پاورپوینت کامل تحول حوزه در پرتو اندیشه آیت اللّه طالقانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تحول حوزه در پرتو اندیشه آیت اللّه طالقانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحول حوزه در پرتو اندیشه آیت اللّه طالقانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تحول حوزه در پرتو اندیشه آیت اللّه طالقانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
تحول و دگرگونی همزاد آفرینش است. چهره زمین با آمدن بهار دگرگون می شود. زمین تن می تکاند و روحی تازه در کالبد خفته جهان دمیده می شود. انسان, فرزند خاک است و در سرشت خود نوجو و هماره در تکاپوی تحول و حرکت است و از ایستایی و یکنواختی دلگیر. چه آدمی جویای پویایی و تکامل است و حرکت زمینه ساز رسیدن به کمال. همه تمدنها و فرهنگها, در سایه حرکت و تحول به وجود آمده اند. البته تحول و دگرگونی هماره با پیشرفت و بهروزی همراه نیست, ولی آغاز آن است و راه تکامل از مسیر تحول می گذرد. تحول نیازمند مدیریت است. در پرتو نظارت و هدایت درست, انسانها از ایستایی و فروگسلی دور و به کمال نزدیک می شوند. در متون دینی, انسان مسلمان, به اجتهاد و کوشش برای خودسازی و تربیت نفس برانگیخته و از ایستایی و رکود, بازداشته شده است.
(مَن استوی یوماه فَهو مغبون).۱
هرکس دو روزش برابر باشد زیانکار است.
ائمه(ع) در نیایش سرآغاز سال:
(یا محوّل الحول والاحوال… حوّل حالنا الی احسن الحال)۲
ما را راهنمایی کرده تا به نیرو و توان مندیهای خود جهت بدهیم و آن را به سوی به شدن و پیشرفت به حرکت درآوریم.
اندیشه های مفسر بزرگ, آقای طالقانی را از آن روی برگزیدیم, تا در پرتو آنها, راه تحول در حوزه را بیابیم و نقبی به روشنایی بزنیم که آینده نگر بود و حرکت آفرین و برخوردار از خود آگاهیهای لازم دینی و اجتماعی, آن هم با پرتوگیری از قرآن و نهج البلاغه.
ما بر این باوریم اگر تحولی بناست شکل بگیرد و حوزه را سامان دهد و پرتوهای اصلاحی را بر آن بتاباند, بدون لبالب شدن از نهج البلاغه و قرآن و اندیشه هایی که از قرآن و نهج البلاغه لبالب هستند, ممکن نیست رخ نماید.
طالقانی, چون بر برکه قرآن فرود آمده بود, با ناامیدی می ستیزید, تاریکیها او را از طلوع خورشید و لبخند صبح ناامید نمی ساخت. ثبات قدم داشت و سعی می کرد آینده را به روشنی جلوه گر سازد. زبان و قلمی بیدارگر داشت. بهره گیریهای فراوان از قرآن, نهج البلاغه, سیره معصومان و به کار بستن آنها در تمامی آنات مبارزه با طاغیان از او الگو ساخته است. او حوزه ای بتمام بود. حوزه اگر بخواهد در پرتو تحول, به رسالت خود عمل کند, باید اندیشه ها و مشی او را در عرصه های گوناگون الگو قرار دهد. او, سازندگی و خلاقیت فکری و حرکت به پیش را برای جامعه ضرورتی گریزناپذیر می دانست و تأکید می کرد: انسان برای کمال آفریده شده است, ایستادن و یأس و رخوت, مرادف مرگ است و نابودی.
در نگاه قرآنی او, پیشرفت و حرکت ایجابی, از امتیازهای بارز مؤمن از مشرک است; چه انسان دین گریز از حرکت و تکامل بازمانده و مایه های انسانی او تباه شده و هماره در گذشته سیاحت می کند.
در تفسیر کریمه: (مثلهم کمثل الذی اِستوقد ناراً کلما اضاءلهم مشوا فیه) نوشته است:
(منافقان… از ترس و ناامیدی, برای نجات خود کم تر تلاشی ندارند. تنها چشم به اطراف افق دارند و در انتظار حوادث زمینی و آسمانی و اتفاق و بخت ایستاده اند. به مقامات اختران و ساخت و سازهای جهانی چشم دوخته اند. از بیچارگی و ضعف عقل, از همان ناحیه که پیام مرگ می رسد امید حیات دارند. از جمله: (کلما اَضاء لَهم مَشو فیه) استفاده می شود که پیوسته و با نگرانی چشم به اطراف دارند و از نیروها و قدرتهای معنوی خود چشم پوشیده اند. همین که روشنی از دور بنگرند (اضاء لهم) به راه می افتند, ولی توقف شان همیشگی و لازمه طبیعت شان است).۳
وی, پیشرفتهای اقتصادی و سیاسی جامعه های بشری را, بسته به تلاشهای هدف مند و به هم پیوسته ملتها می داند و تأکید می ورزد تمدنهای پیشرفته در سایه حرکت و هجرت پیوسته و همیشگی به انجام رسیده اند. جامعه هایی پیشرفته کرده و هوشمندانه قله های افتخار را فتح کرده اند, کارنامه و گذشته آنها گویاست و محکم ترین و استوارترین سند که در انتظار دیگران ننشسته اند که به یاری شان برخیزند, رهنمون شان کنند و در بحرانهابه فریادشان برسند. ما نیز اگر تنها تماشاگر تلاشهای رقبای خود باشیم, مقهور سیاستهای آنان خواهیم شد و از گردونه حذف شده و پیشرفتهای خیره کننده مادی غرب, نه تنها اقتصاد ما را زیر نفوذ می گیرد که فرهنگ و مذهب ما را نیز از ما گرفته و زمینه دین گریزی را در مردم فراهم خواهد ساخت.
وی, در این باب, خطاب به نمازگزاران مسجد هدایت می گوید:
(… اگر جوانان از شما بپرسند در مقابل این همه پیشرفتِ غرب در امور زندگی مادی, و دنیای نیرومند که چشمها را خیره کرده, شما مسلمانها, در این مدتِ هزار سال, در این مساجد چه کار کرده اید, چه جوابی به آنان می دهید؟
اجتماعی قابل دوام است که روی پای خود بند باشد. علت این که همه از دین فرار می کنند, به خاطر این است که هزار سال نشسته اند در باب عبادات کتابها نوشته اند و حال آن که اسلام, تنها عبادت نیست. آیات جهاد, آیات زندگی و محرک و پیشرو را از یاد برده اند. بدیهی است که چنین اجتماعی, قابل دوام نیست).۴
در این نگاه, انسانهای خردمند, آینده نگر و اهل برنامه ریزی و تکاپو, و جوانان شاداب و چشم دوخته به افقهای نو و روشن, از دینی که به انزوا فراخواند و پیروان خود را دَمادَم به عرصه های جهاد و تلاش, حرکت و خیزش فرا نخواند, روی می گردانند.
این نگاه واقع نگرانه است. گناه را به گردن جوان روی گردان از دین و پشت پا زننده به آیین نمی اندازد, بلکه گناه را به گردن متولیان دین و آیین می اندازد که با رفتار و گفتار خود تفسیر درستی از دین ارائه نداده اند. در رفتار و گفتار بخشی از دین را گرفته و بخشهای سرنوشت ساز و دگرگون کننده و افق گشا را رها کرده اند.
آقای طالقانی به تجربه و بررسیهای دقیق و همه جانبه دریافته بود, تا در نگاه ها, رفتارها و گفتارهای اهل دین دگرگونی پدید نیاید و عالمان از انزوا به درنیایند و به عبادتها و رفتارهای عبادی بی خطر بسنده کنند, این رمیدگی از دین هست.
گنجاییهای حوزه برای تحول
حوزه از نهادهای مهمی است که از گنجاییها و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی بالایی برخوردار است و توانسته است در تاریخ خود در پیشبرد تمدن, علم و دانش و استقلال کشور, نقشهای بنیادین و کارسازی ایفا کند.
حوزه, توان مندیهای کم نظیری دارد که در صورت بازآفرینی و ترمیم و استفاده بجا از آنها, هم می تواند خود را دگرگون سازد و هم در پیشبرد جامعه نقش بیافریند, از جمله:
۱. گنجینه بی پایان میراث اسلامی و مکتب اهل بیت: همه باورها, پیامها و قوانین اسلام, بویژه انتظار و مهدویت در نهاد خود حرکت آفرین اند. با شکستن طلسمهای غفلت, شهوت, ترس و ناامیدی و گسستن بندها و زنجیرهای رقیت, راه بشریت را در رسیدن به توحید و آزادی و عدالت و صلح جهانی هموار می سازد.
طالقانی از این مقوله ناب تفسیر دقیقی دارد که راهگشاست:
(ایمان به ظهور دولت حق و آینده روشن, از مقومات حیات دینی و اجتماعی مسلمانان است. با این انتظار و چشمداشت به افق روشن, کفر و فساد و ستمگری, ابرهای تیره ای است که زود یا دیر پراکنده می شود. هر ملتی که چنین امید و عقیده ای داشته باشد, نباید در مبارزه با باطل و ستمگری دچار شکست روحی شود و از پای درآید. )۵
۲. زندگی کم هزینه و ساده زیستی روحانیت: از دستمایه های مهم, کارساز و تحول آفرین روحانیت, زندگی زاهدانه اوست, چه تشریفات و زندگی پرهزینه و بریز و بپاشهای شاهانه, با تحول و پیشرفت سازگار نیست, تحول آفرینی, جلوداری, طلایه داری, رائد قوم بودن, خطر کردن, ریاضت اقتصادی و قناعت می طلبد و عافیت طلبی و زرق و برق از بزرگ ترین بازدارنده هاست و راه بر هر پیشرفت و دگرگونی را می بندد.
امام خمینی که این راه را پیموده و آزموده بود می گوید:
(وقتی تشریفات زیاد شد, محتوا کنار می رود. وقتی ساختمانها و ماشینها و دم و دستگاه زیاد شد, موجب می شود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند… )۶
(تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند… آن اشخاصی که این فقه را به این غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند; کاخ نشین نبودند… از یک آدمی که علاقه به شکم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اینها دارد, این کارها برنمی آید… )۷
آقای طالقانی, کم هزینگی, زهد و ساده زیستی روحانیان و عالمان شیعه را امتیاز بزرگی می داند و همین که از چرب و شیرین دنیا پرهیز می کنند و با پادشاهان و درباریان و حکمرانانِ مفت خور و ستم پیشه هم کاسه نمی شوند و بر سر سفره آنان نمی نشینند, این سان به رویارویی با آنان برخاسته و حاکمان ستمباره نتوانستند بر آنان چیره شوند.
۳. استقلال سیاسی و اقتصادی: روحانیت شیعی استقلال دارد و این در مقایسه با کلیسا و الازهر مصر, از دیگر امتیازهای این نهاد است; چه وابسته بودن اقتصاد کلیسا به حکومتها و قدرتهای بزرگ و اهریمنی, آن را در هیأتی از دنباله روی و تابعی از قدرتهای حاکم درآورده است و رهبران مسیحی را از مبارزه با ستمگریها و رفتارهای ناشایست و ضدانسانی حکومتها بازداشته است.
آقای طالقانی, روی این امتیاز انگشت می گذارد و آن را مایه خیر و برکت می انگارد. و در پاسخ به یاوه سراییهای دستگاه وابسته پهلوی, علیه علما که آنان را همدست مالکین معرفی می کند, می ایستد. در قضیه تقسیم اراضی, وقتی روحانیت و مراجع به رویارویی با تقسیم اراضی شاهانه برخاستند, رژیم پهلوی به دروغ گویی روآورد, تا علما را از صحنه بیرون کند. آقای طالقانی, شجاعانه در سخنرانی, در جمع مردم ابراز داشت:
(با آن که فقهای بزرگوار, مراجع دینی, نظام عادلانه اسلام را درباره مالکیت در هزارها کتب فقهی ثبت و در نشریه و اعلامیه خود پیشنهاد کرده اند. این کوچک ترین, خادم دین و علم, در کتاب اسلام و مالکیت, قریب بیست سال پیش نوشته ام. باز هیأت حاکمه دروغزن و مفتری و خودباخته, علما را و من را هم, به همدستی با مالکین اعلام می کند. و با آن که خود هیأت حاکمه از بزرگ ترین سرمایه داران و بانک داران دنیا و ملاکین می باشند.)۸
در نگاه دقیق این عالم ربانی, بیدار و هشیار, کسانی می توانند طلایه دار تحول شوند و این توانایی را دارند که زندگی مادی و زرق و برق و زخارف دنیوی, اندیشه شان را در چنگ خود نگرفته باشد. دنیا و علاقه مندی به زخارف آن, سد راه اندیشه است و اندیشه را از اوج گیری باز می دارد. پدید آوری تحول, هنگامی روی می دهد که اندیشه اوج بگیرد, حرکت کند و به تکاپو بپردازد. از این روی او, به حوزه ها برای پدیدآوری تحول در خود و جامعه چشم دوخته بود; زیرا که می دید روحانیان زاهدانه زندگی می کنند و حوزه ها با فقر ساخته اند و زیر پرچم دولتها نرفته اند, آن سان که روحانیان مسیحی و فرقه های اسلامی خود را به آن آلوده اند.
ولی, مستقل بودن بودجه حوزه های علمیه روحانیت شیعه, از حکومتهای جائر و ستم پیشه, آنان را از زیر سلطه و حاکمیت دولتها دور داشته است. و در طول تاریخ با زندگی لبالب از قناعت و مناعت, توانسته اند در برابر بیدادگریها و انحرافهای شاهان قهرمانانه بایستند و از حق به دفاع برخیزند و علیه بیدادگریها فریاد بزنند:
(طبقه روحانیت از این مرد بزرگ [سید الشهداء] الهام می گیرد و همان طور که گفته شد, مکتب و دین و فضیلت, سدّی است در مقابل سیاستهای بیگانه. و عوامل سیاستهای بیگانه, می کوشند که بتوانند این سدّ عظیم را تضعیف سازند. این مردم باید تکان بخورند. نباید فرصتی بدهند که عوامل استعمار هر کاری که می خواهند بکنند… وضع روحانیون طوری است که از بودجه اوقاف زندگی مختصری می کنند و با همین بودجه کم هم, قانع هستند که بتوانند به وظیفه خود عمل نمایند. ولی مسیحیان از بودجه مخصوص دولت استفاده می کنند. کسانی که به اروپا رفته اند, دیده اند که بالای سر رهبران مسیحی, عکس رئیس جمهور آن کشور قرار دارد. ولی شما به منزل هریک از علما و روحانیون ما که بروید, ملاحظه می کنید که عکسی بالای سر خود نگذاشتند و در میان تمام ادیان, تنها مسلمین هستیم که بودجه ما از ملت تأمین می شود و این کمک مردم هست که علما و روحانیون و طلاب امور خود را می گذرانند و به همین مناسبت, عالم واقعی نمی آید در کارهای فساد دخالت کند و از آن جایی که دولتها تاکنون نتوانسته اند بر طبقه علما تسلط یابند, به همین مناسبت است که کمکی از آنها دریافت نمی نمایند. )۹
۴. پیوند با مردم:از دیگر امتیازهای حوزه پیوند ناگسستی با مردم است. این پیوند معنوی دوجانبه, سبب شده مردم عالمان دین را به عنوان سخنگویان دین و طلایه داران عدالت و استقلال کشور بشناسند و از آنان فرمان برند و این خود کشور را از بحرانهای بزرگ, رهایی بخشیده و راه روشن را فراروی آنان نمایانده است.
جدای از جنبش تنباکو و مشروطه, آقای طالقانی روشن بینانه از ماجرای آذربایجان, به سال ۱۳۲۵ نمونه ای روشن ارائه می دهد که برای همیشه تاریخ عبرت آموز است. به سال ۱۳۲۴, خطه دلیران, سرزمین آذربایجان, با دسیسه و دَستان و تلاشهای اهریمنانه حزب دموکرات و جعفر پیشه وری, از ایران جدا شد و می رفت که در زمره اقمار شوروی قرار گیرد. که مردم در پرتو دین حماسه آفریدند و نقشه ها را نقش برآب کردند.
آقای طالقانی از سوی علمای تهران برای بررسی اوضاع به آن دیار رخت کشید در میان نظامیان حضور یافت و برای آنان سخنرانی کرد و وظیفه اسلامی و ملی همه, بویژه سربازان را شرح داد و آنان را برای دفاع از کشور برانگیزاند.
وی در بررسی دقیق, همه سویه و پس از گفت وگو با بسیاری از مردم و ارتشیان, علل شکست و ازهم پاشیدگی تجزیه طلبان را انفجار احساسات پاک مذهبی مردم اعلام کرد و پیوند مذهبی آنان را با روحانیت, در این مهم و استقلال کشور نقش آفرین دانست و آن چه را دیده و شنیده بود به علمای بزرگ گزارش داد و عموم مردم را از آن آگاهاند و افزون بر این, هشیارانه انحراف فکری جوانان را در تجزیه کشور دخیل می داند و ناب و درست اندیشی آنان را در استقلال آن اثرگذار. و دریافت خود را در جای جای سخنرانیها, نوشته ها و موضع گیریهای خود به روشنی بازتاب می دهد و به تلاش برمی خیزد و از گنجینه دانش خود بهره می گیرد, تا با افکار مادی به رویارویی برخیزد:
(از مشاهدات و مطالعات خود, بیش از پیش, متوجه شدم که انحرافهای فکری عده ای از مردم و جوانان و عواقب آن, خطری بزرگ برای تمامیت و استقلال کشور دارد که ممکن است به نابودی و تجزیه آن بکشد و تکلیف شرعی خود دانستم که اهتمام بیش تری در تشکیل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن می کوشیدم برای سخنرانی, بحث و انتقاد بر محور اصول برهانی خداپرستی و رد و انتقاد بر اصول ماتریالیستی و کمونیستی بنمایم. در نتیجه, سپاهی از دانشجویان برای بحث و فهم اصول اسلامی و مقایسه آن با اصول مادی تشکیل شد که در دانشگاه و خارج از دانشگاه, آثار آن آشکار و هویدا گردید. )۱۰
آقای طالقانی, پس از بررسیهای دقیق و مطالعات دامنه دار و حضور نقش آفرین در میان مردم و نظامیان و گروه های گوناگونی که علیه تجزیه طلبان بسیج شده بودند, درباره آن عامل مهم و اثرگذاری که تجزیه طلبان را زمین گیر کرد و تار و پود آنان را هم گسست این گونه اظهار نظر می کند:
(تفاهمات بین المللی, تدبیر حکومت وقت و قوای مسلح, همه به جای خود, ولی از جنبه داخلی می دانید که موثرترین ضربه را بر تجزیه طلبان چه زد؟ به اعتراف رئیس دولت وقت: قوام السلطنه, فوت مرحوم آیت اللّه اصفهانی مرجع تقلید شیعیان برای عزاداری, چنان آذربایجان را تکان داد و مردم با ارزش آن سرزمین, احساسات دینی و علاقه ایمانی خود را نشان دادند که تجزیه طلبان با همه قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز و نتایج این احساسات جلوگیری کنند و مردم مسلمان آن سرزمین, عملاً به آنان فهماندند که عمیق تر و پایدارتر از این قدرتهای موقت, قدرت ایمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه می کند.)۱۱
این پیوند بزرگ معنوی بین روحانیت, عالمان دین و مردم, از ظرفیتهای بالایی است که حوزه ها و زعمای بزرگ دینی باید آن را پاس دارند, تا بماند و بپاید و بهترین و عالی ترین دستاوردها را داشته باشد. ماندگاری و پایداری و نتیجه بخشی آن در گروِ این است که در حوزه رکود راه نیابد و تحول دائمی بر آن پرتو افکند و با درک دقیق از نیازهای روز و اقتضاءات کشور, خود را از مایه های علمی روز بهره مند سازد, نیرو تربیت کنند, در عرصه حضور بیابد و در دشواریها, دوشادوش مردم باشد و در حل آنها پیشاهنگ و پیشگام باشد و آنی از رسالت بزرگ خود غفلت نورزد و فکر و اندیشه جوانان را برابر نیاز روز و دگرگونیهای جامعه معماری کند.
ضرورت ترمیم حوزه
پیشرفت جامعه اسلامی, بدون حوزه های علمیه همه آن در حالِ تحول و ترمیم, ناممکن است. حوزه توانایی ترمیم و اصلاح خود و به روز شدن را دارد. ظرفیتهای حوزه در بازسازی خود و جامعه, بیش از کارکرد آن در بیرون بازتاب می یابد. حوزه, کوثری است که پیوسته باید بجوشد و چراغی که مداوم نور افشاند و تاریکیها را روشن کند و نگذارد کومه, زاویه و مردمانی در تاریکی بمانند.
طالقانی, درجا نزد و در حوزه غیر متحول نماند, به تحول درونی خود پرداخت. او, حجره نشینی سر به زیر نبود, مدام در تب و تاب بود و دغدغه داشت. بی هدفیها, سردرگمیها و بی برنامگیهای حوزه ها و روحانیون و آینده مبهم فراروی حوزه و روحانیت, فشارهای روزافزون استبداد و از همه بدتر و ناگوارتر, انفعال شماری از روحانیان و عالمان در برابر کارها, برنامه ها و سیاستهای بنیاد برافکن رژیم پهلوی, سخت او را رنج می داد.۱۲
او در دوران تحصیل در این فکر افتاد بلکه بتواند به سهم خود, برای تحول در آموزش حوزه, کاری انجام بدهد و گامی بردارد, همفکران خود را به تکاپوی فکری و اجتماعی وادارد. در این باره با گروهی از طلاب جوان و نیک اندیش و آینده نگر طرحی نو برای تحول در آموزش و پرورش حوزه قم درافکند, که پاره ای از بازدارنده ها, کارها را به بن بست کشاند.
علامه عسکری از اعضای این گروه در مصاحبه ای گفته است:
(در دوران مرجعیت مرحوم آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری… به قم آمدم… مدت چهار سال در این شهر ماندم و همگام با سیدمحمود طالقانی که با هم دوست بودیم طرح نوی را به طور مشترک برای تحصیل و تعلم و علوم قرآنی و دینی پایه ریزی کردیم که این هسته علمی, فرهنگی به جمع نُه نفری رسید. اما با مخالفت مدیر وقت حوزه روبه رو شد… )۱۳
طالقانی ناامید نشد. بازدارنده ها این درس را به وی آموخت که برای تحول حوزه و جامعه باید زیر ساختهای فکری و فرهنگی آن آماده شود و از این روی به تلاش گسترده پرداخت تا با درس, کنفرانس, جلسه های پرسش و پاسخ و حضور در بین طلاب و مردم و دانشجویان و دانشگاهیان زمینه سازی کند. چون به روشنی دریافته بود تا زمینه سازی فکری و فرهنگی نشود, نمی توان برای تحول حوزه, گام از گام برداشت, باید کاری کرد که فکرهای کوتاه و بن بست آفرین, به حاشیه رانده شوند و نتوانند سنگواره شوند و سدّ راه.
به همفکران و طلاب پرشور و فضلای سخت کوش می گفت: وقت تنگ است باید جنبید و از انزوا و تنگ نظری و گوشه گیری به درآمد. بویژه با سقوط رضاخان و باز شدن روزنه های رهایی, برتلاش خود افزود و بیش از پیش, همفکران را به آینده نگری و اقدام فراخواند و به آنان یادآور شد به تلاشهای فکری و اجتماعی خود شتاب دهند.
او, مدام کارکرد روحانیت شیعه را ارزیابی و آسیب شناسی می کرد. لایه ها را می کاوید, عیبها, کاستیها را باز می گفت و راه برون رفت را نشان می داد.
خطرها و توطئه ها و کمین گاه های دشمن را می نمایاند و عالمان را پرهیز می داد از این که فرصتها را از دست بدهند. و به روحانیون به روشنی می گفت: چشم بستن و رویارویی غیر اصولی و غیربنیادی و گاه نادرست و نابجا با تحولات جهانی, نه تنها به رشد دینداری مردم مدد نمی رساند که چه بسا بنیادهای فکری مردم را ویران سازد. باید با رویدادها, هوشیارانه برخورد کرد و زمینه را برای دگرگونیهای بزرگ و پرخیر و برکت, آماده ساخت.
طالقانی در طول دوران حیات علمی و سیاسی خود با رویدادهای فکری و سیاسی, خردمندانه, عالمانه و هوشیارانه برخورد کرد. که این بخش درخشان را در جای جای کارنامه فکری و عملی او می توان دید. هوشیار بود و از موقعیت, آبرو و دانش خود بجا بهره می برد و نتیجه می گرفت. در برابر رویدادهای فکری, شتاب زده عمل نمی کرد. همیشه با فکر و تدبیر, کارها را پیش می برد و از برخوردهای نسنجیده علیه اندیشه ها و مکتبهای انحرافی, که شاید شماری از عالمان سطحی نگر و مؤمنان ساده لوح را راضی نگه می داشت و خوشحال, انتقاد می کرد; زیرا که او بر این باور بود, تا ریشه; زمینه و بسترهای اندیشه های انحرافی خشکانده نشود, این گونه برخوردها نتیجه نمی دهد.
(… مشکل بزرگ تری که دین و ملت, پس از شهریور بیست با آن مواجه شد, گسترش سریع اصول مادی و مارکسیستی و تشکیل حزب توده بود. همیشه هیأت حاکمه ایران دچار این اشتباه است که هر عقیده و هر فکری را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخیص دادند, خواستند با فشار و زور و زندان و کشتن از بین برده و یا محدود سازند. با آن که فکر و عقیده را هیچ وقت نمی شود با این طریق از میان برد و به فرض آن که زیر پرده رفت, هر وقت فرصتی به دست آید, با وضع دیگری آشکار می شود. آن عده محدودی که قبل از شهریور ۱۳۲۰ در سلولهای زندان به سر می بردند, با آن که عده ای از ایشان از بین رفتند, پس از شهریور بیست با از بین رفتن قدرت و فشار قشری در اثر سست شدن پایه های ایمان و نارضایتی عمومی, به سرعت گسترش یافتند.)۱۴
از چگونگی برخورد این عالم آگاه و دقیق اندیش, با اندیشه های خطا و فکرهای انحرافی که در کارنامه و نوشته هایش بازتاب یافته و صدها جوان گرفتار در باتلاق اندیشه های انحرافی را نجات داده, حوزه ها می توانند برای تحول بزرگ, الگو بگیرند و طلاب جوان را به گونه ای تربیت کنند و آموزش دهند که هر انحراف فکری را ریشه یابی کنند و سطح نگرانه با معلول به رویارویی سخت و خشن, که رماننده و مایه عمیق تر شدن زخم می شود, نپردازند. علتها و ریشه های انحراف را نشانه بروند که از فقر, اقتصاد ناسالم, تبعیضها, حیف و میل و غارت بیت المال, ارتجاع و کوته فکری متولیان دین, دینداریهای سطحی و غیراصولی, استبداد دینی, خرافه اندیشی و… برمی خیزد و سرچشمه می گیرد. لجن زارهایی که اگر حوزه ها دغدغه خشکاندن آنها را نداشته باشند, به هیچ روی, توان آن را نخواهند داشت که افکار انحرافی را ریشه کن سازند.
سنگ زیرین تحولات
تحول و دگرگونی, باید بر پایه ها و استوانه هایی استوار باشد. تحول بدون مبنا, ریشه و بتّه, پا نمی گیرد و راه به جایی نمی برد و چیزی جز سرگردانی, هرج و مرج به بار نمی آورد.
تحول درونی و دگرگونی در اندیشه, زیربنای همه دگرگونیها و حرکتهاست. نگاه عالمانه و دقیق به آیات قرآن و سیرت پیامبر(ص) این را به دست می دهد که فرهنگ و اجتماع و اقتصاد جامعه, آن گاه دگرگون می گردد که جهان بینی و نگرش مردم زیر و زبر گردد و از رکود و ایستایی به درآید. دگرگونیهایی که از بیرون بر جامعه و هر کانون و نهاد و سازمان تحمیل شود, ضامن بقا ندارند. جامعه مانند بدن آن را به عنوان عضوی ناساز پس زده و به خویشاوندی نمی پذیرد.
طالقانی, مفسر بزرگ قرآن کریم, در تحلیل مبانی انقلاب اجتماعی با برداشت از سوره شریفه (و النازعات) می گوید:
(والنازعات غرقا… انقلاب واقعی, انقلابی است که از درونها بجوشد و حالت نزعه ای و نزوع [کندن… ] داشته باشد تا بتواند در سطح اجتماعی دوام پیدا کند و پیش رود و منشأ تدبیر شود.)۱۵
روحانیت و عالمان دین, در صورتی می توانند در پیش برد جامعه اثرگذار باشند که در جهان بینی خود دگرگونی پدید آورند و رسالت خود را در هر زمان به درستی بشناسند و به رسالتی که در متن شریعت, بر عهده ایشان گذارده شده است با توجه به روزگار نو و پدیده ها و اندیشه های نوظهور, عمل کنند.
روحانیت, هماره باید خود را ارزیابی و نقد کند و در اندیشه پیشرفت و حرکت به جلو باشد. آینده نگری کند و برای فردای نسل خود برنامه ریزی داشته باشد. از روزمره گی و بی خبری و بی برنامگی و یاس بپرهیزد; چه روحانیت رسالت بزرگی بر عهده دارد, رسالت پیامبران در این دوران بر دوش اوست. روحانیت آزادی بخش ترین و پیشروترین و سنگین ترین ایده ها و رسالتها را دارد و رایتی که در دست گرفته, رایت امامت است. روحانیت, امام و رائد و پیشاهنگ امت اسلامی است. عالمان دین می باید هماره پیشاپیش امت حرکت کنند, راه ها را شناسائی و مردم را نسبت به خطرهای راه هشدار دهند:
(حضرت ابراهیم یک امام به تمام معنی بود. امام باید حرکت داشته باشد و اعمالش سرمشق دیگران باشد. ما حرکت نداریم; زیرا ما را از حرکت باز داشته اند. آری آب هرقدر که صاف و تمیزباشد, اگر در گودالی بماند, متعفن خواهد شد. ولی آب گل آلود اگر در حرکت باشد, خود به خود صاف می شود.)۱۶
سخن بیدارگر دوران ما, مفید این پیام است که حرکت و راه, آینده را نشان می دهد و در طی حرکت ابهام و کاستیهای برنامه ها برطرف می شود. پس نباید از دشواریها و گردنه های دشوار گذر راه هراسید و کنار کشید و انزوا گزید, که این با شأن و جایگاه و رسالت عالمان دین ناسازگار است. حوزه ها و عالمانی که باید طلایه دار باشند و رائد قوم و در جایگاه امام و پیشوا و همیشه و در همه حال در حال حرکت به پیش, که شأن و رسالت امام جز این نیست, نباید انزوا گزینند و خطرها را بهانه بیاورند. که چنین حوزه ای با تحول فاصله خواهد گرفت.
حوزه ها, آن به آن باید ترمیم گردند, تحول یابند و اندیشه هایی که بازدارنده اند و نگاه یک سویه به دین دارند, کنار گذاشته شوند. طالقانی اسلام را منظومه واحدی می دید و همین دید و نگاه, طرحها, پیشنهادها و سخنان و اظهار نظرهای او را کاربردی می کرد.
اسلام, نه مجموعه ای از عبادتها و اذکار فردی, که دینی انسان ساز و سعادت بخش است. چگونه انسان را می سازد و سعادت را برای او به ارمغان می آورد, اگر تنها بخش کوچکی از آن در زندگی شخصی و اجتماعی نمود بیابد؟ بی گمان در سایه اجرای درست و دقیق تمام دستورهای آن, کرامت, عزت و امنیت و رفاه و استقلال و مهرورزی در جامعه برآورده می شود.
تمدن مادی جدید, بخشی از نیازمندیهای جامعه را تأمین کرده است, اما او را از بسیاری از مزایای معنوی خود محروم ساخته و پیامدهای ناگواری برای انسانیت به بار آورده است.
حوزه ها با درک این مهم و جای خالی اندیشه معنوی ناب اسلام, می توانند در تمدن جدید جایگاه والایی بیابند.
طالقانی, تمدن غرب را می شناخت و از کارآمدیهای آن چشم فرو نمی بست. اما بر این باور بود که بنای تحول راستین برای آدمی, تنها در اسلام پایه ریزی شده است, در پرتوگیری از آموزه های قرآن. وی به شبهه های روشنفکران وابسته به دربار, توده ایها و… که دین را منشأ توقف و ایستایی جامعه می انگاشتند و عقب ماندگیها را به دین و آموزه های آن نسبت می دادند, پاسخهای روشنی می داد. پاسخهایی که جوانان را قانع می کرد و به سوی دین و آموزه های آن می کشاند و علیه سخره گران دین وامی داشت و برمی انگیخت. برنامه ای که در هر زمان کارآیی دارد و می تواند افراد و جریانهای فکری را, که ریشه در اعماق دین دارند و از دین تغذیه می کنند, در عرصه نقش آفرینی وارد کند. و بویژه حوزه ها را در مدار قرار بدهد. یعنی اگر پاسخ گویی و برخورد با جریانها و نحله های فکری, عالمانه, دقیق و با شناخت دقیق آن جریانها و ریشه های آنها باشد, همیشه افق گشاست و راه حلهای مناسبی فرا راه اهل فکر قرار خواهد داد.
بی گمان, طالقانی با اندیشه های نویی که ارائه داده, این افق را فراروی حوزه ها گشوده است.
وی, در یکی از سخنرانیهای سال ۱۳۴۸ در شرح آیه شریفه:
(وکان الناس اُمه واحده فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین)
می گوید:
(فَبعث اللّه النبیین, بعثت, یکسره مستند به خدا شده که یک مساله جدید و یک جهش تاریخی است. و نقشی که انبیا در زندگی و حیات بشر دارند, نقشی است بسیار مؤثر, که هیچ چیزی نمی تواند جای این نقش را بگیرد.
متأسفانه علما و محققین اجتماعی و تاریخی, نمی دانم چه شده از دین زده شده اند, از اسم دین. در تحولات و علل تاریخی و حرکت و تکامل بشری, نقش انبیا را یا ناچیز می دانند و یا نادیده می گیرند. آیا نقشی از این بالاتر در زندگی بشر بوده است… ابشار و انذار, یعنی چشم مردم را باز کردن و آینده را به اینها نشان دادن. آینده ای که مربوط به شعاع عمل و اندیشه های انسان است, نه آینده تحولات طبیعی عالم. و دیگر این که انسان را متوجه مسؤولیت عمل اش و اثر عمل اش کردن. ملاحظه می کنید که این همان مرحله ای است که نوع انسان به بلوغ رسیده احساس می کند که مثل حیوان نیست که در اعمال و آثارش, هیچ مسؤولیتی نباشد. احساس مسؤولیت می کند, ولی حد این مسؤولیت و شعاع اثر این مسؤولیتهای را گیج و گم است. این جا, جای پای انبیاء است).
وی, در ادامه شرح می دهد: احکام و دستورهای عبادی و اقتصادی اسلام, در منظومه واحد معنی پیدا می کنند. عبادت و اقتصاد و نماز و روزه و حج مقدمه خودسازی و حاکمیت دین خداست و همه باید انسانها را به این سو جهت دهند و آن کس که گمان می کند تنها با نماز و روزه و حج, تکلیف خود را انجام داده و در برابر سلطه حاکمیت مخالفان انبیا, تکلیف ندارد, دین را نفهمیده, چه معمم پارچه بر سر باشد و چه کروات دار باشد.
حوزه ها اگر به همه حکمها, دستورها و آیینهای اسلامی در منظومه واحد ننگرند و از اسلام تفسیر درستی ارائه ندهند و آن به آن از قرآن و سنت و از مفسران آنها که ائمه(ع) هستند بهره نگیرند و در برابر ستم, سلطه حاکمان جور به رویارویی برنخیزند و به حاکمیت اسلام نیندیشند و برای آن برنامه نداشته باشند, از گردونه زندگی بر کنار می مانند. پس تحول, نوشدن, و حضور در زمان برای حوزه ها, بستگی به برداشتی است که از دین و قرآن دارند.
(… اسلام دین تحرک است. تحرک, یعنی حرکت کردن, راه رفتن. به کدام طرف راه برود؟ مگر سمت اش مشخص شده؟ تا سمت مشخص نشده باشد, تحرک که معنی ندارد. چرا مسلمانان تحرک شان از بین رفته است؟ برای این که اینها را [عبادات] منهای مسأله و مسؤولیت بعثت انبیا گمان کرده اند. در این آیه که به طور جامع مراحل تکامل انسان و بعثت انبیا را بیان کرده, آخرش به این جا می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 