پاورپوینت کامل درآمدی بر طبقه بندی دانش های حوزوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل درآمدی بر طبقه بندی دانش های حوزوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درآمدی بر طبقه بندی دانش های حوزوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل درآمدی بر طبقه بندی دانش های حوزوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

در این مقال سعی شده است, شمار علوم و فنون حوزوی در شکل نوین, به همراهِ ترتیب و طبقه بندی آن, جهت برنامه ریزی آموزشی کامل تر سامان دهی و ارائه شود. نخست اجمالی از دیدگاه ها و کارکردهای علمی استادان و بزرگان حوزه درباره دانشهای جدید مطرح شده است و سپس در نگاهی کامل تر و کلان, تمام دانشهای موردنیاز حوزه در ساختاری سامان مند و هماهنگ, در قالب نمودارها, تبیین گردیده است. در ادامه فنون و مهارتهای موردنیاز حوزه و طلاب نیز به صورت دسته بندی شده ارائه شده است و در پایان ویژگیهای علوم اسلامی مورد دقت قرار گرفته است که به گمان ما, توجه به این ویژگیها در برنامه ریزی آموزشی حوزه کارآیی بالایی خواهد داشت.

کلید واژه ها: علوم اسلامی, علوم حوزوی, برنامه ریزی, تحول ـ هندسه و ساختار علم و…

مقدمه

برنامه ریزی کارآمد در حوزه های علمیه بر اطلاعاتی از سه منبع اساسی استوار است:

۱. طبیعت فراگیران.

۲. جامعه ای که کانونها و مؤسسه های تربیتی را بنیان می گذارد و اداره می کند.

۳. دانش گردآوری شده موجود و در اختیار برای تربیت فراگیران…. ۱

تا به امروز روند حوزه بیش تر به گونه ای بوده است که عنصر سوم نقش اساسی را در برنامه ریزی داشته است, لکن از این پس و برای پدیدآوری دگرگونی صحیح و پرثمر, لازم است تمام این عنصرها مورد توجه باشد. البته با درنگی در متون آموزشی حوزه و کانونهای تخصصی حوزوی درمی یابیم که حتی عنصر سوم نیز امروزه به خوبی و به گونه جامع و همه جانبه مورد توجه قرار نگرفته است و همین مسأله بر بی نظمی در برنامه ریزیهای کانونها و مرکزهای مختلف حوزوی برادران و خواهران افزوده است. ما دو عنصر اول و دوم را در مقاله هایی جداگانه به بوته بررسی قرار داده ایم که عرضه خواهند شد, اما در این نوشتار هدف ما بیان زوایای عنصر سوم و گستره و ماهیت آن است.

ویژگیهای ساختاری و محتوایی علوم و هدفها و غایات آنها و موضوعی که درباره آن بحث می کنند باعث می شود برنامه های آموزشی نسبت به دانش موردنظر ویژگیهایی را بپذیرند و در نگارش کتابهای درسی آن, مسائل خاصی در نظر گرفته شود. از باب مثال: ریاضیات, علمی عقلی است که با کمیات سر و کار دارد و زیست شناسی, علمی تجربی است که با موجودات زنده در پیوند است. بنابراین, کتاب درسی زیست شناسی که با اعیان و موجودات زنده خارجی سر و کار دارد و روش آن تجربی است, باید آکنده از عکسهای گوناگون, برای شرح مطلب و یادگیری بهتر مسائل باشد و در ریاضیات باید به جای برخورد زیاد با موجودات خارجی, از راه عقلی, بیش تر مسائل را حل کرد و از استدلالهای پیچیده و ساده منطقی و ریاضی استفاده کرد. لذا ساختار آموزشی دو کتاب, متفاوت خواهد بود; چرا که دو علم از لحاظ مسائل, هدف و روش با همدیگر ناسانی دارند. این نکته نیز بسیار اهمیت دارد که طبقه بندی علوم, اثر مستقیم در چگونگی آموزش و برنامه آموزشی آنها دارد۲ در حوزه علمیه نیز دانشها و فنون مختلفی وجود دارد که هریک ویژگیهای خود را دارد; از این روی, در تحول برنامه ریزی آموزشی حوزه, برنامه درسی و تحول کتابهای درسی حوزه; توجه به ویژگیهای علوم اسلامی (اعم از ترتیب, موضوع, هدف, روش و… ) ضرورت دارد. برای این که به این ویژگیها دسترسی پیدا کنیم باید ابتدا واژه (علوم اسلامی) یا (علوم حوزوی) را تحلیل کرده و تعریفی جامع و مانع از آن ارائه کنیم تا با روشن شدن تعریف علوم حوزوی, شمار و گستره آنها روشن شود و سپس برابر آن, ترتیب و جایگاه منطقی این علوم هم به دست آید و طبقه بندی منطقی و سپس آموزشی روی آنها صورت گیرد و پس از آن سراغ ویژگیهای علوم اسلامی و فرق آن با علوم دیگر و چگونگی اثرگذاری این ویژگیها در کتابهای درسی حوزه برویم. براین اساس, تحول در دانش شناسی حوزه در گرو شناخت شمار دانشهای موردنیاز حوزه های علمیه و سپس طبقه بندی مناسب آنهاست. مهم ترین گام در بنای برنامه های آموزشی حوزه, پیمودن مرحله های زیر برای به دست آوردن اصول و مبانی دانش شناختی در راه تحول آموزشی و پژوهشی حوزه است.

۱. حوزه های جدید معرفتی.

۲. طبقه بندی دانشهای حوزوی.

۳. ویژگیهای دانشهای حوزوی.

۴. طبقه بندی مهارتهای حوزوی.

۱. علوم اسلامی یا علوم حوزوی:

هنگامی که عبارت (علوم اسلامی) به کار می رود, به طور معمول, علومی که در حوزه تدریس می شود به ذهن می آید, مانند: ادبیات عرب, منطق, کلام, فلسفه, عرفان, تفسیر, علوم حدیث, علوم قرآنی, اخلاق, سیر و سلوک, تاریخ, اصول, فقه و… آیا علوم اسلامی عبارت اند از همین دانشهایی که اکنون در حوزه علمیه تدریس می شود؟ آیا دانشهایی که در قدیم در حوزه علمیه تدریس می شدند, مانند نجوم, طب, ریاضیات و… علوم اسلامی اند؟ براستی ملاک اسلامی بودن یک علم چیست؟

معیارهایی که با آن علم اسلامی یا حوزوی از غیر آن بازشناخته می شوند کدام است؟

شماری از عالمان و صاحب نظران, اسلامی بودن علوم را به این می دانند که جامعه اسلامی و مسلمانان آن را بنیان گذارده و یا پرورده باشند.

شماری می گویند: اسلامی بودن به این معنی است که علم با اسلام و معارف اسلامی در پیوند باشد و در فهم آنها یاری رساند.

گروه سوم عقیده دارند که هر آن چه از علم جامعه اسلامی به آن نیاز داشته باشد, بر مسلمانان, فراگیری آن واجب کفایی بوده و جزو علوم اسلامی به شمار می آید و…. ۳

البته دیدگاه سوم, کمی بعید به نظر می رسد, اما دو دیدگاه اول و دوم به همدیگر نزدیک ترند و یاری کننده یکدیگر. چرا که علوم مختلفی که دانشمندان مسلمان پدید آورده اند, به خاطر نیازها و ضرورتهایی بوده که برای درک و فهم اسلام و معارف اسلامی به آنها احساس نیاز می کرده اند. بنابراین, تمامی دانشهای اسلامی در این نکته مشترک اند که به شناخت دین کمک می کنند. بخشی از آنها, به طور مستقیم به شناخت دین می پردازند و بخشی دیگر مقدمه شناخت می شوند و این مهم ترین و اساسی ترین ملاک برای اسلامی بودن یا حوزوی بودن یک علم می تواند باشد.

امروزه شماری از علوم در حوزه های علمیه وجود دارد که به طور معمول این علوم را با پسوند اسلامی ذکر می کنند, مانند: فقه اسلامی, کلام اسلامی, فلسفه اسلامی, اخلاق اسلامی و… اما سؤال این است که آیا تنها اینها نمونه هایی از علوم اسلامی هستند؟ آیا امروزه علوم دیگری نمی تواند در کنار علوم قبلی به عنوان علم اسلامی یا حوزوی مطرح شود؟ اگر ادبیات عرب, علم اسلامی یا حوزوی شمرده می شود, چرا نباید تاریخ علوم اسلامی, متدولوژی علوم اسلامی و شاخه های تطبیقی علوم و علوم انسانی و… جزو علوم حوزوی به شمار آید؟ برای روشن تر شدن بحث باید سراغ دیدگاه های محققان و صاحب نظران حوزه برویم و ببینیم درباره شاخه های جدید معرفتی و حضور آنها در حوزه علوم اسلامی چه مباحثی مطرح کرده اند؟

۲. شاخه های جدید معرفتی در حوزه علمیه

از چندین سال پیش در کلام بزرگان حوزه سخن از مباحث جدید در زمینه های مختلف علوم مطرح است. همچنین شماری از کارشناسان حوزه, با طرح مسائلی نو و تدوین و تألیف در مورد آن, تلاشهای جدیدی را آغاز کرده اند. گویا این بحث مورد قبول است که امروزه باید شاخه های جدیدی وارد معارف حوزوی شود. اما در این که این شاخه ها کدام اند و درجات اهمیت آنها تا چه اندازه است, اختلاف نظرها یا اختلاف کارکردهایی وجود دارد. برای این که تمامی دیدگاه ها به دست آید, نیاز به پژوهشی مستقل و گسترده است. لذا در این بحث به ذکر مهم ترین آراء و تلاشهایی که می تواند راهنمای ما در پیمودن این مسیر باشد بسنده می کنیم:

بزرگان و آیات عظام

۱. امام خمینی. امام, افزون بر کارهای مهم علمی در موضوعات مختلف: فقهی, اصولی, تفسیری, فلسفی, عرفانی, اخلاقی, حدیثی, سیاسی و اجتماعی, بنیانگذار نخستین حکومت جامع شیعی و به معنای دقیق آن, اسلامی, پس از حکومت پیامبر اعظم(ص) و امام علی بن ابی طالب بود و با این حرکت عظیم, از یک سو موضوعات جدید بسیاری وارد عرصه دین پژوهی شد و از سوی دیگر کارآمدی یا ناکارآمدی برداشتهای مختلف درباره دین و گستره و توانایی آن در اداره زندگی فردی و جمعی آشکار شد. نگاه امام به دین و فقه, نگاهی جامع است که هنوز با گذشت سی سال از انقلاب, کاری اساسی در این باره صورت نگرفته است. جا دارد که بیش از آثار اخلاقی ایشان که در چند سال اخیر, در حوزه های علمیه مورد توجه قرار گرفته است, آثار و دیدگاه های فقهی ایشان هم در فقه کلاسیک که در تحریرالوسیله به شکلی امروزین و بهتر از سبکی که عروه الوثقی دارد, نگارش و تنظیم شده است و هم در فقه استدلالی که در عبادات و معاملات به اندازه کافی نکته ها و روشهای جدید در آن وجود دارد۴ و هم در فقه حکومتی که ایشان با بحث ولایت فقیه, فصلی تازه در این باره گشود, در کانون توجه ها قرار بگیرد.

۲. علامه طباطبائی. وی بنیان گذار و مبدع تفسیر قرآن به قرآن در عالم تشیع است که جدیدترین و روش مندترین شکل تفسیر قرآن است. ایشان در تفسیر المیزان با انتقاد از روشها و گرایشهای ناقص دیگر, این روش را مورد تأکید قرار می دهد و منبع اصلی تفسیر را خود قرآن معرفی می کند.۵ همچنین از جمله مباحث جدیدی که وی کرده است, مطالب مربوط به فلسفی تطبیقی است که درباره معرفت شناسی اسلامی و بحثهای مختلف فلسفه دین و سیاست و فلسفه اخلاق و فلسفه اجتماع, بخشی در تفسیر المیزان و بخشی در اصول فلسفه و روش رئالیسم۶ و آثار دیگر ایشان, مطرح شده است.

۳. شهید مطهری. وی باتوجه به نیازهایی که در جامعه خواص و عوام می دید, مباحث مختلفی را مطرح کرد و دریچه های جدیدی را گشود. ایشان مباحث تطبیقی فلسفه را کامل تر نمود و در زمینه های الهیات۷ و فلسفه اخلاق, فلسفه تاریخ, فلسفه زندگی و فلسفه خلقت و شناخت شناسی (معرفت شناسی) و… و مباحث نظام سازی فقه و معارف اسلامی, مانند نظام اقتصادی اسلام و تعلیم و تربیت در اسلام۸ و… و موارد مختلف دیگر شروع به تألیف کتاب و تدریس و سخنرانی در جلسه های خصوصی و عمومی کرد.

۴. سیدمحمدباقر صدر. شهید صدر از جمله کسانی بود که در عین حضور تخصصی در مباحث سنتی و کلاسیک, فعالیتهای جدیدی را آغاز کرد و ایده های تازه ای را برای جامعه مخاطب خود در حوزه مطرح کرد. از جمله این کارها و تلاشها, طرح نظام سازی معارف اسلامی و برابرسازی آن با رشته های همانند در سطح دنیا (غرب) بود, مانند اقتصادنا و فلسفتنا که افزون بر شرح و بیان نظام اقتصادی و فلسفی اسلامی, مکتبهای دیگر اقتصادی و فلسفی را نقد و تحلیل کرد؟

همچنین نوآوری ایشان در اصول فقه که در المعالم الجدیده و حلقات الاصول مطرح شده است, نگاهی نوین به دانش اصول و از زاویه ای متفاوت است. بویژه که ایشان در المعالم الجدیده, بیش تر به فلسفه و تاریخ علم اصول پرداخته است.۹ در تفسیر قرآن نیز شهید صدر روشی نوین با عنوان (روش استنطاقی) مطرح کرده است۱۰ که شاخه ای متکامل و به روز شده از تفسیر موضوعی است و روشی برای دیالوگ مثبت و صحیح با قرآن و سنت و برابرسازی آن با مدرنیته و موضوعات امروزین است.

۵. آیت اللّه جوادی آملی. وی در ادامه کار بزرگ علامه طباطبائی, تفسیر قرآن به قرآن را در شکلی کامل تر و با روش مندی بیش تر مطرح می کند.۱۱ همچنین در باب تفسیر موضوعی قرآن کریم که حوزه ای جدید در مباحث تفسیری است, ایشان تا به کنون کامل ترین و عمیق ترین کار را انجام داده است. در مباحث فقهی نیز, توجه ایشان بیش تر به فقه حکومتی است.۱۲ همچنین توجه خاصی به مباحث فلسفی و کلامی اسلامی و مباحث تطبیقی دارد و درباره مسائل مختلف فلسفه دین, معرفت شناسی و… مباحث جامعی مطرح کرده است. عرفان نظری و شرح و تنقیح مبانی و مسائل آن نیز, از جمله مسائل موردتوجه ایشان است. همچنین به مباحث فلسفه عرفان و فلسفه فلسفه در مقدمات مباحث عرفانی و فلسفی پرداخته است.۱۳

۶. آیت اللّه جعفر سبحانی هم در طرح مباحث جدید, در زمره پیشگامان است. نخستین تفسیر موضوعی در عالم تشیع توسط ایشان نوشته شده است.۱۴ ایشان نیز با تلاشهای پی گیر علمی مباحث مربوط به فلسفه تطبیقی, تاریخ اسلام و ملل و نحل را مورد بررسی قرار داده است. و در مباحث کلامی و بررسی کامل تر آنها تلاش بیش تری از خود بروز داده و مباحث جدید کلامی (کلام جدید) را مورد بررسی قرار داده و گامی دیگر در آن برداشته است. مسائل مربوط به فلسفه دین, فلسفه فقه, هرمنوتیک و… و انواع مسائل جدید دیگر در آثار ایشان یافت می شود.

۷. علامه محمدتقی جعفری. وی با تلاشهای پی گیر در ساحَتِ نهج البلاغه و شرح آن, گامهای مهمی در فقه الحدیث برداشت۱۵ و با مباحث مختلف فلسفه تطبیقی و نقد فلسفه غرب, افق تازه ای در این باب گشود. و در باب هنر و فلسفه هنر و مباحث زیبایی شناختی کارهای مهمی انجام داده.۱۶ در باب دین شناسی و مباحث فلسفه دین نیز مباحث کارگشا و جامعی را مطرح کرد. در باب فلسفه و هدف زندگی و مباحث انسان شناختی نیز کارهای ارزنده ای از خود برجای گذاشته است.

۸. علامه عسکری در طرح مباحث نو در حوزه سهم بسزایی داشت. مهم ترین کارها و تلاشهای علامه عسکری در عرصه نوآوری, در حوزه کلام نقلی و حدیث تطبیقی است. کلام نقلی که شاخه ای مهم در علم کلام است و از زاویه ای دیگر مباحث کلامی را مورد بررسی قرار می دهد, بعد از ظهور کلام فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی, از رونق افتاد و علامه عسکری به گونه شایسته ای این شاخه را زنده کرد و نوآوریهایی در آن انجام داد. مباحث تطبیقی مربوط به احادیث شیعه و سنی از جمله مسائل جدیدی است که ایشان به خوبی در آن غور کرده است.۱۷

۹. آیت اللّه مصباح یزدی از پیشگامان تحول علمی در حوزه بعد از انقلاب اسلامی به شمار می رود. مجموعه کارهای جدید که ایشان انجام داده, بسیار مهم است. مباحث مربوط به معارف قرآن, که در نوع خود کاری جدید است و شکلی از تفسیر موضوعی به شمار می رود, برای حوزه و طلاب بسیار مفید و راه گشاست. مباحث تطبیقی در فلسفه, تلاش دیگری است که در آثار گوناگون ایشان دیده می شود. تحول نظام مند فلسفه اسلامی که علامه طباطبائی شروع کرده بود, ایشان کامل تر کرده و از فلسفه فلسفه و معرفت شناسی, قبل از مباحث الهیات عام سخن به میان آورده است.۱۸ و نیز ایشان مباحث مربوط به نظام های فقهی را در زمینه های: سیاسی, حقوقی, تربیتی, اخلاقی و… به صورتی کامل تر مورد بحث و بررسی قرار داده است. از جمله کارهای جدید و بسیار زیبایی که توسط ایشان, یا زیر نظر ایشان انجام گرفته و می گیرد مباحث مربوط به اندیشه های بنیادین اسلامی درباره جهان, انسان, سیاست, تاریخ, اخلاق, حقوق و… است که همان فلسفه سیاست و فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق و… است.

۱۰. آیت اللّه معرفت نیز در مباحث مختلف قرآنی پس از علامه طباطبایی, در صدر دانشمندان معاصر حوزوی بود. گرچه مباحث تفسیری به صورت رسمی در حوزه های علمیه مورد توجه نبوده, لکن توجهی که عالمان یاد شده به این دانش داشته اند باعث می شده است چراغ مباحث تفسیری در حوزه خاموش نشود; اما پیش از قرن اخیر, در حوزه علوم قرآن, که مجموعه ای از مباحث در باب قرآن کریم به نگاهی جامع و ترکیب یافته از معارف قرآنی و حدیثی و کلامی و روش شناختی است, در حوزه های علمیه شیعه کاری اساسی صورت نگرفته بود. علامه طباطبائی و پس از ایشان آیت اللّه معرفت که به گونه همه سویه و مستقل, به این مباحث توجه نمودند و نتیجه سالها تلاش آنان, مجموعه های ارزش مندی شد که امروزه مرجع قرآن پژوهان در این مباحث است و درخور و شایستگی رقابت با کارهای چندین صد ساله اهل سنت را داراست. مباحث گسترده در علوم قرآن, از جمله کارهای جدید و ضروری است که ایشان به خوبی از عهده آن برآمده و بزرگ ترین مجموعه علوم قرآن را تألیف نموده است.۱۹ همچنین ایشان درباره روش شناسی توصیفی تفسیر و تاریخ تفسیر کارهای ارزنده ای انجام داده است.۲۰

استادان سطوح عالی

در سطح پایین تر از مراجع, امروزه با تحولات بیش تری روبه رو هستیم. آنان به اقتضای جوانی و شور و حال بیش تر و درگیری نزدیک تر با افکار نوین, توانسته اند مشکلات روز را به صورتی ملموس تر دریابند و هریک در بخشی, دست به کار تجدید حیات علمی حوزه هستند. شماری در راستای تألیف و تطبیق میان علوم انسانی و علوم حوزوی گامهای مهمی برداشته اند, از جمله در مباحث نوین (فقه تربیتی) که گویای این نکته است که علوم میان رشته ای و علوم انسانی باید در کنار رشته های مختلف حوزوی حضور داشته باشد.۲۱ و شماری در فلسفه تحلیلی و تطبیق آن با علم اصول تلاشهایی کرده و آثاری عرضه داشته اند و نیز درباره فلسفه اصول فقه و فلسفه فقه آثاری پدید آورده اند که درخور توجه است.۲۲ چندسالی است که مباحث مربوط به فلسفه اصول, در دروس خارج شماری از فضلا, موردتوجه قرار گرفته است و نگاه درجه دوم را در مباحث مختلف فقهی و اصولی به کار می گیرند.۲۳

و شماری نیز در موضوعات نوین فقه کار می کنند. در فقه طب و پزشکی و فقه بانکی و تحول اصول فقه و نظامهای فقهی بحثهای ارزش مندی را طرح کرده اند.۲۴

البته دیگر استادان جوان, در زمینه های فلسفه تطبیقی, فلسفه های مضاعف (فلسفه معارف اسلامی و فلسفه علوم اسلامی) نظام سازی, کلام جدید, اصول فقه تطبیقی, فقه تطبیقی, روش شناسی تفسیر, علوم حدیث, نهج البلاغه و… کارهای ارزنده ای انجام داده اند.

این تحول در کارهای پژوهشی و آموزشی, به همت و پشتکار استادان بنام حوزه, که هریک نوآوریهای خاص خود را دارند, گویای این نکته است که حوزه آبستن تحولی عمیق و چشمگیر علمی و آموزشی است.

باتوجه به کارهای علمی در حال انجام و درسهای استادان و بزرگان حوزه و نیازهای نوینی که حوزه های علمیه دارند, باید گفت: در محور ضرورت نوآوری, اهتمام بر تأسیس دانشهای نو, ذکرالخاص بعدالعام است; اما این خاص, مهم تر از عام است. امروزه ما در زمینه معرفت شناسی و فلسفه معرفت و فلسفه فهم (هرمنوتیک) آماج تهاجم هستیم. مباحث معرفت شناختی, فهم شناختی و ذهن شناختی در جای جای فلسفه ما, کلام ما و عرفان ما, به طور پراکنده بسیار آمده است, در حالی که امروز فلسفه به ده ها شاخه تخصصی و مضاف تقسیم شده است ـ که یکی از آنها که مهم ترین نیز شاید باشد فلسفه معرفت است ـ حوزه ها باید با اهتمامی ویژه بدان بپردازند. دانشها یا مباحثی چون فلسفه خلقت, فلسفه حیات, فلسفه فلسفه, فلسفه علم, فلسفه فهم, فلسفه منطق, فلسفه معرفت, فلسفه عرفان, فلسفه سیاست, فلسفه اقتصاد, فلسفه هنر, فلسفه اجتماع, فلسفه تاریخ و… دانشها, یا مقوله های بسیار مهمی اند و باید مورد توجه خاص حوزه قرار گیرند.۲۵ آیا باید علوم انسانی ـ اسلامی را دانشگاهیان استنباط و تأسیس کنند یا حوزویان؟ با کدام مبانی فلسفی و کلامی؟ با کدام منطق و روش؟ چنین کار سترگی فقط از حوزه های علمیه و فرزندان حوزه انتظار می رود… ما از انسان تعریفی الهی داریم و او را (خلیفه خدا) و در عین حال (عبد خدا) می انگاریم, یعنی هرچند گل سرسبد خلقت اش می دانیم, اما محور هستی و حیاتش نمی نامیم و اگر این اصل را در مطالعات اجتماعی علوم انسانی وارد کنیم, علوم انسانی اجتماعی, سیرت و سامانه دیگری خواهد گرفت. این گونه علوم انسانی را چه کسی باید تأسیس و تنسیق کند؟ آیا جز حوزه به مرجع دیگری می تواند امید برد؟۲۶

۳. جمع بندی نظریات و طرحی نو

برای ساماندهی مباحث مطرح شده, باید نقاط اشتراک و اختلاف بین دیدگاه ها و تلاشهای این صاحب نظران روشن شود و تمامی آنها در یک نظام معرفتی جدید, سازماندهی شود. برای این کار, طرح مقدمه ای در باب معارف اسلامی و علوم اسلامی ضروری است.

اسلام و معارف اسلامی در یک نگاه کلی, به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شود. بخش نظری اسلام, مسائلی مانند خداشناسی, جهان شناسی, انسان شناسی, راه شناسی, راهنماشناسی و… را شامل می شود.۲۷ معارف عملی نیز, بخشهایی مانند اقتصاد, سیاست, حقوق, تعلیم و تربیت, اخلاق, آداب, سیر و سلوک, عبادات و… را در برمی گیرد. درباره هریک از معارف اسلامی (نظ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.