پاورپوینت کامل مفهوم شناسی زیارت ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مفهوم شناسی زیارت ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفهوم شناسی زیارت ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مفهوم شناسی زیارت ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

۶۱

اشاره: خیمه گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی نصیری از استادان علوم قرآنی دانشگاه، در زمینه پاورپوینت کامل مفهوم شناسی زیارت ۸۲ اسلاید در PowerPoint و آسیب های این حوزه داشته که از نظر شما عزیزان می گذرد.

از آنجایی که خاستگاه بیشترانحرافات، دوری از اصل مفاهیم است، لطف کنید، ابتدا در مورد مفهوم اولیه زیارت در متون دینی توضیح دهید.

مرحوم کلینی در «کتاب العشره» از اصول کافی در باب زیارت برادر مؤمن آورده است؛ هنگامی که دو برادر مؤمن به یکدیگر می رسند و با هم مصافحه می کنند و دست می دهند، گناهان آن دو همچون ریزش برگِ درختان می ریزد.۱

این زیارت چه در زمان حیات و زندگی مؤمنان و چه بعد از مرگشان نیز معنا پیدا می کند.

برای قسم اول که زیارت و ملاقات مؤمنین در زمان حیاتشان است هم آثار دنیوی مثل تقویت روابط اجتماعی و انسانی و هم یک سری آثار معنوی تعریف شده است.

ما این منطق را در قرآن تحت عنوان تواصی به حق و صبر و یا مفهوم امر به معروف و نهی ازمنکر هم داریم.

در ذیل سوره مبارکه والعصر آمده که وقتی این سوره نازل شده بود، مسلمانان هر موقع به یکدیگر می رسیدند این سوره را برای هم می خواندند، چون در واقع این سوره دعوت به این است که انسان از خودش بیرون بیاید، چون صرفاً «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» هم نیست، بلکه یعنی همدیگر را ملاقات کنند و یکدیگر را دعوت به حق و صبر کنند که این همان فرایند امر به معروف و نهی از منکر است، منتها این تواصی به حق و صبر، مرحله رقیق تر آن امر و نهی است.

در بخشی از روایات ما، در مورد اشخاصی هم که ما به ملاقات آنها می رویم توصیه شده است. روایتی است از امام جعفر صادق (ع) که او از پیامبر(ص) و او از حضرت عیسی (ع) نقل می کنند که حواریون از حضرت عیسی (ع) سؤال کردند که: «مَن نُجالِسُ؟» با چه کسانی ما مجالست بکنیم؟ حضرت عیسی (ع) سه ویژگی بیان کردند:

۱.«مَن یذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیتُه» یعنی: ملاقات با او شما را به یاد خدا بیندازد.

۲.«ویرَغِّبُکُم فِی الآخِرهِ عَملُه» یعنی: عمل و کردار او، شما را به سمت آخرت متمایل کند و سوق دهد.

۳.« ویزیدُ فِی عِلمِکُم مَنطِقُهُ»یعنی: سخن گفتن او بر دانش شما بیفزاید.

پس، اولاً توصیه به دیدار و ملاقات مؤمنین در حیاتشان شده است و بعد اینکه ما با چه افرادی دیدار داشته باشیم. در روایات می بینیم تأکید بر سه حوزه خداباوری، معادباوری و علم مداری شده است.

کسانی که انسان را به تعالی و معنویت دعوت می کنند و همچنین بر دانش انسان می افزایند.

معلوم می شود از بستر این دیدارها چنین نتایجی مدنظر است، چون وقتی شما به دیدار کسی می روید که از سطحی از ایمان برخوردار است، حداقل ثمره این دیدار این است که یا درسی از او می گیرید یا درسی به او می دهید، چون در واقع از یک هم افقی برخوردار هستید؛ یعنی اینکه یا شما در او تأثیر می گذارید و او را به آخرت دعوت می کنید و بر علمش می افزایید یا او در شما تأثیر می گذارد.

در متون دینی، بخشی از توصیه به ملاقات و دیدار مربوط به مؤمنان هم سطح و هم افق است. یک پله بالاتر از آن درباره دیدار و ملاقات با عالمان است که مرحوم کلینی این قسم را در کتاب العلم باب «فضل العلم و العلماء» آورده است که چرا این قدر تأکید می شود که با عالمان بنشینید و یا در مواردی آمده که نگاه به عالم و یا نگاه به در خانه عالم عبادت است و یا نشستن در جلسه و محفل او ذکر است و امثال این تعابیر و توصیه های مکرری که متون دینی بر این مطلب دارند که با عالم ربانی ملاقات کنید؛ در این قسم دیگر هم افقی وجود ندارد و آن عالم از افق بالاتری بهره مند است. همان گونه که در ابتدا گفتیم هدف از دیدار این بود که ما در سه حوزه معنویت، علم و ایمان پیشرفت کنیم. در قسم اول هم افقی در ما اثر دارد، ولی وقتی با یک شخصی که از افق بالاتری برخوردار است دیدار داشته باشیم، نتایجی که از دیدار حاصل می شود، نتایج بالاتری است.

یعنی او چون علمش از ما بیشتر است، وقتی به دیدار او می رویم، بر دانشمان افزوده می شود و او چون در عمل و تقوا و معنویت پیشگام تر است، این نیز باعث می شود ما در ایمان و معنویت نیز از سطح خود فراتر رویم.

در قرآن، فرهنگی که تعریف شده، آن است که خداوند می فرماید: «واجعلنا للمتقین اماماً»۲ یعنی مؤمن کسی است که در واقع حالت پیشوایی پیدا می کند، بنابراین در این صورت هر چه درجه علم و معنویت آنها بالاتر باشد، تأثیر دو چندان می شود.

حافظ می گوید:

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

اشاره به همین است که تا می توانید خودتان را به انسان کامل نزدیک کنید با او همراه شوید و از او خط بگیرید.

مرحله سومی نیز وجود دارد و آن در دیدار و ملاقات با اولیای الهی ـ نه عالمان دین ـ است. این اولیای الهی می توانند انبیاء یا ائمه طاهرین (ع) باشند؛ یعنی تمام عارفان، سالکان و بزرگان معنوی را در حوزه عالمان دینی می بینیم و انبیاء و امامان معصوم را در دایره اولیای الهی قرار می دهیم.

این دیدار ممکن است، در زمان حیات یا در زمان مماتشان باشد.

چند نکته مهم را باید در این قسم اولیای الهی بدانیم و آن اینکه؛ کسی مانند پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) اولاً از نظر مقام علمی به مقام «وَعَلَّمنا مِن لَدُنّا عِلماً» دست یافته است.۳ شما اگر دقت کنید از اولین فیلسوفان اسلامی مثل کِندی تا فارابی، ابن سینا و غزالی همه این مسئله را پذیرفته اند که ما انسان ها یا از راه اکتساب که همان تلاش علمی و تعلیم و تعلم است، دانشی می آموزیم و یا از طریق مجاهدت و ریاضت که همان کاری است که عارف انجام می دهد و همه اقرار کرده اند که علم سومی نیز وجود دارد که همانا علم لدنی باشد که خدا به انسان تفویض می کند و با بقیه تفاوت دارد. نبی و همچنین امام که مقام تحدیث دارد به نحوی از آسمان بهره مستقیم می برد، بنابراین سطح دانش امام با سطح دانش عارفان و عالمان دین قابل قیاس نیست. اگر کسی بخواهد اسرار عالم، ملکوت، قبر و قیامت را بداند، دانش عارف و عالم تا یک مرحله ای قطع و تمام می شود، ولی در مورد نبی و امام جز در موارد استثنایی (مثل حوزه خداشناسی و …) اگر نگوییم نامحدود ولی بسیار گسترده است؛ پس در مقام زیارت یعنی شخص خود را در مسیر فیض چنین دانشی قرار دهد.

چرا امام صادق (ع) و امام باقر(ع) می فرمایند:« هَلَکَ إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ الْعِلْمُ مَکْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللّهُ نُوحاً فَلْیَذْهَبِ الْحَسَنُ یَمِیناً وَ شِمَالًا فَوَاللّهِ مَا یُوجَدُ الْعِلْمُ إِلّا هَاهُنَا»۴ یعنی: حسن بصری اگر به شرق و غرب عالم برود، دانشی نخواهد یافت، چرا که علم در خانه ماست.

چون اهل بیت (ع) با آسمان ارتباط دارند، مقا م تحدیث دارند و محدَّث هستند و این ارتباط یا از طریق عقل فعال و یا جبرئیل صورت می گیرد و معارف به آنها می رسد.

نکته دیگر اینکه، امام (ع) یا پیامبر (ص) صرفاً یک انسان عادل نیستند؛ صرفاً انسانی پاک و معنوی نیستند، بلکه این حضرات معصوم هستند، یعنی در حوزه اخلاق و عمل به جایی رسیده اند که ذره ای در رفتارشان لغزشی نیست. حافظ در ماجرای شیخ صنعان اشاره می کند به این موضوع که:

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

یعنی، گاهی اوقات انسان به دنبال عارف و عالمی می رود، ولی چون معصوم نیست، ممکن است لغزش فکری یا عملی داشته باشد و اثر منفی روی پیروان خود بگذارد. ولی وقتی در مسیر امام راه بیفتد، دیگر این مشکلات وجود ندارد، چون امام دارای عصمت محض است؛ هم در افکار، اندیشه ها و بینش ها و هم از نظر اخلاقیات، بنابراین زیارت یعنی ملاقات با انسانی (شخص عادی، عالم یا عارف و یا امام معصوم) برای رسیدن به هدف خداگونه شدن انسان از طریق تحصیل علم و ایمان و عمل که به جود و عفو کرم الهی و همه صفات جمال و کمال الهی در حوزه انسانی دست یابد. چون معتقدیم امام تجلی گاه اسماء و صفات الهی است، بنابراین وقتی به امام متوسل می شویم یا به زیارت او می رویم، می خواهیم خود را در معرض تجلی اسماء و صفات الهی قرار دهیم.

تا اینجا بحث مربوط به دوره حیات این سه سطح از انسان ها بود. مثل همین زیارت را در زمان فوت آنها نیز می توانیم داشته باشیم.

یکی از آسیب های مقوله زیارت، معنویت جویی و عرفان هایی است که هیچ پایه معرفتی ندارد. دیدگاه اسلام در باب ملاقات ها و زیارت های معنویت طلبانه، اما بدون داشتن درکی عمیق از معرفت چیست؟

به تعبیر شهید مطهری انسان با دو بال ایمان و علم باید حرکت کند که اگر ایمان همراه علم نباشد، همان سخن حضرت علی (ع) است که فرمودند: «هَلَکَ فِی اِثنانِ مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبغِضٌ قالٍ»، یعنی حضرت را دوست داشته است، ولی چون علم و آگاهی نداشته است، دچار غلو شده است. نتیجه اش می شود همان حسن بصری که آن همه مشکل را به بار آورد. بنابراین در این روایت پیداست که منطق ایده آل بر دو اصل ایمان و علم استوار است. در مقام دعوت انبیاء جوهره دعوت شان بر دو بحث خداشناسی و معاد استوار است.

در مورد انسان هایی که از دنیا رفته اند در قسمتی که هم سطح و هم افق با آن شخص از دنیارفته می رویم، در واقع طبق روایات به زیارت قبور رفته ایم. چرا که در روایات بابی است تحت عنوان «زیارت القبور» و در ایات قرآن هم می بینیم درباره «اصحاب کهف» بحث زیارت قبر مطرح است، آنجا که خدا می فرماید: «وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَهَ لَارَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا» ۵ بحث «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا» مطرح می شود.

یا وقتی به قبرستان می رویم این گونه آنها را خطاب می کنیم«یا اهل التربه، یا اهل الغربه، یا اهل الوحده، یا اهل الوحشه، انتم لنا فَرَطٌ سابِق و نحن لکم تَبَعٌ لاحِقٌ»۶ در اینجا هم دوباره هم پیام می دهیم و پیام هم می گیریم.

پیام ما این است که حقوق برادر دینی را انجام داده ایم و به دیدار شما آمده ایم، پیام آنها به ما این است که شما نیز به دنبال ما خواهید آمد. در این زیارت های هم افق بیشتر از این چیز دیگری نیست، ولی وقتی به دیدار عالم یا عارفی که از دنیا رفته است، می رویم، به اندازه درجه علم و عرفان او، آن دو اصل علم افزایی و معنویت همچنان در این سطح جریان دارد، مثلاً وقتی ما به زیارت شیخ بهایی و یا علامه مجلسی و یا ابن سینا و … می رویم، باز هم می بینیم همچنان از آن قبر دو پیام علم و معنویت به گوش می رسد.

من یک نمونه ذکر کنم. به مناسبت کنگره ای، سفری به استان همدان داشتم و در این سفر به زیارت قبر ابن سینا هم رفتم. ابن سینا خدمات علمی فراوانی در طب، فلسفه و خدمات دیگری در حوزه هایی مانند منطق، ریاضیات، نجوم و بیشتر علوم ارائه کرده است، اما با همه این اوصاف او عارف نبود. حتی فلسفه ای که ابن سینا آورد، فلسفه مشاء است و فلسفه اِشراق نیست. البته در اشارات علاقه وافر خودش را به اِشراق نشان داده است.

بعد از آن قبر باباطاهر عریان را دیدم. در مورد او کسی گزارشی نداد که او فلسفه نوشته یا دانشنامه علایی و … نوشته است، بلکه تمام حاصل عمرش یک سری رباعیات خیلی محدود است. خب چرا این قدر ارزش پیدا کرده است؛ او با عرفان و معنویت خودش به ما پیام می دهد. او نماد علم نیست، ولی نماد عرفان هست.

آنجاکه اوج خداشناسی را در این اشعار نشان داده است:

به دریا بنگرم دریا ته بینم

به صحرا بنگرم صحرا ته بینم

به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا ته بینم

که همه هستی تجلی خداوند هستند یا آنجایی که دعوت به معاد می کند:

به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله ای با خاک می گفت

که این دنیا نمی ارزد به کاهی

به قبرستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بی کفن در خاک خفته

نه دولتمند برده یک کفن بیش

و یا آنجا که می گوید:

خوشا آنان که الله یارشان بی

که حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان (مأوایشان) بی

که همان غرق در عبودیت است. می بینیم خیلی تأثیرگذار است.

پس می بینیم در این طبقه دوم که عالمان و عارفان باشند، بعد از مر گشان هم که به زیارت قبورشان برویم، می بینیم برای ما پیام دارند؛ ما را به علم آموزی و معنویت جویی دعوت می کنند. البته هر چه درجه معنویت و عرفان آن شخص بالاتر باشد، علاوه بر الهام بخشی تأثیر تکو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.