پاورپوینت کامل گفت و گویی صمیمی با استاد فرزانه حضرت آیه الله مصباحدام ظله ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفت و گویی صمیمی با استاد فرزانه حضرت آیه الله مصباحدام ظله ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت و گویی صمیمی با استاد فرزانه حضرت آیه الله مصباحدام ظله ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت و گویی صمیمی با استاد فرزانه حضرت آیه الله مصباحدام ظله ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
۴
نکته:
مفسر و فیلسوف فرزانه، حضرت استاد آیه الله مصباح (دام عزه)، از استادان برجسته حوزه علمیه و یاران با وفای امام رحمه الله و
مقام معظم رهبری اند که قریب نیم قرن از عمر با برکت خویش را وقف تربیت طلاب علوم دینی نموده و صدها تن از محققان،
نویسندگان و مسؤولان بلندپایه نظام اسلامی افتخار شاگردی ایشان را دارند. در شماره قبل، بخش اول از گفت وگوی صمیمانه ما
را با ایشان مطالعه نمودید. اینک ادامه این گفت وگو را به آشنایان صمیمی تقدیم می داریم:
حضرت استاد، در طول دوران قبل و بعد از انقلاب، ارتباط حضرت عالی با حضرت امام رحمه الله و بزرگان دیگری که متولی
مسائل حوزه و انقلاب محسوب می شدند چگونه بوده است؟ چنانچه نکات و یا خاطراتی از این تماس ها و همکاری ها دارید
بفرمایید.
ارتباط بنده با امام رحمه الله پیش ازشروع نهضت،ارتباط شاگرد و استاد بود و ویژگی خاصی نداشت. اما پس از شروع نهضت – به
همان دلایلی که اشاره کردم – رابطه بنده با ایشان بیش تر شد، به حدی که گاهی دستورات محرمانه ای که داشتند نیمه شب به
بنده و آقای هاشمی ابلاغ می فرمودند. ما هم در حد توان، آن ها را انجام می دادیم و ایشان هم حسن نظر خاصی داشتند. پس از ۱۵
خرداد، که ایشان را دستگیر کردند، مدتی در قیطریه تحت نظر بودند و فقط مرحوم آیه الله سید صادق لواسانی از دوستان
نزدیک حضرت امام رحمه الله وبعضی از افراد خانواده حق ملاقات با ایشان را داشتند. لذا، آقای هاشمی رفسنجانی به بنده پیشنهاد
کردند که تحلیلی از اوضاع بنویسیم و برای حضرتشان بفرستیم. آقای هاشمی نامه مفصلی متضمن تحلیل اوضاع از زمان دستگیری
امام رحمه الله و نقش افراد و گروه ها از مراجع و غیر مراجع و فعالیت و خدمات افراد و طرز فکر مؤثران و عملکرد اصناف گوناگون
مردم و حوزه های شهرستان ها نوشتند. من هم نامه ای تنظیم کردم که در اواخر آن نوشته بودم پیش بینی می کنم به زودی شما را
آزاد می کنند و ان شاء الله به قم تشریف می آورید، خوب است برای آینده این مطالب را در خاطر مبارک داشته باشید. پیشنهادهایی
هم در مورد اقداماتی که در حوزه و فعالیت هایی که در داخل و خارج از کشور – حتی در ارتش – باید صورت پذیرد به عرضشان
رسانده بودم. بعدها این نامه در منزل ایشان به دست ساواک افتاد و همین نامه از جمله مسائلی بود که مرا به سبب آن تعقیب
کرده اند. به هر حال، امام رحمه الله
از این نامه بسیارخوشحال شدند.همان زمان آقای صانعی را فرستادند که از فلانی به واسطه نامه اش تشکر کنید. من این را حمل
بر بزرگواری و ذره پروری ایشان کردم، ولی ظاهرا چیزی بیش از این بود. اتفاقا خدا خواست و پس از مدتی نه چندان طولانی،
ایشان را آزاد کردند. شبی نزدیک ایام حج در منزل آقای هاشمی با «گروه یازده نفری » مشغول تهیه اعلامیه ای مفصل برای مکه با
عنوان «اجیبوا داعی الله » بودیم که خبر رسیدحضرت امام رحمه الله را آزاد
کردند. بعضی از دوستان گفتند: خوب است همین الآن به دیدن ایشان برویم. گفتیم: خسته اند، تازه از راه رسیده اند، صحیح
نیست مزاحم ایشان بشویم. به هر حال، صبح اول وقت، من رفتم که خدمت ایشان شرفیاب شوم.دیدم جمعیت انبوهی آن جا
هستند که به سختی باید وارد شد. ایشان جلوی یکی از درهای اتاق مشرف به حیات، در کنار پنجره ای نشسته بودند . از میان
جمعیت، سلامی کردم. ایشان لبخندی زدند و همان جا گفتند: حدس شما صائب بود. این جمله بسیار در من اثر گذاشت. هیچ وقت
آن لبخند و طنین کلام امام رحمه الله را فراموش نمی کنم. این خاطره از خاطره های بسیار شیرین زندگی من است و در آن
دوران، علاقه مرا به ایشان زیادتر کرد. نمی دانستم که ایشان تا این حد به تمام دقایق توجه دارند، آن ها را مورد ارزیابی قرار
می دهند و تشویق و پی گیری می کنند.
بعدهاهم هر وقت خدمتی از ما بر می آمد، با تمام وجود تلاش می کردیم واگرتشخیص می دادیم کاری واقعا در جهت اهداف نهضت و
مبارزه و مورد رضایت امام رحمه الله است، هیچ مضایقه ای نداشتیم. خوشبختانه آن کارها هم طوری انجام می گرفت که بنده
مستقیما مورد سوء ظنی واقع نشدم و در طول این مدت، مصلحت خدا این بود که کارهایم از چشم رژیم پنهان بماند و گرفتار
نشوم. فقط یک بار به دلیل شرایط خاصی، ساواک در مورد این جانب فوق العاده حساس شد، به این صورت که از یک طرف،
اساسنامه «گروه یازده نفری » کشف شد و از سوی دیگر، با هجوم ساواک به منزل امام رحمه الله، نامه ای که برای ایشان فرستاده
بودم و امضا نیز داشت به دست آنان افتاد و با تطبیق آن دو، مشخص شد که یک خط است. به همین دلیل، یک روز اول صبح
مشغول صرف صبحانه بودیم که از طرف ساواک در منزل آمدند و گفتند: بیایید ساواک. به آن جا رفتم. پس از انجام تشریفات
اداری و مقدمات و کارهای که برای تضعیف روحیه و ارعاب انجام شد، مرا برای بازجویی بردند. دو، سه ساعتی از این طرف و آن
طرف سؤالاتی کردند، بعد هم چیزهایی نوشتند و گفتند: جواب آن ها را بدهید. همان وقت حدس زدم که نسبت به خط من
حساسیت دارند. گاهی هم به بهانه ای قلم مرا می گرفتند و قلم دیگری می دادند. فهمیدم که نظری دارند ومی خواهند باقلم ها و
درحالات گوناگون،نمونه های خط مرا بگیرند. از همان اول که متوجه شدم، تصمیم گرفتم خطم را تغییر دهم.
پس از آن پرسیدند: استادهایت چه کسانی اند؟
گفتم: حضرت آیه الله العظمی بروجردی رحمه الله حضرت آیه الله العظمی خمینی رحمه الله و حضرت آیه الله طباطبائی رحمه الله.
: چند سال نزد هر کدام درس خوانده ای؟
– هشت سال خدمت آیه الله خمینی رحمه الله و ….
: با چه کسانی ارتباط داشته ای؟
من هم از کسانی از جمله آقای ربانی رحمه الله اسم بردم و گفتم که با ایشان در تصحیح کتاب بحارالانوار همکاری داشته ام و
تصحیح بعضی از جلدهای آن به عهده بنده بوده است.
بازپرس باهمه زیرکی اش تا حدودی این تصور را پیدا کرده بود که مثلا، با یک طلبه ساده روبه روست که اصلادر جریان اوضاع
سیاسی نیست.
در جلسه دوم بازجویی، نامه ها را آورد و گفت، این خط رامی شناسی؟ من تصور نمی کردم آن نامه ها به دست این ها افتاده باشد. او
یک سطر از یکی از نامه ها را که مقدم ومؤخرش معلوم نبود، نشان داد و گفت: این خط را می شناسی؟
گفتم: بی شباهت به خط من نیست.
گفت: بله، این امضای شماست، حالا بگو این نامه چیست وبرای کی فرستاده ای؟
گفتم من خیلی چیز نوشته ام، ولی نمی دانم این چیست . خط من نیست، شبیه خط من است، نمونه خطهای من این جا هست.
گفت: نه این امضای شماست. گفتم: فکر نمی کنم. امضایم را آورد و نشان داد.
دیگر تصمیم گرفتم بکلی انکار کنم; چون فهمیدم که وضعیت خطرناک است. از او اصرار و از من انکار.
گفت:دیگری چه انگیزه ای داردکه به اسم تو نامه بنویسد.
گفتم:ممکن است انگیزه های مختلفی در میان باشد: دشمنی با من یا این که اسم مستعار او شبیه اسم من باشد.
گفت: اگر ثابت شود این خط توست به لوزامش ملتزمی؟
گفتم: این خط من نیست، من خودم خطم رابهترمی شناسم.
گفت: اگر کارشناس ما بگویداین خطتوست قبول می کنی؟
گفتم: اگر کارشناس باشد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 