پاورپوینت کامل نقد موضع روحانیت در برابر بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقد موضع روحانیت در برابر بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد موضع روحانیت در برابر بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد موضع روحانیت در برابر بر دار کشیدن شیخ فضل اللّه نوری ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

درآمد

نهضت مشروطه، در تاریخ معاصر ایران، قیام و خیزشی فراگیر علیه استبداد بود. در نجف، عالمانی چونان: آخوند خراسانی، ملا خلیل مازندرانی، سید محمد کاظم یزدی و در ایران شیخ فضل اللّه نوری، سید محمد طباطبایی، سید عبداللّه بهبهانی، آقا نجفی اصفهانی، مجتهد تبریزی و… رهبری آن را برعهده داشتند. این نکته ای است که هم کسروی بر آن اقرار دارد۱ و هم ملک زاده پیشرفت نهضت را بدون حضور عالمان محال می داند.۲

به گواهی رساله های گوناگونی که عالمان همراه مشروطه نگاشته اند،۳ همگی براساس وظیفه اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر و به حقیقت پیوستن اجرای آموزه های اسلامی، در راه مشروطه گام برداشتند. این نکته از تعریفی که علما از مشروطه به دست می دهند، به روشنی فهمیده می شود. آخوند خراسانی، مشروطیت را بیرون نرفتن دولت و ملت از مدار و دایره قوانین منطبق بر احکام خاصه و عامه مستفاد از مذهب۴ می داند و حتی مجلس شورای ملی در پاسخ سؤال از حقیقت مشروطه می نویسد:

»مراد از کلمه مشروطه در این مملکت، نمی تواند چیزی باشد که منافی با احکام شرعیه باشد. پس در جواب این سؤال چنین اظهار می شود; یعنی مشروطیت، حفظ حقوق ملت و تحدید حدود سلطنت و تعیین تکالیف کارگزاران دولت است… مسلّم است که قوانین موضوعه در این مجلس، مخالف با قانون شریعت نبوده و نخواهد بود و چنان که در قانون اساسی ذکر شده، هر مطلبی که مخالف با قواعد شرعیه باشد، سمت قانونیت پیدا نخواهد کرد. «۵

از همان آغازین گامهای حرکت عالمان برای بنیان گذاری عدالت خانه، دستهایی خود را با عالمان دین همراه کردند. بست نشینی در سفارت انگلستان، که شماری از تاریخ نگاران، آن را به سفارش آقای بهبهانی دانسته اند،۶ نخستین گام در به کژراهه کشاندن مشروطیت از مقصود عالمان دین، به قانون وآزادی و مساوات به مفهوم غربی بود و نتیجه آن کنارگذاردن روحانیت از مجلس، غلبه روشنفکرها و تندروها و مانع تراشی برای اسلامی شدن قوانین در آینده بود.

طرح این اندیشه ها در همان اوان قیام مشروطیت، شماری از عالمان و بیش از همه، شیخ فضل اللّه نوری را به روشن گری مراد خویش از مشروطه واداشت و در ادامه راه، مشروعه طلبان، راه خود را از عالمان مشروطه خواه جدا کردند و این جدایی، پس از پیروزی مشروطه و غلبه تندروها، تا آن جا پیش رفت که رهبر مشروطه مشروعه، شیخ فضل اللّه نوری را به دار کشیدند. مردی که در عظمت شخصیت او دوست و دشمن هم داستان اند و او را دلداده شریعت۷ و بالاترین مقام دینی پایتخت۸ و برتر از طباطبایی و بهبهانی۹ معرفی نموده اند. نفوذ او را دشمنان او باور داشته۱۰ و مقام اجتهادش را همگان پذیرفته اند.۱۱ و طرفه آن که شیخ ابراهیم زنجانی در ادعانامه خود علیه شیخ فضل اللّه، به فتوای رهبران مشروطه خواه نجف دست آویخت۱۲.

اگرچه دیدگاه های عالمان مشروطه خواه و مشروعه طلب، در رویارویی با مشروعیت حکومت مشروطه و چگونگی آن متفاوت بود، که در نوشتاری دیگر به آن پرداخته ایم،۱۳ لکن در پای بندی و دل مشغولی هر دو گروه به اسلام و شریعت شکی نیست. اکنون درصدد واکاوی این گزاره ایم که چرا شیخ فضل اللّه بردار شد و عالمان بزرگ چه باید می کردند و در برابر این رخداد چه موضعی می گرفتند.

برای کاوش در این موضوع، نخست به ویژگیهای شیخ فضل اللّه نوری در مشروطه خواهی اشاره می کنیم; ویژگیهایی که سبب شد سفارت انگلیس او را خطر بزرگ بداند۱۴ و اعدام او مهم ترین آمال شماری از مشروطه خواهان گردد. آن گاه بازتابها و پیامدهای بردار شدن شیخ را می نگریم و در بخش پایانی موضع عالمان حوزه به بوته نقد و بررسی گذاشته می شود.

ویژگیهای شیخ فضل اللّه نوری

۱. درک ساختار ضد روحانیت مشروطه: از همان ابتدا، که مفاهیم آزادی و مساوات به ادبیات مشروطه خواهی وارد شد، شیخ فضل اللّه موضع انتقادی پیش گرفت;۱۵ زیرا ساختار ضد روحانیت مشروطه را بازشناخت. البته بعدها بسیاری تاریخ نویسان و نظریه پردازان مشروطه به آن اشاره داشتند.۱۶ شیخ فضل اللّه پای چوبه دار نیز به این حقیقت اشاره کرد که با اساس مشروطه مخالف است و گفت:

»عمامه از سر من برداشتند، از سر همه برخواهند داشت«۱۷

به تعبیر جلال آل احمد، شیخ می دید که در این مشروطه، به جای خلع ید از استبداد، از روحانیت خلع ید می نمایند.۱۸

۲. دیدن دست بیگانه: از طرح شعارِ مشروطه خواهی به جای عدالت خانه – که مقصود عالمان دینی بود – و به نقل برخی تاریخ نگاران با انگشت اشاره اهالی سفارت انگلستان رقم خورد و در بین بست نشینان سفارت، دهان به دهان گشت و حتی اندک اندک زمزمه کشتن علما و روحانیان برای هموار شدن راه به ثمر نشستن مشروطه به گوشها رسید.۱۹ نقش استعمار در کژراهه کشاندن مشروطیت روشن است، لکن عالمان مشروطه خواه که به رویارویی با استبداد می اندیشیدند، از آن غافل بودند، ولی شیخ فضل اللّه، با توجه به سابقه ایفای نقش جدی در جنبش تنباکو و حمایت از حکم میرزای شیرازی،۲۰ موضع استکبار را مورد توجه قرار داد و بویژه در مرحله قانون نویسی در مجلس، رونویسی از قوانین غربی را مورد انتقاد قرار داد و فریاد برآورد که:

»علیکم بطلب القانون الاساسی الاسلامی، ثم علیکم بطلب القانون الاساسی الاسلامی، فانه مصلح لدینکم و دنیاکم. قوت اسلام در این نظامنامه اسلامی است. رفع گرفتاریهای شما به همین نظامنامه اسلامی است. ای برادر! نظامنامه نظامنامه، لکن اسلامی اسلامی اسلامی. «۲۱

شیخ دست بیگانه را در سایه حضور غرب زدگانی مانند تقی زاده می دید که به غرب زدگی خود می بالیدند۲۲ و همراهان وی که در مجلس شورای ملی، مانع تصویب قوانین اسلامی می شدند. او، به خاطر این گونه موضع گیریها عصبانی شد و مجلس را ترک کرد.۲۳

۳. همراهی با روحانیت: شیخ فضل اللّه، از موقعیت بالای اجتماعی خویش در نزد عین الدوله چشم پوشید و با طباطبایی و بهبهانی به طرفداری از عدالت خانه همراه شد. او خطاب به آن دو عالم نوشت:

»شما را تنها نمی گذارم و نوع خود را ضایع و مفتضح نمی خواهم و توهین شریعت را بر خود نمی پسندم. هر زمانی که شما اقداماتی کردید، من فوری قطع مراوده کرده، با شما و در هر جا که بفرمایید، حاضرم. «۲۴

از رهگذر این تصمیم، عین الدوله تضعیف شد۲۵ و با توجه به موقعیتی که شیخ فضل اللّه میان مردم داشت، جبهه انقلابیون تقویت و بر عظمت حرکت علمای تهران افزوده شد. حتی علمای نجف را نیز او به صحنه انقلاب مشروطه آورد.۲۶ شیخ به این وحدت تا آخر پای بند ماند و حتی پس از رویارویی با مشروطه خواهان، دست غرب زدگان را در تحریف اسناد روحانیت برای ایجاد تفرقه می دید و فریاد برمی آورد که:

»ای اهل اسلام! مگر پیغمبرتان نفرموده اهانت به عالم، اهانت به من، اهانت به من، اهانت به خداست و ردّ بر عالم، ردّ بر من و ردّ بر من، ردّ بر خداست… تابعین هوی و هوس، چرا صدای حق علما را، به باطل گوشزد مردم عوام می کنید و شیاطین وار در دست و پای مردم ابله افتاده اید و متصل مکاتبات علما و تلگرافات آقایان و حجج اسلامی نجف اشرف را مخفی و یا تغییر، وارد بر طبع می رسانید و متصل اشتباه کاری می کنید.«۲۷

۴. صراحت: شیخ از همان ابتدای همراهی، به سیدین )طباطبایی و بهبهانی( هشدار می دهد که روزگار را به اندازه ای سخت نگیرید که اسباب توهین شرع و افتضاح نوع علما فراهم شود.۲۸ از همین رو، به روشنی باورش را برای آنان آشکار می کند و شعار آزادی و مساوات به مفهوم غربی آن را نادرست و حریت مطلقه را از اساس، غلط و باعث مفتضح نمودن علما می داند.۲۹

پس از پیروزی مشروطه و افتتاح مجلس، وقتی ابهام گویی و مخالفت ورزی نمایندگان درباره برابری قانونها با شرع و حذف قید اسلامی از مجلس، به بهانه این که سبب تکفیر نمایندگان و غیرقانونی خواندن مجلس خواهد شد و حذف اسلام از شرایط نمایندگان و حتی جلوگیری از افتتاح مجلس در روز پانزده شعبان۳۰ را می بیند، به منظور دفاع از اسلامیت نظام مشروطه، بر افزودن قید مشروعه به حکومت مشروطه۳۱ و تقدیم طرح متمم قانون اساسی اصرار می ورزد و تلاش بسیار می کند تا قانون گذاری درچارچوب شریعت و نظارت عالمان اسلامی با شفافیت تمام تصویب گردد.

۵. واقع گرایی و درک پیامدهای عملی مشروطه: نظریه پردازی در خصوص مشروطیت و تلاش در جهت سازگارسازی مشروطه با آموزه های اسلامی، مورد اقبال عالمان قرار گرفت که بر تارک این نوشته ها، رساله »تنبیه الامه و تنزیه المله« میرزای نائینی می درخشد. کتابی که شهید مطهری آن را تفسیر دقیق از توحید عملی، اجتهادی و سیاسی اسلام می نامد.۳۲ ولی عالمان مشروطه خواه، پیامدهای عملی مشروطه خواهی به سبک غربی و گسترش فساد در سایه قوانین مجلس را مورد توجه قرار نداده و حتی شماری از آنان، پس از اصرار شیخ بر مقابله با آن، زمان را برای موضع گیری مناسب نمی دانستند.۳۳ اما شیخ، به طور جدّی، وضعیت جامعه را پس از پیروزی مشروطیت، بررسی و تبیین نمود و توهین روزنامه هایی همچون: کوکب دری، تنبیه، ندای وطن و… به اعتقادات دینی مؤمنین در باره امیرالمؤمنین و حضرت ابوالفضل و ائمه معصومین را محکوم کرد۳۴ و به نقد وضعیت موجود و قانون مند شدن فساد در سایه آزادی مطبوعات و قوانین مصوب مجلس پرداخت و در پی به حقیقت پیوستن عملی نظریات علمای دین بود.

۶. اصرار بر نظارت عالمان دینی: مهم ترین نظریه و اقدام عملی شیخ برای اسلامی نمودن حکومت مشروطیت، طرح نظارت استصوابی و فرا مجلسی علما بود که همانند شورای نگهبان فعلی، قوانین، به صورت ماهوی مورد بررسی و تصویب هیأت علما قرار گیرد و حضور شکلی فقها را در مجلس کافی نمی دانست. اصل متمم قانون اساسی که به نظارت علمای طراز اول و قوانین مجلس اشاره داشت و به اصل طراز، معروف گردید تا اسلامیت قوانین تضمین شود این بود:

»در هر عصری از اعصار، انجمنی از طراز اول مجتهدین و فقهای متدینین تشکیل می شود که قوانین موضوعه مجلس را قبل از تصویب در آن انجمن علمی به دقت ملاحظه و مذاکره نمایند. اگر آن چه وضع شده، مخالف با احکام شرعی باشد، عنوان قانونیت پیدا نخواهد کرد و امر انجمن علمی در این باب مطاع و متبع است و این ماده، ابداً تغییر پذیر نخواهد بود. «۳۵

اهمیت این اصل تا آن جا بود که بارها مورد استناد فقها، در عصر بعد از مشروطه قرار گرفت. مدرس از سوی مراجع نجف، برای نظارت تعیین شد، آقا نوراللّه اصفهانی به استناد آن علیه رضاخان، عَلَم مخالفت افراشت، حاج آقا حسین قمی و آیت اللّه بروجردی، لغو منع کشف حجاب و نیز نظارت فقها بر مجلس را خواستار شدند و امام خمینی و علما لایحه انجمن ملی ایالتی و ولایتی را غیرقانونی خواندند.۳۶

شیخ، سرآغاز ناسازگاریها و رویاروییها و توطئه ها علیه خود را ارائه همین طرح می داند۳۷ و نشانه درستی آن، حمله افراد مخالف به روزنامه صبح صادق است که برای نخستین بار این اسناد را منتشر کرد.۳۸ عالمان نجف۳۹ و بسیاری از علمای دیگر، به دفاع از این اصل پرداختند و به پشتوانه همین پشتیبانیها و همت و پشتکار شیخ، این اصل در مجلس به تصویب رسید; اما مخالفتهای نظری و عملی بسیاری را به همراه داشت. میرزا محمدحسین نائینی در کتاب تنزیه الامه، حضور شکلی علما را در مجلس، برای اسلامی شدن و شرعی بودن مصوبات آن کافی دانسته است۴۰ و به شدت به طرح شیخ که نظارت علما را در خارج مجلس و به صورت هیأت ناظران، دنبال می کرد، تاخت و در نقد آن نگاشت که:

»به اختلاف مقتضیات اوقات، هر روز نقشی تازه زدیم، گاهی به غرض استحکام اساس استعداد خود و کشتن تخم فتنه و فساد در فصل دائر به نظارت هیأت مجتهدین عظام، مسأله طراز اول را که همیشه تعیین مصداقش محل تنازع و تشاجر و مایه مخاصمه و اختلاف است، عنوان کردیم و به این هم قناعت نکرده برای اخراج مجلس شورای ملی از تمامیت و ابطال رسمی اش، داستان عدم عضویت و خارج المجلس بودن هیأت نظارت را به میان آوردیم. «۴۱

کسانی مانند تقی زاده۴۲، که به حقیقت پیوستن این اصل را سدّ راه غرب زدگی و تصویب قوانین تقلیدی فرنگ می دانستند و بر جلوگیری از اسلامی شدن مصوبات مجلس، با نظارت عالمان اصرار می ورزیدند، مانع اجرای این اصل شدند و عالمان هم، آن گونه که شاید و باید در اجرای آن نکوشیدند. با پی گیری مکرر انجمنهای ایالتی آذربایجان و خراسان، برای اجرایی شدن اصل دوم متمم قانون اساسی، نامه آخوند خراسانی و مجتهد مازندرانی، در بیست و سوم ذی القعده ۱۳۲۷ برای تعیین موقت بیست نفر از علما توسط مجلس، تا تعیین رسمی آنان از سوی علما قراءت شد; لکن اقدامی انجام نگرفت و با تکرار تلگراف علما در هفتم ذی الحجه، تعیین علما توسط مجلس را خلاف قانون دانستند. سرانجام در شعبان ۱۳۲۸ هجری قمری، زین العابدین قمی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید علی حائری، سید حسن مدرس و امام جمعه خویی به قید قرعه انتخاب شدند که با فوت زین العابدین قمی و استعفای حائری و اصفهانی و شیخ محمد باقر همدانی و عذرخواهی حاج آقا نور اللّه اصفهانی و شیخ محمد هادی قایینی، که حاکی از جو فشار و ناامیدی علما بود، تنها سیدحسن مدرس و امام جمعه خویی در مجلس حاضر می شدند و به این ترتیب، زمینه اجرای اصل دوم متمم از بین رفت.۴۳

پرونده اصل متمم، اگرچه از نظر اجرایی به جایی نرسید، امّا در نتیجه اصرار شیخ و تصویب این طرح، مخالفان اندیشه اسلامی، ترور شخصیت وی را در دستور کار قرار دادند و نه فقط در فضای آن روز که در نگارشهای تاریخی نیز، علیه شیخ سخنان ناشایستی به کار بردند و وی را، دنیاخواه،۴۴ مفسد و مستبد،۴۵ شهرت طلب۴۶ و دارای عقده برتری۴۷ خواندند که صرفاً به خاطر دشمنی و رقابت با طباطبایی و بهبهانی به حمایت مشروطه پرداخته است۴۸ و در عزل و نصب درباریان دخیل است۴۹ و پول و رشوه از دربار می ستاند.۵۰ و به وی اتهام زدند قبرستان را به روسها فروخته است.۵۱ در حالی که اسناد انتقالی توسط سید محمد صادق طباطبایی، پدر سیدمحمد طباطبایی و میرزا حسن آشتیانی، امضا شده بود۵۲ و نیز به او نسبت دادند که طلاق همسر موقر السلطنه را به اجبار جاری ساخته و وی را به عقد امام جمعه درآورده است.۵۳ و به گونه گسترده شخصیت وی را مورد هجوم قرار دادند، حتی در رویارو نمودن علمای تهران و نجف با شیخ، از هیچ دسیسه ای فروگذار نکردند.

پس از ترور شخصیت شیخ، ترور شخص وی در برنامه مخالفان تندرو قرار گرفت. یک نوبت کریم دواتگر را مأمور ترور شیخ کردند۵۴ و نوبت بعدی به نقل ملک زاده، در منزل پدرش، ملک المتکلمین، طرح ترور وی مورد توجه قرار گرفت که به نقل ملک زاده، پدرش پادرمیانی کرده و با ذکر آثار احتمالی آن، مانع اجرای این طرح شد.۵۵

نقد دو اتهام

در این جا، از بین انبوه اتهامها و نسبتهای ناروا، به اختصار دواتهام عمده را به بوته نقد و بررسی می گذاریم:

اتهام نخست

شماری از روابط شیخ با دربار، چنان سخن به میان آورده که در اساس شاه را متأثر از تحریک شیخ دانسته اند۵۶ و شماری دیگر، شاه را عامل انگیختگی شیخ برای ایجاد دودستگی میان علما قلمداد کرده اند.۵۷ اینان باطرح چنین رابطه ای، شیخ را به رشوه گیری از دربار متهم ساخته اند.

در نقد این اتهام، نکته هایی در خور توجه است:

یکم. سندی درباره چنین ارتباطی با شاه منتشر نشده است. تنها اسنادی مبنی بر تأیید برخی افراد متقاضی کمک در دست است.۵۸ وکسانی که شیخ را متهم به رشوه ستانی کرده اند، عبارت »گفته می شود« و »گمان می رود« به کار برده اند، که از شایعه و غیر مستند بودن این اتهام حکایت دارد.۵۹

دوم. این شایعه پس از آن که شیخ را از چوبه دار آویختند، شدت یافت۶۰ که نشانه دلیل تراشی برای به دار زدنِ شیخ است.

سوم. این نکته درخور توجه است که اگر اینان، شیخ را به جرم ارتباط با شاه به چوبه دار آویختند، پس چرا همینان برای تأمین زندگی شاهانه محمدعلی شاه، مقرری تعیین کردند! مقایسه این رفتار دوگانه برای ابطال چنین اتهامی کافی است.

چهارم. پیش تر گفتیم که شیخ فضل اللّه از جایگاه بالای اجتماعی خویش در نزد عین الدوله چشم پوشید و با علمای مشروطه خواه همراه شد. در مهاجرت علما به قم نیز، به درخواست عین الدوله، هیچ توجهی نکرد و از مهاجرت دست نکشید.۶۱ و نیز برخلاف تمایل شاه به ملاقات، شیخ از آن سرباز زد.۶۲ این امور نشان می دهدکه ارتباط او با دربار، براساس مصالح بوده است، نه منافع. دلیل روشن آن، این که می بینیم به منظور همراهی با علما و پیروزی نهضت، به راحتی از این ارتباط چشم می پوشد. از همین رو، در گذر زمان که دید افراد غرب زده نهضت را در مسیر بی دینی و مخالفت آشکار با قوانین اسلامی قرار داده اند، با آن که شاه به منظور حفظ سلطنت خویش دست خط اعاده مشروطیت صادر کرد، اما شیخ به انتقاد و مبارزه با فضایی که آرمانهای اسلام خواهانه مردم را نادیده می گرفت، ادامه داد.۶۳

اتهام دوم

بعضی صدورحکم قتل مشروطه خواهان در باغ شاه را به شیخ نسبت داده و علت اعدام شیخ را نیز دستور قتل عام وی به شاه درشب میلاد امام علی )ع( بیان کرده اند.۶۴

برای پاسخ به این اتهام کافی است نگاهی به اسناد و گزارشهای تاریخی بیندازیم. این گزارشها نشان می دهد که شیخ، هیچ نقشی در حوادثی مانند اجتماع توپخانه – ذی قعده۱۳۲۵ و حکم قتل برجستگان مشروطه خواه در باغ شاه – جمادی الاول۱۳۲۶ نداشته است و او را به اجبار به این صحنه ها آورده اند. این اسناد نشان گر آن است که او را کشان کشان به اجتماع توپخانه بردند.۶۵ به گونه ای که:

»ایشان هرقدر امتناع کردند از این که تشریف ببرند تا وسط دالان بردند به واسطه ازدحام و هجوم مردم حضرت حجت الاسلام ضعف کردند و در وسط دالان مدتی توقف نمودند، تا حال ایشان جاآمد، باکمال کراهت بردند درمیدان توپخانه. «۶۶

در باغ شاه نیز، روز دوم و با دستور شاه او را بردند.۶۷ از این روی، تاریخ نویسان – با آن که بیش تر مخالف شیخ هستند در جنایات باغ شاه، از نقش شیخ سخن نگفته اند.۶۸ در این باره ملک زاده می نویسد:

»نگارنده این تاریخ، به سهم خود راجع به فاجعه باغ شاه تردید دارم که حاجی شیخ فضل اللّه درقتل شهدای باغ شاه شرکت داشته است; زیرا بعد از ظهر۲۳ جمادی الاول، آن مظلومین را به باغ شاه بردند وصبح روز فردا، آنها را شهید کردند و فرصت برای اعمال نفوذ کردن شیخ نبوده است; مگر آن که شیخ از پیش از جنگ، با محمد علی شاه گفت وگو کرده باشد و یا همان شب به باغ شاه رفته باشد. «۶۹

با این که ملک زاده، در زمان قتل شهدای باغ شاه، حضور شیخ را نمی پذیرد و نیز اقرار می کند که شاه با توجه به ترور و کارهای انجام شده، انگیزه کافی برای قتل داشته است و تحریک شیخ اثری نمی توانست داشته باشد، ولی از صدور فتوای قتل سخن می گوید، بی آن که متن آن را ارائه کند.۷۰ در باره صدور حکم قتل از سوی شیخ، غیر از همین سخن ملک زاده چیز دیگری یافت نمی شود. البته شیخ پس از آن که روشنفکران غرب زده، چهره و خواست اصلی خود را آشکار کردند و فضای غیر دینی حاکم گردید، در باره حرمت مشروطه رساله ای نگاشته که در پایان آن به گونه کلی آمده است:

»حاصل المرام این است که شبهه و ریبی نماند که قانون مشروطه با دین اسلام حضرت خیرالانام، علیه آلاف التحیه والسلام، منافی است وممکن نیست که مملکت اسلامی در تحت قانون، مشروطگی بیاید، مگر به رفع ید از اسلام. پس اگر کسی از مسلمین سعی در این باب نماید که ما مسلمانان مشروطه شویم، این سعی واقدام در اضمحلال دین است وچنین آدمی مرتد است واحکام اربعه مرتد بر او جاری است هر که باشد از عارف وعامی یا از اولی الشوکه یا ضعیف. هذا هوالفتوی والرای الذی لااظن المخالف فیه وعلیه حکمت و الزمت. «۷۱

در جلسه محاکمه نیز قتل مشروطه خواهان در باغ شاه به او منتسب نشده، بلکه عمده اتهامات او نهی نکردن شاه از جنایت بود و برخی قتلهای دیگر نیز به او تفهیم شد، وی انکار کرد.۷۲ حتی در گزارش سفارت انگلیس نیز، متهم به قتل نبودن شیخ آمده است.۷۳

بنابراین، همان گونه که در گزارشهای تاریخی آمده است، شیخ، قبل از محاکمه به اعدام محکوم شده بود.۷۴ از همین روی، گزارش محاکمه او هرگز منتشر نشد.۷۵ در حقیقت، مشروطه خواهان تندرو و غرب زده در اجرای سیاست کلی خود، یعنی حذف روحانیت از صحنه، این گونه اتهام ها و شایعه ها را به منظور توجیه و پیدا کردن دست آویزی برای به دار کشیدن این عالم بیدار به میان کشیدند و در اجرای همین سیاست بود که حتی دیگر عالمان مشروطه خواه را نیز که در خط خودشان بودند، ترور کردند تا بتوانند بی هیچ مانعی انقلاب را به نفع خودشان مصادره کنند و در مسیر آمال و افکار خود قرار دهند.

طرفه این که اعدام شیخ را به فتوای علمای نجف مستند کردند که وی را مفسد فی الارض دانسته اند.۷۶ و حتی در ادعانامه دادستان نیز به این موضوع اشاره شد.۷۷ فتوایی که برخلاف اشاره های بسیار تاریخ نویسان، هرگز کسی متن آن را ندیده و به روایتهای مختلف، این فتوا ساختگی و جعلی بوده است.۷۸

بازتابها و موضع گیریها در برابرِ بر دار کشیدن شیخ

شادی غرب گرایان و ایجاد موج ترور

هتک حرمت شیخ به سال ۱۳۳۴ با تحصن شیخ و همراهانش در حضرت عبدالعظیم فزونی گرفت و رویاروییهای دو طرف جدی شد. غرب زدگانی مانند: سیدجمال واعظ، ملک المتکلمین، تقی زاده و اسداللّه خرقانی، به شدت با شیخ به مخالفت برخاستند و سرانجام شیخ در محکمه، با حضور مستر اسمارت انگلیسی، محاکمه و به اعدام محکوم شد.۷۹ بر دار کشید شیخ خشنودی کمونیستها،۸۰ غرب زدگان، شوروی و انگلیس را به همراه داشت۸۱ و سفارت انگلیس، خبر اعدام شیخ فضل اللّه را با رضایت به کشورش اعلام نمود;۸۲ زیرا خواسته انگلستان که حاکمیت فضای وحشت بر روحانیت بود، عملی گردید۸۳ و بهانه ای شد برای کشتن و ترورهای آینده. مجتهد تبریزی که با شنیدن خبر شهادت شیخ گفته بود: بعد از او نوبت ماست،۸۴ پیش بینی اش درست از کار درآمد، یک سال بعد، به دست روسها به دار کشیده شد. روسها، در پاسخ به اعتراضها گفتند: این کار را ایرانیها با به دار کشیدن شیخ نوری به ما آموختند.۸۵

کم تر از یک سال بعد، تندروان مجلس، مانند تقی زاده و حزب دموکرات، بهبهانی را ترور کردند. برخی از اینان خواستار از میان برداشتن تمام عالمان شدند،۸۶ حتی علمای نجف.۸۷

آخوند خراسانی که برای دفع فتنه روسها و بنا بر برخی گزارشها، اصلاح مشروطه عازم ایران شده بود، به گونه ای مشکوک از میان برداشته شد.۸۸ در مورد چگونگی مرگ وی گزارشها گوناگون است.۸۹

حتی در گزارش رسمی، علت فوت، نامعلوم دانسته شده است.۹۰ مسموم شدن وی را برخی نویسندگان قطعی می دانند.۹۱ و گزارشهایی در دست است که کسانی برای کشتن آخوند به نجف اعزام شده اند.۹۲

حاجی خمامی در رشت، فاضل قزوینی، آقا شیخ جلیل سنقری، آقا میرزا ابراهیم خویی و برخی سادات سرخاب و تبریز به شهادت رسیدند. میرهاشم تبریزی، مؤسس انجمن اسلامی تبریز، در میدان توپ خانه، به دار آویخته شد. ملا محمد آملی، که بنا بود به دار آویخته شود که به خاطر ترس از واکنش مردم تبعید شد. سید محمد یزدی و حاج میرزا علی اکبر; نویسنده مکاتبات شیخ، زندانی شدند.۹۳

موضع عالمان دینی

با کمال تأسف باید اذعان نمود، از موضع عالمان در برابر شهادت شیخ فضل اللّه نوری، گزارش نوشتاری در دست نیست. تنها، گزارشهای شفاهی در دست است، با عبارات جورواجور و متناقض. البته، تا این حدّ را می توان پذیرفت که علما پس از به دار آویخته شدن شیخ، سرخورده، منزوی و گاه به انتقاد از عملکرد حکومت مشروطه پرداخته اند.

آخوند خراسانی، مرجع بزرگ نجف، که بر اساس روایت برخی، در بیرونی منزل وی برای شهادت شیخ جشن گرفته بودند،۹۴ به روایتهای مختلف، خود وی از شهادت شیخ بسیار متأثر شده و با شنیدن خبر شهادت شیخ، عمامه اش را بر زمین کوبیده و اظهار داشته است:

»این کارها چه معنی دارد، و به دستور چه کسانی انجام می دهند، چرا ایشان را کشتند و چه مقصودی داشته اند. «۹۵

و گفته اند: پس از آن هرگز خنده شیخ دیده نشد.۹۶

میرزای نائینی، که بنا بر پاره ای نقلها، به دلیل پی گیری موضوع افساد زنجانی مورد انتقاد تند آخوند قرار گرفته بود،۹۷ با سرخوردگی از مشروطه خواهی کناره گرفت۹۸ و خود۹۹ و شاگردانش۱۰۰ برای حفظ شخصیت و پاک کردن سابقه مشروطه خواهی او، نسخه های کتاب تنبیه الامه را جمع آوری و نابود کردند. سیدمحمد کاظم یزدی که خود مخالف مشروطه بود، با شنیدن خبر شیخ اظهار داشت: ایرانیها دین ندارند.۱۰۱

چهل تن از علمای تهران که در مجلسی در شمیران حضور داشتند، با شنیدن خبر شهادت شیخ، غذا نخوردند و مجلس را ترک کردند.۱۰۲

طباطبایی، در بازگشت از تبعید خراسان، در سبزوار خبر را شنید و گفت:

»با عالم چنین عملی روا نمی دارند. «۱۰۳

بهبهانی که در عتبات تبعید بود، وقتی بازگشت، فرزندش سیدمحمد را سرزنش کرد و گفت:

»تو زنده ماندی و شیخ را در تهران به دار زدند و این ثلمه را به اسلام وارد ساختند. چرا نرفتی بند دار را بگیری و به گردن خود اندازی که این ننگ برای اسلام پیش نیاید و این لطمه و سکته به مشروطیت ایران وارد نشود«۱۰۴

اما باید پرسید، عالمان دین، جز ابراز احساسات چه کارهایی در این باره می توانستند انجام دهند تا از شهادت شیخ یا ادامه موج ترور و به دار کشیدنها جلو بگیرند؟ شماری بر این نظرند با توجه به تبعید بهبهانی و طباطبایی کاری نمی توانستند انجام دهند و حتی تلگراف آخوند خراسانی برای حفظ جان شیخ، راه به جایی نبرد.۱۰۵ زیرا، فضا، فضای وحشت و ارعاب بود. علما را از آمدن به مجلس منع می کردند۱۰۶ و هر مانعی را از سر راه برمی داشتند. در همین فضا، بهبهانی را ترور کردند. مازندرانی در نامه به بادامچی می نویسد:

»واقعاً خسته و درمانده شده بر جان خودمان هم خائفیم«۱۰۷

کارهای پیش گیرانه

اگر چه حاکم شدن چنین فضایی، تا اندازه ای آزاد نبودن عالمان و در دست نداشتن اختیار عمل آنان را تأیید می کند، لکن به نظر می رسد حرکتها و کارهای پیش گیرانه می توانست از سوی آنان انجام گیرد، تا رهاورد مشروطه، چنین واقعه دردناکی برای حوزه ها و جامعه اسلامی نباشد. کارهایی مانند:

۱. جلوگیری از بر دار کشیدن شیخ

شیخ را با استناد به فتوای علمای نجف، بر دار کشیدند! امّا برای حفظ جان شیخ و جلوگیری از بر دار کشیدن وی کار و حرکتی از سوی علمای نجف انجام نگرفت. هرچند پیش بینی شهادت شیخ دور از انتظار نبود و شماری از علما و خود شیخ فضل اللّه، آن را پیش بینی کرده بودند.۱۰۸ و علمای نجف نیز، به گونه ای نگرانی خود را از این موضوع اعلام داشته بودند. به روایتی، نخستین تلگراف آخوند خراسانی بعد از فتح تهران، درباره حفظ جان و حریم شیخ ارسال گردیده است;۱۰۹ لکن هرگز متن این تلگراف به دست نیامده و رسیدن آن به تهران نیز، به روایتی پس از بر دار کشیدن شیخ بوده است۱۱۰ و به نقلی، پیش از شهادت شیخ به ایران رسیده بوده و در مجلس شورای ملی، تصمیم بر کتمان آن تا پس از بر دار کشیدن شیخ گرفته شده است، لکن هرگز منتشر نگردید.۱۱۱

آخوند خراسانی، وقتی همراه شیخ ملا قربان علی زنجانی که متوقف بر مشروطیت بود،۱۱۲ در آستانه اعدام قرار گرفت، وی را به عتبات خواند و از اعدام رهانید.۱۱۳ هرچند شماری از پیرامونیان آخوند، وی را نیز سزاوار بر دار کشیدن دانسته و مفسد معرفی کردند، لکن استخاره آخوند و آمدن آیه ناقه صالح۱۱۴، سبب شد آخوند برای نجات وی، دست به کار شود.۱۱۵

احکام آخوند خراسانی مبنی بر دستگیری شیخ حسین; مدیر روزنامه نجف۱۱۶ و امثال آن حکایت از توان آخوند خراسانی و علمای نجف و نفوذ کلام آنان در حاکمیت پس از مشروطه می نماید.

علاوه بر آن، نامه محرمانه ای که از سوی آخوند توسط فرزندش به شیخ ابلاغ شده است، طرح ادعای افساد شیخ را مستند به فتوای علمای نجف، پذیرفتنی می سازد. در آن نامه آمده است:

»محرمانه مستدعی است محض حفظ مقام خودتان و نوع علما و شرع انور زیاده بر این، ضد مجلس محترم اقدامی نفرموده، آن چه هم شده تدارک فرمایید، تا به جایی منتهی نشود که لامحاله بعضی احکام سخت، از این ناحیه مقدسه، شرف صدور یابد.«۱۱۷

۲. محکوم کردن رسمی و علنی بر دار کشیدن شیخ

اگرچه موضع گیریهای شخصی و شفاهی در برابر کشتن شیخ از سوی عالمان نجف نقل شده است، لکن هیچ موضع رسمی منتشر نشده است که بیان گر محکوم کردن آن توسط علمای نجف، باشد.

با توجه به استناد دادگاه به فتوای علمای نجف، وظیفه آنان تکذیب رسمی فتوای نقل شده و مورد استناد بوده است. البته آخوند خراسانی در دیدارهای شخصی، آن را تکذیب کرده است۱۱۸ و بسیاری، درستی نسبت دادن حکم را به آخوند خراسانی منکر هستند; زیرا حکم افساد شیخ، از سوی سید ابوطالب زنجانی۱۱۹ و یا اسداللّه خرقانی۱۲۰ به آخوند خراسانی نسبت داده شده است و اسنادی نیز حکایت از جعل حکم از سوی خرقانی و عفو وی و شیخ حسین; مدیر روزنامه نجف، از سوی آخوند خراسانی، وجود دارد.۱۲۱

از سوی دیگر، علمای نجف به صورت پیاپی با ایران در تماس بوده اند و همواره پاره ای از مسائل مهم را بارها مورد تأکید قرار داده اند، از جمله به مسمومیت مرحوم خلیلی تهرانی توجه نموده و به پاس خدمات وی در مشروطیت، خواستار حمایت دولت از خانواده وی شده اند،۱۲۲ لکن درباره رویداد بسیار مهم و تلخِ بر دار کشید شیخ در هیچ سندی اشاره ای از سوی علمای نجف، دیده نمی شود.

۳. تجلیل از شخصیت شیخ و پی گیری آرمانهای مشترک

شیخ فضل اللّه در تحصن حضرت عبدالعظیم، به نکته های مهمی از پیامدهای ناگوار و ناامید کننده مشروطه اشاره نموده، از جمله در روزنامه هجدهم جمادی الثانی ۱۳۲۵، که در همان محل منتشر می شد، دردمندانه از این گونه مسائل نوشت: تبدیل نام مجلس شورای اسلامی به ملی، تحرکات افراد لاقید و لاابالی در مجلس، ایجاد هرج و مرج عمومی در جامعه، توهین روزنامه ها به اعتقادات دینی مردم، مانند: به سخره گرفتن سنت قربانی و آب زمزم آوردن از مکه و… ۱۲۳ و در تاریخ بیست و دوم جمادی الثانی نیز در دیدار با آقایان طباطبایی و بهبهانی از همین امور سخن گفت.۱۲۴ اگر چه این تیزبینیها و هشدارهای شیخ در آن زمان جدی گرفته نشد; زیرا آنان تنها به برطرف شدن تدریجی کاستیها و اصلاح آنها می اندیشیدند۱۲۵ و علمای نجف نیز از این امور بی خبر بودند، اما دو سال بعد، در تاریخ بیست و نهم جمادی الثانی ۱۳۲۷ )سیزده روز قبل از شهادت شیخ(، تمام این نکته ها و مسائل مورد توجه قرار گرفت و علمای نجف را به واکنش واداشت. آقایان مازندرانی و آخوند خراسانی، به ناصر الملک، نخست وزیر وقت، نامه نوشتند و از بروز و ظهور استبداد مرکب، به نام مشروطیت، تکثیر ادارات مضرّ، ضدیت علنی با مذهب، بی توجهی به احکام علمای نجف در خصوص روزنامه های متخلف شکایت کردند و خواستار قطع مداخله وطن فروشان، تصویب قوانین، با حضور هیأت نظار، جلوگیری از منکرات و منافیات و تشکیل هیأت نظارت بر مطبوعات و… شدند.۱۲۶

بنا بر نقل شفاهی، آخوند خراسانی ن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.