب و ضمیر و فکر انسان به آن پیچیده شده و انسان به آن اعتقاد و ایمان آورده و به آن گفته می شود، عقیده ای سالم; یعنی عقیده ای پاک از شک. جمع اش عقاید است و در تعریفات آمده: عقیده آن چیزی است که انسان بدان معتقد شده است.

عقیده اسلامی، نقشی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.