پاورپوینت کامل صدای یا علی مرا، تنها خودم می شنیدم; مقتل به زبان امروز ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صدای یا علی مرا، تنها خودم می شنیدم; مقتل به زبان امروز ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صدای یا علی مرا، تنها خودم می شنیدم; مقتل به زبان امروز ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صدای یا علی مرا، تنها خودم می شنیدم; مقتل به زبان امروز ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله، اشهد ان علی ولی الله.

پدر! خوب یادم هست آن روزها را که اندوه همچون باران، پی در پی می بارید و مرا که بی پناه و تنها مدینه را می نگریستم، در نمناکی خود فرو می برد. آن هفته ی آخر به قدری اندوهبار بود و اندوه آن به قدری جانکاه که نه تلخی اش از یادم می رود و نه دردش از پیش روی چشمانم دور می گردد.

پدر! تو هم یادت هست آن روز را که هرچه گفتی، سپاه اسامه از جرَف حرکت نکرد؟ یادت هست که اصحاب نزدیکت به اسامه اعتراض کردند و به انتخاب تو هم؟ یادت هست که تو از این جماعت، لوح و قلم خواستی و آنان خواسته ی فرستاده ی خدایشان را اجابت نکردند. کاش فقط خواسته ات را رد می کردند؛ یادت هست که گفتند محمد هذیان می گوید(۱) و بر گفته هایش اطمینانی نیست؟ آن روز با حرف هایشان دنیا را برایم تنگ و تاریک ساختند و تحمل تاریکی آن را محال.

پدر! یادت هست؟ آن روزها، روزهای غریبی بود و چه غریبانه گذشت. خوب یادم هست که همگی دورتادورت نشسته بودیم و اشک در چشم و بغض در گلو از خداوند قادر، صحت تو و پایان اندوه خودمان را می طلبیدیم. لحظه ای بود که من می گریستم همچون ابر، همچون باران؛ و تو سرت را نزدیک آوردی و من نزدیک تر شدم، اشک هایم را دیدی و مژده دادی که من پس از تو نخستین کسی هستم که به سویت می ایم؛ و همین مرا از بند درد رهایی بخشید و از روحم پولادی ساخت تا در برابر آشفتگی ها بایستم و نلرزم، آن چنان که ایستادم و هرگز نلرزیدم و تو خود شاهد بودی.

پدر! یادت هست آن دم که جبرئیل امین با صفی طویل از فرشتگان خدا وارد خانه شدند و تو را آرام با خود به عرش اعلی بردند، من چه حالی داشتم؟ کاش آن لحظه هیچ گاه درنمی رسید که من با چشم خود دیدم که تو بال گشودی و به سوی خدایت رجعت نمودی؛ هرچند که دل دردمندت را نزد امت به یادگار نهادی. آن لحظه که رفتی، از آشوبی که در انتظار من و علی بود، خبر داشتی؟

آن روز همچون همیشه به من نگاه کردی و نگاهت در گوشه ی چشمان اندوهناک من برای همیشه خاموش شد، و تو دیگر هرگز چشم نگشودی. هرگز لب از لب باز نکردی و من هرگز نه صدایت را شنیدم و نه کلامت آرامش روحم شد. تو همه کس من بودی و حال بدون تو در این دنیای بزرگ و بی رحم نمی دانستم چگونه باید زیست.

آن روز من و علی عزادار رحلت تو بودیم و بیرون از خانه، سردسته ی مدعیان خلافت بانگ سیاست سر داده بود که پیامبر، همانند عیسی به آسمان عروج کرده است. او میدان سیاست را رها نکرد و سپس با دوستان خود هم دست شد تا در جایی دیگر هم داستان شوند. و آن روز صداقت به سیاست بدل می شد و اطاعت به دنائت.

پدر! از سویی آتش رحلت تو روحم را می سوزاند و از سویی دیگر سقیفه آزارم می داد. چشمان خسته و غمگین علی نیز هر دم قرار را از من می ربود. آخر مگر چشمان من می توانست زیر آوار نگاه غمگین علی نفس بکشد؟

نفس کشیدن دشوار بود و با این وجود من ایستادم و نفس کشیدم. آنچنان که از من، دختر محبوب پیامبر خدا، انتظار می رفت که بایستد و نفس بکشد.

پدر! آنانی که خوب تر از من می شناسی شان، گرد هم جمع شدند و با یکدیگر بیعت کردند و خواستند با این کار بر غدیر خم، رنگ فراموشی بپاشند. اینها علی را خانه نشین کردند تا به گونه ای قدرت خود را به رخ فاتح خیبر بکشند.

علی، مرد جنگ و جهاد و شجاعت، اکنون در گوشه ای خلوت از خانه با پاهایی خسته از راهی دور نشسته است. سردی تعجب، جسم مرا بی حس می کرد، از این رو که می دیدم یاران تو علَم مخالفت با تو را برافراشته اند. کاش می دانستم این دنیا چیست که برای رسیدن به آن این گونه با سرعت به سوی رذالت می شتافتند.

پدر! بارها به آنان گفتم ایا حادثه ای رخ داده که همگی شما به عقب برگشته اید و در سپاه دشمن شمشیر می زنید؟ مگر امروز شما را فردایی نیست؟

پدر! افسوس که آنان می پنداشتند مصلحت همان است که انجام می دادند ولی دریغا که آنها به نام مصلحت، حقیقت را در سقیفه ذبح کردند و به نام اطاعت، صداقت را از دم شمشیر زهرآگین حماقت خود گذراندند. دیدی پدر چه شد پس از تو؟ دیدی؟

آخر مگر می شود بیعت به جای وصایت؟ مگر می شود خلافت به جای امامت؟ آخر مگر می شود رئیس یک قبیله به جای پیامبر خدا بنشیند؟ وای از این مصیبت.

پدر! آنهایی که سال ها پشت سر تو صبح و ظهر و شام به نماز می ایستادند و به اصطلاح خالصانه خدایشان را عبادت می کردند، همان ها با نعره هایی آتشین به سوی خانه ی من آمدند، آرامگاه تو را نادیده گرفتند و در خانه ام را بی رحمانه کوبیدند. آنها می خواستند به اجبار از من و علی بیعت بگیرند. من مگر می توانستم امر خدا و رسولش را زیر پای بگذارم و تن به تهدید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.