پاورپوینت کامل کرامت انسانی زن ۷۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کرامت انسانی زن ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کرامت انسانی زن ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کرامت انسانی زن ۷۷ اسلاید در PowerPoint :

انتظارها به سر آمد. سرانجام آن رویداد بزرگ که خداوند وعده اش را به فرشتگان داده بود، به حقیقت پیوست.

زمین بلندا گرفت و از تاریکی و تیرگی به در آمد و بارش شهابها و فرود عناصر نوری بر بلندای سینه آن و عطر بیزی نسیم بهشتی، پیاپیوسته بود و جان فزا.

زمین جان گرفت و دَم جان افزای رحمانی، کالبد و پیکر مرده و فسرده آن را به چرخه حیات بازگرداند.

زمین همین که چشم گشود خود را قدافراشته در برابر رسولی از رسولان الهی دید که مأموریت داشت کفی از خاک سینه اش را، که عصاره وجودش بود، برگیرد، تا سفر خاک به عالم پاک آغاز گردد.

در هنگامِ این هنگامه بود که فرشتگان، فوج فوج به سوی نهانِ نهادِ زمین، بال گشودند، تا مگر به گوشه ای از راز سینه سر به مُهر آن، دست یابند و ببینند و دریابند چسان مشتی از خاک و جرعه ای از آب، در دل زمین، در لایه های زیرین آن در هم می آمیزند و از این گِل بویناک، گُلِ سرسبد آفرینش پدیدار می شود، و بر دنیا چیرگی می یابد و با تواناییهای شگفتی که دارد، هم می تواند به پایه ای برسد که گوهر تابناک وجود خویش را به زوایای تاریک و تباهی گرفته جهان بتاباند و جهان را در پرتو خود بگیرد و نگذارد تاریکی و تیرگی به زوایای آن راه بیابد و به مقام قرب الهی دست یابد و هم می تواند به سوی تباهی ره پوید و تباهی بر تباهی افزاید و جهان را در تاریکی فرو برد و فساد انگیزد.

فرشتگان در حیرت بودند و نمی دانستند آن چه را خدا می دانست. چه رازی در آفریدن این آفریده است. آفریده ای، با ترکیبی از: شهوت، غضب، عقل و اراده و اختیار، بی گمان فسادانگیزی خواهد کرد و راه تباهی را پیش خواهد گرفت.

سرشت شهوت و غصب، با سلاح تدبیر و اختیار، چون در عالَم سر برآورد و این قوا، با نیروی عقل، به کار افتد، حد و مرزی نمی شناسد، همه چیز، حتی وجود خود آدمی را نیز به تباهی می کشد: »یفسد فیها« چون خشم اش زبانه کشد، بی پروا، خون می ریزد: »یسفک الدماء«.

جهان هستی می بایست دگرگون می شد و از یک نواختی و ایستایی به در می آمد و دمادَم و پیاپیوسته، دستخوش دگردیسیهای شگفت و حیرت انگیز می گردید و این رستاخیز بزرگ، با نیروهایی که بر مدار جبر حرکت می کردند و در دایره خاص و به دور از ابتکار و آفرینندگی و اختیار، و بر کنار از هر گزندی از هوی و هوس و شهوت و غضب به آستان وجودشان، و بی بهره از رشد عقل و شعور و حرکت و اوج گیری از مقامی که دارند، به مقامی والاتر، ممکن نبود به حقیقت بپیوندد.

موجودی، با خمیره و ترکیبی ویژه می بایست پا به عرصه بگذارد که تا بی کران، عقل و شعورش توان پرواز داشته باشد و بتواند آثار اعمال خود را درک کند و دریابد و قدرت تصرف در جهان را داشته باشد و به مقام والای جانشینی در زمین دست یابد.

فرشتگان می انگاشتند هدف از خلقت، تسبیح و تقدیس است، همان کاری که خود انجام می دادند. از بیرون محیط محدودِ علم و عمل خویش آگاه نبودند. از این روی آن گاه که آگاه شدند و خداوند آنان را آگاهانه که آفریده جدیدی با سرشت و خمیره ای ویژه و آمیخته از شهوت و خشم، اراده و عقل، بناست روی سیاره خاکی قد افرازد، زبان به خرده گیری گشودند و از نافرمانیها و فسادگریهای آفریده جدید، با توجه به سرشت و خمیره اش سخن گفتند و از جایگاه خود که مدام در رکوع اند و سجود و در حال تسبیح و تقدیس و اصلاح گری و کمال بخشی.

خداوند باید فرشتگان را از وادی حیرت می رهاند و راز اسکان این موجود را در زمین برای آنان آشکار می ساخت و فرمود: »انّی اعلم ما لا تعلمون«.

گام نخست این که بدانید: من آن چه را می دانم، شما نمی دانید. اگر می دانستید، در وادی حیرت در نمی ماندید و بر این آفرینش خرده نمی گرفتید و فسادگری آدمی، این همه بزرگ برای شما جلوه نمی کرد که از من بخواهید از اصل خلقت و جانشینی آن دست بردارم.

خداوند برای این که راز آفرینش آدم را بنمایاند و این که چرا او را و هر انسانی که در هر زمان و مکان از نسل او پدید خواهد آمد، به جانشینی در زمین گمارده و زمامِ زمین و کشف نیروها و ثروتهای موجود در آن و نیز بهره گرفتن از آن ثروتها را به او واگذارده، پرده از تواناییهای آدمی برای درک حقایق هستی برداشت، بدین گونه که: »علّم آدم الأسماء کلّها«.

آدم، در این آزمون، شگفت درخشید و به درک و فهم دقیقی از موجودات و اشیاء و نام و نشان و ویژگیهای آنها دست یافت و استعداد و توانایی خود را در این که تمام پرورده های آفرینش را از زیر پرده خفا در بیاورد، آشکار ساخت و شایستگی خود را برای فرا رفتن بر کرسی خلافت، به روشنی بروز داد. و نشان داد می تواند در زمین آفریده ها را به ثمر و نتیجه برساند و ارزش و برتری هر یک را بر دیگری جلوه گر سازد و آن چه را قدرت نخستین می سازد، او بپردازد و آثار و خواص آنها را با حکمت و عقل، آشکار سازد.

آدم، پس از این آزمون دقیق، فرمان یافت آن چه را آموخته، حقایقی را که دریافته، به فرشتگان عرضه بدارد. آدم عرضه داشت.

خدا به فرشتگان فرمود: مرا خبر دهید از نام موجودات و از آن چه آدم می داند و آموخته است از حقایق و اسرار هستی؟

فرشتگان از پاسخ گویی درماندند و به سنگینی و دشواری کار پی بردند و دریافتند چه بسیار کم می دانند و محدودند و نه در دریاها و اقیانوسها شناورند که در برکه های کم عمق مدام شناورند و در مداری معین در حرکت اند:

»و ما منّا الاّ و له مقام معلوم«

از ما کسی نیست، جز آن مقام و شغل او معلوم است

»و انّا نحن الصّافون«

همانا ما صف کشیدگانیم.

]کارهایی که به ما واگذار شود انجام می دهیم[

»و انّا لنحن المسبّحون«۱

همانا ما تسبیح گوییم.

از این روی، آن گاه که عظمت کار خداوند و تواناییهای شگفت انگیزِ آفریده زمینی را دریافتند، از در عذرخواهی درآمدند و گفتند:

»… سبحانک لا علم لنا الّا ما علّمتنا انک انت العلیم الحکیم.«۲

تو بس منزهی، ما را جز آن چه تو به ما تعلیم داده ای، به چیزی آگاهی نیست.

همانا تویی خداوند دانای حکیم.

بدین سان، زمامِ زمین به آدم سپرده شد و فرشتگان، فرمان یافتند انقیاد کنند و سر بر آستان انسان بسایند و از او فرمان برند.

فرد فرد آدمیان، زن و مرد، از آغاز تا انجام، این مقام را دارند. هر فرد آدمی در اندازه و حد قدرت و توانایی عقلی خود و درک اسماء و تصرف در آنها »خلیفه« است و خلفای برگزیده، کسانی اند که استعدادهای نهفته بشری را به سوی خیر و کمال به پیش می برند و جایگاهی را که خداوند به آنان داده، استوار می سازند.

در این آزمون بزرگ، روشن شد، نخست آن که، آدمی، از قدرت و توانایی فکری و عقلی برای فراگرفتن اسماء، ویژگیها و نشانه های ذاتی آنها برخوردار است. دو دیگر، قدرت تصرف و تدبیر و آشکار ساختن آن ویژگیها را در صحنه طبیعت دارد و سه آن که: احاطه عقلی بر اسماء و صفات ملائکه دارد.

حال که چنین است و اساس آفرینش بر این آموزه وَحیانی روشن و زلال استوار است و این چیزی نیست که به آیین وَحیانی ورای آیین وَحیانی دیگر بستگی داشته باشد و ادیان توحیدی، اگر غبار تحریف چهره آنها را کدر نکرده باشد، همه، این اصل را مدار حرکت خویش قرار می دهند، پس دو نیم کردنِ آدمیان، نیمی را مرد و نیمی را زن، و زن را، تنها به خاطر جنسیت، از شمول این اصل فراگیرد خارج کردن و او را از مقام والای خلیفهاللهی پایین آوردن، برخلاف جریان هستی و آفرینش، شنا کردن است و به دور از حقیقت و واقعیت عالَم هستی.

آدمی، چه مرد و چه زن، در هر زمان و مکان، خلیفه خداست در زمین، یعنی انجام امری به او تفویض شده که اگر او نبود، گمارنده خلیفه ]خود خدا[ باید به انجام آن می پرداخت:

»هوالذی فوّض الیه الامور التی لولاهُ لاَتی بِها المُخلِف. «

به گردش در آوردن چرخ زمین و برون آوردن و کشف ذخائر آن و به کار بستن آنها در جهت سعادت و بهروزی انسانها، مبارزه با فقر و جهل و آلودگیها و پاک کردن آلودگان و شکوفاسازی استعدادهای نهفته، غبارگرفته و به دور مانده از گردونه زندگی و کشف و هدایت آنها به سوی رشد و کمال، رسالتی است بزرگ بر دوش خلیفگان خدا در زمین که بی گمان، با آراستنِ جان و دل خود با صفات رحمانی، و زنده نگهداشتن روح و روان خود با دَماندن دَمادَم نفحه رحمانی ممکن می گردد.

راه های آسمان، برای اوج گیری و آسمانی و رحمانی شدن انسان و آراسته شدن او به صفات الهی و خوی گری به آنها، همیشه و در همه آن، باز است.

انسان می تواند به تمام صفتهای الهی، مگر صفتهایی که ویژه ذاتِ باری تعالی و از لوازم وجوب وجود اوست، خود را بیاراید و طاق دل و جانِ خود را به آنها آذین بندد و چلچراغ اسمائی را که آموخته در رواق رواقِ جان خود بیفروزد.

اطلاق اسماء و صفات بر باری تعالی و »خلیفه« که مَظهَر صفات اوست، بر نَمَط و اسلوبی یکسان نیست.

اطلاق آنها بر خدا ذاتی و بر سبیل وجوب است و بر خلیفه بنا شده بر اکتساب. صفات، جز بر قادر متعال، بر کسی اطلاق نمی شود و اطلاق بر خلیفه، به اعتبار سیر اوست در صراط عزیز حمید.

این چشم اندازِ بس روشنی است که قرآن از انسان ترسیم می کند، بدون آن که جنسیت را در این نگاهِ زلال دخالت بدهد.

در این نگاه، آدمی، مرد و زن، هم روح و روان اش با پیوند با سرچشمه خوبیها و پاکیها کمال می یابد، دامن می گسترد، از آلودگیها و گندابها، دامن می گیرد و به »روح«ها و »روان«ها عطر ناب می بیزد و نسیم جان فزا می وزاند و هم فکر و عقل اش شکوفان می شود و ژرفا می یابد و نیز اختیار، که بنیادی ترین و مهم ترین سرمایه اوست، در مداری درست، دقیق و هدف مند و بر اساس صلاح و سَداد فرد و جامعه به حرکت در می آید و زمامِ »اختیار« در دستان توان مند و عقال عقل صاحب اختیاری قرار می گیرد که به اوصاف الهی خود را آراسته و زمینه های فسادانگیزی و تباهی گری را در خود خشکانده و نمی گذارد قوّه اختیارش، بی لجام و سرکشانه به هر سوی بتازاند.

زیبایی این نگاه و چشم نوازی، روح و جان افزایی چشم اندازهای آن، کرامتی است که آدمی در منظومه فکری قرآن دارد. کرامتی که از هر زاویه ای که بدان نگریسته شود، زیبایی و رخشندگی اش دیدنی است و تحسین برانگیز.

آن گاه که خداوند گِل آدم رادر چهل صباح سرشت:

»خمّرتُ طینه آدم بیدی اربعین صباحاً«۳

و به آن صورت بخشید و در آن از روح خود دمید:

»فاذا سَوّیتُهُ و نَفَختُ فیه من روحی«

برتر از فرشتگان نشانیدش و در زیر بارش کرامت خویش قرارش داد و به »لقد کرّمنا بنی آدم« مفتخرش ساخت و برّ و بحر و فرشتگان ارضی را فرمانبرش.

در سُرابستان کرامت خداوندگاری، به فرمان خدا، همه پدیده ها و آفریده ها، به صف ایستادند و کمر به خدمت بستند، تا زمینه را برای بهره برداری آدمی از دریای بی کرانِ کرامت الهی فراهم آورند و آبشخورها را، یکی پس از دیگری، برای فرودآیی او آماده سازند.

آدمی، از آن آنی که چشم به جهان گشود، خود را بر لبِ دریای ناپیدا ساحلِ کرامت الهی دید، با آبشخورهای زیبا و سازوار با توان و استعداد و فراخور ذهن و فکر خویش.

باید از آموختن می آغازید که باب نابی بود برای ورود به باغ دلگشای زندگانی لبالب از عزّ و جاه، سروری و زمامداری زمین و زمینیان.

باید تمام وجود گوش می شد و »اسماء« را می نیوشید و معانی آنها را از زبان خداوند می آموخت، رمز ورود به جهان. سرّ بزرگی که هیچ سینه ای گنجایی آن را نداشت. هیچ سینه ای، نمی توانست آن را بر عرشه خود بارکند و دریاها و اقیانوسهای موج خیز و طوفان زای زندگی خاکی را بپیماید که بی گمان از هم فرو می پاشید.

جهان، سرتاسر تاریک بود و غرق در دریای ظلمت و هیچ روزنه ای رو به روشنایی نداشت. آدمی باید در پرتو چراغ آموخته هایش پا به جهان ظلمت گرفته و دیجور می گذارد.

او که سخت صیقل خورده بود و مراحل و ادوار طولانی و توان فرسای آفرینش را پیموده بود، این شایستگی را یافت که به بارگاه ربوبی بار یابد. بارگاهی که در حصار فرشتگان قرار داشت و هیچ آفریده و موجودی را به آن راه نبود. درها، به اذن خدا، گشوده شد و آدمی برای آموختن و یادگیری نام و نشان و صفات موجودات، به پیشگاه باری، بار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.