پاورپوینت کامل اگر در مدّاحی من چیزی هست، فقط عنایت آنهاست مصاحبه با حاج حسن خلج(بخش دوم) ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اگر در مدّاحی من چیزی هست، فقط عنایت آنهاست مصاحبه با حاج حسن خلج(بخش دوم) ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر در مدّاحی من چیزی هست، فقط عنایت آنهاست مصاحبه با حاج حسن خلج(بخش دوم) ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر در مدّاحی من چیزی هست، فقط عنایت آنهاست مصاحبه با حاج حسن خلج(بخش دوم) ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
۱۳
حاج حسن آقا! اگر روزی متوجّه شوید مستعمان دارند از شما وا می زنند و احساس کنید بین رضایت آنها و رضایت خدا و اهل بیت باید انتخاب کنید، چه خواهید کرد؟ چه توصیه ای دارید برای مدّاحان جوانی که دچار این مشکلند و برای حفظ مخاطب خود از هر دستاویزی استفاده می کنند؟
ببینید، این سؤال خیلی گسترده است؛ ابعاد مختلفی پیدا می کند ما باید ببینیم آن کسی که تشخیص داده، چه کسی است؟ آیا آن آقا تشخیص داده، برای اینکه شهرتش را حفظ کند یا جایگاه مدّاحی را؟
خودشان اظهار کرده اند که اگر طبق میل آنها نخوانیم جوانها به مجلس ما نمی آیند؟
خوب این اشتباه محض است! ببینید بهترین راه برای نگه داشتن اجتماع، نگه داشتن مستمع و حفظ عزّت خود بین مردم،درست کردن نیّت است. نمی دانم چگونه باید این درد را، که شما مطرح کردید، درمان کرد؟ به لطف سیّدالشهدا من آن اشخاص را هم نمی شناسم ولی این را می دانم که قصّه، همان قصّه ی آن شخص است که برای پر نور شدن فضا و… دیوار خانه ی مغازه اش را خراب می کرد و آن بزرگ به او فرمود هر که از تو سؤال کرد نیّتت را برگردان، بگو: گوشه ی مغازه ام را خراب می کنم که صدای اذان مسجد را بشنوم و نمازم را اوّل وقت بخوانم؛ هوا و نور هم خودش می آید و میرود! یعنی هر دو مقصود حاصل می شود ضرب المثل هایی در فارسی داریم که دو کلمه است ولی هزار حرف در آن است مثل: «کدا خدا را ببین و ده را بچاپ!» واقعاً انسان زرنگ، انسان باهوش، شخصی که می خواهد مطرح شود، می خواهد دنیای خوبی داشته باشد و محبوب باشد، باید دو دستی بچسبد دامن لطف سیّدالشهدا را بگیرد! دوستان هم اگر می خواهند مستمع خود را نگه دارند به امام حسین(ع) توسّل پیدا کنند و برای امام حسین(ع) بخوانند. متأسفانه بعضی از این سبکها و نواها که اکنون دارد خوانده می شود واقعاً در این حدّ نیست که ما با آنها حتّی دوستان اهل بیت را خطاب کنیم چه برسد به خودِ اهل بیت!
من بعضی الفاظ را، که می شنوم به کار می رود، تعجب می کنم و با خود می گویم: خدایا! امام حسین(ع) چه منصبی به این آقای مدّاح داده و توفیق به او داده بتواند مدّاحی و مرثیه سرایی کند، ولی آن آقا مدّاح خودش، خودش را نمی شناسد! ببین چه جور دارد با اربابش صحبت کند. در بعضی از این الفاظ، چیزهایی می بینم و می شنوم که شاید واقعا از سر صدق و از سرِ اخلاص است ولی پر از بی معرفتی است، پر از بی معرفتی! اگر معرفت پیدا شود آن گونه حرف زدن دیگر نیست که مثلاً گفته:
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی، به چه کار رفته بودی؟!
واقعاً باید آدم خیلی سِفله باشد، خیلی باید به آن سگ نزدیک باشد که این جور حرف بزند! تو دوستِ سیّدالشهدایی! دوست امام حسین(ع)، عزیز امام حسین(ع) است؛ محبوب امام حسین(ع) است! اینجور نیست که دارد مطرح می شود. دستگاه سیّدالشهدا آنقدر یگانگی می آورد، آنقدر امام حسین(ع)، دوستانش را با خود یکی می کند که گاهی دیده اید – این اتفاق ناخودآگاه می افتد – گاهی دیده اید که روضه خوان خودش دارد روضه می خواند، شما ناخودگاه می بینید آنقدر محو روضه شده که دیگر نمی گوید بی بی زینب(س) گفت سید الشهدا(ع) اینجوری جواب داد – نقل قول نمی کند – خودش می گوید و خودش جواب می دهد! یا مستمع که نشسته روضه ی حضرت رقیه را گوش می دهد، می بینید ناخودآگاه زیر لب می گوید که: بابا قربونت بره! این خودش شده بابا، خودش شده امام حسین(ع)! یگانگی تا این حدّ ایجاد می شود! حالا که مجلس سیّدالشهدا و محبت او تا این حدّ انسان را بالا می برد – ولو به اندازه ی آن مقطع زمانی کوتاه که شما در آن مجلس هستید و غرق در امام حسینید؛ البته من بیشتر از این معتقدم ولی حدّاقلش را در نظر می گیرم – در چنین موقعیتی، آیا درست است که انسان بیاید و آن گونه حرف بزند؟ وقتی تو در مجلس سیّدالشهدا به خودت اهانت کنی، عین این است که – نعوذ باللّه – به سیّدالشهدا اهانت کرده ای. خیلی بد است!
دلیل این که حتّی در جشن ها هم روضه می خوانید، چیست؟
من خیلی مقیّدم که در مجالس، حتماً اشک ریخته شود – حتّی در جشن ها – این تقیّد را دارم چرا که متأسفانه شما می بینید که جشن ها دارد به سمتی می رود که امثال من دوست ندارند؛ حالا اگر امام حسین(ع) دوست دارد! امام حسین(ع) خودش؛ می داند صاحب مجلس است!
احساس می کنم که این مجالس، آن وزنی که باید داشته باشد – مجلسی که به نام سیّدالشهداست – آن را ندارد. برای اینکه آن وزن ایجاد شود، مقیدم که حتماً ذکر مصیبتی، حداقل اشاره ای باشد. این اشک خیلی قدرت دارد؛ با خودش نور می آورد؛ معنویّت می آورد؛ با خودش وزن می آورد. خیلی کارها انجام می دهد.
بحث روضه شد؛ شما خودتان کدام روضه را بیشتر دوست دارید؟
من همه ی روضه ها را دوست دارم. با همه ی روضه ها مأنوسم و با آنها زندگی می کنم؛ ولی در خواندن مصائب اهل بیت، بیشتر دلم می خواهد به ارتباطات عاطفی شان بپردازم تا نحوه ی شهادتشان؛ گر چه بیان آن هم جزو وظایف ما است.
بیشتر دوست دارید عاشقانه…
بله! دوست دارم که عاشقانه و عاطفی بخوانم، تا اینکه از نحوه ی شهادتشان و از تیغ و شمشیر و نیزه بخواهم بگویم. این چند سال اخیر، روحیه ام خیلی این شکل خواندن را می پسندد.
زمانی، سعی مدّاحان بر این بود طوری بخوانند که گریه ی شوق در میان مستمعان به عنوان یک فرهنگ جا بیفتد؛ متأسّفانه اکنون به این فرهنگ سازی کمتر توجّه می شود شاید به همین مشکل برمی گردد…
متأسّفانه بعضی دوستان مدّاح ما تحت تأثیر جوّ قرار گرفته اند. تحت تأثیر سخنانی که امروزه خیلی مُد شده. هر که می خواهد ادّعای روشنفکری بکند اظهار فضل بکند، از این حرف ها می زند! با این که اصلاً ربطی به این کارها ندارد و کارش چیز دیگر است! مثلاً پزشک است – به فرض – تا با او مصاحبه ای می کنند، به این اوضاع جلسات و گریه بر امام حسین(ع) و… اعتراض می کند که این گریه ها یعنی چی؟ اینها «اُمّل» بازی است و… که مثلاً من هم روشنفکرم! امروزی فکر می کنم! متأسفانه دوستان ما تحت تأثیر این چیزها قرار گرفتند… علّت این تأثیرپذیری هم یک نکته ی مهم است. من بواسطه ی نظر شما به همه می خواهم عرض کنم این عزیزان بروند و بگردند یک مرّبی خوب برای خودشان پیدا کنند که اینها را پرورش بدهد، محکم و ثابت قدم کند تا آنها را در راهشان این قدر سُست نباشند که هر نسیمی آمد بلغزند… این وضعیتی که اکنون پیش آمده و اشاره کردید که «فرهنگ سازی» کم شده، برای این است که برخی عزیزان مدّاح، تحت تأثیر جوّ قرار گرفته اند؛ می بینند مردم دوست ندارند، می گویند خوب شما دوست ندارید ما هم نمی گوییم! خوب، حالا دوست دارید حالا می گوییم! این وضعیّت درست نیست. ما باید بر مردم مؤثّر باشیم نه مردم بر ما؛ امّا متأسّفانه این طور است. چون ریشه سفت نیست چون عمق وجود ندارد! اگر چه همه ی این مدّاحان در مجموعه ای هستند که به نام امام حسین(ع) است و سیّدالشهدا هم ان شاءاللّه حمایت می کند، امّا مراتب دارد.
بهترین راه برای اینکه این عزیزان، محکم و ثابت قدم و جریان ساز شوند، این است که بروند از اهل بیت(ع) بخواهند. من از حضرت رضا(ع) خواستم به حضرت عرض کردم که آقا می گویند پرونده های ما دست شماست، ما که دستمان به شما نمی رسد؛ شما دست ما را به کسی برسانید که او دستش به دست شماست. الحمداللّه به لطف خودشان به من عنایت کردند. دوستان هم از حضرت رضا(ع) بخواهند؛ اینها زنده اند، اینجور نیست که شهید شده و رفته باشند؛ نه! اینها در کنار ما هستند؛ ما با آنها نفس می کشیم؛ با آنها زندگی می کنیم. اگر عزیزان مدّاح از آنها بخواهند آنها هم به ایشان جواب می دهند. بگویند آقا! ما کسی می خواهیم که ما را پرورش دهد؛ ما را رشد دهد تا این قدر سست نباشیم و تحت تأثیر جو قرار نگیریم. ان شاءاللّه.
جایگاه «اخلاق» نسبت به «فن» در مدّاحی چیست؟ به عبارت دیگر، فن و صدای خوب در مدّاحی ارجح است یا اخلاق…؟!
هر مدّاح باید یک استاد اخلاق داشته باشد. یک استاد اخلاق بسیار خوب. آن روزی که خواننده ای فکر کرد که چیزی شده و به جایی رسیده، آن روز، اولین روز بدبختی اوست.
ضمناً مردم و دوستان سیّدالشهدا، مدّاحان را نماینده های امام حسین(ع) می دانند این هم فرهنگی است که جا افتاده؛ همیشه این به طور ناخودآگاه بوده که هر وقت روضه خوانی را می دیدند، یاد سیّدالشهدا می افتادند؛ چون او را نماینده ی امام حسین(ع) می دانند، هر وقت با امام حسین(ع) کار داشته اند به او التماس دعا گفته اند.
یعنی این ارتباط، فقط به خاطر امام حسین(ع) است؟!
بله! قطعاً این طور است! حالا که ما نماینده ی امام حسین(ع) شدیم، همه گونه ای باید رنگ و بوی امام حسین داشته باشیم؛ راه رفتن ما باید مردم را یاد امام حسین(ع) بیندازد؛ حرف زدن ما، نحوه ی معاملات ما – حتّی خارج از فضای مجلس – برخوردهای ما در اجتماع که چه جور باشد خیلی مهم است؛ اصلاً یک خواننده ی خوب، برای اینکه بتواند در اجتماع مؤثّر باشد باید کاری کند که مردم او را دوست داشته باشد؛ هیچ وسیله ای برای محبوب شدن او از نظر ظاهری، بهتر از این نیست که با اخلاق خوش و متواضعانه با مردم برخورد کند آنها را واقعاً دوست داشته باشد. اگر که مردم را واقعاً دوست داشته باشد، دیگر چه کِبری لازم است داشته باشد؟!
یکبار در جمع دوستانه ای، صحبت می شد، عرض کردم که آخر ما برای چه کسی باید قیافه بگیریم؟ اگر این مستمعان نباشند، ما هم نیستیم! این مستمعان هستند که ما مدّاح شده ایم والّا اگر کسی بگوید من برای دل خودم می خوانم و کار به کسی ندارم، باید به او گفت خوب! چرا به مجلس می آیی؟! برو در خانه ی خودت و رو به دیوار بنشین و بخوان! پس ما وابسته ی به این موضوع هستیم.
در مدّاحی شما قرینه هایی هست که نشان می دهد به شعر تسلّط دارید! چگونه یک شعر را انتخاب می کنید؟ آیا روی آن برنامه ریزی می کنید یا…؟!
به جهت اُنس مدّاحان با شعر و ادبیّات، معمولاً خیلی از آنها طبع شعر هم پیدا می کنند. این طبیعی است؛ من هم به شعر علاقه مندم و گاهی چیزهایی می گویم – نمی دانم آیا می توان نام آن را شعر گذاشت یا نه؟ – ابیاتی از سروده هایم را هم خوانده ام. امّا در انتخاب اشعار با کسی مشورت نمی کنم، چون سلیقه ی خاصّی برای خودم دارم.
در مرحله ی اول انتخاب، شعر باید بار معرفتی و محبّتی زیادی داشته باشد. در مرحله ی دوم، شعر باید دارای صناعات شعری – و به اصطلاح خودمانی – شیرین کاریهای شعری باشد. در مرحله ی سوّم، شعر از نظر موسیقی باید آنقدر غنی باشد که بتوانم با همان سبک شعر را بخوانم.
شاعرانی را که عمده ی کارهایشان را می پسندید کدامند؟
من اشعار «فؤاد کرمانی» را خیلی دوست دارم. خیلی از اشعار او را خوانده ام چرا که از نظر موسیقی، صناعات شعری و هم از ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 