پاورپوینت کامل تحقیق و بررسی حدیث مشهور «لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم إمرأه» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تحقیق و بررسی حدیث مشهور «لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم إمرأه» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحقیق و بررسی حدیث مشهور «لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم إمرأه» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تحقیق و بررسی حدیث مشهور «لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم إمرأه» ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

حدیث: »لن یفلِح قوم ولّوا امرهم إمرأه« از احادیث مشهور در منابع روایی و فقهی اهل سنت است که در کتابهای فقهی شیعه نیز به آن استناد شده است. این حدیث، نقش زیادی در اندیشه فقهاء داشته است و در موارد زیادی با توجه به آن، درباره زنان و تلاشهای سیاسی آنان نظر داده و آنان را از شرکت در امور سیاسی و اجتماعی، پرهیز داده اند. با نگاهی به کتابهای فقهی شیعه و عامه در می یابیم که این حدیث، بسیار اثرگذار بوده است و از آن جا که این حدیث در منابع معتبر اهل سنت نقل شده است، صحت آن مورد تردید قرار نگرفته است. علمای شیعه نیز، با این که حدیث را عامی می دانند، نه تنها به تحقیق و بررسی آن نپرداخته اند که آن را پذیرفته و برابر آن فتوا داده اند. البته شماری از عالمان و اهل نظر در گذشته۱ و در سالهای اخیر، استناد به آن را، با توجه به این که در منابع شیعه نیامده، مورد تردید قرار داده اند.۲ با توجه به این که دیگر احادیث از نظر سندی قابل استناد نیستند؟ و این حدیث از اهمیت زیادی در موضوع مربوط به زنان برخور دار است، آن را به بوته نقد و بررسی می نهیم و این حدیث از جهت منابع، متن، احتمال نقل و صدور آن از ناحیه رسول خدا و احتمال جا به جایی آن با احادیث دیگر، مورد بررسی قرار می گیرد. تا آن جا که ما تتبع کرده ایم، تا کنون در باره این حدیث کسی به تحقیق نپرداخته است.

حدیث «لن یفلح» در منابع فقه شیعه

در اهمیت این حدیث، توجه به این نکته لازم است که منبع اصلی در ممنوعیت ولایت زن در امور اجتماعی و قضائی است. از این روی امکان دارد که آن چه ذکر می شود برای بسیاری خوشایند نباشد، اما مهم در این تحقیق و نقد و بررسی، نقد آن برابر اصول شناخته شده فقهی است. اهمیت توجه به این حدیث وقتی روشن تر می شود که اشاره ای به استنادات فقهای شیعه به این حدیث داشته باشیم. شیخ طوسی، نخستین دلیلی که بر ناروا بودن قضاوت زنان ارائه می دهد و به آن استناد می جوید، این حدیث است:

«قومی که زنی بر آنان حکومت کند، رستگار نخواهند شد. »۳

شیخ طبرسی نیز به این حدیث استناد کرده است.۴

شهید ثانی در مسالک در شرط مردن بودن قاضی به این حدیث استدلال کرده و با تعبیر »و قد قال; و به تحقیق رسول خدا فرمود« آن را ذکر نموده است۵.

سید علی در ریاض المسائل۶، طباطبائی در مناهل و مفاتیح الاصول،۷ نجفی در جواهر الکلام۸ و سید کاظم یزدی در تکمله عروه الوثقی پس از اجماع، به این حدیث استدلال کرده اند۹.

خوانساری در جامع المدارک۱۰ و گلپایگانی در کتاب القضاء۱۱ از معاصران و دیگربزرگان به این حدیث استناد کرده اند.

نقش این حدیث در جلوگیری از فعالیت اجتماعی زنان در جهان اسلام

برای جلو گیری از حضور زنان مسلمان در مسائل اجتماعی، کتابها و مقاله های بسیار نگاشته شده که یکی از مستندات مهم آنان همین حدیث است. به عنوان نمونه برای آشنایی با دیدگاه فقهای معاصر اهل سنت، به مقاله ای اشاره می کنم با عنوان »تولی المرأه رئاسه الدوله« که در سوم شوال ۱۴۲۶ه.ق. نگاشته شده است. به نظر می رسد مقاله زمانی نوشته شده که گروهی از زنان مصر نامزد ریاست جمهوری شده بودند.

در این مقاله نظر علمای عامه ذکر شده است و از آن چه نقل شده به خوبی استفاده می شود که مهم ترین دلیل آنان این حدیث است که در صحیح بخاری آمده است.

نویسنده در آغاز، ولایت را به عامه و خاصه تقسیم می کند. ولایت خاصه، مانند ولایت بر اوقاف، وصایت و ایتام که آن را برای زنان جایز می شمرد و ولایت عامه، مانند: سرپرستی قضاوت، ریاست دولت و پادشاهی که برای زنان جایز نمی داند و دلایلی که بر می شمارد: آیه »قوامون«، اجماع و همین حدیث است. به اضافه نقصان عقل زنان و.. که امکان کار عمومی برای آنان نیست. در ادامه به دیدگاه علما اشاره می کند، مانند: مناوی و ابن عربی در احکام القرآن که وی با توجه به حدیث نبوی که در صحیح بخاری آمده خلافت و حکومت را برای زنان جایز نمی شمرد. بد نیست این نکته را بیفزایم که ابن عربی این حدیث را در ذیل تفسیر آیات مربوط به ملکه سبا آورده و می خواهد بگوید این حدیث، آن چه در آیه آمده نفی می کند. وی سپس به فتوای طبری و ابو حنیفه اشاره می نماید و آن را در باره آن دو نمی پذیرد و حتی نصب زن بر بازار را از طرف خلیفه دوم، از ساخته های بدعت گذاران می شمرد.۱۲

نویسنده در ادامه به فتوای معاصران می پردازد و فتوای بن باز، مفتی اسبق عربستان را، که در باره کاندیداتوری بی نظیر بوتو از وی پرسیده بودند، نقل می کند که پس از استدلال به آیه »قوامون« به سنت استناد می کند. اولین دلیل وی همین حدیث صحیح بخاری است و آن را دلیل بر حرمت تولیت حکومت از سوی زن می شمارد. آن گاه به اجماع مسلمین اشاره و از نقصان عقل زنان سخن می گوید.۱۳ نویسنده در ادامه، فتوای علمای الازهر را نقل کرده که با توجه به این حدیث حضور زن را حتی در مجلس قانون گذاری جایز نمی دانند، چون به نظر آنان کار در این مجلس از نوع ولایت عامه است.۱۴

علت نقل و زمان شهرت این حدیث

این حدیث، با عبارات گونا گون نقل شده است. مشهور ترین آن نقل صحاح و سنن اهل سنت است، به روایت از ابوبکره، آن هم در جریان جنگ جمل که وی تصمیم داشته به یاری عایشه برود، وقتی که عایشه در مقام امر و نهی و فرماندهی ایستاده، به یاد این سخن پیامبر افتاد که وقتی دریافت دختر کسری فرمانروایی قوم فارس را بر عهده گرفته، فرمود:

»لَنْ یفْلِحَ قَوْم وَلَّوْا أَمْرَهُمْ إمْرَأَهً«۱۵

قومی که امورشان را به عهده زنان واگذارند هرگز رستگار نمی شوند.

از این رو ابوبکره درجنگ جمل شرکت نکرد امّا متن نقل شده از وی، با تعبیرها و واژه های گوناگون در کتابهای روایی ثبت شده است:

در صحیح بخاری آمده: »لَنْ یفْلِحَ قَوْم وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَهً«۱۶ و شیخ طوسی آورده: »لا یفلح قوم وَلِیتْهُمْ امرأه«۱۷ و در منابع اهل سنت آمده: »ما أفلحَ قوم ولّوَ أمرَهم امرأهً«۱۸ »و ما أفلح قوم یلی أمرهم إمرأه«۱۹ و »لَنْ یفْلِحَ قَوْم أَسْنَدُوْا أَمْرَهُمْ إِلَی امْرَأَهً«۲۰ مشابه آن درمنابع شیعه بدون سند۲۱ آمده است.

در مسند احمد با تعبیر »لایفلح قَوْم أَسْنَدُوْا… «۲۲ و در منابع دیگر: »لن یفلحَ قوم یدَبّرُ أَمْرَهُم امرأه«۲۳، »لن یفلحَ قوم یمْلِک رأیهُم امرأه«،۲۴ »لن یفلحَ قوم تَمْلِکهُمْ امرأه«۲۵، »لایفلح قوم تَمْلِکهُمْ… «۲۶ »لن یفلحَ قوم جعَلوا أمرَهم إلی امرأهً«۲۷، »ما أفلحَ قوم قیمهم امرأه«۲۸، »ما أفلح قوم قیمتُهم امرأه«۲۹، »لن یفلح قوم رأیهم إمراه«۳۰ و »لن یفلح قوم ملّکوا أمرهم إمرأه«۳۱.

بررسی سند حدیث

این حدیث، در بیش تر منابع از ابوبکره از طریق چند راوی نقل شده است و فقط در یک نقل، راوی آن از پیامبر، شخص دیگری است و در مجموع چهار سند دارد.

۱. در بیش تر منابع معتبر اهل سنت، راوی از ابوبکره، حسن بصری است. مانند نقل صحیح بخاری، ترمذی، نسائی و برخی نقلهای احمد حنبل. البانی، در ارواء الغلیل، پس از نقل سخن ترمذی مبنی بر صحت این حدیث، می افزاید: حسن در این جا حسن بصری است و او در حدیث تدلیس می کند۳۲.

ابن حجر در باره تدلیس وی می نویسد:

»او، در بسیاری از اوقات خبر مرسل نقل می کرد و تدلیس می نمود و از گروهی که حدیث نشنیده بود، حدیث نقل می کرد و می گفت: حدیث کرد ما را و برای ما در سخنرانی چنین گفت. «۳۳

بنا بر این، خبر وی صحیح و معتبر نیست، بویژه که از عملکرد خود او نیز پرسش شده است: از چرایی شرکت نکردن در جنگ جمل و ترک وظیفه شرعی. باید پاسخی قانع کننده می داد، چه در باره همراهی با علی )ع( و چه در حمایت از ام المؤمنین عایشه.

۲. طیالسی، احمد حنبل و ابن ابی شیبه با تعبیر »اسندوا« حدیث را از عیینه بن عبد الرحمن بن جوشن از پدرش از ابوبکره نقل نموده اند. البانی، عیینه و پدرش را موثق دانسته و اسناد این نقل را خوب می داند.س

۳. ابن ابی الحدید، با تعبیر »تدبر أمرهم« حدیث را از شعبی از مسلم بن ابی بکره از پدرش نقل کرده است. شعبی به شدت ضد شیعه است. وی سالها در خدمت حاکمان زبیری و عبد الملک مروان بوده و مدتی مسند قضاوت کوفه را برعهده داشته است.۳۵

۴. فقط با تعبیر »یملک رأیهم« هیثمی از طبرانی در أوسط از غیر ابوبکره، از جابر بن سمره از پیامبر با سندی متفاوت نقل کرده است۳۶. هیثمی پس از نقل این روایت می نویسد: شیخ طبرانی، ابو عبیده عبد الوارث بن ابراهیم را نمی شناسم.۳۷

۵. علی بن زید، از عبد الرحمان بن ابی بکره، از ابو بکره نقل می کند که رسول خدا پرسید، چه کسی بر فارس حکومت می کند؟ گفتند: زنی. فرمود:

»ما أفلح قوم یلی أمرهم إمرأه«

قومی که حکومت بر آنان را زنی به عهده دارد رستگار نمی شوند.

راوی این حدیث، علی، معروف به علی بن زید بن جدعان است. جدعان جد چهارم اوست. ابن حجر او را ضعیف دانسته است.۳۸ افزون بر این، حدیث به صورت وجاده )دیدن در کتابی( است، نه به صورت سماع )شنیدن از راوی( که پایین ترین نوع تحمل حدیث است. این نقل، زمان صدور آن را در وقت حکومت دختر کسری دانسته، که به دلائلی که خواهد آمد، صحیح نیست.

بنا بر این، نقل مشهور به جهت وجود حسن بصری در سند، قابل اعتماد نیست. دیگر نقلها هم سند قوی و معتبری که منشأ حکم شرعی باشد، ندارند. و در یک مورد، که سند معتبر دانسته شده، با بررسی نکته های دیگر، صحیح نبودن آن به اثبات می رسد. همین نقل »اسندوا« را ابن قتیبه۳۹ و شماری از عالمان شیعه۴۰ در جریان حکومت دختر کسری آورده اند.

این روایت، در منابع اصلی روایی شیعه ذکر نشده است. در خلاف شیخ طوسی آمده است و با تعبیر »اسندوا« در تحف العقول، خرائج راوندی و بحار الأنوار نقل شده که سندی ندارد.

افزون بر این، اشکالها و شبهه های دیگری وجود دارد که حدیث را از اعتبار می اندازد; در مَثَلْ متنش اضطراب دارد، با بیش از ده نقل متفاوت.

مفاد و معنای حدیث

معنای حدیث با تعبیرهای مختلفی که دارد، این را می رساند که ریاست زن در مسائل حکومتی خوش آیند و همراه با موفقیت نخواهد بود. به نظر می رسد آن چه در معنی حدیث مهم است دو قسمت است.

اول. در بیش تر منابع، روایت با تعبیر »لن یفلح« آمده است. »لن« برای نفی ابدی است »لن ترانی یا موسی« که در قرآن آمده، به این معنی است که هر گز مرا نخواهی دید، چون خدا قابل دیدن نیست. در این جا هم به این معنی است که هر گز قومی که زن بر آنان حکومت کند رستگار نخواهند شد و آنان به رستگاری نمی رسند.

در کتاب خلافِ شیخ طوسی، با تعبیر »لایفلح« آمده است. در دو نقل مسند احمد حنبل: »تملکهم« و »أسندوا« در یک نقل با »لن یفلح« و در نقل دیگر با »لا یفلح« آمده است. در مجموع نووی و مغنی ابن قدامه »ما أفلح قوم ولوا أمرهم إمرأه«، و در نهایه و لسان العرب تعبیر »قیمهم و… « با تعبیر »ما أفلح قوم« آمده است. که لام و ما نافیه است و به معنی نفی رستگاری است; اما به شدت »لن« نیست. گرچه ما افلح تأکید بیش تر را می رساند، در این صورت، ممکن است عدم رستگاری شامل مورد غالب شود و یا مربوط به موارد خاص باشد. بنا بر این، می توان گفت در اکثر موارد نسخه بدل »لن«، لا و ما نافیه ذکر شده است و آل عصفور بحرانی در شرح مفاتیح فیض کاشانی، استدلال به آن را نارسا دانسته است۴۱ و خوانساری معتقد است عدم فلاح، با جواز مخالفتی ندارد.۴۲

دوم. نفی حکومت و ولایت برای زن است. اگر مورد شأن صدور آن را بپذیریم، آن چه مورد توجه پیامبر )ص( بوده حکومت است، آن هم حکومتی مانند امپراطوری ایران که بخش عمده آسیا را در اختیار داشته است.

اگر استفاده ابوبکره را از حدیث در نظر بگیریم، فرماندهی سپاهی است که جمعی در آن حضور دارند و این نشان می دهد که حکومت و فرمان زن، در سطح محدود تر هم قابل پذیرش نیست. و نقلی که البانی آن را تأیید کرده »اسندوا« قابل تعمیم است. البته این نقل با تعبیر لایفلح هم در مسند احمد آمده است.

چنانچه ما این روایت را درست بدانیم، با توجه به شأن صدوری که برای آن ذکر شده است، نشان می دهد که زن نمی تواند امامت عظمی را به عهده گیرد. پوران دخت، حاکم امپراطوری ایران بود، بنابراین، روایت، دیگر مدیریتها را از سوی زنان نفی نمی کند. متن آن هم در منابع، یک سان نیست. در خلاف شیخ »لایفلح« و در منابع دیگر »لن یفلح« است و روایت غیر شیعی است.

توجه به زمان صدور و علت نقل حدیث

همان گونه که ذکر شد، این حدیث را ابوبکره از قول پیامبر برای توجیه شرکت نکردن در جنگ جمل، به پشتیبانی از عایشه نقل کرده و در ضمن، زمان صدور حدیث را از آن حضرت، بیان کرده که توجه به آن بسیار مهم است.

برای تکمیل بحث در باره این حدیث، اکنون به دو نکته مهم می پردازیم.

۱. توجیه های نقل شده از ابوبکره در باره علت شرکت نکردن در جنگ جمل و دیگر جنگها و اشاره ای نیز به توجیه حسن بصری برای شرکت نکردن در جنگ جمل همراه علی )ع(. چنانچه توجیه های دیگری در میان باشد، بدیهی است که در اصالت این توجیه می توان تردید کرد و باید به دنبال علتی دیگر رفت.

۲. ابوبکره، مدعی است پیامبر این سخن را وقتی فرمود که دختر کسری بر ایران حکومت می کرد. یعنی حضرت وقتی خبر فرمانروایی دختر کسری را بر ایران شنید، این حدیث را فرمود. این نکته در صحیح بخاری۴۳، سنن نسائی۴۴ و مستدرک حاکم۴۵ و دیگر منابع آمده است. روشن است اگر در روایتی به این موضوع اشاره نشده، راوی، کلام ابوبکره را نقل نکرده است. با توجه به این مطلب، آیا این ادعا از نظر تاریخی درست است؟ چنانچه ثابت شود دختر کسری پس از پیامبر بر ایران حکومت کرده، بر صحت روایت خدشه بزرگی وارد می شود و دلیلی خواهد بود بر جعلی بودن آن. در این صورت باید علت جعل آن را جست وجو کرد.

احادیث نبوی، دستاویز ابوبکره برای شرکت نکردن در جنگ جمل؟

درباره شرکت نکردن ابوبکره در جنگ جمل، نقلهای گوناگونی وجود دارد که در تمام آن نقلها، وی به حدیثی از پیامبر استناد می کند.

۱. در کتاب الغارات از حسن بصری نقل شده است که وقتی ابوبکره حسن بصری را دید که به سوی علی می رود، به وی گفت: از رسول خدا شنیدم که می فرمود:

»سَتَکونُ بَعْدی فتنه النائمُ فیها خیر مِنَ القاعِدِ و القاعد فیها خیر منَ القائِمِ.«

به زودی فتنه ای پس از من رخ خواهد داد که خوابیده در آن بهتر از نشسته است و نشسته بهتر از ایستاده است.

حسن بصری می گوید: روز بعد جاریه بن عبدالله و ابوسعید، مرا دیدند گفتند: دیروز کجا بودی و در جنگ شرکت نکردی؟

گفتم: به جهت حدیثی که ابوبکره نقل کرد، نیامدم.

آنان گفتند: خداوند ابوبکره را لعنت کند، او بد پاسخ داده است. پیامبر)ص( به ابوموسی فرمود:

»تَکونُ بَعْدی فتنه أنتَ فیها نائم خیر مِنک قاعِد، و أنتَ فیها قاعِد خیر مِنک ساعً«۴۶

ای ابو موسی، پس از من فتنه ای است که تو در آن خواب باشی بهتر است که نشسته باشی و نشسته باشی بهتر از آن است که تلاش کنی.

ابوبکره، در جنگ صفین هم گویا با همین توجیه و دستاویز شرکت نکرده است.

البته حسن بصری جزو افرادی بوده که در جمل شرکت نکرده است. نقل شده است:

»وقتی امام علی )ع( به وضوی وی ایراد گرفت، گفت: تو دیروز کسانی را کشتی که شهادتین می گفتند، نمازهای پنجگانه را می خواندند و وضو می گرفتند. حضرت پرسید پس چرا دشمنان ما را یاری نکردی؟ گفت: غسل کردم و حنوط نمودم و اسلحه به دست گرفتم و تردیدی نداشتم که تخلف از ام المؤمنین کفر است. اما شنیدم که منادی ندا می کند:

»یا حسن ارجع فانّ القاتل و المقتول فی النار«

ای حسن برگرد; زیرا کشنده و کشته شده در آتش اند.

حضرت فرمود: او برادرت ابلیس بود!

حسن بصری گفت: اکنون قوم هلکی و هلاک شده را شناختم.«۴۷

افزون بر این روایت، محدث قمی روایات دیگری در مذمت وی در سفینه البحار نقل کرده است.

۲. نقل شده است که ابوبکره مشابه این توجیه را به نقل از پیامبر برای اخنف بن قیس داشته و او را از یاری کردن علی )ع( بازداشته است و به وی گفته که رسول خدا فرمود:

»هرگاه دو مسلمان به روی همدیگر شمشیر بکشند و یکی دیگری را بکشد، هردو در آتش هستند. «۴۸

این دو توجیه یا استناد به روایت نبوی، می تواند دلیل عدم شرکت ابوبکره در جنگ جمل و صفین باشد و تفاوت نمی کند که در جبهه عایشه و معاویه باشد یا در کنار علی )ع(. حضور در نبرد بین دو مسلمان جایز نیست.

۳. توجیه سومی که از وی ذکر شده، خاص است. در این توجیه، علت نپیوستن وی به سپاه عایشه، ذکر شده است. شعبی از مسلم بن ابی بکره و او از پدرش ابوبکره نقل کرده که گفت:

شمشیر خود را برداشته و برای حمایت از عایشه حرکت کردم وقتی دیدم او امر و نهی می کند به یاد سخن پیامبر افتادم که فرمود:

»لَنْ یفْلِحَ قوم تُدَبّرُ أمرَهُمْ إمْرأه«

رستگار نمی شود قومی که زمام کارش را زنی بر عهده داشته باشد.

از این روی، دست از حمایت عایشه برداشتم.۴۹

یا به نقلی دیگر گوید: به یاد این سخن رسول خدا افتادم هنگامی که به رسول خدا )ص( خبر رسید که دختر کسری بر مردم ایران حکومت می کند فرمود:

»لن یفلِح قوم وَلّوا امرَهُم امرَأه«۵۰

حدیث دیگری که از قول ابوبکره نقل شده درباره همراه نشدن اش با عایشه، حدیثی است که ابن ابی الحدید آورده است. از عبارت وی، به طور دقیق روشن نمی شود که این نقل از طریق ابوبکره بوده یا از طریق دیگری. وی پس از روایت قبلی در علت حمایت نکردن ابوبکره از عایشه چنین می نویسد: ابوبکره برای توجیه حمایت نکردن خود از عایشه این روایت پیامبر را به گونه ای دیگر نقل کرده که فرمود:

»إنَّ قَوْماً یخْرُجُونَ بعدی فی فِئهً رأسُها إمرأه، لاَ یفْلِحُونَ أبَداً«۵۱

به درستی که قومی پس از من در جمع گروهی خارج می شوند که رئیس آنان زنی است، آنان هیچ گاه رستگار نمی شوند.

۴. روایت دیگری که از ابوبکره نقل شده برای توجیه شرکت نکردن اش در جنگ جمل، روایت »قوم هلکی« است. به ابوبکره گفته شد: چه چیز تُرا، با آن بصیرتی که داری، از جهادِ در روز جنگ جمل، بازداشت ]گویا نظر پرسش کننده این بوده که چرا با عایشه همراه نشده است[

وی پاسخ داد: شنیدم که رسول خدا )ص( می فرمود:

»یخْرُجُ قَوْم هَلْکی َلاَ یفْلِحُونَ، قَائِدُهُمْ امْرَأَه«۵۲

مردمی به رهبری زنی، خروج می کنند، هلاک شده اند و روی رستگاری نمی بینند.

این روایت در منابع گوناگون با اختلافهایی نقل شده است:

۱. ابن اعرابی، ابوسعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر )م ۳۴۰) در کتاب معجم خود، آن را همین گونه که ذکر شد، نقل کرده است۵۳.

۲. ابن ابی شیبه در ادامه حدیث می افزاید: »قال: هُمْ فی الْجَنَّهِ. «۵۴ وی افزود: آنان در بهشت هستند.

نکته ای که در این جا مطرح است این که اگر آنان قوم غیر رستگار و هلکی هستند، چگونه در بهشت خواهند بود. چنانچه اهل بهشت اند، چرا نباید ابوبکره با این بهشتیان همراه شود.

۳. ذهبی در میزان الاعتدال و ابن حجر در لسان المیزان۵۵ اصل حدیث را آورده اند: »یخْرُجُ قَوْم هَلْکی لا یفْلِحُونَ قَائِدُهُمُ امْرَأَه« و با تعبیر »الحدیث« به ادامه آن اشاره کرده اند. گویا ذهبی اعتمادی به ادامه حدیث نداشته است. وی، راوی حدیث از ابوبکره را، عمر هُجَنَّع یا عمر بن هجنع ناشناخته دانسته و یکی از راویان آن را به نام عبد الجبار، شیعه معرفی کرده و نظر داده که قابل اعتماد نیست۵۶. اما ابن حجر، یادآور شده که ابن حبان، عمر بن هجنع را در کتاب ثقات خود آورده که عطاء بن سائب از او روایت می کند۵۷.

۴. در اکثر منابع، مانند: تاریخ الکبیر بخاری۵۸، دلائل النبوه بیهقی۵۹، إمتاع الاسماع، مقریزی۶۰ و سبل الهدی و الرشاد، صالحی، شامی۶۱، البحر الزخار یا مسند البزار۶۲، و فتح الباری، ابن حجر۶۳، کنز العمال، ۶۴ و دیگر منابع پس از نقل متن حدیث »یخْرُجُ قَوْم هَلْکی لا یفْلِحُونَ قَائِدُهُمُ امْرَأَه« آمده است: »قائدهم فی الجنه« این جمع، این روایت را پذیرفته و رد نکرده اند. برابر این نقل فقط عایشه اهل بهشت است و دیگران که در نبرد جمل علیه علی جنگیدند غیر رستگار و اهل دوزخ خواهند بود.

۵. ابومنصور، فرزند ابن عساکر، در کتاب »الاربعین فی مناقب أمهات المؤمنین« این حدیث را در فضائل ام المؤمنین عایشه نقل کرده و می گوید:

»و فی هذا الحدیث دلاله علی انّها لا تدخل النار و لیست بکافره بمقاتله علی )ع( کما زعمت الرافضه«۶۵

این حدیث دلالت دارد که عایشه، به خاطر رویارویی و جنگ با حضرت علی )ع( در آتش داخل نمی شود و کافر نیست، آن گونه که شیعه تصور می کند.

بنابراین، وی این حدیث را پذیرفته و در ادامه، آن را از معجزات پیامبر)ص( می داند که از آینده خبر داده است.

شماری صحت روایت را مورد تردید قرار داده و بر سند آن خدشه وارد کرده اند. ابن جوزی در کتاب الموضوعات، پس از نقل آن می نویسد:

»این حدیث ساختگی است و کسی که آن را ساخته، یکی از بزرگان شیعه است، به نام عبد الجبار. «۶۶

ذهبی می نویسد: ابو نعیم گوید: در کوفه دروغ گوتر از او نیست.

عقیلی گفته است از حدیث وی پیروی نمی شود.

ابو حاتم او را از ثقات دانسته است.۶۷

احمد حنبل گفته: اشکالی در او نیست.۶۸

آن چه سبب شده سخن عبدالجبار در نزد این افراد پذیرفته نشود و متهم به دروغ گویی و جعل شود، شیعه بودن اوست. چون شیعه بوده است، این سان با نقل او برخورد شده است. در ضعفاء عقیلی۶۹ هم این مطلب نقل شده است.

شماری نیز پس از نقل حدیث، توجیه ابوبکره را رد کرده و حدیث سوم را صحیح دانسته اند، چون در کتاب بخاری آمده است.

۶. هیثمی در مجمع الزوائد، حدیث »قوم هلکی« را نقل و به اقوال در باره عبد الجبار اشاره می کند و یادآور می شود: ابو حاتم، وی را ثقه دانسته است. سپس می افزاید:

»قلت له فی الصحیح: هلک قوم ولوا امرهم امرئه«۷۰

می گویم: در خبر صحیح آمده هلاک شدند قومی که کار و حکومت آنان را زن به دست گرفته است.

به هر حال، این نقل هیثمی، با نقل قبلی وی، تفاوتی ندارد.

ابن کثیر، پس از نقل این حدیث می نویسد:

»و هذا حدیث منکر جداً و المحفوظ مارواه البخاری من حدیث الحسن البصری عن ابی بکره«۷۱

و این حدیث به طور جدی منکر است و آن چه محفوظ است حدیثی است که بخاری از حسن بصری از ابی بکره نقل کرده است که در هنگام نبرد جمل و احتمال همراهی با عایشه، خداوند به سخنی که از پیامبر )ص( شنیده بودم به من سود رساند. وقتی که به پیامبر خبر رسید که بر مردم فارس زن کسری حکومت می کند: فرمود: لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم امرأه.۷۲

۷. سیدعلی عاشور در کتاب »طهاره آل محمد« این حدیث را این گونه نقل کرده است.

»تَکونُ بَعْدی فتنه، قَائِدُهُمْ امْرَأه لاَ یفْلِحُونَ«۷۳

پس از من فتنه ای پدید خواهد آمد که رهبری فتنه گران را زنی برعهده دارد، آنان رستگار نمی شوند.

روشن است وقتی که گروه رستگار نباشند، رهبر آن گروه هم رستگار نخواهد بود; مگر این که از کار خود پشیمان شده باشد.

سند این روایت با سند روایت »قوم هلکی« که بیش تر آن را ذکر کرده اند، متفاوت است و راوی آن هم عبد الجبار نیست که او را ضعیف بینگارند. ولی حدیث را همان عمر بن عبدالله بن هجنع از ابی بکره نقل می کند: شنیدم پیامبر )ص( فرمود: »تکون بعدی فتنه قائدهم امرأه لا یفلحون« منبع این کتاب تلخیص المتشابه خطیب بغدادی است که حدیث را در ذیل نام صباح بن محمد زعفرانی کوفی به سند خود آورده که او از عامر بن سمط، از عطاء بن سائب، از عمربن عبدالله بن هجنع، از ابوبکره نقل می کند.۷۴

بنابراین، سه متن متفاوت از این حدیث در دست داریم.

اول. نقل ابن ابی الحدید. »إنَّ قَوْماً یخْرُجُونَ بعدی فی فِئهً رأسُها إمرأه، لاَ یفْلِحُونَ أبَداً. «

دوم. نقل مشهور »یخْرُجُ قَوْم هَلْکی َلاَ یفْلِحُونَ، قَائِدُهُمْ امْرَأَه« که در اکثر منابع دارای یک جمله اضافی بود: »قائدهم فی الجنه«.

فقط در نقل ابن ابی شیبه به جای قائدهم فی الجنه آمده است: »قال: هُمْ فی الْجَنَّهِ«.

سوم. متن خطیب بغدادی: »تَکونُ بَعْدی فتنه، قَائِدُهُمْ امْرَأَه لاَ یفْلِحُونَ.« که سند آن با بقیه متفاوت است و برخی اشکالهای سندی که بر متن دوم و مشهور وارد شده، بر این متن وارد نیست; زیرا راویان آن متفاوت هستند.

اشتراکها و تفاوتها

تا کنون دو حدیث نقل کردیم که ابوبکره، با نقل آنها شرکت نکردن خود را در جنگ جمل، به پشتیبانی از عایشه، توجیه کرده است.

از حدیث: لن یفلِحَ قوم ولّوا امرهم امرأه. که در صحیح بخاری و دیگر منابع آمده، با عنوان حدیث مشهور یاد می کنیم.

۲. و از حدیث: »یخْرُجُ قَوْم هَلْکی َلاَ یفْلِحُونَ، قَائِدُهُمْ امْرَأَه« یا »تَکونُ بَعْدی فتنه، قَائِدُهُمْ امْرَأه لاَ یفْلِحُونَ«. با عنوان حدیث اصلی یاد می کنیم.

این نقلها، یک وجه اشتراک دارند و دو تفاوت اساسی.

وجه اشتراک هر دو، ریاست زنی است: در اولی آمده: زنی بر آنان حکومت کند و در دومی آمده: ریاست آنها را زنی به عهده دارد.

اما نکات افتراق:

الف. روایت اول، بیان گر ریاست زنی است بر قوم و جمعی. قوم، به مردها اطلاق می شود; یعنی هرگروهی از مردان که زنی بر آنان ریاست کند. شأن صدور آن، ایران آن زمان بوده است.

اما حدیث دوم که در شرح نهج البلاغه و معجم ابن اعرابی آمده است، با توجه به واژه »فئه« گروهِ خاصی را در نظر دارد.

ب. در حدیث دوم و سوم، از پیامبر نقل شده که این جمع بعد از من خواهند آمد و ظهور خواهند کرد. بنابراین، نبی گرامی اسلام مورد مشخص را بیان کرده است که نزدیک ترین واقعه، با آن ویژگیها، به زمان پیامبر، جنگ جمل است.

برای روشن شدن قضیه توجه به پیش گویی حضرت رسول )ص( درباره عمار یاسر، مناسب است که فرمود: »یا عمار، تقتلک الفئه الباغیه«۷۵

در این روایت از مخالفان علی )ع( تعبیر به »فئه« و گروه تجاوز گر شده است. همین حدیث باعث شد که جمعی پس از شهادت عمار، از معاویه روی برگردانند و به حقانیت علی )ع( پی ببرند.

بنابراین، فرموده رسول خدا )ص(: گروهی پس از من خروج می کنند که رهبری آنان را زنی به عهده دارد، به آن هدفی که پیامبر داشته )اثبات حقانیت علی )ع( در جنگهایی که پس از حضرت فرماندهی می کند( نزدیک تر است. جریان پارس کردن سگهای حوأب نیز، نشانه دیگری بر این مطلب است.

ج. تفاوت سوم این است که در نقل مشهور، آمده، قومی که رئیس آنان زن باشد، هرگز رستگار نمی شوند. یک معنی این است رستگار نشدن آنها دائر مدار ریاست زن است. معنی دیگر آن می تواند این باشد که در کارهای خود ناموفق اند، چنانچه به جای زن مردی بیاید، قدم در راه موفقیت نهاده اند. در حالی که قرآن ملکه سبا را ناموفق معرفی نکرده است، بلکه از عقل و درایت وی سخن گفته، همان که باعث ایمان او گردید. اما در نقل دوم و خطیب بغدادی می گوید: این »فئه« جمعی هستند که هرگز موفق نمی شوند; یعنی هیچ وقت رستگاری الهی آنان را در برنمی گیرد. بنابراین، اگر این جمع هرگز رستگار نمی شوند، چگونه می توان طلحه و زبیر را جزو عشره مبشره دانست؟ چگونه می توان آنان را مجتهد دانست که بر اساس اجتهاد خود جنگ کرده و مصیب اند و علی )ع( را هم مصیب دانست؟ در نقل اول عدم رستگاری متوجه مردم ایران می شود که مدتی کوتاه زنی بر آنان حکومت کرده است. به همین علت، طیبی از علمای اهل سنت می گوید: روایت نشان می دهد که مردم فارس اهل رستگاری نیستند و رستگاران فقط عربها هستند.۷۶ در حالی که روایات نبوی در ذیل آیه سوم سوره جمعه و آیه آخر سوره محمد )ص( حکایت از موفقیت مردم فارس و استواری آنان در ایمان شان دارد.۷۷

نقل مشهور با الفاظ گوناگون و با تعبیرهای فراوان در منابع اهل سنت آمده است و در صحاح و سنن آنان و برخی کتابهای دلائل النبوه و کتب تاریخی ذکر شده است; اما در منابع شیعه نیامده است. شیخ طوسی در کتاب خلاف در بحث قضاوت زنان روایت را با این عبارت »لا یفلح قوم ولیتهم امرأه« از منابع اهل سنت نقل کرده است. گرچه به نظر می رسد این تعبیر در آن منابع نیامده است، ولی در مجموع نووی، این نقل با تعبیر »لن« آمده است.

بنابراین، روایت عامی است و از نظر فقه شیعه قابل استناد نیست. افزون بر این که به نظر ما، با توجه به مضمون آن و تفاوتی که با روایت ابن ابی الحدید و ابن اعرابی و خطیب دارد، آن را جعل کرده اند.

دلائل و شواهد جعل نقل مشهور

بنا بر آن چه ذکر شد، این توجیهی که به نام ابوبکره برای همراهی نکردن با عایشه در جنگ جمل ذکر شده است، دلائل سیاسی و عقیدتی خاصی داشته است و شواهد زیادی بر جعل آن وجود دارد که به مواردی از آن اشاره می کنیم:

تطهیر ناکثین: مهم ترین دلیل برای این جعل، تطهیر ناکثین به علت رویارویی شان با علی )ع( است که روایات فراوانی در تأیید آن حضرت از رسول خدا نقل شده است و تطهیر آنان از گناهِ خروجِ علیه خلیفه مسلمین. این سرکشی و طغیان برای ناکثین، توجیه ناپذیر بود، زیرا سپسها، آل زبیر، بنی امیه و بنی عباس مخالفان خود را به جرم نافرمانی از حکومت سرکوب می کردند و مجال مخالفت به دیگران نمی دادند. اگر این نافرمانی گناه بود، پدران آنان اولین افرادی بودند که در این راه گام نهاده بودند، پس باید توجیهی برای کار آنان ذکر کنند که با دیگران متفاوت باشند، یا اتهام متوجه دیگران باشد. از این روی برای از بین بردن روایت دوم اصلی، که ناکثین را برای همیشه غیر رستگار معرفی کرده، این روایت را جعل کردند. درست است که روایت اول، نشانه ناموفق بودن عایشه و لزوم همکاری نکردن با وی است، اما به نظر می رسد که آن روایت با دیگر توجیه ها، خللی در اعتبار افرادی مانند طلحه و زبیر وارد نمی سازد. و همین شگرد را آل زبیر در جریان عبدالله بن سباء پیش گرفتند. آن جریان در زمان حکومت مصعب بن زبیر بر کوفه، توسط شَعْبی ساخته و پرداخته شد، تا دست مصعب برای قتل عام یاران مختار که بیش تر ایرانیان بودند، باز باشد. )مجلّه حوزه، شماره ۸۸، مقاله: تهاجم علیه شیعه با شبهه کهنه، یا افسانه عبدالله بن سباء( همان شعبی، بار دیگر به دستور مصعب و آل زبیر، دست به کار می شود، تا زبیر، پدر مصعب و طلحه، پدر زن مصعب را تطهیر کند.

پس روشن شد که برابر نقل اکثر علمای اهل سنت، تنها عایشه اهل بهشت است و برابر سه نقل دیگر وی نیز رستگار نخواهد بود. اما زبیر و طلحه، اهل آتش و غیر رستگارند. بنا بر این، حدیث که سرمنشأ آن ابوبکره در بصره بوده، باید تغییر کند تا آن دو نیز تبرئه شوند.

ایجاد فضای مسموم علیه ایرانیان: انگیزه دوم از جعل این حدیث، ایجاد فضای مسموم علیه ایرانیان بود. چون آنان در کوفه می زیستند و طرفدار مختار بودند. با جعل این حدیث می خواستند بگویند، اینان همانهایی هستند که یک روز زنی بر آنان حکومت می کرده و امروز فرمانبر مختار ثقفی اند و پیامبر فرموده این مردم، هیچ گاه روی رستگاری را نمی بینند.

برای روشن شدن موضوع، باید شأن صدوری را که برای روایت نقل شده است، بررسی می شد که این کار انجام گرفت. بررسیها نشان می دهد تسلط دختران کسری بر ایران پس از درگذشت پیامبر بوده است. پس جایی برای این سخن باقی نمی ماند. از آن جا که نقلها در این زمینه مختلف است ما برای کشف حقیقت، بناچار مطالب و احتمالات را به شرح بیان می کنیم و وارد مباحث تاریخی می شویم.

بررسی شأن صدور حدیث و دیدگاه ها درباره زمان مرگ کسری و حکومت پوران دُخت

همان گونه که اشاره شد، برابر منابع معتبر اهل سنت، حدیث مشهور را پیامبر در هنگامی فرموده است که از حکمروایی دختر کسری بر مردم ایران، باخبر شد. اکنون جای این پرسش است که آیا پوران دُخت در زمان رسول خدا بر ایران حکومت می کرده یا نه؟ که اگر ثابت شود چنین نبوده و حکومت دختر کسری پس از رحلت حضرت بوده، خبر از پایه بی اساس است و موردی برای نقل سخن پیامبر باقی نمی ماند. به هر جهت، لازم است در باره این شأن صدور تحقیق لازم به عمل آید و از آن جا که حکومت پوران دُخت چند سال پس از مرگ خسرو پرویز بوده، بایسته است اول در باره زمان مرگ وی و سپس از آغاز حکومت پوران دُخت، سخن به میان آید.

در باره زمان مرگ خسرو پرویز و دوران حکومت پوران دخت، دختر وی، سه نظر است.

۱. برابر قول مشهور، خسرو پرویز در زمان پیامبر )ص( در سال هفتم هجری از دنیا رفته است و بعد فرزندش شیرویه ۸ ماه و فرزند شیرویه ۱۸ ماه حاکم بودند و بعد از ۴۰ روز شهربراز و پس از او، پوران دخت یک سال و چهار ماه حکومت کرد.۷۸ یا یک سال و نیم حکومت کرد. بنا بر این، پوران دخت حد اکثر در اوائل سال دهم به حکومت رسیده است و پیامبر وقتی از آن آگاه شد این حدیث را فرمود. به نظرِ بیش تر مورخان، دورانِ حاکمان بعد از خسرو پرویز، به همین ترتیب و به همین مدت زمانی بوده است. در تاریخنامه طبری آمده: در روزگار پوران دخت پیامبر ما محمد مصطفی)ص( بمرد و ابوبکر به خلافت نشست.۷۹

۲. مسعودی در التنبیه و الأشراف حکومت پوران دخت را در سال دوم هجری دانسته است که پیامبر در باره او فرمود: »لایفلح قوم یدبر أمرهم إمرأه.«۸۰

۳. مرگ خسرو پرویز، پس از سال هفتم هجری و حکومت پوران دخت، در زمان خلافتِ ابوبکر، بوده است در نتیجه، امکان صدور چنین حدیثی از پیامبر وجود ندارد. شماری از مورخان، این نظر را ذکر کرده اند.

الف. دینوری در اخبار الطوال می نویسد: در سال نهم هجری، شیرویه پدرش خسرو را زندانی کرد و در سال دهم او را کشت و خود حاکم گردید و در همین سال، که وی حاکم بود، پیامبر درگذشت و ابوبکر به خلافت رسید.۸۱

ب. در کتاب مجمل التواریخ آمده است: چون سه ماه از ملک بوران بگذشت خلافت، به عمر خطاب رسید و سپهبد رستم بود که به حرب قادسیه کشته شد.۸۲

ج. از درگیریهای مسلمانان و ایرانیان نیز، این نظر تقویت می شود. مانند درگیری مثنی با شهر براز۸۳، مقریزی لشکر کشی خالد بن ولید را به ایران در زمان پادشاهی شهر آرا و پوران دخت دانسته است.۸۴ و دیگر گزارشها.

بنا بر قول سوم، امکان صدور روایت یاد شده از رسول خدا )ص( در باره حکومت زنان وجود ندارد. به هر حال اختلاف تاریخی در ای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.