پاورپوینت کامل تحول و نوآوری در کتابهای درسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تحول و نوآوری در کتابهای درسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحول و نوآوری در کتابهای درسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تحول و نوآوری در کتابهای درسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
شیوه تحصیل و بررسی متون درسی, در کانون توجه خیلی از پژوهش گران و نویسندگان, قرار گرفته است.۱
به نظر می آید که بحث درباره سیر تاریخی کتابهای درسی حوزه های علمیه مجال بسیار گسترده ای می خواهد. آن چه ما در این نوشتار در پی آن هستیم می خواهیم ببینیم نوآوری در حوزه های علمیه چه جایگاهی داشته است. آیا این سخن درست است در هر برهه ای که کتاب ارزش مند جدیدی عرضه شده, خود به خود علما و فضلا, بدان روی آورده اند؟
برای پاسخ به این پرسش, می توان از چند منبع مهم بهره مند شد و پاسخ را از آنها دریافت:
۱. اجازه نامه ها:۲ ارزش تاریخی اجازه نامه بسیار است; هرچند در روزگار ما به آنها توجه درخور نمی شود.
آیت اللّه مرعشی نجفی, از علمای بزرگ, اجازه نامه های فراوانی گرفته, که همه آنها در دو مجلد بزرگ المسلسلات به چاپ رسیده است. اولین اجازه نامه در این اثر, از آیت اللّه حاج شیخ محمدباقر آیتی کازاری (۱۳۵۳ هـ.ق) صاحب کبریت الاحمر است, در حدود ۴۰ صفحه طبع حجری.
آقابزرگ تهرانی, از بزرگان بسیاری, از عالمان سنی و شیعه, اجازه روایت گرفته و به ده ها نفر اجازه روایت داده است۳ و در آن اجازه نامه ها, مشایخ و کتابهای خاصی را نام برده است که بسیار مفید و راهگشاست. یکی از فایده های مهم این اجازه نامه ها, آگاهی بر کتابهای درسی و مورد اهتمام علما و طلاب, در روزگاران گوناگون است.
۲. منبع دوم برای دستیابی به کتابهای درسی در هر عصر و زمان, نوشته ها و خاطرات خود علمای بزرگ است; بویژه کسانی که زندگی نامه خود نوشت دارند و در آن درباره استادان و متون درسی خود سخن می گویند.۴
۳. رساله هایی که شاگردان درباره زندگی نامه استادان خود نوشته اند; در مَثَل ابن العودی رساله ای درباره زندگی نامه شهید ثانی دارد. و نیز شماری از شاگردان شیخ بهایی, به خواندن کتابهای شیخ بهائی در نزد او اشاره دارند.۵
۴. سایر منابع همچون کتابهای تاریخی و….
اگر ما به عصر امامان, علیهم السلام, برگردیم, به روشنی درخواهیم یافت در آن دوره از شیوه های درسی امروز خبری نبوده است. در آن دوره, بیش تر دانشهای اسلامی بر محور قرآن و حدیث می گردیده است.
قرآن از همان زمان رسول خدا متن درسی بوده است. قرآن, در همه دورانهای تاریخ اسلام موردتوجه بوده, آموزش داده می شده و استادان بزرگ, آن را برای خیل شاگردان خود تفسیر می کرده اند. روشها, در هر دوره ای, به گونه ای بوده است.
محمد بن سائب کلبی (۱۴۴ هـ.ق) شاگرد امام باقر, علیه السلام, از مفسران برجسته است و آرای تفسیری او در تفاسیر شیعه و سنی فراوان وجود دارد. پسر وی, هشام بن منذر محمد بن سائب کلبی هم این رویه را داشته و برای علاقه مندان, تفسیر می گفته است.
در مقوله حدیث هم این گونه است. ائمه(ع) اصحاب خود را به نقل نگارش و تدریس حدیث, گفت و گوی درباره آن برمی انگیخته اند. اما روش آنان در نقل حدیث, بدین گونه بوده که جزوه دست نوشت خود را برای شاگردان قراءت می کرده اند. در دوره های بعد استادان متن کتابهای حدیثی را که بزرگان و خبرگان فن حدیث جمع آوری و نگارش کرده بودند, برای شاگردان می خواندند و شاگردان آن را می نوشتند.
احمد بن علی نجاشی(۴۵۰ هـ.ق) می گوید به مسجدی در کوفه وارد شدم, دیدم که استاد, کتاب کافی, تألیف محمدبن یعقوب کلینی (۳۲۸ هـ.ق) را تدریس می کند.
با ظهور شیخ مفید (۴۱۳ هـ.ق) در بغداد, شیعه, یک مرکز علمی باشکوه و گسترده را به خود دید. در این مرکز بزرگ, افزون بر حدیث سائر دانشها آموزانده و آموخته می شد. قبل از آن, کوفه, قم و ری مرکز علمی شیعه به شمار می رفتند. بیش تر راویان حدیث اهل کوفه بودند. ابراهیم بن هاشم قمی حدیث را به قم آورد.
نجاشی درباره او می نویسد:
(اول من نَشَرَ حدیث الکوفیین بقم هو).
شیخ صدوق, برای به دست آوری و گردآوری حدیث, این سو و آن سوی سفر می کرد. هرجا که حدیث می نوشت, خود هم حدیث املا می کرد.
در آن روزگاران, کتابهای درسی بسیار محدود بوده است. طلاب, بیش تر کتابهای لغوی و ادبی را از استادان فرا می گرفته اند, از جمله: کتاب (العین) در لغت تألیف خلیل بن احمد فراهیدی۶ (۱۷۰ یا ۱۷۵ هـ.ق) و (الکتاب) در فن نحو, نوشته سیبویه (۱۸۰ یا ۱۸۳ هـ.ق).
(الکتاب) نخستین اثر نحوی است که به دست ما رسیده است. و آرای سیبویه و استادان فن پیش از او, در آن ضبط شده و کهن ترین مرجع نحو است.۷
الکتاب از قرن چهارم به بعد, بارها شرح و بر آن تعلیقه زده شده است. در حوزه های درسی شیعه و سنی روزگار قدیم در نحو (الکتاب) تدریس می شد و در لغت, کتاب (العین) و آثار ابن سکیت و… شیخ مفید و سیدمرتضی در بغداد, پس از آن دو, شیخ طوسی در نجف, کتابهای خود را برای شاگردان تدریس می کرده اند. این سیره علمای ما بوده که در شرح زندگی آنان بازتاب یافته است. تا قرن هشتم و نهم; یعنی دوره شهید, عالمانِ شیعه از محضر عالمان اهل سنت نیز بهره می برده اند. سفرهای علمی شهید اول و دوم و علامه حلی و استفاده آنان از اساتید هر فن, در زندگی نامه آنان آمده است.
در حوزه های علمیه شیعه تا قرن یازدهم کتابهای خاصی که سلسله وار خوانده شود, به سبکی که در دوران معاصر و کنونی دیده می شود, نبود; ولی کتاب (النهایه) شیخ طوسی که کتاب فتاوی او بود, خوانده می شد.۸ با ظهور محقق حلی۹ (۶۷۵ ق. ) و تألیف شرائع الاسلام و المختصر النافع, و بویژه ظهور علامه حلی۱۰ (۷۲۶ هـ.ق) کتابهای دیگری نیز رایج گردید. از باب نمونه: در فقه, قواعد الاحکام علامه حلی.
فخر الدین حلی (۷۷۱ هـ.ق) در ایضاح الفوائد می نویسد:
(بخشی از این فروع را در بسطام شاهرود بر پدرم خواندم و بخشی را در سرخس)
کتاب قواعد الاحکام علامه حلی از عصر او مورد توجه قرار گرفت.
فخرالدین می نویسد:
(در دوره دوم, تهذیب الاحکام را بر پدرم خواندم.)
ولی از قرن هفتم در حوزه های شیعی نظمی ویژه در متون درسی پدید آمد:
در ادبیات آثار برجسته ای از عالمان سنّی, تدریس می شد, از جمله: کافیه و شافیه ابن حاجب شافعی۱۱, مغنی ابن هشام, الفیه ابن مالک, کتابهای سعد الدین تفتازانی, در لغت معلقات سبع و مقامات حریری, حواشی میرسید شرف الدین جرجانی بر کتابهای درسی. و در علم اصول, کتابهای اصولی علامه حلی و در علم کلام تجرید الاعتقاد خواجه نصیرالدین طوسی, کشف اعداد علامه حلی و….
در دانش صرف:
۱. الکتاب سیبویه (۱۸۰ هـ.ق).
۲. شافیه, ابن حاجب.
۳. شرح شافیه, نجم الدین استرآبادی.
۴. شرح شافیه, نظام الدین حسن بن محمد بن حسین نیشابوری قمی, صاحب غرائب القرآن. کتاب او معروف به شرح نظام است.۱۲
۵. تعریف زنجانی, عبدالوهاب بن عماد الدین ابراهیم زنجانی شافعی.۱۳
۶. أمثله شرح أمثله و صرفِ میر تألیف شریف الدین جرجانی.
۷. شرح تصریف سعدالدین تفتازانی.
در دانش نحو:
۱. الکتاب سیبویه ۱۸۰ هـ.ق.
۲. عوامل جرجانی ۴۷۱.
۳. الکافیه ابن حاجب.
۴. انموذج زمخشری (۵۴۸ هـ.ق) بسیار خلاصه است. ابن یعیش آن را شرح کرده با عنوان المفصل.
۵. شرح الکافیه, نجم الائمه استرآبادی.
۶. شرح الکافیه, ملاجامی.
۷. مغنی اللبیب ابن هشام انصاری.
۸. ألفیه ابن مالک.
۹. شرح الفیه (البهجه المرضیه).
در دانش بلاغت:
۱. اسرار البلاغه, عبدالقاهر جرجانی. ۴۷۱.
۲. دلائل الاعجاز, عبدالقاهر جرجانی.
۳. مفتاح العلوم سکاکی.
۴. تلخیص المفتاح خطیب قزوینی.
۵. المطول, سعدالدین تفتازانی.
۶. المختصر, سعدالدین تفتازانی.
هر دو اثر, شرح تلخیص المفتاح سکاکی است.
باید توجه داشت که مطول و مختصر تفتازانی جایگاه ویژه ای در حوزه های شیعی و سنی داشته است. فاضل هندی شیخ بهاءالدین محمدبن حسن اصفهانی (۱۰۶۲ ـ ۱۱۳۷ هـ.ق) همان کسی که صاحب جواهرالکلام درباره او می نویسد:
(اگر فاضل در ایران نبود گمان نمی کردم که فقه به ایران برود.)۱۴
می گوید: در ده سالگی مختصر و مطول را به شاگردان القاء می کردم.۱۵
در دانش اصول:
مختصر الاصول, ابن حاجب.
در دانش فقه
۱. قواعدالاحکام, علامه حلی.
۲. شرائع الاسلام, محقق حلی.
۳. المختصر النافع, محقق حلی.
در دانش کلام:
۱. تجرید الاعتقاد, خواجه نصیر الدین طوسی (۵۹۸ هـ.ق).
۲. کشف المراد, علامه حلّی (۷۲۶ هـ.ق).
۳. شرح قوشچی.
سیر در تاریخ نگاشته ها و متون درسی شیعه, چند مطلب را روشن می سازد: هر مؤلفی همت به تدریس کتابهای خاص ّ داشته است.
عزالدین حسین بن سید حیدر کرکی شاگرد شیخ بهائی گوید:
(و من جمله ما قرأت علیه اولاً فی عنفوان الشّباب, الفیه ابن مالک فی النحو, ثم قرأت علیه رسائل متعدده من تصانیف والده. و سمعت علیه (المختصر النافع). و جمله من کتاب (شرایع الاسلام) و کتاب (ارشاد الاذهان) و جانباً من کتاب (قواعد الاحکام) بقرائه جماعه من المؤمنین. و قرأت علیه (الاثنی عشریات الثّلاث) التی هی من تصانیفه و (شرح الاربعین) حدیثاً الذی هو من تصانیفه. و هذا التّصنیف کان بامداد الفقیر و التماسه. هذا التّصنیف کان فی غایه الجوده و نهایه الحسن, لم یوجد مثله. و قرأت علیه المجلّد الاول من کتاب (التهذیب الاخبار) و کذا المجلد الاول من کتاب (من لایحضره الفقیه) و اکثر کتاب (الاستبصار), الا قلیلاً من آخر قراءه و سماعاً و قرأت علیه (خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال) و قرأت علیه درایه والده و درایته التی جعلها کالمقدّمه من کتاب (حبل المتین) و قرأت کتاب (حبل المتین) الذی خرج منه و اربعین حدیثاً التی ألفها الشهید, رحمه اللّه, وقرأت علیه الحدیث المسلسل باالقمنی الخبز والجبن والقمنی لقمه منها. قرأت علیه الرّساله المسّماه به (تهذیب البیان) و (الفوائد الصمدیه) کلاهما من مصنفاته فی النحو.)۱۶
تا حدود قرن یازدهم, درس خارج و اصول رایج نبود, از این روی, همت شاگرد و استاد بر خواندن متن کتابها بوده است.
از دوره علامه حلی به بعد, نه تنها متن یک کتاب و شرح آن و یا حاشیه آن را طلاب می خوانده اند, بلکه حاشیه بر حاشیه را هم در نزد استاد فرا می گرفته اند. در مَثَل, اگر مختصر الاصول ابن حاجب را در نزد استادان برجسته می آموخته اند, شرح مختصر الاصول را و شرح شرح مختصر الاصول عضدی (عضدالدین ایجی صاحب المواقف) را نیز می خوانده اند.
کتابهایی که در فقه تدریس می شده: شرائع الاسلام محقق حلی (۶۷۵ هـ.ق) و قواعد الاحکام علامه حلی (۷۲۶ هـ.ق) بوده است. در زندگی نامه شهید اول محمد بن مکی عاملی (۷۷۶ ق) آمده است:
(وقد کان معظم اشتغاله فی العلوم عند فخر الدین ابن العلامه المرحوم و له الرّوایه ایضاً عنه بالاجازه التی کتبها له بخطّه الشریف علی ظهر کتاب القواعد عنه قراءته علیه و من جمله ما کتبه هناک فیما نقل عنه, قدس ّ سره, ما صورته هکذا: قرأ علی ّ مولانا الامام العلاّمه الأعظم, افضل علماء العالم سید فضلاء بنی آدم, مولاناشمس الحق و الدین محمد بن مکی بن محمد بن حامد, ادام اللّه أیامه, من هذا الکتاب مشکلاته. الی ان کتب:
وأجزت له روایه جمیع کتب والدی, قدس ّ سرّه, وجمیع ما صنفه اصحابنا المتقدمون, رضی اللّه عنهم, عنّی عن والدی عنهم بالطریق المذکوره لها.)۱۷
در آن دوران بزرگان خیلی در متون دقت می کرده, آنها را می خوانده, حاشیه و نقد می زده اند.
سید محمدجواد عاملی (۱۲۲۸ هـ.ق) صاحب مفتاح الکرامه می نویسد:
(یکی از شارحان کتاب قواعد الاحکام علامه حلی, حدود ۲۱ اشکال بر تعریف علامه حلی در مورد نماز وارد کرده است.)۱۸
در علم کلام نیز تجرید الاعتقاد را می خوانده اند و نیز شرح قدیم آن; یعنی کشف المراد علامه حلی و شرح جدید آن; یعنی شرح قوشچی بر تجریدالاعتقاد را.
ابوالفتح شرفی حسینی صاحب تفسیر شاهی می نویسد:
(در منطق تهذیب المنطق و حاشیه دوانی بر تهذیب المنطق و حاشیه حاشیه دوانی را خوانده ام.)۱۹
در حوزه های علمیه, در دوره بعد از علامه حلی, تا قرن یازده و دوازده, خواندن متون و حواشی رایج بوده است.
فخرالدین حلی (۷۷۱ هـ.ق) می نویسد:
(من نزد پدرم به فراگیری دانشهای اسلامی پرداختم و دانشهای معقول و منقول را و کتابهای بسیاری را از کتابهای اصحاب در نزد او قراءت کردم.)
مغلق نویسی, حالت الغاز و تعمیه, بویژه در متون درسی, مورد توجه بوده است. نقل شده است: شهید ثانی زین الدین جبعی عاملی (۹۱۱ ـ ۹۶۵ هـ.ق) وقتی کتاب مسالک الافهام را نوشت, شماری از علما بر او خرده گرفته که آسان است. شهید, الروضه البهیه را نوشت. از این روی, در شرح حال عصام الدین ادیب, که حاشیه بر مطول و شرح کافیه را نگاشته و حاشیه های او مورد توجه هم بود, می نویسند: (و کان من السطحیین.)۲۰
تحول در حوزه های علمیه شیعه از قرن دهم
با رشد حکومت صفویه و مذهب تشیع در ایران, که در قرن دهم به اوج رسید, به حدی که آوازه آن در دیگر سرزمینها, از جمله در مصر پیچید و جلال الدین عبدالرحمن سیوطی (۹۱۱ هـ.ق) در تاریخ الخلفا نوشت: (وغلا الرفض فی ایران) به برکت جایگاه یافتن علمای شیعه, ایران نیز رونق گرفت. مهاجرت محقق کرکی, (۹۴۵ هـ.ق) به همراه ۸۰ نفر از عالمان و مجتهدان برجسته جبل عامل به ایران باعث گردید تا امور قضاوت, جمعه و جماعات و بویژه حوزه های علمیه رونق بگیرد.
شیح حر عاملی در ترجمه میس, صاحب شرح میسیه می نویسد: بیش از هشتاد مجتهد در تشیع جنازه او حاضر بودند.۲۱
از زمانی که حاکمان و والیان ایران, پادشاهان صفوی, علما را ملجاء و پشتوانه خود قرار دادند و فقها نیز به آنان نزدیک شدند, تا ریشه های دین را استوار سازند و رایت شیعه را برافرازند و مردم را با فرهنگ تشیع آشنا سازند, حوزه های علمیه شیعه در پرتو این سازوکار و سیاست بسیار رشد کردند. بویژه حوزه اصفهان که سرآمد شد; زیرا که عالمان برجسته فقهی, فلسفی حدیثی در آن گرد آمدند و به نشر دانشهای اسلامی پرداختند. کتابهای درسی در این حوزه ها در علم صرف, نحو, بلاغت, منطق, اصول و فقه رایج شد. از قرن هفتم تا قرن یازدهم کتابهای اصولی علامه حلّی در حوزه های علمیه شیعه رایج بود. زبده الاصول, نوشته شیخ بهائی درسی شد و جایگاه خوبی به دست آورد. در دوره پس از آن, ملاعبداللّه تونی (۱۰۷۲ هـ.ق) کتاب الوافیه را نوشت, که توجه استادان فن را به خود جلب کرد و کتاب درسی شد.
در حدود قرن دوازدهم و سیزدهم بود که درس سطح و خارج, کم و بیش از هم جدا شد. در شرح حال شیخ انصاری آمده است:
(وقتی به حوزه کربلا رفت در درس مرحوم محمد مجاهد حاضر شد. بحث استاد در نماز جمعه بود. استاد رأی خود را با دلیل بیان کرد که نماز جمعه واجب است. شیخ انصاری اشکال کرد و به نقد ادله او پرداخت و ثابت کرد که نماز جمعه واجب نیست, بلکه در زمان غیبت, حرام است!
استاد نظر او را پسندید و ادله او را تقریر کرد.
شیخ باز هم اشکال کرد, و وجه دیگری را بیان کرد.)۲۲
خلاصه آن که در دوره قبل از شیخ انصاری, درس خارج رایج شده بود و شاگردان درسها را تقریر می کردند. در دوره سطح طلاب کتاب معالم الاصول شیخ حسن عاملی (۱۰۱۱ هـ.ق) را می خواندند. میرزا ابوالقاسم قمی (۱۲۲۲ هـ.ق) قوانین الاصول را نوشت. این کتاب متن درسی شد. در همین دوره, سیدعلی طباطبایی (۱۲۳۲ هـ.ق) کتاب ریاض المسائل را نوشت, و آن هم متن درسی شد. این دو از شاگردان برجسته وحید بهبهانی (۱۲۰۵هـ.ق) بودند. طباطبایی به اصول معروف شد و قمی به فقه. ولی برعکس بعد از فوت آن دو, کتاب قمی در اصول معروف شد, و کتاب طباطبایی در فقه.
قوانین, کتاب درسی بود تا این که شیخ اعظم انصاری (۱۲۸۱ هـ.ق) کتاب فرائد الاصول را نوشت. میرزا ابوالقاسم کلانتر تقریرات شیخ انصاری را یادداشت کرد و با عنوان مطارح الانظار به چاپ رساند و در دسترس اهل فضل قرار داد. دو کتاب شیخ: فرائد الاصول و مکاسب, از زمان او در سطح عالی تدریس می شد. این دو کتاب متن درس خارج شیخ بوده است. شیخ انصاری, این دو اثر را به عنوان متن درسی تألیف نکرد, ولی محور درسی حوزه های علمیه در فقه و اصول قرار گرفت و هنوز هم تدریس می شوند و جایگزینی برای آنها فراهم نیامده است.
پس از شیخ, ملامحمد کاظم خراسانی (۱۳۲۹ هـ.ق) کتاب کفایه الاصول را نوشت که آن هم پس از دو کتاب شیخ در فقه و اصول در سطح عالی مورد پذیرش حوزه های علمیه قرار گرفت و استادان فن, به تدریس آن پرداختند و تاکنون نیز تدریس می شود و از جایگاه ویژه برخوردار است. در پنجاه سال اخیر, معالم الاصول و قوانین الاصول, کم و بیش از مدار درسی خارج شده اند و اصول الفقه مظفر, جای آن دو را گرفته است.
استاد محمدرضا مظفر از شاگردان علامه محمدحسین اصفهانی (۱۳۶۱ هـ.ق) است.
در متن درس خارج از قدیم الایام, شرائع الاسلام مورد توجه بوده که با تألیف العروه الوثقی از سوی سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (۱۳۳۷ هـ.ق) فقها آن را محور درس خارج خود در فقه قرار داده اند. و در ۳۰ سال اخیر, منهاج الصالحین, نوشته سیدمحسن طباطبائی حکیم (۱۳۹۵ هـ.ق) و وسیله النجاه نوشته سیدابوالحسن اصفهانی (۱۳۶۵ هـ.ق) در درسهای خارج فقه, جایگاه ویژه ای یافته اند. بویژه آن که این دو اثر, به همت دو مرجع بزرگ, تکمیل و تحریر شده اند. آقا سیدابوالقاسم خوئی (۱۴۱۳ هـ.ق) منهاج الصالحین را تکمیل کرد و حضرت امام خمینی (۱۴۱۰ هـ.ق) وسیله النجاه را, تحریر و در اختیار اهل فضل قرار داد.
درسهای فراموش شده
در گذشته, دانشهایی همچون: نجوم, ریاضیات, طب و دانشهای وابسته به آن خوانده می شد و اساتید هر رشته, نخست در فقه, به مقام اجتهاد دست می یافتند, آن گاه سر از سایر علوم درمی آوردند. از زمان امیرکبیر به بعد, این دانشها از حوزه ها رخت بربستند و در دارالفنون و مدرسه های جدید و دانشگاه ها, رحل افکندند.
علامه حلی و استادش خواجه نصیرالدین طوسی فقه را با ریاضیات و نجوم آمیختند.
نراقیها یعنی ملامهدی نراقی (۱۲۰۹ هـ.ق) و ملااحمد نراقی (۱۲۴۵هـ.ق) دو فقیه برجسته, منجم, فیلسوف و ریاضی دان بوده اند.
افزون بر این که دست حوزه ها از این دانشها کوتاه شده است, جای بسی تأسف است که حوزه ها از دانش تفسیر و حدیث نیز بی بهره اند. دو دانشی که هیچ نهادی جز حوزه های علوم دینی آن گونه که باید عمیق و همه جانبه به آنها نخواهند پرداخت. و این, بزرگ ترین خسرانی است که حوزه ها با آن رو به رویند.
در حوزه ها به این دو دانش, اهمیت ویژه داده می شده و در کانون توجه بوده اند. اگر دقت کنیم که چرا شیخ بهائی بر تفسیر بیضاوی, یعنی أنوار التنزیل, حاشیه زده است, به روشنی درمی یابیم که چون تفسیر بیضاوی متن درسی حوزه های علمیه شیعه و اهل سنت بوده است. و نیز روایات مورد توجه بوده و کتابهای روایی تدریس می شده است. در شرح حال علما می خوانیم که کتابهای حدیثی را تدریس کرده و یا در نزد استادی بزرگ آن را فراگرفته اند.
علامه سیدمحسن امین جبل عاملی می نویسد:
(اولین کسی که تقریرنویسی را آغاز کرد, سید محمدجواد عاملی (۱۲۲۸ هـ.ق) صاحب مفتاح الکرامه بود که تقریرات درس استاد خود: علامه محمدمهدی بحرالعلوم (۱۲۱۲ هـ.ق) را تقریر و آن را تدوین کرد. و این زمانی بود که بحرالعلوم مشغول تدریس وافی تألیف فیض کاشانی (۱۰۹۱ هـ.ق)بود.)۲۳
از قول فخرالدین حلی (۷۷۱ هـ.ق) نقل کردیم که گفته بود: تهذیب الاحکام را دوبار در نزد پدرم علامه حلّی (۷۲۶) خواندم.
علم تفسیر و علم حدیث باید احیا شود که بدون احیای این دو دانش, تحولی رخ نخواهد داد. اگرچه در سالهای اخیر, رشته های علوم قرآنی و حدیث راه اندازی شده و در همه دانشکده های اسلامی, تدریس می شود; ولی آنها بیش تر به حواشی می پردازند. به گونه ای که تحصیل کنندگان علوم قرآنی سر از آشنایی با تفسیر قرآن درنمی آورند. با کمال تأسف باید بگوییم که مقدمات فهم قرآن, حدیث و نهج البلاغه, پیموده نمی شود. فهم قرآن و حدیث, بستگی به آشنایی دقیق به لغت دارد. طالب علمان تا در فن لغت, به کمال نرسند, از فهم دقایق قرآن و حدیث, ناتوان خواهند بود.
شیخ عباس قمی (۱۳۵۹ هـ.ق) می گوید مدت زیادی به خواندن مقامات حریری مشغول بودم, تا لغت یاد بگیرم. بعد به نهج البلاغه روی آوردم. حوزه های ما, کتابهای درسی مهم را که در فهم دقایق قرآن, بس کمک کار طلبه بود و او را به آبشخور قرآن نزدیک می کرد از گردونه درس و بحث خارج کرده اند و به آنها اهمیت چندانی نمی دهند. مغنی اللبیب, یکی از آن آثار مهم بود.
حوزه ها به مغنی اللبیب بی توجه هستند. در پاره ای از حوزه ها اگر به آن توجه می شود, به بخشی از باب اول است و باب رابع در حالی که استاد محمد قزوینی در یادداشتهای خود می نویسد:
(من الان در کتابخانه برلن نشسته ام و دُرهای کتاب مغنی اللبیب ابن هشام انصاری را استخراج می کنم.)
ضرورت تحول در متون درسی
پس از نگارش مطالب گذشته باید یادآور شویم که متون درسی حوزه های علمیه نیازمند سه گونه دگرگونی و نوآوری است; در این فرقی نیست بین این که نگارشی جدید صورت پذیرد و از نو کتابی در موضوع موردنیاز سامان یابد, یا این که کتابهای موجود بازسازی شوند.
روزگاری (صرف میر) سید شریف الدین جرجانی و تصریف زنجانی و شرح تصریف سعدالدین تفتازانی در حوزه های علمیه شیعه و سنی رایج بود, اما قبل از انقلاب اسلامی, مدرسه حقانی قم, صرف ساده را طراحی و تألیف کرد. رفته رفته جای خود را باز کرد و امروزه مورد پذیرش تمام مدارس علمیه قرار گرفته است. و چندین بار بازبینی شده است. به نظر می آید در نگارش کتابهای درسی و یا بازسازی کتابهای پیشین, چند نکته باید لحاظ شود:
۱. پالایش کتابها از مسائل غیرضروری. روزگاری که شیخ انصاری به نگارش فرائدالاصول دست زد, پالایشی شگرف و غیردرخور پیش بینی در علم اصول پدید آورد. اگر نزدیک ترین کتاب اصولی به عصر شیخ انصاری را با فرائد الاصول بسنجیم به پالایش شیخ در علم اصول پی می بریم. کتاب مفاتیح الاصول تألیف سیدمحمد مجاهد (۱۲۴۲ هـ.ق) همان کسی که شیخ انصاری برای نخستین بار در حوزه کربلا به درس او رفت, و او از پدر شیخ خواست تا وی اجازه دهد فرزندش در حوزه کربلا به تحصیل بپردازد. شیخ انصاری از سید مجاهد در کتابهای خود با عنوان: سید مشایخنا یاد می کند. حال فهرست کتاب مفاتیح الاصول را بنگرید خواهید دید که چه بحثهایی در آن آمده و اکنون در فرائد الاصول از آنها خبری نیست. بحثهای ادبی که در فقه نیز تأثیر دارد, همچون: معانی حروف عطف, آیا ثم و واو بر ترتیب دلالت دارند, یا نه. بحثهای کلامی, رجالی, علوم قرآنی, همچون نسخ, احکام و….
شیخ انصاری بحثهای مربوط به علوم دیگر را از علم اصول جدا کرد; و ضرورتی در پردازش به آنها ندید و بر این باور بود این علوم هرکدام جای خاص و متکفل خاصی دارد.
همین مقایسه اگر با قوانین الاصول, نوشته میرزا ابوالقاسم قمی (۱۲۲۲ هـ.ق) انجام بگیرد, در خواهیم یافت که شیخ چه بسیار بحثهایی را که در دایره علم اصول نمی گنجیده, در فرائد الاصول نیاورده و به پالایش آنها پرداخته است: باب السنه و امور مربوط به آن, تعارض, جرح و تعدیل حجیت مراسیل و اعتبار مراسیل محمدبن ابی عمیر و دیگران که بحث رجالی است.
کتاب الفصول الغرویه تألیف شیخ محمدحسین اصفهانی (۱۲۵۶ هـ.ق) که نزدیک به زمان شیخ انصاری بوده, همین آمیختگی اصول را با بحثهای: ادبی, کلامی, قرآنی, تفسیری, رجالی و درایه دارد.
شیخ این علوم را از علم اصول جدا کرد.
هر علمی در چهارچوب ویژه خود باید قرار گیرد, تا اثرگذار باشد. بویژه, کتابهای درسی آن علم که به طور حتم باید از حواشی و زواید خالی باشند تا فراگیر دچار سردرگمی نشود.
کتابهای درسی باید در محدوده همان علم نگارش شوند و از پرداختن به بحثهای دیگر در آنها پرهیز شود. این نخستین ویژگی یک کتاب درسی است که در نگارش و اصلاح آن باید به کار بسته شود.
علامه سیدمحسن امین جبل عاملی, صاحب کتاب اعیان الشیعه (۱۲۸۴ ـ ۱۳۷۱ هـ.ق) عالم برجسته امامیه, از مشایخ روایی امام خمینی, قدس سره, در حدود هفتاد و اندی سال پیش, گفته است:
(کتابهای اصول متداول در حوزه ها, مانند: معالم, قوانین, رسائل و کفایه نیز محتاج تهذیب است; مثلاً معالم با این که مؤلف آن سرآمد اصولیان بوده و ستاره اقبال آن درخشیده, حاوی مطالبی است که اکنون به کهنگی گراییده و متأخران به مطالب جدیدی در دانش اصول دست یافته اند که متقدمان از آن بی بهره بوده اند, لذا باید مطالب غیر لازم آن حذف و افکار پخته این علم جای گزین آنها گردد… و رسائل با این که فضیلت بزرگی برای مؤلف آن به حساب می آید, به خاطر این که نوآوری داشته و مسائل اصولی مهم را تحقیق کرده, باز در موضوعاتی چون دلیل انسداد و مانند آن نیازمند تهذیب و حذف و تلخیص است. بخش های مختصر آن نیز محتاج شرح است. کفایه الاصول, اگرچه مؤلف اش تبحر کافی داشته و حذف بسیاری از زواید و تحقیق و تنقیح مسائل اصول فضیلت مهمی برایش به حساب می آید باز عبارتهای پیچیده ای دارد و نیازمند به تهذیب است.)۲۴
۲. برابرسازی قواعد با فقه: یکی از کاستیهای کتابها و درسهای اصولی برابر نساختن قواعد با فقه است. هیچ یک از شارحان کفایه الاصول, به فکر چنین مسأله ای نبوده اند. الآن هم استادان در درسهای خارج, به این مقوله نمی پردازند. به نظر می رسد, کاری که درباره کتابهای درسی اصول باید انجام بگیرد, برابر سازی هر قاعده اصولی با مسائل فقهی است. این رویه در درسهای خارج اصول نیز باید دنبال شود; مانند تجزیه و ترکیب در نحو, هر قاعده اصولی که گفته می شود جایگاه آن در فقه مطرح می شود. مثالی از فقه ذکر شود تا طلبه به طور دقیق آن را درک کند. اگر روزی بنا شد کفایه اصلاح شود و کفایه نوین نوشته شود, بایسته است در شرح و پاورقیهای آن, برای هر قاعده یک مثال فقهی ذکر گردد. آن وقت است که ارزش علم اصول را درخواهیم یافت. ارزش علم اصول دو برابر می شود و کاربردی می گردد. استاد جعفر سبحانی در این باره می گوید:
(یکی از شیوه های آنان (نظامهای غیر حوزوی) تمرین مسائل و آموخته هاست. آموختن همراه با تمرین است. در حوزه ما قواعد می خوانیم; اما تمرین چگونگی استفاده از آن را در درس نداریم. الان علم اصول به صورت علم خشکی درآمده است. قواعد را از اول تا آخر می خوانیم, حال آن که بسیاری از اوقات محصلان نمی دانند این قواعد در کجای فقه به درد می خورد…. اگر در حوزه مثلاً در علم اصول هنگام تدریس هر اصلی, ده فرع فقهی که بر آن مترتب می شود, بیان شود, خیلی مؤثر است. همچنین در آموزش منطق و علوم عقلی… آن چه در حوزه نیاز داریم این است که این علوم از جنبه تئوری بیرون بیایند و جنبه عملی پیدا کنند.)۲۵
به تازگی کتابی منتشر شده است, با عنوان: (تطبیقات الاصول) نوشته سید عباس نورالدین که قواعد علم اصول را با مثالهایی از کتاب (مهذب الاحکام) نوشته سید عبدالاعلی سبزواری (۱۴۱۴هـ.ق) تطبیق داده است. نویسنده در مقدمه آن نگاشته است:
(ماهیت علم اصول أداه و قواعد است و جایگاه آن تطبیق بر فروع است, تا جایگاه آن در استنباط فروع دانسته شود و واقع مطلب آن است که اگر در هر اصل و قاعده ای, نمونه هایی از فقه ذکر شود و تطبیق گردد, ثمره و میوه علم اصول را در مدت کمی می چینیم و مشکلها حل می شود و مقوله استنباط, به مرحله بسیار آسان تر از آن چه تصور می شود, تنزل می یابد.)۲۶
۳. نگارش روان: متون درسی باید به گونه روان و خالی از اغلاق و پیچیدگیها نوشته شود. هدف آن نیست که مطالب عمیق حذف شود. نویسندگان دو گونه اند, همان طور که گویندگان دو گونه اند:
گویندگانی که عالی ترین مطالب را با عباراتی روان, آسان و قابل فهم و بدون اغلاق و اجمال بیان می کنند.
گویندگانی که همان مطلب را به جوری بیان می کنند که شنونده, به نکته و مطلبی دست نمی یابد و سخن گوینده را درک نمی کند.
نویسندگان هم, این گونه اند: نویسندگان روان نویس و نویسندگان مغلق نویس. در دانش فقه و اصول, با بررسی کتابهای این دو دانش, در می یابیم فقیه و یا اصولی, قلم روان و نگارش بسیار جالبی دارد, مانند: سید محمد موسوی عاملی (۱۰۰۹هـ.ق) صاحب مدارک الاحکام, شیخ حسن عاملی (۱۰۱۱هـ.ق) صاحب کتاب معالم الدین, یا شهید ثانی و علامه وحید بهبهانی, مصابیح الظلام و…
اما شماری از فقها, قلم سنگینی دارند, در مَثَل کتاب المقابس شیخ اسداللّه تستری را وقتی مطالعه می کنیم, با عبارات مغلق رو به رو می شویم, به حدی که فهم آن سخت دشوار می گردد. شاید به همین جهت بود که مدارک الاحکام مورد توجه فقیهان واقع شده است و دیگر آثار, نه. چه ضرورتی دارد کتابهایی نوشته شود که مطالب آسان و درخور فهم را آن چنان در لفافه عبارتهای سخت و مغلق بپیچند که استاد و شاگرد, تمام توان و هم ّشان را روی فهم عبارتهای معماگونه آن بگذارند. در دوره های اخیر شماری از بزرگان, به مغلق گوئی روی آورده بودند, تا آن جا که بر این کار اصرار می ورزیدند!
البته مغلق نویسی غیر از آن است که مطلب دشوار باشد و فهم آن در توان هر ذهنی نباشد. در مقدمه یکی از شرحهای حاشیه ملاعبداللّه بر تهذیب المنطق ملاسعد الدین تفتازانی آمده است:
(سعدالدین تفتازانی وقتی کتاب تهذیب المنطق را نوشت, ادعا کرد: اگر کسی یک حرف از آن را بتواند حذف کند و آن زاید باشد, به او جایزه می دهم. این حرف تفتازانی را کسی نتوانست نقض کند, تا این که زمان مرحوم شیخ بهائی (۱۰۳۰ هـ.ق) رسید و شیخ بهائی ادعای او را درهم شکست. مثلاً تفتازانی گفته بود: المفهوم ان امتنع صدقه علی کثیرین فجزئی, والا فکلی, شیخ بهائی این عبارت را تغییر داد و مدعی شد: المفهوم الممتنع صدقه علی کثیرین جزئی و الا کلی.)
کتاب درسی که نباید آنقدر پیچیده باشد که در فهم عبارت آن وجوه فراوانی گفته شود, و یا حتی کسی مانند شیخ بهائی, رساله ای را در باب مراد علامه از یک عبارت قواعد الاحکام بنویسد.
اندیشه های اصلاحی
از گذشته های دور, تاکنون, شماری از عالمان برجسته, همیشه دغدغه اصلاحِ حوزه های علمیه را داشته اند. اینان بر این نظر بوده و هستند: اصلاح جامعه, به هیچ روی ممکن نیست, مگر این که این نهاد مهم و نقش آفرین, همیشه در کانون اصلاحِ اصلاح گران خبره و دقیق اندیش قرار بگیرد. اینان, گام اول را در اصلاح ساختار آموزشی و کتابهای درسی می دانند. البته, همیشه و در هر زمانی این فکر و جریان اصلاحی, مخالفانی داشته است که اکنون جای بحث از دیدگاه های آنان نیست.
در این نهضت فکری, باید در کتابهای درسی دگرگونی پدید آید و کتابهایی در دسترس طلاب و فراگیران قرار بگیرد که از ویژگیهای کتابهای درسی برخوردار باشند.
از بین کسانی که روی این مهم, یعنی دگرگونی در کتابهای درسی, نگارش آنها با اسلوب جدید, گنجاندن مطالب مورد نیاز در آنها و… بسیار تأکید داشته اند, چند تن را نام می بریم: سید محسن امین جبل عاملی, نویسنده اعیان الشیعه, محمدجواد مغنیه, نویسنده تفسیر الکاشف, شهید سیدمحمدباقر صدر, محمدرضا مظفر, شهید مرتضی مطهری و مقام معظم رهبری.
پیش از این, دیدگاه سیدمحسن امین را نقل کردیم.
محمدجواد مغنیه, در کتاب اصول فقه, در پاره ای از بحثها, یادآور می شود:
این بحث در علم فقه, اثر ندارد. چه ضرورتی دارد یک بحث اصولی مطرح شود و نتیجه علمی بر آن بار نشود. در مثل در بحث مشتق, آیا حقیقت در متلبس است, یا حقیقت در آن و ما انقضی نیز هست و…
محمدرضا مظفر, از طراحان کتابهای درسی و نوآوران وی با نوشتن: (المنطق) و (اصول الفقه) تحولی در کتابهای درسی پدید آورد.
دکتر ابراهیم العاتی, مقاله ای دارد با عنوان: (شیخ محمدرضا مظفر, طلایه دار آموزش دینی در نجف)۲۷ وی در این نوشتار, ذیل عنوان نوسازی, روشها و شیوه ها, می نویسد:
(شیخ محمدرضا مظفر, فقیهی مجدد و همگام با روح عصر و تحولات علمی و رو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 