پاورپوینت کامل گمشده ام را پیدا کردم(قسمت چهارم) ۱۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گمشده ام را پیدا کردم(قسمت چهارم) ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گمشده ام را پیدا کردم(قسمت چهارم) ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل گمشده ام را پیدا کردم(قسمت چهارم) ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

وظیفه ما در عصر ظهور چیست؟

به نظر من نخبگان جامعه هنوز نمی دانند از چه نعمتی برخوردارند. یک مثال بگویم. ما جامعه ای که برای ظهور می خواهیم بسازیم چه جامعه ای است یعنی کدام جامعه در نظر ماست، یعنی کدام جامعه را می خواهیم خراب بکنیم بعد بگوییم امام زمان بیاید درستش بکند خب اگر این است که هزار و خورده ای سال هم جامعه خراب بود همان موقع یک فوت می کرد جامعه هم خوب می شدند. نه ما باید بیائیم در جامعه خودمان یک الگویی و نمونه ای را به جامعه نشان بدهیم که هر کس در جایگاه خودش باید وظیفه اش را خوب انجام بدهد یعنی سیر ملکوتی و سیر و سلوک من طلبه این است که خوب درس بخوانم خوب دین را بفهمانم و خوب دین را در قالب هنر و قشنگ به جامعه عرضه بکنم حالا این قالب، قالب سینمایی، قالب منبر و روضه است قالب کلاس درس است مهم نیست پیام مهم است که من این پیام را در زیباترین شکل و هنر به مستمع خودم ارائه بدهم خب سیر و سلوک یک نانوا چیست چه جوری یک نانوا می تواند همان لذتی را ببرد که من دارم می برم یا یک عالم دینی دارد می برد او هم باید در مسیر خودش او وظیفه اش این است که نان خوب بپزد و به قیمت مناسب تحویل جامعه بدهد مکانیک هم همینطور مهندس راه و ساختمان نقاش ساختمان یک آهنگر یک بنا هم اعضاء جامعه هر کدام در جایگاه خودشان اگر به وظیفه خودشان عمل کنند هر کدام در جایگاه خودشان به امام زمان می رسند مثال قشنگش حاج شیخ احمد نجفی است که وقتی می گوید من شصت سال در به در امام زمان بودم بعد رفتم حرم حضرت امیرالمؤمنین عصایم را کوبیدم به ضریح گفتم آقا، دیگر شما را نمی خواهم شصت سال است که در به در مهدی ام. آقا شب می آید به خوابش می فرماید: چی شد ناراحت بودی؟ می گوید: می خواهم مهدیت را ببینم. می فرماید: فردا بیا محله قفل سازها پسرم نُه صبح فلان غرفه هست عاشق شصت ساله به او آدرس می دهند برود درِ مغازه یک قفل ساز آقا می خواهد درس بدهد می گوید نُه صبح رفتم آنجا دیدم آقایم نشست است پیرمرد قفل ساز هم پشت میزش دارد کار می کند تا وارد شدم آقا فرمود که آقا شیخ احمد! اسکت فانظر، هیچ نگو و فقط نگاه کن نگاه کردم. دیدم پیرزن آمد توی مغازه بعد گفت پیرمرد این قفل من مغازه بغلی می گوید سه درهم می ارزد اما من شش درهم نیاز دارم این قفل را نگه داری به من شش درهم بدهی من کارم راه بیفتد می گوید پیر مرد قفل را گرفت گفت نه این شش درهم نمی ارزد این بیست و یک درهم می ارزد. ببینید چقدر فاصله، دروغ را ببینید. سه درهم خرابی آن است این هجده درهم برای شما. بعد آقا فرمود شیخ احمد به شیعه ها بگو اینجوری باشند من می آیم. این چه کرد مگر داشت نماز شب می خواند آقا رفتند دیدنش داشت یا حسین می گفت و سینه می زد کاسب خوبی بود. تا کی بنشینیم بگوئیم اروپایی ها خوبند تا کی کاسه فرهنگ اروپا را لیس بزنیم که آقا همه اش سر وقت می آیند همه کارهایشان را درست انجام می دهند یکی از منطق