پاورپوینت کامل رحمت و امنیت برترین حقّ شهروندان شهر خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رحمت و امنیت برترین حقّ شهروندان شهر خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رحمت و امنیت برترین حقّ شهروندان شهر خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رحمت و امنیت برترین حقّ شهروندان شهر خدا ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

آن روز که آدمیان در زمین استقرار یافتند و شهروندان شهر خدا شدند، خدا که یگانه فرمانروای آسمانها و زمین بود بر خود واجب ساخت تا با ساکنان خطّه خاک، با رحمت و رأفت و مودّت رفتار کند. «قُلْ لِمَنْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ قُلْ لِلَّهِ کتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَه.»[۱] بگو: آن چه در آسمانها و زمین است، که راست؟ بگو: خدای را. بر خود رحمت و مهربانی نوشته است. «إِنَّ رَبِّی رَحِیمُ وَدُود.»[۲] که پروردگار من مهربان است و دوستدار توبه کنندگان. »وَ اللَّهُ رَءُوف بِالْعِبَادِ.»[۳] و خدا بر بندگان مهربان است نگاه رحمت و رأفت الهی، گرچه درباره مؤمنان بیش تر و عمیق تر بود، امّا اختصاص به مؤمنان نداشت و همه ساکنان زمین را دربر می گرفت. »أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی الأرْضِ وَ الْفُلْک تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یمْسِک السَّمَاء أَنْ تَقَعَ عَلَی الأرْضِ إلا بإذنه إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوف رَحِیم.»[۴] آیا ندیده ای که خداوند، آن چه را در زمین است، کشتیهایی را که در دریا به فرمان او روند، رامِ شما ساخته است و آسمان را نگاه می دارد، تا جز بفرمان او، بر زمین نیفتد؟ خداوند با مردم رحیم و مهربان است.

مهرآفرین جهان، حتّی نمی خواست، بندگانش گرفتار مشقّت شوند، از این رو در پهنه هستی، امکاناتی را فراهم ساخت تا آدمیان با بهره مندی از آنها، با آسایش و رفاه و جمال زندگی کنند. »وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَکمْ إِلَی بَلَدً لَمْ تَکونُوا بالغیه إِلا بِشِقِّ الأنْفُسِ إِنَّ رَبَّکمْ لَرَءُوف رَحِیم.»[۵] بارهاتان را به شهری برند که جز با خستن خویش، بدان نتوانید رسید، چه پروردگارتان نرم و مهربان است. خدا به شهروندان زمین، چه آنان که خدایی اش را باور داشتند و چه آنان که او را باور نداشتند، اطمینان داد که هرگز به آنان ستم نخواهد کرد. »إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ النَّاسَ شَیئًا.»[۶] خداوند بر کسان هیچ ستم نکند او نه تنها آفرینش را بر محور خیر و رحمت و فضل و کرامت بنا نهاده بود، که انتظار داشت بندگان اش نیز اهل رحمت و عدالت و نیکی باشند و از هرگونه زشتی و تجاوز و بدخواهی بپرهیزند! »إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإحْسَانِ وَ إِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَ ینْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنْکرِ وَ الْبَغْی.»[۷]خداوند، شما را به داد و نیکی و دهش به خویشاوندان فرماید و از کار زشت و کار ناپسند و ستم بازتان می دارد. خدا به روشنی اعلام کرد که بندگان اش اگر به راستی جویای محبّت و رضای اویند، باید از ظلم و بی عدالتی و از قساوت و بی رحمی نسبت به یکدیگر بپرهیزند. «وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.»[۸] و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد.

«وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.»[۹] داد ورزید که خداوند دادورزان را دوست می دارد. »وَ اللَّهُ لایحِبُّ الظَّالِمِینَ.»[۱۰] و خداوند، ستمکاران را دوست ندارد. ولی دریغ! که شهروندان جغرافیای زمین، فرمان فرمانروای هستی را که از راه فطرت و سرشت به آنان الهام شده بود، آن گونه که باید، حرمت ننهادند و به فساد و تباهی گراییدند. »ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ.»[۱۱] تباهی، در خشکی و دریا، هم بدان چه دستان کسان کرده است، نمودار شده است. و چنین بود که قابیلیان زمین، دست به خون برادران خویش آغشتند و از سر کینه و عداوت، بی گناهان و مظلومان را به دست مرگ سپردند و رسم بی مهری و ستم در پیش گرفتند! فرمانروای هستی می توانست به این ناسپاسی و بی مهری و قساوت، پاسخی قهرآمیز دهد، امّا میثاق رأفت و رحمت اش او را از این کار بازداشت، تا مگر با رحمتی دیگر، اهل نجات را، نجات بخشد! و یک بار دیگر اتمام حجّت کند. »وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکنَاهُمْ بِعَذَابً مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَینَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیاتِک مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزَی.»[۱۲] هرگاه ما، پیش از او، به عذابی نابود کرده بودیم شان، می گفتند: ای پروردگار ما، چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی، تا پیش از آن که خوار شویم و رسوا شویم، از آیه های تو پیروی کنیم.

خدا می دانست که آدمیان به هدایتی فراتر از فطرت و سرشت نیاز دارند و می بایست نور درون را با هدایت برون قرین سازد، تا بشر راه کینه و قساوت فرونهد و سر بر آستان رحمت و عدالت فرود آورد! از این روی، پیامبرانی را از جنس آنان برانگیخت تا دردآشنای مردم باشند.

پیامبرانی که درد و رنج مردمان را با تمام وجودشان لمس کنند و برای هدایت و سعادت آنان، اشتیاقی وافر داشته باشند. »لَقَدْ جَاءکمْ رَسُول مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیز عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیص عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوف رَحِیم.»[۱۳] پیامبری آمده استِ تان از خودتان که بر او گران است که در رنج افتید، سخت خواستارتان است. با گرویدگان نرم و مهربان است. پیامبران الهی، منادیان رحمت و امنیت و زندگی برای انسانها شهروندان زمین، باوجود همه کاستیها، خود شیفته صداقت، رحمت و محبّت بودند، از این رو فرمانروای هستی به پیامبرش فرمود: »وَ مَا أَرْسَلْنَاک إِلا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ.»[۱۴] ما تو را نفرستادیم مگر مهری برای جهانیان.

آری پیامبر)ص( آمده بود تا برای همه مردمان جهان مؤمنان و غیرمؤمنان رحمت باشد، زیرا او نماینده و فرستاده خدای رحمت و محبّت، خدای رحمان و رحیم و خدای همه بندگان و شهروندان زمین بود، خدایی که در او قساوت و بدخواهی، کینه توزی و شرارت وجود نداشت. او از اوصاف نیک، امّا محدود بشری منزّه بود، تا چه رسد از اوصاف زشت و پلید قابیلیان زمین! »سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ.»[۱۵] پاکا پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار اورنگ، از آن چه در چونی او می گویند. »هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِی ءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاء الْحُسْنَی یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیز الْحَکیم.»[۱۶] اوست خداوند آفریننده، پدیدآرنده، چهره ساز، نامهای نیکو اوراست.

هرچه در آسمانها و زمین است، او را به پاکی ستایند. و او توان مند فرزانه است. آفریدگار انسان، می دانست که اگر گذرگاهی برای نفوذ در قلب آدمیان باشد، گذرگاه رحمت و مدارا است، از این رو به پیامبران خود فرمان داد تا در مواجهه با کافران – حتّی گستاخ ترین و کافرترین آنها – سخن به نرمی و لینت برانند. »اذْهَبَا إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی × فَقُولا لَهُ قَوْلا لَینًا لَعَلَّهُ یتَذَکرُ أَوْ یخْشَی.»[۱۷] به سوی فرعون روید که وی سرکشی کرده است! با وی سخنی نرم گویید، باشد که پندپذیرد، یا که بترسد.

پیامبر خاتم، به سوی یکی از نژادگراترین و نفوذناپذیرترین اقوام عصر خود برانگیخته شده بود، قومی که به تعبیر قرآن: »وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الأعْجَمِینَ × فَقَرَأَهُ عَلَیهِمْ مَا کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ.»[۱۸] و اگر آن را بر برخی ناتازیان فرستاده بودیم. و برایشان خوانده بود، بدان گرونده نبودند.

و به تعبیر امام صادق)ع( ذیل آیه شریفه: »لو انزل القرآن علی العجم ما امنت به العرب و قد نزل علی العرب فآمنت به العجم فهذه فضیله العجم.»[۱۹] اگر قرآن بر ناتازیان فرو فرستاده می شد، تازیان به آن ایمان نمی آوردند. و بر تازیان فرو فرستاده شد، ناتازیان به آن ایمان آوردند و این برتری ناتازیان است.

خدای متعال، بارزترین عامل تأثیرگذاری پیامبر)ص( بر این نفوس تأثیرناپذیر را، نرمش او در برابر خشونت و تعصّب فرهنگی، قومی و نژادی آنان دانسته است. »فَبِمَا رَحْمَهً مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضّوا مِنْ حَوْلِک.»[۲۰] پس به مهری از خداست که بر آنان نرم شدی.

اگر درشت و دل سخت بودی، از گِردت می پراکندند. خداوند، در این آیه شریفه، از چشمه جوشان رحمت خود سخن می گوید که در سینه رسول رحمت جوشانده و جاری ساخته و »جان«های بسیاری را از این چشمه مهر لبالب ساخته است. و به او یادآور شده است که اگر در زیر بارش این رحمت بی کران نمی بودی و زمین دل ات بر اثر این بارش، نرم نمی شد و همچنان سخت و خشن می ماند، بی گمان هیچ قلبی را نمی توانستی به خود نزدیک کنی، همگان از کوی تو پر می کشیدند و می کوچیدند.

این آیه، در هنگامه سخت و درهم کوبنده نبرد اُحد، بر سینه رسول خدا فرود آمده است، آن گاه که آبشارِ رحمت الهی، از بلندای وجود آن نازنین جاری شد و نافرمایان، فراریان، سرپیچندگان، برهم زنندگان آرایش جنگی و میدان دهندگان به دشمن را، که می رفتند در گردباد سهمگین و هراسناک گناهِ نافرمانی و گسست تار و پود جبهه حق، گم شوند و از هستی ساقط گردند، به آبشخور خود فراخواند.

خداوند، در این آیه شریفه، پیامبر اکرم را می ستاید، از آن روی که توانسته در پرتو رحمت الهی، قهرمانانه بر خشم خویش مهار بزند و با آن همه آزاری که دیده بود: شکسته شدن داندانهای ثنایا، مجروح شدن چهره و شکست سنگین سپاهیان اش، بر یاران نافرمان مهر بورزد و از خطای شان درگذرد که این پیروزی بس بزرگی بود برای جبهه حق: از تیغ حلم چندین خلق را واخرید از تیغ چندین حلق را تیغ حِلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشکر ظفرانگیزتر از این سان رفتارها در سیره آن گرامی، بسیار دیده می شود که در این جا، از باب نمونه، به چند مورد بسنده می کنیم:

»الامام الصادق )ع(: نزل رسول الله )ص( فی غزوه ذات الرقاع تحت شجره علی شفیرواد، فاقبل سیل فحال بینه و بین اصحابه، فرآه رجل من المشرکین; والمسلمون قیام علی شفیر الوادی ینتظرون متی ینقطع السیل، فقال رجل من المشرکین لقومه انا اقتل محمّداً فجاء و شدّ علی رسول الله )ص( بالسّیف. ثم قال: من ینجیک منّی، یا محمّد؟ فقال ربّی و ربّک. فنسفه جبرئیل )ع( عن فرسه فسقط علی ظهره. فقام رسول الله )ص( فاخذ السّیف و جلس علی صدره و قال: من ینجیک منّی یا غورث؟ فقال: جودک و کرمک یا محمّد. فترکه و قام و هو یقول: والله لأنت خیر منی و اکرم.»[۲۱] امام صادق)ع( فرمود: در جنگ ذات الرقاع، رسول خدا )ص( در کنار درّه ای زیر درختی قرار گرفته بود که سیلی آمد و بین آن حضرت و یاران، جدایی افکند. مردی از مشرکان پیامبر اکرم را در آن حال دید، و مسلمانان در آن سوی درّه ایستاده بودند و انتظار می کشیدند تا سیل قطع شود. مرد مشرک، به همراهان خود گفت: من محمّد را می کشم. به نزد پیامبر آمد و به روی آن حضرت شمشیر کشید و گفت: ای محمد! اینک چه کسی تو را از چنگ من می رهاند. حضرت فرمود: پروردگار من و تو. در این هنگام جبرئیل آن مرد مشرک را از اسب به زیر افکند و او به پشت افتاد. رسول خدا )ص( برخاست و شمشیر برگرفت و روی سینه او نشست و فرمود: ای غورث! اکنون چه کسی تو را از چنگ من می رهاند؟ آن مرد مشرک گفت: بخشندگی و کرم تو، یا محمّد! حضرت از روی سینه او برخاست و او را رها کرد. در حالی که آن مرد می گفت: تو از من بهتر و گرامی تری.
یکی از پدیده های زیبا، با شکوه و شگفت انگیز تاریخ بشری، رفتار رسول خدا )ص( با اسرای جنگی است. آن هم در روزگاری که – چه در میان تازیان و چه در میان غیر تازیان – درنده خویی، وحشی گری و ازهم دریدن انسانها، چه در جنگها و چه در نزاعهای معمولی، کار عادی و معمولی شمرده می شد و هر گروه شکست خورده ای این سان رفتارها را از سوی قوم غالب و پیروز، انتظار داشت. و هرکس که پای در عرصه نبرد می گذارد خود را برای دریدن و دریده شدن آماده می کرد و به روشنی می دانست اگر به دست دشمن اسیر شود، به فجیع ترین وضع شکنجه، کور و یا اخته می گردد.

و اگر پیروز شود باید همین کار را با دشمن روا دارد. در کتاب: فارس نامه، اثر ابن بلخی، درباره رفتار شاپور دوم )پادشاه ایران( با اسیران عرب می خوانیم: »پس مرد را می آورد و هر دو کتف او به هم می کشیدی و سوراخ می کردی و حلقه در هر دو سوراخ کتف او می کشیدی… و او را از بهر این، ذوالأَکتاف گفتندی.»[۲۲] ابن سعد، در طبقات کبری، درباره رفتار رسول خدا )ص( با اسیران جنگ بدر می نویسد: »اَسَرَ رسول الله، صلی الله علیه و سلّم، یومَ بدر سبعین اسیراً و کان یفادی بهم علی قدرِ اموالهم و کان اهل مکهَ یکتبون و اهل المدینه لا یکتبون فمن لم یکن له فداً، دُفِعَ الیه عَشره غِلمان المدینهِ فعلّمَهمْ فاذا حَذَقُوا فهو فِداؤه»[۲۳] رسول خدا (ص) روز بَدر، هفتاد تن اسیر گرفت و از آنان، به تناسب دارایی شان خواستار غرامت شد.

(شماری از) مردم مکه نویسا بودند و نوشتن بلد بودند، ولی اهل مدینه سواد نداشتند و نمی توانستند بنویسند. پس هر یک از اسیران که نمی توانست تاوان بدهد، ده تن از پسران مدینه را به او می سپردند، تا بدانهانوشتن آموزد. و چون پسران، کاردان می شدند، همین آموزش، تاوان اسیر به شمار می آمد. رسول خدا (ص) از نوع برخورد و رفتار خشونت بار و غیرانسانی با اسیران پرهیز می داد. در مَثَل، مُثله کردن اسیر در میان تازیان معمول بود; امّا رسول اعظم این کار زشت و غیرانسانی را حرام اعلام کرد. در کتابهای سیره آمده است که سهیل بن عمرو، در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد. او، کسی بود که علیه رسول خدا در مکه سخنرانی می کرد.

در هنگام اسارت، عمر بن خطاب به رسول خدا گفت: »یا رسول الله دَعنی أَنزِع ثنیتَی سهیل بن عمرو یدلَع لِسانُهُ فلا یقوم علیکم خطیباً فی مُوطنً ابدا.« ای رسول خدا! مرا اجازت ده که داندانهای پیشین سهیل را بکشم، تا زبان اش، به هنگام سخن گفتن بیرون آید و هرگز نتواند در هیچ مقامی برخلاف تو سخنوری کند. رسول خدا به عمر پاسخ داد: »لا اُمَثِّلُ بِهِ، فیمَثَّلُ اللهُ بی و ان کنتُ نبیاً»[۲۴]من او را مُثله نمی کنم که خدا مرا – هرچند پیامبرم – مُثلَه خواهد کرد. رسول رحمت به اصحاب خود، پس از هر جنگی، سفارش می فرمود با اسیران، انسانی و مهرورزانه رفتار کنند: »الله الله فیما ملکت أیمانُکم ألبسوا ظهورَهُم و اشبِعُوا بطونهم و الینوالهم القول.»[۲۵] از خدا درباره اسیرانی که در دست دارید، بترسید، پیکرشان را بپوشانید و شکم شان را سیر کنید و در گفتار با آنها نرمی نشان دهید.

رفتار رسول خدا در هنگامه بزرگ فتح مکه، با دشمنان سرسخت، خشن و سنگ دل و کینه توز خود، همانان که در آزار، اذیت و شکنجه ایمان آورندگان بی محابا بودند، آنی کوتاه نمی آمدند و بر یکدیگر پیشی می گرفتند و بر سبعیت خود فخر می فروختند، مهرورزانه بود و آن روز را »یوم المرحمه« اعلام فرمود و دست رد بر سینه کسانی زد که شعار »یوم الملحمه« سر می دادند. ابوجعفر، محمد بن جریر طبری می نویسد: »… ان سعداً قال حین وجه داخلاً »الیوم، یوم المَلْحَمَه، الیوم تُستَحِل الحرمه« فسمعها رجل من المهاجرین فقال: یا رسول الله! اسمع ما قال سعدبن عباده و ما نأمن ان تکون له فی قریش صَولَهً! فقال رسول الله )ص( لعلی بن ابی طالب: اَدرکه فخذالرایه، فکن انت الّذی تدخل بها.»[۲۶]

سعد بن عباده – یکی از فرماندهان سپاه اسلام – هنگام ورود به مکه در حالی که پرچم سپاه را در دست داشت، فریاد می زد: امروز، روز خون ریزی است! امروز، حرمت شکنی حلال می گردد! این سخنان را مردی از مهاجران شنید، پس گفت: ای رسول خدا! سخنان سعد را بشنو، در این صورت، اگر در بین قریش، قدرت در کف او باشد، ایمنی نخواهیم داشت. پیامبر)ص( به علی)ع( فرمود: خود را به سعد برسان و پرچم را از او بگیر و آن را به مکه ببر. امّا در نقل واقدی از این واقعه، پس از سخنان سعد بن عباده و گزارش آن به رسول خدا، آمده است: »… ثم قال عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عوف، یا رسول الله! مانأمن سعداً ان یکون منه فی قریش صولَه. فقال رسول الله، صلی الله علیه و سلم: »الیوم یوم المرحمه الیوم أَعزّالله فیه قریشاً«…. امر علیاً رضی الله عنه، فأخذاللواء. فذهب عَلی، علیه السلام، بها حتی دخل بها مکه فَعَزَزها عندالرکن.»[۲۷]

پس از رجزخوانیهای سعد بن عباده در هنگام ورود به شهر مکه، عبدالرحمن عوف و عثمان بن عوف به نزد رسول خدا آمدند و گفتند: ما از سعد ایمن نخواهیم بود، اگر در بین قریش، قدرت در دست او باشد. رسول خدا فرمود: امروز روز رحمت است. امروز، روزی است که خداوند قریش را گرامی خواهد داشت. بی درنگ به علی بن ابی طالب امر کرد: پرچم را از دست سعد بگیرد. علی)ع( رفت و فرمان رسول خدا را اجرا کرد. پرچم را از دست سعد گرفت و وارد مکه شد و آن را در کنار رکن برافراشت. این رحمت و مدارا و نرمش بود که اعجازگونه سبب شد تا مقاوم ترین دژ شرک و کفر و سخت ترین سینه های خشن، در طول ۲۳ سال رسالت پیامبر خاتم)ص( فتح شود و در سالهای پایانی حیات رسول خدا)ص( مردمان حجاز، گروه گروه به دامان دین الهی و آغوش گرم و پرمهر پیامبر)ص( رو آورند. »إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ × وَ رَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا × فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابًا.»[۲۸] هرگاه یاری خدا و پیروزی فرارسد. و کسان را بینی که گروه گروه، به دین خدا درآیند. پس، با سپاس، پروردگار خویش را به پاکی بستای و از او آمرزش خواه.

که او پذیرای توبه است. چنین بود که وقتی رسول خدا)ص( از پس ۲۳ سال تلاش مدام و تحمّل رنجهای فراوان، چشم از جهان فروبست، از جامعه ای بدوی، خون ریز، قساوت پیشه و مشرک، شهروندانی محبّت جو، مهرورز و برادرانی مؤمن و موحّد پدید آورد. »وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لاتَفَرَّقُوا وَ اذْکرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْدَأً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْوَانًا وَ کنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَهً مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْهَا کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ آیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ»[۲۹] همگی چنگ به ریسمان خدای زنید و مپراکنید و نواخت خدای را بر خویشتن یادآرید، آن که دشمن یکدیگر بودید و میان دلهای شما مهر افکند و هم از نواخت او، برادر شدید.

بر لبه گودالی از آتش بودید و شما را از آن نگاه داشت. خداوند، نشانه های خویش را برای تان چنین باز می نماید، باشد که راه یابید. پیامبر)ص( رسالت خود را انجام داده بود، عداوتها را به الفت و همدلی، دشمنیها را به برادری و نیک خواهی و آتشکده تعصّب ها و کینه ها را به عبادتگاهی امن و زندگی ساز مبدّل کرده بود، ولی در واپسین سفارشهای خود، باز هم به محبّت و مودّت سفارش کرد. »قُلْ لاأَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی.»[۳۰] بگو مزدی برای آن از شما نخواهم، مگر دوستی درباره نزدیکان من.

خداوند آینده را می دید. فرمان داد به نبی گرامی خویش که بگوید من جز پیوند و دوستی ژرف با نزدیکانم، از شما اجری نمی خواهم. خداوند می خواست انسانهای مسلمان، خود، آتش کینه ها و عصبیتهای جاهلی را با دوستی بین خود و نزدیکان رسول گرامی، همیشه و در همه گاه، خاموش نگاه دارند و تلاش ورزند بنیان استوار دوستی را پی بریزند و از پی ریزی دمادَم این بنای سترگ، آنی غفلت نورزند که مباد آتشهای نهفته در بستر فرهنگ عصبیت و خشونت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.