پاورپوینت کامل مصاحبه با آیت الله سید حسین شمس ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با آیت الله سید حسین شمس ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیت الله سید حسین شمس ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیت الله سید حسین شمس ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :
حضرت آیت الله سید حسین شمس مدرسی دقیق و چهره ای آشنا در حوزه علمیه مقدس و در دید پویندگان ظرایف مباحث اصولی در حوزه علمیه قم می باشد.
وی اندیشه های[ اصولی] مرحوم محقق اصفهانی را با واسطه مرحوم آیت الله میلانی – یکی از شاگردان مبرز مرحوم محقق اصفهانی مشهور به کمپانی – به حوزه علمیه کنونی منتقل می کند وازاین رو درسهائی ایشان قابل توجه است.
آیت الله شمس نمونه خوب یک تلاشگر شیفته دانش است که بدوراز های و هوی زمانه سالهای درازی را در راستای تحصیل و تدریس گذرانده است واز آن سالهای پر رنج اندوخته های پرباری به همراه دارد که بر
پویندگان راه دانش رهنمودهای رهگشایی می تواند باشد. وی همچون دیگران لکن با آگاهی و تیزبینی روشن آموزشی کنونی حوزه را پشت سرگذاشته و برکاستیها و فزونیهای آن اندیشیده و در پی راه چاره نیز بر آمده است. وازاین رهگذر پیشنهادهای پرثمری به دست اندرکاران حوزه هاارائه داده است که با کمال تاسف کمتر بدان توجه شده است
نشریه[ حوزه] که از پیشترها بااندیشه های اصلاحی حضرت آیت الله شمس آشنایی داشت بر آن شد که به شکلی آنها را به گوش حوزه های علمیه برسانندازاین رو باانجام یک گفت و شنود کوتاه کوشید تا گوشه هایی از تجربیات بسیار وی را به حوزه های علمیه منتقل کند تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
همان گونه که از متن گفت و شنود پیداست حضرت آیت الله پافشاری بجایی روی اصلاح کتب درسی بازنگری در وضع حقوق وامور مالی حوزه ها تبدیل انگیزه های تدریسی ازاصل[ عنوان] به اصل[ نیاز] اخراج متون درسی از گردونه[ فقه واصول] و گسترش آن به تمام جوانب معارف اسلامی بازگرداندن حوزه های علمیه به فلسفه وجودی خویش و کنار گذاشتن آفت[ زندگی کده ای] آن و دهها موضوع دیگر می کند که شایسته است دست اندرکاران حوزه و توجهی بایسته کنند زیرا جو کنونی که بر حوزه های علمیه واندیشه طلاب جوان و کوشا حاکم است زمینه مطلوبی برای یک جهش ضروری و مورد نیاز حوزه ها و جامعه اسلامی در جهت تنظیم مدیریتی پر بازده ایجاد کرده است که اگراز آن بهره کافی گرفته نشود نمی توان انتظار داشت حوزه های علمیه جوابگوی نیازهای زاینده جهان اسلام با توجه به حرکت کنونی اسلام درراستای نقش آفرینی جهانی باشند.
ازاین رو حوزه های علمیه نبایداین آخرین روزنه
امیدی را که در پی انقلاب اسلامی ایران در مقابل جهان گشوده شده است دست کم گیرند. اگر حوزه های علمیه نتواننداسلام را آن گونه ارائه دهند که جهان تشنه کنونی را سیراب سازدواز نابودی نجات دهد چنین تلقی خواهد شد که اسلام پاسخگوی نیازها نیست.
امید که راهنمایی اساتید با تجربه و آگاه دست اندرکاران حوزه ها را به طرحی نو و هماهنگ با نیاز جامعه اسلامی کنونی رهنمون گردد.
[حوزه]
مجله حوزه: لطفا دوران طلبگی خاطرات و دشواریها و اساتیدشان برایمان بفرمائید:
استاد: بنده این رشته و لباس را دوست داشتم و با همین انگیزه در سن زیر بیست سالگی وارد حوزه شدم. شب اول کهر فتم مدرسه نواب رفتم. در آن جا پیش شخصی به نام آقای با تقواامثله و شرح امثله را خواندم صرف میر را پیش یکی ازاساتید حوزه خیلی خوب خواندیم می نوشتیم و حاضر می کردیم. شرح لمعه و قوانین را محضر آمیرزااحمد مدرس خواندم کتاب مکاسب قسمت بیع و خیارات و کفایه را خدمت مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی خواندم. مکاسب محرمه را نزد آقای میرزا جواد آقای تهرانی خواندم و مدت کمی هم درس خارج آقا شیخ هاشم قزوینی رفتم بعداز آن به خاطراین که معقول تهران آمدم. در تهران منظموه را نزد آقای قاضی که ازاساتید مدرسه مروی بودند خواندم و اسفار پیش آقای رفیعی خواندم. در تهران در مدرسه سپهسالار پشت مدرسه مروی ساکن بودم. دراین دو سالی که در تهران بودم از نظر مالی خیلی ضعیف بودم. فکر می کنم مزاجم را در همان جااز دست دادم. براثر تنگدستی ضعیف شدم. دو ماه مریض گشتم و براثر ضعف فراوان گوشهایم کر شده بودپ. بعضی ازاساتیداطلاع پیدا کردند و مرانزد دکتری راهنمایی کردند که هم طبابت مرا می کرد و هم پول دوایش را می داد بهمین جهت که در آن دوره تشکیلاتی برای اهل علم نبود تااز جهت درس واز جهت زندگی و مالی اداره کند. بسیاری ازاهل علم مقاومت نمی کردند واین رشته را رها می کردند و پی کاری می رفتند. هرکس می بایست خودش زندگیش را فراهم کند. لذا برای همه مقدور نبود قهرا زندگی برای بسیاری سخت بود.
در تهران که بودم درس مرحوم آقای خوانساری هم می رفتم فقه واصول می فرمودند. دو سال تهران بودم. بعد آمدم به قم. یکسال واندی در قم بودم. در قم فقه درس آقای طباطبائی می رفتم. تااین که تابستان شد سفارش کردند به خراسان برگردم برای ازدواج. البته درست نشد وقتی برگشتم به قم دوباره سفارش کردند برگشتم واین مورد درست شد. وقتی برای ازدواج رفتم آقای میلانی آمده بودند که مشهد بمانند چون ما وضع ایشان را شنیده بودیم و خیلی تعریف می کردند گفتیم: خوب حالا نجف
آمده اینجا پس چرا به قم برویم. ایشان بیست سالی که مشهد بودند بنده درسش می رفتم بیشتر درسم را پیش ایان خواندم درس خارجم را پیش ایشان خواندم.
مجله حوزه: آیا شما تدریس هم کرده اید وبه نظر شما ویژگی یک تدریس خوب چیست؟
استاد: بنده ازاوائل یعنی مقداری از تحصیلم که گذشته بود مشغول تدریس ادبیات شدم بعد کفایه و مکاسب درس می گفتم و مدت زیادی هم است که اشتغال به تدریس خارج دارم. واما خصوصیت یک تدریس این است که اولااستاد خوش پخته باشد و به مطالبی که می گوید: خودش رسیده باشد.
ثانیا: در تدریس باید دو مطالعه داشته باشد یکی برای فهمیدن و یکی برای این که چگونه به شاگردالقا کند. و ثالثا درس را طولانی نکند نقل اقوال بکند اما نه طولانی و مفصل. و بعد درباره اقوال صحبت کند و بعدش هم مطلب خودش را بگوید طلبه ها را کسل نکند.اگر بتواند باید در تدریس تسریع کند کاری کند که درسش ملال آور نباشد. نیم ساعت یا کمی بیشتر باشد. مثل همان روشی که آقای منتظری دارند. من درس ایشان رااز رادیو گوش کردم. می خواستم ببینم در تدریس چطور هستند. وقتی گوش کردم دیدم که ایشان عین آقای بروجردی درس می گویند. آقای بروجردی این جور درس می گفتند اول روایت باب را می خواندند بعد شروع می کردند به بیان سند روایت طبقات رجال روایت بعداز آن هم به نقل کلمات علماء قدیم می پرداختند. نظرایشان این بود که چون قدما قرب به زمان ائمه داشتند ممکن است مطالب سینه به سینه به آنان رسیده باشد و به ما نرسیده که آنهم در فهم مطالب دخیل خواهد بود. مقصود بایداین جور باشد البته خوش بیانی هم لازم است که دست انسان نیست.
مجله حوزه: در مورد خصوصیات اساتیدتان مقداری برایمان توضیح دهید.
استاد:از مرحوم حاج سیداحمد مدرس شروع کنم. ایشان چهره الهی شناخته شده با تقوا و پرهیزکاری بود. زندگی ایشان این طور می گذشت که
مقداری زمین زراعی در نزدیکی مشهد داشتند تا وقتی که توانایی جسمی داشتند خودشان می کاشتند و جمع آوری می کردند واز وجوهات استفاده نمی کردند. اما مرحوم آقا شیخ هاشم قزوینی رضوان الله علیه ایشان یکی از مردان پاک و شجاع بود. وقتی من ایشان را دیدم سطح درس می گفتند: رسائل مکاسب و کفایه درس می گفتند. مرد خیلی خوش بیانی بود. می توانم بگویم بیان بیش از مطلب بود. درس خیلی ساده می کردند. با طلبه ها خیلی خوش برخورد و با ملاطفت بود.ایشان از کسانی بودند که در قضیه مسجد گوهرشاد وی را گرفته بودند و به تهران آورده بودند.
واما آقای میرزا جواد آقای تهرانی [ مکاسب محرمه] را پیش ایشان خواندم. ایشان در قید حیات هستند.اگر دیده باشید مردی خوش اخلاق مودب خوش برخورد و خیلی وارد درامور هستند.اهل تفکر هستند. مرد کاملی هستند.ازاین جهات مرد شریفی است. کمتر مثل ایشان از نظراخلاق و برخورد با اشخاص و رفتار دیده ام.
واما مرحوم آیت الله میلانی – رضوان الله تعالی علیه – جامع همه چیز بود. صفات و ملکات خوبی داشت. مرد متفکری بود.ایشان ۲۳ سال شاگرد حاج آقا محمد حسین اصفهانی بود. سیزده سال هم نزد آقای نائینی درس خوانده بودند. در فقه واصول خیلی قوی بودند.ازاساتیدی که دیدم مثل ایشان کم دیدم. دارای ملکات نفسانی خیلی خوبی بودند. بسیار مودب و دو زانو در مجلس می نشست. هیچ وقت از کسی بدگوی نمی کرد حتی از کسانی که به ایشان کم محبت بودند عفت زبان داشتند. بسیار محتاط دراعمال و کردارش بودند.انسان وقتی در مجلس ایشان دو ساعت هم می نشست ایشان از هیچ سوال نمی کرد. کی چه هست؟ کی چطور شد و نقدی وانتقادی از کسی نمی کرد ابدا مگرانسان ازاو سوال می کرد که او پاسخ می داد والاایشان هیچ نمی گفت.
آقای خوانساری علیه الرحمه هم همینطور عالمی بود خیلی کم صحبت و کم حرف. هیچ وقت از کسی انتقاد یا بدگویی نمی کرد غیبتی نمی کرد. من یادم نمی رود یک وقتی آقای میلانی در قضیه[ انجمن ایالتی و ولایتی] به تهران تشریف آوردند. علماء جمع شده بودند برای
اصلاح کارها. بعضی از آقایان آن جا رساله ای نوشته بودند و گفته بودند که آقای میلانی گلایه کرده اند که ما رساله نوشتیم. ایشان گفته اند که چرا فلانی رساله نوشته. این پیرمرد آنقدر ناراحت شده بودند که گفت: من از فلان کسی تشکر نمی کنم من کی گفتم شما رساله ننویسید. آقای میلانی در هیچ موضوعی وارد نمی شدند – مثلا برای شخصی یااشخاصی حرف بزنند منظور تعبیراین بود. وقتی می خواستندانتقاد کنند که او خلاف گفته می فرمود: من از فلان کس تشکر نمی کنم. من کی گفتم تو رساله ننویس.
مجله حوزه: آیا شما شاگرد مرحوم آشتیانی هم بودید؟
استاد: بنده وقتی تهران آمدم مرحوم آشتیاین درقید حیات بودند. جستجو می کردیم ایشان را که برویم خدمتشان معقول بخوانیم. ایشان مدرس مدرسه سپهسالار قدیم بودند. مدرس رسمی آنجا بودند.البته ایشان مدرسه نمی رفتند طلبه ها می رفتند خدمت ایشان درس می خواندند. بنده رفتم منزل ایشان یادم می آید در جلسه ای که من رفتم درس رسائل بود و در جمله[ اعلم ان المکلف اذاالتفت الی حکم شرعی]… بودند.ایشان یک ساعتی درباره این مطلب صحبت می کردند مطالب مختلفی می گفتند. یک مرد عجیبی بود سرشاراز حافظه مطالب زیاد خیلیاز مطالب سرشار بودند. در یک سطح عالی می گفتند و صحبتهایی می کردند که بدرد طلبه های آن جا نمی خورد.ایشان شخصی بود که خیلی مطالب داشت لکن نمی توانست آنها را بفهماند و شاگرد بخصوصی هم پیدا نکرد.ازایشان خواستم معقول شروع کنم مریض بودند. گفتند:انشاءالله حالم بهتر بشود لکن به همان مرض به رحمت ایزدی رفتند. ما بیشترازاین به خدمت ایشان نرسیدیم.
مجله حوزه: مرحوم آقای میلانی در مدرسه هاشان یک شیوه مخصوصی بکار گرفته بود. نظر شما دراین مورد چیست؟
استاد: دراین مورد بنده وارد نبودم. ایشان مدرسه هایی درست کردند و برنامه گذاشته بودند. لکن به نظر ما طراحان برنامه خیلی خوب نبودند و دست اندرکاران افراد مطلع و کاملی نبودند که این کارها را بکنند و بنده در برنامه هایشان شرکت نمی کردم.
مجله حوزه: با توجه به وضع حوزه های فعلی به عقیده شما نیاز به تحولی هست یا نه؟
استاد: یادم می آید خدمت آقای میلانی بودیم خدمت ایشان عرض کردم: جناب عالی که اهل درس هستید اهل پرورش هستید شما ده پانزده نفراز کسانی که از ظراخلاق واستعداد سالم هستند انتخاب کنید و به اینان دستور بدهید درس بخوانند و فقط درس اصول و فقه بخوانند بگوئید: مااز شما درس خواندن می خواهیم و شما کاری به غیر درس نداشته باشید. و شما هم زندگی آنان رااداره کنید. دیری نخواهد گذشت که ما دارای مقدار معتنابهی مجتهد شده ایم و در هراستانییک مجتهد خواهیم داشت. بنده الان هم معتقدم که این کار باید بشود.
مثلا آیت الله منتظری و دیگران اهل هستند واز نظر وضع مالی هم می توانند پانزده یا بیست نفر را جدا کنند بعنوان درس خواندن جزوه هایان را ببینند راهنمایی کنند.اگراین کار بشود در آینده مجتهدهای متعددی خواهیم داشت که می توانند تدریس کنند.الان که کمبود استاداست سرش همین است. طلبه که به حوزه می آید به سلیقه خودش کار می کند. هر درس که می رود باب سلیقه خودش است. با هر کس که می خواهد مباحثه کند با سلیقه خودش است. رشته را می خواهدانتخاب کند با سلیقه خودش است. اینان را باید راهنمائی کرد تا درس بخوانند و مجتهد شوند.اگراین کار بشود نتیجه کاملی گرفت می شود. سالیان دراز درس فقه اصول و فلسفه می خوانند آخر هم استاد خوب نداریم. باید کاری کرد که آنانی که نتوانستند درس بخوانند یا درس خواندند و ملا هم شدند ولی کسی دورش را نگرفت و دراین جا تدریس نمی کرد برود شهرستانها. یک وقتی یکی از آقایان که در سپاه قاضی بود برگشت آمد این جا می خواست آن جا را ول کند. گفتم چرا نمی خواهی دو مرتبه بروی. گفت آقایی گفته تضییع عمرتان می شود بیا توی حوزه. خود آن آقا را می شناختم به آن آقا گفتم: خود شما که کار نمی کنید چرا دیگران را باز می دارید؟ گفتم شماالان در حوزه چکار می کنی؟ برو و آن جا روی تختخواب بخواب و به مردم بگو بیاییداز من مساله سوال کنیداین کار را که می توانی بکنی. چرا خودتان که نمی روید دیگران را هم از کار باز می دارید؟ازاینان زیاد هستند که الان درس نمی خوانند یا درس را خواندند و محتاج
نیستند یا درس نمی خواننداینان مسلما مورد مواخذه قرار می گیرند. باید به سراغ اینان رفت. باید پرسید شما چه بازدهی در حوزه دارید؟ در حوزه چکار می کنید؟ حقوقتان را که از حوزه می گیرید بچه مجوزی صرف می کنید) بنده معتقدم که حوزه مثل کارخانه ای است که باید تولید کند و بیرون بدهد.اگر اینجور نباشد همین نابسامانیها هست. اگرافرادی که درس نمی خوانند بروند چقدراز نظر مالی صرفه حوزه است! از آن طرف مردم هم نیازمند روحانی هستنداستانی هست که ده تا آخوند بدردبخور ندارد.
در ثانی حوزه مصداق مثل معروف[ شهر بی در و دروازه] است امتحان ورودی می کنند و آن وقت رها می کنند و بعدازاین مسئولی نیست که تفحص ازال طلاب نماید که آیا طلاب چه می خوانند؟ به وظائف یک طالب علم در حوزه عمل می کنند یا نه؟ سوال نمی شوداز کجا آمده؟ اهل کجاست؟ انگیزه اواز تحصیل چیست؟ بایداین کارها بشود تااز بعی از ضررهائی که ممکن است به اسلام برسد جلوگیری شود. چه این که ممکن است افرادی بعنوان جاسوس بیایند. دشمن در صدد تامین آتیه است و می خواهد آخوندهای درباری درست کند که هر چه دشمن بخواهدانجام دهند و با زبانها و قلمهای زهرآگین صدمه به پیکراسلام یا تشیع بزنند. لذا باید مراقب حوزه بود و دید آنان که درس می خوانند چطور می خوانند آیا شایستگی درسی که می روند دارند یا نه واگر ندارند آنان را راهنمایی کنند آیا شایستگی درسی که می روند دارند یا نه واگر ندارد آنان را راهنمایی کنند تا عمرشان تلف نشود باید طلبه هاامتحان بشوند سالی یک یا دو مرتبه امتحان بشوند.امتحان هم جوری باشد که که مشوق طلبه باشد. واز چیزهایی که نبایدانجام شود جلوگیر باشد و مانع از درسهایی باشد که لازم نیست بخواند. مثلا فرض کنید خارج می خواهد امتحان بدهدازش جزوه می گیرند. خوب جزوه گرفتن کاری ندارد انسان می توانداز کسی دیگر بگیرد و مطالبش را بنویسد ولی وقتی جزوه را آورد و گذاشت بگوید بخوان اینها را و شرح بده. اگر توانست این کار را بکند معلوم می شود که اهل درس خارج است و بدرد می خورد. یا در سطح بگوینداز کجا تا کجا مطالعه کن بپرس و بعد بیا و شرح بده. اگراین کار را کرد معلوم می شود
اهل است می تواند درس بخواند اهل فهم است ولو بالفعل همه رااز حفظ نداشته باشد. باید در حوزه ها مقداری کنترل باشد. پذیرفتن اهل علم با شرایط خاصی باشد تا منسجم باشند و فردا بشود روی آنان کار کرد.امتحان ورودی تنها کافی نیست. می شود خیلی از کارها کرد و با رابطه ارتباطات حوزه حوزه شد. آنچه که می ماند برای طلبه و می شود [طلبه] رااز[ بطله] تشخیص داد همان امتحانی است کع عرض کردم. الان در مشهد شروع کرده اند و تااندازه ای هم نوفق و و خوب بوده است. بنده امسال آن جا بودم بسیار منظم و خوب و مرتب بود. سال دومشان است و موفق هم بوده اند.
مساله دیگری که بنده معتقدم باید در حوزه رواج داشته باشد که سابقا هم بوده درس اخلاق است. درس اخلاق درس خواندن را تنظیم می کند. اگر کسی از نظراخلاق اصلاح شده باشد به وظیفه خودش عمل می کند. وظیفه دینی اش را عمل خواهد کرد. درس اخلاق ضرورت داردالبته باید کسی بگوید که با سواد باشد بعد هم از نظر تقوا و پرهیزگاری مورداعتماد باشد.این جهت در حوزه ها دیده نمی شود و حال آن که نقش مهمی نسبت به اهل علم دارد.
مجله حوزه: در مورد کتب درسی و درسهایی که باید در حوزه خوانده بشود چه نظری دارید؟
استاد:اگر در مورد کتابها کاری نظیر کار مرحوم مظفر در مورداصول انجام بشود خوب است. کفایه کتاب بسیار خوبی است اما کتاب مشکلی است رمزاست مکاسب و رسائل خیلی زاید دارد. نقل اقوالهایی است که خیلی درست نیست. اگر بشوداینها را با همان سبکی که مرحوم آقا شیخ محمدحسین اصفهانی نظر داشتند – مرحوم مظفر شاگردایشان بودند واز ایشان گرفته اند – که بحثهای اصولی باید منظم بشود مباحث الفاظ مباحث عقلیه مباحث حجت باید مجزا بشود تا معلوم شود طلبه ها چه می خواهند بخوانند.اگر کسی پیدا بشود رسائل را جوری خلاصه بکند که زایدش را بیندازد نه لازمش را. و همچنین مکاسب را ساده تر بنویسد خیلی بهترازاین است همچنین اگر کسی پیدا بشود رسائل را جوری خلاصه بکند که زادیدش را بیندازد نه لازمش را. و همچنین مکاسب را ساده تر بنویسد خیلی بهترازاین است همچنین اگر کسی کفایه را مشروح تر و مبسوطتر بنویسد البته بهتر خواهد بود ولکن بر فرض هم درست نکنند باز همینها را
اگر کسی درست بخواند بطوری که ازاستاد بی نیاز بشود خوداینها کفایت می کند.
اما درسهای دیگری که باید خوانده شود فلسفه و عقایداست. خواندن عقیاداز یک جهت ارتباط با فقه و اصول دارد. فلسفه بی ارتباط بااصول
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 