پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد هاشمی رفسنجانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد هاشمی رفسنجانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد هاشمی رفسنجانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد هاشمی رفسنجانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

در پی تصمیم به مصاحبه با آگاهان مسائل حوزه دراین شماره پای سخن حضرت حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای هاشمی رفسنجانی نشستیم. مردی با کوله باری از تجربه تحصیل تحقیق مبارزه و مدیریت. دانشمندی فقیه با دیدگانی ژرف آگاه به زمان. آن سان که در شب تار بیم هیچ موجی و فشار هیچ گردبادی ساحل زمین آب را در ذهنش مخدوش نمی گرداند و آن سوی هر پدیده را به روشنی این سوی پدیده می بیند. مردی که چون با مردم سخن می گوید مهربان تراز پدر و آن گاه که با دشمن به مقابله بر می خیزد سخت تر واستوارتراز کوههای سر به فلک کشیده است: [ اشداء علی الکفار رحماء بینهم].

استاد هاشمی رفسنجانی دراین گفتگو از تجربیات و خاطرات و دست آوردهایش سخن می گوید واز کمبودها و کاستیهای نظام تحصیلی حوزه می نالد و طرح هایی را برای بهبودی نظام تحصیلی و بالا بردن کارآیی حوزه هاارائه می دهد.

ازاینرو گوش فرا دادن به دست آوردهای وی و بکارگیری رهنمودهایش می تواند روش تحصیل حوزه را دگرگون سازد و[ فقه مغلوب] ما را به[ فقه غالب] رهنمون گردد.

امید آنکه دست اندرکاران اداره حوزه های علمیه از تجربیات استاد هاشمی سود جویند و نظام آموزشی و تربیتی حوزه را آن گونه جهت دهند که در آینده ای نه چندان دور با تحویل فارغ التحصیلان آگاه به[ تمامیت اسلام] تحولی در فرهنگ جامعه اسلامی ایجاد نمایند و کمبودهای نیروهای کیفی نظام اسلامی را تامین نمایند.

حوزه: جناب استاد!!انگیزه شماازانتخاب رشته روحانیت چه بوده است؟

استاد: در حال حاضر دقیق نمی توانم بگویم انگیزه انتخابم در آن زمان چه بوده است. این موضوع به تلقی خانواده مان از دین و روحانیت بر می گردد.اصولا زندگی من در یک خانواده نیمه روحانی و نیمه کشاورز در روستائی به نام [بهرمان] در جلگه[ لوحقره] از جلگه های رفسنجان بود. پدرم – خدا رحمتشان کند – مقداری در حدود سیوطی و مغنی درس طلبگی خوانده بود ولی چون بر قرآن ادبیات عرب واحادیث علاقه مند بود تادوران پیری هیچ گاه مطالعه این امور را رها نکرد. بااینکه شغل روحانی نداشت و کشاورز متوسطی بود از مطالعه و خواندن احادیث و عربی به مقداری که می فهمید – دست نمی کشید.

عموی من مرد فاضلی بود ایشان صرف را خوانده و خوب فهمیده بود. وی تنها روحانی روستاهائی که ما بودیم مثل: محمودآباد بهرمان و قاسم آباد بود. در چنین محیطی بطور طبیعی با عربی و بعضی چیزها مقداری آشنا بودیم و چون آن جا مدرسه دولتی نبود مااز ۵ سالگی تا سیزده سالگی به مکتب می رفتیم. کتابهای مدرسه کتابهایی مثل: گلستان سعدی معراج نامه و حافظ را می خواندیم این اواخر پیش پدرم شروع بخواندن نصاب الصبیان کردم این اولین مرحله از ورود من به عالم طلبگی بود.

پسر عمویم حاج شیخ محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان که بزرگتر از من بودند امثله و مقداری از صرف میر را خوانده بودند و همراه پدرشان که با سواد بود مکتب داشتند. وی مرا تشویق کرد که به قم بروم و طلبه شوم چون آن جا نمی توانستم درس بخوانم و آن مقدار که در مکتب درس می دادند خوانده بودم.

پدرم ازاین پیشنهاداستقبال کردند و قرار شد به قم بیایم. در حدود چهارده سالگی بود که وارد طلبگی شدم واز همان سال اول هم لباس پوشیدم.

اصولا از آن جا که خانواده ما علاقه مند به امور مذهب قرآن دعا روضه واینطور چیزها بودند وافرادی که دراین قبیل خانواده ها زندگی می نند دارای چنین انگیزه هایی هستند در من نیزاین انگیزه بود.

علاوه بر آن راه دیگری هم در پیش روی من نبود یا باید در ده می ماندم و همان کارهای توی ده و کشاورزی را می کردم یااین که به قم می آمدم چون آن جا درس طلبگی بیش ازاین مقدور نبودالبته عموی من می توانست درس بدهداما نه طلبه ای بود و نه جاذبه ای. به همین خاطر تشویق شدم که به قم بیایم.

در آن سال پدرم و عمویم عازم سفر کربلا شدند و من و پسر عمویم در آوردند قم و طلبه شدیم. ازامثله و شرح امثله طبق رویه ای که در قم بود شروع کردیم و مشغول درس خواندن شدیم.

بنابراین انگیزه همان انگیزه ای بود که در خانواده ما بود و جاذبه ای که روحانیت برای ما داشت. افراد روحانی به یک حالت ملکوتی در ذهن ما جلوه داشتند. گاهی که از بیرون آخوندی روضه خوانی به ده می آمد برای من خیلی جاذبه داشت. در جلسات روضه شرکت می کردم و گاهی هم نوحه خوانی می کردم. بطور کلی رشته برای من یک رشته بسیار مقدسی بود.

حوزه: چرا قم را برای ادامه تحصیل انتخاب نمودید؟

استاد: علت این که به قم آمدم و به شهرهای دیگر نرفتم این بود که اخوان مرعشی در قم بودند واز طلاب فاضل هم بودند و ما باایشان قوم و خویشی داریم. این امر باعث می شد که به قم بیایم واز موقعیت آنها در قم استفاده کنم. بهمین جهت ابوی و عمویم من و آقا محمد را به قم آوردند. و در منزل آقایان مرعشی گذاشتند و خود به کربلا رفتند.

حوزه: شیوه برخوردتان با مشکلات و رنجهای دوران طلبگی چگونه بود؟

استاد: مشکلات چندانی نداشتم و قم در زندگی بهتراز روستا داشتم. در حال حاضر که روستاها پیشرفت کرده اندچقدر با زندگی شهر فاصله دارند؟ خوب آن موقع خیلی بیشترازاینها بود. روستای ما طوری بود که تا سن ۱۴ سالگی به قم آمدم یکی دو بار بیشتر در روستا ما طوری بود که تا سن ۱۴ سالگی که به قم آمدم یکی دو بار بیشتر در روستا ماشین ندیدم یکبار ماشین سواری و یک بار ماشین باری! گاهی هم دوچرخه و موتورسیکلت در آن جا پیدا می شد. ما برای این که به قم بیاییم هفت فرسخ باالاغ می آمدیم تا سر جاده می رسیدیم و دو سه روزی در آنجا منتظر می ماندیم تا ماشین باری پیدا می شد. وقتی به قم آمدم تحولی برایم محسوب می شد. علاوه بر آن در خانه آقایان مرعشی که ما در آن زندگی می کردیم زندگی نسبتا مرفهی بود و در آن خانه مشکلاتی از لحاظ امکانات نداشتیم. تنها مساله غربت و دوری از خانواده بود که البته بزودی با دوستان طلبه در قم انس گرفتیم وازاین جهت هم مشکل نبود.از لحاظ زندگی هم ماهی ۵۰ تومان از طریق پدرم می آمد و پنجاه تومان آن روز برای زندگی کافی بود. بخصوص که کرایه منزل هم نداشتیم و در آن منزل احساس کمبود نمی کردیم مثل منزل خودمان بود و مشکلی نداشتیم. وقتی پول دیر می رسید بدهکار می شدیم و بعد که می رسید می پرداختیم. البته زندگی من اینطور بودو گرنه طلبه ها در آن زمان مشکلات فراوان داشتند.افرادی که از طریق خانواده خانواده شان امکاناتی برای تهیه وسائل زندگی نداشتند یا در قم منزل از خودشان نداشتند بویژه آنهایی که اوائل وارد قم می شدند بسیاری زندگی سختی داشتند. به طلبه های مبتدی شهریه نمی دادند و حجره گیرشان نمی آمد.امکانات کم بود و باید بانهایت فقر و تنگدستی زندگی می کردند. مشکلات سرما گرما مرض تهیه مسکن مسافرت و. .. هم بود.

طلبه های زیادی را که الان از شخصیتهای کشور هستند میشناسم که در آن زمان برای معیشت خود رنجهای زیادی داشتند.

حوزه: شما چه درسهایی را خوانده اید واساتید شما چه کسانی بودند؟

استاد:در آن دوره معمول این بود که همین امثله شرح امثله تصریف عوامل انموذج صمدیه و تقریبا همه مقدمات و منطق کبری خوانده می شد. من هم به همان ترتیب خواندم و سریع هم خواندم. بعد سیوطی مغنی بخشی از جامی حاشیه ملا عبدالله در منطق بخشی از شمسیه در منطق معالم و مطول را به طور کامل خواندم. قسمت عمده اینها درس اصلی ادبیات بود. من تقریبا در دوالی سه سال اینها را خواندم. بعد لمعتین را به طور کامل قوانین جلداول رسائل و مکاسب و کفایتین را بطور کامل خواندم. و در کناراینها منظومه منطق و منظومه فلسفه سبزواری و قسمتی ازاسفار را خواندم.

اساتید دوران مقدمات آنطور که در حوزه مرسوم بود اساتید خیلی مشخص و معروفی نبودند. وقتی طلاب وارد حوزه می شدند از طلبه هائی که درس آنها بالاتر بود درس می گرفتند و با کسانی که جدیدالوارود بودند مباحثه می کردند. من هم مثل همه آنها همینگونه با مقدمات برخورد کردم ولی در درس خارج درس آیت الله بروجردی را تا وقتی در قید حیات بودند تقربیا همه را می رفتم درس خارج مهم درس امام بود. یک دوره و نیم اصول خدمت ایشان خواندم و درس فقه هم به موازات این داشتم. در شش هفت سالی که خدمت ایشان بودم فقه واصول را با پسر عمومی خودازایشان درس می گرفتیم. درس تفسیری در حاشیه آن بود که آقای علامه طباطبائی می گفتند. مدتی هم درس آیت الله گلپایگانی در فقه رفتم. درس مرحوم آیت الله داماد زیاد رفتم. و گاهی هم پای درس مدرسین دیگر درس خارج می رفتم لکن نه زیاد و نه در سطح بالا

مهمترین استفاده هائی که من در طول تحصیلم کرده ام از درسهای حضرت امام بود که هم از درسشان استفاده زیادی برده ام و هم از روحیه وافکارشان سود جستم. و ضمن این که خدمت ایشان درس می خواندم سعی می کردم روزهای تعطیلی یااعیاد و روزهایی که درس نداشتند خدمت ایشان بمانم واز حرفهای ایشان لذت ببرم.

حوزه: حال که از تحصیل واساتیدتان فرمودید از خاطرات این دوره هم اگر چیزی دارید بفرمائید؟

استاد: خاطرات دوران تحصیل زیاداست برای من دوران طلبگی دوران خاصی بود.از دوران ادبیات وقتی که سیوطی می خواندم خاطره شیرینی دارم: حافظه من خوب بود واشعارالفیه و متن اصلی حایه ملا عبدالله را حفظ کرده بودم با حفظ کردن اشعار سیوطی و آن متن حاشیه یعنی آدم بر منطق و نحو بخوبی مسلط می شود. در آن زمان به طلبه های مبتدی تا حدود لعمه شهریه نمی دادند.البته گاهی فوق العاده ای تقسیم می کردند. من به فکرافتادم برای تامین نیازهایم خدمت آیت الله بروجردی بروم. خیلی به وی علاقه مند بودم. هر جاایشان بودند حالا چه توی درس یا جلسه تاایشان بودند من می ماندم. درس ایشان را نمی فهمیدم ولی پای درسش می رفتیم. عاشق ایشان بودم و همینطور نگاه می کردم.

در آن زمان مقدرای قرآن بخشی از سوره بقره را حفظ کرده بودم – ازاول به فکر حفظ قرآن بودم – نامه ای خدمت آیته الله بروجردی نوشتم و در آن نامه متذکر شدم که من بخشی از سوره بقره متن الفیه و متن منطق را حفظ دارم وازایشان استمداد نمودم. توی نامه نوشتم که آمادگی دارم امتحان بدهم. ایشان ایام وفیات مجلس روضه می گرفتند و آقای فلسفی منبر می رفتند. نامه را توی مجلس روضه به ایشان دادم. ایشان خواندند – مرحوم فاضل قفقازی پدر آقای محمد فاضل هم کنار ایشان نشسته بودند – بعداز خواندن نامه – فرمودند: حاضری امتحان بدهی؟ گفتم: بلی. بچه طلبه ای بودم دو زانو خدمت ایشان نشستم. یکی حداقل شهریه که ۹ تومان بود همان جا گرفتم واین اولین شهریه من بود. بعداز آن به مقسم ایشان آقای شیخ محمد حسن احسن گفتند: جایزه ای به من بدهند. ما رفتیم جایزمان را بگیریم. ایشان یکدست لباس (قبا و عبا…) کهنه داد. خیلی به من برخورد چون حالت گدائی پیدا کرد من گریه ام گرفت و آنها را نگرفتم. آمدم بعد یک جیز نقدی به من دادند و آن طوری تمام شد.

حوزه: که برای ما طلبه ها جالب است بدانیم اینست که چه چیزهایی در ساخت موضوعی شخصیت شما تاثیر داشت؟

استاد: پایه عقیدتی من از همان خانواده بود. خانواده ما عقاید مذهبی و محکم و سالمی داشتند که همه اعضای خانواده همان جور هم ماندند. پدرم خیلی متعبد بود. و معمولا سپیده صبح بلند می شد و قرآن می خواند تا آفتاب بالا می آمد. صبح ما با صدای قرآن ایشان بلند می شدیم. از بچگی ما را برای نماز خواندن بیدار می کردند و بر نماز خواندن ما مواظبت می کردند. خوب مکتبی هم که می رفتیم جنبه مذهبی داشت روستا هم مذهبی بود هنوز هم همانطور مانده. روستای ما مرکز پخش مذهب در آن جلگه بود. و ما که طلبه شدیم و آنجا رفت و آمد داشتیم و مبلغ بودیم آن قداست روستاها هنوز هم مانده. در قم هم حضور آقایان مرعشی برای ما مغتنم بود چون آنها در قم از طلبه های فاضل و شاگرد آقای بروجردی بودند واین باعث می شد که ما با چهره های متشخص حوزه قم آشنا شویم. تقریبا همه موجهین قم از خود آیت الله بروجردی گرفته تا سطوح پائین همه خانه ایشان می آمدند و رفت و آمد داشتند. توی مهمانیها با آنان آشنا می شدیم حرفهایشان را می شنیدیم. این موقعیت هم باعث شد که ما بیشتراز سطح معمولی طلبه ها با سطح بالای حوزه تماس داشته باشیم. واین هم کمک کرد به تحقق شخیت وجودئمن. وقتی تحلیل می کنم اینطور به نظرم می رسد.!

اما پایه فکر سیاسی من به دوران مبارزات آیت الله کاشانی بر می گردد که البته این ها را می توان بعنوان خاطرات سیاسی هم تلقی کرد. من متولد یک هزار و سیصد و سیزده هستم و آن سالی که من آمدم سال هزار و سیصد و بیست و هفت بود سال بیست و هفت اوج مبارزات سیاسی آیت الله کاشانی فدائیان اسلام و جبهه ملی بود. جریانات سیاسی برای من که از روستا آمده بودم و آن حوادث عجیب و غریب را می دیدم جالب بود. آن میتینگها سخنرانیهای مرحوم واحدی نواب صفوی و شمس قرارآبادی و آن چیزهائی که پیش می آمد سخنرانیهایی که جبهه ملی ها در قم می کردند برخوردهایی که دوران مصدق پیش می آمد کم کم خودمان سیاسی شده بودیم توی این جریانها حرکت می کردیم. یکبار بعنوان اعتراض به جریان سید معممی که توده ای شده بود و در مسجدامام نماز می خواند به شهربانی رفتیم. تیراندازی شد و گازاشک آورانداختند.

این چیزها را تازه می دیدم. اینها خاطره می شد والبته برای من سازنده همبودازاینرو باید بگویم آن جنبه سیاسی و مبارزاتی خودم رااز همان سالها دارم از مبارزات فدائیان اسلام جبهه ملی آیت الله کاشانی و آن حوادث سال هزار وسیصد و بیست و هفت به بعد تا تشیکل دولت مصدق و سقوط آن. این دوره برای من بسیار بسیار سازنده بود البته اطلاعات مبهمی دارم چون آن موقع تشخیص زیاد نبود ولی پایه سیاسی فکر ما را همان سالها محکم کرد.

حوزه: از چه زمانی شروع به تلیغ نمودید و چه خاطراتی دراین رابطه دارید؟

استاد: یک کمی که درس خواندم احساس تبلیغ کردم. همه طلبه ها می دانند که دوران اول طلبگی یک حالت مقدسی و وارستگی دارد. زود احساس کردم باید آن مقدار که یاد گرفتم تبلیغ کنم. سال سوم و چهارم طلبگی بود که شروع کردم. آن موقع برای تبلیغ مشکلاتی داشتیم. من اصل تبلیغ را روستای خودمان شروع کردم واز آنجا که مردم من را می شناختند و مجانی هم تبلیغ می کردم مساله ای نبود و مردم استقبال می کردند.اصولا خانواده ما آن جا طوری بود که برخورد مردم با ما خیلی خوب بود و بسیار موثر و مورداستقبال بودیم. من هم چیزی یاد می گرفتم و می رفتم برای مردم می گفتم.

کم کم یک مقدارمخارج زندگی زیاد شد و در آمد کافی هم نداشتیم به فکرافتادم برای تبلیغ به جاهای دیگر هم بروم تا درآمدی هم داشته باشم و بتوانم زندگی کنم. در ضمن برادرهای دیگر هم بعداز من به قم آمدند و دو سه نفر شدیم و آقای مرعشی هم از قم رفتند و ما رفتیم خانه گرفتیم چون اوائل مدرسه گیرمان نیامد واین موضوع باعث شد خرجمان زیاد شود. از یک طرف وظیفه تشخیص می دادیم واز طرف دیگر نیاز مالی هم داشتیم بنابراین تبلیغ رفتیم. تبلیغ مشکلاتی برای ما داشت بخاطر همان قضیه خانوادگی که داشتم از یک عزت نفسی برخوردار بودم وازاین که این طور معلوم شود به تبلیغ می رویم و پول می گیریم ناراحت می شدیم و تحملش برای من سنگین بود. بعلاوه تبلیغ را هم با توجه به تعلیمات اولیه مان بعنوان وظیفه می خواستم انجام دهم مزد گرفتن برای مان دشوار بود. ولی ضرورت این را بر ما تحمیل می کرد.

اما خاطرات تبلیغ: اولی خاطره ای که دارم مربوط می شود به یکی از روستاهای خمین بنام[ کمره] هم مباحثه ای داشتم اهل آنجا که مرا تشویق کرد برای دهه اربعین به آن جا بروم. آدرسی داد. سوار ماشین شدم و با یک چمدانی از کتاب آن جا رفتم. کنار جاده لب قهوه خانه پیاده شدم خیلی سخت گذشت. اصلا خجالت می کشیدم. خیال می کردم. که حالا همه مردم تشخیص می دهند برای گدایی آمدم. یک حالت ورشکستگی احساس می کردم. شب توی قهوه خانه ماندم. صبح آمدند و مرا بردند. توی یک خانه ای روضه بود که مرا آن جا بردند. لابد قصد آزمایش داشتند. در آن جا یک سخنرانی کردم. طبق معمول طلبه ها اول آیه شریفه:[ الم اعهد الیکم یابنی آدم ان تعبدواالشیطان انه لکم عدومبین]. (یس۳۶ ۶۰) را مطرح کردم و درباره عبادت شیطان و عبادت خدا حرف زدم. یک مقدار با لحن تند با مردم برخورد کردم. بعضی ها حرفهای من را پسندیدند و بعضی ها هم نپسندیدند. منبرم خیلی نگرفت غریبی هم فشار آورد برگشتم. و به عنوان اینکه چمدان رااز قهوه خانه بیاورم به قهوه خانه آمدم. حالم پریشان بود منبرم نگرفته بود و جای درستی هم نبود.استخاره کردم که بیایم یا بمانم این آیه شریفه آمد که:[. .. لواطلعت علییم لولیت منهم فرارالله] کهف (۱۸).۱۸. فوری سوار ماشینی شدم که به طرف قم بر می گشت. واین تبلیغ یک روز طول کشید.

در سفر دیگری که سفر بعدی بود همراه آقایان ربانی املشی و حسن صانعی به طرف شیراز رفتیم رفتیم فسا. در درآمد هم شریک شدیم قرار شد هر چه گیرمان آمد تقسیم کنیم. در راه خیلی سختی کشیدیم. بااین که خاطرات شیرین طلبگی داشتیم واز یک نوع آزادی برخوردار بودیم ولی خوب سختی خیلی کشیدیم بعداز سه چهار روز جائی گیرمان نیامد بعد به کی روستایی به نام[ وهمیز] رفتیم. اول رفتیم به اصطهبانات آن جا کارمان نگرفت. بعد رفتیم[ وهمیز] یک چند روزی آنجا بودیم. آنجا هم بند نشدیم رفتیم[ نی ریز] و در آن جا ماندم

دراین دوره که بخاطراحساس وظیفه نمی توانستیم در قم بمانیم و به تبلیغ نرویم مشلاکت زیادی داشتیم. البته می توانستیم به روستای خودمان برویم ولی آنجا درآمدی نداشت و فکر می کردیم که ترقی منبر و قدرت و عظمان در غریبی بهتر می شود.ازاین رو دوره سختی برایم بود. البته در همین دوره چیزهای شیرینی هم برای ما وجود داشت. رنجها را تحمل می کردیم ولی دست آوردهای خوبی نصیبمان می شد شناسائی و تجرب خوبی بدست آوردیم.

حوزه: چه نوع فعالیت فرهنگی یا تحقیقاتی داشتید؟

استاد: در آن دوره روی چیز خاصی تحقیق نمی کردیم بلکه نیاز مهم ما آن موقع منبرهایمان بود که برای آن مطلب جمع می کردیم و روی مطالعه تاریخ نفسیر روایات اشعار و رفتن پای منبرها و دیدن اساتید خطابه کار می کردم.

آن موقع احساس می شد نیاز به علوم جدید و دانستن زبان خارجی داریم و فرصتی پیدا کردیم که تابستانها به مدرسه علوی در تهران بیاییم. در آن جا تحت عنوان تربیت مبلغ برای خارج دوره هایی برای آموزش زبان و علوم جدید گذاشته بودند که برای ما مفید بود.

یکی از کارهایی که همراه آقای باهنر و بعضی دوستان شروع کردیم نشریه ای بود به نام [مکتب تشیع] سلسه انتشاراتی بود که هفت یا هشت سالنامه و چهار فصل نامه در آمد.این یک کار مفیدی بوداولا مقالات بسیار خوبی منتشر کردیم مقالات تحقیقی که از نویسندگان و محققان می گرفتیم. و ثانیا برای خودمان هم مفید بود چون تهیه کردن مقالات ما را با مسائل مهمی آشنا می کرد و همچنین با محققان و روشنفکران آشنا می ساخت. بعلاوه شبکه توزیعی درست کرده بودیم که در سراسر کشور پخش بود و نمایندگانی داشتیم.

نمایندگانی که نوعا آدمهای مخلص و فعال مذهبی بودند.این شبکه در کارهای سیاسی خیلی به درد ما خورد یعنی بصورت یک شبکه در سراسر کشور چهره های فعالی داشتیم که اسم آنان را می دانستیم و نامه هایی از آنان داشتیم و کارهایشان را می دانستیم با بعضی که به قم می آمدند آشنا بودیم و مذاکره می کردیم. واین شبکه در وقتی که مبارزه را علیه شاه شروع کردیم در موفقیت ما تاثیر داشت. برای پخش اعلامیه و ارتباطات ازاین شبکه خیلی استفاده کردیم.

تحقیقات عمیقی در آن دوره برای مسائل خاص اجتماعی نداشتیم غیراز همانها که در مکتب تشیع منتشر شد.البته برای آن زمان به نظر من کار بسیار موثر و مفیدی بود و در شد حوزه و طلبه ها نقش اساسی داشت چون مهمترین مسائل فکری آن زمان را در رابطه با تبلیغات علیه اسلام که در دانشگاهها یا در سطح روشنفکران و غربزده ها و مجامع مارکسیستی مطرح بود در آن مجله به صورت مقالات تحقیقی مطرح می کردیم وازاسلام دفاع می نمودیم.

نشریه ما امتیازی داشت نسبت به[ مکتب اسلام]. مکتب اسلام مقالاتی کوتاه و سطحی داشت واین مجله مقالات عمیق و طولانی می نوشت. فکر می کنم در آن موقع گام موثری در رشد طلبه ها بود. تیراژش زیاد بود و در سراسر کشور پخش می شد. در ضمن به درد وعاظ هم می خورد. و طبعا در افکار منبری ها تاثیر داشت و تحولی در جامعه مذهبی آن روز بود آن نشریه بایداز کارهای موثر حوزه به حساب آید.

اینها بیشتر مربوط به آن دوره ای است که در قم بودم. وقتی از قم بیرون آمدم در موارد زیادی تحقیقاتی داشتم که با پیروزی انقلاب ناتمام ماند. و دراثر گرفتاری نتوانستیم تمام کنیم. یکی از آن موارد زندگی ائمه بود. ما آن موقعی که مبارزه می کردیم احساس کردیم که زندگی ائمه برای مردم روشن نیست و به خاطر ابهامائی که در زندگی ائمه است آدمهای ضد مبارزه و مخالفان انقلاب و منزوی ها همیشه برایتوجیه خودشان تاریخ زندگی ائمه را تحریف کنند و برای سکوت و بی تحرکی خودشان به چیزهایی استدلال کنند.این بود که به فکرافتادیم در زندگی ائمه تحقیق کنیم و آن را بازنویسی نمائیم. با بودجه ای که از طرف یکی از دوستان دراختیار ما گذاشته شد کار را شروع کردیم بودجه ای در حدود سی هزار تومان. موضوعاتی برای تحقیق مشخص کردیم در حدود ده پانزده فصل و حدود یکصد و چند موضوع بین طلبه های فاضل خوش ذوق و مبارز تقسیم کردیم کتابهای را مشخص کردیم تا زندگی ائمه را یکبار دیگر مطالعه کنند. بعضی ها مجانا کار می کردند و بعضی دیگر به خاطر زندگی مجبور بودند چیزی بگیرند. آن موقعها برای تحقیق ساعتی پنج تومان می دادیم.

یادداشتهای نسبتا خوبی به دست آمد.از همکاران نزدیک ما دراین راه آقای موسوی خوئینی ها آقای معادیخواه وافرادی دیگر بودند. در آخرین باری که بازداشت شدم رابطه من بااین گروه تحقیقاتی قطع شد. خوشبختانه چون از ترس رژیم یادداشتها سالم ماند.البته نرسیدیم تعقیب کنیم اخیرا شنیده ام آقای موسوی تعقیب می کنند و برای تکمیل آنهااز طلبه های قم استفاده می کنند.اگراین کار تمام بشود می تواند منبع خوبی برای تحقیق باشد.

در مورد دیگری در رابطه با قرآن یک تحقیق انفرادی کرده ام. تنظیم یک فهرست معنوی برای قرآن. لازم است تا مطالبی که در قرآن آمده فیش بشودالمعجم المفهرس برای الفاظ قرآن نوشته شده اما برای معنائی قرآن تا به امروز در کتابخانه های دنیا چه به زبان فارسی چه عربی چه زبانهای دیگر چیز جامعی وجود ندارد. برای این کاراز مدتی پیش برنامه ریخته بودم ولی هیچ وقت فرصت پیدا نمی کردم آخرین باری که به زندان افتادم در زندان اوین محیط خوبی داشتم کتاب وامکانات بود فرصت زیادی هم پیش آمد.ازاین رو کار را شروع کردم و پایه یک کار بسیار ضروری و مادری را دراین باره ریختم. . قرآن را یکی دو بار با دقت مرور کردم و همراه با تفاسیری که داشتم آیات را تجزیه کردم. هر مطلبی که فکر می کردم از آیه به صورت صریح یا ظاهر یا اشاره یا تفسیرهایی که در روایات بود استفاده می شود یادداشت می کردم بعد که اینها را توانستم از زندان بیرون بیاورم محصول کار متراکم دو سال و نیم را در بیست و چند دفتر دویست برگی که به صورت غیر منظم و به ترتیب ترتیل قرآن ثبت شده بود دراختیار عده ای از جوانان گذاشتم تا آنها را تبدیل به فیش کنند. وامروز در حدود صد هزار فیش می شود که اگر روی آن کار شود انشاءالله – گنجینه بسیار خوبی خواهد شد که هر کس بخواهد روی هر مطلبی در قرآن کار یا تحقیق کند با مراجعه به آن می توان آیات مربوط به مطلب را پیدا کند.

الان محققان راجع به هر موضوعیی که می خواهند کار کنند باید یک بار قرآن را به خاطر یک موضوع بخوانند ولی اگراین کار کامل بشود. البته چون کارمن کامل نیست زیراانتقال فیشها را خودم انجام نداده ام و باید خودم دخالت کنم به علاوه چیزهایی به ذهن من نرسیده که طبعا ممکن است به ذهنهای گوناگون دیگران برسد.

بعدازانتشاراینها لابد مستدرک برایش نوشته می شود و شاید ده نا بیست سال بعد جای این مرجع که اکنون توی کتابخانه ها دنیا و محققان خالی است پر شود.ان شاءالله توفیق پیدا کنم این کار را تمام کنم یا دوستانی پیاد شوند و کمک کنند و وقت بگذارند.

روی اخلاق هم یک کار تحقیقی دارم. آن موقع من یک از موانع مبارزه را برداشتهای انحرافی ازاخلاق اسلام می دیدم. نوعا واژه های اخلاقی اسلام مثل: صبر زهد تقیه و. .. طوری در جامعه تفسیر می شد که به بی حالی و سکوت وانزوا منجر می شد واین مانع مبارزه بود. در صورتی که دراخلاق اسلام مایه های تحرک و مبارزه و جهاد را بیشتراز هر چیز می بینیم. ازاین رو به فکرافتادم تحقیقی روی علم اخلاق بکنم و یک نوع برداشتهای تحرک آور و نشاط آوری که واقعا توی این عناوین وجود دارد مشخص کنم یک کار نسبتا طولانی روی این جریان کردم البته این مباحث بیشتراز روی سخنرانی هایم در آن موقع نتیجه می داد.این کار هم باز ناقص است. اکنون نیازی که در آن زمان می دیدم نمی بینم لکن خوب است این کار بشود.البته این کاری نیست که من کرده باشم آدم وقتی به کتابهای اخلاقی مراجعه می کند می بیند در نوشته های دیگران برداشتهای اینگونه ای زیاداست. ولی یک کار متمرکز لازم است که اخلاق اسلامی هم یکبار بازنویسی شود. و آن نیروی سازنده و خلاق که انسانها را باید عابدان شب و شیران روز بسازد نقش خودش را بدست آورد نه این که انسانهایی تو سری خور منزوی ضعیف بی تحرک و ساکت در مقابل ظلم به جود آورد.

حوزه: به نظر شماامروز روحانیت چه وظایفی دارد و در رابطه با به دست گرفتن وظائف خویش چه آمادگیهایی لازم است و آیا ضرورت دارد درارتباط با وظائف روحانیت متون درسی متحول شود؟

استاد: سئوال بسیار مهمی است در رابطه با نیازهای فکری و عملی جامعه اسلامی [ جمهوری اسلامی] نیازمند به افکاراسلامی است. تفاوت اساسی که بین این زمان و زمان تحصیل ما وجود دارد دراین است که در زمان حاضر همه مسائل جامعه جواب اسلامی لازم دارد یعنی اسلام متن زندگی مردم شده است آن موقع بیشتر همت ما صرف این می شد که لحاظ ایدئولوژیکی و فکری عقاید مردم را آن قدری که دستمان می رسید در مساجد حسینیه ها و ملاقاتها حفظ کنیم. اصلا کار دست مسلمانها نبود نه اقتصاد نه مملکت نه ارتش نه انتظامات نه بازار نه آموزش و پرورش نه نشریات و نه رادیو و تلویزیون و حتی نماز جمعه. همه اینها خارج از حوزه ما بود. بنابراین ما در حاشیه زندگی مردم بودیم. و نیازهایی که مردم پیش ما می آمد بسیار محدود بود.الان در مقابل همه چیز باید جواب اسلامی داشته باشیم و راه اسلامی مشخص کنیم. در زمان ما بیشتر مسائل صلاه طهارت مقداری خمس و زکات حج و نکاح مورد بحث بود قضاوت را کمی می خواندند و بقیه کتب فقهی تقریبا متروک بود اولا نمی رسیدیم. در موقع خواندن سطح یک دوره لمعه را همه می خواندند یا مثلا در مکاسب محرمه و بیع خوانده می شد

اما وقتی که جنبه عملی برای ما نداشت توی جامعه مطرح نبود. و طبعا نیاز زیادی هم به کتبی که باید نظام اقتصادی را مشخص کند یا دستگاه قضایی را تعیین کند و حتی امر به معروف و نهی از منکر جهاد احساس نمی شد مگر در همان سطح مدرسه که باید یک نفر مجتهد بداند. در رساله ها هم اینها به همان سطح محدودی که می دانید تنزل کرده است. به نظر من الان باید معکوس بشود. در کتب عبادی به اندازه کافی تحقیق کرده ایم. این مقدار که در کتاب طهارت صلاه و کتب دیگری که نام بردم تفریع فروع شده حتی فروعی که بسیار بسیار بعیداست در عمل بیاید بحث شده و کافی است جزوه های بسیار نوشته شده و کتابها و تقریرها به وجود آمده و کم نداریم. مراجع ما فقط باید برای عمل نظر بدهند که می دهند.

اما آنهایی که ماالان کمبود داریم بخشی از کتب فقهی است که متروک یا نیمه متروک بوده و باید مثل آتب صلاه و طهارت با همین گستردگی مطرح شود و تفریع فروغ گردد و تمام احتمالات آنها مورد بحث قرار گثرد و آیات و روایات آن بحث شود.ازاینرو درستها قاعدتا باید در این مسائل باشد نه مثلا در عبادات. که تحقیق شده است. آنها که تحقیق نشده اولویت دارد و ما الان توی مملکت نیاز به آنها داریم. باید طلبه ها جوابگو باشند. در بخش عقیدتی هم نیازالان وسیع تراز آن موقع است. الان صدا و سیما روزنامه ها وانتشارات دست ماست باید این مسائل را بطور وسیع مطرح کنیم. آن موقع جرئت نمی کردیم این مسائل را مطرح کنیم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.