پاورپوینت کامل کتابشناسی توصیفی آثار زندگانی آخوند خراسانی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کتابشناسی توصیفی آثار زندگانی آخوند خراسانی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کتابشناسی توصیفی آثار زندگانی آخوند خراسانی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کتابشناسی توصیفی آثار زندگانی آخوند خراسانی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
مقدمه
شرح حال نگاری و حسب حال نویسی عالِمان ربّانی و اسوه های علم و تقوا، ضرورتی است بس آشکار که عالِم و عامی از خواندن آن عبرت خواهند و بدان به رشد و کمال رهنمون شوند.
بازگویی و بازخوانی وقایع پندآموز و عبرت فروز زندگانی مفاخر دین و دانش، نیاز مردمان هر زمین و زمانه و روشنی بخش راه و مرام جانهای سعادت خواه و کمال جو می باشد.
آیت الله آقا شیخ محمّد کاظم خراسانی، فقیه و اصولی ژرف اندیش و از پیشوایان دینی نهضت بزرگ و تجربه آموز مشروطیت در شمار کسانی است که به بازخوانی سرگذشت پرماجرا و عبرت آموز وی، با درنگی ژرف نیازمندیم.
این نادره روزگارِ خود، عالمانه میان دین و سیاست، پیوندی عمیق استوار ساخت و با مجاهدتهای علمی و عملی خود، کوشید تا به وظیفه الهی خود در اعتلای کلمه حق عمل نماید.
در این نوشتار، کوشیده ایم تا به قدر بضاعت ناچیز خود، آثار نگاشته شده درباره آخوند۱ خراسانی را معرّفی کنیم و گاه نِکاتی شایسته درنگ را یادآور شویم.
باری، نخست به معرّفی آثار مستقل و در ادامه، به تعریف مجموعه ها خواهیم پرداخت.
۱. مرگی در نور (زندگی آخوند خراسانی)
این کتاب را »عبدالحسین مجید کفایی«،۲ نوه پسری آخوند خراسانی نگاشته است.
از آقا میرزا مهدی، فرزند بزرگ آخوند خراسانی، سه پسر به جای ماند که سومین آنها، محمّدرضا کفایی۳ پدر عبدالحسین مجید کفایی است. عبدالحسین مجید کفایی، کتاب خود را در ۴۶۴ صفحه و ۳۲ فصل سامان داده است.
فهرست فصول کتاب یادشده از این قرار است:
فصل اوّل: شهر فرشتگان; فصل دوّم: خانواده او; فصل سوم: سخنی که او را دگرگون ساخت; فصل چهارم: اشکهای فراق; فصل پنجم: مردی که صاحب اسرار بود; فصل ششم: توقّف در تهران; فصل هفتم: اقامت در نجف; فصل هشتم: مرگ فرزند; فصل نهم: درگذشت همسر; فصل دهم: روحی که در جست وجوی کمال بود; فصل یازدهم: استادان آخوند; فصل دوازدهم: همدرسهای آخوند; فصل سیزدهم: معاصرین آخوند; فصل چهاردهم: مقام علمی و مجلس درس آخوند; فصل پانزدهم: شاگردان آخوند; فصل شانزدهم: آخوند و نهضت مشروطیت; فصل هفدهم: کوشش برای استقرار مشروطیت; فصل هجدهم: آخوند و تجاوزات بیگانگان; فصل بیستم: فرمان جهاد و درگذشت آخوند; فصل بیست و یکم: علل مرگ آخوند; فصل بیست و دوّم: تشییع جنازه و مجالس ترحیم; فصل بیست و سوم: مرثیه هایی که در سوگ آخوند سروده شده; فصل بیست و چهارم: تألیفات آخوند; فصل بیست و پنجم: کفایه الأصول; فصل بیست و ششم: حاشیه نویسان بر کفایه; فصل بیست و هفتم: آرای فقهی آخوند; فصل بیست و هشتم: مدارس آخوند; فصل بیست و نهم: آن چه درباره خلقیات او نوشته اند; فصل سی ام: آن چه درباره فضائل او نوشته اند; فصل سی و یکم: فرزندان آخوند; فصل سی و دوّم: هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق.
وی در نگارش این کتاب از بیش از پنجاه مأخذ عربی و فارسی، چهار مرجع به زبان انگلیسی و یک منبع به زبان فرانسه بهره جسته است. او تألیف این کتاب را در بیست و یک آذر سال ۱۳۵۸ شمسی در تهران به پایان برده است.
نوشتن زندگی نامه »صاحب کفایه«، چنانکه از مقدّمه کتاب بر می آید، از سوی عبدالحسین مجید کفایی، زمانی دراز را سپری کرده است:
»چنین تلاشی را بیست و پنج سال پیش، وقتی که از دانشگاه تهران فارغ التّحصیل شدم، به جای آوردم و شرح حال او را در دوازده فصل و صدوهفده صفحه تألیف و آن را آفتابی که غروب نمی کند، نامگذاری و به استادانم در دانشکده حقوق تقدیم کردم… سرنوشت چنین بود که زان پس، به خدمت وزارت امور خارجه درآیم و بیست و چهار سال از عمر خود را دور از مام میهن بگذرانم. البته در پایان هر مأموریت به تهران بازگشتم، ولی هر بار که آمدم، موقعیت ایجاب نمی کرد تا بدان رساله بپردازم و از آن کتابی منقّح بسازم. این بار که از مأموریت پاریس بازگشتم، اوضاع ایران را دگرگون و خاک پاک وطن را از خون شهیدان گلگون یافتم… دوستانم مرا تشویق کردند تا آن رساله را در این زمان به چاپ برسانم… امّا از شما چه پنهان، وقتی نوشته بیست و پنج سال پیش خود را مرور کردم، به هیچ وجه آن را نپسندیدم… از این روی در صدد جبران برآمدم. «
او در نامگذاری کتاب خود از شعر مثنوی جلال الدّین محمّد بلخی، مولوی مدد جسته است که:
رو بمیر ای خواجه قبل از مردنت
تا نباشد زحمت جان کندنت
آنچنان مرگی که در نوری روی
نی چنان مرگی که در گوری روی
از ویژگیهای درخور توجّه این کتاب، نقلهای شفاهی مؤلّف آن است که دیدگاهی دوسویه در رد و قبول را موجب می شود.
عبدالحسین مجید کفایی در جای جای کتاب، خود از کسانی به طور شفاهی نقل می کند; افرادی مانند: سید هبه الدّین شهرستانی که او از شاگردان مرحوم آخوند است; و از پدر خود، محمّد رضا کفایی به نقل از پدرش، آقا میرزا مهدی; و نیز از پدر خود، محمّدرضا کفایی، او به نقل از دوّمین فرزند شیخ زین العابدین مازندرانی، به نام شیخ علی، معروف به شیخ العراقَین; و از عموی خود حاج محمود کفایی و او به نقل از پدرش، آقا میرزا مهدی; و دیگر از مادرِ پدر خود، خانم جدّی; و نیز از آقای زین العابدین رهنما، پسر شیخ علی، معروف به شیخ العراقَین که ازشاگردان آخوند و نویسنده نامدار کتاب پیامبر(ص) است; و ازآقای محمود شهابی، استاد خود در دانشکده حقوق و….
از بخشهای شایسته درنگ کتاب، نقد مؤلّف بر کتاب »فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت« نوشته فریدون آدمیت است.
وی در واقعه فتوا دادن به اخراج سید حسن تقی زاده از مجلس به نقد سخن آدمیت که »امّا کسی نگفت آن مرد چکاره است که بخواهد نماینده ای را از مجلس بیرون کند؟« پرداخته است.۴
آخوند خراسانی در فتوای مورد نظر چنین نگاشته است:
»مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملّی، کابینه وزارت، سرداران اعظم. چون ضدّیت مسلک سید حسن تقی زاده، که جدّاً تعقیب نموده است، با إسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدّسه بر خودِ داعیان ثابت و از مکنونات فاسده اش علناً پرده برداشته شده است; لذا از عضویت مجلس مقدّس ملّی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلّیه خارج و قانوناً و شرعاً منعزل است. منعش از دخول در مجلس ملّی و مداخله در امور مملکت و ملّت بر عموم آقایان علمأِ اعلام و اولیأ امور و امنأ دارالشّوری کبری و قاطبه امراء و سرداران عظام و آحاد عساکر معظّمه ملّیه و طبقات ملّت ایران، أیدهم الله بنصره العزیز، واجب و تبعیدش از مملکت ایران فوراً لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت(ع). «۵
عبدالحسین مجید کفایی در بخشی دیگر از کتاب خود در نقد »محمود محمود«، مؤلّف کتاب »تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن ۱۹«، که آوردن مشروطیت به ایران را مقدّمه ضعف و زوال ایران و وسیله ضعف دولت و باعث ذلّت و بدبختی ملّت می دانست، مطالبی نگاشته است.۶
از بخشهای خواندنی کتاب مرگی در نور، چنین است:
»پدرم به نقل از پدرشان برایم نقل کردند: وقتی شاهزاده فرمانفرما۷ به دیدن آخوند آمده بودند و در اتاق در کنار ایشان نشسته بود، با این که هوا سرد نبود رو به آخوند کرد و گفت: سردم است. آخوند دستور داد تا پنجره های اتاق را ببندند. بعد از مدّتی باز شاهزاده فرمانفرما گفت: سردم است و نگاهی به عبای آخوند کرد که در کنار تشک او قرار داشت.
آخوند به شاهزاده گفت: اگر مایلید با عبای من خود را بپوشانید. شاهزاده با خوشحالی عبا را بر روی دوش خود انداخت و دستی به آن کشید و گفت: عبای بسیار خوبی است. آخوند گفت: اگر از عبا خوشتان آمده، مال شما. شاهزاده گفت: به عنوان تبرّک آن را ایران می برم و همین کار را کرد، ولی بعد از ایران صد عدد عبای نو برای آخوند فرستاد که ایشان هم آن را میان فضلا و شاگردان خود قسمت کردند. «۸
و می نویسد:
»مرحوم سید هبه الدّین شهرستانی برایم نقل کردند:
وقتی شاهزاده فرمانفرما به نجف آمده بود۹ از آقا میرزا مهدی، پسر ارشد آخوند تقاضا کرد او را به درس آخوند ببرند. اتّفاقا آن شب من دیر به مجلسِ درس رسیدم و چون مسجد طوسی پر شده بود، همان جا، دم در نشسته بودم.
شاهزاده فرمانفرما، با آقا میرزا مهدی آمدند و نشستند. بعد از مدّتی آقا میرزا مهدی به شاهزاده گفتند: اگر خسته شده اید، می رویم.
شاهزاده گفت: کجا برویم از اینجا تماشایی تر؟ همچو مجلسی بر روی کره أرض نیست.
آن وقت شاهزاده اظهار علاقه کرد، بداند چند نفر در مجلس درس حاضرند. وقتی درس تمام شد و دریایی از عمامه سیاه و سفید به حرکت درآمد، دانه دانه هنگام بیرون رفتن طلّاب را شمردیم، دیدیم ۱۵۴۰ نفر شد. «۱۰
گزارشی از شیوع بیماری وبا در نجف:
»وقتی در نجف وبا آمد و در ظرف یکی – دو روز، ناگهان عدّه زیادی را کشت; من جمله عیال آخوند و عروس او را و مردم سخت متوحّش شده بودند. آخوند به منبر رفت و مردم را تسلّی و دلداری داد و به آنها نصیحت کرد و گفت: مردم نترسید. مرگ حق است. اجل هر کس برسد، می میرد و الآن فقط تقارب آجال شده است…
طلبه ای اصفهانی که پای منبر نشسته بود، گفت: حضرت استاد ما از همین تقارب آجال می ترسیم. «۱۱
نکته ای را که مجید کفایی درباره کتاب »کفایه الأصول« آخوند خراسانی بازگفته است، نکته تاریخی مهم است:
»تألیف این کتاب دو سال از وقت او را گرفته است…. کتاب در نجف اشرف نوشته شده، و در سالهای آخر عمر آخوند (یعنی در سالهای ۱۳۲۱ هجری به بعد).
نسخه خطّی کتاب کفایه، که به خطّ مرحوم آخوند است و مدّت هفتاد و سه سال در خانواده ما محفوظ بود، هفت سال پیش سال [۱۳۵۱] از طرف خانواده کفایی به کتابخانه مجلس شورای ملّی ایران اهدا گردیده است. «۱۲
۲. آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب
این کتاب، نوشتار شماره۵۳ از مجموعه »دیدار با ابرار« است که به شرح زندگانی عالمان و دانشوران شیعه در قرون متعدّد می پردازد. »آخوند خراسانی، آفتاب نیمه شب« از سوی معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است.۱۳
محمّدرضا سمّاک امانی، نویسنده کتاب، اثر خود را در یک مقدّمه (۳ صفحه) و ۳ گفتار و گفتار اوّل و دوّم را در بخشهای متنوّع و متعدّد امّا کوتاه سامان داده است.
کتاب در ۹۵ صفحه فراهم آمده است. از عمده ترین منابع کتاب یاد شده، کتاب مرگی در نور، نوشته عبدالحسین مجید کفایی است. مؤلّف کتاب در تهیه اثر خود، از منابعی فزون تر از دایره المعارف بزرگ اسلامی سود جسته است. گو این که در فهرست کتاب در صفحه ۱۱۵ به عکسها حواله داده است; امّا از عکسها در آن خبری نیست.
گفتار سوم این کتاب: شاگردان (۱۱۳-۹۷) نامیده شده است; امّا صفحه های ۱۱۳-۱۱۲ به یادگارهای علمی و آثار مکتوب آخوند خراسانی پرداخته است.
وی در مقدّمه، قیام مشروطه را »طولانی ترین، گسترده ترین، سرنوشت سازترین و پیچیده ترین رخداد سیاسی تاریخ معاصر ایران تا پیش از انقلاب اسلامی« شمرده است.
۳. برگی از تاریخ معاصر (حیات الإسلام فی أحوال آیه المَلِک العلّام)، پیرامون شخصیت و نقش آخوند ملاّمحمّد کاظم خراسانی در نهضت مشروطیت
این کتاب را سید حسن، نجفی معروف به آقا نجفی قوچانی۱۴ نگاشته است، و همزمان با برگذاری »مجمع بزرگداشت آیت الله آقا نجفی قوچانی« در سال ۱۳۷۷ه.ش منتشر شده است.
»اهمّیت این کتاب محتوای تاریخی آن از سواد اعلامیه ها و تلگرامها و مکاتباتی است که مرحوم آخوند خراسانی به دربار عثمانی و دربار ایران و علمای بلاد و رؤسای عشایر ایران، به منظور حفظ استقلال ایران و حفظ حقوق مردم آن و ایجاد قانون و عدالت در سراسر مملکت بوده، می باشد.
وقتی شور و هیجان حرکت آخوند به قصد ایران با توقّف و سرخوردگی این حرکت تاریخی و نهایتاً درگذشت ناگهانی آخوند خراسانی مواجه می گردد، مرحوم آقا نجفی، شدیداً تحت تأثیر قرار گرفته و بعد از وفات آخوند، این کتاب را با اندوهی تمام می نگارد و با درج اسناد تاریخی آن، بدون ملاحظات سیاسی، یادمانی از خود در تاریخ معاصر ایران باقی می گذارد«.۱۵
در بخشی از کتاب یاد شده آمده است:
»با آن که در خارج درس، بسیار متواضع و فروتنی داشته، سیماً نسبت به اهل علم، لکن وقتی که به منبر تدریس قرار می گرفت، چنان هیبتی و سلطنتی از آن جناب بروز و تراوش می نمود که هیچ سلطانی در سریر سلطنت خود آن طور مهابت نداشت; لذا سؤال و جواب نمودن با آن بزرگوار در درس، غایت مایه افتخار افاضل بود. «۱۶
و تشرّف به زیارت امیر(ع) از ایشان فوت نمی شد، لکن مختصر می کرد.
»یکی از اصحابش گفت: وقتی عرض نمودم که شما مکث در حرم مطهّر را قدری طول بدهید; ولو کار هم نداشته باشید. فی الجمله خود را داشته باشید. دیدم دست به ریش گرفت و در کمال آشفتگی فرمود: یعنی می گویی در این آخر سن، با ریش سفید، شرک به حضرت حق بیاورم و خودنمایی کنم؟«۱۷
آقا نجفی قوچانی در بخش آخر کتاب خود نُه خواب را درباره فوت مرحوم آخوند نقل کرده است.
بخش عمده کتاب آقا نجفی به تلاشها و مجاهدتهای مرحوم آخوند در باب نهضت مشروطیت ایران و مخالفت با استبداد محمّد علی میرزا و تجاوزهای دولتهای روس و انگلیس اختصاص یافته است.۱۸
۴. آخوند خراسانی
مؤلّف این کتابِ مختصر، خانم بتول زرکنده، در بخشهای: سالشمار زندگی; زندگی نامه; مجموعه آثار زندگانی مرحوم آخوند خراسانی را در ۱۲۳ صفحه بازگفته است. وی کتابش را با توضیح أعلام به پایان برده است.۱۹
۵. دایره المعارف تشیع
مدخلِ آخوند خراسانی در دایره المعارف تشیع، در کم تر از یک صفحه و فقط با تکیه بر سه منبع نگارش یافته است که چنین کاری در دانشنامه نویسی پدیده ای شگفت می نماید: مرگی در نور(زندگی آخوند خراسانی)، عبدالحسین مجید کفایی; المصلح المجاهد، عبدالرّحیم محمّد علی; سیر العوالِم فی أحوال شیخنا الکاظم،۲۰ هبه الدّین شهرستانی.
در این دایره المعارف درباره پدر مرحوم آخوند خراسانی آمده است: »…پدرش ملاّحسن اهل هرات بود که در مشهد می زیست.«۲۱
در حالی که همه منابع زندگانی آخوند خراسانی نام پدر وی را »ملاّ حسین« ذکر کرده اند.
۶. دایره المعارف بزرگ اسلامی
مدخل »آخوند خراسانی، ملاّ محمّد کاظم« در جلد نخستِ دایره المعارف بزرگ اسلامی در سه ستون (صفحه های ۱۵۱ تا ۱۵۲) و از سوی بخش تاریخ این دایره المعارف فراهم آمده است.۲۲
مدخل یاد شده، که نسبت به مدخل پسینی آن که به میرزا فتحعلی آخوندزاده اختصاص دارد، بسیار ناچیز می نماید و به طور عمده به تلاشها و اقدامات سیاسی مرحوم آخوند خراسانی پرداخته است.
مآخذ مدخل آخوند نیز نشان می دهد که بخش تاریخ این دایره المعارف در فصل گردآوری منابع از درکوشی لازم دریغ کرده، اهتمامی درخور نگارش مدخلی دانشنامه ای نداشته است.
باری، در صفحه ۱۵۲ این دایره المعارف آمده است:
»آخوند از عملکرد سران سیاسی مشروطیت به شدّت انتقاد کرد، امّا همچنان به دفاع از اصل مشروطیت ادامه داد. سرانجام به منظور کسب آگاهی از نزدیک و جلوگیری از کج روی ها، تصمیم گرفت به همراه جمعی دیگر از علما به ایران سفر کند، امّا ناگهان در نجف درگذشت. «
در این عبارت، همان گونه که مشاهده می کنید هدف آخوند از رفتن به ایران »کسب آگاهی از نزدیک و جلو گیری ازکج روی ها« بیان شده است. حال آن که با توجه به منابع معتبر، او برای جهاد با اشغال گران روس و انگلیس می خواست به ایران بیاید; به این شرح که: آخوند خراسانی پس از تمام کردن حجّت بر متجاوزان و اشغال گران و اعتراض شدید به تجاوز قشون روس و انگلیس به ایران، اطلاعیه صادر کرد:
»… از تمام عدالت پروران عالم تمنّی داریم بیش از این سکوت و اغماض درباره ملّت مظلومه ایران روا نداشته، به تخلیص از چنگال دو همسایه مهربان که در محو آزادی و استقلال ایران همدست شده اند، عالَم انسانیت و حق پرستی را خلاصی ببخشند. «۲۳
آن گاه، همراه و همدل با دیگر مراجع تقلید مقیم نجف: ملاّ عبدالله بابلی مازندرانی، اسماعیل بن صدرالدّین عاملی، شیخ الشّریعه اصفهانی، محمّد حسین حائری مازندرانی و… فتوای جهاد داد و تلگراف زیر را به مؤتمن المُلک، رئیس مجلس شورای ملّی وقت در تهران مخابره کرد:
»حکم جهاد و دفاع به عموم مسلمین ایران و غیره داده شد و امروز به حکم عقل و شرع، عفو عمومی و جلب قلوب لازم البته مبادرت در اعلان آن فرموده، داعیان هم در خارج، عازم حرکت هستیم. بعون الله تعالی. «۲۴
کسروی می نویسد:
»و او بر آن شد که خویشتن برای جهاد و شورانیدن مردم به جنگ روسیان به ایران آید و بی درنگ به آمادگی پرداخت. «۲۵
و چنانکه کسروی گزارش کرده است:
»این مرد پیشوا، با حاج شیخ مازندرانی و دیگران فتوای جهاد دادند و خودشان آماده به آمدن می شدند و انبوهی از ایرانیان از کربلا و نجف و دیگر شهرهای عراق به جنبش آمده همراه ایشان روانه ایران می گردیدند… حاج شیخ مازندرانی و دیگران تا کربلا پیش آمده و در آن جا چشم به راه آخوند داشتند که ناگهان روز بیست و یکم، خبر مرگ او را دریافتند. آخوند به هنگامی که به آماده روانه شدن بوده به یک بار حالش به هم خورده و درگذشت. «۲۶
آقا نجفی قوچانی که خود شاهد عینی نهضت جهادی آخوند خراسانی بوده، چنین گزارش کرده است:
»چون روس عساکر خود را به ایران سوق داده و تعدّیات جابرانه می نمود; آقای آخوند به عزم جهاد و دفاع و بیرون نمودن روس و سرکوبی محمّد علی میرزا حرکت نمود. «۲۷
و می افزاید:
»چون روس ظلم و تعدّیات جابرانه خود را از حد برد و باد غرور و نخوت پای او را از گلیم بیرون نمود; اگرچه سائق و قائدِ باطنی او خود ایرانیهای منافق بودند، آقای آخوند در نیمه آخر ذیحجّه ۱۳۲۹ عازم ایران و دفاع از روس گردید. «۲۸
گو این که برخی نیز از نهضت مرحوم آخوند و دیگر هم اندیشان و همراهان وی چنین برداشت کرده اند که:
»حضرات آیات که از ابتدای امر رهبری نهضت مزبور را بر عهده داشتند، اوّلاً در این که قصد عزیمت به ایران نخواهند داشت، متّفق القول بودند و ثانیاً بر این رأی بودند که از شهرهای مقدّسه به سوی کاظمین حرکت کنند و با استقرار و اجتماع در آن جا یک حرکت سیاسی و تبلیغی جدّی را برای استقلال ایران و دفاع تجاوز بیگانگان هدایت و رهبری می کنند. «۲۹
۷. ریحانه الأدب فی تراجم المعروفین بالکنیه أوِ اللَّقَب
مؤلّف این کتاب، میرزا محمّد علی مدرّس تبریزی، در صفحه های ۴۱ تا ۴۲ از جلد نخست اثر خود به زندگانی »آخوند خراسانی، ملاّ محمّدکاظم« پرداخته است.۳۰
مدرّس تبریزی درباره کاربرد کلمه آخوند نزد عالمان علوم عقلی و نقلی چنین نوشته است:
»این کلمه در اصطلاح متأخّرینِ علمای معقول، در صورت اطلاق، عبارت از ملاّصدرا است… و در اصطلاح علمای منقولِ عصر حاضر ما، عبارت از آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی است. «۳۱
۸. مکارم الآثار، در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری
مؤلّف کتاب، میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی در صفحه های ۱۵۱۲ تا ۱۵۱۴ از جلد پنجم کتاب خود به شرح زندگانی آخوند خراسانی پرداخته است.۳۲
۹. شرح حال رجال ایران
مؤلّف این کتاب، مهدی بامداد با مدخل »محمّد کاظم«، صفحه نخست از جلد چهارم کتاب خود را به زندگانی آخوند اختصاص داده است.
وی دراین بخش از کتاب خود نوشته است:
»به مناسبت تألیف مزبور [کفایه الاصول] اولاد او کلمه کفایی را برای نام خانوادگی خویش انتخاب کرده اند. «۳۳
۱۰. گلشن ابرار، خلاصه ای از زندگی اسوه های علم و عمل از ثقه الإسلام کلینی تا آیت الله خامنه ای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 