پاورپوینت کامل نقد مفهوم حکومت آخوندی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد مفهوم حکومت آخوندی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد مفهوم حکومت آخوندی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد مفهوم حکومت آخوندی ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

درآمد

از دیر باز در هر کجا و هر زمان حکومتی شکل گرفته و کارکردهایی داشته است، بیش تر با دو گونه موضع گیری رو به رو بوده است; یکی مخالف و دیگری موافقت. گروهی با آن مخالفت ورزیده و جمعی دیگر با آن موافق و همگام شده اند. موافقت به صورت هواداری و یا با مشارکت فعال و حمایت عملی از حکومت نمود پیدا می کند و مخالفت، با تهاجم، ستیز و یا شبهه پراکنی و بازداری از هرگونه همکاری نمودار می گردد.

در ایران، حکومت اسلامی از هنگام شکل گیری و در مدت سی و سه سال، با کارکردهایش، شاهد موافقتها و مخالفتها بوده و هر دو گونه موضع گیری را تجربه کرده است که کاوش و کالبد شکافی همه آنها بیرون از هدف این نوشتار است. در این جا، تنها بخش و گونه ای خاص از مخالفت; یعنی طرح کردن مفهوم حکومت آخوندی را دنبال می کنیم:

حکومت اسلامی یا حکومت آخوندی

مفهوم حکومت آخوندی: منظور و مقصود از حکومت آخوندی چیست؟ حکومت آخوندی بدین معنی، که طبقه و صنف خاصی از جامعه به نام روحانیت اداره جامعه و حکومت بر مردم را در دست بگیرد، به گونه ای که گویا نفسِ بستگی داشتن به همان طبقه و یا صنف اجتماعی، سرچشمه ایجاد حق برای حکومت کردن باشد و نیز این معنی برابر با حکومت اسلامی گرفته شود، قابل نقد و بررسی است. از این روی، جهت شفافیت، روشنگری و تبیین مسأله، ضروری می نماید به چند پرسش پاسخ داده شود:

۱. آیا از نظر اسلام، صنف، طبقه، نژاد، جنس و… منشأ ایجاد حقی برای حکومت کردن بر مردم است و مسؤولیت مدیریت جامعه را متوجه آنها می سازد یا خیر؟

۲. حکومت اسلامی، به چه معنی است؟

۳. انگیزه، علل و عوامل طرح و شبهه حکومت آخوندی و برابر نشاندن آن با حکومت اسلامی چیست؟

به منظور دستیابی به پاسخ هر یک از پرسشها به آیات قرآن و سنت رسول اللّه(ص) و سیره امامان(ع) مراجعه می کنیم. از آن جا که از پاسخ نخست، پاسخ سؤال دوم نیز روشن می شود، آیات و احادیث متناسب با بحث را به شرح، می آوریم:

قرآن

۱. وَ آًِذِ ابْتَلَی آًِبْرَ هِیمَ رَبّهُ بِکلِمَاتً فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ آًِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ آًِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّی تِی قَالَ لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.۱

[به یاد آورید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را به سخنانی چند آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: »من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!« ابراهیم عرض کرد: »از دودمان من نیز هم امام قرار داده شده!« خداوند فرمود: »پیمان و تعهد من، به ستمگران نمی رسد و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقام خواهند بود.

در این آیه، به روشنی بیان شده است که امامت و رهبری مردم وابسته به حسب و نسب نیست، بلکه هر آن کس که پاک و ستم ستیز باشد، شایستگی چنین مقامی دارد. بنابراین صنف و طبقه و… هیچ مدخلیتی در آن ندارد.

۲. یادَاوُودُ آًِنَّا جَعَلْنَاک خَلِیفَهً فِی الأرْضِ فَاحْکم بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیضِلَّک عَن سَبِیلِ اللَّهِ آًِنَّ الَّذِینَ یضِلّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابُ شَدِید بِمَا نَسُواْ یوْمَ الْحِسَابِ.۲

ای داوود! ما تو را خلیفه و نماینده و جانشین خود در زمین قرار دادیم. پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد. کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.

این آیه، رهبری و حکومت را بر مدار و معیار حق قرار می دهد و هدف آن را عملیاتی سازی حقیقت و حقوق آدمیان در جامعه برمی شمرد. ناگزیر، چنین معیار و هدفی، فراتر از بستگیهای گروهی و نژادی است.

۳. الَّذِینَ آًِن مَّکنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکوهَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنکرِ وَ لِلَّهِ عَاقِبَهُ الأُمُورِ.۳

آنانی که خدا را یاری می کنند کسانی هستند که هرگاه در روی زمین به آنان اقتدار و حکومت بدهیم، نماز را برپا می دارند و زکات می دهند. به خوبی فرا می خوانند و از بدی باز می دارند. در هر صورت، پایان و انجام امور در قدرت الهی است.

در این آیه پاره ای از وظایف کلیدی رهبری در جامعه اسلامی بازگو شده است، مانند: تنظیم و پاسداری امور عبادی، اقتصادی – مالی و سامان دهی حیات اجتماعی. به تعبیر دیگر، آیه در مقام بیان مهم ترین وظیفه های رهبری است که از طریق آن سرچشمه و منشأ شایستگی رهبر مشخص و معرفی می گردد; اما هیچ یک از آنها از صنف خاصی خواسته نشده است.

۴. أَفَمَن یهْدِی آًِلَی الْحَقِّ أَحَقّ أَن یتَّبَعَ أَمَّن لا یهِدِّی آًِلاّ أَن یهْدَی فَمَا لَکمْ کیفَ تَحْکمُونَ. ۴

آیا کسی که مردم را به سوی سعادت و حقیقت رهبری می کند، شایسته پیروی و رهبری است، یا آن که هدایت نمی کند؟ مگر این که خود هدایت گردد. پس شما مشرکان را چه شده و چرا چنین داوری نادرستی می نماید.

این آیه به روشنی دلالت دارد بر این که معیار و مبنای مشروعیت و حق رهبری مردم، همانا سلامت و هدایت یافتگی شخص رهبر و توانایی و شایستگی او در راهبری جامعه به سوی حقیقت و سعادت است. و نکته مهم این که این دو مبنی و معیار، به فرد، گروه و یا صنف ویژه ای اختصاص داده نشده است. بنابراین، با قطع نظر از خاستگاه افراد، هرکسی که بتواند چنین ویژگیهایی را کسب کند، شایستگی و حق رهبری را خواهد داشت.

۵. وَ کذَ لِک مَکنَّا لِیوسُفَ فِی الأرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الأحَادِیثِ وَ اللَّهُ غَالِب عَلَی أَمْرِهِ وَ لَ-کنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ.۵

ما به یوسف، ویژگیهای الهی و انسانی فراوانی بخشیدیم و به همان جهت او را حکومت و اقتدار دادیم و نیز علم تعبیر و تأویل خواب به وی آموختیم. خداوند بر کارهای خویش آگاه و غالب است و بیش ترین مردم نمی دانند.

حضرت یوسف، به سبب شایستگی و ظرفیت علمی که دارد در میان مردمی که با آنان هیچ گونه پیوند خونی و صنفی نداشت و بیش تر پستها بر اساس موقعیت و صنف اجتماعی تعیین و توزیع می گردید و یوسف، از آنها بی بهره بود، به مقام رهبری می رسد.

۶. قَالَ اجْعَلْنِی عَلَی خَزَائِنِ الأرْضِ آًِنِّی حَفِیظ عَلِیم.۶

گفت مرا بر گنج خانه های این سرزمین گمار، که من نگهبانی داناام.

دانایی، بصیرت و امانت داری اوصافی دانسته شده که برای دارنده آن حق حکومت و صلاحیت برای رهبری ایجاد می کند. روشن است این اوصاف، بسی فراتر از وابستگیهای صنفی و طبقاتی اند.

۷. آًِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکمْ أَن تُؤَدّواْ الأمَانَاتِ آًِلَی أَهْلِهَا وَآًِذَا حَکمْتُم بَینَ النَّاسِ أَن تَحْکمُواْ بِالْعَدْلِ آًِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یعِظُکم بِه اِنَّ اللَّهَ کانَ سَمِیعَا بَصِیرًا.۷

خداوند به شما فرمان می دهد که امانت را به صاحبان اصلی اش برگردانید، و هنگام داوری بین مردم به حق و عدل داوری کنید. براستی خداوند، چه خوب به شما پند می دهد. خداوند، شنوا و بیناست.

این آیه حق داوری و قضاوت بین مردم را به فرد یا افرادی می دهد که راه امانت داری و عدالت گستری و ستم ستیزی واقعی، نه تاکتیکی را پیش رو داشته باشند و روشن است که این مهم از سوی شخص و نهادی که عدالت در وجودش راسخ نشده و ریشه نداشته باشد، در خور به حقیقت پیوستن نخواهد بود. افزون بر آن، برابر پاره ای از تفاسیر، تأویل و تفسیر امانت همان امامت است. به این ترتیب این شریفه، داوری را، که یکی از شؤون حکومت و رهبری است، حق کسانی می داند که بحق از چنین اوصاف علمی و عملی برخوردارند، حال از هر صنف و گروهی اجتماعی باشند.

۸. آًِنَّمَا وَلِیکمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ و وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَیؤْتُونَ الزّکوهَ وَهُمْ رَاکعُونَ.۸

سرپرست و ولی شما، تنها خداست و نیز پیامبر او و آنهایی که ایمان آورده اند و کسانی که نماز برپا می دارند و در حال عبادت و نیایش خداوند زکات می دهند و به نیازمندان یاری می رسانند.

در این آیه، معیارها و اوصافی که شایستگی رهبری و پیروی را تعیین می نماید، بازگو گردیده است. اما هیچ کدام به نژاد، صنف و طبقه اجتماعی خاصی بستگی ندارد.

۹. فَقَدْ ءَاتَینَآ ءَالَ آًِبْرَاهِیمَ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ وَءَاتَینَ-هُم ملْکا عَظِیما.۹

ما به شیعیان و پیروان ابراهیم، از هر صنف و گروهی که باشند، نخست علم، دانش و بصیرت دادیم و آن گاه آنان را به اقتدار و حکومت بزرگ رسانیدیم.

۱۰. فَبَِما رَحْمَهً مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کنتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَ نفَضَّواْ مِنْ حَوْلِک فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ فَآًِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ آًِنَّ اللّهَ یحِبّ الْمُتَوَکلِینَ.۱۰

به برکت رحمت الهی، در برابر مردم نرم و مهربان شدی! و اگر خشن و سنگین بودی، از پیرامون تو، پراکنده می شدند پس آنان را ببخش و برای آنان آمرزش بخواه و در کارها با آنان، رایزنی کن امّا هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش] و بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.

در این آیه شریفه، حق حاکمیت و رهبری بر بنیاد وضعیت صنفی و گروهی نهاده نشده است، بلکه با توجه به مجموعه ویژگیها و اخلاق انسانی – الهی و نیز دانش و توان مدیریتی که برای رهبری مردم لازم است و پیامبر(ص) بهره مند از آنهاست، چنین صلاحیتی پدید می آید.

۱۱. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ.۱۱

خداوند، به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای درست و شایسته انجام داده و می دهند، وعده داده است که آنان را جانشین خویش در زمین نموده و اقتدار ببخشد. چنانکه پیش از اینان کسانی دیگری را جانشین نموده بود.

در این آیه، ایمان و تلاش سالم که خیر و رستگاری همگانی را در جامعه انسانی فراهم سازد، به مثابه دو معیار و ملاک اقتدار حاکمیت و حق رهبری مردم معرفی گردیده است.

۱۲. وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِی الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین.۱۲

و می خواستیم بر کسانی در آن سرزمین به زبونی کشیده شده بودند، نعمت بی زحمت ارزانی داریم و آنان را پیشوا سازیم و وارث [زمین] گردانیم.

این آیه ناظر بر وضعیت مردم جامعه ای است که تحت ستم فرعون قرار داشتند که به واسطه رهبری حضرت موسی(ع) و همیاری و ستم ستیزی پاره ای از مردم، به مقام رهبری جامعه برآمدند و از بندگی و بردگی رهایی یافتند. در واقع، همان رهبری سالم و ستم ستیزی شان، آنان را شایسته چنین اقتداری می نماید و نه وابستگی به صنف خاص.

۱۳. هُوَ الَّذِی جَعَلَکمْ خَلائفَ فِی الأرْضِ فَمَن کفَرَ فَعَلَیهِ کفْرُهُم وَ لاَ یزِیدُ الْکافِرِینَ کفْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ آًِلاّ مَقْتًا وَ لاَ یزِیدُ الْکافِرِینَ کفْرُهُمْ آًِلاّ خَسَارًا.۱۳

اوست که شما را جانشین در زمین قرار داد، تا به تدبیر و اداره آن بپردازد. و هرکس کافر شود، کفر او به زیان خودش خواهد بود، و کافران را کفرشان جز خشم و غضب در نزد پروردگار چیزی نمی افزاید. و نیز کفرشان جز زیان و خسران بر آنان نمی افزاید.

این آیه، نسبت به جانشینی در زمین اطلاق دارد و برای جانشینی طبقه و صنف خاص اجتماعی منظور نگردیده است. البته از صفت کفر فهمیده می شود که این وصف بازدارنده بوده، شایستگی و صلاحیت آدمی را برای چنین مسؤولیتی و مقامی می زداید. به طور طبیعی به قرینه مقابله، ویژگی و وصفی که شایستگی و صلاحیت برای مسؤولیت جانشینی فراهم می آورد، همانا ایمان و عمل صالح است که در آیات دیگر نیز بازگو شده است.

۱۴. أَلَمْ تَرَ آًِلَی الَّذِینَ یزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَا أُنزِلَ آًِلَیک وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبْلِک یرِیدُونَ أَن یتَحَاکمُوَّاْ آًِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوَّاْ أَن یکفُرُواْ بِهِ.۱۴

آیا ندیدی کسانی را که گمان می کردند، به قرآن و به کتابهای آسمانی پیشین ایمان آورده اند، در حالی که می خواهند حکومت طاغوت را بپذیرند، با آن که مامور شده اند به آن کفر بورزند.

طغیان، همانا رفتار و گفتار مخالف، متضاد و متجاوز از حق و حقیقت را گویند و در ساحَتِ حکومت، طاغوت کسی است که شایستگی و حق حاکمیت را نداشته و بر مدار و محور حق حرکت و حکومت نمی کند.۱۵ منطوق این آیه، تجاوز و طغیان را عامل سلب صلاحیت از رهبری می داند و مفهوم مخالف آن حقیقت گرایی و عدالت گستری را عنصر تعین کننده در ایجاد شایستگی و مشروعیت بخشی به حکومت و رهبری معرفی می کند که قهراً صنف و طبقه در این مهم هیچ نقش و سهمی ندارد.

۱۵. وَلاَ تُطِیعُوَّاْ أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الأرْضِ وَ لاَ یصْلِحُونَ.۱۶

و فرمان مسرفان را پیروی نکنید، همانهایی که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند.

در این آیه اسراف و افساد دو صفت منفی معرفی گردیده است که هرگاه در شخص حقیقی و یا حقوقی نمایان گردند، پیروی از آنان روا نیست. از سوی دیگر، این دو صفت در هر صنف، گروه، طبقه اجتماعی، جنس و نژادی ممکن است وجود داشته باشد و پدید آید.

۱۶. وَ لاَ تَرْکنُوَّاْ آًِلَی الَّذِینَ ظَ-لَمُواْ فَتَمَسَّکمُ النَّارُ وَ مَا لَکم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیآءَ ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ.۱۷

و بر ستمکاران تکیه و اعتماد نکنید که آتش به شما خواهد رسید. و در آن حال، هیچ دوست و سرپرست و یاری کننده ای، مگر خداوند نخواهید یافت.

در این آیه، ستم از عواملی به شمار آمده است که موجب سلب صلاحیت افراد از حق حاکمیت و اطاعت می گردد. فرقی نمی کند کدام صنف، طبقه، نژاد و… آن را اعمال نماید.

۱۷. وَقَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ آًِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکمْ طَالُوتَ مَلِکا قَالُوَّاْ أَنَّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَلَمْ یؤْتَ سَعَهً مِّنَ الْمَالِ قَالَ آًِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیکمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یؤْتِی مُلْکهُ مَن یشَآءُ وَاللَّهُ وَاسِع عَلِیم.۱۸

و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است. گفتند: چگونه او فرمانروای ما باشد با این که ما برای فرمانروایی از او شایسته تریم و به او مال گسترده هم داده نشده است. به پیامبرشان گفت خدا او را بر شما برگزیده است و در علم و نیروی جسمی به وی فزونی داده است. خداوند، ملک اش را به هر که بخواهد می دهد و خداوند گشایش مند و داناست.

خداوند در این آیه، به روشنی این ذهنیت و باور را که حکومت و رهبری منسوب و مستند به زمینه های ارثی، خونی، صنفی و… باشد، نادرست و بی مبنی اعلام می کند و این پندار را که ثروت و قدرت مالی و یا انتساب به قوم و یا خاندان پیامبری، صلاحیت و حق ویژه برای رهبری فراهم می آورد (مثل این که بنی اسرائیل در این داستان چنین ذهنیتی داشتند) اشتباه و غیر دینی می خواند. برعکس تقوای الهی، علم، دانایی و توانایی را عامل و عنصر صلاحیت معرفی می کند.

وَ کذَ لِک مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِک فِی قَرْیهً مِّن نَّذِیرً آًِلاّ قَالَ مُتْرَفُوهَآ آًِنَّا وَجَدْنَا ءَابَآءَنَا عَلَی أُمَّهً وَ آًِنَّا عَلَی ءَاثَارهِم مّقْتَدُونَ. قَ-لَ أَوَ لَوْ جِئْتُکم بِأَهْدَی مِمَّا وَجَدتّمْ عَلَیهِ ءَابَآءَکمْ قَالُوَّاْ آًِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کافِرُونَ. ۱۹

بدین گونه در هیچ شهری پیش از تو اخطارکننده ای نفرستادیم، مگر این که خوش گذران شان گفتند: ما پدران مان را بر آیینی یافته ایم و ما از آثارشان پیروی خواهیم کرد. [پیامبرشان] گفت: هرچند آیینی هدایت کننده تر از آن چه پدران تان را بر آن یافته اید، برای شما آورده باشم؟ گفتند: ما آن چه را که شما بدان فرستاده شده اید، منکریم.

در این آیه، خداوند پیروی و همراهی مقلدانه و کورکورانه از قوم و قبیله را منع و چنین رفتار و سیاستی را نکوهش می نماید. این منطق، به روشنی، نمایان گر این حقیقت است که بستگیهای قومی، زبانی، نژادی و جایگاه صنفی و… مشروعیت و صلاحیت برای رهبری فراهم نمی آورد.

از مجموع آیات یادشده استفاده و فهمیده می شود که در اسلام، صنف و طبقه، صلاحیت و شایستگی و حق خاصی برای رهبری ایجاد نمی کند. همچنان که وابستگی صنفی و گروهی نیز، با کسب چنین حقی، ناسازگاری ندارد.

سنت و سیره

۱. رسول اللّه(ص) می فرماید:

»اذا اراد اللّه بقوم خیراً ولّی علیهم حلمائهم قضی علیهم علمائهم و جعل المال فی سمحائهم و اذا اراد اللّه بقوم شراً ولّی علیهم سفهائهم و قضی بینهم جهالهم و جعل المال فی بخلائهم. «۲۰

»خداوند هنگامی که برای ملت و جامعه ای خیر و خوبی را اراده نماید، انسانهای بردبار و صبور را بر آنها ولایت می دهد و دانشمندان شان را بر مسند حکومت و قضاوت می نشاند و امور اقتصادی و مالی شان را به افراد بخشنده و سخاوت مند واگذار می کند. و در صورتی که برای ملتی شر و بدی را اراده نموده باشد، بی خردان به آنان ولایت می یابند و نادانان در بین آنان به داوری می پردازند و تدبیر امور مالی و اقتصادی شان، به دست بخیلان و تنگ نظران انجام می گیرد.

در این سخن نورانی رسول خدا(ص) بردباری، دانش، توانایی اداره جامعه، سخاوت و خیرخواهی، از ویژگیهایی برشمرده شده که موجب شایستگی و صلاحیت برای حکومت و رهبری در جامعه اسلامی و انسانی می گردد. و به طور طبیعی چنین اوصافی، در انحصار صنف و نژاد و طبقه ای خاص، نمی تواند باشد.

۲. رسول گرامی اسلام، هماره، در هنگام سپردن مسؤولیتهای مدیریتی به افراد، تنها به دانش، توانایی، اخلاق، راستی، درستی، عدالت خواهی، و ویژگیهایی از این دست توجه می فرمود و بر اساس چنین معیارهایی دست به گزینش می زد و هیچ گاه صنف و نژاد و… در واگذاری پستها، در آن حضرت تأثیرگذار نبوده و مدخلیت نداشته است. در مَثَل هنگامی که مسؤولیت اداره یمن را به معاذ بن جبل می سپارد، او را و نیز مسؤولیتهای او را این گونه معرفی می فرماید:

»نسبت به یمنیان چون پدری مهربان و در اندیشه سامان بخشیدن به کارهای آنان باشد. نیکوکار را در برابر کار نیک اش پاداش دهد و بدکار را به گونه ای پسندیده، از بدی باز دارد. من معاذ را چون فرمانروایی به سوی شما گسیل نکرده ام، بلکه وی را بسان برادر و آموزگاری که فرما

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.