پاورپوینت کامل اعتقادات در قلمرو فقه ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اعتقادات در قلمرو فقه ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اعتقادات در قلمرو فقه ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اعتقادات در قلمرو فقه ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
همانطوریکه در شماره پیشین مجله اشاره شد فقه تنها به تبیین و تشریح آنچه در فروع احکام اسلام است نمی پردازد. بلکه مسائل اعتقادی وآنچه مربوط به اندیشه و تفکرانسان است در قلمرو کاوش و نظارت فقیه قرار می دهد و گفته شد که دانشمنداسلامی از موضع فقاهت پاسخگوی سوالاتی از قبیل: اعتقاد به چه اموری واز چه زمانی بر شخص واجب است واینک اختلاف درجه اعتقادات افراد آیا در تکالیف و وظایف تاثیر دارد یا خیر؟ و دیگر سئوالات اعتقادی می باشد.ازاین رو دراین بحث ضروری دیده شد که درباره اسلام و کفر یکی از مباحث اعتقادی فقهی است سخن گفته شود. در شماره گذشته درباره مفهوم و مراتب کفر مطالبی طرح گردید و هم اکنون ادامه آن را درباره[ مرزاسلام و کفر] می خوانید. اهمیت مسئله شناخت مفهوم کفر واسلام از بعد فقهی و مرز بین این دو از آن جهت که نقش اساسی و عمده ای را دراکثر مسائل و قوانین اسلامی اعم از قوانین سیاسی اقتصادی اجتماعی حقوقی – قضائی دارد از اساسی ترین مباحثی است که در خور بررسی و پژوهش است. از آنجا که اسلام سنگ زیرین همه مسائل را عقیده می داند. و سایر فروع را بر مبنای ایده استوار ساخته و روابط فردی واجتماعی را بر مبنای بینش فکری پیوند می زند باید روشن شود که چه ضوابط و خصوصیاتی ما را با آن مرتبط ساخته و داشتن چه افکاری ما رااز آن جدا می سازد. از طرف دیگر اسلام همانند سایر مکاتب و مذاهب موجود در جهان برای پیروان خود قوانین و دستورات ویژه ای را طرح کرده و محدودیت ها وارزشهائی را در میانشان معتبر شمرده که این ضوابط در ارتباط با غیر مسلمانان و کفار حکم دیگری پیدا می کند. به عنوان نمونه از نظر فردی واجتماعی محدودیت هائی را در معاشرت و مباشرت با کفار بیان نموده است: نظیر ممنوعیت ازدواج با آنان. زن دادن و زن گرفتن. محرومیت کافرازارث مسلمان گرچه تنها وارث باشد. حق احترام نداشتن کافراز جهت تدفین و تکفین. و نبودن حق قصاص برای کافر و دهها قانون و دستور دراین رابطه دراسلام داریم که ما را ناگزیر به بحث دراین باره و شناخت مرز فقهی اسلام و کفر می کند. در صحنه بین المللی آئین اسلام نقطه عطف و وابستگی بین مسلمانان بشمار رفته و تعالیم اسلامی همگی را در زیر چتر شعاراسلام همچون اعضای یک خانواده و بالاتراعضای یک پیکره بشمار می آورد. و نیز تعاون و همبستگی که با ملل مسلمان و کشورهای اسلامی لازم می شمارد در ارتباط با غیر مسلمانان به گستردگی مجاز نمی داند ما به حکم آیه کریمه: [لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا]. ۱ هرگز خداوند حاکمیتی از کافرین بر مومنین قرار نداده است. و همان طور که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ۲ هم مذکوراست از هرگونه پیوند و قراردادی که موجب سلطه کفار بر مسلمانان گردد ممنوع هستیم و نمی توانیم با آنان همراز گشته و آنها را در کارهای اساسی طرف مشورت قرار داده و یا پست های کلیدی را بدستشان بسپاریم در حالی که با ملل اسلامی ما را تشویق به همکاری کرده است و باید در غم و شادی همدیگر شریک باشیم. در زمینه اقتصادی ربا گرفتن را از مسلمانان حرام داشته و ما را از آن بر حذر داشته است در صورتی که در رابطه با کفاراین ممنوعیت برداشته شده است. و یا در زمینه سوق احکامی از فبیل اصل طهارت بازار مسلمانان از نظر گوشت و لبنیات می باشد که مسلما در بازار غیر مسلمان و جوامع کفار چنین حکمی وجود ندارد و روشن شدن مرزاسلام و کفر و تبیین جامعه اسلامی از غیراسلامی در تعیین بسیاری ازاحکام فوق موثراست. و یا درارتباط با مهاجرت عدم تجویز سکونت یک مسلمان در بلاد کفر خصوصا کفار محارب مورد بحث است و برعکس برای سکونت مسلمین در سرزمین همدیگر چنین مسئله ای مطرح نیست. این ها و دهها فرع دیگر که بیانگر دوگانگی معاشرت بین مسلمان و کافراست اهمیت بحث را روشن می کند. از طرف دیگر کشورهائی که امروز داعیه اسلام طلبی را دارند واین پرچم بدوش می کشند همگی از خط مشی اسلام در تمام زمینه ها پیروی ننموده و حکومت اسلامی ای وجود ندارد و بطوراکثر در میانشان جز پوسته ای ازاسلام و ظواهری از قرآن چیزی به چشم نمی خورد و قوانین اسلام پیاده نمی شود. رژیم های حاکم بر این کشورها که سلطه سیاسی در دستشان است گر چه ادعای اسلام کرده ولی با کفار حربی و دشمنان دین روابط تنگاتنگی دارند و در برخی از آنان نظامی التقاطی حاکم است که در بسیاری از برنامه های (حقوقی سیاسی اقتصادی ) از مکاتب سوسیالیستی و سرمایه داری الهام می گیرند و بعضی هم راسا نظام مارکسیستی خط مشی حکومت را بدست گرفته و یا برای ملیت و قومیت خود وزنه ای گران سنگ ترازاعتقاد دینی خود قائل اند. دراینجااین سئوال مطرح است که اینچنین جوامعی حکم جوامع مسلمان را دارد یا مسئله فرق می کند.این جااست که مااحتیاج به یک راهنمای عمل داریم و آن تبیین زوایای بینش اعتقادی اسلام است که روشنگر مسئله باشد. به عبارت دیگر باید مشخص شود که مقصوداز کافر و مسلمان که دراین مسائل به آن تکیه شده چیست؟ مسلمان به چه کسی گفته می شود؟ آیا پای بندی بظواهراسلام برای اجرای احکام اسلامی کافی است و یا در خروج از کفر به ظواهر بسنده نمی شود؟ آیا هر غیر مسلمانی کافراست خواه با توجه به حقانیت اسلام واز روی عناد به انکار برخاسته باشد و یا حتی کسی که ندای اسلام بگوشش نرسیده واگر هم رسیده باشد اسلام وارونه ای بوده است که جاذبه برای بررسی و تحقیق پیرامون آن را نداشته است. یا نه فرق است بین کسانی که از روی توجه ازاسلام رو برتافته اند و بین آنهائی که اسلام به آنها ابلاغ نشده و جزء جاهلان قاصر شمرده می شوند نظیر مردمی که در جامعه های قبائلی دور دست افریقا و آمریکای جنوبی و. .. زندگی می کنند و چیزی از مذهب بگوششان نرسیده است و پیامی اگر بوده است چیزی است که کشیشان برایشان به ارمغان برده اند و بدان معتقد شده اند و یا مردمی که اسلام را فقط توسط منحرفین ازاسلام و نادانان و حاسدان و معاندانی که بد معرفی کردن اسلام را حربه ای برای عرضه عقائد و کالاهای خود ساخته دیده اند. این دسته از مردم حکمشان چیست؟ ازاینرو با گستردگی تبلیغات شیاطین بر علیه شریعت اسلام به جرئت می توان گفت که بخش اعظمی از مردم جهان دراستضعاف فکری بسر می برند و باید روشن شود که آیا این ها کافرند و آن محرومیتهائی که در معاشرتها و سائراحکام سیاسی و اقتصادی و حقوقی معتبر شمرده شده است درباره اینان نیز جاری است. مسئله دیگر که بحث را ملموس تر کرده در بین خود مسلمانان انحرافات عقیدتی بسیاری وجود دارد هرگز بین مسلمانان عقیده مشترکی جزاصول عقاید و آن هم در مفهوم عام نمی توان یافت وازاین جهت به فرقه های گوناگونی نظیر مفوضه مجبره مشبهه غلاه خوارج نواصب باطنیه و. .. تقسیم می شوند و همینطور در داخل میهن اسلامیمان با التقاطیونی روبرو هستیم که بعضی علم گرا هستند و برخی از آنها جنبه های عبادی اسلام را پذیرفته و در جنبه های اقتصادی و سیاسی از تزهای دیگر راهنمای عمل می گیرند. باید روشن شود که این انحرافات تا چه حد موجب خروج ازاسلام است و کدام دسته را می توان جزو کفار شمرد. بنابراین تبیین این مسائل رابطه عمیقی با فهم[ مرزاسلام و کفر] دارد.این ها و دهها مسئله مرودابتلای دیگر ازاموری است که ضرورت بحث از آن را روشن می نماید. با توجه به مطالب یاد شده درابتداا[ مرزاسلام و کفر] رااز جنبه علمی و فقهی آن مورد بحث قرار داده و سپس به بیان ثمرات آن خواهیم پرداخت. هدف از پژوهش علمی و فقهی دراین بحث بیان مرتبه ای ازاسلام که مرادف باایمان و ثمره اش رسیدن به نیکوکاران می باشد نیست. بلکه مقصود ما دراینجا بیان پائین ترین مرحله اسلام است که انسان بوسیله آن مسلمان شناخته می شود و نیز پائین ترین مرتبه ای از کفر که بوسیله آن جزو کفار شمرده می شود. به بیان دیگر می خواهیم آنچه را که فقهاء در ماهیت و تحقق اسلام و کفر لازم دانسته و آثاری را بر آن بار ساخته اند بیان کنیم تا مرز دقیق کفر واسلام روشن شود. نخست نظرات فقهای عظام را در رابطه با ماهیت اسلام و سپس ماهیت کفر می آوریم. ماهیت اسلام منظوراز[ ماهیت اسلام] تبیین آنچیزی است که بواسطه آن مسلمان بودن صدق می کند واسلام تحقق می پذیرد ازاینرو این سئوال مطرح است که ماهیت اسلام چیست؟ آنچه فقهای بزرگ در کتب فقهی خود دراین رابطه بیان داشته اند بطور کلی به دو نظریه اساسی باز می گردد: ۱ در تحقق اسلام اقرار به شهادتین و تدین ظاهری به اسلام کافی است. ۲اقرار به شهادتین همراه بااعتقاد قلبی و باور داشتن درونی لازم است. اکنون به بینیم نتیجه این دو نظریه چیست و تفاوت آن در چه مواردی می تواند باشد. دست کم این دو مورد زیر با تفاوت این دو نظریه فرق خواهد داشت: الف: منافق یعنی کسی که به زبان اقرار به وحدانیت خداوند و پیامبری حضرت محمد[ ص] را می کند ولی در قلب منکراست. ب: افراد مردد و شاک یعنی کسانی که گرچه در ظاهراقرار به شهادتین دارنداما در درون تردید و ناباوری دارند و نمی دانند حق چیست؟ اما بنابر نظریه اول هر دو گروه فرق (منافق شاک ) جزء مسلمین بشمار می آیند واحکام اجتماعی و حقوقی و جزائی اسلام بر آنان مترتب می شود در صورتی که بنابر نظریه دوم این دو گروه از مسلمانان محسوب نمی شوند واحکام کفار بر آن مترتب می شود. آندسته از فقهائی که تنهااقرار به شهادتین را در تحقق اسلام کافی می دانند عبارتنداز: شیخ صدوق در هدایه ۳ محقق در شرایع کتاب الطهاره حدود و کفارات صاحب جواهر در کتاب الطهاره ۴ آیه الله حکیم [ره] در مستمسک ۵ و آملی[ ره] در شرح عروه مصباح الهدی ۶ علامه مجلسی در بحارالانوار ۷ حاج آقا رضا همدانی در کتاب الطهاره است. به عنوان نمونه عبارت شیخ صدوق (ره ) رااز هدایه عبارت حاج آقارضا همدانی (ره ) رااز کتاب الطهاره ایشان نقل می کنیم: شیخ صدوق (ره ) در کتاب هدایه می فرماید. [ الاسلام هوالاقرار بالشهادتین و هوالذی یحقن به الدماء والاموال و من قال لااله الا الله محمد رسول الله فقد حقن ماله ودمه]…. [ اسلام عبارت از گواهی به شهادتین است و بوسیله آن جان و مال از تعرض مصون می ماند و هرکس بگوید: لااله الاالله محمد رسول الله[ ص] جان و مالش محفوظ خواهد ماند]. حاج آقا رضا همدانی [ره] در کتاب[ الطهاره] می فرماید: [ ان الکفار لایخرجون من حدالکفر الاالاقرار بالشهادتین والتدین بشرایع الاسلام علی سبیل الاجمال. و هل یکفی الاقرار والتدین الصوری فی ترتیب اثرالاسلام من جوازالمخالطه و المناکحه والتوارث ام یعتبر مطابقیته للاعتقاد فلوعلم نفاقه و عدم اعتقاده حکم بکره واما لولم یعلم بذلک حکم باسلامه نظراالی ظاهرالقول و جهان: لایخلوااولها من قوه]. کفاراز کفر خارج نمی شوند مگراینکه به شهادتین اقرار کنند. و بطوراجمال به شرائع اسلام متدین گردند. ولی آیااقرار و تدین ظاهری در ترتیب آثاراسلام از قبیل جایز بودن معاشرت وازدواج و توارث کفایت می کند یا لازم است که اقرار مزبور مطابق با قلب باشد بگونه ای که اگر نفاق و ناباوری او را بدانیم باید حکم به کفراو کنیم. واگراعتقاد قلبی او را ندانیم حکم به اسلام آن می کنیم؟ دراینجا دو نظراست: و به نظر من نظریه نخست خالی از قوت نیست. این گروه از فقهاء برای اثبات نظریه خود استناد به سیره پیامبر گرامی اسلام[ ص] و برخی از روایات کرده اند که به طوراشاره ذکر می گردد: می گویند: پیامبر گرامی اسلام (ص ) با منافقین که اظهاراسلام می کردند معاشرت می کرد. و با آنها بگونه یک مسلمان رفتار می نمود. با اینکه خداوند در برآن کریم به عدم اعتقاد قلبی آنها گواهی می دهد: [ولله یشهدان المنافقین لکاذبون]. ۸ [خداوند گواهی می دهد که منافقان دروغ می گویند]. و پیامبر[ ص] و صحابه هم آگاه با بی اعتقادی درونی آنان بودند. و همچنین به روایاتی استناد جسته اند که از جمله آنها صحیحه حمران است که امام باقر[ ع] می فرماید: [… والاسلام ما ظهر من قول اوفعل و هوالذی علیه جماعه الناس من الفرق کلها و به حقنت الدماء و علعیه جرت المواریث و جازالنکاح]… ۹. [ اسلام گفتار و کردار ظاهری است که تمام مردم از دسته های گوناگون از برخوردارند. و بوسیله آن جانها حرمت می یابد و میراث پرداخت می شود و زناشوئی روا می گردد]. و موثقه سماعه بنقل ازامام صادق(ع): [ الاسلام شهاده ان لااله الاالله والتصدیق برسول الله [ص] به حقنت الدماء و علیه جرت المناکح والمواریث و علی ظاهره جماعه الناس]… ۱۰ [ اسلام شهادت به یگانگی خدا و تصدیق رسول خدا[ ص] است که بسبب آن خونها حفظ می گردد و زناشوئی و میراث بر طبق آن اجراء می گردد و مردم براساس ظاهر آن رفتار کنند]. و روایات دیگری دراین زمینه مرحوم ثقه الاسلام کلینی [ره] در کتاب کافی باب: [ان الایمان یشرک الاسلام والاسلام لایشرک الایمان] و نیز در باب: [ان الاسلام قبل الایمان] آورده است. این دسته از فقیهان اعتقاد قلبی را برای تحقق ایمان لازم می دانند و برای مسلمان بودن و صدق آن فقطاقرار به شهادتین را کافی می دانند و به روایات زیادی ۱۱ تمسک کرده و به این آیه شریفه نیز استفاده می کنند: [قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا و لکن قولوااسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم]. ۱۲ [چون گروهی به پیامبر گفتند: ما ایمان آوردیم. خداوند فرمود: به آنها بگوئید شمااسلام آوردید نه ایمان و هرگاه که ایمان در دلهای شما جای گرفت بگوئیدایمان آوردیم]. گفته اند: خداوند بین شرط ایمان و شرط اسلام فرق گذاشته است و باور قلبی را برای ایمان شرط دانسته است. نظریه دوم: آندسته از فقهاء که تنها برای تحقق مسلمان بودن اقرار به شهادتین را کافی نمی دانند و براین باورند که اقرار نشانه اعتقاد است و بدون اعتقاد درونی به زبان جاری کردن شهادتین فایده ای ندارد. ازاینرو می گویند:اگر کسی اقرار به شهادتین بکند امااطمینان به دروغ گویی او داشته باشیم نیز مسلمان نیست. کسانی همچون شیخ انصاری[ ره] در کتاب الطهاره سیدمحمد کاظم یزدی در عروه الوثقی آقاضیاء عراقی[ ره] در نهایه الافکار وامام خمینی در کتاب الطهاره و آیه الله منتظری در کتاب الزکاه براین نظریه معتقدند. به عنوان نمونه عبارت آقا ضیاء عراقی را دراینجا نقل می کنیم. وی می فرماید: لکنه لاینبغی التامل فی عدم کفایته (مجرداظهار الشهادتین ) فان حقیقه الاسلام عباره عن الاعتقاد بالواجب تعالی و التصدیق بالنبی[ ص] بکونه رسولا من عندالله سبحانه وان الاکتفاء باظهارالشهادتین من جهه کونه اماره علی الاعتقاد فی الباطن…. ۱۴ اما بدون تردید تنهااظهار شهادتین برای مسلمان بودن کفایت نمی زند زیرا حقیقت اسلام عبارت ازاعتقاد به قدرت مطلق و گواهی به پیامبری پیامبر[ ص] از ناحیه خداونداست. و آنچه گفته شده که ابراز شهادتین کافی است بدان جهت می باشد که ابراز نشانه ای ازاعتقاد درونی است. ازاین عبارت بخوبی استفاده می شود که آنچه شرط برای مسلمان بودن می باشد اعتقاد درونی است و تنهااقرار کافی نیست. ازاینرو صاحب عروه الوثقی درباب مطهرات ۱۵ می فرماید: اگر علم به مخالفت اقرار بااعتقاد درونی داشته باشیم اقرار شهادتین کافی نیست و نمی توان حکم اسلام را براو مترتب کرد. همچنین امام خمینی دراین باره می فرماید: به تحقیق آنچه معتبر در حقیقت اسلام است بگونه ای که متدینین نسبت به شخصی مسلمان بگویند همانا عتقاد و باور داشتن است و تنهااین اعتقاد مفیداست. ۱۶ دلائل نظریه دوم قائلین به این نظر در مقام استدلال دو دلیل آورده اند: ۱- ارتکاز ذهنی متشرعه: یعنی مسلمان در نظرافراد پایبند به اسلام کسی است که معتقد به توحید و نبوت باشد. چنین ارتکازی بودن استفاده از مقدمات و ضمیمه مطلبی است. ازاین رو اگر کافری اظهاراسلام نماید و بدانند که دروغ می گوید واعتقاد قلبی ندارد او را جزو مسلمانان بشمار نمی آورند. ۲- روایات: تمام روایاتی را که گروه اول بعنوان دلیل برای کفایت اقرار به شهادتین در تحقق ماهیت اسلام بر نظریه خود آورده اند همچون موثقه سماعه و صحیحه حمران و. .. اینان دلیل برای نظریه خود شمرده اند. به این بیان که می گویند: روایاتی که اقرار به شهادتین را در تحقق ماهیت اسلام کافی دانسته انداز آنجهت است که اقرار نشانه و راه یابی به قلب است واگر بدانیم دروغ می گوید نمی توان او را جزو مسلمانان بشمار آورد. از سوی دیگر شیوه رفتار پیامبر و سیره او با منافقان صدراسلام را که گوئی آنان را مسلمان می دانستند با آنکه اطمینان بر دروغ گویی منافقان داشتند و قرآن بارها خبراز دروغ گویی آنان داده است بخاطر مصالحی ازاین قبیل دانسته اند: ۱- از آنجا که منافقین از سران قبایل و دارای نفوذ و موقعیت بوده و در ظاهرادعای اسلام می کردند و ممکن بودافشاء و مخالفت صریح با آنان موجب ایجاد درگیری و سوق مبارزات از کفار به جبهه داخلی گردد پیامبر به خاطر مسلمان بودن بلکه برای مصلحت حفظ اتحاد مسلمانان سکوت می نمود. ۲-ایجاد جبهه ای قوی و توجه به فزونی جمعیت مسلمانان در برابر کافران و بت پرستانی که بطور آشکار مخالفت با ندای توحید می کرده و مبارزه مسلحانه انجام می دادند. ۳- چون این دسته از منافقان در ظاهر حال مسلمان می نمودند پیامبر بخاطر تعلیم اصل اکتفای به ظاهر حال مسلمانان واینک اگراین اصل مورد خدشه قرار گیرد چه بسا عده ای سوءاستفاده کنند واختلافات قبیله ای و دسته ای گذشته خود را زنده سازند و به این بهانه مسلمانان واقعی را مورد حمله و قتل قرار دهند و بگویند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 