پاورپوینت کامل ارمغان سفر دل ۴۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ارمغان سفر دل ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارمغان سفر دل ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ارمغان سفر دل ۴۳ اسلاید در PowerPoint :

۴۶

همان گونه که در بخش «اخبار مؤسسه » به اطلاع رساندیم، معاونت محترم فرهنگی – تربیتی برای اردوهای کارکنان مسابقاتی در
نظر گرفته بود که یکی از آن ها مسابقه خاطره نویسی بود. در این جا، گوشه هایی از خاطرات ارائه شده توسط برخی از
شرکت کنندگان در این اردو را به آشنایان دیداری تقدیم می داریم:

مقدمه

از سفراز شوق دل، اشک روان آورده ایم

ما برای دوستان این ارمغان آورده ایم

از طواف کعبه دل با دلی شایان ذکر

خاطراتی خوش برای دوستان آورده ایم

زائرین قبله هشتم رضا علیه السلام هستیم وحال

از جوارش رو به سوی خانمان آورده ایم

آن گاه که پای عشق در میان است، عقل میدان وانهاده و به کنجی خزیده است. آن گاه که دل سخن می گوید، کسی را یارای برهان
خواستن و چرا گفتن نیست و هر چند توان رفتن نباشد، پای دل به پیش می برد.

نام زیبایش وقتی گوش ها را می نوازد، دل از کف می رود و هرچند سخط که در میان باشد به «رضا» مبدل می گردد و گویی هیچ
خلاف طبعی نمی یابی.

وقتی شنیدم نام «مشهد» دوست در میان است پاهایم سست شد، آه سردی از دل کشیدم و با خود گفتم، حیف که فقط باید حسرت
زیارتش را ببرم. اما کسی از پشت ناپیدای حجاب دلم گفت:نه،چنین قضاوت نومیدانه ای به دور از انصاف است. محمد مرتضوی

وقتی خبر رفتنمان را به مشهد شنیدم، از شب تا صبح خوابم نبرد و مرتب با خود می گفتم: چرا امشب صبح نمی شود؟ آن شب
بسیارطولانی بود وبه کندی گذشت. خانم بحرینی

وقتی صدای عرفانی اذاب مغرب را شنیدم، تصمیم گرفتم به مسجد بروم و از خدا، امام زمان علیه السلام، پدرم و امام رضا علیه
السلام که ما را طلبیده است، تشکر کنم. بعد چند رکعت نماز شکر و حاجت خواندم و به طرف منزل به راه افتادم. صدیقه
علی محمدی

روزهای طولانی گذشت تا آن هنگام که عاشق، مجنون وار در پی لیلای دور از نظر بود دوباره آمد. دل آن قدر بی صبرانه تپید و
چشم آن قدر بارید تا فراق، دوباره به وصال مبدل گشت. حکیمه محمدی

پیش از این که حرکت کنیم، احساس تنهایی و غریبی می کردم و به یاد غربت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام افتادم و اشک در
چشمان گنه کارم حلقه زد. با خود گفتم یک ساعت نشستن در جمع غریب، انسان را

دگرگون می کند و به فکر امامان غریب می اندازد. آن ها چه رنج هایی کشیدند و چه ظلم و ستمی تحمل کردند! خانم مهدوی

خانواده ها سوار اتوبوس شدند. عده ای از دوستان هم آن ها را بدرقه می کردند. بالاخره اتوبوس حرکت کرد، اما چه منظره زیبایی
داشت! صدای صلوات و دود اسپند فضای مؤسسه را پر کرده بود. از آن لحظه به بعد، دل ها روانه بارگاه امام رضا علیه السلام شد و
برای زیارت، لحظه شماری می کرد. رضاقلی آهنگران

هر چه که نزدیک تر می شدیم، شور و هیجان ما بیش تر می شد; چون دوست داشتیم هرچه زودتر علی بن موسی الرضا علیه السلام
را زیارت کنیم و با او درد دل نماییم. مهدی باقری

چه خوش بود آن گاه که پرتو طلایی رنگ گنبد مینویی اش سیاهی تیره شب را می شکافت و خوش بر دیدگانم می نشست. هر تلالؤ
زردگونش تمام خستگی ها را از تنم می زدود و نیرو می گرفتم. محمد مرتضوی

پاسی از شب گذشته بود و کم کم در این شب تاریک، خورشید درخشانی از دور نمایان می شد. دیگر دل از سینه کنده شده، قلب
پروازی عاشقانه به سوی معشوق خویش می نمود. حکیمه محمدی

اتوبوس هم چنان ساعت ها در راه بود و فضای خوبی بر آن حاکم بود تا این که وارد شهر مقدس مشهد شدیم. من که اصلا احساس
خواب نمی کردم، با دقت به اطراف می نگریستم. نگاهم متوجه مادر بزرگ شد که تسبیح در دست داشت و ذکر می گفت. … همین
که حرم مطهر امام رضا علیه السلام از دور نمایان شد و چشمم به بارگاه نورانی و ملکوتی آن امام افتاد، گرمی اشک را روی
گونه هایم احساس کردم. باورم نمی شد، ولی بی نهایت خوشحال بودم. مادربزرگ هم آهسته می گریست و اشک هایش را به آرامی با
گوشه روسری پاک می کرد. معصومه علی محمدی

حدود ساعت ۱۲ بود که انتظارها به پایان رسید و اتوبوس وارد شهر مقدس مشهد شد. هنگامی که نگاه همه به گنبد طلایی امام
رضا علیه السلام افتاد اشک شوق در چشمانشان حلقه زد. هیچ نمی دانم این لحظه به یاد ماندنی را چگونه توصیف کنم. نمی دانم
این شهر را چه بنامم; میعادگاه دل شکستگان، شهر عشق یا شهر رضا. خانم براغ

… صدای صلوات توی ماشین پیچید. با خودم گفتم: خدایا، چه شده که ناگهان چشمم به گنبد امام هشتم علیه السلام افتاد.
قطرات اشک از گونه دوستان جاری شده بود. لحظه، لحظه وصل دلباختگان کوی دوست بود.

علی جمال نیک

چنان شور و شوقی در من به وجود آمده بود که با دیدن گنبد طلایی اش، از صمیم دل سلامی گرم نثار امامم کردم: السلام علیک
یا علی بن موسی الرضا علیه السلام. رضاقلی آهنگران

با دیدن صحن و سرای امام رضا علیه السلام، چشمانم پر از اشک شد و از خود بی خود گشتم. نمی دانستم چگونه از امام علیه
السلام تشکر کنم که ما را به حضور طبیده بود و از خداوند که به ما لیاقت زیارت او را داده بود.

خانم بحرینی

بارگاه ملکوتی آن امام معصوم علیه السلام هم چون ستاره ای پرنور در میان شهر جلوه می کرد و چشمان ما از دیدن حرم مطهرش
نورانی می شد. مشهد شهر خاطرات ماندنی و شهر مسافر است. گویی همه مسافرند و به دیدار بهترین بستگان خود می آیند … این
شهر هرچه دارد از وجود امام رضا علیه السلام است. سیدحسین زمانی

به حرم که رسیدیم با عرض ادب وارد شدیم. آرامش دل پذیری پیدا کردیم. خوشحال بودم از این که توفیق زیارت مجدد نصیبمان
شده است. سیدحسین زمانی

شیرین ترین لحظه، لحظه رسیدن به یار بود; لحظه زیارتی که دوباره نصیبم شده بود. دوست داشتم دور تا دورصحنش مانند
پروانه بگردم … عاشق دل شکسته در حرم او موج می زد … هر کس سوز دلی داشت، نام امام رضا علیه السلام بر زبانش جاری بود.
پیش هر سوخته دلی می نشستی می گفت: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام، السلام علیک یا غریب الغرباء.

خانم رضابنده لو

صحن امام رضا علیه السلام حال و هوای دیگری به انسان می داد. نفیسه بهرامی

ساعتی را در حرم مطهرش آنچه را زبان نمی گفت و دل می خواست، بیان نمودم.

حکیمه محمدی

سرانجام به ضریح نزدیک شدم. نمی دانم جه مدت خود را به آن چسباندم و گریه کردم. ضریح بوی عطرخوشی داشت. دلم
نمی خواست از آن جدا شوم …. تمام کسانی را که التماس دعا گفته بودند، به یاد آوردم و به جای آن ها زیات کردم … زیارت نامه
حضرت را نیز خواندم و در خلوت خود گریه کردم. معصومه علی محمدی

چه چیزی گران قدرتر از سوز انسان دل شکسته ای که چشمه زلال اشکش می چکد و به ضریح مبارک و با صفای علی بن
موسی الرضا علیه السلام می نگرد و خیره می شود و

قبل از خودش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.