پاورپوینت کامل بی ستاره ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بی ستاره ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بی ستاره ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بی ستاره ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
بالش نرم نبود. لیوان را برداشتم تا نوشیدن آب، خنکم کند، یخ هایش آب شده بود، گرم مثل زهر مار.
پرده ی حریر لعنتی تکان نمی خورد و از چهارچوب آن پنجره ی بزرگ ذره ای نسیم نمی آمد که تکانش دهد. سرم را دوباره گذاشتم روی بالش. نرم نبود. عرق کرده بودم.
هی سرم را برمی داشتم که کابوس لعنتی تمام شود. همین که چشم می گذاشتم روی چشم، تصویرهای معوج می آمد جولی چشمم و دوباره همان تکان های هولناک روی حجم ابری که بر فراز زمین ذره ذره ام را متوجه جاذبه می کرد و هی در ابر فروتر می رفتم و پآیین تر…
چرخیدم به پهلوی راست. پلک گذاشتم به هم که اتاق دیوار شد موج سر به فلک کشیده و دیوانه و آمد به سمتم. هراس داشتم و فقط می دویدم. دورتر از من کسانی بودند که گمانم آن سهمگینی اصلا تهدیدشان نمی کرد. هونسرد بودند و با آرامش تقلای من را دنبال می کردند. شمشیر موج خورد فرق سرم و تا انگشتان پایم سیخ شد که پریدم. دوباره نشستم توی رختخواب و این بار انگار تنم بیشتر خیس شده بود. لیوان را برداشتم، خالی بود. گفتم بلند شوم آب بیاورم. انگار در هزارسال نوری با تخت فاصله داشت. بسته بودند. من را به توهم و نگاه که می کردم انگار صد سال بود کسی دستگیره ی در آبی رنگ ورو رفته ی اتاق را نچرخانده بود.
دست کشیدم به صورت عرق کرده. آخرکجای این بستر به آن ابر شبیه بود که از مولکول هایش چنان راحت ردم می کردم که انگار آب را از پارچه ی تنظیف! لعنت بر ابلیس.
سرم را گذاشتم روی بالش. نرفت در آغوش توده ی نرم، پس خورد و شق ایستاد. انگار سیمان ریخته بودند لای پرها. ملحفه را کشیدم رویم و چرخی زدم. نفسم گرفت، دوباره زدمش کنار. تک تک لباس های کم حجم تنم زیادی بود. پوستم زیادی بود، گوشتم زریادی بود. دوست داشتم فقط با استخوان هایم بخوابم که باد از لای شان رد شود و جانم خنک شود. کف پایم گر گرفته بود و هرچه روی تشک کم و بیش خنک می کشیدم حالم همان بود که بود. چشم به هم گذاشتن شده بود حرام و عذاب الساعه.
تنم را از تخت کندم، نشستم. پاهایم را از لبه ی تخت آویزان کردم. پرده کماکان بی حرکت بود.
صدای جگرخراش دمپایی یک پیری که می شد حدس زد دارد خودش را به زور می کشد از این سر کوچه به انتهایش، کشاندم لب پنجره و پیش از آن که نگاه بچرخانم، نئون سبز مسجد کوچه ی کناری خورد به چشمم.
عبا روی دوشش بود و از بالا که من می دیدم گمانم بقچه ای در دستش، بالاتنه ام در چهارچوب بو. پاهای سستم تحمل نمی کرد جسم شلاق خورده از کاب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 