پاورپوینت کامل معرفی کتاب; میهمانی های بحیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معرفی کتاب; میهمانی های بحیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معرفی کتاب; میهمانی های بحیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل معرفی کتاب; میهمانی های بحیر ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۵

در کتاب «میهمانی های بحیرا» پندها و حکایاتی از زندگی پیامبر بزرگ ما حضرت محمّد(ص) توسط عباس ندیمی گردآوری شده و تصویر سازی آن را پژمان رحیمی زاده انجام داده است. حکایات و پندها از دوران کودکی حضرت محمّد(ص) تا وفات آن حضرت است.

بازنویسی این پندها و حکایت ها با نثر ساده و روان آقای حمید رضا داداشی است.

در زیر حکایت میهمان های بحیرا که سومین حکایت این کتاب است را می خوانیم:

کاروان بازرگانان مکّه به «بُصرا»(۱) رسیده «بُحیرا» زاهد مسیحی در صومعه ی قدیمی خود مشغول عبادت بود که چشمش به کاروان افتاد که به شهر آنها نزدیک می شد، در حالی که تکّه ای ابر بالای سر آنها حرکت می کرد و سایه بانشان شده بود.

بُحیرا از دیدن این منظره شگفت زده شد و بعد انگار که منتظر چنین حادثه ای بوده و حال پس از سال ها، انتظارش به پایان رسیده باشد، از شوق لبخندی زد، از صومعه بیرون آمد و به خدمتکار خود گفت: «برو به آنها بگو امروز همه ی شما میهمان های بحیرا هستید.»

خدمتکار پیغام بحیرا را رساند و بازرگانان به طرف صومعه آمدند. مردی از قبیله ی قریش که در کاروان بود به بحیرا گفت: بحیرا! کار امروز تو شگفت آور است. ما سالها از کنار صومعه ی تو گذر کرده ایم و چنین رفتاری از تو ندیده بودیم!»

بحیرا گفت: «آری راست می گویی؛ امّا شما امروز میهمان های من هستید و من دوست دارم از شما پذیرایی کنم.»

همه سر سفره ی او نشستند و تنها محمّد به خاطر سنّ کمی که داشت در میان کاروان بود. بحیرا به دقّت به میهمانان نگاه گرد و گفت: «ای قریشیان! نباید هیچ کس از شما از سفره ی من دور بماند.»

بازرگانان گفتند: همه حاضرند جز کودک خردسالی که برای نگهبانی از بارها در کاروان مانده است.»

بحیرا گفت: «نه! همه باید بیایند. نزد او بروید و او را اینجا بیاورید». یکی از مردان برخاست و محّمد(ص) را آورد.