پاورپوینت کامل از میان نامه ها و ایمیل های شما ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از میان نامه ها و ایمیل های شما ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از میان نامه ها و ایمیل های شما ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل از میان نامه ها و ایمیل های شما ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

* هر بار که گره می زنند

و سفر بریدن ازخویش جویشتن و وصل به وصال جانان و پرواز به سوی عبودیت و محض و من، هم چنان چشم به راه مانده تا تو بیایی…

«گر بیایی دهم ات جان

ور نیایی کشدم غم»

خوب که گوش کنی، هنوز ندای«الرحیل» می اید؛

«هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم»

وارد که شدی، خلاف بقیع… بگذار حرف از بقیع نزنم، وارد که شدی، پشت یکی از ده ها باب حرم می ایستی و با جمعیتی از عاشقان، اذن دخول می خوانی. میل پرواز داری. از چشمان ات خواهش می کنی که ببارند، که شاید جواز ورود بگیری، اما چشم ها، مبهوت جای دیگری است. چشم های،گنبد طلایی را تماشا می کنند و کبوتر هایی را که عاشقانه می چرخند و کاش تو، کبوتر بودی و روی ایوان طلایی مولا…

اذن دخول را که خواندی، سلام که دادی، مستقیم به صحن انقلاب می روی. اول می روی سراغ دل! همان دلی که هر دفعه روز آخر، گره زدی به پنجره فولادش. می روی تا گره را محکم تر ببندی. از دور نگاهت می کند و فریاد می زند:« صدبار اگر توبه شکستی ، باز ای» و تو برگشتی. دم اذان مغرب می رسی به صحنف مثل مدینه، اذن مغرب بود که وارد مدینه شدیم و … صدای نقاره ها، فضا را ملکوتی تر از همیشه کرده و تو راه می روی. راه نه! تو دوست داری پرواز کنی، اما پرواز کردن نه در توان توست نه در لیاقت تو. تو هروله می کنی؛ مثل هاجر در مسعی… می نشینی با فاصله زیادی از ایوان طلا و چشم می دوزی به گنبد طلایی و پرچم سبزش که بوی انتظار می دهد و … می نشینی.

هنوز توان خواندن زیارت نامه نداری. خدت این جایی و روح ات، در بین الحرمین مدینه، پشت دیوارهای بقیع… دل تنگ می شوی. دل تنگ تمام لحظاتی که آنجا بودی.

سجده می روی؛«لک الحمد و لک الشکر». دوست نداری سر از سجده برداری. کعبه روبه روی توست. سجده کن جانا….

برای منظم کردن صف های نماز مجبوری بلند شوی. باز هم به پنجره های فولاد، نگاه می کنی و بازهم غم دل تو سنگین مردمان را حس می کنی، اما مهم نیست. این جا مدینه نیست که مجبور باشی سکوت کنی. اینجا مرد عرب نمی اید تا برای گریستن بر مظلومیت فاطمه(س) مشرک بنامدت. اینجا قلب توست. اینجا تمام زندگی و آرامش توست. اینجا می توانی گره ازعقده های دل تنگی دلت باز کنی.

اینجا انگار آرامش را سبدسبد به تو هدیه می دهند. اینجا عشق را زمزمه می کنی. اینجا قدم زدن هم تو را به عرش می برد. کاش خدا از ما بگیرد آنچه خدا را از ما می گیرد.

آری. ما منتظر بودیم

قصه انتظار ما قصه ای عجیب ولی تکراری است. از همان قصه هایی است که تاریخ، بارها شاهدش بوده و بشر نمی خواهد از آن درس بگیرد.

یاد گرفتیم بگوییم منتظریم. اما نیستیم. دوست داریم افضل ترین اعمال برای ما نوشته شود غافل از آن که به بی راهه می رویم.

امروز، جای منتظر و منتظر عوض شده. این امام ما منتظران است که منتظر ماست. منتظر است تا پرده غیبت را کنار بزنیم و در کنارش حضور داشته باشیم.

یک بار سکوت کردیم و مولایمان را نه فقط ۲۵ سال که زمانی به طول تاریخ، با استخوانی در گلو و خار در چشم خانه نشین کردیم. اِ اِ چرا فعل کردیم!! چرا به ما تهمت می زنی. اینها تهمت نیست دوستان! توص