پاورپوینت کامل حکایت آن روزها… (قسمت دوم) ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایت آن روزها… (قسمت دوم) ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت آن روزها… (قسمت دوم) ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت آن روزها… (قسمت دوم) ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

… واقعه ی اون شب، بدجوری ذهنمو مشغول کرده بود، یکی دو ماهی گذشت و من هنوز جواب سؤالمو نگرفته بودم تا اینکه اون شب به یادماندنی اتفاق افتاد. پیرمرد ریش سفیدی تو مسجد محل می اومد و بعد از نماز که می دیدم بچه ها رو دور خودش جمع می کنه و براشون نصیحت و موعظه می گه! قیافه ی جذّاب و به قول معروف، تو دل برویی داشت. بارها می خواستم برم جلو سر حرف رو باهاش باز کنم امّا هر دفعه یکجوری خجالت می کشیدم و نمی شه که راحت حرفهامو باهاش بزنم. اون شب – اگه درست یادم بیاد – اولین شب قدر بود و مسجد مملو از جمعیت؛ مجلس با حال و با صفایی شده بود تمام جوونهای محل هم جمع بودند. بعد از تمام شدن روضه و مراسم احیاء و خوردن سحری داشتم می رفتم خونه که خودش اومد جلو با تواضع خاصی سلام کرد و با لحنی که هیچ گاه فراموشم نمی شه گفت: جوون! خیلی خوب مجلسی بود ولی از من به تو نصیحت، که همه چیز مجلس رو از خودشون بخواه؛ سوز و نمک و اخلاص و همه رو آقا و ارباب باید عنایت کند. اگه یه روزی رفتی مشهد پابوس علی بن موسی الرضا(ع) برو دهنتو بذار تو یکی از شبکه های ضریح به آقا بگو من از خودم هیچی ندارم هر چی لایقشم خودت عنایت کن! هر چی روزی منه، امضا کن! و هر چی باید بگم، به زبانم جاری کن و هر چی به ضررمه ازم بگیر! آی جوون! ما کنترل شده ایم. همه ی مجلس ها از یکجایی کنترل می شن. نکنه بگی این بار من مجلسو گردوندم نه! من و تو هیچ کاره ایم! هر وقت پای منبر ارباب نشستی قبل اینکه بخونی، با خودت حدیث نفس کن؛ بگو من کیم؟! شأن من کجاست و شما خانواده، کی هستید؟! مقام و منزلتتون چیه؟! خلاصه جونم برات بگه که ما پیرمردها رفتنی هستیم و آینده، مال شما جوونهاست. الحمداللّه بی بی، یک نمکی تو صدات انداخته، خوب می خونی و سوز خوبی هم تو صدات هست. ایشاءاللّه آینده ات روشنه؛ ولی از من پیرمرد به تو نصیحت، اول