پاورپوینت کامل مصاحبه ای صمیمی با حاج رضا انصاریان در دفتر ماهنامه ی خیمه ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه ای صمیمی با حاج رضا انصاریان در دفتر ماهنامه ی خیمه ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه ای صمیمی با حاج رضا انصاریان در دفتر ماهنامه ی خیمه ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه ای صمیمی با حاج رضا انصاریان در دفتر ماهنامه ی خیمه ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
۹
اشاره:
عشق، ادب و اخلاص، سه ویژگی مهم اوست. «عشق» در گریه هایش، «ادب» در شعر خواندن هایش و «اخلاص» در بی توقع خواندنش، در مداحی اش…
حاج محمّد رضا انصاریان متولد ۱۳۳۳، تربیت یافته در جوار حضرت معصومه(س) و پرورش یافته در محضر قدسی حضرت رضا(ع) است. مداحی که ادب و معرفت را سرلوحه ی مرثیه خوانی اش ساخته است و آن گاه که زمینه ی بحث پیش می آید می فهمیم دلی پردرد دارد از جوانانی که روح نوکری اهل بیت(ع) را درنیافته اند و اصول و اهداف روضه خوانی ائمه ی اطهار – صلوات اللّه علیهم اجمعین – را نشناخته و از حقیقت آن دور مانده اند، صحبت به میان می آورد.
بی تکلّف دعوتمان را پذیرفت؛ صریح و شفاف پاسخ داد و عاشقانه در لابه لای صحبتهایش گریست.
مدّاحی را چگونه آغاز کردید؛ از اساتیدی که در محضرشان تلمذ نمودید یادی کنید؟
السلام علیک یا اباعبدالله و عَلی الارواحِ الّتی حَلّت بفِنائک.
یادم هست کلاس پنجم ابتدایی بودم. روزی مشغول شستن کف حوض منزلمان بودم، شعری از سعدی را، که در کتاب های درسی آن زمان بود، با خودم زمزمه می کردم
یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت…
مادر بزرگی داشتیم – خدا رحمتش کند – از اتاق بیرون آمد و گفت: تو که صدایت خوب است، بیا و فردا اربعین در منزل همسایه، که روضه دارند، مدّاحی کن.
من در ابتدا قبول نمی کردم چون خجالت می کشیدم؛ امّا وقتی اصرار ایشان را دیدم، قبول کردم. مادر بزرگم شعری از مرحوم «ذاکرالشعرا» بر روی کاغذی یادداشت نمود و به من داد؛ من هم شروع کردم به تمرین کردن.
«نسیمی گر تو را بر گل وزیده
مرا باد خزان بر گل رسیده
گل تو سر سوی افلاک برده
گل من سر به زیر خاک برده
گل تو آب شیرین سیر خورده
گل من آب از شمشیر خورده
گل تو در برش طفل صغیرش
گل من داغ اصغر کرده پیرش»
[در این حال، اشک از چشمان آقای انصاریان جاری شد]
بالاخره با همه ی ترس و لرزی که داشتم، خودم را آماده کردم و به مجلس رفتم و بعد از منبر شروع به خواندن نمودم؛ الحمداللّه مجلس خوبی هم شد. این نقطه ی آغاز مدّاحی من بود.
بعد از چندی، به جلسه ی استاد المادحین مرحوم «حاج ملا حسین مولوی» راه پیدا کردم؛ ایشان انسان وارسته ای بود و دریایی بود از شعر و ادبیات فارسی و عربی، آشنا با آیات و روایات و آگاه به مبانی تفسیر قرآن.
در کنار تلمّذ در محضر استاد مولوی، چند سالی را هم از محضر استاد ستایشگر استفاده کردم که ایشان در حقیقت، مکمّل تمام برنامه های من در مدّاحی بودند و در حق من بسیار زحمت کشیدند. اکنون هم اگر عزّتی است ائمه – علیهم السلام – عنایت فرموده اند وگرنه از خودم چیزی در بساط ندارم!
این اساتید و بزرگان در کار مدّاحی بیشتر روی چه نکاتی تأکید داشتند؟
این بزرگان بیشتر بر حفظ شعر تأکید داشتند و عقیده شان این بود که «مدّاح» باید بر مستمع مسلط باشد و حتما باید شعر را حفظ کند؛ در مرحله ی بعد، اعمال سلیقه در امر انتخاب شعر و مطلب تاریخی را مهم و ضروری می دانستند.
نکته ی مهم دیگر این که، مطابقت شعر با آیات و روایات و مقاتل و کتب تاریخی معتبر را، مهم می دانستند و تأکید داشتند که شعر باید از نظر ادبی نیز، حتماً قوی و پر مغز باشد.
چه شد که به مشهد مهاجرت نمودید؟
عرض کنم در این قضایا «آن ذره که در حساب ناید، ماییم!» در قضایای مبارزه ی مردم با رژیم ستمشاهی، برای من مشکلاتی پیش آمد که زندگی در قم برایم دشوار شد و تصمیم گرفتم که مدتی از این شهر مهاجرت کنم. برای رفتن به مشهد، خدمت یکی از علما رسیدم و استخاره گرفتم؛ ایشان به من فرمودند: «شما قصد مهاجرت دارید؟» عرض کردم: «بله». فرمودند: «این شهری که شما می خواهید بروید، بیشتر از ده روز از شما پذیرایی می کنند و خیلی در آنجا موفق خواهید بود؛ به شرط آنکه چند سالی صبر کنید؛ چون دو سه سالی، رنج زیادی را باید تحمل کنید.»
یک ماه از ازدواجم می گذشت که به مشهد مهاجرت کردم؛ در آنجا به عنوان شاگرد در یک مغازه ی فرش فروشی مشغول به کار شدم. چند سال اول، مشکلات فراوانی برایم پیش آمد؛ امّا همیشه پناهگاه من حرم حضرت رضا – علیه السلام – بود.
خاطره ای از آن روزها اگر دارید…
ماجرایی را که نقل می کنم، خاطره اش هنوز، پس از سالها، در ذهن من زنده است و درسی شده برای من و امثال من. عزیزانی که می خواهند مدّاحی را شروع کنند، بدانند که باید فقط به اولیای خدا تمسک جست؛ و اگر قرار است مدّاحی با انگیزه های دنیایی باشد، هیچ ارزشی ندارد!
سالیان پیش، در شب ولادت حضرت صدیقه ی طاهره – سلام اللّه علیها – جلسه ای بود در مشهد که بانی آن جلسه نیتش این بود که دویست، سیصد نفر از سادات را دعوت کند. از من هم برای مدّاحی در آن جلسه دعوت شد. بعد از جلسه، مردم می گفتند: «اون قُمیِ از همه بهتر خواند». – از این قضیه بیست و دو سال می گذرد و اکنون آن را برای شما نقل می کنم – مجلس که تمام شد، به بانی مجلس، به شوخی گفتم: «آقای فلانی! ما می خواهیم بریم، پاکت ما را بده!» او هم با زبان شیرین مشهدی گفت: «برو آقا! اگر می خواستم پاکت بدم که شما رو دعوت نمی کردم!»
در بین راه – از مجلس تا منزل – به حضرت زهرا – سلام اللّه علیها – عرض کردم: «بی بی جان! ما برای پول می خوانیم و برای ریا، شما کمک کنید که این خواندن ما فقط برای شما باشد.» حال عجیبی پیدا کردم و با همان حال وارد منزل شدم. در عالم خواب دیدم که از «بست بالا» به حرم امام رضا – علیه السلام – مشرف شدم؛ ناگهان دیدم وجود مقدّس حضرت رضا از «ایوان طلا» خارج شدند، تمام صحن نور بود، آن هیکل، هیکل نور بود. از آن وجه خدا چیزی در خاطرم نیست ولی صدای مبارکش هنوز در گوشم طنین افکن است. [در این حال، اشک از چشمان آقای انصاریان جاری شد] داخل صحن شدم، مثل اینکه من هم جزو کسانی بودم که باید خدمت حضرت رضا – علیه السلام – عرض سلام می کردم؛ جلو رفتم و سلام عرض کردم. جواب فرمودند و فرمودند: «تو بودی که پاکت می خواستی؟!» عرض کردم: «بله یابن رسول اللّه» فرمودند: «دامنت را بگیر» و سپس از دو دست مبارکشان، مثل یک آبشار، سکّه سرازیر شد! و بعد هم فرمودند: «هر چه می خواهید، ما هستیم». نمی توانم وصف کنم که چطور از خواب بیدار شدم! وقتی از خواب بیدار شدم، صدای مناجات و پیشخوانی اذان را از حرم شنیدم. وضو گرفتم و با همان حال به حرم حضرت رضا – علیه السلام – مشرف شدم. همان نقطه را، که در خواب دیده بودم، بوسیدم و صورتم را متبرّک کردم و به حضرت رضا – علیه السلام – عرض کردم: «آقا جان من را عفو کنید، من نفهمیدم که این حرفها را زدم!» و این آغازی بود که ان شاءاللّه پایان ندارد.
ز آستان رضایم خدا جدا نکند…
وضعیت مدّاحی در مشهد را – در مقایسه با شعر در آن شهر که بسیار پر بار است – چگونه ارزیابی می کنید؟
الحمداللّه، همان طور که شما هم اشاره کردید، شهر مشهد از نظر شعر، به برکت حضرت ثامن الحجج – علیه السلام – بسیار قوی است و از فیض حضور شعرای خوبی چون مرحوم کمال، آقای مؤید، آقای شفق، آقای وفا و… بهره برده و می برد؛ می توانم به صراحت بگویم که من از این عزیزان یک شعر ضعیف و بی ربط ندیده ام و بحمداللّه اکثر مداحان مشهد هم از این بزرگان استفاده می نمایند و با شعر آنها عاشقانه حضرات معصومین – علیهم السلام – را مدح می نمایند.
درباره ی شعرهایی که امروزه بعضی مداحان جوان می خوانند چه نقد و نظری دارید؟
با تمام احترامی که برای تمام ذاکران اهل بیت قائلم، باید به برخی مداحان عزیز عرض کنم که هر شعر و مطلبی را نمی توان خواند و با توجه به وضع موجود، این نیست رسم و شیوه ی مدّاحی کردن و حجت بالغه ی خدا را مدح گفتن!
آیا شما قبول می کنید در مورد حضرت صدیقه ی طاهره – علیهاالسلام – که ام ابیهاست و خطبه ی او یک جهان بینی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 