پاورپوینت کامل مهم ترین پناهگاه دادخواهان در تاریخ معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مهم ترین پناهگاه دادخواهان در تاریخ معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهم ترین پناهگاه دادخواهان در تاریخ معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مهم ترین پناهگاه دادخواهان در تاریخ معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

ایران، به چهار راه حوادث بدل شده بود. از هر سوی حادثه ای هراس انگیز گریبان گیرش بود. از یک سوی، زمامداران خودسر، خون مردم را می مکیدند و خرمن هستی شان را می سوزاندند و از دیگر سوی بیگانگان و هرج و مرج طلبان به هر سوی می تاختند و خون می ریختند و غارت می کردند. و اینها افزون بود بر رنجی که مدام از سلطه خوانین و اربابان، با تن های خسته خویش می کشیدند و قحطی که خانمان شان را از هم می گسست. زمامداران، کارگزاران، حاکمان محلی و… نه تنها پناه شان نبودند که گرگ شان بودند و مردم در این هنگامه بی پناهی، گاه مجالی می یافتند، سرآسیمه به علما پناه می آوردند که شاید بتوانند لختی در برج و باروی معنوی آنان بیاسایند. تاریخ، گواه این امر است. حوزه های علوم دینی، درطول تاریخ، پناه بی پناهان بوده اند. این کانونهای معنوی، به مثابه مردمی ترین نهاد با مردم همراهی نشان داده اند و درهنگامه هایی که نظامهای اجتماعی از وظیفه خود سرباز زده و زمامداران از سامان دادن به نظام اجتماعی، ناتوان بوده اند، و یا خود، موجب نابسامانی شده اند، علما پا به صحنه گذاشته و بار رنج و درد و دشواریهای گوناگون را به قدر وسع و نفوذ خود، از دوش مردم برداشته و در فراهم آوردن امنیت وآرامش عمومی نقش ایفا کرده اند و یا به زمامداران دغدغه مند و همراه مردم کمک کرده اند. چیزی که جامعه شناسان از آن به دفاع غیرعامل یاد می کنند و حتی دولتها بخشی از امکانات و بودجه خود را به تقویت آن اختصاص می دهند.۱

تاریخ نگاران از نقش کارساز و تعیین کننده روحانیون در پاسخ به تظلم خواهی مردم، فرازها و بُرشهای مهمی را در تاریخ ثبت کرده اند. این تکلیف اکنون نیز پابرجاست. به گفته رهبر معظم انقلاب اسلامی:

»تکلیف دوم ]روحانیون[… مجاهدت برای مردم است. اگر انقلاب پیروز هم نشده بود، این تکلیف بود. همیشه علمای ما برای مردم کار و تلاش می کردند، زحمت می کشیدند، فقرا را پاسداری می کردند، و به آنها رسیدگی می کردند. دأب و روش علما این بود… دأب اصلی بر این بود که به فقرا و طبقات ضعیف کمک کنند و برای حفاظت از آنها، در مقابل زورگو بایستند; در مقابل خان بایستند; در مقابل سلطان بایستند. اصلاً علمای ما… همیشه به این معنا معروف بوده اند… این دأب علمای شیعه و علمای امامیه بود که با ضعفا خوب بودند و به آنها کمک می کردند و باحکومتهای طاغوت و قدرت مندها در می افتادند.«۲

عالمان اسلام درانجام این وظیفه دینی وانسانی، راه های بسیاری را پیموده و از تجربه های گوناگون، بهره برده اند که نظامهای جدید حمایتی، امنیتی با هزینه های بسیار نتوانسته اند، جای آن را پرکنند. به چند نمونه از راه هایی که علما در راه رفع ستم از مردم پیموده اند و در کارنامه آنان بازتاب یافته است، اشاره می کنیم:

۱. اندرز و موعظه

سرشت انسانها با مهرورزی و دادگری تنیده است. غبارغفلت و جهالت و تعصبهای کور و نابخردانه، فطرتها را می پوشاند. تذکر و یاد آوری ارزشها، مایه های درونی را بیدار می کند و غبارها را به یک سو می زند. علمای دین، از این وسیله معنوی دررفع ستم از مردم، در جای جای سرزمینهای اسلامی به نیکی استفاده کرده اند. علما و روحانیان، در مساجد و مجالس ارزشهای متعالی و حلال و حرام را به مردم باز می گفتند و در پرتو تعالیم قرآن و سنت واندرزهای نبوی و علوی، زمامداران و تیول داران ستم پیشه را از ستم به خلق خدا بر حذر می داشتند. علما با جمله های حکیمانه، دقائق اخلاقی واجتماعی را به مردم می گفتند و داروهای تلخ هشدار دربرابر بداندیشیها و نامردیها را درلفافه های سرگذشت تلخ و شیرین پیشینیان به حاکمان مردم ستیز می نمایاندند. این شیوه، در کاستن از ستم آنان به مردم، مؤثر بود.

نامه ملاصادق قمی (۱۲۹۸ق( به ناصرالدین شاه، نمونه ای از اندرزگویی علما به شاهان خواب زده و خود خواه دوره قاجار است. وی در این نامه، رسالت پیامبران را ایجاد عدالت ورواج مکارم اخلاق برشمرده و با استفاده از آیات قرآن و نهج البلاغه و عبرتهای تاریخ، به آسیب شناسی حکومتها پرداخته و نارضایتی مردم را از مهم ترین عوامل زوال آنها دانسته است و به شاه، نسبت به آه نیمه شب مظلومان هشدار داده است. در این نامه، مردم ودیعه وامانت الهی، در نزد حکومت گران دانسته شده و علمای دین، فرستادگانی از جانب پیامبران تا پیوسته خطاب به زمامداران از مدارای با خلق خدا سخن بگویند و حق آنان را گوشزد کنند.

قمی، درجای جای نامه طولانی خود از مشاهدات عینی خود از برخورد کارگزاران شاه با مردم، با وی سخن گفته که چگونه بی نظمی و بی سامانی تار و پود کشور را از هم گسیخته و هرکس به دلخواه رفتار می کند و کارگزاران دولت در فساد و رشوه و زراندوزی وغارت بیت المال، با یک دیگرمسابقه گذاشته اند و تأسف بار این که اینان، آیینهای شریعت را افسانه می خوانند ودین وجماعت را به هیچ می گیرند و یادآور می شود: باید تا کار از کار نگذشته کاری کرد و بر این بلای پنهان و وبای فراگیر راه گرفت:

»… آن مواهب بی پایان و آن عطایای بی کران، که باید به عامه رعایا عاید شود، انصاف و عدل است، که هیچ مملکت و هیچ رعیت آرامش و آسایش نداشته و ندارند، الا به این خصلت حمیده و این صفت پسندیده. خلفا در این معنی، اهتمام تمام داشته اند و پیوسته در مجالس خود علما و وعاظ را ملتزم نموده، ایشان را به ذکر مواعظ و نصایح مدح و انصاف، مأمور بلکه مجبور می نمودند، تا از آثار پسندیده که نتایج عدل است، همه روزه محظوظ باشند، و از اختلال مملکت و ملت که نتیجه ظلم و جور است، محفوظ مانند… با این خصال، ایشان را خلفای جور می گویند. در دنیا با این لقب زشت و در آخرت محروم از بهشت خواهند بود; چرا که در اظهار یک کلمه حق مضایقه کردند… غیر از وجود مسعود همایون، همه کس قدرت بر ظلم دارد، بلکه غالباً غیر از ظلم، پیشه ای ندارند و از کلام حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، اندیشه ای:

لا تظلمن اذا ما کنت مقتدراً

تنام عیناه و المظلوم منتبه

فالظلم مقدره یفضی الی الندم

یدعو علیک و عین الله لم تنم

مباشرین امور دیوانی، که گاهی »امناء« و گاه »اولیاء« و گاه »رجال« و گاه »ارکان« خوانده می شوند، جمعی کسبه شده اند که لیلاً و نهاراً، معامله می کنند، هر حکم که درباره هر یک از ایشان می شود، اغماض و اهمال را فرض می دانند، و قرض می دهند، تا در خوردن مال دولتیان یا اتلاف جان و مال مسلمانان، با اضعاف، بلکه به آلاف استرداد کنند…. اگر بعد از قرنی، یک نفر پیدا شود که در احقاق حق و رفع ظلم، سیف قاطع باشد، او را به فساد عقیده و سوء طریقه نسبت می دهند!ای کاش قدری از این فساد عقیده برای ایشان پیدا می شد که این همه عدالتها و انصاف مهمل و معطّل نمی ماند!.. این اُمنا غیر از کارهای خود، هیچ امر را کار نمی دانند و به درد احدی نمی رسند!… بر این مشت رعایا رحم کنید، از دست رفتند، فریادرس ندارند، چیزی برای ایشان باقی نمانده است. بضاعت و سرمایه که هزار رعیت به آن تعیش می کنند، اسباب یک اطاق شد و ملکی که هزار نفر به آن نان می خورند، به خرج طویله امیری و وزیری رفت! چه بلائی شدند بر جان و مال مسلمین…. می ترسم این مظلومین از این درگاه مأیوس شوند و )رو( به درگاه قاضی الحاجات ببرند… از آه مظلومین باید ترسید… «۳

ایران درجنگ جهانی اول و دوم، درآشوب و قحطی گسترده ای فرورفت. با وجود اعلان بی طرفی، درهردو نبرد جهانی، ایران به وسیله انگلیس و روسیه اشغال گردید و مصائب بی شماری برای مردم به بارآورد. افزون بر از بین رفتن عزت وحرمت وکرامت واستقلال کشور، مردم از نظر معیشت درتنگنای عجیبی قرار گرفتند، چنانکه دربسیاری از شهرهای ایران مردم از گرسنگی می مردند:۴

»غله وارزاق را جبرا وعنفا برای متفقین می خریدند. مردم گرسنه بودند و نان نایاب بود واگر هم پیدا می شد به قدری بد بود که قابل خوردن نبود… انگلیسیها مشغول خریدن اجناس وغلات بودند که بیچارگی وگرسنگی را چند برابر کردند… مردم برای تقسیم گوشت مادیان مرده، با کارد دعوا می کردند… «۵

قشون اشغال گر، گاه انبارهای غله رابدون پرداخت بهای آن تخلیه می کردند.۶

همه شرایط برای غارت اموال مردم فراهم بود. قحط و غلاء و فتنه های سیاه قومی و عشایری شرایط را برای یغما و چپاول اموال مردم فراهم ساخته بود و تعصبات مذهبی، هر مانعی را از راه برمی داشت. اشرار گرسنه، غله و خوراکی را که به شهرها حمل می شد، غارت می کردند. ناامنی به قحطی وگرسنگی دامن می زد و مانع از رسیدن آذوقه به مردم می شد. افراد سست باور، حلال و حرام را به چیزی نمی شمردند و مردم را تشویق می کردند، از هر راهی خود را سیر کنند. افکار وارداتی از روسیه شوروی نیز به اباحی گری دامن می زد و راه را بر هرج و مرج می گشود. علما درکنار مردم با راهنمایی و عمل، به مقابله با دشواریهای جنگ برخاستند. روحانیون بیدار، از مردم و دولتمردان می خواستند دربرابر فتنه های دشمن هوشیار باشند و از عزت وکرامت کشور دفاع کنند.

میرزا رضا دامغانی، از شاگردان آخوند درجریان جنگ اول، مردم را به وحدت و همدلی دعوت می کرد واز آنان می خواست فریب وعده های روس وانگلیس را نخورند و با مروت و مواسات و همدلی، دشواریهای زندگی را برخود آسان سازند. وی درباره خسارتهای اشغال ایران به وسیله بیگانگان سروده های ارزنده ای به دو زبان عربی وفارسی انشاء کرده است از جمله:

شحنه نهان گشته است و فتنه پیدا

ملک به تاراج رفت وخانه به یغما

وای برآن ملک کزجنوب وشمالش

راه بیابند راهزنان اروپا

پایه چوشد سست خانه دیرپایید

گرچه به ظاهر بود چوگنبد مینا

ما به قمارحریف یکسره ماتیم

مجلس و شاه و وزیر محو تماشا

گرچه تمام حدود ما شده تهدید

رای به تمدید داد مجلس شوری

پشت چو برقبله کرد امام ندارند

چاره جماعت به غیرقصد فرادا…. ۷

درشرایط بحرانی ناشی از اشغال کشور، علمای درصحنه، از کارگزاران کشور می خواستند نیازهای معیشتی مردم را بر درخواستهای خارجیان پیش دارند و تا رفع گرفتاری مردم، غلات را به ارتشیان بیگانه نفروشند.

آیت الله سید مرتضی پسندیده )برادرامام خمینی( که همراه و همگام با علما در جریان جنگ خانمان سوزِ جهانی دوم، در تأمین امنیت و رفاه مردم، به طور گسترده تلاش می کرده، در برگی از خاطرات خود آورده است:

»درسال ۱۳۲۰… نظام الدوله آشتیانی رئیس دارایی گلپایگان و خمین و خوانسار… علیه من گزارش داده بود که با انگلیسیها مخالف است و مانع فروش گندم واجناس به انگلیسیهاست. )مطلب هم صحیح وهم ناصحیح بود( چون می گفتم اول باید نان و خوراک ایرانیها تأمین شود و مازاد برای متفقین باشد. «۸

واعظان خیراندیش و زمان شناس، بازرگانان و پیشه وران را به یاری رساندن به گرسنگان سفارش می کردند و از مزرعه داران و بازرگانان و بازاریان، می خواستند، با بندگان خدا مدارا کنند و از احتکار و کم فروشی بپرهیزند.۹ علمای بزرگ، هماره دراندیشه مردم بینوا بودند و بخصوص از نظارت بر بازار و بازاریان غافل نبودند و به تاجران اندرز می دادند و یادآور می شدند: مباد، آز و زراندوزی شما را به سوی ثروتهای باد آورده و حرام بکشاند که آه بینوایان، زندگی سوز است. وعظ و موعظه درامنیت و ثبات اقتصادی نقشی کارساز داشت. شیخ عبدالکریم حائری مجلسی مخصوص برای بازاریان داشت و برای آنان صحبت می کرد.۱۰

علمای دین به توده های درمانده نیز سفارش می کردند شکیبایی پیشه کنند و فقر وگرسنگی آنان را از راه به در نبرد و بی چیزی آنان را به طغیان نکشد. پیش نمازهای مساجد، مرزهای حلال و حرام را برای مردم بیان می کردند، واز نمازگزاران می خواستند بی قانونی نکنند. آموزه های دینی به مردم درس نظم پذیری و صبر و بردباری می آموخت و سبب می شد مردم متدین، گرسنگی را به جان بخرند و دست به اموال دیگران دراز نکنند. نیروی ایمان و معنویت، راه را برکشتار و غارت و تجاوز به دیگران می بست و زمینه را برای امنیت عمومی فراهم می آورد:

»درخانه مرد روستایی از گندم خبری نبود و زنش فریاد می کشید که او گندمها را بار الاغ کرده که برود به کدخدا پس بدهد. از روستایی پرسیدند برای چه می خواستی گندمها را پس بدهی؟ پاسخ داد این مال حرام است و من نمی خواهم با خوردن مال حرام به جهنم بروم. «۱۱

به گزارش شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد (۱۳۶۰) از آن دوره، یکی از علمای تهران با جوانی متجدد مآب همسفر بوده و سخن از نیروهای اثرگذار درجامعه، به میان می آید. جوان، نقش روحانیت را درپیشرفت جامعه انکار می کرده است. در جریان سفر، حادثه ای روی می دهد و دارایی آن جوان، که مقداری میوه بوده، در بیابان پراکنده می شود. مردم گرسنه آن را برای خود جمع می کرده اند. جوان سرگردان می ماند واز دستش کاری برنمی آید. عالم دینی به کمک جوان می آید و فریاد برمی آورد:

»مردم، شما مسلمانید خوردن این مال حرام است. با خوردن این میوه ها، جوان را از هستی ساقط نکنید، از خدا شرم نمایید واز روزحساب و قیامت بترسید«

وی با اندرز، مردم را از چپاول دارایی جوان باز می دارد و به علاوه، می افزاید:

»ای مردم! خدمت به مسلمان در نزد خداوند اجر و پاداش دارد که کم تر عمل مستحبی از نظرارزش به پایه آن می رسد. بیایید برای رضای خدا همگی به این جوان کمک کنیم ومیوه های پراکنده او را از بیابان جمع آوری کنیم«

مرد عالم، پس از آن که مردم را از خوردن میوه های مرد جوان بازداشت و با کمک آنها میوه های پراکنده بر روی زمین را جمع آوری کرد، رو به جوان کرد و گفت:

»بخشی از خدمات روحانیت به اجتماع از این قبیل است.«۱۲

دردوره دفاع مقدس (۱۳۶۷۱۳۵۹) و هجوم حزب بعث عراق به ایران، زمینه برای احتکار و گرانفروشی فراهم بود. بازار نقش بی بدیلی درتوزیع کالاهای مورد نیاز مردم برعهده داشت. امام خمینی، علما و مراجع تقلید، مراقب بازار بودند و بازاریان را از کم فروشی و ستم به مردم برحذر می داشتند. تا مبادا خنّاسان در بدنه این کانون مهم اقتصادی رخنه کنند و با سوء استفاده از فضای جنگ وانهدام کارخانه ها و مراکز تولیدی، خون مردم را در شیشه کنند.

از امام امت اندرزهای ارزنده ای برای بازاریان دردوره جنگ به جای مانده است، از جمله:

»بازار باید مظهر تام اسلام و عدالت باشد. بازار باید احتراز کند از چیزهایی که مخالف دستورات اسلام است و اقبال کند به آن چیزهایی که موافق دستورات اسلام است. از ربا بازار باید مُطهّر باشد. اگر در بین بازاریها اشخاصی باشند که خدای نخواسته ربا می خورند، خود بازاریها آنها را نصیحت کنند. مبادا یک همچو مرضی توسعه پیدا بکند و مملکت ما را به نابودی بکشد. رباخوری، بازارها را از بین خواهد برد. مردم را خواهد تباه کرد. مبادا خدای نخواسته در بین بازار یک همچو معصیت بزرگی، که در رأس معاصی، خدا قرار داده است و آن را بالاتر از زنا و در حکم مقاتله با خدا قرار داده است ]باشد[. مبادا یک وقت در بازار یک همچو امری باشد. و انصاف نیست که در بازار گرانفروشی باشد. در موقعی که مردم ایران، زن و بچه مردم ایران برای جنگ زده ها دارند از منافع خودشان می گذرند و آن چیزی که دارند هدیه می کنند، مبادا در یک همچو موقعی در بازار، اشخاصی پیدا بشوند که گرانفروشی کنند که موجب فلج مردم و ناراحتی مردم بشود. اگر خدای نخواسته از اعمال ما، یک شکستی واقع بشود به اسلام، مسؤولیت ما پیش خدای تبارک و تعالی بسیار بزرگ است. «۱۳

۲. اصلاح ذات البین

از کارهای سازنده علما در پاسخ به دادخواهیهای مردم، اصلاح ذات البین بوده است. درگذشته وعاظ و ائمه جمعه و جماعات، مهم ترین نیروی بازدارنده و مهار کننده نزاعهای فردی وگروهی بوده اند. مردم به روحانیون، به مثابه پدر معنوی خود نگاه می کردند. توده ها به علما اعتماد داشته و دررفع کدورتها و نزاعهای پیش آمده از آنان کمک می گرفتند. روحانیون با استفاده از این گنجینه معنوی، درگیریهای میان مردم را برطرف می کردند.

عرصه کار علما، هم فتنه ها، آشوبها و درگیریهای پدید آمده میان طوایف شیعه را در برمی گرفت و هم آن چه پیروان مذاهب اسلامی را به دو دستگی و پراکندگی می کشاند و هم شکافهایی که بین دولت و مردم به وجود می آمد. علما با گام در راه اصلاح ذات البین، خرابیهای پدیدآمده را ترمیم و بازسازی می کردند و دلها را به هم نزدیک می ساختند و از تباه شدن »حق« افراد جلوگیری می کردند. به تلاش بر می خاستند، از بزرگ ترین اختلاف و نزاع و کشمکش، تا کوچک ترین آن را با سرانگشت تدبیر حل کنند.

برطرف کردن اختلاف زن و شوهر، سازش میان ورثه و نزاع کنندگان بر سر ملک و آب، بیش تر با تدبیر و صلاح اندیشی علما و واعظان و پیش نمازهای مساجد انجام می گرفت و نوبت به محکمه و شاهد و مدعی و منکر نمی رسید. شیخ عبدالکریم خوئینی (۱۳۱۷ش( از مجتهدان پارسای قزوین بود، نفوذ کلمه داشت و مردم به سخنان و اندرزها و حرکتهای اصلاحی وی، اهمیت ویژه می دادند و برای آرامش بخشی به خانواده ها و از میان برداشتن اختلافها و پایان دادن به نزاعها، خود را به زحمت می انداخت. نوشته اند:

»]در یک روز گرم تابستانی[ زنی نزد وی رفت وگفت شوهرم مرا از خانه بیرون رانده است، وسیله شوید تا مرا دوباره بپذیرد. شیخ درآن هوای سوزان به همراه زن به خانه شوهرش رفت. هرچه یاران گفتند از قول شما به شوهرش می گوییم و مناسبت ندارد، شما خود این کار را انجام دهید. آن بزرگ قبول نکرد. به درخانه مرد رسید در زد. شیخ گفت من به شفاعت آمدم که زن را درخانه بپذیرید. آن مرد گفت که با شفاعت شما، درآینده، این زن خانم و من غلام حلقه به گوش او خواهم بود، از مقام زنی هزاران مرتبه بالاتر شده. آن گاه شیخ به یاران گفت: با پیغام شما این مقام و این مرتبه برای زن به دست نمی آمد. این اثر آمدن من بود. «۱۴

درگذشته، اختلافها روی زمین: خرید، فروش، اجاره، حد و حدود و… بسیار بود، بویژه بین مردم خطه شمال ایران. مردم این خطه برای پایان دادن به درگیریها، گرفتاریها و رسیدن به حقوق خود، بیش تر به نزد علما و مجتهدان می رفتند و از آنان مدد می گرفتند. آیت الله کوهستانی، یکی از آن علمای منطقه بود که با جایگاه معنوی و نفوذ کلام خویش، به روستاها، بخشها و خانواده ها آرامش را بر می گرداند و احقاق حق می کرد. آیت الله کوهستانی (۱۳۵۱ش(، مردم را از سراسر مازندران به روستای کوهستان بهشهر می کشاند. این فرزانه روستانشین، دشوارترین مسائل مورد نزاع را با قدرت معنوی و زبان موعظه رفع می کرد. بیان گرم و پرمهرش، چونان آبی سرد، آتش فتنه را خاموش می ساخت. نزاعهای خانمان سوز بسیاری به برکت وجود وی در آن منطقه، به مودت تبدیل شد:

»بارها مشاهده شده است کسانی سالیان دراز شکایتها و پرونده های قطوری در دادگستری داشتند و رسیدگی نمی شد; اما وقتی به ایشان مراجعه می نمودند، معظم له با نفوذ کلمه، و با مهربانی نزاع و اختلاف وکدورت را تمام می کرد و آنان را به برادری وگذشت توصیه می کردند. به راستی او در وصل و پیوند دلها و ایجاد روح اخوت بین مومنان موفق وکم نظیر بود. «۱۵

برقراری پیوند میان دولتهای اسلامی از دیگر کارکردهای علمای ربانی و هشیار بود. به برکت میانجی گریهای آنان، در برهه های گوناگون، چه بسیار از خون ریزیها جلوگیری شد و اموال و نوامیس مردم، از گزندها در امان ماند.

علمای بزرگ در همزیستی مسالمت آمیز دولتهای ایران و عثمانی، بسیار نقش آفرین بودند.

سید سراج الدین وهاب حسنی (۹۳۷) پیش از پیدایش صفویه شیخ الاسلام آذربایجان بود. وی در جریان درگیریهای خونین سال ۹۲۰، میان ایران و عثمانی، برای خاموش کردن آتش جنگ رهسپار باب عالی شد. رسالت خود را به خوبی انجام داد واز گسترش جنگ جلو گیری کرد. سید سراج، درجریان این میانجی گری، رنجهای بسیاری را بر دوش کشید. به فرمان سلطان سلیم زندانی شد و تا پایان زندگی سلطان عثمانی در زندان به سربرد. پس از مرگ وی با احترام آزاد شد.۱۶ درگیریهای خونین، تباهی آفرین بین نادرشاه افشار و دولت عثمانی نیز با میانجی گری و تلاش علمای نامور خاموش گردید.۱۷

خاندان کاشف الغطاء، شیخ جعفر کبیر (۱۲۲۷) فرزندان و نوادگان وی، در برقراری صلح، همزیستی مسالمت آمیز و دوستی میان حکومت ایران و عثمانی و مردمان دو کشور در تاریخ معاصر، سهم بزرگ و فراموش ناشدنی دارند. اختلاف دولتهای ایران و عثمانی برسر مسائل مرزی، دو دولت همسایه را بارها با هم درگیر کرده بود. انگلیس و روسیه تزار نیز، آتش بیار معرکه بودند; تا دو دولت اسلامی همدیگر را ناتوان کنند و از پای درآورند.

شیخ جعفر کبیر، در بهبود بخشیدن به روابط ایران و عثمانی کوشش می کرد. همو بود که با تلاشهای پی گیر خود به جنگ میان عثمانیان و فتحعلی شاه قاجار پایان داد. عثمانیان وایرانیان به او به دیده احترام می نگریستند و پیشنهادهای او را رد نمی کردند.۱۸

با آغاز جنگهای ایران و روس، به سال ۱۲۲۱ق. مرزهای کردستان ایران و عثمانی نا آرام شد. جنگاوران و نیروهای علی پاشا، والی بغداد و محمد علی میرزا، کارگزار ایران، در شهر زور )حلبچه( با همدیگردرگیر شدند. دراین واقعه، سپاه ایران پیروز شد و سردار جنگ عثمانی۱۹ با گروهی از سربازان خود به اسارت درآمد. دولت عثمانی، سفیرانی را برای آزادی نیروهای خود، روانه تهران کرد که پذیرفته نشد. کاشف الغطاء، میان دو دولت اسلامی، به میانجی گری برخاست و کار به مصالحه انجامید و اسیران به همراه شیخ جعفر باز گردانده شدند.۲۰

آقا بزرگ تهرانی، به نقل از تاریخ روضه الصفا، می نویسد:

»سلیمان پاشا، با سپاهی انبوه به ایران حمله برد و چندین شهر مرزی را تصرف کرد و سپاه ایران، در مقابله تا نزدیکی بغداد پیش رفت و بیش از سه هزار نفر از رومیان به اسارت درآمدند. والی بغداد از شیخ جعفر، تقاضای میانجی گری کرد که پذیرفت و به تهران آمد و پس ازمذاکره، اسرای جنگ آزاد شدند. «۲۱

شیخ موسی کاشف الغطاء (۱۲۴۴ق( در اصلاح امور مسلمانان و جلوگیری از تفرقه بین پیروان مذاهب اسلامی، پرتلاش و دغدغه مند بود. وی برای پیوند و تفاهم بین مردم عراق و دولت عثمانی از یک سو وپیوند میان ایرانیان وباب عالی، کوششهای ارزنده ای را به انجام رساند. درایت و دوراندیشی، وی را به »اصلاح کننده بین دو دولت« شهره کرده بود:

»و یعرف فی العراق وایران بالمصلح بین الدولتین المسلمتین وکان وجیها عندالولاه العثمانیین وحکامهم مدافعاً عن الشیعه فی العراق فی التعصب الطائفی البغیض«۲۲

وی درعراق وایران به اصلاح کننده بین دودولت مسلمان شناخته می شد. وی نزد کارگزاران عثمانی از جایگاه مناسبی برخورداربود. ازشیعیان عراق دربرابر تعصبات و دشمنیهای کور دفاع می کرد.

به سال۱۲۳۷، میان سپاهیان دولت عثمانی و مرزبانان ایران درگیری گسترده ای رخ داد. شماری از سربازان باب عالی به اسارت نظامیان ایران درآمدند. ایرانیها، تا نزدیکی بغداد پیش رفتند. این جنگ می رفت که به نبردی تمام عیار میان دودولت همسایه بیانجامد. شیخ موسی با استفاده از جایگاه اجتماعی خود، نزد بزرگان دوکشور رفت. سخنان دو طرف را شنید. درباره مسائل مورد نزاع با کارشناسان دوکشور گفت وگو کرد. و ریشه های درگیری را بررسی کرد و با زحمت بسیار، آتش جنگ را خاموش ساخت.

به گزارش عباس اقبال آشتیانی:

»درسالهای ۱۲۳۶ دو دولت ایران و عثمانی درگیر شدند. عباس میرزا، از راه چالدران و خوی وارد کردستان شد و چندین شهر را تصرف کرد… و درسال ۱۲۳۷، درادامه اختلافات پیشین، اختلافات مرزی شدت بیش تر گرفت وعباس میرزا خود را تا نزدیکی بغداد رساند. «۲۳

این نبردها نیز با وساطت علما به پایان رسید. روسیه فرصت طلبانه پیشنهاد کرد از راه ایران به عثمانی حمله برده و با همکاری یکدیگررقیب را از سر راه بردارند:

»فرمانروای قفقاز به تهران آمد تا ایران را به یاری روسیه وادارد و از ایران به سپاه روس برای… حمله به خاک عثمانی راه عبور دهد. او به نظر به رعایت جانب اسلامیت به قبول این پیشنهاد راضی نشد. «۲۴

مؤلف روضه الصفای ناصری، پس ازگزارش مفصل پیروزی ایرانیان و اسارت عده بسیاری از نظامیان عثمانی دراین ماجرا، نوشته است:

»داود پاشا، از وقوع این امر درغایت پریشان حال شد و ازاین کارخود اظهار ندامت کرد و به معاذیر نامه متوسل شد و جناب شیخ موسی را دراین امر دخیل کرد. چون حضرت شاهنشاه ایران )فتح علی شاه( رعایت حالت علما و مجتهدین را به غایت همی فرمود… لختی دراین مصالحه اغماض کرد و برآن گروه سست عهد سخت نگرفت و به شرطی چند که محررشود به توسط شیخ مذکور، با خداوندگار مزبور بنیاد مکالمه و مصالحه نهاد. «۲۵

با همت شیخ موسی با پذیرش شرایطی از سوی عثمانیها، از جمله: رعایت حال زوار و نیز ارجاع مرافعات ایرانیان مجاوردرعتبات به مراجع شیعه، ماجرا به خوشی پایان یافت.

چه بسا، آن چه آقا بزرگ تهرانی به نقل از روضه الصفا آورده همین ماجرای شیخ موسی باشد. شواهد نیز حکایت ازاین دارد; چه شیخ جعفر پیش از این رویداد از دنیا رفته بود.

شیخ حسن کاشف الغطاء (۱۲۶۲. ق( نیز با هوشمندی، سوء تفاهم میان کارگزاران عثمانی و شیعیان عراق را از میان می برد و برای سهولت رفت وآمد زائران ایرانی به عتبات، کارسازی می کرد.

خاندان شیخ الاسلام خوئی دردوره قاجار دراصلاح روابط ایران وعثمانی کوشا بودند. میرزا ابراهیم خوئی (۱۲۳۳) شیخ الاسلام خوی بود. عالمی بود جهاندیده و کارآزموده. وی به سال ۱۲۲۳ از سوی فتحعلی شاه برای رفع اختلافهای ایران و عثمانی، به استامبول سفرکرد وکار را به مصالحه پایان برد. وی دراین سفر، با شیخ الاسلام عثمانی، گفت وگوهای علمی دوستانه و سازنده ای داشته است. شیخ الاسلام عثمانی، طی همین سفر، کتابخانه نفیس خود را به خوئی اهدا کرد که اکنون شماری از آن مجموعه درکتابخانه مدرسه نمازی خوی مورد استفاده است.۲۶

در دوره مرجعیت میرزای بزرگ (۱۳۱۲) استعمارغرب و روسیه تزار برای نابودی دولت عثمانی همداستان بودند. هرنوع درگیری شیعیان و عثمانیان به سود اجانب بود و تضعیف دولت عثمانی را در بالکان وآسیای میانه درپی داشت. آن مجتهد دوراندیش، با درایت و هوشمندی از ناتوان شدن دولت عثمانی پیش گیری می کرد و با آب رحمت و مودت، آتشهای افروخته شده میان مسلمانان را خاموش می کرد.۲۷ در دوره فعالیت میرزا در سامرا، بین طلبه ای و شخصی از حنفیان سامرا نزاع در گرفت. اختلاف گسترش پیدا کرد، به طوری که عده ای از بومیان سامرا تحریک شدند و زبان به ناسزاگویی بزرگان شیعه گشودند. عشایر شیعه منطقه نزد میرزا آمدند واز وی اجازه خواستند تا کسانی را که نسبت به مرجعیت شیعه بی ادبی کرده اند، مجازات کنند. میرزا درخواست آنان را نپذیرفت. مساله رنگ سیاسی به خود گرفت. روس و انگلیس در پی آن بودند ازفتنه موجود به سود خود بهره گیرند. سفیران روسیه تزار و انگلیس، از بغداد به سامرا آمدند و از میرزا درخواست ملاقات کردند، میرزا نپذیرفت. نماینده سلطان عبدالحمید در بغداد وقتی ازاین قضیه آگاه شد، به سامرا آمد. واز میرزا اجازه ملاقات گرفت. در این دیدار سخنانی رد و بدل شد، بدین شرح:

»نماینده سلطان عبدالحمید گفت: اجازه بدهید این متجاثرین را تنبیه کنیم. آقا می فرماید: اینان فرزندان ما هستند که با هم نزاع کرده اند. خودمان آن را حل خواهیم کرد. والی عثمانی از مرحوم میرزا تشکر می کند و پس از آن ملاقات ماوقع را به سلطان عبدالحمید گزارش می دهد. سلطان عبدالحمید، به میرزا تلگراف می زند و پس از تشکر می نویسد: به خاطراین اسائه ادبی که به حضرت عالی شده است، هر دستوری بدهید در حق متجاثرین اجرا می کنیم. میرزا در پاسخ می نویسد: ما آنان را عفو کردیم. «۲۸

سید حسن جزائری (۱۳۴۶ق( از علمای با درایت و خردورزی بود که بسیاری از اختلافات بزرگ، با پادرمیانی وی حل و فسخ گردیده است. درجریان فتنه پیش آمده میان شیعیان و حنفیان سامرا، والی بغداد آتش بیار معرکه بود. علمای ایران، جزائری را برگزیدند تا به نزد حاکمان ایران و عثمانی برود و ماجرا را به پایان ببرد. جزائری نزد ناصرالدین شاه رفت و از وی خواست تا از عثمانی بخواهد تا کارگزار بغداد را عزل و ریشه فتنه را از بین ببرد. کار به انجام رسید، والی بغداد عزل و جریان به مصالحه به پایان رسید.۲۹

هوشیاری مجدد شیرازی سبب گردید آتش فتنه ای که بین روسیه تزار وایران )سال ۱۳۰۸ق(، به خاطر کشته شدن تبعه روسی درخراسان افروخته شده بود، خاموش شود. شیخ عبدالمجید یزدی، از شاگردان بردبار، تیز هوش و پر تدبیر میرزا بود. شایستگی حل مسائل مهم را داشت. میرزای شیرازی وی را مأمور کرد به همراهی شیخ علی یزدی، به خراسان برود و بحران به وجود آمده میان ایران و روسیه تزار را حل و فسخ کنند. آن دو هنگام ورود به مشهد، نزد میرزا حبیب الله شهیدی رفتند. میرزا حبیب الله، سید عبدالمجید را برای اصلاح میان ایران و روسیه به نزد تزار روسیه فرستاد و وی، با مذاکره به اختلاف خاتمه داد.۳۰

۳. محکمه های شرعی کانون احقاق حقوق

محکمه های شرعی از کانونهای اثرگذار دادخواهی های مردم بود. مجتهدان وقتی با دولتها هماهنگ بودند و یا وقتی مصلحت می دیدند با زمامداران وقت همکاری کنند، کار قضاوت و دادرسی رسمی را می پذیرفتند و به مظالم و دادخواهیهای مردم رسیدگی می کردند. شیعیان در زمامداری افراد جائر، به طور معمول، از مراجعه به محاکم دولتی پرهیز می کردند. علما، با برپایی محکمه های شرعی، به دعاوی مردم رسیدگی می کردند. این محکمه های ساده و بی آلایش، که در مدارس، مساجد و بیوت علما تشکیل می شد، ویژگیهای خوبی داشت و تجارب آنان برای دادگاه های نوین، با همه پیشرفت و نوآوریها، سودمند بود. مجتهدان صاحب نام برای حفظ نظام و سامان دادن به امور جامعه، احساس تکلیف کرده و درکنار درس و بحث، به کار دشوار قضاء نیز، همت می گماردند. پارساترین و داناترین عالمان دین وظیفه قضا را برعهده می گرفتند ودیگر مجتهدان واستادان حوزه به آنان مشاوره می دادند. بزرگان حوزه، از امضای احکام قضات بی صلاحیت، خودداری می کردند واین خود، زمینه رشد این گونه افراد را از میان می برد.

سید مرتضی حسینی (۱۲۹۰) از شاگردان حجه الاسلام شفتی، هرسال چند ماه به دعوت مردم لاهیجان به این شهر می رفت. وی مرجع فتوی و مرافعات و حل خصومات بود.۳۱ و نیز ملامحمد ابراهیم دهکردی ازدیگر شاگردان وی به چهار محال فرستاده شد. وی مایه آرامش و ایجاد تفاهم میان عشایر بختیاری بود و دعاوی عشایر را به مصالحه و تحلیف پایان می داد.۳۲

شیخ مهدی آل کاشف الغطاء (۱۲۸۹) محکمه شرعی داشت و در میان مردم قضاوت می کرد. شیخ انصاری امور شرعی و عرفی مربوط به اعراب را به وی ارجاع می داد۳۳ سید محمد بحرالعلوم (۱۳۲۶) مؤلف کتاب بلغه الفقیه، از مجتهدان نجف، بخشی از فرصتهای خود را به مراجعات حقوقی مردم اختصاص داده بود. پیشه وران و عشایر عراق، برای دادرسی به وی مراجعه می کردند:

»و قد عرض السید نفسه لتکالیف الناس العرفیه والعشائریه والمرافعات العرفیه له مجلسی عقد العصرین حاشد بطبقات النجفیین«۳۴

زین العابدین بروجردی از مجتهدان بنام آن دوره، محکمه شرعی داشت.۳۵ شیخ باقر حیدر (۱۳۳۳) و پدرش شیخ علی از مجتهدان نامور عراق، محکمه قضا را اداره می کردند. آن دو دراصلاح امور و رفع خصومات مردم تجربه های پرارزشی دراختیار داشتند.۳۶

دادگاه های شرعی، درعین سادگی با برنامه بود. قضات با صبر و حوصله به کارمردم رسیدگی می کردند. قباله ها تنظیم می شد و دعوی و دلائل دو طرف را نویسندگان، با دقت و با خط خوش می نوشتند:

»مرافعات حجه الاسلام… درغایت اتقان واحکام بود. بسیار دقت می فرمود و بسیارطول می داد بسا بود که بعضی از مرافعات یک سال و کم تر و بیش تر، طول می کشید و فراست عجیب درامرقضا و مرافعات داشت. «۳۷

اعتماد عمومی به قضات واستفاده دادرسان از تجربه های قضایی، موجب می شد، رازهای پیچیده و زمان بر، با هزینه کم تر گشوده شود. ماجراهای درس آموزی از دادرسیهای حجه الاسلام شفتی در منابع تاریخی ثبت شده است، از جمله نوشته اند:

»شخصی درباره یکی از روستاهای اصفهان، سندی جعل کرده و مهر چندین نفر از عالمان بزرگ چون علامه مجلسی و محقق خوانساری را نیز برآن زده بود و این ملک چند نسل به میراث رسیده بود. مالکان اصلی، دعوی به نزد حجه الاسلام بردند و مرافعه چندین ماه به درازا کشید. وی متوجه شد خط وکاغذ به دوره خوانساریها مربوط نیست و جدید است:

روزی مرحوم سید حجه الاسلام چند تن از کشیشان ارامنه جلفای اصفهان را احضار نموده، کاغذ را بدانها نشان داده و فرمودند: تاریخ آن راکه درگوشه کاغذ است و چاپ شده است بخوانید. چون خواندند معلوم شد تاریخ ساختن کاغذها سالها پس از وفات علمای نامبرده می باشد و بدین ترتیب مجعول و ساختگی بودن سند معین شد. آن مرحوم آن را پاره کرده و حکم به نفع صاحبان واقعی آن قریه صادر فرمودند. «۳۸

شیخ محمد جعفر صفی آبادی نیز محکمه شرعی داشت. و برای نظم و سامان کارها صورت جلسه های مرافعات را می نوشت. به نوشته عبدالکریم گزی:

»عالمی محقق و بسیار زیرک و دانا و با تدبیر، بخصوص در مرافعات و تمام کردن آنها معروف است که قرار او ثبت اموراتی که درنزد او می شده بوده که من بعد اشتباه کاری نشود. «

سید عبدالله بهبهانی (۱۳۲۹ق(، از رهبران مشروطه، افزون بر کارهای علمی وتدریس و وقت گذاری ویژه برای طلاب، درحوزه تهران، بخشی از وقت خود را به رفع دعاوی مردم ویژه کرده بود. بهبهانی مجتهدی دقیق اندیش و نکته یاب بود.۳۹ درشناخت موضوعات حقوقی بسیار دقت می کرد. در اداره بیت اش بسیار دقیق بود. از بی برنامگی و درهم بودن کارها و نامرتب بودن نامه ها و… برمی آشفت. بر این نظر بود که نامرتب بودن نامه ها و استفتاءهای ارباب رجوع… افزون بر تلف شدن وقت خود و مراجعه کنندگان، سبب سرگردانی و به حیثیت و کرامت مؤمنان آسیب وارد می سازد و مردم را از مراجعه به محکمه های شرعی روی گردان می کند:

»کابینه واداره تحریر در خانه خود برقرار نمود و نوشتجات و مکاتیب وارده را نمره می گذاردند که باعث تعطیل جواب و اغتشاش نوشتجات نشود. «۴۰

میرزا ابوطالب زنجانی و شیخ فضل الله نوری نیز، افزون بر درس و بحث و کارهای علمی، محضر شرعی داشتند و سعی می کردند، پرونده های قضائی از مسیر عدالت خارج نشود. گفته شده احکام صادره از شیخ فضل الله و میرزا ابوطالب زنجانی، ناسخ و منسوخ نداشت.۴۱

دیگر کارکردهای محکمه های شرعی

محکمه های شرعی به جز رفع نزاع میان مردم، کارکردهای مهم دیگری نیز داشت، انجام و ثبت ازدواج و طلاق، ثبت اسناد ملکی، سامان دادن به اوقاف و حراست از اموال وقف، رسیدگی به امور ایتام واموال بی سرپرستان و دیگر امور حسبیه، امانت داری اموال مردم، اعلان هلال ماه و… به تعبیر ملک زاده:

»کلیه امورجامعه دردست روحانیون بود. معاملات، به طورکلی و جزئی، در محضر روحانیون انجام می یافت. و )عقد( نکاح را روحانیون اجرا می کردند، ارث به وسیله آنان تقسیم می شد.«۴۲

توبه دادن بدکاران و مبارزه با کارهای ناهنجار وامنیت شکنی چون باده گساری و قماربازی ورباخواری درحوزه کار محاکم شرع بود. مجازات شرعی تبهکاران درامنیت جامعه و پیش گیری از مفاسد اجتماعی نقشی سازنده داشت.۴۳

دیانت وامانت و دانش و تجارب عالمان دین موجب می شد، مردم برای ثبت اسناد ملکی وثبت وصیت و ازدواج به آنان مراجعه کنند. مهر آیت الله ملاعلی کنی، ملاک اعتبار کاغذ و سند اعتبار معاملات بود.۴۴

»در باب املاک و در باب خرید و فروش واجاره، اگر صاحبان این کاغذها می خواستند کاغذشان معتبر شود، درهمه دوائر، به مهر حاجی می رساندند. خطا از مهر این مرد دیده نشده; با این که به منزله محاضر )دفاتر رسمی اسناد( بود، تمام کاغذها را از تهران، اطراف تهران، بلکه از خراسان، شیراز واصفهان برای محکمی واعتبار مهر حاجی، می فرستادند«۴۵

قربانعلی زنجانی مجتهد (۱۳۲۸ق( محکمه شرعی داشت. وی پنجاه سال درزنجان درکنار تعلیم وتربیت طلاب به مرافعات مردم رسیدگی می کرد. به نوشته احمدکسروی:

»زنجانی… دلداده حکومت شرعی بود. خود در زنجان و آن پیرامونها فرمان می راند، زیرا به دعواها رسیدگی کردی و فتوی دادی و قصاص کردی وحد زدی و زکات ومال امام گرفتی.«۴۶

آخوند، مرجع تقلید و مورد اعتماد همگان بود; از این رو مردم برای تأیید اسناد معاملات آن را نزد وی می آوردند. اسناد ممهور به مهر وامضای ملاقربانعلی درزنجان وتوابع آن فراوان است.۴۷

نظارت بر اموال وقف برعهده مجتهد شهر بود. معمولا وقفهایی که به تایید علما می رسید، از دستبرد اشرار به دور می ماند و ورثه و خوانین و دولتیان، نمی توانستند به سادگی درآن دخل و تصرف کنند. ثروت مندان نیز برای مصادره نشدن اموال شان به وسیله کارگزاران زورگوی قاجار، اموال خود را وقف و نظارت آن را بر عهده مجتهد شهر می گذاشتند. با تضعیف جایگاه حوزه دردوره رضاخان پهلوی، به نهاد مقدس وقف آسیبهای جبران ناپذیری وارد آمد. مدارس و مساجد و حمامها و کاروانسراهای وقفی بسیاری فروخته شد و یا تغییر وضعیت داد. پس از سقوط رضا شاه، روحانیت با کمک مردم توانست برخی از املاک موقوفه را به جایگاه اصلی خود برگرداند.

۴. پناه دادن به تظلم طلبان در برابر تجاوزات اشرار

ناامنی از گرفتاریهای مردم ایران در سده اخیر بوده است و گرسنگی و قحطی از زمینه های بروز شرارتها. افراد ماجراجو، که گاه از جانبداری دولتهای مداخله گر روسیه تزار وانگلیس۴۸ نیز برخوردار بودند، راه ها را نا امن می کردند. آشوب در شهرها و راه ها، به قحطی دامن می زد و مانع از رسیدن خوراکی به مردم می شد. مناطق غلّه خیز عرصه تاخت و تاز راهزنان و شبروان بود وکم تر کوه و گردنه و صحرایی از وجود افراد تبهکار تهی مانده بود. افرادی مانند نایب حسین کاشی، میرزا مهدی خوانساری، رضا جوزجانی، نصرت الله خان۴۹، سالها بلای جان مردم ایران بودند. علمای شهرها کمک به امنیت عمومی را وظیفه شرعی خود می دانستند و به قدر نفوذ خود درامنیت جامعه و مبارزه با اشرار، تلاش می کردند. از مصائب ایران دوره قاجار، هجوم اقوام دشت ترکمن به ایران بود. ضعف دولت مرکزی موجب شده بود تا ایلات صحرا نشین خانات مرو و بخارا و خیوه و گروه های غارت، موسوم به »آلآمان« که بیش تراز طوایف تکه وگوگلان بودند، سراسر خراسان و مازندران و سمنان را نا امن کنند۵۰ اشرار اموال مردم را غارت وایرانیان را اسیر ودر بازارهای برده فروشان ماوراء النهر می فروختند.۵۱ تعصب کور و فتاوی جاهلانه مفتیان پاره ای از فرقه های اسلامی، به کار مهاجمان برای هجوم به ایران مشروعیت می داد.۵۲ کارگزاران ناکارآمد قاجار، قادر به جلو گیری از نفوذ یغماگران نبودند. دراین میان روحانیون مناطق مرزی و مرکزی به قدرتوانایی خود درحفظ مرزها و مقابله با ترکمنهای یغماگر می کوشیدند. روحانیون بسیاری درمقابله با اشرار ترکمن، به اسارت درآمده و یا به شهادت رسیدند. از جمله شهدا، آخوند ملا محمد رضای استرآبادی بود. وی عالمی بود پاکباز با تقوا و با سواد و ادیب و جسور. دردوره شیخ انصاری، سالها دردرس علمای عتبات شرکت کرده بود. گرگان درخط نخست هجوم ترکمنها جای داشت. ملا محمدرضا، برای مقابله با مهاجمان، گروه نظامی تشکیل داد و شب و روز از گرگان وحومه حفاظت می کرد. دریکی از هجمه های سنگین ترکمنها به گرگان به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مؤلف استرآباد نامه، درباره دلاوریهای این شهید، به شرح سخن گفته، از جمله:

»المجاهد فی سبیل الله المجتهدالکامل والعالم الباذل الشهید السعید الاخوند ملا محمدرضا الاسترآبادی… به درس وبحث ومرافعات وامامت وسجلات، امورعامه خلائق می پرداخت و عموم فقراء وضعفاء واسرا ومترددین در استرآباد، از هرسلسله از کف کفایتش بهره های موفور و حظوظ محصوراستیفاء می نمودند. الحق نوری بود تابان و شمعی بود درخشان که از افق استرآباد طالع شده بود واز عکوس واشعه اش، عموم ناس بهره یاب بودند. ودرحفظ و حراست این سرحد، گاهی به جهت عدم استعداد دولتی وسرکشی سرکشان و جهال تراکمه، که اغتشاش رخ می داد، می کوشید. شرعاً و عرفاً قبول عامه داشت جمیع نفوس دعاگوی وجود شریفش بود، تا آن که درواقع ایشانی )ایشان: اصطلاحی برای رهبران ترکمن( که غوغایی عام بود درزمان حکومت. شاهزاده ملک آراء… در نزدیکی آن قلعه شربت شهادت، به زخم شمشیر آبدار نوشید…«۵۳

دولتها برای سرپوش گذاشتن به سوء مدیریت خود، اخبار مرزها را پنهان می کردند و سعی شان بر این بود که همه جا را امن و آرام نشان دهند. روحانیون، با زبان و هنر شعر و قلم، ستم کاریهای مهاجمان وکم کاری دولتیان را آشکار می ساختند و فریاد دادخواهی مردم را به گوش دیگران می رساندند. محمدحسن اسفراینی، معروف به عارف ثانی، از فضلای خراسان دردیوان خود از ستم کاریهای ترکمنها بسیار گفته و از جمله هجوم ترکمنها به روستای روئین و هتک وغارت اموال امامزاده وکشتن خادم آن را به شعر درآورده است.۵۴ علمای بلاد برای آزاد کردن مردمان ربوده شده به وسیله ترکمنها، با خانواده ها همدردی کرده و بدانان از اموال عمومی وخیرات کمک می کردند. شیخ انصاری، بخشی از سهم امام را برای آزاد کردن زواری که در راه مشهد اسیر ترکمنها شده بودند، اختصاص داد.۵۵

و نیز شیخ انصاری بخشی از سهم امام را برای امنیت جاده های عتبات اختصاص داده بود. دردوره شیخ، راه های عراق برای زوارعتبات نا امن بود. اشرار به دستاویز تنگدستی وگاه دستاویز اختلاف مذهبی، زوار را غارت می کردند. شیخ اعظم، محمد صالح کبه، وکیل خود را پیش حاکم بغداد فرستاد و پیغام داد که پولِ ساختن کاروان سرایی را درمیان راه، به وی بدهد و وی نیز قبیله ای عرب را در اطراف آن ساکن کند. افراد قبیله برای حفظ جان مسافران از آسیب غارت گران صحرا، از اول تا آخر راه، کاروان زوارراهمراهی کنند ووالی بغداد پیشنهاد شیخ را پذیرفت.۵۶

جاده جبل، بین عراق وحجاز، از جاده های نا امن منطقه بود و قبیله های سرکش و عصیان گری مانند آل رشید که درحدود عراق وحجاز زندگی می کردند، حاجیان را غارت کرده و گاه می کشتند. دغدغه امنیت زوارخانه خدا، علمای حوزه را به تکاپوانداخت. مراجع تقلید نجف برای ایجاد امنیت زوّار به رایزنی پرداختند وهمه برای ادب کردن قبایل متجاوز، بویژه تیره آل رشید، که بیش تر از طریق قافله های رهگذر وحجاج ارتزاق، می کردند، حرکت به سوی مکه را، از راه جبل، تحریم کردند. این مبارزه منفی به امنیت جاده انجامید. شیخ فضل الله نوری و شربیانی ازجمله امضا کنندگان رساله تحریم بودند.۵۷

علمای صاحب نفوذ درشهرها وروستاها و میان عشایر، از عوامل مهم آرامش و ایجاد امنیت اجتماعی واقتصادی مناطق بودند. میرزا محمدباقر کنگاوری، از عالمان مقیم کنگاور، در ایجاد امنیت منطقه، بویژه زائران کربلا نقش آفرین بود. یکی از نوادگان میرزا محمد باقر کنگاوری درباره نقش نیای خود درامنیت منطقه کنگاور گفته است:

»گروهی از مردم منطقه ی کنگاور به سامرا رفته و خدمت مرحوم میرزای شیرازی رسیده و گفته بودند: ما مردم منطقه ای در غرب ایران هستیم که هر روز، بعضاً تا ۱۰ هزار نفر از زائران امام حسین، علیه السلام، در شهر ما توقف می کنند، اما مسأله ای که ما را ناراحت می کند، این است که وقتی از شهر ما خارج می شوند، در یکی از گردنه های اطراف، به نام گردنه »بید سرخ« گرفتار راهزن می شوند. از یک طرف کاری از دست ما برنمی آید و از طرف دیگر، قدرت دولت هم به اندازه ای نیست که جلوی آنان را بگیرد. مرحوم میرزای شیرازی به این گروه می فرمایند که: شما اگر در شهرتان یک عالم دینی برجسته داشته باشید، او می تواند امنیت منطقه را تأمین کند. مردم از این سخن مرحوم میرزا تعجب می کنند که مگر روحانی پلیس است که امنیت را برقرار کند؟… میرزا ملا محمدباقررا که آن زمان از نجف به تهران رفته بود و در مدرسه ی سپهسالار قدیم تدریس می کرد، به مردم معرفی کردند. مردم نیز با پیام میرزا به تهران رفتند و ملامحمدباقر از تهران به کنگاور مهاجرت کرد. بعد از ایشان هم پسرشان و همین طور نوادگان ایشان در کنگاور سکونت کردند.«۵۸

روحانیون مورد احترام توده مردم بودند. در درگیریهای قومی و طایفه ای، مردم، زنان وکودکان به منزل و سرای روحانیون پناه می بردند. در دوره قاجار بیت علما و مدارس علوم دینی، به عنوان بست شناخته می شد. ستمدیدگان به آن پناهنده می شدند و از خشم مخالفان مصون می ماندند.

عالمان شهر به شرر انگیزان اندرز می دادند و آنان را از حرامخواری وآسیب رساندن به اموال مردم، پرهیز می دادند. این رهنمودها در پیش گیری از تجاوز و شکستن امنیت عمومی کارساز بود. درزمان ناصرالدین شاه، شاهسونهای اردبیل سربه طغیان برداشته و مردم پیرامون خود را تاراج می کردند. در بین عشایر آن منطقه، چنین رسم بود و به زبانها جاری که اموال تیره متخاصم، بر آنان حلال است! و به چنگ آوردن دارایی قبیله ای را که سالها با آنان در حال جنگ و کشمکش بودند، نشانه اقتدار خود می پنداشتند. در این گیرودارها بود که عالمان دین وارد صحنه شدند و پس از پایان دادن به درگیری عشایر، اموال غارت شده به وسیله افراد درگیر را برآنان حرام شمرده و فتوا دادند که اموال غارت شده به صاحبان آن، باید باز گردانده شود و خسارات مردم جبران گردد:

»قاطبه علما فتوی دادند که رؤسای شاهسونها ضامن هستند و حاج میرزا محمد از شاگردان میرزای شیرازی، هر فرد تاراج گر را نیزضامن دانسته. پس از مراجعه طرفین به مرحوم میرزای شیرازی فتوای اردبیلی مورد تایید آیت الله شیرازی واقع می شود. «۵۹

رحیم نامور۶۰ از نویسندگان معاصر در خاطرات خود از سالهای آغازین مشروطه و جنگ جهانی اول، گزارشهای ارزنده ای از نقش ممتاز عالمان پارسا و مردمی در آرامش میان مردم، ارائه داده است. وی از عالمی فاضل به نام شیخ محسن، از شاگردان شیخ عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی،۶۱ یاد کرده که پناه گاه ایلات )نهاوند و ملایر وتویسرکان( بود و دردرگیریهای بی پایان میان عشایر سگوند و سوری۶۲ میانجی گری می کرد.

شیخ محسن، هنگامِ درگیری میان عشایر که غارت اموال وگاه تعرض به نوامیس طرف رقیب را درپی داشت، وارد میدان می شد وبا به خطر انداختن جان خود از جان و ناموس واموال مردم حفاظت می کرد.

به گزارش نامور، دریکی از درگیریهای ایلی، زنان سه خانواده برای درامان ماندن از مردان تیره مخالف، به خانه شیخ پناهنده شدند. شیخ محسن خود به سرای آنان رفت، تا شب را با مردان این خانواده سپری کند. در آن شب هولناک، مهاجمان ایل سوری نیمه شب به خانه مخالفان خود هجوم بردند. و با قنداق تفنگ شروع به شکستن درکردند:

»شیخ چون چنین دید یک چراغ بادی به دست گرفت و به طرف پشت بام روان شد. دیگران می خواستند مانع او بشوند. نگران بودند مبادا مهاجمان آسیبی به او برسانند; اما شیخ جواب داد که آنها به هرحال دررا خواهند شکست. اگر دربه روی آنها باز شود می توان آنها را به نحوی به راه آورد. سپس با چراغ سمت پشت بام رفت و از دور فریاد کرد: آهای برادرها! من شیخ محسن هستم ما با هم نان و نمک خورده ایم، الان در را باز می کنم. آن گاه تیر را کنار زد کلون را بیرون کشید و در را بازکرد. سردسته آنها او را شناخت و چون او را در برابر خود دید، با لحن خشن گفت: آقا شیخ! شما چرا این جا آمدید. چرا توی خانه خودتان نماندید؟ شیخ پاسخ داد: بفرمایید اگر می خواستید این جا تشریف بیاورید، صدا می کردید. بسم الله. برادرها بفرمایید. قدم تان بالای چشم. تفنگداران با وضع غیر منتظره ای روبه رو شده بودند. ناراحت و عصبانی از پله ها پایین آمدند. چون دیدند خانه از زن تهی است، پیش از پیش برافروخته شدند یکی از آنها رو به شیخ کرد و گفت آقا شیخ! تو امشب کاسه کوزه ما را به هم زدی. ما به تو کاری نداریم; اما پدر این مرد را درمی آوریم. این راگفت و به طرف مرد حمله برد. شیخ با سرعت خود را حائل بین آنها قرارداد وگفت: برادرها! ما با هم نان و نمک خورده ایم. من آن همه نان ایلخانی را خورده ام. شما برادرهای من هستید، اول من را بکشید، بعد هرکارکه می خواهید بکنید. تفنگداران که بیش تر به منظور تعرض به زنان آن جا آمده بودند، چون خانه را از زن تهی دیدندو خود را در برابرشیخ یافتند که از نان و نمکی که با وی خورده اند صحبت می کند، تا حدی نرم شدند، از زجر و شکنجه مردها وآزار آنها منصرف گردیدند. با اشاره شیخ صاحب خانه برای آنان چای درست کرد. «۶۳

میرزا ابو طالب سلطان آبادی، از شاگردان میرزای شیرازی، عالمی فرزانه و پرهیزگار بود. مدت سی سال به رت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.