پاورپوینت کامل پیوند مردم و حکومت اسلامی در اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیوند مردم و حکومت اسلامی در اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیوند مردم و حکومت اسلامی در اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیوند مردم و حکومت اسلامی در اندیشه امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

تعریف مسأله

امام خمینی، با رهبری داهیانه، مدیریت و هدایت بی مانند خود، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند و نظام حکومت ایران را بر اساس اندیشه دینی پایه گذارد و با گذار از مرحله تثبیت نظام، آن را به مرحله تمدن سازی رساند.

امام خمینی، بدون یاری گرفتن از قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای بر اساس اندیشه های ناب و ارائه آنها به مردم، مردم را به دنبال خود کشاند.

او، تمام تحولات و دگرگونیهای شگفت را چه در ایران، چه در منطقه و جهان، با کمک مردم و تکیه بر آنان ایجاد کرد. سؤال اساسی این مقاله آن است که در اندیشه سیاسی امام خمینی، پیوند مردم و حکومت اسلامی چگونه است؟ و چگونه می توان این پیوند را تقویت و ماندگار کرد؟

مقدمه

انقلابها، از جمله تحولات اجتماعی – سیاسی هستند که در بستری خاص و با توجّه به شرایط جامعه به وجود می آیند و متناسب با تلاش طرفداران آن، ممکن است تکامل یافته و ممکن است در یک مرحله، از حرکت بازمانند و یا شکست بخورند; زیرا انقلاب از آغاز تا رسیدن به اهداف خود، باید مراحل چهارگانه را طی کند، این مراحل عبارت است از:

مرحله نهضت: اولین مرحله انقلاب، نهضت است. نهضت به معنای حرکت و جنبش برای اهداف اجتماعی – سیاسی است. [۱] این مرحله از انقلاب، تحولی در ذهن یک شخص پدید می آید و برای تحقق آن، او را وادار به تلاش و کوشش می کند که شماری نیز با او همراه می شوند. در این مرحله، حرکت بسیار محدود خواهد بود و ممکن است نظام حاکم در همان مرحله با ایجاد بازدارنده هایی از قبیل: دستگیری، تبعید، زندانی و اعدام رهبر و… حرکت را بازایستاند، یا نابود کند.
مرحله انقلاب: اگر نهضت بتواند به راه خود ادامه دهد و با طرح شعارهای همه پسند، اکثر جامعه را با خود همراه سازد و نظام سیاسی حاکم را بدون استفاده از قدرت خارجی و کودتا سرنگون کند، در چنین شرایطی به این تحول اجتماعی، انقلاب گفته می شود. در این مرحله انقلاب، طرفداران نظام حاکم، با به کار بستن تمام تواناییها و ابزار از سرنگونی نظام جلوگیری می کنند و با کشتارهای گسترده، تبعید و… مانع از سقوط نظام می شوند. بسیاری از انقلابها در این مرحله شکست می خورند.
مرحله نظام سازی: اگر انقلاب بتواند بازدارنده ها را پشت سر بگذارد و نظام حاکم بر جامعه را از هم فرو پاشاند، باید اقدام به ایجاد نظام حقوقی بر اساس اهداف و اندیشه های خود نماید و قانون اساسی کشور را بر این اساس تدوین و برای تحقق اهداف قانون اساسی، همه نهادهای سیاسی، نظامی، حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… مورد نیاز خود را بنیان بگذارد و نیروهای سازوار با اندیشه ها و اهداف را در این نهادها جای دهد، تا در مدیریت جامعه توفیق یابد.
مرحله تمدن سازی: اگر انقلاب بتواند مرحله نظام سازی را پشت سر بگذارد، برای ماندگاری در تاریخ، نیازمند به تمدن سازی است، یعنی باید اندیشه های خود را در تمام زمینه های مورد نیاز بشر، در معرض دید جهانیان قرار دهد و با تلاشهای علمی، فرهنگی حساب شده این اندیشه ها را در بقیه کشورها تبلیغ و رفته رفته آنها را نهادینه کند تا برای حفاظت از نظام انقلابی در برابر دشمنان داخلی و بین المللی خود، به یک عمق استراتژیکی دست یابد که دشمنان از هجوم و نابودی آن مأیوس شوند.

تفاوت و امتیاز انقلاب اسلامی

گرچه روند مراحل انقلاب اسلامی، همانند دیگر انقلابهاست، اما از نظر ماهیت، اهداف، سیاستها، انگیزه ها و… تفاوت جدّی با دیگر انقلابها دارد.

امام خمینی، با توجّه دادن به این که انقلاب اسلامی ایران تحفه الهی و هدیه غیبی از جانب خداوند بوده است، [۲] حکومت اسلامی را دارای ویژگیهای متفاوت دانسته است:

»حکومت اسلامی، یک نوع حکومت مشروطه است، مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنّت رسول اکرم)ص( معین گشته است. مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود، از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است.»[۳]

و نیز قانون گذاری در چهارچوب شریعت اسلامی را از ویژگیها و تفاوتهای نظام اسلامی با دیگر حکومتها شمرده است [۴] و تکامل و پیشرفت را در پیروی از آنها می داند:

»معتقدیم که قانون گذاری برای پیشرفتها در اختیار خدای تعالی است، همچنان که قوانین هستی و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است و سعادت و کمال انسان و جوامع، تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیاء به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم او در برابر سایر انسانهاست.»[۵]

در اندیشه سیاسی امام، ویژگی دیگری که حکومت اسلامی را در میان حکومتها ممتاز نموده، مردمی بودن و شکل گیری حکومت به دست مردم است:

»به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمت گزاری به آنان، خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستم دیدگان، که نور چشمان ما و اولیاء نعم همه هستند و جمهوری اسلامی ره آورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقاء آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید.»[۶]

انگیزه مردم در همراهی با انقلاب

گرچه نهضت اسلامی، از حوزه علمیه قم و به رهبری امام خمینی آغاز شد، ولی در مرحله تبدیل شدن به انقلاب و مرحله نظام سازی، همراهی اکثریت مردم ایران را با خود داشت. از طرفی باتوجّه به تنوع ادیان، مذاهب و اقوام در ایران، نمی توان تصور کرد که آنان همه، یک انگیزه داشته اند، بلکه انگیزه های مختلفی در همراهی مردم با انقلاب دخالت داشته است. اکنون شناخت این انگیزه ها برای همراه بودن مردم و پیوند آنان با حکومت اسلامی، ضروری است. امام خمینی، انگیزه های مردم را چنین تحلیل نموده است:

»اساس این نهضت )اسلامی( از دو جا سرچشمه گرفت: یکی از شدّت فشار خارجی و داخلی و چپاولگریهای خارجی و داخلی و اختناقهای فوق العاده که ظرف پنجاه و چند سال، ایران، ملت ایران یک روز خوش ندید… و یکی دیگر، آرزوی ما برای یک حکومت اسلامی و یک حکومت عدل که یک رژیمی در مقابل رژیمهای طاغوتی باشد، و ما مسائل اسلامی را مثل صدر اسلام در ایران پیاده کنیم.»[۷]

بنابراین، پیوند مردم و حکومت در سه بخش درخور بررسی است.

بخش اول: عوامل پیوند

مقصود از عوامل پیوند مردم و حکومت، همان انگیزه های همراهی آنان در انقلاب است که می توان آنها را در دو بخش بررسی کرد:

۱. عوامل دنیوی – معیشتی

با توجّه به این که حکومت پهلوی، حکومتی وابسته به بیگانه و استبدادی بود و آزادیهای مردم را سلب کرده بود و انواع ستمها از قبیل: ستم سیاسی، ستم اقتصادی، ستم اجتماعی، ستم فرهنگی و… را نسبت به مردم روا می داشت، عوامل دنیوی پیوند و همراهی مردم با انقلاب را می توان چنین بیان کرد:

۱. برقراری عدالت اجتماعی

ضرورت تعامل و همکاری میان انسانها سبب شده است، تا انسانها به تنظیم مقرراتی نیازمند باشند که با رعایت آنها هرکسی به حق خودش برسد. به چنین شرایطی که حق هرکس رعایت بشود، عدالت می گوییم. عدالت، یعنی قانع شدن به حق خود و دست اندازی نکردن به حقوق دیگران. این همان اعتدال است که در واژه عدل آمده [۸] و در قرآن برقراری این گونه عدالت در جامعه از جمله وظایف پیامبران الهی برشمرده شده است.[۹]

بر همین اساس در اندیشه سیاسی امام خمینی، نیز فلسفه تشکیل حکومت، اجرای عدالت میان مردم می باشد:

»این که در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر اَزَش تجلیل کرده اند، نه از باب این که حکومت یک مسأله ای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس می گوید; ارزش حکومت به قدر این کفش بی قیمت هم پیش من نیست، آن که هست اقامه عدل است.»[۱۰]

در این سخن، اشاره امام خمینی، به گفت وگوی ابن عباس و امام علی(ع) است که در توضیح آن باید گفت: ارزش هر پدیده ای را با نقشی که آن پدیده در راه رساندن انسان به اهداف خود دارد می سنجند. بنابراین، در نگاه امام علی)ع( حکومت ارزش ذاتی ندارد تا برای نفس رسیدن به قدرت و حکومت، تلاش شود، یا این که برای حفظ قدرت به هر قیمت کوشش شود، بلکه حکومت ارزش مقدمی و ابزاری دارد، یعنی حکومت تا هنگامی ارزش مند است که از طریق آن بتواند حق از دست رفته ای را باز ستاند، یا ظالم و متجاوزی را سر جای خود نشاند. در نگاه امام علی)ع( فلسفه حکومت در دو هدف کلی خلاصه می شود، یکی احقاق حق و دیگری از بین بردن باطل.

ابن عباس نقل می کند: هنگام حرکت به سوی بصره برای سرکوبی تجزیه طلبان در منطقه ذی قار وارد خیمه امام علی)ع( شدم، دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خود است. عرض کردم: کارهای مهم تری داریم؟ به من اعتنا نکرد، تا این که لنگه کفش را دوخت و کنار هم گذاشت و پرسید:

»ماقیمه هذا النعل فقلت: لا قیمهَ لها! قال: والله لَهِی أَحَب إِلی من إِمرَتِکم، إِلاّ أَن أُقیم حقّاً، أَوأَدفع باطلاً»[۱۱]

بهای این نعلین چند است؟

گفتم: بهایی ندارد.فرمود: به خدا این را از حکومت شما دوست تر دارم، مگر آن که حقّی را برپا سازم یا باطلی را براندازم.

باید توجّه داشت عدالت ابعاد گسترده ای دارد: عدالت در گفتار [۱۲]، عدالت در رفتار، بویژه با مخالفان خود [۱۳]، عدالت در شهادت دادن [۱۴]، عدالت در برقراری صلح [۱۵] و…، ولی عدالتی که بیش تر مورد توجّه مردم است و سبب پیوند آنان با حکومت می شود، عدالت اجتماعی است که در موارد زیرنمود پیدا می کند:

۱. ۱. عدالت در تقسیم امکانات

یکی از ابعاد عدالت اجتماعی که مردم انتظار اجرای آن را دارند این است که سرمایه ها و ثروتهای کشور عادلانه تقسیم شود و در استفاد از ثروتهای عمومی تفاوتی میان مردمان گذاشته نشود. شماری با نام خواص، بهره مند و دیگران محروم نباشند. تفاوتی بین پایتخت نشین و روستا نشین نباشد، زیرا این امکانات، ثروت عمومی و خزانه ملی است، بنابراین باید بدون تبعیض، همه مردم از آنها برخوردار باشند وهر نوع برخورد تبعیض گونه با آن ظلم و دست اندازی به حقوق دیگران به شمار می آید. دغدغه امام، نسبت به تقسیم عادلانه امکانات کشور به اندازه ای است که تأکید می کند:

»حق ندارد حاکم و ولی امر، یک ناحیه را بیش تر به آن توجّه کند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف کشور را زیادتر از طرف دیگر کشورآباد کند و حق ندارد حتی یک جایی را کم تر از جای دیگر، فرض کنید که خیابان کشی یا آسفالت کند.»[۱۶]

با به قدرت رسیدن امام علی)ع( شماری از یاران آن حضرت چنین پیشنهادی را به آن حضرت دادند که بخشی از بیت المال را در اختیار خواص جامعه، که از مخالفان حضرت بودند، قرار دهد، تا آنان مخالفت نکنند و پس از تثبیت حکومت، عدالت را اجرا کند. [۱۷] ولی امام علی(ع) در برابر این نظریه ایستاد و آن را چنین نقد فرمود:

»أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ! وَاللهِ ما أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیر، وَمَا أَمَّ نَجْمُ فِی السَّمَاء نَجْماً. لَوْ کانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیتُ بَینَهُمْ، فَکیفَ وَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللهِ. أَلاَ وَإِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیرِ حَقِّهِ تَبْذِیرُ وَإِسْرَافُ، وَهُوَ یرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیا وَیضَعُهُ فِی الآْخِرَهِ، ویکرِّمُهُ فِی النَّاسِ ویهِینُهُ عِنْدَ اللهِ. وَلَمْ یضَعِ امْرُؤ مَالَهُ فِی غَیرِ حَقِّهِ وَلاعِنْدَ غَیرِ أَهْلِهِ إِلاَّ حَرَمَهُ اللهُ شُکرَهُمْ وَکانَ لِغَیرِهِ ودُّهُمْ. فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یوْماً فَاحْتَاجَ إِلی مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَدِینً وَالْأَمُ خَلیلً»[۱۸]

مرا فرمان می دهید تا پیروزی را با ستم کردن به کسانی که والی آنان هستم، به دست آورم؟ به خدا قسم که این کار را نخواهم کرد تا آن که جهان به پایان رسد و ستاره ای در آسمان به دنبال ستاره ای دیگر بر آید. اگر مال از آن من بود همگان را برابر می داشتم (که چنین تقسیم سزاست) تا چه رسد که مال، مال خداست. بدانید که بخشیدن مال به کسی که مستحق آن نیست، با تبذیر و اسراف یکی است، قدر بخشنده را در دنیا بالا برد و در آخرت فرود آرد. او را در دیده مردمان گرامی کند و در نزد خدا خوار گرداند. هیچ کس مال خود را آن جا که نباید نداد و به نامستحق نبخشید، جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود و دوستی شان از آن دیگری بود. پس اگر روزی پای او لغزید و به یاری آنان نیازمند گردید، در دیده ایشان بدترین یار است و لئیم ترین دوستار.

۱. ۲. عدالت در واگذاری فرصتها

یکی دیگر از ابعاد عدالت اجتماعی مورد انتظار، عدالت در واگذاری فرصتهاست، مانند: استخدام در ادارات دولتی، واگذاری پستها و مسؤولیتهای حکومتی، گزینشها و واگذاری فرصتهای اقتصادی از قبیل: موافقتهای اصولی در ایجاد کارخانه، واردات و صادرات کالا و… رعایت عدالت در این امور نقش بسزایی در پاسداشت حقوق مردم از ناحیه حکومت دارد.

مسؤولان باید توجّه داشته باشند که افراد برای به دست آوردن فرصتها و تضییع حقوق دیگران، به ظاهرسازی روی می آورند و دست به فریب کاری می زنند، از همین روی، امام علی(ع) به مالک اشتر هشدار می دهد که فریب این ظاهر سازیها را نخورد:

»ثُمَّ لاَیکنِ اخْتِیارُک إِیاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِک وَاسْتِنَامَتِک وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْک، فَإِنّ الرِّجَالَ یتَعَرَّضونَ لفِرَاسَاتِ الْوُلاَهِ بِتَصَنّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ.»[۱۹]

در گزیدن این کاتبان تنها به فراست و اطمینان، و خوش گمانی خود اعتماد مکن که مردم برای جلب نظر والیان، به آراستن ظاهر می پردازند، و خوش خدمتی را پیشه می سازند.

امام راحل، همواره بر این نکته تأکید داشت که توصیه و سفارش، از هیچ یک از منسوبین ایشان پذیرفته نخواهد بود. به همین منظور، به مسؤولان هشدار می دهد که مبادا عدّه ای به دلیل انتساب به ایشان در واگذاری فرصتها و پستها دخالت کنند و حقوق دیگران را به خود اختصاص دهند. در نوزدهم اسفند۵۷، در حالی که کم تر از یک ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود، در نامه ای کوتاه; اما بسیار پرمعنی به نخست وزیر دولت موقت اعلام کرد:

»منسوبان و نزدیکان رهبر انقلاب، حقّ هیچ گونه سهم خواهی و دخالت در امور جاری کشور را ندارند. جناب آقای نخست وزیر، لازم است به جمیع وزارتخانه ها و ادارات دولتی اخطار نمایید; کسانی که از منسوبین و یا اقربای این جانب هستند و برای توصیه اشخاص و یا نصب و عزل اشخاص به مراکز مربوطه مراجعه می کنند، به هیچ وجه به آنان ترتیب اثر ندهند. منسوبین و نزدیکان مطلقاً حقّ دخالت در این گونه امور را ندارد. والسلام.»[۲۰]

۱. ۳. اجرای قانون برای همه

اجرای قانون به گونه یک سان برای همه مردم وتفاوت نگذاشتن میان قانون شکنان، یکی از مسلمات شریعت اسلامی است که در آیات قرآن بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. به این معنی که هیچ کس مصونیت اجتماعی ندارد، تا قانون شامل او نشود. خداوند حتی به شخص پیامبر)ص( هم هشدار می دهد که چنانچه خط قرمزها را رعایت نکند، او هم مؤاخذه می شود:

»وَلَقَدْ أُوحِی إِلَیک وَإِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِک لَئِنْ أَشْرَکتَ لَیحْبَطَنَّ عَمَلُک وَلَتَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.»[۲۱]

به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود.

در این جا، برای روشن شدن مسأله مساوات در برابر قانون و بیان این که چگونه حکومت موفق به تحقق عدالت در اجرای قانون می شود، در سه محور مساوات را شرح می کنیم:

۳. ۱. فراتر از قانون نبودن خواص

درنگاه امام راحل، حکومت اسلامی، حکومت قانون و بر پا کردن عدل و ایجاد برابری میان تمام افراد است. هیچ فردی اجازه ندارد که به خاطر موقعیت و یا به خاطر برخورداری اش، خود را فراتر از قانون بداند:

»ما عدالت اسلامی را می خواهیم در این مملکت برقرار کنیم، اسلامی که در آن هیچ ظلم نباشد، اسلامی }که در{ آن شخص اولش با آن فردِ آخر، همه، علی السّوی در مقابل قانون باشند.«

در روایات بر این مسأله تأکید شده است که جایگاه اجتماعی شخص، مانع اجرای قانون نمی شود، بلکه باید قانون را برای همه اجرا کرد.

امام صادق)ع( فرمود:

»انّ رسولَ الله)ص( أتی بِأمرأه لَها شرف فی قومِها، قد سرَقت، فأمَر بِقطعِها، فَاجتَمع ألی رسول الله)ص( ناسُ مِن قریش، و قالوا: یا رسول الله تقَطع أمرَأه شریفه مِثل فُلانه فی خطَرً یسیر، قال: نعم، انّما هلک مَن کان قبلکم بمثل هذا، کانوا یقیمون الحدود علی ضُعفائهِم و یترَکون أقویاءُهم و أشرافهم فهَلکوا»[۲۲]

زنی با شخصیت در قبیله اش را نزد رسول خدا آوردند که دزدی کرده بود. رسول خدا دستور اجرای حد سرقت داد. عدّه ای از قریش نزد رسول خدا جمع شدند و گفتند: ای رسول خدا! دستِ زن با شخصیتی مثل فلانی را به خاطر شیی ء ناچیزی قطع می کنی؟ رسول خدا فرمود: بله! پیشینیان شما به خاطر همین نوع کارها نابود شدند. آنان حدود را برای ضعیفان اجرا می کردند و قدرت مندان و بزرگان را رها می کردند که نابود شدند.

بنابراین، به خوبی روشن است که در حکومت اسلامی برخوردار بودن از جایگاه اجتماعی سبب نمی شود که شخص حقوق بالاتر و بیش تری از دیگران داشته باشد و مصونیت اجتماعی پیدا کند.

۲۳. نپذیرفتن میانجی گری در اجرای قانون

یکی از نمودهای روشن عدالت در اجرای قانون آن است که قانون به خاطر سفارش و توصیه از سوی اشخاص متوقف نگردد. امام، برای آن که این گونه میانجی گریها را از ساحَتِ حکومت اسلامی دور کند، و این کارها را از ریشه بخشکاند، یادآور شد:

»اگر چنانچه نخست وزیر هم یک وقت ظلمی کرد، ملت به دادگاه شکایت می کند و او را به دادگاه می برند و جرم او اگر ثابت شد به جزای اعمال اش می رسد.»[۲۳]

در زمان رسول الله)ص( همین گونه مسائل، اتفاق افتاد که چنین گزارش شده است:

امام باقر)ع( می فرماید:

»کان لأُمّ سلَمه زوجه النبی(ص) أمَه فسرَقَت مِن قوم فاُتی بهاَ النّبی(ص) فکلّمَته أمّ سلَمه فیها، فقال النبّی(ص): یا أمّ سلَمه هذا حدّ مِن حدوُدِالله عزّ و جلّ لایضیع، فَقَطعها رسول الله(ص)[۲۴]

همسر رسول خدا، ام سلمه، کنیزی داشت که دزدی کرده بود، او را نزد پیامبر آوردند. امّ سلمه درباره او پادرمیانی کرد، رسول خدا فرمود: ای ام سلمه! این قانونی از قوانین خداوند است که نباید ضایع شود و حدّ را اجرا کرد.

بنابراین، در اجرای قانون و یا چگونگی آن، هیچ کس حق پادرمیانی ندارد، حتی اگر نزدیک ترین فرد به رهبر جامعه باشد.

۳. ۳. اجرای دقیق قانون

برای پیاده سازی عدالت میان مردم، باید در اجرای قانون از تفریط و افراط پرهیز شود. مجریان قانون، حق ندارند، نه چیزی از دستور قانونی کم کنند و نه چیزی بر آن بیفزایند; زیرا حکومت، نگهبان حقوق قانونی تمام مردم است. امام خمینی، طبق قانون فقه اسلامی به مجریان قانون هشدار داد که اگر در اجرای قانون، کم و زیادی انجام دهند و سبب ظلم بر کسی گردند، باید مجازات شوند:

»در اجرای حدود نباید از آن حدودی که حق تعالی فرموده است پایین تر عمل بشود و نباید زیادتر. حتی آن کسی را که الآن محکوم به قتل شده است و دارند می برند در جایش که او را بکشند، هیچ کس حق ندارد، حتی یک کلمه درشت به او بگوید، اجرای حکم خداست. اگر کسی یک سیلی به او زد، او حق دارد در همان جا یک سیلی به او برگرداند و باید دیگران هم کمک کنند تا او قصاص بکند. اگر یک درشتی کرد آن کسی که یک درشتی کرده است، تعزیر لازم دارد، باید قوه قضائیه تعزیر کند او را.»[۲۵]

مبنای این سخن امام، روایاتی است که روشن می کند برای حفظ حقوق مردم باید در اجرای قانون دقت شود، حتی ذرّه ای از آن چه که شخص مستحق پیامدهای قانونی است نباید بیش تر در حق او اجرا شود و اگرکسی فراتر از حدّ قانونی مؤاخذه شود، او حق دارد که تقاص کند، برای نمونه:

امام باقر)ع( فرمود:

»انّ امیرالمؤمنین: أمَرَ قنبراً أن یضرِب رجُلاً حدّاً فغَلظَ قنبَر فَزادَه ثلاثه أَسواط فاَقادَه علی(ع) مِن قنبر ثلاثه أسواط»[۲۶]

امیر المؤمنین به قنبر دستور داد درباره مردی حدّ را اجرا کند. پس قنبر عصبانی شد و سه تازیانه بیش تر زد! امام علی)ع( آن شخص را نشاند و آن سه تازیانه را درباره قنبر اجرا کرد.

بنابراین جای هیچ عذر و توجیهی برای این که مجریانِ قانون، خود را فراتر از قانون بدانند و به حقوق دیگران تعدی کنند، باقی نمی گذارد. بی تردید، رعایت نشدن این امور از سوی حکومت سبب می شود حکومت از حمایت و همراهی مردم نیز بی بهره بماند.

۱. ۴. برخورد با غارت گران اموال عمومی

یکی دیگراز ابعاد عدالت اجتماعی، برخورد با افرادی است که به اموال عمومی دست اندازی می کنند. مردم انتظار دارند دستگاه های نظارتی به گونه ای عمل کنند که از حق کشی و چپاول بیت المال جلوگیری شود و اگر در موردی خیانتی انجام گرفت، چنان قاطع و سریع برخورد شود که تأثیر بازدارندگی داشته باشد. با این کار، مردم حکومت و مسؤولان را مدافع حقوق خویش می بینند ودل گرم می شوند و پیوند بیش تری پیدا می کنند.

در این باره، امام خمینی، همواره به مسؤولان کشور سفارش می کرد. در روز عید غدیر، خطاب به کارگزاران، از سیره حکومتی امام علی)ع( این نمونه را بیان می کند:

»از ایشان (علی ع) نقل شده است که حساب بیت المال را می کشیدند. چراغی روشن بود، شمعی روشن بود و کسی آمد با ایشان حرف دیگری می خواست بزند، شمع را خاموش کردند و فرمودند که: این مال بیت المال است، تو می خواهی حرف دیگری بزنی. ما چه کنیم به بیت المال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت المال مسلمین؟ مسأله این نیست که در آن وقت و در حکومت حضرت امیر باشد، این دستور است در طول تاریخ برای کسانی که متکفّل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک درهمش در آن طرف حساب دارد.»[۲۷]

دقیق بودن در مصرف بیت المال در اندیشه دینی یک مسأله نهادینه شده است. آن چه امام راحل برای حفظ بیت المال و جلوگیری از غارت آن بیان کرده است، در روایات فراوانی مورد تأکید قرار گرفته است. در یک مورد گزارش گران ویژه امام علی)ع( درباره یکی از مدیران او گزارش دادند که نسبت به گرفتن مالیات کوتاهی کرده است. امام)ع( در نامه ای به او نوشت:

»وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللهِ قَسَماً صَادِقاً، لَئِنْ بَلَغَنی أَنَّک خُنْتَ مِنْ فَی ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیئاً صَغِیراً أَوْکبِیراً، لَأَشُدَّنَّ علیک شَدهً تَدَعُک قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ، ضَئِیلَ الْأَمْرِ»[۲۸]

و همانا من به خدا سوگند می خورم، سوگندی راست. اگر مرا خبر رسد که تو در فَیی ء مسلمانان اندک یا بسیار خیانت کرده ای، چنان برتو سخت گیرم که اندک مال مانی و درمانده به هزینه عیال و خوار و پریشان حال شوی.

موارد دیگری نیز درباره برخورد امام علی)ع( با والیانی که دست اندازی به اموال عمومی کرده بودند، گزارش شده است. [۲۹]

۱. ۵. حفظ اموال مردم و دوری از اسراف

از عوامل مهم پیوند مردم با حکومت، نوع برخورد مسؤولان با اموال و امکانات حکومتی است. به این معنی که مردم اموال و امکانات حکومت را که در اختیار مسؤولان است از خود می دانند و دولتمردان را حافظ و امانت دار آن اموال و امکانات. بنابراین، هیچ نوع اسراف و زیاده روی در مصرف این اموال و امکانات را برنمی تابند و بی شک اگر آگاه شوند ویا گمان ببرند که این اموال به دست آنان حیف و میل می شود، از عاملان آن به شدّت به خشم می آیند و حالت انزجار و تنفر پیدا می کنند. از این روی دقت کارگزاران در حفظ اموال عمومی و پرهیز از اسراف و تبذیر، به گونه طبیعی، انگیزه مردم را در حمایت از حکومت بالا می برد و پیوندشان را با نظام بیش تر می کند.

امام خمینی، ضمن یک آسیب شناسی جدّی در این زمینه می گوید:

»حتی مطبوعات باید این توجّه را داشته باشند که چیزهایی که برای ملت مفید نیست در روزنامه ها ننویسند، کاغذ مصرف این نکنند، وقت صرف این نکنند. باید رادیو، تلویزیون، توجّه به این معنی داشته باشد که این از بیت المال مسلمین است… باید اشخاصی که مقاماتی که هستند ملاحظه کنند که به اندازه ضرورت خدمت گزار بگیرند، نه به اندازه دلخواه و این معنی را باید همه ما بدانیم که دلخواه های ما آخر ندارد.»[۳۰]

اسراف، در آیات [۳۱] و روایات زیادی مورد نکوهش قرار گرفته است. برای نمونه: راوی از امام صادق)ع( درباره کم ترین اندازه اسراف پرسید و امام)ع( این چنین جواب فرمود:

»قلتُ لأبی عبدِ الله: أدنی ما نهی عَن حدِّ الإسراف؟ فقال: إِبذالُک ثوب صونِک، و إهراقُک فَضل إنائک، و أکلُک التّمر و رَمیک النّوی هاهنا و هاهنا.»[۳۲]

به امام صادق(ع) عرض کردم: کم ترین حدّ اسراف چیست؟ فرمود: دورانداختن جای عطرت، ریختن آب اضافه آشامیدنی ات، و دور انداختن هسته خرمایی که خورده ای.

و نیز در ذیل آیه:

»یا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکمْ عِندَ کلِّ مَسْجِدً وکلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یحِبّ الْمُسْرِفین»[۳۳]

ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد.

امام صادق(ع)فرمود:

»آیا تصور می کنی که خداوند به کسی ثروت داده است از باب احترام و توجّه ویژه به اوست و به کسی که نداده است از باب تحقیر و توهین به اوست؟ نه! چنین نیست، بلکه ثروت مال خداوند می باشد و به عنوان امانت در اختیار انسان می باشد و به آنان اجازه داده است معتدلانه بخورند، معتدلانه بنوشند، معتدلانه بپوشند، معتدلانه ازدواج کنند و معتدلانه مرکب سوار شوند و مازاد آن را به فقیران مسلمان بدهند و کمبودهای آنان را جبران کنند. بنابراین، کسانی که چنین می کنند آن چه می خورند و می نوشند و سوار می شوند و ازدواج می کنند حلال است و بیش تر از آن برای آنان حرام است.«

سپس امام)ع( فرمود:

»اسراف نکنند که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد. آیا چنین تصور می کنی خداوند کسی را با مالی که به عنوان امانت در اختیارش گذاشته است، حق دارد اسبی با ده هزار درهم بخرد، با این که اسب بیست درهمی او را کفایت می کند؟»[۳۴]

۱. ۲. تأمین نیازها و حقوق اولیه مردم

یکی از عوامل مهم پیوند مردم با حکومت این است که حکومت، نیازها و حقوق اولیه مردم را از قبیل: کار، اشتغال، دارو، درمان، تغذیه، مسکن و… را به اندازه معقول و منطقی تأمین کند نه در حدّ ایده آل.

امام خمینی، درباره این مسائل که به معیشت و زندگی مردم مربوط می شود بسیار حساس و دغدغه مند بود و اگر نادرستی ای در این زمینه مشاهده می کرد، به سختی برمی آشفت و هشدار می داد:

»از قراری که مکرر به من گفته اند، الآن یک دسته ای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس گذاشته اند. این یک مطلب غیرانسانی است…. این ملت که اکثرشان عبارت از این طبقه پایینی است که نمی توانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند که ما را رساندند به این پیروزی. حالا نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته است، برای اینها ایجاد مزاحمت کند.»[۳۵]

امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر، پس از دستوراتی راجع به طبقات محروم جامعه و…. نسبت به کسانی که با معیشت مردم بازی می کنند، چنین دستور می دهد:

»وَاعْلَمْ – مَعَذلِک – أَنَّ فِی کثِیرمِنْهُمْ ضِیقاً فَاحِشاً، وَشُحّاً قَبِیحاً، وَاحْتِکاراً لِلْمَنَافِعِ، وَتَحَکماً فِی الْبِیاعَاتِ، وَذلِک بَابُ مَضَرَّهً لِلْعَامَّهِ، وَعَیبُ عَلَی الْوُلاَهِ. فَامْنَعْ مِنَ الْإِحْتِکارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ)ص( مَنَعَ مِنْهُ. وَلْیکنِ الْبَیعُ بَیعاً سَمْحاً: بِمَوَازِینِ عَدْلً، وَأَسْعَارً لاَتُجْحِفُ بِالْفَرِیقَینِ مِنَ الْبَائِعِ وَالْمُبْتَاعِ، فَمَنْ قَارَفَ حُکرَهً بَعْدَ نَهْیک إِیاهُ فَنَکلْ بِهِ، وَ عَاقِبْهُ فِی غَیرِ إِسْرَافً.»[۳۶]

و با این همه، بدان که میان بازرگانان بسیار کسان اند که بدمعامله و بخیل اند و در پی احتکارند و به دنبال سود خود هستند و کالا را به هر قیمتی که خواستند می فروشند. این سودجویی و گران فروشی زیانی است برای همگان و عیب است بر والیان. پس باید از احتکار جلوگیری کنی که رسول خدا)ص( از آن منع فرمود و باید خرید و فروش آسان صورت پذیرد و با میزان عدل انجام گیرد، با نرخهای )رایج بازار( نه به زیان فروشنده و نه خریدار و آن که پس از منع تو دست به احتکار زند، او را کیفر ده و عبرت دیگران گردان و در کیفر او اسراف مکن.

آری وقتی فقر و نیاز به زندگی مردم سرایت کرد، نباید از مردم انتظار دینداری داشت، تا چه رسد به حمایت و دفاع از حکومت. در روایات اسلامی درباره فقر و پیامدهای آن بسیار هشدار داده شده است، به عنوان نمونه امام علی)ع( خطاب به فرزندش می فرماید:

»یا بُنَی إِنِّی أَخَافُ عَلَیک الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ – فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَهُ لِلدِّینِ مَدْهَشَهُ لِلْعَقْلِ دَاعِیهُ لِلْمَقْتِ.»[۳۷]

پسرم از فقر بر تو ترسانم، پس از آن به خدا پناه ببر، زیرا فقر موجب ضعف دینداری و ناکارآمدی عقل و برانگیختن دشمنی می شود.

بله، روشن است که یکی از انتظارهای مهم مردم از حکومت و حاکمان، برآوردن نیازهای زندگی است. مردم با حکومت چنین عقدی نبسته اند که در هر شرایطی پشتیبان باشند. از همین روی، کارگزاران نظام، در هر شرایطی باید نگاه جدّی امام راحل به تأمین معیشت مردم، بویژه قشر آسیب پذیر را به خوبی مورد نظر داشته باشند، تامردم به روشنی دریابند اگر کارگزاران در مواردی هم نمی توانند راه زندگی آسان و راحت را برای آنان هموار کنند، امّا پی گیر و پرتلاش اند، تا مردم به زندگی آسان و رفاه معقول و منطقی دست یابند:

»دولت، واقعاً باید با تمام قدرت، آن طوری که علی)ع( برای محرومین دل می سوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند برای محرومین مثل یک پدری که بچه هایش اگر گرسنه بمانند چطور با دل افسرده دنبال این می رود که آنها را سیر بکند. یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید این طور باشد.»[۳۸]

سخن امام راحل درباره دل سوزی حضرت علی)ع( اشاره به این جریان است که گزارش گران ویژه و عیون حضرت در بصره به امام گزارش دادند که استاندار آن حضرت، عثمان بن حنیف، به مهمانی فردی رفته است که غذاهای متنوع سر آن سفره بوده است. امام)ع( ضمن توبیخ استاندار خود و توصیه به این که در زندگی خود ساده باشد و برای حل دشواریها و گشودن گره های زندگی مردم تلاش کند، فرمود:

»أَأَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یقَالَ: هذا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ، وَلاَ أُشَارِکهُمْ فِی مَکارِهِ الدَّهْرِ، أَوْ أَکونَ أُسْوَهً لَهُمْ فِی جُشُوبَهِ الْعَیشِ»[۳۹]

آیا بدین بسنده کنم که مرا امیر مؤمنان گویند و در ناخوشایندهای روزگار شریک مردم نباشم؟ یا در سختی زندگی – نمونه ای – برایشان نشوم؟

وقتی مردم وضع زندگی و معیشت کارگزاران را بسان وضع زندگی و معیشت خود ببینند، تحمّل سختیهای معیشتی بر آنان آسان می شود; زیرا بر صداقت و دل سوزی مدیران آگاه می شوند و بر پیوند و همکاری با حکومت تلاش می ورزند.

۱. ۳. حفظ کرامت انسانی مردم

از عوامل مهم پیوند مردم با حکومت، حفظ کرامت انسانی آنان از سوی حکومت است. کرامت واژه ای عربی است که در فارسی معادل مناسبی برای آن نیافته اند. مقصود از کرامت این است که انسان دارای حرمت است و حق دارد در جامعه محترمانه زندگی کند و مدیران و مجریان حکومت، حق ندارند با گفتار و یا رفتارشان، حیثیت و حرمت او را که حق انسانی اوست، با خطر مواجه سازند. همان گونه که پیش تر، سخن امام خمینی را یاد کردیم که شخص مجرمی که برای قصاص می برند نباید سخن ناروایی به او گفته شود. [۴۰]

۳. ۱. کرامت ذاتی

کرامت انسانی دارای مراتبی است که اولین مرتبه آن، کرامت ذاتی است; یعنی همان چیزی که سبب برتری او از سایر موجودات شده است. در قرآن از آن این گونه یاد شده است:

»وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کثِیرً مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.»[۴۱]

ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم; و آنها را در خشکی و دریا، )بر مرکبهای راهوار( حمل کردیم; و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم; و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم، برتری بخشیدیم.

مفسران، این برتری را به سبب دارا بودن عقل، قدرت سخن، صورت زیبا، بدن معتدل، توانایی بر تدبیر زندگی دنیوی و اخروی و تسلط بر آن چه بر زمین است، به خدمت درآوردن بقیه حیوانات و توانایی بر اختراعات و اموری از این دست دانسته اند.[۴۲]

۳. ۲. کرامت اکتسابی

اما مرتبه برتر کرامت انسان، کرامت اکتسابی است. مقصود از کرامت اکتسابی، احترامی است که انسان با اختیار و تلاش خود آن را به دست می آورد. در فرهنگ اسلامی، کسب کردن اموری مانند: علم، [۴۳] ایمان،[۴۴] تقوا [۴۵] و ارزشهای اخلاقی – الهی، به معنای دست یافتن به کرامتهای برتر انسانی است.

البته روشن است که کرامتهای اکتسابی، سبب هیچ گونه امتیاز حقوقی و اجتماعی برای دارنده آن نیست. شخصی که به چنین کرامتی دست یابد، موجب برتری و امتیاز او از نظر حقوقی نسبت به دیگران نمی شود; زیرا در جامعه اسلامی، همه افراد در برابر قانون و حقوق اجتماعی، برابرند. آیات قرآن نیز، درصدد بیان امتیاز معنوی نزد خداوند است، نه درصدد بیان امتیاز حقوقی و اجتماعی آنان.

۳. ۳. کرامت حقوقی

منظور از کرامت حقوقی، آن چیزی است که انسان با پذیرش عضویت در یک جامعه و کشوری از تمام حقوق زیستی در آن بهره مند می گردد; مانند انسانی که عضو کشور اسلامی است تمام حقوق شامل او می شود. در بهره مندی از این نوع حقوق، میان مسلمان و غیر مسلمانی که تابعیت نظام اسلامی را پذیرفته است و یا اگر تابعیت نظام اسلامی را ندارد، هم پیمان با نظام اسلامی است، تفاوتی نیست. در روایات اسلامی، کرامت حقوقی غیر مسلمان در جامعه اسلامی نیز، مورد تأکید قرار گرفته است، از جمله:

رسول خدا(ص) فرمود:

»مَن ظلَم مُعاهِداً أو إنتقَصهُ أو کلّفَه فوق طاقتِه أو أخَذ منهُ شَیئاً بغَیر طیبِ نفسً فإنّا حَجیجهُ یومَ القیامه»[۴۶]

هرکس به معاهدی [۴۷] ستم روا دارد، یا از او عیب جویی کند و یا بیش از توان اش به او تکلیف کند، یا از او چیزی بدون رضایت اش بگیرد، در روز قیامت من دشمن او خواهم بود.

در روایت دیگر از آن حضرت آمده است:

»مَن قذَف ذِمّیاً حدَّ لَه یوم القیامه بِسیاطً مِن النّار»[۴۸]

هرکس به ذمی[۴۹] تهمت بزند در روز قیامت با تازیانه های آتشین مجازات خواهد شد.

نیز رسول خدا)ص) فرمود:

»مَن آذی ذِمّیا فإنّا خَصمُه و مَن کنتُ خَصمه خَصَّمتُه یوم القیامه»[۵۰]

هر کس به ذمی آزار رساند، پس من دشمن او خواهم بود و هرکس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم کرد.

امام خمینی، در ابتدای انقلاب اعلام کرد که اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلامی، آزادند و می توانند آزادانه اعمال مذهبی خود را انجام دهند.[۵۱] و بالاتر از این یادآور شد:

»اقلیتهای مذهبی، نه تنها آزادند، بلکه دولت اسلامی موظّف است ازحقوق آنها دفاع کند.»[۵۲]

تأمین آزادیهای قانونی در زندگی شخصی و اجتماعی مردم در شمار حقوق اجتماعی و حفظ کرامت حقوقی آنان است و در موارد لزوم، تنها قانون محدودکننده آزادی مردم می تواند باشد، نه سلیقه افراد و مأموران دولت. از همین رو امام خمینی، در فرمان هشت ماده ای خود آورده است:

»هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه یا محل کار شخصی کسی، بدون اذن صاحب آنها وارد شود، یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم، یا ارتکاب گناه، تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیرانسانی – اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند و یا برای کشف گناه و جرم، هرچند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید، یا اسراری که از غیر به او رسیده، ولو برای یک نفر، فاش کند. تمام اینها جرم (و) گناه است…. آن چه ذکر شد و ممنوع اعلام شد در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه ها و گروهک های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیتهای مجاهد و مردم بی گناه کوچه و بازار و برای نقشه های خرابکاری و افساد فی الارض اجتماع می کنند و محارب خدا و رسول می باشند که با آنان در هر نقطه که باشند و همچنین در جمع ارگانهای دولتی و دستگاه های قضایی و دانشگاه ها و دانشکده ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدّت عمل، ولی با احتیاط کامل باید عمل شود.»[۵۳]

۱. ۴. رعایت حقوق و رضایت مردم

حکومتی که حقوق مردمان را مورد توجّه قرار دهد و مردم نیز خدمات حکومت را در جهت بهره مندی از حقوق خویش در زندگی ببینند، با رضایت از آن حمایت و پشتیبانی می کنند. امام خمینی، از همین نگاه به کارگزاران نظام توصیه می کند که با توجّه به حفظ حقوق و منافع مردم، سعی کنند رضایت مردم را به دست آورند تا همواره از حمایت آنان برخوردار باشند:

»توجّه دارند آقایان که تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران هم، کاری بر نمی آید. یعنی همه دستگاه های دولتی به استثنای ملت، از او کاری بر نمی آید. از این جهت، همه مان و شما آقایان همه و آنهایی که در اختیار شما هستند، همه، باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همه امور.»[۵۴]

جلب رضایت مردم از جمله عوامل مهم برای حفظ پیوند مردم و حکومت است. برای آن که این مهم اتفاق بیفتد، حکومت باید در جهت حفظ حقوق فردی و اجتماعی مردم بکوشد و از اموری که سبب ایجاد زحمت و فشار بر مردم می شود، بپرهیزد. امام خمینی، به کارگزاران توصیه می کند:

»ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن، حرام وخدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی می شود. همه شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم، خصوصاً طبقات محروم بودکه پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی ازکشور و ذخایر آن کوتاه گردید. واگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته می شوید و همچون رژیم شاهنشاهی ستمکار، به جای شما ستم پیشگان پستها را اشغال می نمایند. بنابراین حقیقت ملموس، بایدکوشش درجلب نظر ملت بنمایید واز رفتار غیر اسلامی انسانی احتراز نمایید.»[۵۵]

در نگاه امام، بهترین راه برای حفظ حقوق اجتماعی مردم آن است که حاکمان خود را خدمت گزار مردم بدانند و با چنین انگیزه و هدفی بر آنان حکومت کنند:

»خدمت گزار باشید به این ملتی که آن دستهای خیانتکار را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد. شما الآن امانت بزرگی از دست این ملت تحویل گرفتید… مادامی که این طور باشید، ملت پشت شماست و مادامی که ملت همراه شما باشد، هیچ آسیبی به شما و به کشور نمی رسد… روزی که شما احساس کردید که می خواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید می شوید، بدانید که مردم معلوم می شود از شما رو برگردانده اند»[۵۶]

امام خمینی خود نیز در سراسر زندگی برای خدمت به مردم و احقاق حقوق فردی و اجتماعی آنان، زندان، تبعید و سختیهای بسیاری را تحمّل کرده بود و بعد از پیروزی انقلاب، همه تلاش خود را برای همین منظور به کار گرفت. با این حال، در خدمت به آنان احساس کوتاهی می کرد و در وصیت نامه خود از مردم این گونه عذرخواهی کرد:

»از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی ها و قصور و تقصیرها بپذیرند»[۵۷]

امام، خدمات حکومت به مردم را افزون بر آن که سبب پیوند قلبی مردم با حکومت و رضایت مردم از دست اندرکاران نظام می داند، از دیدگاه ارزشی و معنویت دینی، آن را در افق رضایت و خشنودی الهی، که عالی ترین هدف برای هر مسلمان است، می نگرد و عامل بقای حکومت معرفی می کند:

»کاری بکنید که دل مردم را به دست آورید، پایگاه پیدا کنید در بین مردم، وقتی پایگاه پیدا کردید خدا از شما راضی است، ملت از شما راضی است، قدرت در دست شما باقی می ماند و مردم هم پشتیبان شما هستند»[۵۸]

امام، یکی از راه کارهای به دست آوردن رضایت مردم را این گونه بیان کرده است:

»کوشش کنید که پایگاه ملی برای خودتان درست کنید. این، به این است که گمان نکنید که شما صاحب مقام هستید، منصب هستید و باید به مردم فشار بیاورید. هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیش تر خدمت گزار باشد، مردم بفهمند که هر درجه ای که این بالا می رود، با مردم متواضع تر می شود… ملت ادراک کند که ما خیر او را می خواهیم، وقتی آن را ادراک کرد، ملت هم پشتیبان ماست… و در این خدمت گزاری بدانید که هم رضای خدا را تحصیل کردید و هم رضای ملت، که رضای خداست، تحصیل کردید.»[۵۹]

۱. ۵. پاسداشت عزّت و غرور ملی

در تفکر امام، احترام به ارزشهای ملی در راستای اسلام و دین داری مورد توجّه است و حکومت اسلامی، موظّف به پاسداشت آن است. عزّت داشتن اجتماع و عزیز بودن آن چه که از افتخارات انسانهای یک جامعه به شمار می آید، هرگز نباید از سوی حکومت نادیده گرفته شود; زیرا عزّت و ذلّت، همان گونه که درباره افراد جاری است درباره جامعه نیز جاری است. انسان مؤمن، نباید کاری بکند که به ذلّت و حقارت اش بینجامد; چون مؤمن با خداوند پیوند می خورد و از این پیوند به عزّت می رسد، و از آن جا که ذلّت مؤمن نوعی ذلّت برای دین خداوند است، پذیرش ذلّت بر مؤمن روا نیست.

امام صادق)ع( فرمود:

»إِنَّ اللّه فَوَّضَ إِلَی المُؤمِنِ اُمورَهُ کلَّها وَلَم یفَوّض إِلَیهِ أَن یکونَ ذَلیلاً»[۶۰]

بی تردید خداوند عزّوجل تمام امور مؤمن را به او واگذار کرده است، ولی این مسأله را به او واگذار نکرده است که ذلیل باشد.

همین گونه حکومت و مدیران جامعه باید به اجرای سیاستهایی بپردازند و دل مشغولی آنها باشندکه عزّت اجتماعی و غرور ملی مردم و شهروندان از میان نرود; زیرا پاس عزّت اجتماعی مردمی که از عزّت اسلامی نیز برخوردارند، افزون بر وظیفه ملی، مسؤولیتی دینی و الهی است. در فرهنگ اسلام، عامل عزّت، خدای عزیز است و اطاعت از او و اجرای دستورها و آموزه های عزّت بخش او، که در آخرین پیام وَحیانی اش، یعنی قرآن بیان شده است. رسول خدا)ص( در تبیین این واقعیت فرموده است:

»إنّ ربّکم یقوُل کلّ یومً: أنَا العَزیز، فمَن أرادَ عِزَّ الدّارَین فَلیطعِ العَزیز»[۶۱]

بی تردید پروردگارتان هر روز می فرماید: تنها عزیز و شکست ناپذیر من هستم; پس هرکس می خواهد در دنیا و آخرت عزیز باشد، تنها باید از عزیز اطاعت کند.

البته افراد ممکن است برای رسیدن به عزّت اشتباه بکنند; به دنبال غیر خدا راه بیفتند و ا ز هرکس اطاعت کنند، تا شاید به عزّت دست یابند، ولی در نهایت ذلیل می شوند نه عزیز; چون دیگران هم هرچه دارند از خداوند است و آنان فقیر محض می باشند. امام سجاد(ع) این واقعیت را چنین بیان می فرماید:

»وَ رَأَیتُ أَنّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَه مِنْ رَأْیهِ وَضَلّه مِنْ عَقْلِهِ. فَکمْ قَدْ رَأَیتُ یا إِلَهِی مِنْ أُنَاسً طَلَبُواالْعِزّ بِغَیرِک فَذَلّوا»[۶۲]

و می دانم که تقاضای نیازمند از نیازمند، لغزش فکری و کم عقلی است. ای خدای من چه بسیار دیدم انسانهایی را که عزّت را از غیر تو طلب کردند، ولی خوار شدند.

بنابراین، سیاست مداران و مدیران جامعه، چنانچه به خاطر اهداف شخصی یا برتری جوییهای جناحی و یا به سبب تشخیص نادرست به راه خطا بروندوبه عزّت اجتماعی مردم و جامعه لطمه بزنند، بدون شک هم حقوق اجتماعی مردم را پای مال کرده اند و هم سبب دوری مردم از حکومت می شوند و باید پاسخ گو باشند.

۲. عوامل دینی – معنوی

آن چه تاکنون بیان شد عوامل دنیوی و معیشتی بود که تأمین آنها مردم را با حکومت پیوند می داد. اما عوامل دیگری نیز در پیوند مردم با حکومت نقش دارد که از آنها با عنوان عوامل دینی – معنوی یاد می شود.

۱. پیاده کردن ایده های اسلامی

گرچه پیش از انقلاب، اسلام در اعتقادات مردم حضور داشت و مردم مسلمان بودند، ولی دین حاکمیت نداشت. یکی از انگیزه های اصلی مردم در انقلاب استقرار حاکمیت دین و پیاده شدن آموزه های حیات بخش و عزّت آفرین اسلام بود. بنابراین، به حقیقت پیوستن این ایده ها، که احساس دینی ملت را سرشار می کند، نقش مهمی در پیوند مردم با حکومت دارد. حال اگر حکومت گران، دست به اجرای برنامه ها و سیاستهایی بزنند که به کم رنگ شدن مهم ترین ایده اجتماعی مردم، یعنی اسلامیت نظام بینجامد، بی تردید، مردمی که با اعتقاد به دیانت اسلام و با هدف اعتلای دین در جامعه تمام مشکلات و سختیها را تحمّل کرده اند، دل سرد می شوند و انگیزه خود را در همراهی و پیوند با حکومت از دست می دهند. از همین روی، تلاش و دل مشغولی مدیران نظام، به پیاده سازی روشهایی که تحقق ایده های دینی مردم را در پی داشته باشد، به پیوند مردم و حکومت و استواری آن کمک می کند.

امام، در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمد علی رجایی، بر این نکته تأکید کرد که رئیس جمهور کشور اسلامی، باید عمل کردش در پیاده سازی اسلام به گونه ای باشد که بتواند به تمام افرادی که به او رأی داده اند، پاسخ گو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.