پاورپوینت کامل «تو»، ت و واو نیست ۲۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل «تو»، ت و واو نیست ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «تو»، ت و واو نیست ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل «تو»، ت و واو نیست ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

شرح کوتاه چند آرزوی شبه شبانی که راه را نمی شناخت اما رمه هایش را رها کرد و به کوهستان پناه برد، به امید خدا

کدام پارچه؟ از کدام طاق بافته های گران بها؟ کدام دست ماهر بدوزد؟ کدام گرمای بی نظیر، چین و چروکش را یک نواخت کند؟

اصلا از کدام حریر؟ با چه تار و پودی؟ از تن کدام پیله؟

دنبال لطافتم. دنبال لطیف ترینم. خودت گفته ای که جامه نو بپوشم. مفهوم تو چه است؟ کدام جنس را می شود کنار تو بر تن داشت که وقتی نوازش می کنی، دستت به جامه ام که می رسد زمخت نباشد. چه لباسی را لطیف بدانم و بخواهم؟ من به دنبال لطیف ترین جامه ام که فرشتگان بی نظیرش بگردند و مرا نشان بدهند. دوست دارم در کنار تو زیباترین لباس بر تن من باشد و یکی باشم. دوست دارم نگاهم کنی، لطیف.

ترک می کنم. بی چون و چرا ترک می کنم. هر چیزی که بد بدانی اش. هر لباسی را که بگویی به من نمی اید. هر رنگی را که بگویی یاد چیزهای قشنگی نمی اندازدت. هر کلمه ای را که بگویی دوست نداری بشنوی.

اصلا دوست دارم خودت بگویی با چه اسمی صدایت بزنم؟ خودت با صدای نوشینت یادم دهی چطور بگویم «تو». مثلاً شاید دوست داشته باشی قبلش یک بار هوا را در سینه ام نگاه دارم وبعد از یک نفس عمیق بگویم «تو». چطور است؟ کنار می گذارم. هر چه بگویی می ماند وسط. هرچه نخواهی می رود کنار. اصلاً بی آن که من بخواهم. قانونش همین است. قرار است فقط تو بخواهی. من دوست دارم از همه بیشتر به من نگاه کنی.

دوش گرفتن آداب دارد؟ تمیز شدن، قانون می خواهد؟ چرک را از بدنت دور کنی، مؤاخذه می شوی؟ من بی آداب می خواهم بروم زیر قطره های آب فراوان. دوست دارم یک بار حسابی پوست بیندازم. دوست دارم خودم را خوب بشویم. دوست دارم از فرق سر تا نوک پایم یک ذره هم کثیفی نداشته باشم. می شود کمک کنی آب بریزم روی سرم؟ می شود بی زحمت کمی ستاره بمالی به قلب ناسورم که زود زود مهیایت شود؟ روی زمین، آب کم است برای شست وشو، جز شبی که ارابه ی خورشید با سرعت نور بر آسمان دیده می شود و چونان که شنیده ایم در گذر ارابه اش رودی به وسعت عالم پدیدار می شود. همه را می شوید، جز آنان که چتری از سنگ به سر گرفته اید. من چتر سنگی نمی خواهم. می خواهم خوب نگاهم کنی. از همه بیشتر چتر سنگی مزاحم نگاه تو خواهد بود.

یک سال است هر شب کوچک تر شده ام. می خواهم امشب زیر سایه ی تو قد بکشم. این تنها سایه ای است که می شود زیرش قد کشید.

بگذار به من بخندند. من ایمان دارم می شود. یک لحظه هم حتی کافی است. دوست دارم نشان تک تک شان بدهم، وقتی صورتم کنار خورشید بود و سینه ام بالای ابرها رسیده بود.

من تمام وجب های از دست رفته ام را دوباره به کف می آورم. کوچک نیستم. دارم قد می کشم. بگذار باورم نکنند. بگذار بگویند سایه نشستن، کم برستن به نابودی است. اصلاً من از روزگار بودن ها خسته ام. من سایه می خواهم. من می خواهم نباشم. می خواهم هر که خواست نگاهم کند، تو را ببیند. می خواهم توی خانه ات، یک اتاق به من بدهی، دوست دارم پسوند نامم «تو» باشد. پیشوند شناسنامه ام بخورد «تو». من زیر سایه ی تو باشم، بیشتر نگاهم کنی.

امشب می خواهم شاعر شوم، بزرگ ترین شاعر.

سخت مشتاقم که بهترین شعرم را همین امشب بسرایم. درست وقتی داری من را از همه بیشتر نگاه می کنی.

دوست دارم همه ی کلمه ها در خدمت دوست داشتن من باشند.

دوست دارم یک شعر بگویم، هزار شعر بزاید. با ردیف «تو» با قافیه ی «تو» و با مضمون نازنین «تو».

دوست دارم صله بگیرم. دوست دارم جیب هایم را از شیرینی های جشنت پر کنم.

دوست دارم اشاره کنی که جلویم را نگیرند تا هرچه می خواهم بردارم. من در قحطی زمین، بیشتر سال را در گرسنگی به سر می برم. حتماً از من بهتر می دانی زمین، چه روزگار اسفناکی را پشت سر می گذارد، در این همه روز گرم و سرد که ارابه ی خورشید بر آسمان دیده نمی شود و قطره های شراب تو بسیار نادر است…

نمی خواهم بوی نامطبوع بدهم، می دانی و می فهمی. من عطر می زنم. به قول مادرم شاید دوش می گیرم.

می خواهم بغلت کنم. سرم را بگذارم زیر دست هایت و گریه کنم. قدر تمام دلتنگی ام. قدر تمام بغض های از سر ندیدنت. قدر تمام اشک های ریخته، قدر دانه دانه اشک های نریخته.

بوی خوب می دهم.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.