پاورپوینت کامل روحانیت، آخوند خراسانی و نهضت مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل روحانیت، آخوند خراسانی و نهضت مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روحانیت، آخوند خراسانی و نهضت مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل روحانیت، آخوند خراسانی و نهضت مشروطه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
درآمد
نهضت مشروطه خواهی در ایران، پس از قرنها حاکمیت استبداد و درپی تاریخی آن، استعمار خارجی، یکی از برهه های حساس در تاریخ معاصر شمرده می شود، نهضتی که جریان مذهبی و پیشگام آن، هم استبداد داخلی را نشانه رفت و هم استعمار خارجی را.
این نهضت، در بخش مذهبی و استعمار و استبداد ستیزش، با رهبری روحانیت متعهد رقم خورد. روحانیت شیعی در این نهضت، به دلیل پذیرش مردمی و وجاهت اجتماعی بی بدیلی که داشت، نقش حساس و مهمی را در برانگیختن توده مردم ایفا نمود. عالمان شیعی، با مردم ارتباط تنگاتنگی داشتند. در متن مردم و توده های اجتماعی و در رهبری افکار آنان، تلاش ورزیدند و سهم بزرگ و قابل توجهی را ایفا نمودند. به گونه ای که اصطلاح “علمای ملت” در مقابل “اولیای دولت” در آن دوران، از کاربرد فراوانی برخوردار شد که در واقع، نوعی تقابل را در صحنه اجتماعی، بین روحانیت و دولت مستبد و وابسته و مزدور نشان می داد. عالمانِ حاضر در نهضت مشروطیت، دو طیف عمده که در واقع هدفی راهبردی داشتند، شامل می شد; طیف روحانیون مقیم در ایران، مانند میرزا عبدالله مازندرانی، میرزا خلیل تهرانی، سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی و شیخ شهید فضل الله نوری، ثقه الاسلام تبریزی، حاج آقا نورالله اصفهانی و…
و طیف روحانیون نجف، که در رأس آنان ملامحمد کاظم خراسانی، قرار داشت. نفوذ عمیق و همه جانبه این بزرگان و شخصیتهای فرهیخته علمی، فقاهتی و اصولی در قلوب مردم ایران، نقش غیر قابل انکاری را در باروری هدفها و راهبردهای این عالمان، در صحنه اجتماعی ایفا می نمود، به گونه ای که این مهم مورد تأیید و تأکید مخالفان سرسخت روحانیت، نظیر احمد کسروی قرار گرفت. او، اذعان به نقش بی بدیل روحانیت در رهبری نهضت مشروطیت داشت و چنین نگاشت:
“این نکته را نباید فراموش کرد که مشروطه را در ایران، علما پدید آوردند. در آن روزها که در ایران، غول استبداد، درفش افراشته، کسی را یارای دم زدن نبود، تنها علما بودند که دل به حال مردم سوزانیده، گاهی سخنانی می گفتند: نمی گویم که دیگران چیزی نمی فهمیدند. می گویم یارای دم زدن نداشتند، شماره های حبل المتین را بخوانید. در آن زمان که توده های انبوه، در بستر غفلت خوابیده و هرگز کاری به نیک و بد کشور نداشت و بسیاری از شهرها علما پیش قدم گرویدند، بنیاد مشروطه را علما گذاردند. “۱
نهضت مشروطیت با رهبری عالمانی فرهیخته، به پیروزی مهمی که تا تاریخ آن روز ایران بی سابقه بود، دست یافت. تأسیس عدالت خانه و اعلام پیروزی مشروطه خواهان و شکست استبداد و تأسیس نظام مشروطه در ایران، مسأله کمی نبود، مسأله ای بود که همگان با مشاهده آن، دچار شگفتی و حیرت گردیدند. اما با کمال تأسف، این حرکت سترگ را یک باره رو به دگردیسی، استحاله و عقب گرد و قهقرای سیاسی مشاهده می کنیم. شکست در پی شکست، عقب نشینی روحانیت، حضور سمپاتهای انگلیسی و غربی و بهره وری از فضای آماده و تصاحب مناصب قدرت و حاکمیت و غلبه غرب زدگان را می بینیم. بدون شک، این وضعیت پدیدار شده، معلول کاستیهای گسترده دامنی است که روحانیت درگیر آن شده است. این حادثه، درس عبرتی پر نمود در تاریخ سیاسی ایران است که آن را به معرض بررسی نهاده و کارکرد روحانیت را به بوته نقد می سپاریم، باشد که درسهای عبرت آموز آن را معیاری برای پویشی قاعده مند، فرا راه مان قرار دهیم.
روحانیت و نهضت مشروطیت
در دوران معاصر، عالمان دینی، پیش قراول و پیشگام حرکتهای سیاسی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی قرار گرفتند و مردم، خط اصلی مبارزه را از آنان می گرفتند و به دلیل آن که عالمان دینی را زبان دیانت و شریعت خود می دانستند، سخنها، اشارات و تصمیمات آنان را سخن و اشاره و تصمیم دین می دانستند و برای خود، تکلیف تلقی می نمودند.
حرکت بیدارگرانه و پرهیمنه روحانیت در مشروطه را که در مقطعی حساس و پر افت و خیز، روی داد، می توان نقطه عطف تاریخ مشروطه دانست. این حرکت، واقعیتی را به تاریخ سیاسی ایران می نمایاند که علمای دین در رأس و در جلوی قافله حرکت مشروطیت قرار داشتند و عمیقاً مورد توجه توده مردم و نخبگان فکری جامعه بودند. در این دوره، روحانیت از سردرگمی ناشی از تلاطم های سیاسی خارج شد و توانست نقش و موقعیت مشخصی را در قبال حاکمیت تحصیل کند.
زمینه ها و دلایل اصلی روحانیت در ورود به صحنه سیاست را می توان چند نکته مهم دانست: تعارض جوهری دیانت با استبداد، حاکمیت خارجیان، وابسته شدن کشور به بیگانگان، دفاع از منافع ملت اسلام، حاکمیت سیاسی اسلام، مسأله دیگر. بی توجهی به ستم شاه زادگان در ولایات، ضرب سکه های کم عیار در دارالضرب حکومتی و فتنه بابی گری و بهائیت و فرق صوفیه که از جانب دولت، مورد حمایت قرار می گرفتند و… همگی انگیزه های مهمی بودند و در برانگیخته شدن روحانیت و ورود آنان به صحنه مبارزات سیاسی، سهم قابل ملاحظه ای داشتند:
“در ایران، بیش ترین نقش را در مبارزه با غرب زدگی و حتی ایجاد نهضت بازگشت به خویشتن، روحانیت و علمای اسلامی داشتند. روحانیت شیعه در ایران، به مراتب نیرومندتر و مستقل تر از روحانیت سایر مناطق و کشورهای اسلامی بود. اینان همانند سدی در برابر طوفان غرب زدگی ایستادند و سرانجام آن گونه که ما شاهد آن هستیم، آن را با شکست مواجه ساختند. “۲
این واقعیت غیرقابل انکار را، نویسندگان بسیاری، از جمله کسانی مانند کسروی و تقی زاده مورد تأیید و اشاره قرار داده اند.
تقی زاده، از نقش روحانیت، بویژه سید عبدالله بهبهانی، به عنوان ستون اصلی حرکت مشروطه خواهی نام برده و این نقش پررنگ را می ستاید.۳
سرجان مالکوم می نویسد:
“روحانیت، با توجه به نفوذ اجتماعی گسترده، تنها قدرتی بود که می توانست در مقابل حکام و دولت مردان مقاومت کند. علما در طول دوران استبداد، تنها پناه گاه مردم در برابر ظلم و ستم حاکمان به شمار می رفتند. “۴
محبوبیت مردمی روحانیت و اقتدار مذهبی آنان، نفوذ خارق العاده ای را در جامعه سیاسی آن روز داشت و مهم ترین منبع قدرت سیاسی بود; زیرا مرجعیت در وجود شخصیتی وارسته تمرکز یافت و این تمرکز، قدرت بی بدیلی را به روحانیت می داد. آن شخصیت بزرگ، شیخ انصاری بود که به روحانیت تشکل و سازمان خاصی بخشید و از همین رهگذر، روحانیت مورد توجه جدی قشرهای مختلف قرار گرفت.
“تمرکز مرجعیت، در دوره شیخ انصاری، قدرت سازمانی و انسجام روحانیت را افزایش داد و زمینه فعالیت گسترده سیاسی را فراهم کرد. در فقدان احزاب و سازمانهای سیاسی، روحانیت به عنوان تنها نیروی منسجم سیاسی عمل می کرد و با تکیه بر نفوذ اجتماعی و محبوبیت مردمی، از امکان بسیج مردم نیز برخوردار بود. از نیمه دوم سلطنت ناصرالدین شاه، گسترش نفوذ بیگانگان و اعطای امتیازات، علما را نسبت به رژیم سیاسی ناراضی کرد. علما، نگران تسلط کفار و نیز رواج فرهنگ غربی و اندیشه های الحادی بودند. ضعف و فساد دستگاه قاجاری نیز، که ایران را هر روز به سوی انحطاط بیش تری سوق می داد، در افزایش نارضایتی علما از دربار قاجاری نقش داشت. “۵
در واقع، مهم ترین عامل قدرت سیاسی روحانیت، پایگاه مردمی آنان بود و مردم، روحانیت را مظهر دیانت و تدین خویش می دیدند، بر خلاف حکومت که مردم فقط با مأموران مالیاتی ارتباط داشتند. اما تماس دائمی روحانیت با مردم، نفوذ و اقتدار مهمی را به آنان بخشیده بود.
اعطای امتیازات به دولتهای خارجی توسط دولت، باعث ایجاد شکاف عمیقی گردید و روحانیت در برابر آن به واکنش قهرمانانه و فعالی پرداخت. در این میان، شخصیتهای وارسته ای همچون سید جمال الدین اسدآبادی، اندیشه های نوینی را ابراز داشتند. تنبیه الامه مرحوم نائینی و ده ها نوشته و مقاله که سید جمال الدین اسدآبادی نگاشته بود، نقش بی بدیلی را در تحرکات اجتماعی و انگیزه بخشی به نخبگان می داد.
احمد کسروی، درباره نقش علما در نهضت مشروطیت می نگارد:
“آن چه مشروطیت را نگه داشت، پافشاریهای مردانه دوسید و آخوند خراسانی و حاجی شیخ مازندرانی بود. اینان با فشارهایی که دیدند و زیانهایی که کشیدند، از پشتیبانی به مجلس و مشروطه باز نایستادند و آن را نگه داشتند.”۶
و نیز از نظر تئوریک و مبنایی، استوارترین متن سیاسی در حمایت از مشروطه خواهی را میرزای نائینی نگاشت. یعنی کتاب تنبه الامه و تنزیه المله وی، به حرکت مشروطه خواهی، مشروعیت دینی داد، زیرا ایشان مبانی مشروطه، مثل آزادی، مساوات، تفکیک قوا، مشورت و پارلمان را به بحث گذاشت و مشروعیت این دو را اثبات نمود.
آخوند خراسانی و نهضت مشروطه
آخوند ملامحمد کاظم خراسانی که می دید در دوره قاجاریان، احکام اسلامی به بوته فراموشی سپرده شده و استبداد بر تمام ارکان جامعه سیطره یافته است و از طرف دیگر، دشمنان سوگند خورده اسلام (روس و انگلیس) و مزدوران داخلی آنها (لیبرالهای وابسته) با تحمیل معاهدات و قراردادهای خفت بار، سعی در استثمار ایران و سلطه بر آن را دارند، با درک وظیفه الهی و رسالت خویش، طرح مشروطه خواهی و مقید بودن رژیم را به قانون مطرح ساخت که البته روشن است منظور آخوند، هرگز قوانین برگرفته از کشورهای اروپایی و بیگانه نبوده است، زیرا او فردی الهی و عالمی اندیشمند بود که سالیان دراز عمر پربرکت خویش را صرف اعتلای فرهنگ اسلامی کرده بود و توانسته بود فرهیختگانی همچون آقای بروجردی، آقا ضیاء عراقی و نائینی را تربیت کند، بلکه منظور او قانونی بود که علمای اسلامی هم در آن نظر داشته باشند و به حق این گامی بزرگ بود که توسط این عالم فرهیخته و وارسته برداشته شد. از نوشته های او، پی به بعد سیاسی این عالم وارسته الهی می بریم.
علمای مشروطه خواه، یعنی سه مرجع بزرگ تقلید: حاجی میرزا حسین تهرانی و آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و هم فکران ایشان، مانند میرزای نائینی، هدف شان جلوگیری از استبداد و حفظ آداب و احکام شریعت اسلامی بود، تا مردم مسلمان اسیر دست قدرتهای شیطانی و اهریمنی قرار نگیرند. چون همان گونه که روشن است، در دوره قاجار، عدالت، آزادی،، احکام شریعت و زندگی مردم، همه دستخوش امیال شیطانی رژیم و در دست قدرت مندان بود. لذا این عالمان فرهیخته، احساس مسؤولیت کردند و همگامی با مشروطیبت را با جهاد در راه خدا، یکسان دانستند.
حرکت علمای نجف، بخصوص آخوند خراسانی و حمایت فراوان ایشان از خیزش مردمی در ایران، سبب شد که مظفرالدین شاه، به طور رسمی، فرمان مشروطیت را امضا کند و پس از عزل عین الدوله، شخصاً فرمان تأسیس دارالشوری را صادر نماید.
نقش روشنگرانه آخوند خراسانی پس از مشروطیت
آخوند خراسانی، با روشنگریهای خود، از فرو افتادن مردم در گردابهایی که دشمنان آن به آن بر سر راه نهضت پدید می آوردند جلوگیری می کرد. اندرزنامه ها، نامه ها، توصیه ها و اعلامیه های فراوان این رهبر بزرگ دینی – سیاسی و آگاه به زمان، راه را از بی راه نشان می داد و در طول حرکت، جایگاه والای او را می نمایاند.
به دلیل حضور آخوند خراسانی در نجف، حوزه نجف، کانون فعال مبارزه سیاسی گردیده بود و علمای بزرگ نجف، به پیروی از وی، در حمایت از مشروطیت، تلاش و مساعدتی بلیغ ورزیدند.
پس از پیروزی مشروطه، هنگامی که دارالشوری تأسیس گردید، آخوند خراسانی، با ارسال نامه ها و تلگرافهای زیادی، مردم را نسبت به حرکتهای مشکوک آگاه ساخت. ایشان در نامه ای به مردم که در حکم بیان وظیفه شرعی آنان بوده است، بیان می دارد: همان گونه که در به دست آوردن پیروزی، مبنی بر گرفتن فرمان مشروطیت تلاش کردید، در تنظیم قوانین مقید باشید که قانون اسارت باری برای شما وضع نگردد و علما را برای وضع قوانین انتخاب نمایید. به همین جهت، وقتی خبر افتتاح مجلس اول را می شنود، نامه ای به مجلس می نویسد و نمایندگان را برای به اجرا درآوردن قوانین اسلامی تشویق می کند و به آنان رهنمود می دهد:
“والله دول و ملل عالم در این موقع، نگران حال مایند تا از این اتفاق ملی و مجلس شوری که آخرین علاج امراض مزمنه مهلکه است، چه نتیجه بگیریم… ان شاءالله تعالی، هیچ دقیقه ای را فروگذار نفرموده، قوانین محکمه دین مبین را که ناموس اکبر و از اسباب اعظم ترقی و نفوذ است و فقط رسمی از آن باقی است، صحیحاً به موقع اجرا درآورید. “۷
به سبب زمینه مساعدی که بر اثر انقلاب مشروطیت مهیا شده بود، حدود سی نفر از علما در مجلس حضور داشتند. آخوند خراسانی در جواب نامه ای که شماری از طلاب تهرانی برای ایشان فرستاده بودند و درخواست کرده بودند که ماده ای در قانون اساسی، مبنی بر حضور علما در مجلس به تصویب برسد، آخوند خراسانی می نگارد:
“مردم می توانند علمای بزرگ را وکالت داده و به مجلس بفرستند، باید اطلاع مردم بالا باشد، تا علما را به مجلس بفرستند. “۸
در تلگرافی به مردم مشهد چنین توصیه می کند:
“خدمت عموم آقایان و علما و اعلام و رؤسای عشایر و کلیه غیرت مندان اسلام، ایدهم الله تعالی بنصره، برای برانداختن سلطنت قدیمی ایران و(برپا ساختن نظام جدیدی که) محو آثار اسلام (کند)، محمدعلی میرزا به ایران فرستاده شده است. “۹
با این تلگراف به مردم مشهد هشدار می دهد که هوشیار باشند و فریب توطئه ها را نخورند.
آخوند خراسانی و اخراج تقی زاده از مجلس
آخوند، هوشیارانه مسائل کشور و بویژه آن چه در مجلس می گذشت، زیر نظر داشت. وقتی که بر او محرز شد تقی زاده، راه افساد را در پیش گرفته و قصد خدمت به مردم را ندارد و بر آن است که زمینه های محو احکام اسلامی را مهیا سازد، حکم به اخراج او از مجلس داد. این، موفقیت بزرگی برای جبهه حق و مسلمانان انقلابی، به رهبری آخوند خراسانی محسوب می گردید.
حکم آخوند خراسانی بدین شرح است:
“چون ضدیت مسلم سیاسی سیدحسن تقی زاده که تاکنون جداً آن را تعقیب نموده است، با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه، بر خود و اعیان ثابت شده است. و از مکنونات فاسده اش علناً پرده برداشته است لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع باالکلیه خارج و قانوناً و شرعاً منعزل است. “۱۰
ایستادگی آخوند در برابر اشغال ایران
چند سال پس از پیروزی مشروطه، در جنگ بین الملل اول، ایران به دو بخش، تقسیم شد. بخشی تحت نفوذ استعمارگران روس و بخشی زیر سلطه انگلیس درآمد. آخوند خراسانی، از یک سو به دولتهای روس و انگلیس تلگراف فرستاد و به تهاجم آنها اعتراض شدید کرد و از سوی دیگر، برای بیرون کردن متجاوزان از ایران، حکم جهاد صادر کرد:
“بسم الله الرحمن الرحیم، بر کافه مسلمین واضح است که نفاق و اختلافات داخلیه ایران، عبَده ی صلیب را کامیاب نموده و برای محو توحید و نبوت حضرت ختمی مرتبت، که اهمّ مکنونات دیرینه آنها است، کاملاً موقع یافته، از یک طرف ایتالیا به طرابلس غرب و از طرف دیگر روس و انگلیس به شمال و جنوب قشون وارد نموده اند. اندک تسامح، موجب ذهاب اسلام است. اعاذالله المسلمین من ذالک. علی هذا بر قاطبه مسلمین و صاحبان فطرت اسلامیت و عِرق دیانت، خصوصاً عشایر ایلات با جمعیت، واجب عینی است که در مقام دفاع از بیضه اسلام و رفع حملات ظالمانه صلیبیان که بالضروره الدینیه، از اهم فرایض دینیه است; اتفاق و اتحاد حقیقی نموده، از تمام اغراض شخصی که منشأ همه این خرابیهاست، اغماض نمایند و دعوت اسلام را اجابت، و استغاثه شریعت محمد(ص) را لبیک گویند ان شاءالله تعالی و ثبت الله الجمیع بالقول الثابت و جعلکم من انصار دینه و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. الاحقر محمد کاظم خراسانی. “۱۱
از آن جا که آخوند خراسانی، این اشغال گری را پیامد تلخ نفاقها واختلافات داخلی در ایران می دید، خود تصمیم گرفت که برای مبارزه با روس و انگلیس به ایران بیاید و جریان مبارزه را با حضور خود ادامه دهد. او از این واقعه چنان خشمگین شده بود که گویا به زودی اسلام از بین خواهد رفت که البته چنین هم بود، لذا به یاران خود در جلسه ای چنین گفت:
“بهتر است شب چهارشنبه در مسجد سهله باشیم و از حضرت ولی عصر، عج الله تعالی فرجه الشریف، کمک بگیریم…. حسب القرار یوم سه شنبه دیگر، با آقایان کربلا، دسته جمع و بالاتفاق از کربلا حرکت و به کاظمین مشرف و از سر من رأی (سامرا) هم، آقای شیرازی، به موجب وعده و خواهش خود در کاظمین آمده، پس از اجتماع در آن جا، به آن چه تکلیف اقتضا کند، عمل و رفتار خواهد شد، فعلاً تکلیف همین است که عرض شد و خوب است به عموم خبر داده شود. “۱۲
با این تصمیم قطعی بود که روس و انگلیس و دولت مزدور و وابسته قاجار، برای او مشکل ایجاد کرده و درصدد از میان برداشتن وی برآمدند.
“در ۱۲ دسامبر، مجتهد پیشگام نجف، ملامحمد کاظم خراسانی، درگذشت، هنگامی که آهنگ حرکت به تهران را داشت، تا به نحوی که شایع بود اعلام جهاد مذهبی علیه روسیان را بدهد، ناگهان در شرایطی بسیار مشکوک درگذشت. عموماً بر این عقیده بودند که عمال روسی او را مسموم کرده اند. “۱۳
جدایی مشروطه از دیانت
کارهای مزورانه روشنفکران دل باخته و وابسته غرب و شرق که آخوند خراسانی آن را نفاق می نامد و سبب اختلافهای داخلی و نقش آفرینی لاقیدها، لامذهبها و بی اعتقادان به دین و مذهب در عرصه های گوناگون جامعه، مجلس و در ساحَتِ مطبوعات، کار را به جایی کشید که بخشی از آن در این فراز از روزنامه شیخ فضل الله نوری، بازتاب یافته است:
“و بعد همین که مذاکرات مجلس شروع شد و عناوین دایر بر اصل مشروطیت و حدود آن در میان آمد، از اثناء نطق ها و لوایح و جراید، اموری به ظهور رسید که هیچ کس منتظر نبود و زایدالوصف، مایه وحشت و حیرت رؤسای روحانی و ائمه جماعت و قاطبه مقدسین و متدینین شد، از آن جمله در منشور سلطانی که نوشته بود: مجلس شورای ملی اسلامی دادیم. لفظ اسلامی گم شد و رفت… و دیگر، در مواقع اصدار دستخط مشروطیت…، در حضور هزار نفس بلکه بیش تر، صریحاً گفتند که ما مشروعه نمی خواهیم. و دیگر به رأی العین همه دیدیم و می بینیم که از بدو افتتاح این مجلس، جماعیت لاقید لاابالی لامذهب، از کسانی که سابقاً معروف به بابی بودن بوده اند، و کسانی که منکر شریعت و معتقد به طبیعت هستند، همه در حرکت آمده و به چرخ افتاده اند، سنگ ها است که به سینه می زنند و جنگ ها است که با خلق خدا می کنند و دیگر روزنامه ها و شب نامه ها پیدا است که اکثر مشتمل بر سب علما و طعن احکام اسلام و این که باید در این شریعت تصرفات کرد و حروفی از آن را تغییر داد و تبدیل به احسن و انسب نمود… و این که امروز در انگلستان، فیلسوف ها هستند خیلی از انبیاء و مرسلین آگاه تر و داناتر و بزرگ تر و نستجیربالله، حضرت حجه بن الحسن العسکری (عج) را امام موهوم خواندن و اوراق قرآن مجید را در مقواهای اوراق قمار به کار بردن و صفحات مشتمل بر اسم جلاله و آیات سماویه را در صحن مجلس شوری دریدن و پاشیدن و…. “۱۴
این گونه زمینه های جدایی مشروطه از دین فراهم آمد و روز به روز بر دامنه آن افزوده شد و لیبرالها، بابیها و لائیکها و بی قیدها میان دار شدند و نفوذ روحانیت در اداره جامعه کم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 