پاورپوینت کامل شخصیت فلسفی آخوند خراسانی و بازتاب فلسفه در کفایه الاصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شخصیت فلسفی آخوند خراسانی و بازتاب فلسفه در کفایه الاصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شخصیت فلسفی آخوند خراسانی و بازتاب فلسفه در کفایه الاصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شخصیت فلسفی آخوند خراسانی و بازتاب فلسفه در کفایه الاصول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
درآمد
حضور آخوند خراسانی در کنار میرزای شیرازی، طلایه داری و نقش اثرگذار او در نهضت مشروطه و رویدادهای مهم جهان اسلام، به وی جایگاه ویژه ای در بین مسلمانان بخشیده است. با این حال، دامن به سیاست زدگی نیالود و از ساحَتِ علم و تفکر دور نیفتاد.
آخوند خراسانی، با ابداع و نگارش جدید علم اصول نشان داد که در عرصه علم و دانش نقش حیاتی دارد. آن چه آخوند را در ایفای این نقش یاری کرد، آشنایی او با فلسفه و به کار گرفتن آن در دانش اصول بود. زندگی نامه و آثار مکتوب آن متفکر اصولی، بویژه کتاب »کفایه الاصول« گواه بر این سخن است. به راستی می توان مدعی شد که افکار اصولی آن اندیشمند بزرگ در بستر فلسفه و رویکرد به تفکر عقلی رشد پیدا کرد. این مطلب با نگاهی در زوایای پیدا و پنهان کفایه الاصول آشکار می شود.
در این باره، استاد آیت الله جوادی آملی می گوید:
»مرحوم آخوند وقتی عقل را به عنوان حجت بالغه الهی وارد حوزه کرد، این تفکر عقلی کم کم رشد پیدا کرد. آخوند، تنها اصول نگفت، اصول را دیگران هم نوشته بودند. صاحب هدایه المجتهدین هم، اصول نوشت; اما اصولی که عاقلانه معارف عقلی را در لباس اصول وارد حوزه بکند و حوزه را متفکر عقلی بکند، کاری بود که توسط آخوند به فرجام رسید. از آن به بعد تفکر عقلی پیدا شد. «۱
این نوشتار از این زاویه شخصیت علمی آخوند خراسانی را بررسی می کند و بُعد فلسفی آن متفکر بزرگ را فراروی خوانندگان می نهد. برای این منظور در چهار محور بحث را پی می گیرد:
شاگرد سه فیلسوف
نسبت به این که آخوند خراسانی فلسفه خوانده یا نه، هماهنگی بین صاحب نظران نیست. استادان آخوند در دانشهای فقه، اصول و… روشن و در تمام منابع و اسناد تاریخی آمده است. ولی نسبت به آشنایی او با فلسفه و حضورش در درس استادان فلسفه، اسناد و مدارک آمیخته با ابهام است. در اسناد و مدارک تاریخی که به بررسی و تبیین زندگی و افکار و اندیشه آخوند خراسانی پرداخته اند، از سه استاد در عرصه فلسفه نام برده اند:
۱. ملاهادی سبزواری.
۲. میرزای جلوه.
۳. ملاحسین خویی.
جالب آن که آشنایی آخوند با این سه استاد فلسفه، گذری بوده است. آخوند خراسانی در آغاز سفر به سوی عتبات عالیات، در سبزوار، با ملاهادی سبزواری آشنا می شود و مدت بسیار کمی را در درس و بحث ایشان شرکت می جوید:
»شیخ محمّد کاظم در راه عتبات عالیات، سه ماه در سبزوار اقامت و از درس حاجی استفاده نمود. «۲
او پس از رسیدن به تهران، به سال ۱۲۷۷ ق، در بیست و دو سالگی، به مدرسه صدر می رود و با میرزای جلوه و ملاحسین خویی آشنا می شود و در محضر آن دو، به فراگیری فلسفه و علوم عقلی می پردازد.۳
دور نمی نماید که آخوند تحت تأثیر فلسفه میرزای جلوه هم قرار گرفته باشد; زیرا روش علمی آخوند متأثر از استاد; ریز بینی، دقت، موشکافی، و نقادانه است. مدت اقامت او در تهران، دست کم ۱۸ ماه بوده است که بهره گیری از استاد توان مندی مانند میرزای جلوه آن هم شاگرد مستعدی همچون آخوند، زمان درخور توجهی است.
البته بر این میزان، حضور او، به مدت سه ماه، در سبزوار و بهره گیری از درس و بحث ملاهادی سبزواری را نیز باید افزود. حضور سه ماهه در محضر استاد فن، آن هم فارغ از هر کار دیگر، فرصت مناسبی بود که نه تنها به فراگیری مسائل فلسفی، که به روش شناسی فلسفی بپردازد.
نوه مرحوم آخوند در این باره می گوید:
»اما درباره میزان تسلط مرحوم آخوند بر فلسفه، بایستی گفت پوشیده و مستور نیست که برای استعداد آماده ای مثل آخوند، اختصاص کامل وقت یک سال و نیمه خود به معقول ونرفتن به دروس منقول، زمان کمی برای فهم فلسفه نیست. «۴
استاد سید جلال آشتیانی در مقدمه شواهد الربوبیه از اساتید آخوند در فن فلسفه، فقط ملا حسین خویی را ذکر می کند.
تدریس فلسفه
یکی دیگر از عناصری که شخصیت فلسفی آخوند را آشکار می سازد، تدریس فلسفه است.
در محضر آخوند، کسانی حضور یافته اند که از آثار آنها می توان هم فهم فلسفی آنان را فهمید و هم توانایی آنان را برای دریافت آن چه را که استاد در ضمن تدریس به آنان انتقال می داده است. اسفار، بزرگ ترین اثر فلسفه اسلامی است. اثری که فهم متن آن بدون بهره گیری از استاد ناممکن است، تا چه رسد به تدریس آن. آخوند این اثر ژرف را برای چهره های شاخص و شاگردان ممتازش تدریس می کرده است.
میرزا عبدالرضا کفایی، می گوید:
»مرحوم آخوند پس از فراغت از تحصیل منقول در نجف، یعنی از سال ۱۲۹۰ ق که تدریس را شروع می کند، یک درس خارج فقه، صبحها در مسجد هندی، یک درس خارجِ اصول، شبها، بعد از نماز مغرب و عشا در مسجدطوسی، و یک درس معقول، که تدریس خارج فلسفه بنابر کتاب اسفار بوده، عصرها در منزل خود داشته اند. آخوند در این زمان، ۳۵ سالگی را پشت سر گذاشته و در این سن توانایی تدریس اسفار را داشته و عده ای از اعلام، که بعدها از مشاهیر عالم تشیع شدند، مثل عارف ناسک، آیت الله سید احمد کربلایی از شاگردان معقول آخوند در این زمان هستند. سید احمد کربلایی در فقه و اصول شاگرد آخوند است. مرحوم آخوند در میان سالی تدریس اسفار را ترک گفت و به جای آن درس فقه دوم خود را برای برگزیده شاگردان خود در همان ساعت و در منزل خود برقرار می کند و آقا نجفی قوچانی هم در سیاحت شرق به این مجلس فقه دوم اشاره دارد. از این جهت، تمحض در معقول و نبوغ بسیار آخوند باعث شده ایشان در سنین جوانی قادر به تدریس اسفار باشند و کسی که فلسفه را نفهمد قادر به تدریس یک برگ اسفار هم نخواهد بود و حال آن که آخوند سالها تدریس اسفار داشته است. «۵
و می افزاید:
»سید۶ از سالیان دور شاگردی محضر آخوند را نموده و فلسفه را هم نزد محقق خراسانی فرا گرفته است. «۷
محقق بلخی از شاگردان شهید صدر در این باره می گوید:
»تسلط آخوند بر فلسفه بر اساس مباحثی که ارائه و نقد کرده و برخی نو آوریهایی که از وی به چشم می خورد، نشان دهنده فراگیری نسبتا خوبی است که آخوند در امور عقلی و فلسفی داشته است. لذا وی، از سال ۱۲۹۰قمری که تدریس فقه و اصول را در مسجد هندی – نجف اشرف – آغاز کرده بود، عصرها در منزل خود نیز یک درس خارج اسفار (در ۳۵ سالگی) داشته است. کسی که اشراف به فلسفه و حکمت نداشته باشد، چگونه می تواند اسفار را که کتابی بسیار مشکل و عمیق است، البته با عبارات بسیار روان – سهل و ممتنع – تدریس نماید. نقل است که مرحوم سید جلال الدین آشتیانی در یک جلسه ای اظهار داشته است: از همین مقدار مباحثی که آخوند در کفایه متعرض شده اند، به خوبی تسلط و مهارت وی بر فلسفه آشکار می شود.«۸
آثار مستقل فلسفی
اشاراتی بر تحصیلات فلسفی آخوند خراسانی رفت; اما این که اثر فلسفی مدون و مکتوب یا به صورت شرح و حاشیه از ایشان به جای مانده باشد، به طور قطع، اظهار نظر نمی توان کرد; چرا که اصولا آخوند را به عنوان یک فیلسوف در حوزه ها نشناخته اند; ولی برخی شاگردان آخوند از ایشان تعبیر به »فیلسوف« کرده اند. افزون بر این، از محتوای کتابهای دیگر ایشان هم می توان پاره ای آرای حکمی و فلسفی محقق خراسانی را فهمید. به عنوان مثال در مباحث اصولی، جناب آخوند سلیقه فلسفی را معمولا فراموش نمی کند. شاگرد موسوعه نگارشان آقابزرگ تهرانی می نویسد:
»هیچ کدام از مولفین اصولی قبل از آخوند از جمله صاحب معالم، صاحب قوانین و صاحب رسائل، به اندازه آخوند، فلسفه را وارد اصول نکرده اند. «
در اصل مذاق عقل مدارانه آخوند باعث این کار شده است. نقل شده است که ایشان به فلسفه اهمیت فراوان می داده و با مخالفان فلسفه برخورد می کرده است. به فرزند خود آقا احمد آقازاده می گفته است:
»اگر فلسفه ندانی از روایت عقیدتی شیعه چیزی نمی فهمی. «
مباحث فلسفی را در لابه لای تدریس مطرح می کرده و مورد بررسی قرار می داده است. در سالیان ابتدایی حضور در نجف اشرف، منظومه و اسفار درس می گفته است. شرحی بر منظومه هم به ایشان نسبت داده شده است. تحشیه بر اسفار هم در فهرست آثار ایشان یاد شده و برخی خبر از وجود آن در کتابخانه آستان قدس رضوی داده اند. در لابه لای کفایه الاصول و آثار اصولی دیگر و تقریرات شاگردان ایشان هم می توان مذاق فلسفی آخوند را به روشنی دریافت. و نیز از جواب کوتاه ایشان به سوال شاگردشان شیخ اسماعیل نائب تبریزی در مورد شعری از عطار، که بی ربط با فلسفه و معقول نیست۹; بویژه اگر پاسخ دوم هم از آخوند باشد.۱۰
به هر روی، آثار مستقل فلسفی آخوند بدین شرح است:
حاشیه بر اسفار
حاشیه بر منظومه ملاهادی
شخصی از اهل شیراز، شصت پرسش فلسفی از میرزا شیرازی می پرسد، آخوند خراسانی، شاگرد بنام میرزا، به آنها پاسخ می دهد.
آقا نجفی قوچانی از شاگردان آخوند خراسانی، درباره این اثر می نگارد:
»در زمان میرزای شیرازی یک نفر از شیراز، شصت مسأله در حوزه اندیشه عقلی را گزینش می کند که دانشمندان شیراز از حل آنها ناتوان بودند. اینها به میرزای شیرازی تحویل داده شد. میرزا فرمود: جواب اینها کتب عدیده لازم دارد و پنج شش ماه زحمت دارد و من فرصت این کار را ندارم. آن شخص می گوید بعد از این که میرزا قبول نکرد، نزد برخی دیگر هم بردم، یا همان جواب میرزا را دادند یا اظهار داشتند که توان جواب دادن را ندارند. این فرد از برخی افراد از جمله من می پرسد آیا در نجف کسی هست که توان پاسخ گویی داشته باشد؟ جواب می شنود که: بله. که دو نفری با هم رفتیم خدمت آخوند. آخوند بدون این که به کتابی مراجعه کند، پاسخ همه سوالات را در مدت یک ساعت نوشت!«۱۱
با توجه به گزارش مرحوم آقا نجفی، باید این شصت مسأله غیر از آن چیزی باشد که توسط کنگره علمی آخوند خراسانی منتشر شده است. زیرادر این مجموعه، فقط پرسش و پاسخهای فقهی آمده است.
باور به نقش فلسفه در فهم روایات و سفارش به فراگیری آن
هانری کربن فرانسوی در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی خود نقل کرده است:
»ملا کاظم خراسانی (۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م) حکیم کامل شیعی، بر این نظر بود که هر کسی آگاهی کافی از فلسفه و الهیات نداشته باشد، نمی تواند احادیث امامان معصوم(ع) را دریابد. «۱۲
در یادنامه علامه سید جلال الدین آشتیانی درباره پشتیبانی آخوند از فلسفه چنین آمده است:
»در زمان آخوند خراسانی، فلسفه در نجف رواج داشت. ایشان خودش خیلی تبلیغ می کرد و اگر کسی در جهت مخالفت با فلسفه اظهار نظر می کرد، آخوند به تندی با او برخورد می کرد، و یا مثلا درباره روایات در اصول و عقاید توحید و نبوت، او می گفته است که: بدون تخصص در فلسفه هیچ کسی حق ندارد وارد این مباحث شود. «۱۳
درباره مرحوم آخوند نگاشته اند:
»آخوند خراسانی معتقد بود که اطلاعات فلسفی برای فهم برخی مطالب اصولی، به طلبه کمک می کند و حتی عقیده داشته اند در برخی احادیث مبدأ و معاد، که از اهل بیت(ع) رسیده اصطلاحات و الفاظ فلسفی در فهم مراد معصوم کمک می کند. و بدون فلسفه روح روایات اهل بیت(ع) فهمیده نمی شود. نه این که مقصود معصوم(ع) لزوما همین فلسفیات باشد، بلکه فلسفه ممد و مفید در فهم مراد واقعی معصوم خواهد بود. لذا در برخی مباحث اصولی به ذکر مباحث فلسفی هم روی آورده اند و شیخ آقا بزرگ تهرانی هم در الذریعه، وقتی به معرفی کفایه می پردازد، این را می گوید که مرحوم آخوند، بیش تر از امثال صاحب معالم، صاحب قوانین، و صاحب رسائل، مباحث فلسفی را در اصول متذکر شده و داخل نموده است. در بین شاگردان ایشان هم بیش از همه مرحوم غروی اصفهانی (کمپانی) مباحث فلسفی را داخل در اصول کرده است. «۱۴
این سخنان از مرحوم آخوند حاکی از باورمندی او است به این که فهم روایات معصومین(ع)، بویژه روایات اعتقادی، مبتنی بر آگاهی کافی از فلسفه و اصول عقلی است. نفس چنین ادعایی، بیان گر آن است که آخوند خود عالم به فلسفه بوده است.
اکنون تفکر فلسفی آخوند را در کتاب اصولی او، کفایه الاصول، جست وجو می کنیم.
درآمیختگی علم اصول و فلسفه
پیش از سید مرتضی علم الهدی، اصول فقه به صورت مسائل پراکنده در لابه لای روایات و منابع دینی دیده می شد. بعضی از اصحاب ائمه همت کردند و مسائل خاصی از علم اصول را گرد آوردند، از جمله:
هشام بن حکم که در باب الفاظ کتاب دارد.۱۵
یونس بن عبدالرحمان که در باب تعارض و تعادل و تراجیح رساله دارد.۱۶
اسماعیل بن علی ابو سهل نوبختی در باب خصوص و عموم و ابطال قیاس و نقض اجتهاد به رأی دارای اثر است.۱۷
حسن بن موسی نوبختی در باب خبر واحد و خصوص و عموم کتاب نگاشته است.
از این پس، کم و بیش، پرداختن به مسائل اصولی باب می شود و اندیشه های اصولی پا می گیرد. چهره های شاخص شیعه، همچون ابی محمد حسن بن علی بن ابی عقیل نعمانی۱۸ و ابو علی محمد بن احمد بن جنید اسکافی۱۹ و ابو منصور صرام نیشابوری و شیخ مفید۲۰ به مسائل علم اصول می پردازند و تقریری جدید از مسائل گذشته و افزون بر آنها ارائه می کنند.
سید مرتضی علم الهدی، توانست با گردآوری و تدوین همه مسائل مطرح در اصول فقه تا آن دوره، شکل و شمایل خاصی به این دانش بدهد و پایه های علم اصول را بنیان نهد و اولین کتاب در اصول فقه را در مذهب شیعه، با عنوان الذریعه فی علم اصول الشریعه، در دو جلد بنگارد.
بعد از او، شیخ طوسی به بازخوانی پرداخت و با بهره گیری از دیدگاه های شیخ مفید و سید مرتضی و نیز بررسی آثار اهل سنت، کتاب العده فی اصول الفقه را نگاشت.۲۱ و این روند تا دوره میرزا ابوالقاسم گیلانی قمی، معروف به محقق قمی، صاحب قوانین، با فراز و نشیب ادامه یافت. محقق قمی تحت تأثیر فضای عمومی اخباری گری و نهضتی که استادش مرحوم بهبهانی علیه اخباری گری آغاز کرد، به نگارش کتاب »القوانین المحکمه فی علم الاصول« پرداخت. با توجه به پی ریزی اندیشه های فلسفی در کتاب قوانین، و جریان قوی مقاومت در برابر اخباری گری، تقریبا می توان گفت اصول فقه شکل و شمایل دیگری پیدا کرد و چیز دیگری شد. هرگز نمی توان قوانین را با معالم و یا دیگر آثار پیش از آن مقایسه کرد. بدین سان، فلسفه توانست یک برش تاریخی میان دوره پیش و پس از قوانین ایجاد کند. گرچه رگه های پر رنگ فلسفه را در آثار نزدیک به قوانین و معاصر آن نیز می توان شاهد بود.
نقش تفکر فلسفی آخوند در آفرینش کفایه
ذهن فلسفی آخوند، این توان را به او بخشید که بتواند مسائل گسترده علم اصول را به گونه ای ساختارمند پی بریزد و کتابی در علم اصول تالیف کندکه پس از سالها، هنوز آخرین متن درسی سطوح عالی و محور درس خارج علم اصول است و جزو آثار کلاسیک علمی حوزه های علمیه است.
نکته مهم و اساسی این که آخوند، فلسفه دان نبود که فقط به حفظ چند اصطلاح فلسفی همت بدارد و همان چند اصطلاح را تکرار کند. به دیگر بیان، او تنها به آشنایی با فرآورده های فلسفی بسنده نکرده بود، بلکه با تمامی وجود، فرآیند فلسفه را نیک دریافته بود. با نگاهی به کتاب کفایه، این مطلب قابل درک است. همین نظام مندی در کفایه، در آثار اصولی کمپانی (نهایه الدرایه) محمد رضا مظفر (اصول الفقه) و نیز در اثر بدیع شهید صدر (حلقات الاصول) دیده می شود.
سایه گستری فلسفه بر کفایه
»امتیاز و تفاوت دیگر مرحوم آخوند در مقوله دانش اصول، گره زدن مباحث اصول فقه با مباحث فلسفی است. پیش تر در بین شماری دیگر از فقیهان فلسفه خوان و فلسفه دان، بین مباحث فلسفی و اصولی اختلاطی به وجود آمده بود; امّا در اندیشه مرحوم آخوند خراسانی، این تلاقی عمق بیش تری یافت و بسیاری از مباحث فلسفی راهی به سوی اصول فقه پیدا کردند. این پدیده، هم مباحث اصولی را با دشواری مواجه کرد و هم در مواردی به بن بستهایی جدّی منجر شد. این که چنین اختلاطی برای دانش اصول مفید بود و یا مضر، از جمله مباحثی شد که تعدادی از اصولیان درباره آن اظهار نظر کرده و به نقد و بررسی پرداختند. امروزه تا حدودی زیان مند بودن این اختلاط پذیرش عام پیدا کرده است. تفاوت گذاری بین امور واقعی، که قلمرو فلسفه است، با مقوله اندیشه گری محض از سویی، و بین هر دوی این مقوله ها با امور قراردادی که قلمرو قانون و فقه است، از سویی دیگر، مبانی لازم را برای دفاع از تصفیه دانش اصول از مباحث فلسفی در اختیار طرفداران جداسازی اصول از مباحث فلسفی قرار داده است. «۲۲
همان گونه که می نگرید، بعضی به آخوند خرده می گیرند که چرا علم اصول را بیش از اندازه فربه کرده و مسائل غیر اصولی را به دامان این علم ریخته است. طبیعی است مراد اینها از آمیختگی مسائل غیر اصولی، ادبیات، فقه و تاریخ نیست، بلکه منظور آمیختگی مسائل فلسفی به مسائل اصولی است. در برابر این دیدگاه کسانی بر این باورند که:
»آوردن این مباحث در اصول، لازم است. البته به نظر بنده نمی توان گفت این مباحث بی ربط به اصول است. اینها اگر چه پایه و رکن اصلی اصول نیستند ولی فهم آنها در فهم اصول دخیل است. وقتی انسان فیلسوف شد در جست وجوی استدلال می کوشد و علم اصول جای استدلال است. پس فلسفه در اصول تاثیر بخش است و حتی یک قسمت اصول فقه، مستقیما به عقلیات مربوط می شود و در مباحث دیگر، مثل مباحث الفاظ، نیازمند فلسفه هستیم… لذا کسی که در علم فلسفه، آگاهی مناسب داشته باشد برای فهم مباحث اصولی موفق ترخواهد بود…
ببینید یک اصول جدیدی تاسیس شده است و قالب اصول قبل را به هم ریخته است. آرای تمام علمای اصولی بعد را هم تحت تاثیر قرار داده است. به اصطلاح »أنسی ماقَبلَهُ سوی فَرائدُ الشّیخ و أتعَبَ کلّ من جاءَ بعدَه«. پس این تغییر اصلاحی، یک امر ضروری بوده است و همین حالا نیز آقایان وضع اصول قبل از آخوند خراسانی را مردود می شمارند چون مفید تام نبوده است و حشو و زواید و تورم بسیاری داشته است. خیلی فرق است بین این که انسان در طول سه سال، یک دوره کامل اصول فقه را درس بگیرد، تا این که در مدت ۳۰ سال یک دوره اصول درس بگیرد، تازه اگر عمرش کفاف بدهد. اگر کسی به طور جدی و منقّح کفایه رادر طول ۳ یا حتی ۲ سال بخواند، تقریبا از اصول بی نیاز خواهد شد. حالا که این تغییر مترقیانه لازم و ضروری بود، وارد کردن فلسفه مضر نخواهد بود. بماند که اصولا فلسفه دربحث عقاید و اصول دین هم تاثیر مثبت دارد و فرا گرفتن آن نافع است. از این جهات می توان گفت که طرح اصولی ریخته شده توسط آخوند به نفع استاد و طلبه و حوزه های علمیه است.«۲۳
استاد قاضی زاده،۲۴ مکتب اصولی آخوند را این گونه تحلیل می کند:
»آن چه که مجموعه یک مکتب اصولی را برای آخوند رقم می زند، عبارت است از مباحث و قواعد فلسفی، کلامی و ادبی. آخوند در تمام اصول سعی کرده است که همه این مسائل را به گونه ای تحلیل عقلی و فلسفی بکند و حتی در وضع لغات آنها را رنگ و بوی فلسفی بدهد… این که چاشنی علم اصول فلسفه شده، بسیار پسندیده است; زیرا فلسفی شدن در فهم آیات و روایات و اوصاف کمک می کند. به عقیده بنده اصل این کار بسیار مفید است. نهایت سخن بنده در این است که ما جایگاه این قواعد اصولی را که دارای جنبه های کلامی و فلسفی است، آن چه جایگاه بنای عقلا و اعتبارات عقلائیه است و نیز آن چه متخذ از ظرافتهای ادبی است، بشناسیم و بدانیم که هر کدام از چه جایگاهی برخوردارند. «۲۵
پاسخ کسانی که به آوردن مسائل فلسفی در اصول اشکال می کنند این است که چرا نباید یک دانش از دانش دیگر بهره ببرد. مگر در فقه در بحث ارث و دیه از ریاضی و نیز در بحث آب کر از دانش هندسه استفاده نمی شود؟ آیا بهره گیری از ریاضی و هندسه به معنای خلط و یا آمیختگی این دو دانش است؟ و نیز بخشی از فقه بر نجوم تکیه مستقیم دارد، مانند تعیین وقت برای نماز و روزه و تعیین قبله در شهرها و روستاها. چه منعی خواهد داشت که نجوم برای پیشبرد دانش فقه مورد بهره برداری قرار بگیرد؟ در علم اصول نیز استفاده از فلسفه این گونه است. با توجه به این که ریاضی یک دانش عقلی است و نمی تواند با فقه، که دانشی کاملا جزیی و شخصی و فردی است، ارتباط داشته باشد و نیز نجوم یک دانش تجربی است و حال آن که فقه دانش نقلی است، ولی در این جا کسی اشکال نمی کند.
پس اشکال بر آخوند وارد نیست. افزون آن که اصول فقه هم اکنون به عنوان یک علم مستقل در آمده و ویژگی علمی خود را دارد و دارای موضوع و مسائل خاص خود است. بسیاری از مسائل و مباحث مطرح در علم اصول عقلی است، نه نقلی. عقلی بودن این مباحث، به معنای خلط اصول فقه و فلسفه با یک دیگر نیست. ماهیت این مباحث و مسائل، فلسفی است. حجیت کتاب و سنت را که نمی شود با قرآن و سنت اثبات کرد. اثبات اصول عملیه نیز به طریق عقل است، نه نقل که به تفصیل در اصول بیان شده است.۲۶
گفته شده با آمیختن فلسفه به اصول، بین دانش اعتباری با دانش واقعی خلط شده و این ترکیب آب و روغن است.
به نظر می رسد این اشکال نیز وارد نیست; زیرا فلسفه از آن جهت که فلسفه است و به عنوان مسائل فلسفه وارد اصول نشده است. بلکه حیث اصولی این مسائل حفظ شده است. در هرکجا که بحثی فلسفی آمده است، این بحث با حیث فلسفی آن وارد نشده است، بلکه حیث اصولی آن مورد توجه قرار می گیرد. آب در علوم متعدد کاربرد متعدد دارد. مهم این است که به آب از چه زاویه ای نگاه شود; در فقه، آب از نظر حکم شرعی برای مکلف مورد بررسی قرار می گیرد که پاک کننده است، یا نه. ولی در شیمی و فیزیک از افق دیگری نگریسته می شود.
و نیز بر آثار اصولی آخوند اشکال شده است:
»یکی از محورهای نقد مباحث اصولی آخوند خراسانی، مربوط است به واردکردن مباحث فلسفی فراوان در اصول فقه. از آن جا که فلسفه درباره امور خارجی و تکوینی بحث می کند و اصول فقه درباره امور اعتباری و جعلی، بنابراین، خطر گاه مهم ورود مباحث فلسفی به اصول فقه، خلط احکام »امورخارجی« با احکام »امور اعتباری« است. به عبارتی دیگر، اصول فقه، دانشی »آلی« است که در خدمت دانش »فقه« قرار دارد. دانش فقه نیز در پی استنباط و اثبات احکام شرعی به نحو »حجت« است. از آن جا که »حجیت«، لااقل به گونه ای که در اصول فقه امامیه معروف است، امری جعلی، قراردادی و اعتباری است که برای ترتب آثاری، جعل می شود. پس بحث کردن از »فلسفه« در مباحث »اصول« نوعی خلط مبحث به وجود می آورد. «۲۷
به نظر می رسد بنیان مشترک همه این اشکالها کم توجهی به افق و چشم اندازی است که از آن چشم انداز به مقوله و مسأله نگریسته می شود. فلسفه، فلسفه است و اصول فقه، اصول فقه. تا کنون نشنیده ایم و به کسی هم توصیه نمی شود که اگر می خواهی فلسفه بخوانی برو کفایه آخوند را بخوان. کتاب کفایه، کتاب اصول است. کسی که بخواهد فلسفه بخواند، بی گمان سراغ بدایه، نهایه، شرح منظومه، اسفار، شواهد الربوبیه، حکمت الا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 