پاورپوینت کامل موانع معرفتی رشد علم در حوزه علمیه قم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل موانع معرفتی رشد علم در حوزه علمیه قم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل موانع معرفتی رشد علم در حوزه علمیه قم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل موانع معرفتی رشد علم در حوزه علمیه قم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
این پژوهش, از منظر جامعه شناسی علم, به بررسی موانع معرفتی رشد علوم اسلامی در حوزه علمیه پرداخته است. منظور از (موانع معرفتی), باورها, اندیشه ها و رویکردهایی است که در جامعه علمی سلطه دارد و با رشد علم سازگار نیست. مهم ترین مانع مطرح شده, جمود علمی, با زوایای گوناگون آن است. بی توجهی به نیازها و دگرگونیهای زمان, سلطه سنّت گذشتگان و اهمیت ندادنِ به دیگر علوم و اندیشه ها, از جمله ابعاد جمود علمی به شمار است. فقه محوری و اهمیت ندادن به دیگر علوم اسلامی, فردگرایی و بی توجهی به بعد اجتماعی معارف اسلام و کم توجهی به هدفهای اساسی احکام شریعت, از دیگر اموری است که به عنوان مانع رشد علمی در این مرکز علمی, مطرح و بررسی شده است. هدف از این پژوهش, نوعی آسیب شناسی نهاد حوزه علمیه و بیان موانع ذهنی و نهادینه شده رشد و شکوفایی علم در آن است. روش پژوهش, تبیین مبتنی بر توصیف است. به این معنی که پس از طرح فرضیه ها و موانع موردنظر, با استفاده از شواهد و آثار, مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.
حوزه علمیه قم, در عصر حاضر, بزرگ ترین مرکز و متولّی آموزش و تولید علم دینی شیعی در جهان به شمار می آید. زوایا و مسائل گوناگون آن, می تواند از منظر جامعه شناسی علم مورد مطالعه قرار گیرد. (جامعه شناسی علم) یکی از شاخه های جامعه شناسی است که به مسائل گوناگون مربوط به علم می پردازد. این گرایش علمی از یک سو, اجزا و بخشهای درونی نهاد علم را مطالعه می کند, و از سوی دیگر, پیوندهای دوسویه این نهاد را با سایر نهادها (سیاست, اقتصاد و فرهنگ) به بوته بررسی قرار می دهد. هدف اصلی در این علم, به دست آوردنِ این نکته است که چه عوامل و زمینه هایی موجب رشد و توسعه علم می گردند و چه اموری نیز مانع آن می شوند.
این مقاله, به کمک برخی نظریه های موجود در جامعه شناسی علم, می کوشد بخشی از اموری را که به نظر می رسد مانع رشد علم در حوزه علمیه بوده اند, بررسی کند. موانع بررسی شده در این پژوهش, آنهایی هستند که جنبه معرفتی دارند و از آن به (موانع معرفتی رشد علم) یاد می شود. این کار در حقیقت, نوعی آسیب شناسی نظام علمی حوزه به شمار می آید. شناخت آسیبها و رفع آنها برای هر مرکز علمی, بسیار مفید, بلکه لازم است; زیرا عدم شناسایی و نادیده گرفتن آسیبها در یک مرکز علمی, موجب از بین رفتن آنها نمی گردد, بلکه با گذشت زمان, نهادینه می شوند و مانع رشد و بالندگی آن می گردند. این مسأله در حوزه اهمیتِ بیش تری دارد; زیرا از یک سو, در آستانه تحول تدریجی است, و از سوی دیگر, گفته می شود که این مرکز علمی با وجود پیشرفت و شکوفایی نسبی خود, رشد لازم نیافته و پاسخ گوی نیازهای زمان خود نیست. به عبارت دیگر, حوزه در دنیای نوین, راهی روشن, کارآمد و سازوار با شرایط زمان, فراروی دین داران قرار نمی دهد.
این مسأله با این که مدتهاست مورد توجه بسیاری از دلسوزان آگاه حوزه است, متأسفانه در این زمینه کار علمی و همه جانبه ای صورت نگرفته است. آن چه تا به حال و بویژه در سالهای اخیر انجام شده ـ گذشته از این که بیش تر متوجه نظریه پردازی و تولید علم است ـ تنها مصاحبه ها, اظهارنظرها و گاهی مقاله هایی در این سطح است که درباره مشکلات حوزه مطرح شده و شکل گرفته است. در عین حال, باید گفت: درخصوص نظام آموزشی حوزه, بحثهای زیادی میان اندیشمندان, و مسؤولان حوزوی صورت گرفته است, امّا, نتیجه عملی بنیادی در پی نداشته است. این نکته درخور ذکر است که دانشگاه های ایران از این لحاظ, وضع بهتری دارند و پژوهشهای جدّی و به طور نسبی جامعی درباره علم سنجی مراکز علمی دانشگاهی از سوی افراد باصلاحیت انجام گرفته است.۱
ییادآوری: در سالهای اخیر, در حوزه علمیه قم دگرگونیهایی پدید آمده که به طور طبیعی, برخی ویژگیهای سنّتی, که در رشد علم تأثیرگذار بوده نیز, کم رنگ شده است. این مقاله بیش تر متوجه وضع سنّتی حوزه است که دارای عمر طولانی بوده و در حال حاضر نیز تا حدّ زیادی وجود و سلطه دارد. همان گونه که آثار و پیامدهای آن نیز به صورت عینی و روشن در حوزه یافت می شود. بنابراین, امتیازها و کاستیهای دگرگونیهای ایجاد شده در سالهای اخیر, در دامنه این پژوهش قرار نمی گیرد; همان گونه که از ویژگیهای مثبتِ وضعِ سنّتی حوزه نیز سخن به میان نمی آید.
گرچه بررسی کاستیها و مانعهای رشد علم, بستگی بر اثبات رشد نایافتگی علم در حوزه علمیه قم ندارد; زیرا هر مرکز علمی برای شکوفایی و توسعه بیش تر خود, همواره نیازمند آسیب شناسی و رفع آن است. ولی پیش از ورود به اصل بحث, روشن ساختن مفهوم (رشد علم دینی) و ارزیابی (رشد علم) در حوزه, مفید می نماید.
مفاهیم اساسی بحث
الف. مفهوم رشد علم دینی
در اندیشه مدرن, (علم) بیش تر تداعی کننده معرفتی است که به مطالعه انسان و طبیعت می پردازد و بیش تر از روش تجربی پیروی می کند. علم دینی, اصطلاحی است که معانی و تفاسیر گوناگون از آن شده و معنای مورد اتفاق همه, یا بیش تر اندیشمندان برای آن وجود ندارد.۲ علم دینی در این پژوهش طبق مفهوم سنتی و رایج آن در میان عالمان دینی است. (علوم دینی) به این معنی, به علومی اطلاق می شود که به بررسی و تفسیر گزاره های دینی می پردازند; همانند علم کلام, تفسیر, حدیث و فقه. علاوه بر این, علومی که به تنقیح مبادی و مبانی تفسیر و اجتهاد می پردازند و علومی که جنبه مقدّماتی دارند, به دلیل پیوندی که با عقاید و متون دینی دارند, از دیرباز علوم دینی به شمار می آمده اند.۳
رشد علم دینی را باید بر اساس رسالت دین معنی کرد. دین, دست کم در عرصه باورها و رفتارها, راهنمای بشر است و فرد و جامعه را به سوی باورهای راستین و کردارهای سعادت آور در امور عبادی, سیاسی, اجتماعی, اقتصادی و اخلاقی هدایت می کند. باتوجه به این مطلب, رسالت مهم علمای دین و حوزه های علمیه این است که در هر عصری با شناخت دقیق مبانی و معارف دینی و باتوجه به نیازها و شرایط زمان خود, معارف و مسائل دینی را تولید و به جامعه عرضه کنند. در این جا, دو چیز اهمیت اساسی دارد: یکی آگاهی عمیق از مبانی و اصول اساسی دین که ثابت و بادوام است; و دیگری توجه به زمان, مکان و نیازهای هر عصر که متغیر است و می تواند موجب دگرگونی برخی موضوعاتِ احکام دینی و انعطاف در برخی دیگر شود. براساس دو نکته یاد شده آشکار می شود که علوم دینی همواره باید هماهنگ با نیازهای زمان و شرایط خود رشد کنند و تولید شوند.
بنابراین, تولید علم دینی زمانی صورت می گیرد که:
الف. نیازها موردنظر قرار گیرند و تلاشهای علمی در جهت آنها باشد, نه این که مسائل قدیمی و غیرموردنیاز, عمده فعالیتهای علمی را به خود اختصاص بدهند.
ب. علمی سازوار با نیازها و شرایط هر عصر ایجاد شود, نه این که پاسخهای قالبی مربوط به گذشته برای مسائل زمان حال ارائه گردد.
ج. استنباط و علم ایجاد شده باید مبتنی بر مبانی دقیق دینی و اجتهادی و مطابق اصول و قواعد استخراج شده باشد.
د. به دلیل دگرگونیهایی که ممکن است از حیث تفاوت در زمان و مکان در امور به وجود آید, باید موضوع شناسی دقیق صورت گیرد.۴
بر این اساس, علم دینی در صورتی توسعه یافته و رشد یافته خواهد بود که بتواند نیازهای عملی و معرفتی جامعه دینی را برآورده سازد, از عهده پرسشها, چالش ها و مشکلات نظری و عملی به خوبی درآید, و در یک سخن, بتواند راه روشن دین داری را متناسب با زمان خود به جامعه ارائه دهد. در غیر این صورت, نمی توان علم دینی را توسعه یافته دانست, بلکه باید گفت: رکود علمی ایجاد شده است. توسعه یافتگی علم فراتر از این است که علم توسعه یافته از عهده برنامه ریزی و ترسیم چشم اندازهای فرهنگی به خوبی برآید:
(علم توسعه یافته) علمی گسترده و همه جانبه است که از لایه ها و مراتب معرفتی مختلف و متنوّعی تشکیل شده و بنیادهای معرفتی نهادهای گوناگون اجتماعی را تأمین کرده و علاوه بر آن, نیازها و احتیاجات آنها را باتوجه به شرایط گوناگون شناسایی کرده و پاسخ گوی آنهاست. چنین علمی در عمیق ترین بعد خود, تبیین کننده معرفت بنیادین فرهنگ نسبت به عالم و آدم بوده و برآن اساس, آرمانها, چشم اندازها, اهداف فرهنگی و اجتماعی را ترسیم نموده, در مراتب بعدی با استفاده از همان مبانی, درباره موقعیتهای مختلف نظریه پردازی نماید و از طریق نظریات خود, به شناخت مسائل و پاسخها مبادرت می ورزد.)۵
ب. ارزیابی رشد علم در حوزه
رشد علم در حوزه باید براساس وظیفه علم دینی و انتظاراتی که از حوزه به عنوان مرکز متوّلی آن وجود دارد, ارزیابی شود; اما همه انتظارات و ضرورتهایی که در حوزه باید بدانها پرداخته شود, به طور کامل روشن و مورد اتفاق نیست; زیرا معلوم نیست آیا وظیفه حوزه تنها بیان معارف و احکام دین است, یا باید راه کارهای اجرایی برای پیاده شدن آنها را نیز ارائه دهد؟ آیا وظیفه علمای دین تنها بیان احکام دین به صورت فرضی است و تعیین مصداق, به طور کلی به عهده خود مکلّفان است, یا این که در بسیاری از موارد, به دلیل پیچیدگی و تخصصی بودن مصادیق, لازم است از مکلّفان رفع سردرگمی شود؟ در جامعه دینی سیاست گذاری فرهنگی به عهده کیست؟ آیا در یک برنامه فرهنگی, همین که محتوا و هدف دینی بود, کافی است یا لازم است ساختارها و قالبها نیز دینی باشند؟ در صورت نیاز به ساختارها و قالبهای متناسب دینی, چه کسانی و کدام نهاد باید متولّی ایجاد آنها گردد؟
در عین حال, اگر معیار را این بدانیم که حوزه در هر زمان باید پاسخ گوی نیازهای جامعه دینی باشد و با حفظ مبانی دینی و نصوص وارد شده, مسائل و معارف دینی را سازوار با زبان و نیاز زمان خود عرضه بدارد, باید اعتراف کرد که حوزه از کمال مطلوب فاصله زیادی دارد. حتی اگر قلمرو وظایف حوزه را محدود کنیم و وظیفه اصلی آن را مربوط به علومی همانند فقه و کلام بدانیم ـ چه رسد به این که مسائلی همانند برنامه ریزی فرهنگی را نیز جزو وظایف حوزه قلمداد کنیم ـ باز هم کاستیهای جدی و زیادی وجود دارند و مسائل عمده ای که پس از پیروزی انقلاب مطرح گردیده, حل نشده باقی مانده اند. پس از تأسیس حکومت دینی در ایران, ده ها و بلکه صدها مشکل فقهی خود را آشکار کردند; همانند مسائل مربوط به مالیات, قراردادهای دولتی, مصوّبات نظام برای مالکان خصوصی, اعتبارات بانکی, مسأله پول.۶ این مطلب مورد پذیرش بسیاری از اندیشمندان حوزوی است, بویژه آنان که با علوم انسانی جدید آشنایی دارند و با مشکلات جامعه نیز بیش تر در ارتباط هستند.
مقام معظم رهبری می گوید:
(فقه که کار اصلی ماست, به زمینه های نوظهور گسترش پیدا نکرده, یا خیلی کم گسترش پیدا کرده است. امروز خیلی از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف اینها را معلوم کند; ولی معلوم نکرده است. فقه توانایی دارد, لیکن روال کار طوری بوده است که فاضلِ محققِ کارآمد, به این قضیه نپرداخته است. )۷
و در فرازی دیگر نیز یادآور می شود:
(اگر سؤال شود با این منبع عظیم اسلامی و یا این متد هزارساله ای که تجربه شده… پاسخ ذرّه ذرّه و دانه دانه مسائل زندگی چیست, شما و همه ما در جواب خواهیم ماند; یعنی ما امروز به فراخور نیاز و استفهامی که وجود دارد, پاسخ حاضر نداریم. غالباً معادن عظیم و غنی از جنسهای فاخر در اختیارمان است; اما پولی را که بشود در بازار دست این و آن داد و خرجش کرد, نداریم. )۸
شهید مطهری اظهارات صریح و تلخی در این زمینه دارد:
(قرن ما, یعنی قرن چهارده هجری, از نظر فقه و مقرّرات اسلامی, قرن یک فاجعه است; یک فاجعه کم نظیر. در این قرن, ما شاهد قربانی شدن مقرّرات اسلامی در مقابل مقررّات اروپایی می باشیم. سنگرها را پی در پی از دست فقه اسلامی می گیرند. در مسائل قضایی, در مسائل مدنی, در مسائل خانوادگی و در مسائل جزایی, تدریجاً مقرّرات ناقص اروپایی جانشین مقررات اسلامی می گردد. امروز عملاً جز مقرّرات عبادی در انحصار اسلام نمانده است. سایر مقرّرات یا انحصار غیر اسلامی است و یا مخلوطی از مقرّرات اسلامی و غیراسلامی, چرا؟)۹
البته منظور ایشان این نیست که دولت در آن زمان, فقه را از صحنه خارج کرد. باتوجه به مطالب قبل و بعد این عبارت, منظور این است که فقه به دلیل عدم توجه به مسائل زمان, کارایی خود را از دست داده است.
آقای مصباح هم می نویسد:
(نظام علمی حوزه جواب گوی مسائل اجتماعی نیست. در این زمینه, اگر هیچ تقصیری هم نشده باشد, دست کم قصور است و باید آن قصورها را رفع کرد, وگرنه در مقابل خدای متعال, ائمه اطهار و شهدای عزیز, پاسخی نخواهیم داشت. )۱۰
در حوزه مباحث کلامی و فلسفی نیز چندین قرن است ما گرفتار رکود شده ایم. به همین دلیل, کتابهای تجرید الاعتقاد و حکمت متعالیه قرنهاست که از قله های مکتوب در قلمرو الهیات و فلسفه به شمار می آیند و تا به حال همتا پیدا نکرده اند و بیش ترین همت بزرگان شرح و حاشیه نگاری بر آنها بوده است. رکود در بحثهای نظری دانش اخلاق, به رغم آکنده بودن منابع ما از مفاهیم بلند و دقیق, دو چندان بوده است.۱۱
زمینه نظری تحقیق
از میان دیدگاه های گوناگونی که در جامعه شناسی علم وجود دارد, دیدگاه رابرت مرتون, که شاخص ترین چهره این شاخه علمی است, می تواند راهنمای پژوهش حاضر باشد. او به علم به عنوان یک نهاد اجتماعی, که دارای شکل سازمانی و اخلاقیات خاص است, نظر افکنده و آن را از چشم انداز کارکردگرایانه تجزیه و تحلیل کرده است. طبق نظر مرتون, وقتی نهاد علم شکل گرفت و جامعه علمی به وجود آمد, هنجارها, سیاستها و الگوهای رفتاری خاصِ خود را پدید می آورد. همچنین او بیان داشته است: علم, همانند تمام فعالیتهای اجتماعی دیگر, اگر بخواهد توسعه یابد و شکوفا شود, نیازمند حمایت ارزشهای گروه است.۱۲
از نظر مرتون, موضوع جامعه شناسی علم, بررسی وابستگی متقابل و پویا بین علم و ساخت اجتماعی پیرامون است. ساختارهای گوناگون اجتماعی دارای تأثیرات متفاوتی بر میزان توسعه علمی, کانونهای علاقه و محتوای علم هستند. هدف اصلی مرتون در کارهایش, بیان این مطلب بود که توسعه علم به عنوان یک نهاد اجتماعی جدید در هر جامعه, نیاز کارکردی به حمایت نهادها و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی دیگر دارد. در ضمن, او به بررسی ساختار فرهنگی علم نیز می پردازد و این مسأله به یکی از کانونهای توجه او تبدیل شده است. در نظر مرتون, مفاهیمی همچون: (ساختار فرهنگی), (ساختار هنجاری) و (اخلاقیات علم) به معنای تأکید بر ارزشها, هنجارها و جنبه اخلاقی فعالیت علمی است. دانشمند به عنوان کنشگر اجتماعی, در جامعه علمی بر اساس هنجارها و قواعد معینی عمل می کند که مرتون آنها را ساختار هنجاری علم یا اخلاقیات علم می نامد. عناصر اساسی اخلاقیات علم, که مرتون به دلیل ضرورت کارکردی شان آنها را (الزامات نهادی) می نامد, عبارت اند از: عام گرایی, ماهیت اشتراکی, بی غرضی و شک سازمان یافته. پیرامون این هسته اساسی را هنجارهای همبسته ای همانند عقلانیت, خنثا بودن از بار عاطفی, خردگرایی, تواضع علمی, عدم تعهد, ذهنیت باز, استقلال و استناد به معیارهای غیرشخصی فرا می گیرد.۱۳ در ذیل, به این موارد پرداخته می شود:
۱. عام گرایی
بر اساس این الزام, علم کاملاً مستقل از مرزهای ملی, نژادی و اعتقادی بوده و دعاوی حقیقت را صرف نظر از منابع آنها, باید در معرض معیارهای غیرشخصی اعتبار قرار داد. پذیرش یا ردّ دعاوی علمی افراد ربطی به صفات شخصی یا ویژگیهای اجتماعی, نژاد, ملّیت, مذهب و طبقه آنها ندارد. ویژگی عام گرایی به گونه ای عمیق ریشه در سرشت غیرشخصی علم دارد.
۲. ماهیت اشتراکی
این اصطلاح نمایانگر سرشت اجتماعی دانش, مالکیت عمومی بر تولیدات علمی و نفی اختصاص حق مالکیت درباره آن است. در نظر مرتون, یافته های علمی محصول همکاری اجتماعی و جهانی است و به همین دلیل, به کل جامعه و همه انسانها تعلّق دارد. منطق اخلاقیات علم, دانش را همچون میراثی مشترک تلقّی می کند و حقوق مالکیت خصوصی را در آن, به پایین ترین حدّ, کاهش می دهد. سرشت عمومی دانش با الزام تبادل, انتقال و انتشار یافته های علمی به منظور توسعه مرزهای دانش مرتبط است.
۳. بی غرضی
مرتون به وسیله این مفهوم, بر هنجارِ بی غرضی در علم تأکید می کند. تحقیق علمی باید به صورت آزاد و دور از تعصّب عقیدتی, فردی یا گروهی انجام شود تا به کشف نتیجه واقعی منتهی گردد.
۴. شک سازمان یافته
تعلیق داوری تا آشکار شدن واقعیتها و بررسی بی طرفانه امور بر حسب معیارهای تجربی و منطقی, از هنجارهای لازم برای علم است. بر این اساس, هیچ امری و هیچ اندیشه ای برای علم قداست ندارد و در همه چیز, اول باید تردید شود و سپس مورد ارزیابی و تحلیل انتقادی قرار گیرد. این امر ممکن است تجاوز علم به سایر حوزه های معرفتی به شمار آید; زیرا امکان دارد اکتشافات و پژوهشهای علمی با جزمیات دین, دولت و اقتصاد سازگاری نداشته باشند.۱۴
همچنین مرتون از طریق سازگاری یا ناسازگاری ساختار فرهنگی جامعه با هنجارهای درون سازمان علم, تأثیر محیط اجتماعی را بر توسعه علمی بررسی می کند. جامعه و نهادهای آن, یا مؤید ارزشهای علم هستند و یا در تعارض با آنها قرار می گیرند. در حالت مساعد, ساختار نهادهای سیاسی, اجتماعی و فرهنگی از استقلال دانشمندان و کارکرد بسامان مجموعه هنجارهای علم حمایت می کند که نتیجه آن رشد و توسعه علم است. زمانی ستیز نهادهای اجتماعی با علم پیدا می شود که ارزشهای متفاوتی همچون نژادگرایی, ملّی گرایی, اقتدار سیاسی, مذهبی و اقتصادی و سنت گرایی عامیانه با ارزشهای اخلاق علمی و دستاوردهای آن ناسازگاری پیدا کند که در این صورت, مانع کارکرد مستقل و خودسامان علم می گردد. مرتون این تعارضها را تحت مقوله فشارهای اجتماعی بر استقلال علم تحلیل می کند.۱۵
با آن که دیدگاه مرتون شهرت زیادی دارد, نقدهایی جدی نیز بر آن وارد شده است. میتروف (Mitroff) در مقابل هنجارهای مرتونی, مجموعه ای از هنجارهای متقابل را معرفی می کند. او برخلاف مرتون, نشان می دهد که وجود مجموعه ناسازگار از این هنجارها در جامعه علمی, در تصمیم گیری دانشمندان دارای تأثیر و اهمیت است. برای مثال, وی در مقابل (عام گرایی) از (خاص گرایی) و استناد به معیارهای شخصی, و در مقابل اشتراک در تملّک دستاوردهای علمی, از مخفی کردن یافته های علمی نام می برد. به نظر او, کنش علمی براساس این دو مجموعه ناسازگار هنجارها صورت می گیرد و هر دو برای رشد علم دارای الزام کارکردی هستند. از نظر میتروف, تعهد عاطفی و یا تعلّق به ایده های شخصی در علم ضروری است; زیرا محققان بدون آن قادر نخواهند بود طرحهای طولانی و پرزحمت را به پایان برسانند. به نظر میتروف, توصیف اخلاقیات علم تنها بر اساس مجموعه هنجارهای مرتونی, به تبیینی گمراه کننده منجر می شود; زیرا هریک از این هنجارها با یک هنجار متقابل همراه است که برای تبیین و توصیف رفتار دانشمندان و شکوفایی علم اهمیت دارد.۱۶ با این حال, دستاوردهای سنت مرتونی بسیار باارزش است; زیرا همّت او در مشخص کردن نوعی آرمان به شکل علم دانشگاهی و مطرح کردن هنجارهای لازم برای رشد علم, فوق العاده مفید است.۱۷
با صرف نظر از اشکالاتی که بر دیدگاه مرتون وارد است, این دیدگاه همانند بسیاری از دیدگاه های دیگر, ناظر بر علوم تجربی است. با این حال, بسیاری از مسائلی که در آن مطرح گردیده اختصاص به علوم تجربی ندارند و می توانند در هر نهاد علمی دیگر کاربرد داشته باشند و راهنمایی پژوهشها قرار بگیرند. سؤال اصلی این تحقیق این بود که کدام عوامل معرفتی موجب رکود علم در حوزه شده اند. اکنون براساس دیدگاه مرتون, این پرسش را روشن تر می کنیم.
به صورت کلی, موانع احتمالی رشد علم را از چند زاویه می توان مورد ملاحظه قرار داد که برخی از آنها مبتنی بر دیدگاه مرتون هستند:
الف. مشکلات مربوط به ذات علم و روشهای حاکم بر آن.
ب. موانع خارج از نهاد علم; همانند عوامل سیاسی, اقتصادی و فرهنگی.
ج. موانع مربوط به خود نهاد و سازمان علمی.
براساس دو نگاه اخیر, علاوه بر وجود ظرفیت و امکان رشد در ذات یک علم, تحقق رشد و فعلیت پیدا کردن ظرفیتها, فضای خاص و شرایط متناسب با خود را می خواهد که اگر فراهم نباشد, شکوفایی علمی حاصل نخواهد شد. بخشهای گوناگون نهاد علم (همانند نظام آموزشی و پژوهشی, امکانات آموزشی, و شیوه ارتباطات علمی میان اندیشمندان) از این منظر قابل بررسی است که تا چه حد برای رشد علم مناسب است.
اهمیت این امور و همچنین مسأله روشهای مورد استفاده در توسعه علم غیرقابل انکار است; ولی در این میان, هنجارها و اخلاقیات درون نهاد علم, که مرتون آنها را مطرح کرد, از برخی جهات اهمیت ویژه دارند. با الهام از دیدگاه مرتون, می توان به صورت کلی, این گونه بیان کرد که برخی از باورها و ارزشها در درون جامعه علمی, موجب توسعه علم می گردند و برخی نیز زمینه رکود آن را فراهم می کنند. از باورها و ارزشهایی که مانع رشد علم می گردند می توان به (موانع معرفتی رشد علم) تعبیر کرد. اهمیت باورهای مرتبط با علم از آن نظر است که بر تمام نهاد علمی سایه می افکنند و تمام بخشها, جنبه ها و تصمیم گیریهای مربوط به علم را تحت تأثیر قرار می دهد و به همین دلیل, می توانند نقش اساسی در توسعه یا رکود علم داشته باشند. پژوهش حاضر نیز تنها با این نگاه, جامعه علمی حوزه را مورد بررسی قرار می دهد و امیدوار است که این کار, گامی باشد به سوی پژوهشهای جامع و همه جانبه درباره این مرکز علمی. فرضیه این تحقیق به صورت کلی, این است که: (برخی موانع برای رشد علم, در حوزه وجود دارند. )
این پژوهش, تبیینِ مبتنی بر توصیف است; به این معنی که براساس زمینه نظری اتخاذ شده, اموری به عنوان موانع معرفتی رشد علم در حوزه مطرح می شوند و سپس با یک نگاه توصیفی به حوزه, این فرضیه ها مورد ارزیابی قرار می گیرند. در این توصیف و بررسی مدعا در واقعیت خارجی حوزه, بر دو چیز تکیه خواهد شد: یکی ویژگیها, آثار و شواهد عینی موجود در حوزه, و دیگری دیدگاه های خود اندیشمندان و عالمان حوزوی درباره واقعیتهای موجود در حوزه که بدون تردید, به دلیل آگاهی عمیق شان از درون نهاد علمی حوزه, واقعیتهای نهفته ای را برای ما آشکار می سازند.
نکته مهم, که در این پژوهش باید بدان توجه داشت, این است که در این جا اثبات رابطه یا نفی آن در میان دو یا چند پدیده, موردنظر نیست. اموری که به عنوان موانع رشد علم معرفی می شوند, نقش و تأثیرشان بر جلوگیری از رشد علم, مسلم فرض شده است و تنها وجودشان در نظام علمی حوزه مورد بررسی قرار می گیرد, گرچه درباره هر کدام, اصل تأثیرگذاری و سازوکار آن نیز تا حدّی روشن خواهد شد. به تعبیر دیگر, این پژوهش, تا حدّ زیادی روش تفهّمی دارد. در روش (تفهّمی), هدف از پژوهش کشف قوانین عام و ثابت نیست, بلکه هدف شناخت پدیده فرهنگی و اجتماعی به عنوان یک پدیده منحصر به فرد تاریخی است. نکته درخور توجه این که روش (تفهّمی) نیز برای رسیدن به هدف خود, از نظریات و مفاهیم کلی استفاده می برد; ولی آنها را ابزارهای تحقیق تلقّی می کند; ابزاری برای درک و مقایسه با واقعیتها.۱۸
موانع معرفتی رشد علم در حوزه
منظور از (موانع معرفتی), باورها, ارزشها و رویکردهایی است که در اندیشه ها نهادینه شده و مانع رشد علم گردیده اند. از ویژگی امور معرفتی, ذهنی بودن و نانوشته بودن آنهاست. به همین دلیل, وجود این گونه موانع در یک جامعه علمی, در عین حال که تأثیری جدّی و عمیق بر مسائل علم می گذارند, هیچ گاه به صورت یک قانون و برنامه, عینیتِ خارجی پیدا نمی کنند و طبعاً شناخت آنها نیز دشوارتر است و تنها از راه آثار, بازتابهای بیرونی و پیامدها قابل شناسایی اند. اما چه موانعی از این سنخ, احتمالاً در نهاد علمی حوزه وجود دارند یا وجود داشته اند؟
برخی نویسندگان امور ذیل را مطرح کرده اند:
ـ هدف اصلی حوزه پرورش مجتهد است.
ـ هدف اجتهاد, بیش تر متوجه بررسی احکام فرعی و فردی مسلمانان است.
ـ علوم اصلی موردنیاز برای رسیدن به اجتهاد فقه و اصول است. ادبیات عرب, رجال درایه و اندکی منطق, از دیگر دانشهایی است که به عنوان مقدمه فقه و اصول موردنیاز است. بنابراین, آشنایی با دیگر علوم بشری, جایگاه بااهمیتی در حوزه و اجتهاد ندارد.
ـ اجتهاد مطلوب و شیوه رسیدن به آن, همان است که در گذشته رایج بوده و از بزرگان برای ما به ارث مانده است.
ـ وظیفه اصلی حوزه و فقیهان, استنباط احکام شرعی و بیان آن است و مردم وظیفه دارند که به آنان رجوع کنند و وظایف دینی خود را بیاموزند; بنابراین, دخالت در امور اجتماعی و به عهده گرفتن وظایف فرهنگی و اجتماعی, جزء وظایف یک عالم دینی شمرده نمی شود.
ـ نتیجه طبیعی این ذهنیات و پیش فرضها همان است که حوزه را تا حد زیادی از جامعه منزوی کرده است و از میان علوم اسلامی, تنها فقه و اصول, آن هم جنبه فردی فقه اهمیت انحصاری پیدا می کند و بر جنبه های اجتماعی فقه و اخلاق و احکام حکومتی و دیگر علوم موردنیاز توجه لازم نمی شود.۱۹
گرچه مطالب یادشده به صورت کامل مورد پذیرش نیستند, ولی می توانند ما را به طرح برخی فرضیه ها درباره حوزه راهنمایی کنند. فرضیه ها و اموری که به عنوان موانع معرفتی رشد علم در حوزه در این نوشتار مطرح می شوند, جمود علمی با ابعاد گوناگون آن, فقه محوری, رویکرد فردی به فقه و کم توجهی به اهداف کلی و اساسی شریعت هستند:
۱. جمود علمی
حقیقت جمود, نوعی محدودیت ذهنی و معرفتی و نداشتن اندیشه پویا و سیال است. (جمود و تحجّر در علم) به این معناست که به برخی دستاوردها و پندارهای علمی بسنده کرده, آنها را قطعی و نهایی فرض کنیم و بدین صورت, مسیر هرگونه تکامل و پیشرفت را مسدود نماییم. برای مثال, انسداد باب اجتهاد در تاریخ مذاهب اسلامی, یکی از مصادیق روشن جمود در علم است; چرا که برداشتهای علمی و اجتهادی افرادی خاص, قطعی و مسلّم فرض شد و راه هرگونه تکامل و اجتهاد جدید مسدود گردید.۲۰
جمود از آفات خطرناکی است که اندیشه را از پوییدن و بالیدن باز می دارد و آدمی را از بهره بردن از اندیشه های دیگران محروم می سازد و موجب انحطاط و توقّف می گردد. تهاجم فکری و فرهنگی عامل بیرونی انحطاط است و موجب التقاط می شود; ولی جمود, عامل درونی انحطاط است. نقطه مقابل جمود, اباحی گری و حدّ وسط این دو, روشن بینی و به تعبیر دیگر, عقلانیت و بصیرت است.۲۱ به اعتقاد شهید مطهری, بستن باب اجتهاد, هرچند در جهان اهل سنّت صورت گرفت, ولی فقه شیعه نیز از آثار نامطلوب آن در امان نماند۲۲ و تا حدی مانع پویایی معرفت دینی در مراکز علمی شیعه شد.
حوزه های علمیه ما اگر از محدودیتهای مصنوعی, که خود برای خود به وجود آورده اند, خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید, به احیای فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگی تکامل و پیشروی را دارد), می توانند از این انزوای حقارت آمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینه های مختلف معنوی, فلسفی, اخلاقی, حقوقی, روانی, اجتماعی, تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.۲۳
جمود علمی ویژگیهایی دارد که اهمیت ندادن به نیازها و مقتضیات زمان, قداست پیدا کردن اندیشه ها و روشهای گذشتگان, و اهمیت ندادن به علوم دیگر و اندیشه های دیگران از جمله این ویژگیهاست.
الف. بی توجهی به نیازها و دگرگونیهای زمان
زمان و مکان نقش مهمی در تحول مسائل و پدیده ها دارند. بسیاری از موضوعات در گذشته نبودند و در نتیجه پیشرفتهای بشر در علوم و بخصوص فناوری پدید آمدند. همچنین بسیاری از موضوعات قدیمی به دلیل گذشت زمان و تغییر مکان, از لحاظ ماهیت به موضوعاتی جدید تبدیل شده اند. طبیعی است که مسائل نوظهور (مستحدثه) و موضوعات تحوّل یافته, احکام جدید و متناسب با خود را می طلبند و نمی توان یافته های علمی و فتاوای گذشته را درباره آنها ملاک قرار داد. روشن بینی حکم می کند که مجتهد نسبت به این موضوعات, حساسیت کافی داشته باشد و احکام متناسب با آنها را استنباط نماید, در حالی که تحجّر اقتضا دارد که مجتهد در برابر این تحوّلات و نیازهای جدید, چشم ببندد و بخواهد این مسائل را با همان فتاوای گذشته توجیه نماید.۲۴
واقعیتهای موجود در حوزه و دستاوردها و فراورده های علمی آن, نشان می دهند که این مرکز علمی, نه تنها به مسائل و نیازهای جهان اسلام نپرداخته, بلکه به نیازها و مسائل جدیدی که در محدوده کشور ایران وجود دارند نیز توجه جدّی مبذول نکرده و علم سازوار با آن را تولید نکرده است. فقدان نگره تاریخی به مسائل و توجه نکردن به تفاوت مقتضیات هر عصر و فاصله تاریخی, موجب شده است مشکلات عصر حاضر با مسائل روزگاران پیشین, کم و بیش یکسان فرض شوند و در نتیجه, مسائل و مشکلات کنونی به صورت عمیق درک نگردند.۲۵ در بخش ارزیابی رشد علم در حوزه, به این مطلب پرداخته شد که علم موجود در حوزه, پاسخ گوی مسائل موردنیاز جامعه نیست. یکی از علل اصلی این مشکل, توجه نکردن به ماهیت این نیازها و تحوّلات و در نتیجه, نپرداختن بدانها و فقدان بحث علمی درباره آنهاست.
دفتر مقام معظم رهبری, که بیش از هر جای دیگر با مسائل نوپیدای فقهی روبه روست, برخی از این مسائل را, که پس از انقلاب به صورت جدی مطرح گردیده, ولی مورد کاوشهای فقهی و بحثهای اجتهادی قرار نگرفته, در کتاب حوزه و روحانیت بیان کرده است. قلمرو دخالت دولت در نظام اقتصادی, رفاه و عدالت اجتماعی, معاملات خارجی و جدید, مسائل مربوط به پول و بانک داری, ماهیت پول, نظام مالیاتی, مسائل مربوط به احتکار, روابط خارجی, و مسائل مربوط به امور فرهنگی و آموشی, برخی از این مسائل هستند.۲۶
منظور از کار فقهی درباره این مسائل, این است که برای تک تک این مسائل و فروعات مشابه, پرونده فقهی درست شود و تمام موارد و جنبه هایی که امکان دارد در گرفتن نتیجه فقهی دخالت داشته باشند, در آن پرونده گنجانده شوند و سپس با یک نگاه جامع و دقت عالمانه و فقیهانه مورد بررسی قرار گیرند و محصول آن به جامعه علمی ارائه شود; تا بدین صورت, این گونه مسائل, مبانی فقهی شان احراز شود و به صورت اساسی حل شوند, نه این که در پاسخ گویی به این مسائل, تنها براساس تمسّک به اطلاقات, عمومات و اصول عملی اکتفا گردد.۲۷
شهید مطهری معتقد است: (حوادث واقعه) همان مسائل جدیدی هستند که مجتهد باید براساس معیارهای کلی, حکم آنها را به دست بیاورد. ایشان با لحن انتقادی, از وضع موجود حوزه می گوید:
(تنها در مسائل کهنه و فکر شده فکر کردن و حداکثر یک علی الاقوی را تبدیل به علی الاحوط کردن و یا یک علی الاحوط را تبدیل به علی الاقوی کردن, هنر نیست و این همه جار و جنجال ندارد. )۲۸
و نیز می گوید:
(بدون شک, ما از نظر فقه و اجتهاد, در عصر شبیه عصر شیخ طوسی زندگی می کنیم: دچار نوعی جمود و اعراض از مواجهه با مسائل موردنیاز عصر خود هستیم. ما نمی خواهیم زحمت گام برداری در راه های نرفته را, که عصر ما پیش پای ما گذاشته, به خود بدهیم. همه علاقه ما به این است که راه های رفته را برویم و جاده های هموار و کوبیده را بپیماییم. ما ترجیح می دهیم راه هفتصد ساله حل ّ شبهه ابن قبه را طی کنیم, و حال آن که امروز صدها شبهه از شبهه ابن قبه مهم تر و اساسی تر و وابسته به زندگی عملی خود داریم. شیخ الطائفه, بلکه شیخ الطائفه هایی برای قرن چهاردهم ضروری است که اولاً, با ضمیری روشن, نیازهای عصر خویش را درک کند; ثانیاً, با شجاعت عقلی و ادبی از نوع شجاعت شیخ الطائفه دست به کار شود; ثالثاً, از چهارچوب کتاب و سنت خارج نشود. )۲۹
ییکی از محققان مسائل زیادی را در چندین صفحه تحت عنوان (فرضیه های فقه) مطرح می کند که به نظر ایشان, یا اصلاً به آنها پرداخته نشده و یا کاری عمیق و فراخور درباره آنها انجام نگرفته است. فقه توسعه, فقه فناوری, فقه هوانوردی, فقه دریانوردی, فقه ثروتها و معادن بزرگ, فقه رسانه و تبلیغات برخی از این عناوین کلی هستند که ایشان برای هریک فروعات متعدد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 