پاورپوینت کامل چون روز آخر بود، کار خانه کردم… ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چون روز آخر بود، کار خانه کردم… ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چون روز آخر بود، کار خانه کردم… ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چون روز آخر بود، کار خانه کردم… ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۳۷

یک روضه، چند نقد

… اسماء سلمی دختر ابی رافع هست، فضه م هست، تو خونه. می گن همچین که دیدم صبح پا شد، دیگه خودش پا شد از جا، از اون بستر! اون طوری افتاد! دیدم داره خونه رو جارو می زنه. یه وقت دیدم رختای بچه هاشو شروع کرد شستن. فضه می گه گفتم: خانوم! اجازه بدید من انجام می دم این کارها رو. فرمود: نه امروز حالم خیلی خوبه، فضه! امروز دیگه آخرین روزمه. فضه زود تنور رو روشن کن می خوام برا بچه هام نان طبخ کنم.

خمیر رو که داره درست می کنه نمی تونه دو دستی کار کنه.(۱) دیدم رو ظرفی که خمیر رو پهن می کنند هی یه دستی می زنه، اشک می ریزه. می گه: بچه هام این دو سه روزه کسی نیست براشون نون درست کنه.(۲)

***

زینب می گه وقتی موهامو شونه می زد لرزش دستشو حس می کردم. تا حالا نشده بود این طوری سرمو شونه بزنه. فهمیدم دیگه آخرین روز مادرمه. فرمود: دخترم بیا. دیدم بدنشو شست و لباسشو عوض کرد با سختی، کنده نمی شد لباس. لباسشو عوض کرد. فرمود: این لباسو نگه دار. نکنه به علی نشون بدی. لباس گلدار منو نکنه به علی نشون بدی.

دستی که بود بالش زینب شکسته شد

دیگر سرشک چشم پرآبم نمی برد

گر وقت خواب سر بگذارم به بازویت

از لرزه های دست تو خوابم نمی برد

***

شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم

مبادا آن که بیدارت کنم آهسته بوسیدم

همه ی سختی بر این بود که زهرا، خودش لباسشو درآورد و لباس دیگری پوشید و غسل کرد. همه ی سختی اش این بود که این پیراهن از بازو در نمی آمد. امام صادق علیه السلام می گفت: خیلی بازوی مادر ما ورم کرد. دیگر خوب نشد.

شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم

مبادا آن که بیدارت کنم آهسته بوسیدم

آه از نهادش بلند شد، تا بوسید گفت: الهی بشکند دست…

***

نه نه رها کن، اصلاً اون جا نرو. ای خدا می شه دست منم مثل دست مادرم ورم کنه. الهی دستای منم ببندند. الهی دستای من ورم کنه. چنان دستای زینب ورم کرده بود از تازیانه که خورده بود.

الهی من بشم قربان حیدر

بشه دستم شبیه دست مادر

وای مادرم، مادرم، مادرم…

* چند نکته مهم درباره این روضه

سطرهایی که خواندید، روضه ی پیاده شده ای است که توسط

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.