پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در مسائل اجتماعی – سیاسی، از مباحث دشوار و چالش زای امروز است. این موضوع، که دارای زوایای گوناگونی است، موافقان و مخالفانی دارد و هر گروه برای دیدگاه خود برهانهایی اقامه می نماید و به ردّ دیدگاه گروه مخالف خود می پردازد. اهمیت مطلب از آن جهت است که نیمی از افراد جامعه را زنان تشکیل می دهند و امروزه، بر خلاف گذشته، آنان از جهت علمی در سطح قابل قبولی قرار دارند و حضور آنان در مدیریت جامعه، در سطح کلان بسیار تأثیر گذار است. تعیین میزان حق مدیریت آنان در اجتماع، می تواند در میان این جمع، تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد. آن چه در این نوشتار مورد توجه و نظر است، بررسی موضوع، از چشم انداز آیات و روایات و زوایای فقهی آن است که از دیر زمان، مورد بحث بوده است و مباحث اختلاف بر انگیز گوناگونی را در پی داشته است.

معنی ولایت

ولایت، یعنی حکومت و امارت شخص، دست یافتن بر چیزی و تصرف کردن در آن، مالک امر شدن و تصرف کردن۱

و مدیریت جامعه و در ابعاد مهم تر، یعنی والی و حاکم و پادشاه و رئیس جمهور شدن است.

جرجانی در تعریف ولایت گوید: معنی ولایت در شرع، اجرای سخن و تصمیمی در باره دیگری است، چه راضی به آن باشد، یا نباشد:

»تنفیذ القول علی غیر شاءَ الغیرأو و أبی«۲

»النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ«۳

یعنی تصمیم پیامبر فوق خواسته آنان است و لازم است از آن پیروی کنند.

سید مرتضی در تبیین آیه می نویسد:

»انما اراد تعالی انّه احق بتدبیرهم و تصریفهم و ان طاعته علیهم واجبه«۴

و جز این نیست که خداوند اراده کرده که پیامبر سزاوار تر به تدبیر و تصرف در کار آنان است و این که اطاعت از وی بر مسلمانان واجب است.

وقتی گفته می شود ولی یتیم، ولی کشته شده و ولی زن، یعنی کسی که به کار آنان و امورشان رسیدگی می کند. پدر بر فرزندان، بویژه دختران ولایت دارد; یعنی تصمیمهای وی در باره آنان با ضوابط شرعی قابل پذیرش است. ولی می تواند در مواردی که ولایت دارد به جای آنان تصمیم بگیرد. یا وقتی گفته می شود حاکم بر مردم، ولایت دارد، یعنی می تواند در مسائل سیاسی و اجتماعی که مربوط به مردم است، تصمیم بگیرد، گر چه برخی ناخرسند شوند. بدیهی است که این تصمیمها لازم است در جهت مصلحت فرد و یا جامعه باشد.

بنابر این، ولایت، حق امر و نهی است و لازمه آن اجرای دستورات ولی و صاحب ولایت از سوی فرد و مردم است.

آیا زنان در اسلام دارای چنین حقی هستند که وقتی دستوری صادر کنند اجرای آن بر دیگران، از جمله مردان لازم باشد و ملزم به اجرای آن باشند؟ یا این حق فقط ویژه مردان است و زنان حق دخالت در مسائل اجتماعی و سیاسی و قضائی را که جنبه ولائی دارد، ندارند.

زوایای ولایت و انواع آن

ولایت، زوایای گوناگونی دارد. مهم ترین آن، ولایت امر و حکومت کلی است که از آن تعبیر به امامت کبری یا ولایت کبری و به عقیده شیعه ولایت معصوم است; یعنی این که زن حاکم و ولی تمام مسلمین باشد. گاهی این ولایت در محدوده پایین تر است مانند: مدیریت شهر، وزارت خانه و قضاوت و مانند آن، که ولایت محدود است.

فقهای شیعه امامیه، در کتب فقهی خود و همچنین متکلمان آنان در مباحث کلامی، به ذکر شرط مرد بودن امام نپرداخته اند; زیرا آن چه در مباحث کلامی مطرح است، سخن از امام معصوم است و نص در باره امامت وی و صفات عالی که یک حاکم باید داشته باشد، مانند این که باید عالم ترین، با فضیلت ترین، شجاع ترین افراد و… باشد; از این روی، تقدیم مفضول را بر افضل جایز ندانسته و گفته اند: امام علی )ع( برترین فرد صحابه است و پیش داشتن هرکسی بر او، تقدیم مفضول بر افضل است و ناروا.

ابن ابی الحدید معتزلی، در خطبه کتاب شرح نهج البلاغه خود، تقدیم مفضول بر افضل را، که علی )ع( باشد روا دانسته است. و اساسا محور بحث متکلمان شیعه، اثبات حقانیت امامت حضرت علی )ع( و فرزندان وی بوده است و از آن تعبیر به امامت اصلی و عامه کرده اند، گر چه تعریفی که از امامت ارائه شده، ممکن است در مواردی، دیگران را نیز شامل شود، یا آنان ادعای چنین مقامی داشته باشند.

در تعریف امامت گفته اند:

»الامامه، هی رئاسه عامه فی امور الدین و الدنیا بالاصاله«۵

امامت اصلی، ریاست عمومی امور دینی و دنیوی است.

قید عامه برای خروج امامت در موارد خاص است، مانند قضاوت و امامت شهر و روستا و قید بالاصاله، برای خارج کردن نایبان امام و والیان از طرف وی بر شهرها و مناطق است.

برخی قیود دیگری ذکر کرده اند.۶ چنین امامی دارای صفاتی است که از عهده هر کس بر نمی آید، از این روی، بحث از مرد بودن را لازم ندانسته و مرد بودن وی را امری پذیرفته شده می دانستند و زمانی که واژه امام در روایتی و کتب فقهی به کار می رفته، آن را حمل بر امام معصوم می کردند که با نص، امامت شان ثابت شده است.

در منابع اهل سنت، ولایت به دو قسم کلی تقسیم شده و برای هر یک اقسامی ذکر شده است. ولایت عامه و ولایت خاصه. برای ولایت عامه انواعی ذکر شده که مهم ترین آن، امامت کبری است. تعریفی که برای امام از شیعه نقل کردیم، علما و متکلمان اهل سنت، برای امامت کبری آورده اند:

»و هی الرئاسه العظمی فی حراسه الدین و سیاسه الدنیا خلافه عن النبی)ص«(.

و آن ریاست عالی برای پاسداری دین و دنیاست به جانشینی از پیامبر.

قید عظمی برای اخراج امامت جماعت و امارت شهر و مانند آن است.۷ با نگاهی به این تعریف، همانندی آن با تعریف امامت روشن می شود. بعد از آن، دیگر موارد ولایت عامه را این گونه ذکر کرده اند:

۱. ولایت وزارت: وزیر کارهای زیادی را به جای خلیفه انجام می داده است.

۲. ولایت قضاوت: چون قضاوت حق اولیه حاکم است، او در مواردی این حق را به دیگری واگذار می نماید.

۳. ولایت امارت: کسی که به حکومت شهر یا منطقه ای از طرف حاکم گمارده می شده و دارای اختیارات متفاوتی بوده است. گاهی فرماندهی جنگ و نیروهای نظامی را هم به عهده داشته و گاهی چنین نبوده است.

۴. ولایت امارت جنگ: افرادی خاص که برای جنگ انتخاب می شدند.

۵. ولایت جنگ بر مرزها: منظور جنگ با دشمنان داخلی بوده است.

۶. ولایت مظالم: دیوانی بوده برای شکایت از افراد، چه مردم و چه کارگزاران حکومت، که تحت نظر مستقیم حاکم بوده است.

۷. ولایت شرطه: مسؤولیتی که نیروهای انتظامی برای امنیت شهرها و آرامش مردم به عهده داشته اند.

۸. ولایت حسبه: نظارت بر بازار برای این که افرادی در معاملات تخلف از موازین شرعی نداشته باشند و به کم فروشی و غش نپردازند و گاهی هم کسانی را که به گونه آشکار به بزهکاری می پرداختند، مجازات می کردند.

۹. ولایت سعایت: کسانی مسؤول گرد آوری زکات و خراج و مالیات بودند و برابر ضوابط تعیین شده به این کار می پرداختند.

ولایت خاصه: مانند ولایت بر وقف، ولایت بر وصیت و نظارت بر نحوه اجرای وصیت نامه، ولایت بر افراد قاصر و محجور، ولایت اولیاء خون در انتخاب قصاص یا دریافت دیه و امثال آن.

آن چه مسلم است در ولایت خاصه، در بیش تر موارد تفاوتی بین زن و مرد نیست، فقط در ولایت بر دختر این حق از آن پدر و جد پدری است.۸

از انواع ولایت عامه که ذکر شد، در امامت کبری تردیدی در شرط مرد بودن به نظر نمی رسد. بنابر این محل بحث در نمونه های بعدی از انواع ولایت است. شماری از علمای اهل سنت، اصولا ولایت عامه را برای زن جایز نمی دانند و چون قضاوت مهم ترین آن است، فقهاء در این بحث، شرط مرد بودن قاضی را یادآور شده اند و این موضوع بیش تر مورد توجه بوده است. چون امارت همراه با جنگ و درگیری بوده، و به طور کلی از عهده زنان بر نمی آمده، به این شرط کم تر توجه کرده اند.

البته امروزه نمونه های بیش تری از ولایت عامه مطرح است. مثلا عضویت مجلس قانونگذاری، عضویت در شورای شهر، ریاست شهرداری، مدیریت شرکتهای عمومی و خصوصی، ریاست هیأت امنا و هیأت مدیره شرکتها، مؤسسات، سازمانها و کارخانه ها، تعاونیها، ریاست دانشگاه ها، بیمارستانها و مانند آن که از نوع ولایت عامه است که در باره جمع تصمیم گیری می شود.

واقعیت این است که مدیریتها در گذشته، با آن چه اکنون مطرح است، بسیار تفاوت داشته است; در مَثَل کسی که می خواسته زکات یا خراج گرد آورد، باید با مرکب از این آب گاه به آب گاهی دیگر برود و با افراد متعددی سر و کار داشته است. این رفت و آمدها خطرات جانی و مالی به دنبال داشته است که از عهده زنان بر نمی آمده است; اما امروزه مأمور گردآوری زکات و… به راحتی می تواند وارد مغازه، کارخانه و هر کارگاهی شود و با توجه به در آمدها به تعیین مالیات بپردازد. و در بسیاری این موارد برابر قرار دادهای اجتماعی قابل حل است.

اقوال در باب ولایت و قضاوت

از آن جا که یکی از مهم ترین موارد بحث، قضاوت است و از گذشته مطرح بوده است، با محور قرار دادن آن می توان ادله موضوع ولایت را بحث کرد. اقوالی که در این باره وجود دارد، به عنوان یک شاخص مطرح می کنیم; چون فقهاء در بحث قضاوت این موضوع را مطرح کرده اند. و در این باره، سه قول، مجال طرح یافته است.

۱. زن به طور مطلق حق قضاوت ندارد. این قول مشهور بین فقهای شیعه است. شیخ طوسی، در مسأله ششم قضاءِ کتاب خلاف۹ و مبسوط۱۰، محقق در شرایع۱۱، علامه در قواعد۱۲ و کتب دیگرش، شهیداول۱۳، شهیدثانی۱۴، صاحب ریاض۱۵ و صاحب جواهر۱۶ و دیگران.

از اهل سنت، شافعی، که در کتاب خلاف نظر وی آمده است، ابو یعلی فراء۱۷ )م: ۴۵۸ق. (، ماوردی۱۸ )م: ۴۵۰ق. (، ابن رشد۱۹، ابن قدامه۲۰ و دیگران چنین نظری دارند.۲۱

۲. مرد بودن قاضی شرط نیست، به طور مطلق. از علمای اهل سنت، طبری چنین نظری دارد که شیخ طوسی در خلاف دیدگاه وی را نقل کرده است. از عبارات محقق اردبیلی در مجمع الفائده۲۲، میرزای قمی۲۳ و خوانساری در مدارک۲۴ و موسوی اردبیلی در فقه القضاء۲۵ تمایل به این نظر، تا حدودی استفاده می شود; چرا که در ادله این شرط تردید می نمایند.

۳. قول به تفصیل که از ابو حنیفه نقل شده که در موارد جواز شهادت زن، قضاوت وی نیز جایز است. نظر وی را شیخ در خلاف آورده است.۲۶

به نظر می رسد اهل سنت و جماعت، اجماع دارند که رئیس حکومت مسلمانان و دولت اسلامی، باید مرد باشد; امّا در لزوم این شرط در قاضی و مسؤولیتهای کم تر از ریاست دولت اختلاف نظر دارند۲۷ و به این نکته در منابع گوناگون آنان اشاره شده است. ابن حزم، در کتاب شهادات المحلّی، مرد بودن امام مسلمانان را اتفاقی دانسته، اما در باره کم تر از امامت کبری، مانند قاضی و امام شهرها گفته است که لازم نیست مرد باشد و حدیث پیامبر »لن یفلح… « را حمل بر امامت کبری می کند و بر مدیریت زن به حدیث نبوی استناد می کند که فرمود:

»المَرْأَهُ راعِیهُ عَلی مالِ زَوْجِها و هِی مَسْؤُولَه عَنْ رَعِیتِها«۲۸

زن محافظ مال همسرش می باشد و مسؤول زیر دستان خود است.

و می افزاید: مالکی ها، وصی و وکیل بودن زن را اجازه داده اند و نصی و دلیلی شرعی بر ممنوعیت زن در برخی موارد، نقل نشده است و این که خلیفه دوم زنی به نام شفاء را بر بازار گمارد; یعنی امور حسبه را به او وانهاد.۲۹

اما فقهای شیعه، که در گذشته به این شرط در امام و رهبر جامعه نپرداخته اند، امروز که حکومتی دینی و شیعی از سوی مردم، برای اجرای احکام اسلامی تشکیل شده است، شرط مرد بودن امام را مطرح کرده و زن را برای ریاست حکومت صالح ندانسته اند. درگذشته، لزوم مرد بودن قاضی را مطرح و دلائلی در نفی قضاوت زنان آورده اند که برای نفی ریاست زنان نیز قابل استناد است. شماری، نیز دلائلی بر جواز اقامه کرده اند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در شرائط رهبر به این موضوع اشاره نشده که به نظر می رسد خبرگان آن را امری مسلم گرفته اند که رهبر مرد خواهد بود. اما در شرائط ریاست جمهوری که احتمال حضور زنان وجود داشته، در اصل ۱۱۵ آمده است:

»رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرائط زیر باشند انتخاب گردد… «.

برای روشن شدن موضوع، باید ادله آن را مورد توجه قرار داد و این که دلالت دلیلهای ذکر شده بر نفی قضاوت و حکومت زنان، در صورت اثبات تا چه مقدار است.

ما در این مقال، بحث را در محدوده خاص قرار می دهیم و به ولایت عظمی نمی پردازیم و فقط پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را در بخش دوم، که محدودتر است، به بوته بحث می گذاریم که آیا زنان می توانند وزیر، وکیل و یا قاضی بشوند؟ چنانچه این ادله کافی باشد، شامل آن قسم هم می شود. بحث افتا و تقلید از زن نیز از مباحث مهم است که در جای خود باید به آن پرداخت و برخی در شرط مرد بودن مفتی تردید کرده اند; چرا که زنان و همسران ائمه نظر می دادند و در نقل حدیث، که از منابع فتواست، مرد بودن شرط نیست.۳۰

ادله موافقان و مخالفان

موافقان و مخالفان ولایت و حکومت زنان، برای اثبات نظر خود، به دلیلهایی استناد جسته اند که هم قرآنی و هم روائی است. مخالفان قبل از بیان ادله نقلی، تأسیس اصل کرده و اصل را بر عدم حکومت فردی بر فردی دیگر دانسته، و تأکید ورزیده اند: حاکمیت از آن خداست و کسی که خدا او را حاکم قرار دهد. این اصل، با ادله نقلی، قابل نقض است، ادله ای که نشان گر مجاز بودن حکومت برای قضاوت و حکومت بر مردم از جانب خداست. و نیز دلیل عقل و عمومات قضاوت به عدل، این اصل را نقض می کنند. ادله حکومت به عدل، مخصوص مردان نیست. در نتیجه، پس از اثبات جواز قضاوت، شک در شرط مرد بودن قاضی می شود که اصل عدم، آن را نفی می کند و جواز حکومت و قضاوت زن اثبات می گردد، مگر این که دلیل خاصی بر نفی آن اقامه گردد.

دلیلهای ذکر شده از سوی هر دو گروه، شامل آیات، روایات و دیگر ادله است. در آغاز، دلیلهای موافقان را که به آن استناد کرده، یامی توانند برای اصل موضوع، یا پاسخ گویی به شبهات مخالفان، استناد کنند، نقل می کنیم.

ادله موافقان

۱. قرآن

در قرآن، آیاتی وجود دارد که می توان بر جواز پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint به آنها استدلال کرد. روشن است چنانچه دلالت این آیات کامل باشد، هر خبری که مخالف آن باشد اعتبار نخواهد داشت.

الف. جریان ملکه سبا

در قرآن، در سوره نمل، از قول هدهد نقل شده که با تعجب مشاهده کرده در سرزمین سبا، که مردم آن خورشید پرستند، زنی حکومت می کند: »تملکهم امرأه«

سلیمان پس از آگاهی از این حکومت، نامه ای به حاکم آن جا نوشت و او را دعوت به تسلیم کرد.

هدهد نامه را در درون قصر ملکه سبا انداخت.

بلقیس بزرگان حکومت را برای مشورت گرد هم آورد و از آنان نظر خواهی کرد. آنان قدرت و توانایی حکومت را مطرح کردند که می توانند به خوبی با هر قدرتی در بیفتند و به نبرد بپردازند. ولی ملکه، سخن حکیمانه ای گفت:

»إِنَّ الْمُلُوک إِذا دَخَلُوا قَرْیهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِها أَذِلَّهً وَ کذلِک یفْعَلُونَ«۳۱

پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به فساد و تباهی می کشند، و عزیزان آن جا را ذلیل می کنند; ]آری[ کار آنان همین گونه است.

ملکه سبا، دستور داد برای جلوی گیری از خطر هجوم دشمن، هدایایی برای سلیمان ارسال شود، تا ببینند آیا او اهل دنیاست و یا دنبال حقیقت است. کارگزاران و سران کشور اعلام کردند هر تصمیمی که ملکه بگیرد برای آنان قابل پذیرش است.

استدلال به این آیات این گونه است: خداوند این موضوع را مطرح کرده و حکومت ملکه سبا را نادرست معرفی ننموده است. بلکه سخن حکمت آمیز وی را در باره ویژگی پادشاهان در هنگامی که وارد مناطق مسکونی می شوند آنها را ویران می کنند، تأیید کرده »وَ کذلِک یفْعَلُونَ« و عقل و درایت ملکه را نیز ستوده است.

شماری از مفسران »کذلک یفعلون« را ادامه سخن بلقیس و گروهی سخن خدا دانسته اند، مانند: قمی۳۲، فیض کاشانی۳۳، حویزی،۳۴ ابن قتیبه۳۵ و این نظر از سعید بن جبیر۳۶ و عبد الله بن عباس نقل شده است۳۷ و برابر روایتی که ذکر خواهد شد، عقل ملکه سبا به جهت این اظهار نظر مورد تأیید قرار گرفته است.

یکی از مفسران و از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی، در زمان تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی، در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه قم، برای بیان موقعیت سیاسی و اجتماعی زنان در اسلام، به جریان ملکه سبا اشاره کرد و یادآور شد که قرآن با آن مخالفت نکرده است. به نظر می رسد در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، این موضوع مطرح بوده است.

بر خلاف آن چه مشهور است که زنان کم عقل هستند، ملکه سبا در این جا زیرکی و توانائی خود را به خوبی نشان داده و در روایتی، وی جزو زنان عاقل و هوشمند معرفی شده است. برابر این نقل، در قرآن در دوازده مورد به زنان اشاره شده است و ده خصلت برای زنان در آنها بیان گردیده که از ملکه سبا به جهت عقل و درایتش ستایش شده است:

»توبه برای حواء، شوق برای آسیه و مهمان داری برای ساره و عقل برای بلقیس و حیا برای زن موسی )دختر شعیب( و احسان برای خدیجه و… «۳۸

در ادامه بیان می کند: خداوند ده چیز را به ده تن از زنان داده است، با این که در مواردی نامهای زنان، با آن چه به آنان داده شده تغییر کرده، اما اعطائی بلقیس باز عقل ذکر شده است.

نقد استدلال و پاسخ آن

شماری به این استدلال پاسخ داده اند که عمل ملکه سبا، حجت نیست; زیرا وی مسلمان نبوده است. اگر پس از این که با سلیمان آشنا شد و ایمان آورد، بر سر حکومت باقی می ماند، قابل استناد بود، ولی پس از ایمان به خدا و پیروی از حضرت سلیمان، ما دلیلی نداریم که به حکومت خود ادامه داده باشد.

در پاسخ باید گفت:

نخست آن که، استناد به تأیید خداوند شده، نه به کفر و ایمان ملکه سبا. در همین داستان، آن جا که سخن از شرک و خورشید پرستی است، عملکرد مردمان آن سرزمین ناشایست انگاشته شده و از آنان دعوت شده که به پرستش خدای یگانه روی آورند:

»الاّ یسجدوا لله الذی یخرج الخباءَ فی السموات و الارض و یعلم ما تحفون و ما تعلنون.«۳۹

که چرا سجده نمی کنند برای خدایی که نهان ها را در آسمان و زمین بیرون می آورد و آن چه را پنهان می کنید و آن چه را آشکار می سازید می داند.

اما در آیه ۳۴ سوره نمل با تعبیر »کذلک یفعلون« سخن ملکه سبا و عقل و درایتش تأیید می شود.

دو دیگر: چگونه است که گمان اینان وقتی رسول خدا می شنود دختر کسری بر مردم ایران حکومت می کند، می فرماید: »لن یفلح قوم ولوا امرهم إمرأه« برای به کرسی نشاندن نظر خود به آن استناد می جویند; اما در داستان ملکه سبا، که بدون هیچ ایرادی، بلکه با تأیید و یا با تقریر، سخنان ملکه سبا نقل می شود، قابل استناد نیست.

شهید مطهری، در یاداشتهای خود ادله ممنوع بودن ولایت عامه و زعامت زن را بیان کرده، سپس به بیان ادله باورمندان به ولایت و زعامت زن پرداخته و بدون اظهار نظری به جریان ملکه سبا نیز اشاره کرده است:

»ادله کسانی که جایز می دانند:

الف. اصل عدالت و تساوی زن و مرد در انسانیت.

ب. بیعت در اسلام با شرکت زنها بوده.

ج. قرآن داستان ملکه سبا را نقل کرده، با تجلیل از ملکه و بیان نکته هایی از زبان او، بدون آن که کوچک ترین اشاره انتقادی داشته باشد.

د. هر طبقه ای باید از خود در دستگاه اداری مملکت، نماینده داشته باشند تا مدافع حقوق آنها باشد. زنان نیز باید طبقه ای از خودشان که واقف به دردهای آنهاست مدافع داشته باشند….

ه. آمدن حضرت زهراء به مسجد و خطبه در حضور جمع خواندن. همچنین خطابه حضرت زینب دلیل بر جواز است.«۴۰

ب. آیه امر به معروف و نهی از منکر

در قرآن کریم، آیات بسیاری در باره امر به معروف و نهی از منکر وارد شده است و هیچ یک از آنان را نمی توان ویژه مردان دانست; بلکه مخاطب قرآن، امت اسلامی به طور عام است، در سوره توبه در این باره می فرماید:

»وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضً یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ یطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِک سَیرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزیز حَکیم«۴۱

مردان با ایمان و زنان با ایمان، بعضی شان سرپرستان بعضی دیگرند به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند. نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسول اش را اطاعت می کنند. به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد. خداوند توانا و حکیم است.

علامه طباطبائی »اولیاء« را به سرپرستان ترجمه کرده است.۴۲ و ولایت در این جا را »ولایت در تدبیر« دانسته است.۴۳

ایشان در مقاله ولایت و زعامت، معتقد است: ولی و اولیاء در این آیه و آیه »النَّبِی أَوْلی بِالمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ«۴۴، آیه اولی الامر۴۵ و آیه ولایت۴۶، به معنی ولی و سرپرست است و اگر کسی آن را به معنی دوستی بگیرد، واژه را از معنی اصلی آن منحرف کرده است:

»البته جماعتی ولایت را در این آیات به معنای دوستی یا معنای یاری گرفته اند، ولی جز این که کلمه را از معنای حقیقی ماده اصلی آن سلخ نموده اند کاری انجام نداده اند. «۴۷

شهید مطهری نیز ولایت را در این جا به معنی سرپرستی دانسته است و می نویسد:

»مؤمنین و مؤمنات بعضی شان حامی و راعی و سرپرست بعض دیگر هستند; که چه می کنند؟ امر به معروف و نهی از منکر می کنند. «

پس در دفاع از حقیقت، هیچ فرقی میان مرد و زن نیست، و هر دفاعی، اولین شرطاش شجاعت و قوّت و نیرومندی است۴۸ که زنان و مردان هر یک به سهم خود می توانند در آن نقش آفرین باشند و از آن جا که در برخی مراتب امر به معروف و نهی از منکر، ولایت شرط است خداوند این ولایت را برای زنان قائل شده است.

در این آیه، زنان و مردانِ مؤمن، بدون هیچ تفاوتی بر یکدیگر ولایت دارند و بر همین اساس، وظیفه دارند امر به معروف نموده و از منکر نهی نمایند و پی گیر اجرای تمام احکام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه باشند. پی گیری و همکاری با حکومت برای مدیریت درست جامعه و انتقاد از عملکرد خلاف و نادرست حکومتها، اختصاص به گروه خاصی ندارد. چه مردان و چه زنان، باید به انجام این کار مهم بپردازند. به همین جهت بی تفاوتی در این امر، برابر روایات، باعثِ چیرگی افراد فاسد و شر بر سرنوشت مسلمانان خواهد شد.۴۹ در روایتِ معروف تحف العقول از امام حسین و به نقلی از امام علی)ع( پس از اشاره به لعن بنی اسرائیل به جهت ترک این امر مهم، به این آیه اشاره شده که جامعه اسلامی از زن و مرد، نباید بی تفاوت باشند:

»فَبَدَاءَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ فَرِیضَهً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیتْ وَ أُقِیمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کلُّهَا هَینُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِک أَنَّ الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ دُعَاءُ إِلَی الإِسْلاَمِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَهِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَهِ الْفَی ءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا.«۵۰

پس خداوند در آغاز، امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک فریضه و واجب مطرح کرده است; زیرا می داند که هر گاه آن ادا شود و در جامعه پیاده شود، تمام واجبات، از آسان و دشوار، بر پا داشته می شود و این به آن جهت است که امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام است، با رد ستمگریها و مخالفت با ستمگر و تقسیم عادلانه بیت المال و گرفتن زکات از موارد وجوب آن و صرف زکات در جایگاه حق آن.

چنانچه ما تشکیل دولت و حکومت را برای امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام الهی بدانیم، اهمیت مشارکت زنان در مسائل سیاسی و اثبات این حق برای آنان، بسیار روشن خواهد بود، این آیه، نشان می دهد بر خلاف آن چه شماری مدعی هستند، زنان بر مردان ولایتی ندارند، خداوند بیان کرده که زن و مرد بر یکدیگر ولایت دارند، چنانچه اجرای حکم شرعی نیاز به حضور زنان داشته باشد، باید در صحنه سیاسی اجتماعی و مدیریتی جامعه حاضر شوند.

جالب است که توجه کنیم برابر نقلی، امام صادق)ع( قیامهای پس از پیامبر)ص( و قبل از ظهور امام عصر را در صورتی روا و درست معرفی کرده و فرموده از آنها حمایت می کند که به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر باشد. به همین جهت، حمایت از محمد بن عبد الله بن حسن را مشروط به آن دانست که مدعی مهدویت نشود و برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کند. امام، در پاسخ عبدالله بن حسن، که از ایشان خواست با محمد بیعت کند، فرمود:

»إِنْ کنْتَ تَرَی یعْنِی عَبْدَ اللَّهِ أَنَّ ابْنَک هَذَا )یعنی محمد( هُوَ الْمَهْدِی فَلَیسَ بِهِ وَ لاَ هَذَا أَوَانَهُ وَ إِنْ کنْتَ إِنَّمَا تُرِیدُ أَنْ تُخْرِجَهُ غَضَباً لِلَّهِ وَ لِیأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَی عَنِ الْمُنْکرِ فَإِنَّا وَ اللَّهِ لَا تَدَعُک وَ أَنْتَ شَیخُنَا وَ نُبَایعُ ابْنَک فِی هَذَا الْأَمْرِ.«۵۱

اگر می بینی ای عبد الله که این فرزندت ]محمد که قیام کرده و با او بیعت می کنند به عنوان امامت عظمی و جانشینی از پیامبر است[ و او مهدی امت است، مردود است. او، مهدی نیست و وقت آن نرسیده است ]و من با آن مخالف هستم و بیعت اش باطل است. [ اما اگر تو او را برای غَضَب برای خدا و امر به معروف و نهی از منکر به قیام واداشته ای )قیام اش قابل تأیید است( ما تو را تنها نمی گذاریم; زیرا بزرگ ما هستی و با فرزندت در این کار بیعت می کنیم.۵۲

موسی بن جعفر )ع( نیز در تجلیل از حسین شهید فخ، بر تلاش وی برای امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرد و بر او درود فرستاد۵۳ با این که در آغاز از حضرت خواست با وی بیعت کند۵۴.

با توجه به این که برابر آیه شریفه، زن و مرد در امر به معروف ونهی از منکر مشترک و مسؤول و بر یکدیگر ولایت دارند، زنان حق دارند در مدیریت امور سیاسی دخالت داشته باشند و چون اکنون سخن از ولایت عظمی مطرح نیست، دخالت زنان بی اشکال خواهد بود.

در این جا، توجه به دو نکته لازم می نماید:

۱. با توجه به آیه امر به معروف و نهی از منکر، اصل عدم پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint بر مردان جایی ندارد و زنان، همچون مردان، حق ولایت دارند; زیرا اجرای احکام اسلامی از باب امر به معروف است که اجرای آن بر هر دو گروه لازم است و طبرسی، صاحب مجمع البیان، با توجه به این آیه، آن را واجب عینی می داند.۵۵ شیخ طوسی نیز آن را واجب عینی شمرده است.۵۶

۲. در ادامه آیه، چند ویژگی دیگر برای مؤمنان ذکر شده است: پرداخت زکات و اطاعت از خدا و رسول خدا. اطاعت از خدا را عمل به دستورات الهی دانسته اند و اطاعت از رسول را هم اجرای دستورهای حکومتی وی. بنابر این، ولایتی که زنان دارند مشروط به آن است که در مواردی دیگر، خداوند و یا پیامبرش آن را محدود نکرده باشند که اگر چنین مطلبی ثابت شد، در مَثَل به اثبات رسید زنان حق قضاوت ندارند، برابر همین آیه پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در این مورد محدود می شود ما در هر مورد باید دلائل مخصوص آن را بررسی کنیم، تا حکم شرعی آن را، که همان فرمان خدا و رسول است، به دست آوریم.

۲. سنت

سنت شامل قول و عمل )سیره( و تقریر معصوم می شود. در بیان جواز مشارکت حضور زنان در صحنه های سیاسی – اجتماعی، موافقان از سیره معصومان استفاده کرده اند که برای رد و نفی ادله مخالفان، توجه به آنها مناسب است، گر چه آنها را نمی توان دلیلی برای اصل پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint برشمرد; اما مشارکت آنان را در مسائل گوناگون می رساند و مواردی از ولایتهای عامه را که ذکر شد دربر می گیرد.

الف. سیره نبوی

گر چه در سیره کلی پیامبر)ص( موردی از حضور زنان در مدیریت کلان جامعه دیده نمی شود و شاید این نکته روشن باشد که با توجه به تسلط فرهنگ جاهلی که به زنان به دیده تحقیر می نگریستند، هنوز زنان به رشد کافی نرسیده بودند که به کارهای مهم بپردازند; اما در عین حال، رسول خدا در مواردی خاص به زنان مسلمان اجازه می داد در صحنه های سیاسی و اجتماعی و حتی نظامی حاضر شوند که در نوع خود مهم است. بیان این موارد، زاویه نگاه پیامبر را روشن می کند و در ضمن خود پاسخی است به برخی شبهه ها و اشکالهایی که مخالفان مشارکت زنان در امور اجتماعی مطرح می کنند:

۱. بیعت زنان

بیعت زنان با رسول خدا و سپس با علی به دستور حضرت یکی از موارد مشارکت زنان در امور سیاسی و اجتماعی است. در بیعت عقبه دوم، که در سال آخر حضور پیامبر در مکه در ایام حج رخ داد، در جمع ۷۳ مرد از مردم مدینه که با رسول خدا بیعت کردند، دو زن نیز دیده می شود که با بیعت با آن حضرت، قول وفاداری و همکاری با حضرت را دادند.۵۷

در فتح مکه، وقتی که مردان با رسول خدا بیعت کردند، زنان نیز به دستور خدا به صف بیعت کنندگان پیوستند و آن حضرت با شرائطی با زنان مکه بیعت کرد که در آیه قرآن ذکر شده است.۵۸ پیامبر ظرف آبی قرار داد و دست خود را در آن نهاد و زنان نیز با قرار دادن دست خود در آب، با آن حضرت بیعت کردند.۵۹

در غدیر خم، پس از اعلان جانشینی علی به جای پیامبر)ص(، پیامبر، دستور دادند که مردان با آن حضرت بیعت کنند و به علی تبریک بگویند، مردان چنین کردند و پس از آن زنان به خیمه ای که حضرت در آن قرار داشت رفته و امامت را به علی تبریک گفتند.۶۰ پس از کشته شدن عثمان، که مردم با علی)ع( بیعت کردند، حضرت از حضور زنان در این بیعت سخن گفته است. گر چه از سخن حضرت، بیعت خاصِ زنان استفاده نمی شود; اما از حضور شوق انگیز آنان در این رخداد مهم حکایت دارد.۶۱

۲. خدیجه وزیر پیامبر

در کتب تاریخی و حدیثی در توصیف خدیجه آمده است که او وزیر صادقی برای پیامبر بود.

علامه مجلسی می نویسد:

»و کانَتْ خَدیجهُ وَزیرُ صِدْقً علی الإسْلامِ، و کانَ یسْکن إلَیها.«۶۲

خدیجه وزیر و حامی صادقی برای پیامبر بود و آن حضرت به او اعتماد و تکیه می کرد.

ابن هشام، درباره حضرت خدیجه، همین تعبیر را آورده است:

»کانتْ له وزیرُ صِدْقً علَی الاسْلام«۶۳

خدیجه برای پیامبر حامی راستینی در حمایت از اسلام بود.

از رسول خدا)ص( در باره وزیر، حدیثی نقل شده که می فرماید:

»إذا أرادَ اللهُ بالأمیرِ خَیراً جَعَلَ لَهُ وزیرُ صِدْقً إنْ نَسِی ذَکرهُ و إنْ ذَکرَ أعانَهُ…. «۶۴

خداوند زمانی که به امیر و فرماندهی اراده نیکی نماید، برای او همکار صادقی قرار می دهد که اگر فراموش کند، به یادش آرد و اگر به یادش باشد او را یاری نماید.

معنای وزیر

واژه وزیر در قرآن دو مرتبه در باره هارون، برادر موسی، به کار رفته است: در یک مورد موسی در خواست می کند که خداوند شخصی از خاندانش، یعنی برادرش هارون را، به عنوان کمک وی قرار دهد تا به خوبی از عهده دعوت فرعون برآید:

»وَ اجْعَلْ لی وَزیراً مِنْ أَهْلی هارُونَ أَخی اشْدُدْ بِهِ أَزْری.«۶۵

در مورد دوم، خداوند می فرماید:

»وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزیراً«۶۶

هارون را وزیر و همکار موسی قرار دادیم.

یعنی درخواست وی پذیرفته می شود و پس از آن، هر دو برای دعوت هارون به توحید، به سوی کاخ فرعون می روند.

رسول خدا نیز در اولین دعوتی که از اقوام خود، بنی هاشم، داشت فرمود:

»هر کس که به من ایمان بیاورد وزیر و وصی و جانشین من خواهد بود. «

پس از آن که تنها علی اظهار اسلام کرد و دیگران پاسخ منفی دادند، او را به عنوان وصی و وزیر خود معرفی کرد.۶۷

و به گزارش طبری:

»فرمود: چه کسی از شما مرا حمایت می کند؟ علی پاسخ داد من وزیر و حامی تو خواهم بود. «۶۸

و آن زمان که مردم برای بیعت با علی آمدند فرمود: من وزیر شما باشم بهتر است برای شما از آن که امیر و فرمانده شما باشم.

»وَ أَنَا لَکمْ وَزِیراً خَیرُ لَکمْ مِنِّی أَمِیراً.«۶۹

در کتب لغت برای وزیر دو اشتقاق ذکر کرده اند: وزیر مشتق از وِزْر به کسر واو به معنی بار سنگین است; یعنی وزیر از جانب سلطان آن چه از تدبیر مملکت سنگین است به عهده می گیرد.

دوم از وَزَر مشتق است. وزر به کوهی گفته می شود که به آن پناه می برند، تا از هلاکت نجات یابند، وزیر هم به معنای کسی است که به رأی و تدبیر او در امور اعتماد می شود و به وی پناه برده می شود.۷۰

با توجه به این که خدیجه در مکه با پیامبر بوده است، وزیر بودن وی به معنی حامی و مشاور بودن اوست.

۳. مشاوره با ام سلمه

در صلح حدیبیه، که کفار به مسلمانان اجازه طواف کعبه را ندادند، پیامبر از مسلمانان خواست در همان جا که هستند از احرام خارج شوند. مسلمانان به سخن حضرت توجه نکردند و آن را بر خلاف آداب گذشته خود می دانستند. رسول خدا، که نگران بود، موضوع را با ام سلمه مطرح و در این باره با وی مشورت کرد. ام سلمه پیشنهاد کرد: اول خودتان از احرام خارج شوید پس از آن مسلمانان برابر آن عمل خواهند کرد. پیامبر نیز، برابر این نظر عمل کرد و مسلمین از پیامبر تبعیت کردند و از احرام خارج شدند.۷۱

ابن حجر با توجه به نظر ام سلمه، در توصیف وی می نویسد:

»کانت ام سلمه موصوفه بالجمال البارع و العقل البالغ و الرأی الصائب و إشارتها علی النبی یوم الحدیبیه تدلّ علی وفور عقلِها و صوابُ رأیها«۷۲

ام سلمه زنی دارای جمال تمام و برجسته و عقل کامل و نظر درست بود و اشاره وی به پیامبر در روز صلح حدیبیه دلالت بر زیادی عقل و درستی نظر او دارد.

۴. حضور زنان در جبهه

با این که جهاد بر زنان واجب نبود، رسول خدا آنان را به جبهه می برد تا به مداوای مجروحان بپردازند و به رزمندگان آب بدهند.

از یکی از صادقین)ع( در کتاب کافی و تهذیب چنین نقل است:

»إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ )ص( خَرَجَ بِالنِّسَاءِ فِی الْحَرْبِ حَتَّی یدَاوِینَ الْجَرْحَی وَ لَمْ یقْسِمْ لَهُنَّ مِنَ الْفَی ءِ شَیئاً وَ لَکنَّهُ نَفَّلَهُنَّ«۷۳

رسول خدا زنان را به جنگ می برد تا مجروحین را مداوا کنند و سهم معینی از غنائم و فی ء به آنان نمی داد، بلکه مقدار برای آنان تعیین می نمود.

در منابع اهل سنت، از ابن عباس نقل شده است:

»زنان در جنگها شرکت می کردند و آنان به جهاد می رفتند و به مداوای مجروحان می پرداختند از این رو بهره ای از غنائم داشتند.«۷۴

به این نکته، شیخ طوسی در خلاف تصریح کرده است۷۵ و ابو صلاح حلبی بهره مندی زنان را از غنیمت در جبهه، جزو سنتهای پیامبر دانسته است; زیرا آنان به مداوای مجروحان، پرستاری مریضان و اصلاح و ترمیم وسائل مجاهدان می پرداختند.۷۶

در جنگ احد و حنین، که مسلمانان دچار شکست شدند، زنان به نبرد و دفاع پرداختند.

در باره ام عماره نسیبه، دختر کعب، که از بزرگان زنان صحابی بود، گفته اند: همراه پیامبر در جنگها شرکت می کرد و به مداوای مریضان و مجروحان می پرداخت و گاهی دست به سلاح می برد و با دشمنان می جنگید.۷۷ وی از زنانی بود که در بیعت عقبه حضور داشت و در احد جزو کسانی بود که ثابت قدم باقی ماند و به دفاع از پیامبر پرداخت و چهارده جراحت برداشت و حضرت از وی تجلیل کرد. در خیبر، حدیبیه، عمره القضاء و حُنَین حضور داشت۷۸ و در نبرد با مسیلمه کذّاب یک دستش قطع شد.۷۹

اسماء، دختر یزید بن سکن، که از او به عنوان سخنران زنان یاد می شود و در باره حقوق زنان از پیامبر پرسش کرد و هشتاد و یک حدیث از او نقل شده است. در فتح مکه حاضر بوده و در جنگ یرموک شرکت داشته و نه نفر از رومیان را با چوب خیمه اش کشته است.۸۰

در جنگ خندق که مسلمانان به نبرد رفتند، گروهی از زنان در حصن حسان بن ثابت بودند که دیدند در اطراف حصار، مردی یهودی جاسوسی می کند. صفیه، عمه پیامبر، از حسان بن ثابت، که از ترس به جبهه خندق نرفته بود، خواست از حصن پایین رفته و او را بکشد، زیرا وی برای یهودان اطلاعات و خبر می بَرَد و برخی کاستیهای مسلمانان را گزارش می دهد و پیامبر هم درگیر نبرد با دشمن است، امّا حسان ترسید و حاضر نشد از حصن پایین برود و با مرد یهودی درگیر شود. صفیه، خود از حصن پایین رفت از پشت با عمودی به آن مرد حمله کرد و او را از پای در آورد و به حصن بازگشت. از حسان خواست به جست وجوی لباسهای وی بپردازد، باز هم حسان نپذیرفت.۸۱

ب. سیره امام علی)ع(

در سیره امام علی به مواردی بر می خوریم که آن حضرت، مسؤولیتهای مهمی را به زنان داده و یا در موارد خاص، دیدگاه های آنان را ملاک عمل قرار داده است و این سیره، بر خلاف سخنانی است که از حضرت در باره زنان نقل شده است و این نشانه آن است که سخنان حضرت جهت خاصی داشته است.

۱. در جنگ جمل

در جنگ جمل، عایشه و ناکثین شکست خوردند، طلحه و زبیر کشته شدند، مروان اسیر و مورد عفو علی)ع( قرار گرفت. آن حضرت اجازه تقسیم غنائم را نداد و برخورد کریمانه با اسرا کرد و همه آنها آزاد شدند. احترام لازم را حضرت نسبت به عایشه روا داشت. برابر نقل مورّخان، امیر المؤمنین علی)ع( عایشه، همسر پیامبر را، همراه چهل زن، با عزت و احترام کامل به مدینه فرستاد. البته عایشه در مدینه متوجه شد که همراهان و مستخدمان وی زن هستند، چون همه به دستور علی)ع( مانند مردان کلاه و عمامه پوشیده بودند. آنان مسیر طولانی بصره به مدینه را طی کردند و این نشانه اعتماد حضرت به زنان است که چنین مسؤولیت مهمی را به آنان واگذار کرده است.

از گزارش شیخ مفید استفاده می شود که همه گروه را زنان تشکیل می دادند. آنان از زنان قبیله عبد القیس و هَمْدان بودند که شمشیر به دست اعزام شدند.۸۲

از برخی گزارشها استفاده می شود تا چند مایلی بصره، خود حضرت او را مشایعت و به مقدار یک روز راه فرزندان خود را، با عایشه اعزام کرده است.۸۳

شکایت عایشه از علی )ع( در طول سفر که چرا مردان را با وی اعزام کرده، نشانه آن است که همراهان عایشه به تصور او، همه مرد و نامحرم بودند. از آن جا که موضوع مهم است گزارش شیخ مفید را نقل می کنیم:

»و هنگامی که امیر المؤمنین )ع( تصمیم گرفت به کوفه برود، به عایشه دستور داد به مدینه بازگردد و تدارک آن را دید. همراه عایشه چهل زن فرستاد، بر آنان کلاه پوشاند و به شمشیر مسلح شان نمود و به آنان دستور داد او را از راست، چپ و پشت سر محافظت نمایند. عایشه در مسیر راه، به علی بن ابی طالب بد می گفت و او را نفرین می کرد، به جهت آن که مردان را با او فرستاده است و حرمت رسول خدا را در باره اش رعایت نکرده است. وقتی به مدینه رسیدند، زنان عمامه ها و شمشیرها را کنار گذاشتند و بر عایشه وارد شدند وقتی عایشه آنان را دید از اظهارات خود در مذمت و سرزنش علی پشیمان شد و گفت: خدا به علی بن ابی طالب پاداش خیر دهد که حرمت رسول خدا را حفظ کرد.«۸۴

این گزارش، در تاریخ الفتوح ابن اعثم کوفی۸۵ و تاریخ فخری۸۶ و با تفاوتهایی در مروج الذهب آمده است.۸۷

این گزارش بدون اختلاف، نشان می دهد که پوشیدن لباس مردان برای زنان و تشبّه آنان به مردان، برای غرض عقلائی منع شرعی ندارد و زنان می توانند فرماندهی را در امور نظامی و انتظامی به عهده بگیرند.

۳. اعتماد به زنان در حکومت علی )ع(

از دوران امیر المؤمنین گزارشهایی وجود دارد که آن حضرت، به گفته زنان اعتماد کرده و به جهت این اعتماد، افرادی را عزل و نصب کرده است. جریان سوده، دختر عماره هَمْدانی، از این قبیل است. او از کارگزاری، که به منطقه آنان اعزام شده بود، به حضرت شکایت کرد. حضرت نیز برابر این شکایت، کارگزار خود را از منطقه عزل کرد و از او خواست که اموالی که در اختیار دارد. به کارگزار بعدی تحویل دهد. این جریان را بسیاری از مورخان و محدثان نقل کرده اند، از جمله ابن اعثم،۸۸ ابن طیفور۸۹ و دیگران.۹۰

یاد آوری این نکته لازم است که در نظام اسلامی، رهبر محور اصلی نظام است و دیگر افراد، تحت امر و فرمان او هستند و مسؤولیتهای آنان در طول مسؤولیت رهبری است و او حق ولایت دارد. زمانی که رهبری جامعه اسلامی احساس نیاز نماید که زنان باید وارد صحنه سیاسی شوند، این کار روا خواهد بود. همان گونه که در شرائط قاضی، بسیاری اجتهاد را ذکر کرده اند; اما گفته اند در صورت نیاز غیر مجتهد نیز می تواند به قضاوت بپردازد و مطابق با دستورات اسلام قضاوت نماید.

ادله مخالفان

مخالفان، به آیاتی از قرآن و روایات گوناگون استدلال کرده اند که در این بخش به نقد و بررسی آنها می پردازیم.

۱. آیات

آیه اول

»الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضً وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ«۹۱

مردان، سرپرست و نگهبان زنان اند، به خاطر برتریهایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و به خاطر انفاقهایی که از اموال شان ]در مورد زنان[ می کنند.

در شأن نزول آیه نقل شده که مردی زنش را سیلی زد، زن همراه پدرش به پیامبر شکایت کرد. حضرت لزوم قصاص را مطرح فرمود، آیه نازل شد که مردان سرپرست زنان هستند و قصاص برای زن را نفی کرد.

مخالفان، به این آیه استدلال کرده اند که زنان شایستگی زعامت و ریاست بر مردان را ندارند; زیرا برابر بیان آیه، مردان بر زنان برتری دارند۹۲ و برابر شأن نزول آیه می توانند آنان را سیاست و تنبیه نمایند و برای این مطلب، در آیه دو نکته ذکر شده است.

الف. برتری مردان بر زنان که خداوند می فرماید بعضی را بر بعضی برتری داده است. به همین جهت است که رسالت از آن مردان بوده و آنان حاکم و والی بر مردم بوده اند. حتی شماری در ترجمه قرآن، به این نکته اشاره کرده اند که نبوت از آن مردان بوده است.

ب. جهت دومی که مردان مسؤول اداره زنان هستند این است که مردان، به زنان مهر و نفقه می پردازند و در آمد مالی، برخاسته از توانائی مردان در کار و تلاش است.

علامه طباطبائی در تفسیر آیه به این دو نکته اشاره می کند و می نویسد:

»کلمه »قیم« به معنای کسی است که مسؤول قیام به امر شخصی دیگر است، و کلمه »قوام« و نیز »قیام« مبالغه در همین قیام است. و منظور از جمله: بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضً آن زیادتهایی است که خداوند به مردان داده، به جهت طاقتی که بر اعمال دشوار دارند، چون زندگی زنان یک زندگی احساسی و عاطفی است، که اساس و سرمایه اش رقت و لطافت است.

مراد از جمله: بما انفقوا مهریه ای و نفقه ای است که مردان به زنان می دهند.

از عمومیت علت به دست می آید، حکمی که مبتنی بر آن علت است; یعنی قیم بودن مردان بر زنان نیز عمومیت دارد، و منحصر به شوهر بر همسر نیست، بلکه قیمومت نوع مردان بر نوع زنان است، البته در جهات عمومی مانند حکومت و قضاوت که حیات جامعه به آن بستگی دارد، و قوام این دو، بر نیروی تعقل است، که در مردان بیش تر است، تا در زنان، همچنین دفاع از سرزمین با اسلحه که نیاز به نیروی بدنی و هم نیروی عقلی دارد که هر دوی آنها در مردان بیش تر است تا در زنان.«۹۳

نقد و بررسی

از این استدلال، صاحب نظرانی پاسخ داده و در تمام بودن آن برای نفی پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint تردید کرده اند.

الف. این استدلال بر این مبناست که »قیم« به معنی سرپرست باشد; اما اگر به معنی کفالت، رعایت و… باشد استدلال به آیه کامل نخواهد بود. در لغت، قیم به معنی کفالت است; یعنی مردان کفالت و مسؤولیت زنان خود را به عهده دارند.

شیخ طوسی در معنی »قوامون« می نویسد:

»قوله تعالی »قَوّامُونَ« و القوام علی الغیر هو المتکفل بأمره من نفقه و کسوه و غیر ذلک. «۹۴

قوام بر دیگری، کسی است که متکفل و مسؤول کار اوست، از نفقه و لباس و جز آن ]مانند مسکن[.

قطب راوندی، در فقه القرآن، در معنای »قوامون« دقیقاً همین عبارت شیخ را آورده است.۹۵

ابن براج می نویسد:

»الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ« یعنی أنهم قوامون بحقوق النساء التی لهن علی الأزواج«

یعنی آنان مسؤول حقوق زنان می باشند که بر مردها واجب است.۹۶

این بزرگان، »قوام« را به معنی متکفل انفاق دانسته اند و آیه دلیلی است بر وجوب نفقه زنان بر مردان که در بسیاری از کتابهای فقهی به آن استدلال کرده اند.

ب. علامه طباطبائی و دیگران که به آیه استناد کرده اند، فضیلت بعضی بر بعضی را دلیل بر برتری تمام مردان بر تمام زنان دانسته و همین علت را کافی شمرده اند برای موضوع.

در پاسخ به این استدلال آمده است: منظور مدیریت مردان در منزل است. خداوند دو علت بیان کرده: یکی برتری بعضی بر بعض دیگر و دیگری وجوب نفقه زن بر مرد که در ادامه آیه آمده است و این فقط مربوط به مردان است که به زنان شان باید نفقه بدهند و مهر آنان را بپردازند.

شهید مطهری می گوید: شاید به همین علت است که در ازدواج موقت، که نفقه مطرح نیست، مدیریت مرد بر زن هم مطرح نمی باشد.۹۷

ج. استاد مطهری، این برتری را که در آیه ذکر شده، علت مستقل نمی داند. بر این نظر است که اگر این برتری علت مستقلی بود، مناسب می نمود که با تعبیر دیگری می آمد: »بما فَضَّلَ اللَّهُ الرِّجالَ عَلَی النِّساءِ« نه »بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضً«.

پس یادآوری می شود:

»در مجموع، یعنی به موجب مجموع مزایایی که دو طرف دارند، مرد به حسب خلقت برای حکومت در خانواده ساخته شده، نه زن. «۹۸

د. اگر ما بگوییم تمام مردان بر تمام زنان برتری و ولایت دارند، درست نیست و تخصیص اکثر مستهجن لازم می آید; زیرا مردان بر زنان خودشان ولایت دارند و مدیریت را در منزل خود به عهده دارند، نه بر دیگر زنان جامعه و فقط در حکومت و قضاء بر زنان ولایت دارند که در مجموع اندک است. بنابر این، ویژگیهای مردان و وظیفه ای که در اداره مالی منزل دارند، باعث شده قوام و مدیر منزل باشند.۹۹

ه. افزون بر این، در روایتی از امیر المؤمنین)ع( از پیامبر)ص( پس از نقل شأن نزول آیه ذکر شده که منظور از »قوّامون« در آیه قوامیت مردان بر زنان در ادب است; یعنی باید مرد مراقب و مربی زن باشد که همان مدیریت در خانواده را می رساند و با شأن نزول آن هم آهنگ است.

»أَی قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ فِی الْأَدَبِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ)ص( أَرَدْتُ أَمْراً وَ أَرَادَ اللَّهُ غَیرَهُ. «۱۰۰

مردان بر زنان قیمومت دارند در ادب نمودن آنان. سپس رسول خدا فرمود: من چیزی اراده کردم )قصاص( و خداوند جز آن را اراده فرمود.

و مانند همین برداشت را می توان از آیه ۲۲۸ بقره داشت که خداوند می فرماید: »و للرجال علیهن درجه« که این درجه و موقعیت مردان بر زنان در منزل است; زیرا دلیلی بر عمومیت از آیه استفاده نمی شود.

آیه دوم

»وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدا وَ هُوَ کظیم× أَوَ مَنْ ینَشَّؤُا فِی الْحِلْیهِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیرُ مُبینً.«۱۰۱

و هرگاه یکی شان را به آن چه به خدا نسبت می دهد ]ولادت دختر[ مژده دهند، روی اش سیاه شود، در حالی که خشم خویش را فرو می خورد. آیا همان که در زیورش پرورند و در ستیز، سخن خویش باز نتواند گفت.

می گویند: آیه بیان می کند که طبیعت زن احساسی و لطیف است و در پی زیور که خود را به آن بیاراید و از منطق قوی برخوردار نیست که در هنگام بحث از آن بهره مند شود. در اصل، زنان از قوه تعقل و تفکر کم تری برخور دارند. به همین علت نمی توان آنان را در کارهای اداری مهم و ولائی، مانند قضاوت به کار گرفت و این آیه به خوبی این نکته را می رساند و از احساسات زنان و گرایشهای آنان سخن می گوید.

پاسخ

آیه در صدد بیان تمام ویژگیهای زنان نیست، بلکه موضوع و جهت گیری آیه، رد پندار کافران است که از روی تحقیر و بیزاری از دختران، آنان را به خدا نسبت می دادند.

»وَ یجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ وَ لَهُمْ ما یشْتَهُونَ ×وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدا وَ هُوَ کظیم.«۱۰۲

و برای خدا دخترانی می پندارند. منزّه است او. و برای خودشان آن چه را میل دارند ]قرار می دهند[. و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم خود را فرو می خورد.

آیه سوم

»وَ قَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیهِ الْأُولی«۱۰۳

و در خانه های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین، به خودنمایی بیرون نشوید.

خداوند دستور می دهد که زنان در خانه بمانند و مانند زمان جاهلیت تبرج و خودنمایی نکنند. این دستور خداوند با مدیریت زنان و هم صحبت شدن با مردان نمی سازد، بویژه پُست قضاوت که ناگزیر باید با متخاصم هم کلام شوند؟

پاسخ

نخست آن که: این آیه مخصوص زنان پیامبر است. آیه پیش از این، به روشنی این مطلب را می رساند.

دو دیگر: گفت و گو با مردان در مصالح عمومی، بی گمان رواست. این نکته را به روشنی می توان از جنگهایی که به فرماندهی رسول خدا، به وقوع پیوسته دریافت. در جنگهای رسول خدا با مشرکان، زنانی نیز حضور داشته و مسؤولیتهایی بر عهده شان بوده است، از جمله مداوای مجروحان. بی گمان در این مسؤولیت، با مردان هم سخن می شده اند. و یا زنانی که برای گردآوری و ضبط حدیث، به تلاش برخاسته اند، و نام شان در تاریخ آمده، جز با هم سخن شدن با مردان، نمی توانسته اند به این امر بپردازند.

در مجموع، از آیات قرآن دلیل روشنی بر این ادعا وجو ندارد باید دنبال دیگر ادله رفت و میزان دلالت آنها را ارزیابی کرد.

۲. روایات

برای نفی پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint، به روایات بسیاری استناد شده است. این روایات، هم از طریق شیعه و هم از طریق اهل سنت نقل شده است:

روایت مشهور »لن یفلح«

از جمله روایاتی که برای نفی حکومت زنان، به آن استناد شده، حدیث مشهوری است که ابو بکره از پیامبر نقل کرده است. متن حدیث در بسیاری از منابع اهل سنت، با تعبیرهای گوناگون آمده است: »لَنْ یفْلِحَ قَوْم وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرَأَهً«۱۰۴. اهل سنت آن را مشهور می دانند چون در صحیح بخاری، مسند احمد با تعبیرهای متفاوت و دیگر منابع آنان آمده است. شیخ طوسی نیز در خلاف آن را با تعبیر »لا یفلح قوم وَلِیتْهُمْ امرأه«۱۰۵ آورده است و از این طریق در منابع شیعه راه یافته است.

پاسخ

در پاسخ به استناد به این روایت گفته اند: سند آن مرسله است، چون در منابع شیعه نیامده و نقل متفاوت آن دلیل دیگری بر ضعف آن است.۱۰۶ ادعای این که شهرت، ضعف سند آن را جبران می کند، درست نیست; زیرا گفته اند: شهرت عملی باعث جبران ضعف سند می شود، اما ممکن است در این مورد، کسانی که مخالف پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint بوده اند به آیات قرآن استناد کرده باشند و دلیل آنان این روایت نباشد. افزون بر این که نقلهای متفاوتی از آن در دست داریم; در مَثَل در نقلی از احمد آمده است: »لایفْلِحَ قَوْمُ أَسْنَدُوْا أَمْرَهُمْ إِلَی امْرَأَهً«۱۰۷ و مشابه آن در منابع شیعه، بدون سند،۱۰۸ از ابوبکره آمده است.

شماری نیز گفته اند معنای عدم فلاح، منافاتی با جواز شرعی آن ندارد: »و التعبیر بلا یفلح لا ینافی الجواز«۱۰۹ به تعبیر روشن تر، در بسیاری از موارد حکومت زنان همراه با عدم رستگاری است، اما خلاف شرع نیست و ممنوعیت حکم وضعی و تصرف آنان را نمی رساند. در مواردی ممکن است رستگاری را نیز در پی داشته باشد.

پاسخ دیگری که داده اند این است که: حدیث، حکومت مستقل زنان را شامل می شود، مانند حکومت شاهنشاهی ایران در زمان پیامبر که شاه به تنهایی تصمیم می گرفت و این با حکومتهای امروزی که دارای سه قوه مستقل بوده و شورایی تصمیم می گیرند متفاوت بوده است.۱۱۰

ما در باره این حدیث، بررسی تاریخی مستقل انجام داده ایم که در همین شماره مجله حوزه، ملاحظه می کنید.

روایات نقصان عقل زنان

روایاتی که بیان گر ناتمامی عقل زنان هستند، بسیارند. اما دو نقل از همه بیش تر مطرح است، یکی در منابع شیعی و دیگری در منابع اهل سنت که به گونه ای همانندند و از کمبود عقل و ایمان زنان سخن می گویند.

۱. از رسول خدا روایتی نقل شده است که در منابع اهل سنت، از جمله صحیح بخاری آمده است. بخاری این حدیث را در چهار مورد و در ۴ باب نقل کرده است: در کتاب حیض۱۱۱ و کتاب زکات به طور کامل۱۱۲ و در کتاب شهادت۱۱۳ و صوم بخش مربوط به آنها را نقل کرده است.۱۱۴ این نقلها یک روایت است که سه تن از صحابه، با تفاوتهایی اندک نقل کرده اند. در منابع معتبر دیگر اهل سنت به نقل از افراد دیگر نیز ذکر شده است.

بخاری آن را از ابو سعید خدری نقل کرده است.

مسلم از عبد الله بن عمر۱۱۵.

بیهقی نیز در شعب الایمان با دو سند از عبد الله بن عمر.۱۱۶

حاکم از عبد الله بن مسعود که زنش در این واقعه نقشی داشته است و ذهبی نقل وی را به شرط نقل بخاری و مسلم صحیح دانسته است.۱۱۷

در این روایت که از نظر سند نزد عامه صحیح است، پیامبر بعد از نماز عید، به جمعی از زنان برخورد، به آنان توصیه کرد: صدقه بدهند; زیرا بیش تر اهل جهنم را زنان تشکیل می دهند!

آنان پرسیدند: به چه علت؟

حضرت این گونه به آنان پاسخ داد:

»تُکثِرْنَ اللَّعْنَ، وَ تَکفُرْنَ الْعَشِیرَ، مَا رَأَیتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلً وَ دِینً أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ مِنْ إِحْدَاکنَّ.

قُلْنَ: وَ مَا نُقْصَانُ دِینِنَا وَ عَقْلِنَا یا رَسُولَ اللَّهِ.

قَالَ: أَلَیسَ شَهَادَهُ الْمَرْأَهِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَهِ الرَّجُلِ.

قُلْنَ: بَلَی.

قَالَ: فَذَلِک مِنْ نُقْصَانِ عَقْلِهَا.

أَلَیسَ إِذَا حَاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَ لَمْ تَصُمْ.

قُلْنَ: بَلَی.

قَالَ: فَذَلِک مِنْ نُقْصَانِ دِینِهَا«۱۱۸

زنان دیگران را زیاد لعن می کنند و نسبت به همسر و تلاشهای وی کفر می ورزند. من ندیدم ناقص عقلان و ناقص دینانی که بربایند عقل مردان هوشمند و قاطع را جز شما زنان.

زنان گفتند: ای رسول خدا نقصان عقل و دین ما چیست؟

فرمود: آیا گواهی هر زن مانند نصف گواهی مرد نیست؟

گفتند: آری.

فرمود: این از نقصان عقل آنان است.

فرمود: آیا زمانی که زنان دچار عادت ماهیانه )حیض( شوند ترک نماز و روزه نمی کنند؟ گفتند: چرا؟ فرمود: این از کاستی دین آنان است.

به این روایت استدلال کرده اند: چون بنابر فرموده رسول خدا، زنان از نظر عقلی و دینی کمبود دارند، پس نمی توانند مقام ولایت را دارا باشند، مقامی که نیاز به هوش و ذکاوتِ بسیار بالا دارد.

این حدیث، اشاره به آیه قرآن دارد که می فرماید:

»واستشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجلً وامرأتان ممن ترضون من الشهداء ان تضلّ احداهما فتذکر احداهما الاخری.«۱۱۹

برای گواهی، به جای یک مرد، دو زن باشد که اگر یکی فراموش کرد، دیگری به یاد او بیاورد.

به این آیه شریفه و روایت یاد شده، فقها، برای نفی ولایت و قضاوت زنان در کتابهای فقهی خود استناد کرده اند.

۲. در نهج البلاغه، دو فراز از سخنان امیرالمؤمنین علی)ع( نقل شده که حضرت، زنان را کم خرد خوانده است.

الف. در خطبه هشتاد می فرماید:

»مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیامِ فِی أَیامِ حَیضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَهُ امْرَأَتَینِ کشَهَادَهِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاء وَ کونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَی حَذَرً وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّی لا یطْمَعْنَ فِی الْمُنْکرِ.«۱۲۰

مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودن شان از نماز و روزه است – به هنگام عادت شان – و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است، نسبت به سهم مردان و نشانه ناتمامی خرد آنان این بُوَد که گواهی دو زن چون گواهی یک مرد به حساب رود. پس از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیکان شان واپایید و تا در کار زشت طمع نکنند، در کار نیک از آنان اطاعت ننمایید.

ب: سفارش حضرت، به سپاهیان خود در چگونگی رفتار با زنان ناسزاگو:

»ولا تهیجوا النّساء بأذًی و إنْ شَتَمْنَ أَعراضکم و سببن أُمرأَکم، فانّهنّ ضعیفات القوی و الانفس و العقول.«۱۲۱

زنان را با زدن بر میانگیزانید، هرچندآبروی شما را بریزند، یا امیران تان را دشنام گویند، که توان زنان اندک است و جان شان ناتوان و خِردشان دستخوش نقصان.

پاسخ

این روایت را بسیاری نقل و فقها در کتابهای فقهی خود مطرح کرده اند، و فقیهان این روایات را غیر قابل انکار دانسته و مخالفان پاورپوینت کامل ولایت زنان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint گفته اند: با توجه به سخنان رسول خدا)ص( و علی)ع( درباره زنان نمی توان آنان را در پستهای مدیریتی و ولایی جامعه برگمارد.

از این استناد و برداشت، پاسخهایی داده شده که یادآور می شویم.

۱. دو روایتِ حضرت علی)ع( با نقلهای مختلفی ارائه شده است. نقل نهج البلاغه مرسل است و منابع دیگر آن سند ندارند. نقل اهل سنت نیز برای شیعه در حد سند صحیح اعتبار ندارد.

۲. سخن پیامبر درباره زنان بیان گر ناتوانی آنان نیست. حضرت با این که زنان را در عقل ناتمام دانسته، امّا خطاب به زنان می فرماید شما بر مردان دارای عقل خالص )لُبّ( غالب می شوید. یعنی حضرت به تواناییهایی نظر دارد که در زنان وجود دارند و این تواناییها خردمندترین مردان را تحت سلطه قرار می دهند.

۳. جنبه احساسی و عاطفی زنان، بسیار بالاست و چه بسا در مواردی، این جنبه بر جنبه و جهت خردورزی آنان غلبه کند. به همین جهت حضرت علی)ع( به نیروهای نظامی خود سفارش می کند در برابر احساسات تأثر بر انگیز زنان، بازتاب نشان ندهند. زنان مانند هر کس دیگر می دانند هر کس به جنگ برود، می کشد یا کشته می شود و باید پاسخ گوی عمل خود باشد. اما وقتی که با کشته خود روبه رو می شوند، سخنانی بر زبان می آورند که نادرست و غیر مناسب است. امام علی )ع( بیان می کند این غلبه احساسات زنان باعث نشود که نیروهای نظامی نسبت به سخنان زنان بازتاب نشان دهند، زیرا آنان در چنین مواردی، به نقش کشته شدگان در جنگ کاری ندارند و احساسات شان بر خِردشان غلبه می کند.

علی)ع( خود در پایان جنگ جمل شاهد چنین صحنه ای بود. صفیه، دختر حارث، زن عبد الله بن خلف خزاعی به علی گفت:

»ای قاتل دوستان و متفرق کننده جماعتها. «

علی در پاسخ وی فرمود:

»انی لا الومک ان تبغضینی یا صفیه و قد قتلت جدّک یوم بدر و عمّک یوم احد و زوجک الآن و لو کنت قا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.