پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله حاج آقا رضا بهاءالدینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله حاج آقا رضا بهاءالدینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله حاج آقا رضا بهاءالدینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با حضرت آیت الله حاج آقا رضا بهاءالدینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

آیت الله حاج آقار رضابهاءالدینی از معدود فقهای استخوان داری است که تمام ابعاد وجودی انسان راارج نهاده و به پرورش و تربیت همه جانبه استعداد این ودیعه – پرداخت است.

اشتغال به فقه واصول وی راازاهمیت اخلاق دور نساخته و توجه به تربیت انسانی او را به انزوای کشنده نکشانده است.

اگر چه از تعلقات مادی خویش را بدور ساخته لکن گریزاز تعلق را با بی توجهی و بی تعهدی نسبت به سرنوشت جامعه اشتباه نگرفته است.

اندیشه راارج نهاده و تفکر را پیشه ساخته دل را جلا داده واز جلال و جمال الهی سیرابش ساخته است. هیچکس گمان نمی برداین عارف متخلق گوشه گیر در کوچه پس کوچه های شهر قم این همه از وقایع روز و جریانات زمان آگاه باشد و چنان به تحلیل حوادث بپردازد که تو گویی مسوول تیزبینی به تفسیر سیاسی نشسته است.

چه انگیزه ای جز تعهد توام با آگاهی این زاهد

رهیده از رنگ تعلق را راهی دیار رهروی رهیده از بند حیات درشهر دورافتاده کاشمر می کند و به زیارت مزار مدرس – مرد ذکاوت دیانت و شجاعت – در دل خراسان می کشاند راستی کدامین عارفی است که به مردان دین و سیاست این همه ارج نهد و کدامین سیاست دان دین آشنایی است که چنین دراخلاق و عرفان غرق شود.

وقتی سخن از دین آشنایان ستم ستیزی چون: شهید مصطفی خمینی پیش می آید بیان را وافی به مقصود نمی داند و با قلم به وصف آن دلدادگان مقرب می پردازد.

آیت الله بهاءالدینی فقیه خود ساخته ای است که سعادت جامعه را در توجه مبلغان به سازندگی خویش می داند و تمام موفقیتها را در گرو آن می بیند و بی جهت نیست ک هبه توصیه حضرت امام درس اخلاق این درس اصلی بفراموشی سپرده شده – را در حوزه می آغازد.

نشستن در کناراین بزرگ مرد و گوش کردن به سخنان نغزوی لذتی وصف ناکردنی دارد لکن افسوس که صفحات محدود مجله این لذت رااز ما و خوانندگان دریغ می دارد و مجبورمان می سازد که بهمین مقدار بسنده کنیم بااین همه آنچه که از سخن نیک واندیشه های ناب می توان سراغ گرفت دراین مجموعه فراوان یافت می شود.

مصاحبه اگر چه کم حجم است لکن بسیار پربار می باشد و جمله جمله آن پیامی ژرف در بردارد و نیازاندیشیدنی است در خور.امید که بهره ای شایسته گیریم.

[حوزه]

یادآوری:

برخی ازاین فرزانگان دانش و تقوی که توفیق دیدارشان را پیدا می کنیم بخاطر فروتنی و حساسیت فراوانی که از خودستایی و نام و آوازه دارند به دشواری می توان

کلامی را پیرامون زندگی و ویژگیهای شخصی ایشان از زبانشان شنید.

ازاین روی داشتن شرح زندگی که از زبان خودایشان مطرح شده باشد (با همه اهمیتی که این گونه شرح حالها دارند) بسیار کم و نادراست.

و علت گمنامی بسیاری از بزرگان شخصیتهای اسلامی نیز نشات گرفته از همین موضوع است. ما نیز در خدمت استاد از تاریخ زندگی ایشان جویا شدیم که با سکوت معظم له روبرو گشتیم قرائن چنین نشان می داد که کوشش فزونتر نیز بی حاصل است. لذا لب فرو بستیم و پیرامون این موضوع از سوی دیگری به کنکاش پرداختیم که کم بهره ای آن از پیش روشن بود.

استاد در حدود سال ۱۲۸۷ ش در خاندانی پاک و متدین در شهر قم چشم به دنیا گشودند.از آغاز نوجوانی به تحصیل و فراگیری معارف اسلامی پرداخته و مورد توجه مرحوم آیه الله شیخ ابوالقاسم قمی و دیگر بزرگان قرار گرفتند.

ضمن ارتباط با مرحوم آیه الله میرزاجواد آقای ملکی تبریزی نزد استادانی مانند: آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حایری حاج شیخ محمدتقی بافقی آیه الله شاه آبادی آیه الله حجت و دیگر بزرگان به بهره وری دست یازیدند.

با دوستانی مانند: آیه الله سیداحمدزنجانی و مرحوم زاهدی هم درس و بحث بودند. آشنایی طولانی ایشان باامام خمینی[ مدظله العالی] توفیق دیگری است که نصیب ایشان شده و بخاطر تناسب فکری و روحی هم دم و هم نوای دیرین مرحوم آیه الله حاج سیدمصطفی خمینی بوده اند.

سالهای متمادی بتدریس سطح و خارج پرداخته و صدها نفرازاندیشه ایشان سود جسته اند.

واینک با کهولت سنی که دارند ضمن تدریس بحثهای عمیق فقهی برای برخی از شاگردان قدیمی شبهای جمعه از سرچشمه زلال قرآن جام حیات می گیرند و برخی از شبهای دیگر بر کناره کوثر روایات به شرح و تحلیل می نشینند.

نوشته های ارزشمندی پیرامون برخی از مسائل اسلامی دارند که امیدواریم به همت همت دارانی به زیور طبع آراسته گردد.

حوزه: با تشکراز لطف شما که وقت خود را دراختیار ما گذاشتید اگراجازه فرمایید گفتگو را آغاز کنیم؟

استاد:انشاءالله که مقصودازاین مصاحبه ها و دیگر زحماتی که شما در راه انتشار مجله می کشید ساخته شدن طلبه هاست.

برای رسیدن به این مقصوداول باید خودتان را بسازید. قدم اول در سازندگی ساختن خودانسان است. اگرانسان خودش را نساخته باشد در ساختن دیگران موفق نمی شود. نه اینکه کار شما تنهااین خصوصیت را

داشته باشد. هر تبلیغی اینگونه است. مبلغ باید به آنچه می گوید رسیده باشد. مانند پیامبران الاهی که اول خود ساخته شده بودند بعد به سازندگی دعوت می کردند.

اگر پیامبر می گویدامین باشید.اول خودش امین است واگر می گوید صادق باشید اول خودش صادق است. هر مبلغی باید بعداز پرداختن به خود به دیگران بپردازد. در غیراین صورت هیچ فایده ای ندارد. کسی که می خواهد مصلح جمعیت یا منطقه ای بشود اول باید خودش رااصلاح کند این یک قاعده کلی است واستثنا هم بر نمی دارد.

اگراصلاح خوب است اول خودت رااصلاح کن اگر خودسازی خوب است اول خودت را بساز اگر حرام بداست اول خودت ترک کن. چطور شده که همه باید تطهیر شوند ولی خودت نباید تطهیر شوی؟!

حوزه: چگونه واز کجا باید خودسازی را آغاز کرد؟

استاد: پایه واساس تمام کمالات انسان توحید و منشاء تمام بدبختیهای انسان شرک است. درابتدای امر باید تمام کوششمان براین باشد که موحد شده و خودمان رااز هرگونه شرک تزکیه کنیم. توحید و برائت از شرک در لفظ بسیار ساده است و با بهترین صورت با بیانی خوش می توان از آن صحبت کرد.اما در عمل چنان مشکل است که نمی شود آنرا تصور کرد.ازاین رو موحد و مومن کم داریم. موحد و مومنی که از مرحله لغلغه زبان گذشته و توحید وایمان را وجدان کرده باشد. که از تمام معارف اسلام بالاتراست. البته معارف اسلام و مدارج ایمان ذات تشکیک دارای درجات است مانند نور مراتب مختلفی دارد. مرتبه اعلای آن مخصوص پیامبر واولیاء خداست و ما نمی توانیم به آن برسیم. ولی نبایداو تلاش غفلت کنیم باید در همان مسیر بکوشیم تا هر چه بیشتر به اولیاء خدا نزدیک شویم.

پیامبراکرم به مرتبه اقامه صلات معراجیه رسیده است صلاتی که در [ ایک نعبد وایاک نستعین] آن حصر عبودیت خدا و سلب استعانت از ماسوی حق است. انقطاءاز ما سوی الله است.

این صلاه منتهای تکامل بشری است. انسان باید در نتیجه معارف عبادات و ترک محرمات به این صلات برسد صلاتی که با یک شرک هم منافات دارد. و با تشبثات به زید و عمر نمی سازد. ما که تااین اندازه در امورمان به غیر توجه داریم به لحاظ فاصله با[ ایاک نعبد وایاک نستعین] است. باید سعی کنیم هر چه این فاصله کم شود و در عمل به حصر عبودیت خدا و سلب استعانت از غیر خدا برسیم. آنگه تمام امورمان اصلاح می شود.

حوزه: آمادگی انسان برای خودسازی در کدام مرحله از عمر بیشتراست؟

استاد: به این سوال بایداز دو نظر جواب داد. طبیعی اجتماعی. از نظر طبیعی انسان تا حیات دارد فرصت خودسازی رااز دست نداده و هیچگاه نبایداز خود فراموش کند. در لحظه لحظه عمرانسان باید به فکر خویشتن خود باشد.البته ایام جوانی غنیمتی است که نبایدازاو غافل ماند و به سادگی او رااز دست داد. چون دراین ایام نفس برای ساخته شدن مستعدتراست و قوای انسان توان کامل دارد.

وامااز نظراجتماعی انسان باید تا قبل ازاینکه دراجتماع قبول مسولیتی بکند خودش را بسازد. زمانی باید شخص مسولیت اجتماعی قبول کند که خود را کاملا ساخته و به اجتماع نظر غیرالهی نداشته باشد. چرا که همراه با داشتن پست و مقام خودسازی بسیار مشکل است. و شخص غیر خود ساخته هم بدرداجتماع نمی خورد. کسی می تواند به ادای وظیفه بپردازد و به حال مردم مفید باشد که هیچگونه طمعی نسبت به اجتماع نداشته باشد.ازاجتماع مقام موقعیت و منصب نخواسته باشد.

مردم هم از چنین شخصی استقبال می کنند. و به خوبی میان او و کسی که برای اکتساب پا به جامعه گذاشته است فرق می گذارند.

اگراینگونه باشد. ما در جامعه تنازع و مزاحمت نخواهیم داشت. البته میان افرادیکه قصداکتساب ندارند ممکن است اختلاف سلیقه و رای باشد اما منازعه و مزاحمت نیست.

حوزه: شما می فرمایید: روحانیت اول باید خود را بسازد سپس وارداجتماع شده و به تبلیغ یا پذیرش مسوولیتی به پردازد در حالیکه انسان دراجتماع و برخورد با مردم و حوادث گوناگون اجتماعی بهتر به ضعفهای خود پی می برد و بیشتر به فکر درمان می افتد.

استاد: من نگفتم که انسان موقعی که می خواهد خود را بسازدازاجتماع فاصله بگیرد وانزوااختیار کند. نه در حال خودسازی هم انسان باید دراجتماع باشد. همانگونه که می گوئید انسان دراجتماع و مراوده با دیگران بهتر به ضعفهای خود می رسد. آنچه من گفتم اینست که تا قبل از خودسازی و فراغت از خودایام تبلیغش رسیده نباید پست قبول کند. طلبه باید دراجتماع باشد بااموراجتماعی سروکار داشته باشد اما دوران تبلیغ یا قبول مسولیتش زمانی است که برای اینکار آمادگی کامل پیدا کنداگر ما خود را بسازیم تمام تعارضان و تزاحمات میان روحانیت از میان می رود. چرا که منشا تمام اینها شرک به خداوند متعال است. دستگاه خدا بااین رقابتها نمی سازد.اگر شخص تسلیم شخص دیگری را تضعیف کند. مگراینکه آن شخص نااهل باشد واین بخواهد به وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکراقدام کند.

اگر ما قبل از تبلیغ خودمان را ساخته باشیم. واز خویشتن خود رها شده باشیم هرگز تبلیغ ما برای تامین زندگی نمی شود و مردم هم از دعوت ما تنهااجرای مرسوماتشان راانتظار ندارند.

تبلیغ جان می گیرد. و به همان که باید باشد تبدیل می گردد.

اگر قبل از قبول مسئولیت اجتماعی خودمان را ساخته باشیم هرگز در مسئولیت نان و آب نفوذ و قدرت جستجو نمی کنیم. واین نه بدان معنا است که ریاضت بکشیم نه انسان خود ساخته می داند که زید و عمر و تمام روابط اجتماعی محکوم نظر خداوند متعال است. اوازاینها چیزی نمی خواهد.البته خدا هم چنین فردی را به احسن و جه تامین می کند به گونه ای که گویاافراد ماور می شوند که کارهای او راانجام بدهند. بدون آنکه او دنبال افراد بدود. والتماس و خواهش کند افراد به سراغش می آیند. نباید تصور کرد که برآورده شدن احتیاجات تابع روابط اجتماعی است. و با روابط حل می گردد نه اینگونه نیست روابط اجتماعی خود محکوم حکومت الهی است. اگر شخص خود را بسازد والهی شود بدون

اینگونه روابط افراد مانند یک مامور کارهای او راانجام می دهند این را خیال نکنید حرف است. این مطلب اضافه بر مذاکره و بیانات علمی مورد تجربه ما هم هست. یعنی ما تجربه کردیم و دیدیم چنین است.

آن روزی که آدمی مرد خدا بشود علوم که در غیر دستگاه الهی نیست یعنی در دانشگاه فیضیه نیست فقط دستگاه خداونداست که توان چنین فیضی را دارد.

پس مطلب اینگونه شد که دورانی که انسان در جامعه توجه به نواقص و معایب خود می کند.این دوران دوران تبلیغ نیست بعداز فراغت از اینهاایام تبلیغ می رسد.انسان باید در هر حال مرداجتماعی باشد. منتهی دوران سازندگی و تبلیغاتی او دورانی است که خودش ساخته شده باشد. و آزادیواستقلال از تشبثات به نفوس دراحتیاجات شخصی پیدا کرده باشد.

این مرد خود ساخته کالجبل الراسخ می شود. و دیگر توطئه های رنگارنگ و حوادث گوناگون اجتماعی دراواثر نمی کند.

حوزه: کسانیکه خود را تا حدودی ساخته انداگر بخواهند تا همان حد دیگران را بسازند چگونه بایداینکار راانجام دهند و قدم اول چیست؟

استاد: هیچ چیز به اندازه عمل انسان در ساختن دیگران موثر نیست. رفتار و حرکات یک انسان وارسته خود تبلیغ به وارستگی است:[ کونوا دعاه الناس بغیرالسنتکم]. اینکه تمام روحانیت نسبت به حضرت امام مدظله توجه دارند وایشان را به عنوان الگو پذیرفتند.این بخاطر دعاوی امام نیست بخاطر عمل ایشان است. آنچه به ایشان این جنبه را داده داست اعمال و رفتارایشان است. ما بیش از شصت سال است که امام را می شناسیم. ایشان ازابتدای امر متعبد بودند. در پنجاه سال پیش شایع بود که ایشان استاد فلسفه اند و برای افرادی مثل مرحوم مطهری و آقای منتظری تدریس می کردند در عین حال همه می گفتند ما چنان مرد حکیمی که تااین اندازه نسبت به مسائل ائمه[ع] واوضاع امور باشد سراغ نداریم بی جهت نیست که چنین توفیقاتی نصیب امام شده است. واز نظراخلاق هم ایشان بی نظیر بودند. شاید حدود ۳۰ تا ۲۵ سال ایشان با مرحوم زنجانی

در جلسات فیضیه شرکت داشتند همواره پشت سرایشان حرکت می کرد. حتی یک مرتبه دیده نشد که برایشان پیشی بگیرد.

جلسات نشست امام هم با شاگردانش تشکیل می شد. مساله استاد و شاگرد اصلا برای امام موضوع نداشت. ایشان نمی گفت: اینها شاگردان من هستند نباید بااینها بنشینم نه این حرفها نبود. گاهی ریاست جلسه هم به دست شاگردان می افتاد امام استاد جلسه بود اما جلسه را دیگران اداره می کردند.

از نظر سیاست و بینش اجتماعی هم که جای حرف نیست. اشاره می کنیم: اینکه زعامت و مرجعیت عامه به دست آیت الله بروجردی افتاد تا حدود زیادی مرهون زحمات امام بود.ایشان صلاح می دیدند که باید مرجعیت در دست یکنفر متمرکز باشد. روی همین اصل دراین جهت زیاد کوشیدند.

خلاصه کنم ازابتدای تاسیس حوزه علمیه قم تاکنون ما برای امام مدظله نظیر نیافتیم.

حوزه: به نظر شما درسهای اخلاقی که اساتید حوزه در گذشته داشتند و از آن جمله درس اخلاق خود حضرتعالی (که با توصیه امام مدظله – در مدرسه فیضیه – آغاز شد ) تا چه حد در تربیت نفوس موثراست؟

استاد:البته تذکر و گفت و شنود مسائل اخلاقی در سازندگی موثراست [ ان الذکری تنفع المومنین].

اما آنچه دراین باب مهم است قابلیت افراداست. افراد باید استعداد پذیرش حقایق را داشته باشد. چون به همین میزان می توان بهره مند گردد. حتی انذار و بشارت انبیاء هم در تمام افراد موثر نبوده نبوده تنها طائفه بخصوصی استعداد پذیرش این حقایق را داشتند. پیامبراکرم[ ص] نسبت به همه افراد یک نسبت تبلیغی داشت. کتاب هم یکی بود. ولی هر کس به میزان استعداد خود بهره برد. کتاب هم [ هدی للمتقین] و[ شفاء للمومنین] بودالبته بااستمداد از خداوند متعال واجتناب از معاصی می توان استعداد فهم حقایق راایجاد کرد. و افزایش داد. ولی قاعده کلی این است که مظروف بیش از قابلیت ظرف امکان ندارد. کسانیکه در پی فراگیری و درک معارف و حقایقند باید قابلیت و طرفیت خود راافزایش دهند. تا هر چه بیشتر

بهره مند گردند.

و کسانی هم که به عنوان استاد در یک درس اخلاق حاضر می شوند باید حضورشان حضورانسان خود ساخته و وارسته ای باشد که اعمالش گفتارش را تائید می کند و بر قلبها می نشاند.

حوزه: شما فرمودید:ابتدائی ترین گام ساختن خودانسان است. ازاین روی آشنائی به زندگی انسانهای وارسته و خودساخته می توان ما را در این راستا – به عنوان الگو – زندگی بزرگانی که شما موفق به درک حیات آنان شده اید اشاره ای داشته باشید مفیداست.

استاد: مساله اصلی تصمیم خود شخص است. هر کس باید به فکر خود باشد. و بداند که پرونده حیاتی او را روزی بررسی خواهند کرد.

البته ما بزرگانی داشتیم که بعداز زندگی ائمه معصومین[ ع] می توان به عنوان اسوه و نمونه روی خصوصیات زندگی آنها تکیه کرد. راجع به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم و مرحوم شهید مجاهد حاج آقا مصطفی خمینی که من سالیان دراز با آنها بودم دوس دارم چند سطری خودم بنویسم زیرا آنچه پیرامون شخصیت این دو برزگوار می دانم جزء وجدانیات من است و به آن معتقدم بودن کم و کاست:

باسمه تعالی

حضرت آیه الله الشیخ عبدالکریم الحائری موسس الحوزه العلمیه بقم فقیه بصیر استاد محقق فی الفقه والاصول والاخلاق فی قرب ۱۳۴۰ قمری هجری.

وکان علیه الرحمه روفا باهل العلم والطلاب مشفقا علیهم کالاب المشفق لولده حافظا لمصالح اهل العلم والمحصلین.

فمن کان له حرکه علمیه یشوقه علی البقاء من لیس له ذلک یشوقه علی الترویج فی منطقه مناسبه له.

و کان علیه الرحمه یبدء بنفسه فی شعائرالمذهبی و المراسم الدینیه واقامه مجالهس التوسل والذکرلاهل بیت العصمه و الطاهره حتی فی مجلس بحثه صابرا مجاهداالطواغیث اهل زمانه فجزا هم الله بشراعمالهم واحلهم دارالبوار جهنم یصلونها و بئس القرار.

و کان له علیه الرحمه فراسه بمعرفه النفوس فی بدایه الامر مع ها ما جر بناه فی صدق کلامه و مقاله بحیث یسکن الیه النفوس و له کمال الاتصاف فی

معاشره الناس و لوکان له خادما متواضعا فی مشیه و کان مشیه عادیا فی مسیره یتجنب التشریفات الوهمیه والخیالیه المتعارفه.

و کان ذاکرا سبحانه و تعالی فی جمیع الاحوال والازمان. و کان صائنا لنفسه و تارکا لهواه کماهوشان الفقیه البصیر بفقه الاسلام.

و قدابتلی فی زمانه بمشکلات و حوادث کماهوداب الازمان والاعصار بمهاجره العلماء والروحانیین من بلادهم لاجل مبارزه طواغیت العصر ولا زمان و کان خفیف المووته فی العیش والاقتصاد.

و کان بصیرا بعواقب الامور صابرا حتی مات تدریجا من طغیان الطواغیت. حشره الله مع اهل بیت العصمه والطهاره الذین هم مبدء التحول الفکری لنفوس البشر من انحطاط الفکرالی العروج الهی فی المعارف والاخلاق والفقه والسیاسه الدینیه والاخلافه الاسلامیه التی هی مبدءالحرکه الاجتماعیه ق و علوالاسلام والدین علی جمیع الادیان والمذاهب بحسن التفاهم الذی لابد منه فی الحیاه الانسانیه.

و هذا هوالوعدالموعود لامازعمه الرق والغرب من تقویه التجهیزات الناریه والصنایع المستحدثه الجدیده وان بلغ ما بلغ.

ولاجل ذلک کانت الهجره مبدا تاریخیا للاسلام والمسلمین و طلوع الانوار والهدایه ۱

ما مبدا تاریخ را هجرت نوشته ایم زیرا پیدایش تحول فکری در نفوس بوده است. یعنی: نفوس بت پرست و مشرک و. .. تحول یافتند.این تحول را پیغمبر[ ص] ایجاد کرد لذا هجرت النبی مبدا تاریخ اسلام شد. و باید هم بمدا تاریخی این باشد زیرا مبداانسانی سازی است.

بسمه تعالی

الحاج آقا مصطفی آیه الله جمع بین المعقول والمنقول والسیاسه الاسلامیه والدینیه فی شبابه و بلغ مابلغ من نوادر زماننا بل من نوادرالاعصار والازمان صادق القول مع حسن النیه بصیر بالنفوس مع کمال الفطانه والدهی وله سهم وافر فی الانقلاب و حوادثه.

صابر فی المشکلات و نوائب الدهر.

این الامام بل هوالامام بل له اب مثل الامام شدیدالحب بالامام لالاجل الابوه والامام شدیدالحب لالاجل البنوه بل لجهات اخر لامجال لذکرها ۲.

استاد: آنچه من دراینجا نسبت به حاج آقا مصطفی آوردم هیچ مبالغه و گزاف نیست. اگر کمی به ذهن بعید به نظر می رسد. به علت این است که ما حاج آقامصطفی را نمی شناسیم. او براستی یکی از شخصیتهای بزرگ اما گمنام ماست. کسی نتوانست خوب او را بشناسد. و بشناساند.

من معتقدم که هیچکش هب اندازه خودامام (مدظله ) حاج آقامصطفی را نمی شناخت. افسوس که ایشان هم به لحاظهای گوناگون نمی توانند به معرفی چهره تابناک آن شهید برآیند.

به نظر من از جمله کسانیکه می تواند به عنوان الگو و نمونه برای حوزه های علمیه و طلبه ها مطرح باشد شهید مطهری[ ره] است. او را به عنوان محصول نمونه حوزه و فردی که در حوزه موفق بوده است می توان به عنوان الگو برگزید. عنصری که در شهید مطهری چشمگیر بود خستگی ناپذیر بودن ایشان در کار و تقوا بود. مطهری براستی مرد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.